۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

روزنامه کلمه/ پیش شماره شانزدهم / شنبه 8 آبان ماه 1389/ شمارگان: ما بی شماریم


مهدی کروبی: جنبش زنده است و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت

بعد از ظهر روز پنج شنبه (۶ آبانماه)، مهدی کروبی به دیدار خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی رفت. در این دیدار صمیمی کروبی ضمن دلجویی از خانواده های ایشان، آنها را به ایستادگی و صبوری بیشتری فرا خوانده و افزود:" وضع بسیار بد و نگران کننده ای است. عملکرد نهادهای امنیتی و قضایی هیچگونه توجیه قانونی ندارد. متاسفانه قضات کاره ای نیستند و این بازجویان امنیتی هستند که حرف اول و آخر را می زنند."

به گزارش خبرنگار سایت تغییر،  بعد از ظهر روز پنج شنبه (۶ آبانماه)، مهدی کروبی به دیدار خانواده های زندانیان سیاسی حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی رفت. در ابتدای این دیدار، خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی ضمن خوش آمدگویی به مهدی کروبی از ایستادگی و مقاومت ایشان در کنار مردم و در جهت دفاع و پیگیری حقوق زندانیان تقدیر و تشکر کردند.

 

انتخابات آزادانه نیست

دبیر کل حزب اعتماد ملی ضمن تاکید بر اینکه انتخابات باید عادلانه و آزادانه برگزار گردد، گفت: "ببینید، اینها رفتند به دنبال اینکه انتخابات را صوری برگزار کنند یعنی به این نتیجه رسیدند که برای حفظ قدرت و یکدست کردن حاکمیت با حفظ ظواهر دموکراتیک، انتخابات را آنگونه که خود می پسندند برگزار کنند و در این فرایند، افراد خاصی از صندوق ها بیرون بیایند. این مساله به تدریج ادامه پیدا کرد تا اینکه در انتخابات دهم ریاست جمهوری که اوج بی احترامی به آراء مردم صورت گرفت، مردم واکنش جدی نشان دادند و این واکنش برای آنها اصلا قابل انتظار نبود فلذا دست به سرکوب مردم زدند. طبیعی است همانطور که عمق نارضایتی مردم تشدید شده آنها نیز که انتظار چنین واکنشی را از مردم نداشتند برای حفظ موقعیت خود، فشارها را بیشتر می کنند. "

 

جنبش زنده است و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت

رئیس مجالس سوم و ششم شورای اسلامی در ادامه با تاکید بر اینکه جنبش مردمی ایران زنده است، افزود: "آنها مدعی هستند که جنبش را مهار کرده اند. اگر اینچنین است، پس چرا هر روز از فتنه سخن می گوئید. اگر فتنه مرده است! پس چرا پشت سر مرده صحبت می کنید! و از کوچکترین حرکت ها بیم دارید و نگرانید؟! اگر فتنه مرده است پس چرا بگیر و ببندهایتان تمامی ندارد؟!

حرکت قانونی و حق طلبانه مردم ادامه دارد و شماها با این بگیر و ببندها و انواع و اقسام تبلیغات علیه حرکت اصلاحی مردم، نمی توانید جلوی این حرکت را بگیرید و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت."

 

 برخورد با اعضای دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم در وحله اول برخورد با من و جریان حامی بنده است

مهدی کروبی با تقدیر و قدردانی از ایستادگی جامعه ی دانشگاهی و اقشار روشنفکری ایران، افزود: "بیشترین فشارها بر این اقشار است چرا که آنها به واقع موتورهای حرکت اصلاحی در کشور هستند. برخورد با اعضای دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم در وحله اول برخورد با من و جریان حامی بنده است. از سویی می خواهند القاء کنند که شماها در اقلیت هستید و پایگاهی در جامعه ندارید و از سوی دیگر نیز با دستگیری و برخورد و صدور احکام سنگین، دانشگاه ها را تحت کنترل خود در بیاورند تا مبادا حرکتی معترضانه بوجود بیاید."

 

 بی حرمتی از سوی بی هویت ها شکل می گیرد

صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی ضمن ابراز ناراحتی از بی حرمتی های انجام شده با مردم، گفت: " در دهه ی اول انقلاب، تعصبات مذهبی که ناشی از وجود فشارهای رژیم ستم شاهی بود موجب می شد که برخی خودسرانه با بی حجابی برخوردهای سنگینی می کردند. امام به محض مطلع شدن از این جریان، فوری دستور داد تا این افراد بازداشت و مجازات شوند و فرمان ۸ ماده ای امام در حفظ حریم خصوصی مردم صادر شد تا جلوی حرکتهای خودسرانه و متعصبانه گرفته شود.

متاسفانه امروز شاهدیم که تشکیلاتی برای برخورد با مردم شکل گرفته است. متاسفانه افرادی که از گذشته خبر ندارند و به سوابق انقلاب ناآگاهند و از خود هیچگونه هویتی ندارند، سردمداران بی حرمتی به حریم خصوصی مردم شده اند. تعدادی از اراذل و اوباش که سابقه ی مشروب خوری و اربده کشی و زندانی شدن در همین رابطه را در کارنامه خود داشتند، در یورش به منزل شخصی بنده نقش اصلی را ایفاء کردند. و از این قسم برخوردها بسیار است که همه وصف آنها را شنیده ایم.

 

  ایستادگی کنید و صبور باشید

مهدی کروبی در پایان ضمن دلجویی از خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی، گفت: " زمانی که من به زندان افتادم، حسین ما هم چند ماه بیشتر نداشت. بدانید که ما هم چنین شرایط سختی را پشت سر گذاشته ایم. ایستادگی کنید و صبور باشید. متاسفانه فعلا بنا را بر فشار و زور گذاشته اند، اما فشارها نتیجه نخواهد داشت و قطعا وضع به اینصورت باقی نخواهد ماند. امیدوارم به زودی شاهد حل مشکلات و بازگشت زندانیان سیاسی به کانون خانواده هایشان باشیم."

