۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

فراکسیون 36 نفره قاتلین در مجلس هشتم را بشناسید


تکلیف آنها را مردم روشن خواهند کرد
فراکسیون 36 نفره قاتلین در مجلس هشتم را بشناسید!

در مجلس هشتم یک فراکسیون قاتلین وجود دارد که اعضای 36 نفره آن، یا در گذشته بازجو و شکنجه گر بوده اند، یا مامور اجرای ترورهائی که فتوای آنها را امثال احمد جنتی، مصباح یزدی و آیت الله خوش وقت و حتی روح الله حسینیان صادر می کردند و یا درجریان انتخابات 22 خرداد در کودتای انتخاباتی دست داشتند. آنها با احمدی نژاد از گذشته های دور همکار و همراه بوده اند و اکنون منسجم ترین یاران او در مجلس اند. صلاحیت همه آنها را باند جنتی- یزدی در شورای نگهبان تائید کرد و همگی با چراغ خاموش و هر کدام با چند ده هزار رای از تهران و شهرهای دیگر به مجلس برده شدند. مردم آنها را نمی شناختند و باندازه امروز نیز با واقعیت نقش کودتائی شورای نگهبان و ماجرای تائید صلاحیت ها آشنا نبودند.

اگر شورای نگهبان از مهلکه جنبش کنونی جان سالم بدر ببرد و تا انتخابات مجلس آینده ترکیب و نقش آن تغییر نکند، آنوقت این فراکسیون 36 نفره را احمد جنتی و محمد یزدی در مجلس نهم کامل خواهد کرد و شاید مجلسی یکدست از قاتلین و تیرخلاص زن های میادین اعدام، بازجوها و شکنجه گران و عاملین ترور تشکیل بدهند، تا مجلس کاملا با دولت احمدی نژاد همسو شود.

این فراکسیون 36 نفره، چندی پیش یک لایحه را بصورت طرح فوری به مجلس داد که بموجب آن باید کسانی را که درخیابان و درجریان اعتراضات دستگیر می شوند بلافاصله و درعرض 5 روز محارب اعلام و سپس اعدام کرد. یعنی همان کاری را که در کهریزک انجام دادند،؛ حالا در میادین اعدام انجام دهند. امثال "فدائی" و "رسائی" در مجلس هشتم که نقش آفرینان کهریزک بودند، در همین لیست فراکسیونی قرار دارند.

نام این نمایندگان را باید در حوزه های انتخاباتی آنها به میان مردم بُرد، تا هم در انتخابات آینده هیچ شانسی نداشته باشند و هم تا رسیدن زمان آن انتخابات جرات نکنند به محلی که از آنجا و بنام مردم آنجا به مجلس برده شدند ظاهر شوند.

به همین دلیل ما لیست آنها را در زیر می آوریم:

1- محمود احمد بیغش- از شازند اراک

2- موسی غضنفرآبادی- شهرستان بم

3- روح الله حسینیان- تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

4- نیره اخوان بیطرف- اصفهان

5-  موسی الرضا ثروتی- بجنورد و جاجرم

6- حسن ونایی- ملایر

7- فرهاد بشیری- پاکدشت

8- فاطمه آلیا- تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

9- بهمن محمدی- سلسله و دلفان

10- محمد مهدی افشاری- داراب و زرین دشت

11- علیرضا سلیمی- محلات و دلیجان

12- رضارحمانی- تبریز، آذرشهر و اسکو

13- احمد لطفی- اراك و كمیجان

14- علیزاده-

15حسین فدایی آشتیانی- تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

16محمد علی حیاتی- لامرد و مهر

17- حمید رسایی تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

18- محسن كوهكن- لنجان

19- اسماعیل كوثری- تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

20- مرتضی آقا تهرانی- تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

21- سیدمحمد جواد ابطحی- خمینی شهر

22- ستار هدایت‌خواه- بویر احمد و  دنا

23- حسن كامران دستجردی- اصفهان

24- سیدعلی طاهری- گرگان و آق قلا

25- الیاس نادران- تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

26- علی اصغر زارعی تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

27- حسن نوروزی- رباط كریم

28- حسین حسنی - نائین

29- حسین گروسی- تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر

30- ناصرسودانی- اهواز

31- سید علی آقازاده افشاری-  رشت

32- سید محمود حسینی دولت‌آبادی- شاهین شهر، میمه و برخوار

33- سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی- مشهد و کلات

34- علی محمد بزرگواری- كهكیلویه

35- محمدرضا امیری كهنوج- مهنوج و منوجان

36- محمد حسین فرهنگی- تبریز، آذرشهر و اسکو

آنها کیستند و چه تعداد رای دارند؟

این چند نمونه را درباره آراء برخی از این نمایندگان و نظراتشان بخوانید.

خانم نیره اخوان بیطرف در مجلس ششم، ضمن مخالفت با حضور زنان در هیات رئیسه مجلس گفت: نمی شود ما برویم کنار مردان نامحرم بنشینیم و مدام چشمشمان به چشم آنها بیفتد. مردان باید جلو باشند و ما پشت آنها! ایشان با 122 هزار رای رفته است به مجلس.

حسن کامران دستجردی سردسته اوباش و حمله کنندگان به مجالس و مراسم و از وابستگان حجتیه اصفهان از این شهر یک و نیم میلیونی با 162 رای به مجلس برده شده است.

الیاس نادران که به نیابت فرماندهان سپاه در مجلس سخن می گوید از تهران 10 -12 میلیونی با 324 هزار رای به مجلس برده شده است. حسین فدائی آشتیانی که درکنار قاضی مرتضوی از متهمین ردیف اول جنایات کهریزک است از تهران 10 -12 میلیونی با 274 هزار رای به مجلس برده شده است.


کاریکاتور - مانا نیستانی - سنگسار

کاریکاتور  - مانا نیستانی - سنگسار

ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي)
banner.jpg
 

sangsar.jpg


چاه شماره 24 میدان نفت شهر همچنان می سوزد

چاه شماره 24 میدان نفت شهر همچنان می سوزد
از بین رفتن 19 میلیارد تومان نفت خام تا کنون

با گذشت 30 روز از فوران نفت و گاز و آتش سوزی در چاه شماره 24 میدان نفت شهر، تاکنون چاه آسیب دیده این میدان مشترک نفتی در کنترل حفارمردان شرکت ملی نفت در نیامده است. به گزارش خبرنگار مهر، بامداد 8 خرداد ماه امسال چاه شماره 24 میدان مشترک نفت شهر به دلایلی که هنوز جزئیات آن مشخص نشده، دچار آتش سوزی و فوران نفت و گاز شده است. در حال حاضر میزان نفت و گاز خروجی از چاه آسیب دیده نفت شهر معادل 8 تا 9 هزار بشکه در روز برآورد شده است و تلاش برای مهار و کنترل چاه در شرکت ملی نفت ایران ادامه دارد. از سوی دیگر تاکنون از سوی مسئولان شرکت ملی نفت ایران زمان دقیقی برای کنترل کامل چاه آسیب دیده اعلام نشده و این در حالی است که اردیبهشت ماه امسال برخی از مدیران صنعت نفت آمادگی خود را برای مهار آلودگی های نفتی خلیج مکزیک اعلام کرده بودند. جزئیات سناریوهای شرکت نفت برای مهار آتش به گزارش مهر، رضا حقیقی رئیس اداره کنترل فوران شرکت ملی حفاری درباره آخرین وضعیت مهار نفت و گاز میدان نفت شهر، با بیان اینکه عملیات مهار و کنترل فوران به صورت کشتن چاه از سطح (Top kill) و کشتن چاه از عمق (Bottom kill) در دستور کار قرار گرفته است، تصریح کرد: برای کشتن چاه از سطح تاکنون بیش از 80 درصد از ادوات، تجهیزات و ماشین آلات سوخته شده از اطراف محوطه چاه خارج شده و هم اکنون به 5 تا 10 متری شیرهای فوران گیر و فلنج های مربوطه نزدیک شده ایم. این عضو تیم عملیات مهار چاه شماره 24 نفت شهر با اشاره به اینکه پیش بینی می شود تا چند روز آینده به شیرآلات دهانه مشتعل چاه دسترسی پیدا کنیم، تصریح کرد: از این رو عملیات کشتن چاه از سطح با استفاده از سیال حفاری آغاز خواهد شد. وی، افزود: برای مهار و کنترل چاه از طریق بخش تحتانی چاه (Bottom kill) حفاری سه حلقه چاه امدادی در دستور کار قرار گرفته است که محل استقرار اولین دستگاه حفاری تکمیل و دستگاه حفاری 112 در حال برپایی است. به گفته حقیقی محل استقرار دومین دستگاه حفاری نیز تا چند روز آینده تکمیل و تحویل داده خواهد شد و همزمان دستگاه حفاری 57 فتح نیز در حال انتقال به نفت شهر برای استقرار بر روی این لوکیشن است. این مقام مسئول با اشاره به اینکه گروههای پشتیبانی در حال آماده کردن محل استقرار سومین دستگاه هستند که به محض آماده شدن آن دستگاه حفاری در این محل برای عملیات حفاری برپا خواهد شد، تبیین کرد: با توجه به فرو ریختن بیش از 300 تن از آهن آلات سازه دستگاه و تجهیزات و ادوات آن بر روی دهانه چاه یکی از مشکل ترین و نادرترین عملیات مهار و کشتن چاه (Well Capping) باید انجام شود. حفاری اولین چاه در میدان نفت شهر آغاز می شود در همین حال مهدی فکور با تاکید بر اینکه با تکمیل و ساخت محل اولین محل چاه برای حفاری انحرافی و استقرار دکل 112 شرکت حفاری شمال، حفاری نخستین چاه انحرافی با هدف عملیات مهار و کنترل امروز آغاز می شود، اظهار داشت: ایجاد چتر آب در محوطه آتش برای خنک کردن ماشین آلات و گروههای عملیاتی که به مرکز آتش حمله می کنند، از مهمترین بخش عملیات مهار است. مدیر عامل شرکت نفت مناطق مرکزی تاکید کرد: پشتیبانی پمپاژ آب توسط خطوط لوله چهار اینچ به طول 35 کیلومتر، خط 6 اینچ به طول سه کیلومتر و خط لوله 10 اینچ به طول 5/6 کیلومتر و آب برگشتی به حوضچه های فرعی و تانکرهای آماده به کار نیز از دیگر اقدامات انجام گرفته است. وی درباره اقدامات تامینی مهار آتش چاه و تامین کالاهای مورد نیاز توضیح داد: با استقرار چهار گروه خرید کالا در کرمانشاه، قصرشیرین، اهواز و تهران نیازهای گروههای عملیاتی در کمترین زمان ممکن خریداری و به صورت زمینی و هوایی در منطقه نفت شهر تحویل داده می شود. به گزارش مهر، در حال حاضر نیز ساخت سه استخر ذخیره سازی آب، سد خاکی، محل استقرار دو دکل، تسطیح محوطه اطراف چاه، خاکریزی اطراف آتش چاه، ساخت خطوط لوله جریانی، آماده سازی محلهای استقرار اردوگاههای شرکت ملی حفاری، ساخت فضای پد بالگرد، ساخت جاده های دسترسی چاه، آماده سازی محل جمع آوری وسایل سوخته شده و بیمارستان صحرایی از ابتدای حادثه چاه به پایان رسیده است.