 

در ابتدای این دیدار خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی گزارشی کوتاه در مورد وضعیت پرونده آنها ارائه داده و شرایط خانوادگی خود را به دلیل زندانی شدن همسران خود، مناسب ندانستند.

 

گفتنی است همسر حسن اسدی زیدآبادی به دلیل بیماری کلیوی در شرایط نامناسبی بسر می برد و همسر علی جمالی نیز به دلیل داشتن فرزند ۵ ماهه در شرایط مناسبی قرار ندارد.

نامه اولین دادستان انقلاب به وزیراطلاعات:هیچ دولتی نمی‌تواند مملکت را دزدانه اداره کند



جرس: نخستین دادستان انقلاب در پی بازداشت فرزند و نوه‌اش و نحوه برخورد با آنان نامه ای سرگشاده خطاب به وزیر اطلاعات نوشت و از نبودن استقلال در قوه قضاییه ابراز نگرانی و تاسف کرد.


به گزارش کلمه او در این نامه تاکید کرده که در هر کجای دنیا برای دستگیری متهمین حکم قضایی نشان می دهند اما در ایران دیگر چنین حکمی نشان داده نمی شود و ماموران هر رفتاری که بخواهند انجام می دهند.


مهدی هادوی در این نامه خطاب به مصلحی نوشته است: آقای وزیر آیا می‌دانید هنگامی که ابن زیاد وارد کوفه شد گفت "من به تهمت می گیرم". آیا شما نیز به تهمت می‌گیرید یا با دلیل و مدرک؟ فردای روزی که پسرم را گرفتند، نوه‌ام را بردند و به او گفتند می خواهی الان برویم و جاسبی را کتک بزنیم؟ آقای وزیر دنبال چه هستید؟

 

محمد امین هادوی فرزند اولین دادستان انقلاب روز جمعه ۲۳ مهر از سوی ماموران امنیتی بازداشت شده و به مکان نامعلومی برده شد است. محمد امین هادوی فعال اقتصادی بخش خصوصی و دارنده چندین عنوان مقاله در مباحث اقتصادی است.


سه شنبه چهارم آبان نیز شفیق هادوی فرزند محمد امین هادوی و نوه نخستین دادستان انقلاب بازداشت شد. مهدی هادوی رئیس دادگستری شهر قم در سال ۱۳۴۲ بود که حاضر نشد حکم تبعید امام خمینی را امضا کند و به همین دلیل از دادستانی قم برکنار و به تهران منتقل شد. او پس از انقلاب به دلیل اطمینان بنیانگذار جمهوری اسلامی به او به عنوان نخستین دادستان انقلاب منصوب شد و مدتی نیز عضو شورای نگهبان قانون اساسی بود. هادوی همچنین در تاسیس بسیج عشایر نقش داشته و پسرش نیز که اکنون در بازداشت به سر می برد از فرماندهان مورد علاقه شهید چمران در جنگ بوده است.

 

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

 

بسمه تعالی

حجت الاسلام و المسلمین مصلحی وزیر محترم اطلاعات

 

من تنها دادستان کل انقلاب ایران هستم که علیرغم میل باطنی خود به این سمت منصوب شدم. امام در جواب کسانی که برای دیگری حکم نوشته و پهلوی ایشان آورده بودند گفت: "من فقط هادوی را قبول دارم". بعد از دو ماه و نیم بخاطر آخرت خویش و هول المطلع تقاضا کردم دیگری را به این سمت بگمارند که پس از چهل روز پذیرفته شد.

 

آقای وزیر اطلاعات، این مناصب غنیمت نیست، آزمون آخرت است که کفر را می‌پسندید یا ایمان را که گروهی این ، گروهی آن پسندند.

 

چند روز پیش به همراه خانواده‌ام برای ملاقات با شما و برای اطلاع از حال فرزندم محمد امین هادوی؛ که فرمانده مورد علاقه دکتر چمران و از فرماندهان ستاد بسیج عشایر خوزستان بود که خود آنرا تاسیس کرده بودم؛ به آن وزارتخانه مراجعه کردم. بعد از یکساعت و نیم کسی آمد که جوابی بدهد. گفت نگران نباشید. قاضی باید در این‌باره تصمیم بگیرد و ما مجری هستیم. او گمان می‌کرد من از کره مریخ آمده‌ام و از وضع دستگاه قضایی خبر ندارم که مسئول سابقش این دستگاه را بدترین دستگاه قضایی جهان و قضاتش را بدترین قضات و بنابراین احکامش را بدترین احکام می‌دانست. در سال ۸۰ وی این دستگاه را قابل مقایسه نه با کشورهای پیشرفته بلکه با کشورهای جهان سوم نیز ندانست. (روزنامه نوروز ۱۳۸۰/۱۱/۲۰ ص ۱۶)

 

این وضع دستگاه قضایی است و قاضی در این دستگاه مامور اجراست. نه تنها مامور اجرای شما که قدرت دارید بلکه حتی مامور اجرای بخش خصوصی است. من نامه‌ای که برای یکی از علماء فرستاده‌ام به پیوست می‌فرستم تا ببینید در یک پرونده حکم قبل از وقوع واقعه صادر گردیده است، در پرونده‌ای دیگر قاضی برای تبرئه دکتر جاسبی چهار دروغ می‌نویسد و در پرونده‌ای صورت جلسه سران سه قوه را دلیل برائتش می‌داند در صورتیکه صورتجلسه مزبور نظر کمیسیون ماده ۵ است. چنین قضاتی هر که را شما متهم کنید محکوم می‌کنند و مسئولیت زندانی شدن و محکومیتش به عهده شماست. به دستور شما عده‌ای مسلمان و مومن در زندان هستند. شنیده‌ام اخیرا برخی را به جرم نماز خواندن غیر قانونی! گرفته‌اید. آیا از خدا پروا نمی‌کنید؟

 

در سنن ابن ماجه (حدیث ۳۹۳۲) حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت به کعبه گفت : "حرمت مومن از تو بیشتر است، مالش و خونش و اینکه جز به خوبیش گمان نبریم".