-
سبز مي مانيم، تا هميشه
هیجدهم تیر یاد آورد سالگرد حمله به کوی دانشگاه همواره زنده است

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

به توپ بستن مجلس- سید عطاالله مهاجرانی

 به توپ بستن مجلس- سید عطاالله مهاجرانی

جمعیتی که در روز سه شنبه در برابر ساختمان مجلس شورای اسلامی جمع شده بودند و شعار های رنگارنگی علیه مجلس و رییس مجلس و نمایندگان دادند، دست آخرتهدید کردند که مجلس را به توپ می بندند! از همین تهدید نمادین آشکارست که سر حقیقی و البته پنهان این جماعت به جایی متصل است که توپ آنجاست! اتفاقا این دومین بارست که مجلس در ایران به توپ بسته می شود. یک بار لیاخوف روسی به دستور محمد علی شاه مجلس را به توپ بست لياخوف افسر ارتش روسيه از طرف دربار تزار به ايران اعزام شده بود ؛ در زمان سلطنت محمدعلي شاه فرماندهي بريگاد مركزي قواي قزاق را عهده‌دار شد. لياخوف در مقابل وزير جنگ و هيچ يك از مقامات وقت ايران براي خود مسئوليتي قائل نبود و مستقيماً از پطرزبورگ كسب تكليف مي‌كرد. وي در 22 جمادي‌الاولي سال 1326ق از طرف محمدعلي شاه به سمت فرماندار نظامي تهران منصوب شد و در 23 جمادي‌الاولي به دستور شاه و توصيه «سرگي شابشال» روسي كه در خدمت محمدعلي شاه بود و «گارتويك» وزيرمختار روسيه در ايران، مجلس شوراي ملي را به توپ بست. بر اثر اين واقعه جمعي از نمايندگان مجلس را متفرق ساخت و عده‌اي را كشت و قواي قزاق وارد مجلس شدند و دست به تخريب و غارت زدند و  محمدعلي شاه  از لیاخوف قدرداني کرد.اکنون صد سال پس از به توپ بستن مجلس و استبداد صغیر محمد علی شاه بار دیگر سخن از به توپ بستن محلس به میان آمده است

وقتی سه میلیون نفر در ۲۵ خرداد از میدان امام حسین تا میدان آزادی راهپیمایی کردند مقام رهبری فرمودند اردوکشی خیابانی فایده ای ندارد...اما ظاهرا اردو کشی خیابانی دویست سیصد نفر فایده داشت دستگاه قضایی و مجلس در برابر اردوکشان تسلیم شدند.چگونه است اگر میلیون ها نفر به خیابان بیایند و آرام راهپیمایی کنند اردو کشی خیابانی است ولی اگر چند صد نفر در قم و تهران نهاد مرجعیت و مجلس را هتک کنند، جوانان پر شور انقلابی اند؟اگر نمایندگان مجلس در برابر هتک مراجع سکوت نمی کردند، اگر اردو کشی خیابانی  و میدانی در قم و در مرقد امام خمینی محکوم می شد، به این زودی نوبت مجلس نمی رسید تا  اینگونه بی اعتبار شود.بی اعتباری بیشتر، سخن رییس محلس بود که برای همیشه در ذهن تاریخ مجلس و نمایندگان و مردم باقی می ماند. رییس مجلس به جای دفاع از مجلس و حقوق نمایندگان و انحصار قانون گذاری توسط مجلس می گوید:" این مجلس خامنه ای است"گمان نمی کنم خود آیه الله خامنه ای هم تا این حد راضی بوده باشند که گفته شود مجلس ایشان ؛ قوه قضاییه که در بست از آن ایشان است . رادیو و تلویزیون هم که مال ایشان است . شورای نگهبان و نیرو های مسلح و امامان جمعه هم که مال ایشانند. تنها مجلس مانده بود که گمان می کردیم از مردم است و مطابق قانون اساسی ایشان هم در برابر قانون با بقیه مردم مساوی هستند.اگر آن جماعت که توسط سپاه و بسیج سازمان داده شدند،و خودرو های بی شماره نشانه ای بود که آن ها از یک نهاد نظامی دستور می گیرند که برای خود رو هایش خودش شماره می زند یا شماره ها را می کند،سخن رییس مجلس هم به توپ بستن مجلس بود با ادبیاتی دیگر.

و اما... دیری نخواهد گذشت که همین جمعیت و البته بسی بیشتر از این ، در برابرمجلس خبرگان رهبری اجتماع می کنند. همین شعار ها را خواهند داد. همین کیف انگلیسی و این که خبرگان ننگ ما هستند...تا رهبر مورد نظر یک نهاد نظامی بر ملت ایران تحمیل شود...

 


-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه
هیجدهم تیر یاد آورد سالگرد حمله به کوی دانشگاههمواره زنده است

منبعد "چماق عريان" حکومت می‌کند! گام‌های مصباح و احمدی‌نژاد برای بلعيدن کشور! بابک داد

منبعد "چماق عريان" حکومت می‌کند!
گام‌های مصباح و احمدی‌نژاد برای بلعيدن کشور! 

به فاصله يک هفته از حمله گروه‌های سازمان‌يافته به بيوت مراجع تقليد در قم و سکوت شرم‌آور مجلس در مقابل اين تهاجم‌ها، ديروز شتر همين "اوباش‌سالاری" در مقابل مجلس لاريجانی هم زانو زد و نوبت به توهين و حذف به او و سايرين هم فرا رسيد! آن‌ها با چشمان خود ديدند "راز بقا" بزرگ‌ترين راز هستی است و نوبت شکارشدن، گاهی قبل از آن‌که فکرش را بکنيد، فرا می‌رسد! خيلی سخت نيست در ميانه همه جنجالهايی که در کشورمان برپاست، رد پای اتفاقات بزرگتری را ببينيم که در شرف وقوع هستند. اکنون آيت الله مصباح يزدی نزديک تر از هميشه به تصاحب کرسی رهبری جمهوری اسلامی است و در حال اندازه گيری "جامه ولايت" و برداشتن آخرين گامهای خود است. بعد از يکسره کردن کار بيت امام و مراجع قم، اکنون نوبت به بريدن بقيه شاخه هايی است که مقام معظم رهبری می توانست از آنها بياويزد و مدتی بر قدرت باقی بماند؛ هاشمی رفسنجانی، سران جنبش سبز، مجلس، مجمع تشخيص مصلحت، خبرگان...؟ اينکه در سر آقای مصباح چه می گذرد، چيز پيچيده ای نيست. ولی نکته مهم اين است که اين روزها نوبت "نسق گيری از مجلس" بود که گهگاه صداهايی از آن بر می خاست! جنجال اين نسق گيری، باز هم "فرقه مصباحيه" را به سايه برد تا روزی که زمان "ظهورشان" فرا برسد!