 

آقای وزیر اطلاعات، هیچ دولتی نمی‌تواند مملکت را یواشکی و دزدانه اداره کند. تشکیلات رسمی نمی‌باید مانند دزدان مسلح و آدم ربایان عمل کند. دیروز فرزندم از کسانی که دارای لباس نامناسب بودند و نوه‌ام را بازداشت کرده بودند حکم قانونی برای ورود و بازرسی خواست. آنها با استهزا گفتند به ایشان نشان داده‌ایم و نوه‌ام را نشان دادند و او که رنگش پریده بود و معلوم بود چه نشانش داده‌اند، سرش را پایین انداخت و به زمین نگاه کرد و بدون حکم برای بازرسی وارد شدند.

 

فرستادن اشخاص با این وضع باعث می‌شود تا شیادان نیز به همین گونه مراجعه کرده، مردم را گروگان گرفته و اخاذی کنند. مگر وزارت اطلاعات ارگان رسمی نیست. چرا اقدام به دستگیری دزدکی می‌کنند و هیچ اطلاعی به کسانش نمی‌دهند. هویت زندانیان گوانتانامو و ابوغریب مشخص بود ولی در اینجا معلوم نیست چه کسی می‌گیرد چرا می‌گیرد و بکجا می‌برد. آیا بازداشت کنندگان مامور رسمی هستند یا شیادان؟ چرا از نشان دادن حکم قضایی ابا دارند؟ ما که می‌دانیم قضات مامورند و تمایل شما را برآورده می‌کنند. پس چرا حکمشان را نشان نمی‌دهید. بنظرم برای نشان دادن این واقعیت است که دستگاه قضا هیچکاره است و ماموران شما هر کاری بخواهند می‌توانند بکنند.

 

آقای وزیر آیا می‌دانید هنگامی که ابن زیاد وارد کوفه شد گفت "من به تهمت میگیرم". آیا شما نیز به تهمت می‌گیرید یا با دلیل و مدرک؟ فردای روزی که پسرم را گرفتند، نوه‌ام را بردند و به او گفتند میخواهی الان برویم و جاسبی را کتک بزنیم. آقای وزیر دنبال چه هستید؟ و ما هو التسکین ان للبیت ربّاً

 

مهدی هادوی

————–

(۱)دیگران بعد از اعلام جمهوری اسلامی منصوب شدند و دادستان انقلاب جمهوری اسلامی ایران بودند

رونوشت: رئیس محترم قوه قضاییه
 

۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

من فکر میکنم پس هستم






حتمن این جمله ی معروف رنه دکارت دانشمند شهیر فرانسوی رو شنیدید که گفت: من فکر میکنم پس هستم.
ما از شخصیتهای مختلف خواستیم که این جمله رو هر جوری که دوست دارن تغییر بدن و بازگو کنن! نتیجه این شد:

خامنه ای: تا ما هستیم شما فکر نکنید.

مصباح: من فکر نمیکنم پس هستم.

جنتی: من چه فکر بکنم چه نکنم، همیشه هستم.

دادستان انقلاب: تا دو دقیقه ی دیگه اصلن نیستی که بخوای فکر کنی.

احمدی نژاد: فکر؟! من که نیستم!

شکنجه گر وزارت اطلاعات: فکر میکنی؟! ... حالا هسته اش رو تف کن.

بسیجی: من به فکر نظام هستم پس میکنم!!

امّت همیشه در صحنه: فکر نکردن و انرژی هسته ای حق مسلم ماست.

عبدالکریم سروش: من هست میکنم پس فکرم!

موسوی: اگه همه هستند تا من یک کم فکر کنم.

کروبی: من هستم. این که دیگه فکر کردن نداره!

خاتمی: اگه فکر کردین من هستم کور خوندین.

رفسنجانی: من هنوزدارم فکر میکنم که هستم یا نیستم!

رضا پهلوی: آیا فکر میکنید من هم هستم؟!

حزب کمونیست کارگری: من خیلی فکر میکنم ولی هیچوقت نیستم.
.
.
.
ملت ایران: هر جوری که دوست دارید فکر کنید. ما همه با هم هستیم.

--
سبز مي مانيم، تا هميشه


--
جنبش سبزمان را پاياني نيست
 

پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید




 

پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید



پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید 
کاری از دوست سبز
به امید آزادی همه ی زندانیان سیاسی  

free_sotoudeh_s.jpg


--
هر شهروند یک ستاد....هر ایرانی یک همراه
من، تو، او، ما ، شما، ایشان....همه رسانه هستیم ...
www.greenfriend.info






--
جنبش سبزمان را پاياني نيست
 

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

اگر ماه بلند را دشنام گفت...



اگر ماه بلند را دشنام گفت...

سید عطاالله مهاجرانی

معاون اول رییس جمهور در خراسان رضوی به شجریان دشنام داده است و صدای او را صدایی از حلقوم بیگانه خوانده است. چه می توان گفت؟ 

شجریان آبرو و اعتبار و پرچم موسیقی ملی ماست. همان گونه که سینماگران هوشمند و موقع شناس به میدان آمدند و مدیر خانه سینما را در میانه میدان بانگ و علالای ناسزاگویان تنها نگذاشتند به گمانم وقت ان است که موسیقیدانان ما همگی از هویت و حیثیت خویش دفاع کنند.

 به روشنی روز است که شجریان تبدیل به شناسنامه هنری و فرهنگی ملت ایران شده است. صدای او صدای ملت ماست. صدای حافظ و مولوی و خیام و سعدی و فروغی بسطامی و اخوان ثالث و فریدون مشیری... معاون اول از استاد کریم خانی خواسته است که به جای ربنای شجریان ایشان ربنای دیگری بخوانند. ربنای رضوی.

همه ما برای استاد کریم خانی ارزش و اعتبار قائلیم. ایشان یکی از مداحان خوب کشور ماهستند. بهترین کارشان هم همان قطعه ای است که برای امام رضا و زائران حرم رضوی خوانده اند: ای حرمت ملجا درماندگان...اما خود ایشان بهتر از هر کسی می دانند که شجریان در کدام پایه و مایه از هنر قرار دارد. خود ایشان بهتر از همه می دانند که اذان موذن زاده اردبیلی یک اتفاق در تاریخ موسیقی مذهبی ماست...

بر معاون اول رییس جمهور نمی توان خرده گرفت.بر او حرجی نیست. همین است که هست. گمان می کند که می توان با دستور ربنا خواند. با دستور اذان خواند.!

اما شجریان داود زمانه ماست. این دولت و رییس جمهور و معاون اولش مثل غبار گم می شوند، اما صدای شجریان می ماند. صدایی که جزو دارایی  فرهنگی و هنری ملت ایران محسوب می شود. صدایی که در جهان موسیقی، کشور ما را با آن صدا می شناسند. حتی آنانی که زبان فارسی نمی دانند با صدای شجریان سرمست می شوند

صدای شجریان صدای آشناست. بیگانگان آنانی هستند که با جهالت و ستم و قساوت در برابر ملت ایران ایستاده اند. بیگانگان آنای اند که در کارنامه شان غیر از دروغ و دغل و تزویر و ستم متاعی نیست

شجریان آوازه خوانی است که توانست با منش انسانی و فرزانگی خویش در منزلتی ملی و تاریخی قرار بگیرد.






--
سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


"جلسه فوق العاده" خامنه ای با جامعه مدرسین

"جلسه فوق العاده" خامنه ای با جامعه مدرسین

محمدرضا یزدان پناه

آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، سفر نه روزه خود به قم را یک روز دیگر تمدید کرد تا برای دومین بار در روزهای گذشته با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دیدار کند.آنگونه که حجت الاسلام سید محسن صالح، مدیر سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام کرده، این دیدار قرار است ساعت ده صبح پنجشنبه در محل دفتر آیت الله خامنه ای در قم برگزار شود.

رسانه های حکومتی ایران که دیروز این خبر را به نقل از مدیر سیاسی جامعه مدرسین منتشر کردند، افزوده اند که در دیدار نخست این تشکل روحانی با آیت الله خامنه ای که روز اول آبان برگزار شده بود، قرار شده بود این جلسه تکرار شود. با وجود این، رسانه های فوق و نیز دفتر رهبر جمهوری اسلامی توضیح نداده اند که چرا این دیدار در همان مدت پیش بینی شده برگزار نشده و کار به تمدید زمان اقامت خامنه ای در قم کشیده شده است.

حجت الاسلام صالح که این خبر را در اختیار رسانه ها قرار داده، درباره محتوا و دستور این جلسه چیزی بیان نکرده است.

محمد یزدی، احمد جنتی، احمد خاتمی، صادق لاریجانی، ابراهیم امینی، جواد فاضل لنکرانی و... اعضای کنونی این تشکل هستند. هم اکنون و به دنبال درگذشت آیت الله مشکینی، شیخ محمد یزدی، رئیس اسبق قوه قضائیه ایران ریاست جامعه مدرسین را بر عهده دارد.

این تشکل روحانی – سیاسی هم مانند گروه مشابه خود یعنی جامعه روحانیت مبارز در آستانه انتخابات گذشته ریاست جمهوری بر سر حمایت از محمود احمدی نژاد دچار اختلافات داخلی شد تا اینکه در نهایت آیت الله یزدی ناچار شد شخصا با صدور بیانیه ای اعلام کند که این تشکل از احمدی نژاد در انتخابات حمایت می کند.

 

تشکلی که خامنه ای را مرجع کرد

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عملا مدیریت حوزه علمیه قم را بر عهده دارد. این تشکل روحانی بعد از پیروزی انقلاب 1357 به یکی از پرنفوذترین تشکل های سیاسی ایران تبدیل شد و همراه با جامعه روحانیت مبارز تهران، برای سالها مدیریت سیاسی و خط دهی جناح راست ایران را بر عهده داشت.

محافظه کاران ایران و تشکل هایی مانند موتلفه، انجمن های اسلامی بازار و اصناف، جامعه اسلامی مهندسین و مجموعه گروه هایی که جبهه پیروان خط امام و رهبری به ریاست (حبیب الله عسگراولادی) را تشکیل می دهند، کماکان این دو تشکل روحانی را نقطه اتکای خود و محور وحدت جناح راست عنوان می کنند.

اما شاید مهم ترین ایفای نقش جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از انقلاب 57 به 11 آذر ماه 1373 باز می گردد.دو روز پس از درگذشت آیت الله اراکی، مرجع تقلید شیعه، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نام هفت آیت الله را به عنوان مراجع جایز التقلید اعلام کرد.

در فهرست اعلام شده توسط این تشکل روحانی، آیت الله محمد فاضل لنکرانی، آیت الله محمدتقی بهجت، آیت الله حسین وحید خراسانی، آیت الله میرزا جواد تبریزی، آیت الله سیدموسی شبیری زنجانی، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله سیدعلی خامنه ای، به عنوان مجتهدینی که امکان تقلید از آنها وجود دارد معرفی شدند.

به این ترتیب، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نخستین تشکلی است که نام آیت الله خامنه ای را به عنوان یک "مرجع تقلید" مطرح کرد. همچنین این نخستین باری بود که یک تشکل اقدام به معرفی مرجع می کرد،در حالیکه در تاریخ شیعه معرفی مرجع در انحصار تشکل خاصی نبوده است.

 روایت آیت الله منتظری از مرجعیت خامنه ای

آیت الله حسینعلی منتظری، درباره روندی که به اعلام مرجعیت آیت الله خامنه ای توسط جامعه مدرسین منجر شد، در کتاب خاطراتش می گوید: "پس از رحلت مرحوم آيت الله خوئي، مسئولين وزارت خارجه ايران در هند و پاكستان ايشان(آیت الله خامنه ای) را در عرض آيت الله گلپايگاني و آيت الله اراكي به عنوان مرجع معرفي كردند و جزوه اي در اين زمينه به زبان اردو با عكس آقايان و تبليغات زياد به چاپ رساندند و بين علماي آن بلاد توزيع كردند، كه هر دو جزوه نزد اينجانب موجود است."