در اين هفته مجلس شورای اسلامی، دو مصوبه جنجالی داشت که جنجال بر سر اولی، باعث شد اهميت مصوبه دومی ناديده گرفته شود! مصوبه اول مجلس مخالفت با دولتی شدن نظارت بر دانشگاه آزاد اسلامی و به نوعی مخالفت با تصاحب اين دانشگاه توسط دولت کنونی بود. اين مصوبه باعث شد گروههای سازمان يافته مقابل مجلس تجمع کنند و بر عليه "مجلس فرمايشی!" شعار دهند و با شعارهای تندی بر عليه علی لاريجانی رئيس مجلس، خواهان لغو اين مصوبه شوند! علی لاريجانی در سخنانش اين تجمع و شعارهای دانشجويان بسيجی در مقابل مجلس را "بی ادبانه، دريدگی و ..." خواند اما نهايتا" امروز با لغو اين مصوبه جنجالی، بر خواست همان جماعت "دريده" کردن گذارد و مجلس وابسته و ضعيف هشتم، به طور علنی تسليم تهديدهای اوباشان شد! گروه سرکوبگری که به طور واضحی تهديد کردند "مجلس را به توپ خواهند بست"!

امروز مجلس با يک طرح فوريتی، مصوبه خود را پس گرفت و راه را برای "تسخير دانشگاه آزاد توسط دولت کودتايی" هموار کرد. اما مصوبه دومی که بی سروصدا از کنار اين غوغاها عبور کرد، تمديد دوره شوراهای شهر و روستای کنونی از چهار سال به شش سال و به بهانه "تجميع انتخابات" بود! بر اساس اين مصوبه، شوراهای کنونی که عمدتا" از حاميان احمدی نژاد در انتخابات سال قبل بودند، به جای دوره چهارساله قانونی شان، می توانند تا زمان برگزاری انتخابات بعدی رياست جمهوری (سه سال ديگر) باقی بمانند تا هر دو انتخابات رياست جمهوری و شوراها همزمان برگزار شوند.

شايد جنجال های ديروز و امروز مجلس، کمی بيش از اهميت واقعی شان توسط برخی رسانه های دولتی بزرگنمايی شدند تا اهميت اين مصوبه دوم ناديده گرفته شود. با تمديد دوره شوراهای کنونی، احمدی نژاد بهترين حاميان مالی خود را در شوراها و شهرداريها برای انتخابات دوره بعد رياست جمهوری حفظ خواهد کرد و در آن زمان از کمکهای ميلياردی شوراها و شهرداريها برای بقای "حکومت مادام العمر" خود بهره خواهد گرفت. تا آن زمان او دو گزينه خواهد داشت؛ يا جانشين مناسبی برای خود انتخاب خواهد کرد و مانند مدل «پوتين/ مدودف» در روسيه، با يک جابجايی تاکتيکی در قدرت باقی خواهد ماند. و يا به حدی گستاخ خواهد شد که طرح رياست جمهوری مادام العمر خود را به کرسی بنشاند. که البته احتمال اين دومی بيشتر است. چون هم او جسارت لازم برای اين کارها را دارد و هم سايرين را به اندازه کافی ضعيف خواهد کرد که مخالفتی با وی نکنند. پروژه ضعيف کردن ديگران، مدتهاست کليد خورده و اکنون نوبت تصاحب دانشگاه آزاد و تسخير ثروتهای نجومی آن و زهر چشم نشان دادن به مجلس بود که همه اينها به لطف "چماق عريان" حل و رفع شد.

تا سه سال ديگر، احمدی نژاد طرحهای بسياری برای عملی کردن نقشه های خود برای "بقا" در سر دارد، ولی او ظاهرا" بيننده خوبی برای سريال مستند "راز بقا" نبوده، وگرنه می دانست هميشه جانوران ديگری هستند که منتظر خوردن روباه شکارچی به انتظار نشسته اند و کاردهای خود را تيز می کنند! همان طور که علی لاريجانی هنوز واقعيتهای اين بازی را باور نکرده است. امروز لاريجانی و ساير اصولگرايان "آينده محتوم" خود را در جريان اين جنجالها ديدند. به فاصله يک هفته از حمله گروههای سازمان يافته به بيوت مراجع تقليد در قم و سکوت شرم آور مجلس در مقابل اين تهاجم ها، ديروز شتر همين "اوباش سالاری" در مقابل مجلس لاريجانی هم زانو زد و نوبت به توهين و حذف به او و سايرين هم فرا رسيد! آنها با چشمان خود ديدند "راز بقا" بزرگترين راز هستی است و نوبت شکار شدن، گاهی قبل از آنکه فکرش را بکنيد، فرا می رسد! دير نيست زمانی که نوبت به مقام معظم رهبری برسد. آقای مصباح يزدی مدتهاست جامه رهبری را "پروو" می کند و حالا که بحث "راز بقا" شد بد نيست بدانيم "تمساح"، جاندار بسيار صبوری است که می تواند تا يک ساعت زير آب نفس خود را حبس کند و منتظر شکار بنشيند، پوست فوق العاده سختی دارد و شکارش هم بسيار دشوار است. دندانهای تمساح در همه سنين عمر دوباره در می آيند و در صورت نبودن غذا، تمساح قوی، همنوع ضعيف تر خود را می خورد.


فرصت نوشتن / روزنوشته های بابک داد
فيس بوک:




-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

متن پیاده شده روز جمعه 4 تیر 1389

متن پیاده شده روز جمعه 4 تیر 1389

جمعه چهار تیرماه 89، 25 ژوئن 2010 میلادی

امروز در مورد شش موضوع صحبت می‌کنیم.

  موضوع اول این که آقایان محمد نوری زاد و عمادالدین باقی‌ به قید وثیقه از زندان آزاد شدند این دو بزرگوار که نامه‌ها و مقاومتشان زبان زد همه هست نشان دادند که حکومت در مقابل مقاومت زندانیان بزرگ سیاسی ما هیچ چاره‌ای به جز عقب نشینی ندارد.

نکتهٔ دوم این که آقای باهنر در جامعه اسلامی مهندسین دیروز صحبتی کردند که گوشه‌ای از پرده را بالا زده ایشان گفت که جناح کوچکی از اصول گرایان قصد حذف بقیه و نخبگان را دارند و با یک مخالفت کوچک دیگران را متهم به کفر می کنند باید به آقای باهنر گفت که در واقع این قصهٔ کلّ کشور ایران است که جناح کوچکی که همین آقایان اصول گرا را بگوییم همین رفتار را با تمام مردم ایران می کنند  و قصد حذف تمام مردم ایران را دارند و نخبگان را نیز از دایره بیرون می کنند و باید به ایشان گفت وقتی‌ که برق سر نیزهٔ نظامی‌ها در سیاست می‌‌آید و جا به جایی‌ قدرت با خواست و رای مردم انجام نمی گیرد و نظامی گری تکلیف قدرت را معلوم می‌کند و سرکوب زندان و دستبند و شکنجه تکلیف قدرت سیاسی را معلوم می‌کند انتهای کار آن است که آقای باهنر هم حذف می شود و یک جمع کوچک می‌خواهد به همه تسلط داشته باشد این سرنوشت آن نظامی گری و قدرت مطلقه ای است که در یک فرد مثل ولایت مطلقهٔ فقیه متمرکز است و هیچ راه حلی هم ندارد جز اینکه قدرت به مردم برگردد و دموکراسی‌ در کشور حکم فرما باشد آقای باهنر و دوستانشان در جمعیت‌های موتلفه را که از مدت‌ها قبل باید جز مردگان سیاسی حساب کرد هیچ سر نوشتی بهتر از بقیه ندارند و حذف خواهند شد.

نکتهٔ سوم اینکه سنای آمریکا با ۹۹ رای موافق و بدون رای مخالف و کنگرهٔ آمریکا با ۴۰۸ رای موافق مقابل تنها هشت رای مخالف لایحه ای را تصویب کردند که به موجب آن هر شرکتی‌ که به ایران بنزین بفروشد مشمول تحریم آمریکا می شود و حق معامله با آمریکا را ندارد هر شرکتی‌ که با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری کند مشمول تحریم آمریکا می شود همین طور هر بانکی‌ که با سپاه هم کاری کند یا با بانک‌های مشمول تحریم ایران همکاری کند مشمول تحریم آمریکا خواهد شد. می‌توان گفت که این تقریبا شدید‌ترین لایحه‌ای است که در آمریکا علیه ایران تصویب شده و از دیروز عصر که این لایحه تصویب شده موضوع بحث رسانه‌های مختلف قرار گرفته. این لایحه تبعاتی دارد از جمله این که بسیاری از شرکت های چینی‌ که با آمریکا همکاری می کنند یا تکنولوژی‌های آمریکایی‌ را استفاده می کنند در پالایشگاه و صنایع‌شان احتمالا با مشکل مواجه خواهند شد و ناچارند که همکاریشان را با ایران قطع کنند به هرصورت فشار روی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کلّ ایران اتفاقی است که به دلیل جنبش سبز ایران و مقاومت مردم و جنایت‌های سپاه و حکومت از سوی دیگر اتفاق افتاده است اگر جّو دنیا نمایندگان مجالس کشورها دولت‌ها مطبوعات این چنین مثبت به دفاع از حقوق مردم ایران و این چنین آماده است برای محدود کردن حکومت ایران به خصوص سپاه مهمترین دلیلش اتفاقاتی است که در یک سال اخیر افتاده است مشروعیت زدایی که از حکومت ایران در سطح داخلی‌ و در سطح بین‌المللی به وجود آماده و آقایان سپاهی که دستشان را در اقتصاد کشور باز کردند و خون مردم را در شیشه کردند و خون مردم را به زمین می‌ریزند، کودتا می کنند اعدام می کنند، تجاوز می کنند و شکنجه می کنند باید گفت پول‌هایی‌ که انباشته اند در هیچ بانک دنیا دیگر به دردشان نخواهد خورد ضمن اینکه چون دستشان را در اقتصاد کشور کرده اند همراه با خودشان تمام اقتصاد  ایران را غرق خواهند کرد به خصوص پروژهای نفت گاز و انرژی کشور را که سپاه قبضه کرده و از این پس امکان فعّالیت کردن برایشان بسیار محدودتر خواهد شد.