این مرجع تقلید درگذشته شیعه می افزاید: "در اين رابطه يكي از مسئولين وزارت خارجه كه پيدا بود به مقام رهبري علاقه مند مي‎باشد نزد من آمد و گفت: اصرار مسئولين وزارت خارجه بر مرجعيت ايشان در آن بلاد عكس العمل خوبي نداشت و علما پذيرا نبودند و رهبري ايشان را نيز زير سئوال مي‎برد، و بر اين اساس من نامه اي به ايشان نوشتم كه اين امر به ضرر شماست، و با اينكه نامه من خيلي دوستانه بود از طرف مسئولين مورد عتاب قرار گرفتم، و در نتيجه گفتند هيچ يك از مسئولين حتي وزرا حق ندارند به ايشان نامه بنويسند مگر اينكه قبلا بعضي از حواشي نامه ایشان را ببينند و كنترل كنند."

آیت الله منتظری در ادامه می گوید: "پس از رحلت آيت الله اراكي برخي از مسئولين از تهران به منزل آقاي حاج سيد مهدي روحاني آمدند و اصرار داشته اند كه جامعه مدرسين آقاي خامنه اي را به عنوان مرجع تقليد معرفي كنند، و از طرف ديگر جمع زيادي از طلاب جوان و بچه ها و گروههاي فشار را در خيابان بيمارستان در كنار دفتر جامعه مدرسين جمع كردند و آنان با شعار و فشار از جامعه مدرسين همين امر را مي‎خواستند و چند نفر از جامعه مدرسين كه در تهران بودند به همين منظور فورا خودشان را به قم رساندند. با اين همه مقدمات و برنامه ريزيها هفت نفر از جامعه حاضر شدند ايشان را در عداد مراجع ذكر كنند و بر اين اساس ايشان و شش نفر ديگر به عنوان مرجع معرفي و اعلام شد؛ در صورتي كه معمولا پس از رحلت هر مرجع از ناحيه علما و بزرگان يك نفر شاخص معرفي مي‎شود تا مردم از "تحير" خارج شوند.

آیت الله منتظری با اشاره به مخالفت تعدادی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با این تصمیم، می گوید: "بعضي از افراد جامعه مدرسين نزد من آمدند و گفتند: به جامعه گفته اند به هر قيمتي كه هست بايد آقاي خامنه اي را به عنوان مرجع معرفي كنيد زيرا مصلحت نظام چنين اقتضا مي‎كند؛ ليكن من و بعضي ديگر مخالف بوديم، ولي كاري از ما ساخته نبود فقط از جلسه خارج شديم."

قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی در دهه 60 سپس در خاطرات خود تصریح می کند: "اينجاست كه خطر فدا كردن حقيقت در راه مصلحت محسوس مي‎گردد."

 زمینه سازی برای مرجعیت مجتبی خامنه ای؟

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که اعضای آن قرار است صبح پنجشنبه برای دومین بار در ده روز گذشته با رهبر جمهوری اسلامی دیدار کنند، طی دوران فعالیت خود علاوه بر اینکه آیت الله خامنه ای را به سمت مرجعیت منصوب کرد، مخالفت خود را با مرجعیت تقلید دو روحانی بلندپایه دیگر نیز اعلام داشت.

این تشکل در سالهای ابتدایی انقلاب، آیت الله محمدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید پرطرفدار و از روحانیون موثر در پیروزی انقلاب را از عنوان مرجعیت، عزل شده عنوان کرد و سال گذشته هم به دنبال حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید منتقد حکومت ایران را "فاقد ملاکهای لازم برای تصدّی مرجعیت" معرفی کرد.

دومین دیدار آقای خامنه ای با اعضای این تشکل حامی وی در شرایطی برگزار می شود که پیش از سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم، اخبار غیررسمی زیادی در مورد رایزنی های گسترده نزدیکان رهبر با هدف کسب عنوان اجتهاد برای مجتبی خامنه ای، فرزند او در محافل خبری منتشر شد.

برخی تحلیلگران و مخالفان حکومت ایران معتقدند که آیت الله خامنه ای در حال فراهم آوردن فضا برای معرفی مجتبی خامنه ای به عنوان مجتهد، با هدف زمینه سازی به منظور بر عهده گرفتن پست رهبری جمهوری اسلامی توسط اوست.

باید منتظر ماند و دید که دیدار دوباره آیت الله خامنه ای با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که پیش از این یک بار حکم به مرجعیت خود وی صادر کرده اند، آنهم به قیمت تمدید مدت سفر، تا چه اندازه در راستای این تحلیل است.

آقای خامنه ای در دیدار نخست خود با اعضای جامعه مدرسین گفته بود: "یکی از وظایف مهم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم حفظ و تقویت ارتباط با مراجع بزرگوار است زیرا جامعه مدرسین خاستگاه مراجع محترم است و برخی از آنان، از اعضای جامعه مدرسین بوده اند."


--
سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور خداحافظ ضحاك


 

ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 


كاريكتور زمتون - خداحافظ ضحاك




زمتون - خداحافظ ضحاك.jpg

پ


سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


کاریکاتور خانواده درگیر - واکسیناسیون

ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 

 

عکس: کاریکاتور خانواده درگیر - بخش 109


109.jpg







سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي)

 

پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید



پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید 
کاری از دوست سبز
به امید آزادی همه ی زندانیان سیاسی  

free_sotoudeh_s.jpg


--
هر شهروند یک ستاد....هر ایرانی یک همراه
من، تو، او، ما ، شما، ایشان....همه رسانه هستیم ...
www.greenfriend.info



سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور زمتون - واكنش


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 

 

كاريكاتور زمتون - واكنش


زمتون - واكنش.jpg



سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور خانواده درگير

 

 

درگیر (110)-اندوه پاریس کشت ما را

 


سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور زمتون - شعبده اعدام


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 

 

کاریکاتور زمتون - شعبده اعدام

زمتون - شعبده اعدام.jpg

سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


روزنامه کلمه/ پیش شماره پانزدهم/ چهارشنبه پنجم آبان 1389/ شمارگان : ما بی شماریم


۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

کروبی خطاب به نمایندگان مجلس: شما ننگ تصویب این طرح را برای خود نخرید


سحام نیوز: چندی پیش طرحی با عنوان" نظارت بر نمایندگان مجلس"برای تصویب  در مجلس شورای اسلامی مطرح شد. این طرح که خارج از مجلس تهیه، طراحی و هدایت شده بود به متولیانش اجازه می داد تا نمایندگان مخالف و یا حتی مستقل در صورت عدم رضایت اربابان قدرت از مجلس اخراج و حتی در مواردی به محاکم قضایی معرفی گردند. طرح مذبور فشاریست بر نمایندگان مردم برای یکسویه نمودن رای و نظر آنان با رای حاکمیت. اجرای این طرح زنگ خطریست برای تنها نهاد دمکراتیکی که البته اکنون از استقلال آنهم چیز زیادی باقی نمانده است. در پی این طرح، مهدی کروبی به عنوان رئیس سابق مجلس شورای اسلامی درنامه ای به نمایندگان مردم،ابعاد فتنه انگیز این طرح را برای آنان برشمرد.به گزارش سحام نیوزمتن کامل این نامه بدین شرح است:

بسمه تعالی
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
با سلام
ضمن عرض خسته نباشید امید دارم که در این روزهای حساس و خطیر در پیگیری امور نمایندگی خود پیروز و موفق باشید. در روزهای گذشته متن طرحی به دست من رسید که نظارت مجلس بر مجلس عنوان آن بود اما به واقع پایه های جمهوریت نظام و مشروطیت حکومت را نشانه گرفته بود؛ و از اینرو وظیفه خود دیدم به عنوان یک پاسدار مشروطیت و در مقام فردی که چهار دوره در کسوت نمایندگی و همچنین سه دوره در هیت رئیسه خدمتگزار کوچک ملت بوده ام، شما را از عواقب و نتایج تصویب احتمالی چنین طرحی آگاه کنم؛ مقدمتا چند نکته را به عنوان ضرورت با شما در میان می گذارم و پس از آن اشاره خواهم کرد که چرا بیم آن دارم که با تصویب چنین طرحی، مجلس به عنوان یادگار عصر مشروطه و انقلاب اسلامی به نهادی فرمایشی و بی اثر تبدیل شود.

اول. به واقع بزرگترین نقطه قوت هر نظام مردمسالار در وجود و استقلال نهاد قانون‌گذاری است و اینچنین بود که پدران مشروطه خواه ما در مشروطه کردن حکومت استبدادی پیش از هرچیز بر تاسیس نهاد پارلمان همت گماردند و مشروطیت در ایران با تاسیس خانه ملت کلید خورد. هفت دهه پس از انقلاب مشروطه نیز قانون اساسی ما آنقدر به جایگاه مجلس اهمیت و اعتبار می‌بخشید که بر طبق اصولی از آن «مجلس وظیفه تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد» (اصل۷۶) و مطابق نظر قانونگذار اساساً تشکیل دولت بدون حضور مجلس امکان پذیر نیست (اصل۸۸) و مجلس حق سوال و استیضاح از دولت را دارد. نسل ما هنوز فراموش نکرده است توجهی را که امام از ابتدای مبارزه خود علیه استبداد پهلوی بر نهاد مجلس و پارلمان داشت آنچنانکه وقتی در آن دوره نهاد پارلمان در اثر ردصلاحیت ها و تقلب های گسترده به نهادی تحت امر حاکمان مبدل شد امام راحل مرگ جمهوریت و مشروطیت را هشدار داد و به هنگام تصویب لایحه کاپیتولاسیون با یک قیام و قعود نمایندگانی که به واقع نماینده ملت نبودند، فریاد برآورد که حق بود اگر «بیرق سیاه بالاى بازارها و خانه‏ها بزنند و چادر سیاه بالا ببرند». امام راحل آنقدر بر جایگاه و موقعیت مجلس توجه داشتند که پس از انقلاب نیز تصمیم گیری در خصوص ماجراهای مهم و تاثیرگذار را به مجلس واگذار کردند و حتی در بازنگری قانون اساسی علاوه بر اینجانب و رئیس وقت مجلس، انتخاب ۵ نفر از اعضا شورای بازنگری را به مجلس واگذارنمودند البته جمله مشهور و همیشگی امام هیچگاه از یاد ملت ایران نمی‌رود که فرمودند «مجلس در راس همه امور است»؛ و این سخن نه یک تعارف سیاسی که برآمده از یک اعتقاد قلبی بود.

دوم. اگر نبود سابقه چهار دوره خدمتگزاری ام در مجلس و احساس دینی که به این رکن رکین در نظام جمهوری اسلامی می کنم، شاید این نوشته را خطاب به شما قلمی نمی کردم. به واسطه چهار دوره خدمتگزاری مردم در نهاد مجلس همواره خود را پشتیبان نهاد مجلس دانسته ام و در هیچ موقعیتی نیز به حکم مصلحت چشم بر تضعیف جایگاه این نهاد نبسته ام و اکنون نیز اگر با شما سخن می گویم صرفا به واسطه خطری است که در کمین می بینم و نگرانی ای که از تضعیف این نهاد دارم.