نکته چهارم این که سپاه اعلام کرده است که اگر کشتی های ایران بازرسی شوند واکنش خاص نشان می دهد . من نمی فهمم این واکنش خاص یعنی چه در مورد مکم رسانی به غزه دیدیم که بعد ار تهدید اسراییل که گفت به هر صورت کشتی های ایران را متوقف خواهد کرد ایران عقب نشینی کرد و گفت به دلیل شرایط بین المللی کشتی های کمک را نمی فرستند. حال باید دید این حرف ها در واکنش به قطعنامه شورای امنیت چگونه خواهد بود. آیا سپاهی ها فقط می خواهد ژست بگیرند مثل کاری که درباره غزه انجام دادند و عقب نشینی می کند یا این که واقعا قصد درگیری دارند تا برای خودشان مشروعیت ملی درست کنند آن چنان  که یک موقعی کودتاچی های آرژانتین کردند وقتی عاجز شدند از داخل. اما به نظر من حتی اگر بخواهند سپاهی ها ماجراجویی کنند و برای این که مشروعیتی کسب کنند و ضرباتی را که از مردم خورده اند بخواهند این گونه جبران کنند فکر نمی کنم که بتوانند به این قیمت هم مشروعتی کسب کنند.

نکته پنجم این بعضی از دوستان از بنده سوال کرده اند راجع به فرمایشات آقای کدیور و نظر من را خواسته اند. من راجع به محتوای حرف های ایشان نظر خاصی ندارم طبیعاتا با خیلی از فرمایشات ایشان موافقتی ندارم اما این نکته را می خواهم بگویم و آن این که هر کسی نظرش را باید بگوید و آن محترم است و در آینده ای که برای ایران در نظر داریم آینه است که حتی طرفداران پرو پا قرص ولایت فقیه حتی از نوع آقای خامنه ای هم حق حرف زدن داشته باشند و بروند در میدان رای گیری. اگر رای اوردند در قدرت سهم داشته باشند اما اگر رای نیاوردند نتوانند به زور دیگران را کنار بزنند و میزان انتخابات آزاد باشد بنابراین استدعای من از همه دوستان این است که فضای حرف زدن باید بازباشد و  نقد کار خوبی است و البته تخریب کار بدی است. اما این را هم باید بگویم که هیچ کس حق ندارد به جای جنبش سبز حرف بزند و وقتی امثال آقای موسوی و کروبی دایما تکرار می کنند که همراهان کوچک جنبش هستند و جنبش متکثر است و عقاید مختلفی در آن هست بقیه که جای خودشان را دارند لذا جنبش سبز ایران متشکل از گرایش های مختلف و باورهای مختلف است و مجموع این ها جنبش را تشکیل می دهد و همه هم در یک هدف مشترک هستیم و آن هم پایین کشیدن استبداد دینی در ایران و حاکم کردن دموکراسی است و کسی اجازه صحبت کردن به جای جنبش را ندارد.

نکته آخر سوالی است که جمعی از دوستان به ویژه از چند شهر کوچک ار من پرسیده اند که با جو ترس و وحشتی که حکومت می خواهد ایجاد کند چگونه می توان مقابله کرد البته قبلا در درس های کانواس صحبت کردیم اما پاسخ مفصل به این سوال را در روزهای بعد درباره اش صحبت می کنیم.


تا فردا شاد پیروز، موفق و سرافراز باشید

به امید پیروزی ایران و ایرانی 


--
سبز مي مانيم، تا هميشه

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

مصاحبه با همسر شهيد چگيني: از شهداي كارگر جنبش سبز در 25 خرداد

    چگینی، کارگری که به خاطر آزادی و رای اش شهید شد، گفت و گوی کلمه با معصومه چگینی در اولین سالگرد شهادت همسرش


    شهید محرم چگینی سال گذشته در ۲۵ خرداد ماه در تظاهرات مسالمت آمیزی که مردم برای پس گرفتن رای شان به خیابان آمده بودند؛ مقابل پایگاه بسیج با ضرب گلوله کشته شد و حتی فیلم تیر خوردن، به زمین افتادن و بلند کردن پیکرش از روی زمین توسط دوربین های شاهدان به ثبت رسید. معصومه چگینی همسر محرم بارها و بارها در مصاحبه های خود تاکید کرده که تا آخرین لحظه ی زندگی اش شکایتش را پس نمی گیرد و می خواهد بداند قاتل همسرش کیست و چرا باید جنازه او در خیابان های فاز چهار اندیشه و دور از تهران پیدا شود. معصومه ۳۰ ساله از یک سالی می گوید که تلخ ترین و سخت ترین لحظه های زندگی اش را بدون همسرش سپری کرده است.

    خبرنگار کلمه، با معصومه چگینی بعد از برگزاری اولین سالگرد شهادت همسرش با وی به گفت و گو نشسته است.

     

    اولین سالگرد شهید محرم چگینی ۲۵ خرداد ماه در بهشت زهرا برگزار شد. این مراسم چگونه بود؟

    خیلی ها می گفتند مراسم اولین سالگرد را پنج شنبه یعنی ۲۷ خرداد برگزار کنیم اما من دلم می خواست همان روز شهادت محرم یعنی ۲۵ خرداد باشد تا این روز به یاد ماندنی و تاریخی ثبت شود . تا عمر دارم در این روز تاریخی مراسم سالگرد همسرم را برگزار می کنم و راه این شهید را ادامه می دهم. من افتخار می کنم که محرم در این راه کشته شد و خوشحالم برای مردی فاتحه می خوانم که در راه وطن و آزادی کشته شده است و من نیز راه او را ادامه می دهم.

     

    چگونه می خواهید راه شهید محرم چگینی را ادامه دهید؟

    همین راه رسیدن به آزادی و جنبش سبز را ادامه می دهم. شوهرم به خاطر آزادی کشته شد. مگر او آن روز با حضورش در خیابان چه می خواست؟ مگر پس گرفتن رای اش، گناه بود که اینگونه او را کشتند؟ او یک کارگر ساده بود که به خاطر نشان دادن اعتراضش به وضعیت موجود به خیابان آمد اما آیا باید کشته می شد؟ خیلی ها می گویند این سرنوشت و قسمت محرم بوده است .اما من می گویم او راهش را انتخاب کرده بود و از این بابت که او جانش را در راه ازادی از دست داده افتخار می کنم اما هم چنان این سوال را دارم که چرا این همه انسان بی گناه در آن روز کشته شدند؟

     

    در بهشت زهرا مشکلی برای برگزاری مراسم اولین سالگرد ایجاد نشد؟ چرا که در آن روز بهشت زهرا کاملا نظامی بود و همه کسانی که برای تسلیت گفتن آمده بودند تحت نظارت بودند؟

    روز برگزاری مراسم سالگرد دو بسیجی به خانه ی مادر شوهرم آمدند و گفتند که چرا برای برگزاری مراسم از ما اجازه نگرفته اید؟ من نمی فهمم این چه ماجرایی است که حتی برای برگزاری مراسم عزادرای هم باید از آنها اجازه بگیریم.در بهشت زهرا نیز دو نفر از اول تا آخر مراسم بالای قبر ایستادند و همه افرادی را که می آمدند نظارت می کردند اما مشکلی به وجود نیاوردند.

     

    چه گروههایی در اولین سالگرد شهید محرم چگینی در بهشت زهرا حضور داشتند؟

    فضا به شدت امنیتی بود بنابراین آنها که می آمدند ،نمی توانستند بگویند که چه کسی هستند . اما دانشجویان دانشگاه تهران و برخی از هواداران جنبش سبز آمدند و در گوش من گفتند که خون این شهید پایمال نخواهد شد و راهشان ادامه دارد. همچنین مادر شهید سهراب اعرابی نیز آمد و ابراز همدردی کرد . او که از بس غصه خورده بسیار ضعیف شده بود و با این حال سری هم به ما زد. خانم شهید حسن پور نیز در تماسی تلفنی خود را همراه ما دانست . همه این ابراز همدردی ها مایه خوشحالی من است.

     

    چندبار گفته اید که راه همسر شهیدت را ادامه می دهید . می خواهم بدانم اگر همسرت در این را شهید نشده بود آیا باز هم اینقدر نسبت به وضعیت موجود معترض بودید؟

    بله! چرا که سهراب ها و نداها در این راه کشته شده اند . آنها نیز مانند خواهران و برادران من هستند که باید برای اینکه خون شان پایمال نشود در پی یافتن حقیقت تلاش کنیم . آنها نیز جرمی نداشتند جز این که به خیابان بیایند و رای شان را بخواهند. مگر مادر سهراب و دو فرزند شهید حسن پور با من چه فرقی دارند؟ انها هم هزینه داده اند و من نیز برای آنها در این راه تلاش می کنم. اما کشته شدن شوهرم در این راه انگیزه مرا تقویت کرده است و وقتی مادر سهراب را می بینم انگیزه ام دو چندان می شود و مصمم تر می شوم.

     

    اما نگفتید که راهی را که در آن قدم گذاشته اید چگونه می خواهید ادامه دهید؟

    با پیگیری شکایتم و شناسایی قاتل شوهرم. تا عمر دارم به دنبال قاتل شوهرم می روم حتی اگر این راه هزینه های فراوانی داشته باشد.

    از ۲۵ خرداد سال گذشته تا کنون دقیقا یک سال گذشته است. این یک سال با تمام حوادثی که برای شما و خانواده تان داشت ؛ چگونه گذشت؟

    این یک ساله برای من به اندازه صد سال طول کشید. سالی که فقط نفس کشیدم اما زندگی نکردم.من ۱۳ سال با محرم در وضعیت مالی بد زندگی کردم اما هیچ وقت به اندازه این یک سال عذاب ندیدم. این یک سال آنقدر سخت گذشت که حالا با داروی اعصاب و تحت نظر دکتر هستم

     

    چه زمان هایی بیشتر احساس دلتنگی می کنی؟

    موقع غروب آفتاب . همان زمانی که محرم از سر کار بر می گشت و من چشم انتظار او می ماندم. هنوز با گذشت یک سال تحمل این غروب ها برایم سخت است.

     

    موقع دلتنگی هایت چه کار می کنی؟

    گریه می کنم . شبی نیست که بدون گریه سرم را روی بالش بگذارم . جواب این گریه های مرا چه کسی می خواهد بدهد؟ تنها دلخوشی های من این است که به بهشت زهرا بروم و حرف هایم را با همسرم بر سر مزارش در میان بگذارم.

     

    چه حرف هایی را با همسر شهیدت در میان می گذاری؟

    می گویم چرا من را تنها گذاشته ای؟ مدام خاطرات شیرین گذشته را با او مرور می کنم و دلم می سوزد به روزهای گذشته ی شادی که با شوهرم داشتم. او آنقدر خوب بود که در این ۱۳ سال هیچ وقت مرا نرنجاند و بدی ای در حق من نکرد.

     

    اگر همسر شهیدت زنده بود چه جمله ای به او می گفتی؟

    می گفتم محرم هیچ وقت مرا تنها نگذار و روزهای خوش را از من نگیر.

     

    چه کسی روزهای خوش تو را گرفته است؟

    همین هایی که شوهر مرا کشته اند. یک عمر زندگی و آرزو را از من گرفته اند .شوهرم آرزو داشت روزی بچه دار شود و به من قول داده بود که بعد از تمام شدن قسط هایمان یک خانه برای من بخرد. اما او حتی خریدن یک ماشین را به گور برد.

     

    بزرگ ترین درد این روزهایتان چیست؟

    این تنهایی عذاب آور و بلاتکلیفی ام.

     

    شهید محرم چگینی تا چه اندازه پیگیر اخبار انتخابات بود و نگرش اش نسبت به مسایل سیاسی چه بود؟

    او اصلا آدم سیاسی ای نبود. منتهی مناظره های قبل از انتخابات را نگاه می کردیم و با هم درباره کاندیداهای ریاست جمهوری حرف می زدیم و حتی با دیدن آن مناظره ها تصمیم گرفتیم که به چه کسی رای بدهیم.

     

    خب ! در نهایت به چه کسی رای دادید؟

    به مهندس موسوی. اصلا فکرش را نمی کردیم که فضای، بعد از انتخابات اینگونه شود و انسان های بی گناه در خیابان ها کشته شوند.

     

    چرا به مهندس موسوی رای دادید؟

    شوهرم و همه همکارانش به مهندس موسوی رای دادند. آنها به دنبال آزادی بودند. حال سوال من این است که احمدی نژاد رییس جمهور شد اما چرا این همه آدم کشته شدند؟

     

    بعد از اعلام نتیجه انتخابات واکنش شهید محرم چگینی چه بود؟

    خیلی متعجب بود . روز یکشنبه برای تظارهرات نتوانست برود اما روز دوشنبه ۲۵ خرداد با شعار رای من کجاست به خیابان رفت که گلوله خورد و جنازه اش در فاز چهار اندیشه پیدا شد. به تازگی جز فیلم به شهادت رسیدنش فیلم دیگری منتشر شده که نشان می دهد پیکر محرم را بعد از گلوله خوردن داخل پیکان می برند. با این مستنداتی که داریم اما هنوز قالتش شناسایی نشده و شکایت ما را نادیده می گیرند و آن وقت می گویند از موسوی و کروبی شکایت کنیم.

     

    چند روز پیش هم برادرشوهرتان در مصاحبه ای گفته بود که بسیج از شما خواسته تا علیه موسوی و کروبی به عنوان قاتل شکایت کنید. قاتل همسر شما کیست؟

    چرا موسوی باید قاتل باشد؟ مگر موسوی آنجا بود و مردم را تیرباران کرد؟ او فقط در اعتراض به نتایج انتخابات راهپیمایی راه انداخت مثل هزاران راهپیمایی که در این ۳۰ ساله بعد از انقلاب برگزار شده است. من از موسوی نه تنها شکایتی ندارم بلکه بسیار ممنونم که در این یک ساله نمایندگانش را بارها برای دلجویی و رسیدگی به مسائل زندگی زنی تنها مثل من به سراغم فرستاده است. کمیته مردمی موسوی احوال مرا مدام می پرسند و در حد امکاناتشان به مشکلات من رسیدگی می کنند، در این یکساله به جز اعضای کمیته مردمی مهندس موسوی کسی در خانه ی مرا نزده است و اصلا نمی پرسند که آیا تو به تنهایی می توانی زندگی ات را بچرخانی؟ و در این یک ساله چه بر سر تو و زندگی ات آمده است.

     

    اگر دوباره انتخاباتی برگزار شود به چه کسی رای می دهی؟

    باز هم به موسوی

     

    چرا؟

    چون او به دنبال عدالت و حق مردم است. سوال من از مقامات این است که اگر بد بود چرا کاندیدا شدنش را تایید کردید؟. او که از خارج نیامده و مورد تایید هم بوده است اما حالا چرا یکهو از نظر آنها بد شده است.

     

    به نظر خودت چرا موسوی از سوی حاکمیت فعلی تبدیل به یک آدم بد شده است؟

    نمی دانم. اما وقتی می بینم از طرف بسیج می آیند و به ما می گویند که از او به عنوان قاتل شکایت کنید با خودم فکر می کنم که موسوی که شوهر مرا نکشته است؟ پس حتما دلیلی وجود دارد که می خواهند او را قاتل معرفی کنند واقعیتی که غیر از این است. من در این یک ساله خیلی چیزها را فهمیده ام.

     

    چه چیزهایی؟ آیا می توانی بگویی معصومه چگینی سال گذشته با امسال چه نفاوتی کرده است؟

    بسیار روشن شدم و فهمدیم که دنیا دست کیست. فهمیدم که برای دفاع از حق کشته می شوی. اینکه ظالم به خاطر زوری که دارد هر کاری دلش بخواهد با مظلوم می کند. ظلمی که به شوهرم شد و او را کشتند و ظلمی که به من شد و مرا تنها در این دنیا گذاشتند. فهمیدم که حرف حق زدن مساوی است با کشته شدن و اگر سکوت نکنی تو را می کشند.

     

    شما چطور؟ آیا سکوت می کنی؟

    نه اصلا. من تا آخرین نفسم راه شوهرم را ادامه می دهم.

     

    محرم چگینی یک کارگری بود که به قول خودت از صبح تا شب به دنبال یک لقمه نان حلال تلاش و کار می کرد. به نظرت چرا مفهومی مانند آزادی برای او مهم بود؟

    او همیشه معترض بود که چرا ماهانه ۳۰۰ هزار تومان حقوق می گیرد که نیمی از آن را اجاره خانه می دهد و ۵۰ هزار تومان خرج رفت و آمد به سر کار است و در نهایت آنچه برای ما می ماند ۵۰ هزار تومان بود . یکی از دلایل بچه دار نشدنمان هم همین بود که این نان بخور و نمیر برای تربیت بچه کافی نبود . برای همین او به وضعیت موجود اعتراض داشت و معتقد بود تا آزادی نباشد و نتواند اعتراضش را بیان کند عدالتی هم در کار نخواهد بود.

     

    اگر روزی موسوی، کروبی و رهنورد را ببینید به آنها چه می گویید؟

    می گویم تو را به خدایی که قبولش دارید حالا که این همه آدم کشته شده اند شما راهشان را ادامه دهید و نگذارید خون این شهدا پایمال شود. نکند سالگرد این شهدا تمام شده است با خودشان فکر کنند که همه چیز تمام شده و راهشان فراموش شود؟ به آنها می گویم که راه این شهدا ادامه دارد و نگذارید خون شان پایمال شود.