سوم. نظارت بر مجلس در یک نظام دموکراتیک و اسلامی نه تنها امری پسندیده که امری لازم و از اوجب واجبات است. این نظارت اما نباید به ابزاری در دست مخالفان دموکراسی و اراده مردم و اصحاب قدرت تبدیل شود که در این صورت از معنا تهی و به ضد خود تبدیل خواهد شد. تحدید و تضعیف جایگاه مجلس به نام نظارت و حفاظت از مصلحت عمومی البته امری بی سابقه در این مملکت نیست. مخالفان اراده ملت در هر برهه و زمانه ای سعی در تحدید و تضعیف جایگاه مجلس و نمایندگان ملت داشته اند و آنچنانکه در تاریخ معاصرمان نیز دیده ایم گاه به کمک توپ و سرباز روسی و گاه به مدد ردصلاحیت های گسترده و تقلب در انتخابات تلاش شده اند تا نهادپارلمان را به نهادی حکومت ساخته و فرمایشی تبدیل کنند. بر اساس همین تجربه بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و در هنگام تدوین و تصحیح قانون اساسی بسیار تامل شد تا راهی برای جلوگیری از تبدیل مجلس به نهادی فرمایشی و حکومت ساخته تعبیه شود و نهاد شورای نگهبان به عنوان نهادی ناظر درنظر گرفته شد تا همچون گذشته که نفوذ دربار و حکومت سدی در برابر انتخابات سالم به حساب می آمد این بار در نظام جمهوری اسلامی، نهاد مجلس از دست اندازی حاکمان در امان بماند. با این حال شورای نگهبان خصوصا پس از رحلت امام آنچنان بر دایره نظارتی خود بر انتخابات مجلس افزود که عملا به نهادی مخل مشروطیت و سدی در برابر اراده مردم تبدیل شد. آنچنانکه امروز عملا یک نماینده مردم پیش از انتخاب توسط جمهور مردم باید توسط اعضای شورای نگهبان منتخب اعلام شود و ابتدا از صافی سلایق اعضای شورای نگهبان بگذرد تا در مرحله بعد در معرض انتخاب رای مردم قرار بگیرد. بدین ترتیب آنچه باید با هدف نظارت بر مجلس در جهت تحقق حقوق ملت و جلوگیری از دست اندازی ارباب قدرت انجام می شد عملا و در گذر زمان به ضد خود تبدیل شد.

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

این توضیحات و مقدمات را با شما در میان گذاشتم تا تاکیدی کرده باشم بر جایگاه و ضرورتی که نهاد مجلس و پارلمان در ایران دارد و اکنون بر اساس این جایگاه و پیشینه قصد دارم تا سه عیب اساسی را که در طرح نظارت مجلس بر مجلس نهفته است با شما در میان بگذارم؛ طرحی که البته فوریت آن در مجلس یک بار با عدم همراهی نمایندگان رای نیاورد و از دستور خارج شد اما سپس در اقدامی کم سابقه با امضای ۵۱ نماینده همراه شد تا امکان طرح دوباره در صحن مجلس را بیابد؛ و البته این خود نشان دهنده آن است که چگونه برخی افراد و نهادها در پوشش این طرح، سودای تضعیف و فرمایشی کردن این نهاد یکصدساله را در سر دارند. اکنون اما سه ایراد کلی وارد بر این طرح را با شما در میان می گذارم:

اول: تحقیر نماینده. اینکه کار نماینده را به آنجا بکشیم که برای او پرونده سازی انجام شود و نهایتا این پرونده سازی به «تذکر بدون درج در پرونده، اخد تعهد کتبی مبنی بر عدم تکرار ، تذکر کتبی با درج در پرونده، کسر یک تا سه ماه حقوق و مزایا» (ماده ۱۶) منجر شود چگونه می تواند با حفظ شان و جایگاه مجلس تناسب داشته باشد؟ جالب آنکه در ادامه چنین مواد توهین آمیز و تحقیر کننده ای، نویسندگان طرح پیشنهاد کرده اند «در صورتی که اقدامات نماینده جرم تلقی شود موضوع برای رسیدگی و صدور حکم به قوه قضائیه منجر خواهد شد»(همان ماده) و به قوه قضائیه نیز تکلیف کرده اند که «شعبه خاصی را برای رسیدگی به موضوعات ارجاعی تشکیل» دهد. درنظر بگیرید مجلسی که علیه نماینده خود پرونده سازی کند و پرونده او را برای تفهیم اتهام روانه نهادهای قضایی سازد. چنین اقدامی نه تنها در تاریخ مجالس ایران که در تاریخ پارلمان جهان نیز بی سابقه است و البته شرم آور. آنچنانکه در این طرح آمده است می توان برای تنبیه یک نماینده نطق او را به تعویق انداخت و عضویت او در مجامع و حتی هیات رئیسه مجلس و کمیسیونها را لغو کرد. به راستی چگونه می توان با اجرای چنین طرحی از عزت و استقلال یک نماینده نیز سخن گفت؟ تصویب قانونی در مجلس که مطابق آن یک نماینده موظف شود برنامه سفر خود را از پیش اعلام کند و بدون مجوز و اجازه حتی حق یک سفر نیز نداشته باشد و مصونیت نمایندگی او در معرض تهدید از سوی یک کمیته مشخص قرار گیرد، به معنای تبدیل خدمتگزاران ملت به نوکران قدرت خواهد بود.

دوم: تهدید نماینده در لوای نظارت. نظارت بر نمایندگان ضروری است و به واقع آیین نامه داخلی مجلس، هیئت رئیسه و کمیسیون اصل نود هر یک به نوعی این نیاز نظارتی را تامین می کنند؛ و البته می توان با اضافه کردن موادی به آیین نامه داخلی مجلس، تحقق این نظارت را مطابق نیاز و فهم زمان اجرایی تر نیز ساخت. اما محتوای طرح حاضر نشان می دهد که نویسندگان آن نه به دنبال نظارت بر نمایندگان که در حقیقت به دنبال تحدید نمایندگان بوده اند و طبع آقایان با نظارت استصوابی و سلیقه ای شورای نگهبان سیر نشده که اکنون در اندیشه طرحی دیگر افتاده اند تا اگر یک نماینده در گذر از هفت خوان رستم و راه یافتن به مجلس، همچنان سخنی ناپسند اصحاب قدرت گفت بتوان به طرفه العینی و به گوشه قلمی او را توبیخ، تحدید و یا از مجلس اخراج کرد؛ که البته در صورت تصویب چنین طرحی دیگر فاتحه مجلس هم در نظام جمهوری اسلامی خوانده خواهد شد. جالب آن است که در بندی از این طرح آمده است «رسیدگی قضایی و صدور رای برائت نماینده مانع از اجرای تصمیمات متخذه توسط مجلس یا کمیسیون در خصوص تخلفات ارتکابی نخواهد بود».(ماده ۲۰) بدین ترتیب نیک مشخص است که هدف نویسندگان طرح از نظارت بر نماینده، نه جلوگیری از تخلفات احتمالی، که گشودن راهی برای تهدید و توبیخ و اخراج نماینده بوده است، آن هم بر اساس سلایق خاص و تصمیم های گرفته شده در محافلی مشخص.