     

    آیا تا کنون ملاقاتی با مهندس موسوی و یا کروبی داشته اید تا درد دل ها و مشکلاتتان را به آنها بگویید؟

    راستش را بخواهید همین اواخربه مناسبت روز زن گروهی از زنان با مهندس موسوی و دکتر زهرا رهنورد دیدار داشتند .من هم به این مراسم دعوت کردند و قرار بود با آقای موسوی و خانم رهنورد دیداری داشته باشم اما متاسفانه برخی از اعضای خانواده ام گفتند که به خاطر خطرات احتمالی که من را تهدید می کند ،نروم .من نمی ترسم اما دلم نمی خواهد روی حرفشان حرف بزنم و دلگیرشان کنم .اما یک بار موفق شدم به دیدار مهدی کروبی بروم او نیز با رویی گشاده حضور مرا پذیرفت و به حرف های من گوش داد. راستش همین که می فهمم که رهبران جنبش سبز خانواده های شهدا از جمله ما را فراموش نکرده اند ، قوت قلبی برای من می شود و کمتر احساس تنهایی می کنم.

     

     

     

    -- 

    سبز مي مانيم، تا هميشه


     

سبزهای گمنام/اکبر اجدادی آزاد شد

کلمه :اکبر اجدادی ،از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ،دیروز بعد از تحمل یکسال حبس از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شد.

اکبر اجدادی ،فروشنده یک مغازه و یکی از معترضان ساده به نتایج انتخابات بود که در تظاهرات مسالمت آمیز مردم در ۲۵ خرداد شرکت داشته و به اتهام شرکت در این تظاهرات به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.وی اکنون به صورت مشروط آزاد شده است.

به گزارش کلمه ، دادستانی تهران، فروردین ماه امسال به خانواده اکبر اجدادی اعلام کرده بود که فرزندشان با تامین وثیقه دویست میلیون تومانی ، می تواند برای یک هفته به مرخصی بیاید.

خانواده اجدادی که از قشرمحروم جامعه هستند، در جنوب شهر تهران و درخانه اجاره ای زندگی می کنند. پدر اکبر اجدادی یک کارگر ساده است که در واپسین روزهای زمستان سال پیش از کار بیکار شد و نه فقط امکان تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی را نداشت که حتی توان تامین وثیقه ای بسیار کمتر از این را هم نداشت .به همین دلیل اکبر اجدادی در یکسال گذشته نتوانست از امکان مرخصی استفاده کند.

مهدیه ،خواهر یازده ساله اجدادی پیش از این در نامه ای خطاب به دادستان تهران نوشته بود:

"من خواهر اکبر اجدادی هستم که بسیار به برادرم وابسته ام و او را دوست دارم. آقای دادستان برادر من بی گناه است و کاری نکرده. آقای دادستان برادر من کارگر یک مغازه بقالی است .از ساعت ۶ صبح مغازه را باز می کرده و ۱۲ شب می بسته .
آخه این انصافه؟ برادر من هیچ وقت علیه امنیت کشور کاری انجام نمی دهد و بی گناه است. از شما خواهش می کنم برادر من را به آغوش خانواده برگردانید. پدر من بیسواد است و مادرم هم سواد ندارد. پدرم نگهبان پارک بود. سال گذشته او را اخراج کردند. می گفتند کارگرها زیادند. برادر م تنها نان آور ما بود . "

-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

پس از شش ماه اسارت؛ محمد نوری زاد با ۳۰۰ میلیون وثیقه آزاد شد

پس از شش ماه اسارت؛ محمد نوری زاد با ۳۰۰ میلیون وثیقه آزاد شد

 

محمد نوری زاد ، نویسنده و کارگردان دربند به مرخصی آمد.


به گزارش کلمه محمد نوری زاد که  نزدیک به شش ماه زندان  که بخش زیادی از آن را در انفرادی گذرانده است از زندان آزاد شد.

این آزاده دربند  به دلیل چند نامه انتفادی به زندان افتاده بود. بازجوها بارها تلاش کرده بودند از وی توبه نامه بگیرند که در این زمینه ناکام بودند.

دادگاه برای مرخصی نوری زاد ۳۰۰ میلیون وثیقه تعیین کرده است.

 


-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

سه بار نقد رهبري در يك روز - فرزانه بذرپور

سه بار نقد رهبري در يك روز - فرزانه بذرپور

جرس: روز سي ام خرداد و سالگرد سركوب خونين مردم معترض در سال گذشته، از اين جهت هم قابل اهميت بود كه سه گفتار متفاوت، رهبر جمهوري اسلامي را مورد تعريض و انتقاد قرار داد: بيانيه مهدي كروبي، مصاحبه هاشمي رفسنجاني و نامه عبدلكريم سروش.  

نامه به رهبري جمهوري اسلامي از سال 78 و با نامه تاثير گذار يدالله سحابي آغاز شد، نامه اي كه در همان سال نسبت به نوع حكومت داري آقاي خامنه اي خرده گرفته بود. يدالله سحابي در نامه اش با  كمال احترام به رهبري تذكر مي داد كه همه راهها در جمهوري اسلامي به رهبري ختم مي شود و بسياري از افراد در تضييع حقوق مردم حق يا ناحق خود را منتسب به ولايت فقيه و رهبري مي دانند. نامه سحابي توقيف روزنامه ناشر را درپي داشت. پس از سحابي هم، تني چند مانند شعله سعدي نماينده سابق مجلس كه در انتخابات مجلس رد صلاحيت شده بود، نامه هايي به رهبري نوشتند كه بازتاب چنداني  نداشت. دوازده خرداد سال گذشته اكبر اعلمي نماينده مجلس ششم و نامزد رد صلاحيت شده رياست جمهوري، نامه سر گشاده اي به رهبر جمهوري اسلامي نوشت و در ابتداي نوشته اش عنوان كرد  كه اين  نامه  بنده خدا به بنده ديگر خداست و سپس به نقد محترمانه رهبري و شوراي نگهبان منصوبش پرداخت. اما پس از 22 خرداد سال 88 و اعلام دستبرد بزرگ حاكميت به صندوقهاي راي از سوي معترضان، نقد رهبري بالا گرفت، در راهپيمايي معترضان به انتخابات و تا روز 29 خرداد ماه و يك روز قبل از خطبه هاي جنجالي آقاي خامنه اي، شعارهاي مردم عليه احمدي نژاد بود و صرفا اعتراض به  تقلب در انتخابات.

سخنراني تند رهبري در نماز جمعه 29 خرداد و اين بيان صريح كه خون معترضان بر گردن ميرحسين موسوي و كروبي است و در پي آن سركوب خونين مردم در روز بعد، رهبري نظام را به هدف اصلي شعارها تبديل كرد، به نظر مي رسيد تا پيش از اين مردم معترض ابا داشتند تا شعاري عليه رهبري سر دهند و اين شخص رهبر نظام بود كه  به ناگاه از احمدي نژاد سبقت گرفت و خود را مقابل مردم قرار داد.

كشتار مردم در سي ام خرداد ماه همه چيز را به ضرر بالاترين مقام كشور تمام كرد و در تمام مناسبت هاي بعدي مانند روز قدس، 13 آبان و 16آذر اين سيد علي خامنه اي بود كه پيشتر و بيشتر از احمدي نژاد آماج شعارهاي تند و گزنده مردم مي شد. اوج اين اعتراضات مردمی در روز به خاك سپاري آيت الله منتظري بود كه جمعيت انبوه مشايعت كنندگان پيكر آيت الله، اعتراض خود را به پيام تسليت مغرضانه رهبري كه آيت الله فقيد را گناهكار خوانده بود بيان كردند، اين شعار هاي پرطنين عليه رهبري آن هم در شهر مذهبي و روحاني نشين قم، آنچنان براي حكومت گران آمد كه از روز بعد فضاي امنيتي شديدي در شهر برقرار شد و تظاهرات حاميان رهبري به سرعت مهيا گشت.

خشونت هاي يكسال اخير دوستان سابق رهبري را هم يا به سكوتي پر معنا فرو برد و يا مانند محمد نوري زاد به فريادي بهت آور وا داشت، نوري زاد يار ديرين رهبري نامه هاي منتقدانه و پي در پي به رهبري نگاشت و حتي در زندان هم دست از اين نامه نگاري برنداشت. با اين همه هنوز سران جنبش سبز در بيانيه ها به تعريض، رهبري نظام را مورد خطاب قرار مي دادند. 

نامه يك دوست شصت ساله

دو روز مانده به انتخابات دوره دهم رياست جمهوري ، هاشمي رفسنجاني در نامه اي كه حتي در ازدحام خبر پس از انتخابات هم اهميتش را از دست نداد، براي اولين بار در دوران رهبري آيت الله خامنه اي زبان به انتقاد و هشدار به رهبري گشود، هاشمي در اين نامه كه به بهانه توهين هاي احمدي نژاد به او و خانواده اش نگارش يافت، احمدي نژاد را با بني صدر مقايسه كرده بود و هشدار داده بود كه اگر در انتخابات تقلبي صورت گيرد، آتشفشاني بر پا خواهد شد كه نمي توان مهارش كرد. نامه هاشمي سلامي نداشت و همين حاميان رهبري را مي آزرد و لحني داشت كه چندان شبيه يك پيرو ولي فقيه نبود.

امسال و در سالگرد انتخابات، سايت رسمي هاشمي رفسنجاني بار ديگر همان نامه را  منتشر كرد و باز هم مانند سال گذشته خبر ساز شد، اما هاشمي رفسنجاني اينبار در مصاحبه با يك نشريه ناشناخته جمله اي را گفت كه در تعريض و انتقاد مستقيم به رهبري به شمار مي رفت. هاشمي رفسنجاني با صراحتي كه انتظارش نمي رفت عنوان كرد كه در قبال مناظرات و عملكرد احمدي نژاد كه همه سرمايه نظام را به حراج گذاشت، انتظار دلسوزان نظام اين بود كه رهبري عكس العملي نشان مي داد. هاشمي در اين مصاحبه كه به نظر مي رسيد سوالاتش به دقت بررسي شده اعلام كرد كه  هراس دارد تا از قدرت كناره گيري كند تا مبادا شبهه قهر و اختلاف برخيزد. برخي ناظران معتقدند كه اين يك تهديد است و شايد مقدمه اي براي نگارش يك نامه تازه و انتقادي تمام عيار از سيد علي خامنه اي كه هاشمي رفسنجاني مي گويد سابقه دوستي شصت ساله دارند.

 بيانيه اي در يك قدمي رهبر

مهدي كروبي در آخرين بيانيه اش به مناسبت سالگرد انتخابات دهم، جداي از اينكه به صراحت و براي چندمين بار بر تقلبي بودن انتخابات پاي فشرده، براي اولين بار در بيانيه هايش تعريض غليظي به رهبر جمهوري اسلامي داشته است و اختيارات ولي فقيه را مورد نقد قرار داده است.

كروبي يكبار ديگر و در آستانه سال نو، سخنراني آقاي خامنه اي را كه گفته بود نظام جمهوري اسلامي كشتي نجات است به سخره گرفت و در پيام سال نو ، نظام جمهوري اسلامي مطلوب رهبري  را كه تنها فقهاي شوراي نگهبان و برخي نظاميان از آن پشتيباني مي كنند، به قايق تشبيه كرد.

كروبي در بيانيه تازه اش تفسير ولايت فقيه را آنگونه كه حكومت بيان مي كند با اصول شيعه ناسازگار خوانده و عنوان كرده كه تفسير ولايت فقيه آنچنان توسعه يافته كه تيشه به ريشه قانون اساسي و جمهوري اسلامي مي زند. تعارض ولايت فقيه و به تبع آن ولي فقيه و رهبر با قانون اساسي، نكته برجسته بيانيه كروبي است و اين بيانيه را در يك قدمي نقد مستقيم آقاي خامنه اي قرار مي دهد.

خطيب از دست رفته

عبدالكريم سروش از ميانه دهه هفتاد نامه نگاري به رهبر جمهوري اسلامي را آغاز كرد، درست از همان سالهايي كه سخنراني سروش در دانشگاه اميركبير از سوي انصار حزب الله به تشنج كشيده شد. نامه سروش به رهبر نظام ، گلايه اي بود كه بيشتر به تظلم خواهي مي مانست و اين غزل حافظ را براي رهبري به تمامي روايت كرده بود كه زان يار دلنوازم شكريست با شكايت. اما نامه اين استاد ممنوع ااتدريس دانشگاه تهران كه سي ام خرداد منتشر شد، با لحن مطنطن و گزنده، عملا رهبر جمهوري اسلامي را فاقد شرايط رهبري عنوان كرده بود . اين روشنفكر ديني در اين نامه تنها حسن آقاي خامنه اي را به زعم خود ، خطابه دانسته و آن را هم با خطبه آخرين نماز جمعه رهبري و علي خواندن خود و طلحه و زبير ناميدن مخالفان بر باد رفته دانسته است.

نامه اي در دور دست

خرداد سال 1355، زماني كه رژيم پهلوي در اوج اقتدار به سر مي برد و تمام گروهاي مسلح بر انداز با عمليات موفق اطلاعاتي ساواك از بين رفته بودند. علي اصغر سيد جوادي ، نويسنده ممنوع القلم، نامه 230 صفحه اي سرگشاده اي خطاب به شاه نوشت و با انتقاد از رژيم سلطنت و فساد دربار متذكر شد كه صداي شكستن پايه هاي سلطنت پهلوي را مي شنود . نامه سيد جوادي در آستانه انقلاب 57 كه هنوز طالعش ندميده بود، اقتدار رژيم را به لرزه در آورد، اين نامه مفصل كه بنابر قانون اساسي مشروطيت ، به شاه هشدار مي داد كه فقط بايد سلطنت مي كرد و نه حكومت، بنا به عقيده تاريخ نويساني مانند سرهنگ نجاتي، حسن مطلع انقلاب 57 بود. علي اصغر سيد جوادي نامه را به آدرس كاخ نياوران پست كرد و در مدت كوتاهي و با امكانات آن روزها ، نامه مفصلش زيراكس شد و دست به دست چرخيد و باعث شد تا ديگران هم زبان به نقد مستقيم شاه باز كنند . كانون نويسندگان و شعرا و نويسندگاني كه سال بعد در ده شب ادبي انجمن گوته گرد هم آمدند ، همه در انتقاد از رژيم پهلوي زبان گشاده اي داشتند كه عاقبت به فريادهاي حنجره ميليوني مردم در خيابانهاي تهران گره خورد و نظام شاهنشا هي فروريخت.




-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

مشروح دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی

    مشروح دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی

     

    امروز چهارشنبه آقای کروبی به دیدار مهندس موسوی رفت. به گزارش سحام نیوز و کلمه این دیدار که در دفتر مهندس موسوی انجام شد، حوادث چند روز گذشته از جمله سفر آقای کروبی به قم و اهانت به ساحت مرجعیت و بیت امام مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در ابتدا این دیدار آقای کروبی دلایل سفر به قم و حوادث پیرامون آن را بازگو کردند که مورد تاسف و تاثر آقای مهندس موسوی شد. در این دیدار دو ساعته طرفین بر موارد زیر تاکید کردند:

     

  1. تاکید بر حرمت مرجعیت و جایگاه رفیع آن در شیعه:
  2. در این دیدار آقایان کروبی و موسوی بر تاریخ تشیع پس از دوران غیبت صغری و تثبیت نهاد علمای دینی اشاره کردند و مرجعیت شیعه را از مهم ترین ارکان جامعه دانستند که شیعیان قرن ها این جایگاه را محترم شمرده و جسارت به ساحت مرجعیت را به هیچ شخص و یا جریانی اجازه نداده و نخواهد داد. آنان تاکید کردند هیچ دولت و صاحب قدرتی نمی‌تواند با توسل به عده ای قانون گریز ارج و قرب این متولیان شریعت را از دل مومنان بزداید فلذا اهانت و جسارت سازماندهی شده کم نظیر، تحت حمایت بخشی از حاکمیت در ورود غیر قانونی به بیت آیت اله العظمی صانعی و تخریب اموال دفتر ایشان و نیز بیت مرحوم آیت اله العظمی منتظری را محکوم کردند. همچنین اهانت های متعدد برخی از روزنامه های وابسته به قدرت به مراجع بزرگ شیعه و تلاش در جهت تخریب و تضعیف جایگاه مرجعیت را زمینه ساز این حوادث خواندند و با اظهار تاسف از اینکه بعد از حمله وحشیانه به بیوت مراجع و اهانت به نوه دانشمند امام، مقامات قضایی به جای پیگیری قضایی متجاوزان اقدام به پلمپ دفتر مرحوم آیت اله منتظری کردند را  نشان از هماهنگی بین پیاده نظام و برخی از مقامات در جسارت به ساحت مرجعیت دانستند.

     

  3. تضعیف جایگاه مجلس  موجب نگرانی و تاسف است.
  4. آقایان کروبی و موسوی مراتب تاسف و نگرانی خود را از  تضعیف  نهاد قانونگذاری که با هجمه و قشون کشی به مجلس به بهانه تصویب مصوبه ای در خصوص وقف اموال دانشگاه آزاد شد، اظهار کردند. آنان همچنین تاکید کردند که مطابق قانون اساسی اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است و این مجلس در عموم مسایل در حدود مقرر قانون اساسی می‌تواند به وضع قانون مبادرت کند اما عده ای حتی جایگاه این مجلس که شرائط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان در آن رعایت نگردیده را بر نمی تابند.  در این دیدار طرفین به عدم اجابت به خواست قانونی و مشروع مردم در برگزاری راهپیمایی سکوت اشاره و تصریح کردند که در مقابل عده ای سازمان یافته و در کمال امنیت به هر کس و هر کجا که می خواهند حمله می کنند، لازم است همگان در مقابل این گونه رفتارها که جایگاه نهاد قانونگذاری و اختیار نمایندگان را سلب می کند، موضع بگیرند و به قانون گریزان اجازه ندهند با چنین شیوه هایی مقاصد نامشروع خود را پیش ببرند. آنان همچنین تاکید کردند که اگر توسل به قانون گریزان و متجاوزان به یک قاعده نامبارک تبدیل گردد، دیگر حرمتی برای اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی باقی نخواهد ماند و این امر گزینش بردار نخواهد بود. امروز نه تنها مردم و معترضین به تقلب  بلکه بیت امام، مراجع گرانقدر شیعه و حتی مجلس شورای اسلامی هم از اینگونه رفتارهای مذبوحانه در امان نیستند.

     

  5. اظهارات نسنجیده مقامات اجرایی کشور و هزینه های آن بر منافع ملی:
  6. سخنان و اظهارات نسنجیده مقامات اجرایی کشور موضوع دیگری بود که در این جلسه مورد بحث و بررسی قرار گرفت. طرفین این اظهارات را نه تنها با فرهنگ غنی و کهن ایران اسلامی در تعارض خواندند بلکه آن را زمینه ساز ورود آسیب های مادی و معنوی به کشور در عرصه های بین المللی و به مخاطره افتادن منافع ملی تلقی کردند.  آقایان موسوی و کروبی ضمن تاکید بر مشکلات اظهار امیدواری کردند که در شرائط خاص فعلی مسئولین با استفاده از نیروهای توانمند حوزه های مختلف به جای ایجاد تشنج در جهت حل مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی  و بین المللی کشور اقدام کنند.

     

  7. محکومیت بازداشت های اخیر:
  8. در این دیدار روند امنیتی موجود و بازداشت های اخیر بویژه بازداشت تعدادی از دانشجویان نخبه و قابل کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت و طرفین به وضعیت نابسامان بازداشتگاه ها و زندان های کشور که شرائط سختی را بر زندانیان سیاسی کشور تحمیل می کند، اشاره کردند و این روند را مغایر قوانین و مقررات کشور دانستند. موسوی و کروبی همچنین از  مقامات قضایی خواستند که مطابق وظائف ذاتی آن قوه که باید پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت باشد و در جهت احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادیهای مشروع قدم بردارد، عمل کند و با تظلم خواهی از زندانیان سیاسی، زمینه آزادی بی قید و شرط آنان را فراهم کند.

     

  9. تلاش در جهت آگاهی نسبت به حقوق و آزادی های بنیادین بویژه اصناف و گروههای مختلف:
  10. در پایان این دیدار طرفین مجددا بر مطالبات به حق جنبش سبز و نقش آگاهی و دانش جامعه نسبت به حقوق مسلم و آزادی های  بنیادین و اساسی تمامی اقشار جامعه اشاره کردند و از تمامی گروه ها بویژه اصناف خواستند در ارتقای  آگاهی لایه های مختلف جامعه نسبت به مطالبات به حق و مشروع خود تلاش نمایند.


-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

و تنها سه حرف بود:نوشته اي از مسعود بهنود براي ندا

    و تنها سه حرف بود

     

    مسعود بهنود

    سالگرد سفرت گذشت ندا. این  نوشته هم سهم من است از همزبانی و همزمانی با تو در نخستین سالگرد. در این روزها  که به خیال قاتلانت گذشت که کس به فکر تو نیست، و به خیال صحنه آرایان جانشین حاج نقیب [ناظم تکیه دولت] گذشت پولی نثار دخترک ایرلندی کنند که فیلمی بسازد در جست و جوی قاتل، درست مثل خارجکی ها، در این روزها که مادر داغدیده ات هم اذن آن نداشت مجلس برپا کند و حجله بیآراید. اما چه گمانی چه عبث، نه که در نقطه نقطه زمین همه دختران با کفش ورزشی به یادت بودند، نه که همه پسران خشم فروخورده منتظر به یادت بودند، قاتلانت هم از ترس نگاهت مامنی نمی یافتند.

    سهم ماست که بگوئیم ندا که یک تن بود و میلیون ها شد در سی ام خرداد، و دیگر یک تن نبود. روز سی ام خرداد نیز یک روز نماند ورنه چرا مامور بخت برگشته ثبت احوال به آقای احسانی، وقتی رفته بود تا برای نوه اش شناسنامه بگیرد، گفت تاریخ تولدش را بیست و نه سه بنویس  یا اول  ماه چهار. و بعد ملتمس به تاکید پرسیده بود "ندا، آن هم متولد سی ام خرداد 88 می خواهی ما را از زندگی ساقط کنی". ورنه دبیر موتورسیکلت گرفته خبرگزاری تازه ساز که هنوز نام خود درست نمی نویسد، چرا خبرنگاری را  با کفش های ورزشی جریمه کرد که عنوان گزارشش را گذاشته بود "ندا از جنوب و شمال  برمی خیزد". مگر گزارش از آلودگی هوا نبود چه چیز در آن چهارصد کلمه دبیر را از زندگی می انداخت.جز همین سه حرف.

    معلم انشای به نان خود گرفتار مدرسه شکوفه های دانش چرا به شاگردی که اول انشایش نوشته بود این جهان کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا گفت نازک دلم آهسته بخوان صدایت به دفتر نرسد. دیر شده بود دخترک خوانده بود: فعل تو کان زاید در جان و تنت/ همچو فرزندی بگیرد دامنت.

    و چرا خانم انشاء گریسته بود در این حال.

    پس ندا صدها بود و یک تن نبود. از آن  روز سفر، نامش بار معنای دیگر گرفت. نام مستعار میلیون ها شد. موجودی تازه  که روز سی ام خرداد 88 متولد شد، همان که پر بود از زندگی، زندگی را پر و پیمان می خواست، و این از شلوار جینی که به پا داشت، از موهائی که آراسته بود زیر همان روسری، از کفش راحت دویدن در روزهای فتنه  پیدا بود. و آن روزها بود که هر که زندگی می جست، هر کس طمع به آزادی بسته است، هر کس که راست می گوید و راستی می خواهد، هر که جان و دلش در این خاک است، بگو یک نسل بدین هیات در آمد. به هیات ندا. با شلوار جین و کفش ورزشی. و صدا بلند کرد. آمد تا  بگوید خس و خاشاک توئی، خرم و چالاک منم. خسته و بیمار توئی، عاشق دلپاک منم

    آن روزها  نسلی که زندگی می جست و آمده بود به خیابان تا  بی اذن ستاد هماهنگی لات ها با جن زدگان قدرت، چهره اصیل ایرانی به چشم جهان بنشاند. آن روز نسلی با کفش های ورزشی شاداب و پروپیمان از زندگی به خیابان ها روان  شدند. ندا چشم های بادامی و باز خود گشاد، لبخندی در چهره اش دوید و جاودانه شد. پربینده ترین مرگ تاریخ را عرضه داشت و رفت.

    زندگانیش را کس به تماشا نایستاد، کس از او نپرسید چه می خواهی در این خیابان های ترس خورده محتسب زده. چه می جوئی در این شهری که در آن ترسو ها حکم می رانند. اما در ساعت ده و بیست دقیقه سی ام خرداد 88 چندان که روی آسفالت خیابان تن رها کردی با چشمان باز و چهره زیباتر از همیشه، تیرانداز گریخته بود از ترس. و هنوز گریخته است، آمرانش هم، فرماندهانش هم، مقتدایش هم. همه از ترس.

    و تنها ترسوها هستند که خشونت می کنند، تنها ترسو ها هستند که از دختری با کفش های ورزشی می هراسند وقتی به خیابان می آید. ترسوها هستند که یا همه مقدسات را  گرو گذاشته اند  تا هراسان هائی را راضی کنند که دختر با کفش ورزشی را به تیر بزند، و ترسو ها هستند که  از خزانه ای که سهم  ندا در آن هست بذل می کنند به تک تیراندازان ترسوتر از خود تا صدای مردم را بکشند، ندایشان را به تیر بزنند. نداها نمی ترسند، که اگر می ترسیدند کفش ورزشی نمی پوشیدند آن روز، و چندان نمی ترسند  که اگر روزی تیراندازان ترسو به زبان آمدند و آمران ترسو را رسوا کردند بخشوده خواهند شد، چنان که سعید حجاریان حاضر به تقاضای قصاص برای قاتل خود نشد. نداهای با چشمان باز نمی ترسند.

     ندا – و سهراب ها و اشکان ها، و همه سفررفتگان سبز که اسم مستعار دختری برگرفته اید  با کفش ورزشی -، چیزی برای ترسیدن نداشتید. در آن روزها که هر ندائی را که می جستی با کفش ورزشی سفید در خیابان بود.

    اما ترسو ها ندانستند که زندگی ندا و سهراب که خطری نداشت، اینک تصویر آن هاست که ترساننده است که تکرار می شود، بزرگ می شود، نشانه می شود، معنادار می شود. معنادارست که آدمیانی در سراسر جهان تصویرت را روی صورت می گیرند، طلسم باطل الرعب.

    و تو چه ماموریت داری که یک سال است بر نمازشان ظاهر می شوی، به خوابشان می آئی، وحشت زده شان از جایشان می پرانی، اگر نماز بخوانند، اگر به خواب روند و اگر در جائی آرام گرفته باشند. تصویرت را که می بینند ترس به جانشان می افتد مبادا نان و دانه مان قطع شود، مبادا دیگر وظیفه نرسد، مبادا پرده از روی آن که قرار بود شفاعتمان کند برافتد. ساده ترینشان و فریب خورده تریشان چندان که تصویرت را می بینند بر خود چو بید می لرزند مبادا جعل باشد حدیثی که شنیده اند و فریب باشد بتی را که پرستیده اند و معجزه ندهد امامزاده ای که بدان سر سپرده اند.

     

     

    -- 

    سبز مي مانيم، تا هميشه