سوم: وظیفه نمایندگی. با مکانیسم های تنبیهی و محدود کننده ای که در این طرح نهفته است یک نماینده در پیگیری و دفاع از حقوق ملت همیشه در فشار خواهد بود و کمیته ای در مجلس شمشیر خود را بر سر او نگاه خواهد داشت. در صورت تصویب این طرح بیم آن دارم نمایندگانی همچون مرحوم مدرس که در رژیم پهلوی در مجلس تحمل می شدند با توبیخ ، احضار و اخراج دیگر تحمل نشوند و راه بر آخرین امکان حضور نمایندگان ملت در مجلس بسته شود. سلب مصونیت و آزادی از یک نماینده، یعنی نابودی مجلس و همان گونه که حضرت آیت‌الله‌العظمی صافی‌گلپایگانی فرمودند «اینگونه طرح‌ها، موجب نظارت اکثریت بر اقلیت می‌شود که این امر نیز با فلسفه اسقلال نمایندگان مجلس کاملاً در تضاد است». سخن گفتن از ابطال اعتبارنامه نماینده (ماده ۲۱) و ملزم کردن دستگاه های اجرایی به در اختیار گذاردن مدارک درخواستی علیه یک نماینده (ماده ۳۱) و بسیاری مواد دیگر این قانون در مواجهه کامل با آزادی عمل یک نماینده قرار دارد و حکایت از آن می کند که اراده ای خاص به دنبال فتح مجلس به عنوان آخرین خاکریز در نظام جمهوری اسلامی ایران است.

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

پس از رحلت امام، جریانی خاص با پروژه ای مشابه با آنچه امروز برای تضعیف جایگاه مجلس درنظر گرفته است، نهاد مجلس خبرگان را نیز به نهادی کم اثر و غیر مستقل تبدیل کردند. آنچنانکه یک سال از مرگ امام، خبرگان رهبری در جلسه ای که البته در شرایطی خاص برگزار شد، وظیفه تایید صلاحیت خود را از خود سلب کردند و به شورای نگهبان واگذار کردند. در آن جلسه خبرگان، برخی تحفظ به خرج دادند و سکوت کردند و برخی نیز غایب شدند و تنها یک نفر، مرحوم آیت الله عبایی خراسانی، زبان به اعتراض گشود. اما به هر حال در آن جلسه وظیفه تایید صلاحیت نمایندگان خبرگان به شورای نگهبان واگذار شد و نتیجه آن واگذاری نیز این شد که امروز مجلس خبرگان رهبری به نهادی کم اثر تبدیل و انتخابات آن هر دوره با ردصلاحیت بسیاری روحانیون انقلابی و مبارز همراه شده است.

قدرت ها گذراست و حکومت ها از پی هم می آیند و می روند. این درسی است که تاریخ به ما آموخته است. شما اما نگذارید که در این میان ذبح مجلس، در دوره ای صورت بگیرد که شما عنوان نماینده ملت را بر خود داشته اید. من در مقام یک برادر دینی، همکار قدیمی و پاسدار مشروطیت از شما می خواهم که اگر عده ای کمر به نابودی مجلس بسته اند شما ننگ تصویب این طرح که تیر خلاص بر نهاد قانونگذاری است را برای خود نخرید و بگذارید آنها خودشان در نهادی خارج از مجلس چنین برنامه ای را عملیاتی کنند.

والسلام
مهدی کروبی
۱/ ۰۸/ ۱۳۸۹

سلامتیان: ادغام حکومت و مرجعیت امری بدیع در تاریخ شیعه است


جرس: احمد سلامتیان معتقد است: " صحبتهای آقای خامنه ای در قم از نقطه نظر سیاسی اگر خلاصه شود دارای چند کلید واژه است که این کلید واژه ها درست همان چیزهایی است که سردار جوانی ، فرمانده اداره سیاسی سپاه پاسداران  چند روز بعد از انتخابات بیان کرد  و چند ماه بعد از انتخابات در نوار سردار مشفق بیان شد."

 

گفتنی است، سفر آقای خامنه ای به شهر قم در حالی صورت می گیرد که ازهفته ها قبل، این سفر مشمول تایید و تکذیب و تاخیر متعددی شده بود و در نهایت با تمهیدات و تدارکات مقامات سیاسی، امنیتی، نظامی و برخی حامیان مذهبی رهبری، آقای خامنه ای روز  بیست و هفتم مهرماه وارد شهر قم شد. اما هیچ یک از مراجع عظام تقلید در مراسم استقبال از ایشان هنگام ورود وی به قم حاضر نشدند.

 

به همین مناسبت "جرس" با احمد سلامتیان تحلیلگر مسائل سیاسی در خصوص ابعاد گوناگون این سفر به گفتگو پرداخته است که در پی می آید:

 

آقای سلامتیان بسیاری از تحلیلگران دستاورد سفر آقای خامنه ای به شهر قم  را تثبیت مرجعیت ایشان ارزیابی کرده اند، نظر شما در این خصوص چیست؟

 

آقای خامنه ای از همان روزهای ابتدای  برگزیده شدن  به رهبری هم کوششی برای اینکه خودشان را مرجع قلمداد کنند، کردند. آقای خامنه ای قبل از این که مجلس خبرگان رای به رهبری ایشان بدهد به هیچوجه خودشان را  در شان و مظان مرجعیت و انتشار رساله و صدور فتوی، نمی دانستند و تمام افتخارشان به این بود که جزو شاگردان آیت الله منتظری هستند که هنوز مطالعات و تحصیلات خودشان را به پایان نرسانده اند. در سابقه جمهوری اسلامی در مورد آقای خمینی مرجعیت و رهبری در یک فرد متعین شده بود و آن فرد بنابر این که مرجع  شناخته شده و پذیرفته شده  بود به موجب اصل پنجم قانون اساسی رهبر شناخته شده بود. در واقع و بنا بر اصل قانون اساسی  شرط  صلاحیت رهبر شدن، مرجع بودن بود و هیچکدام از این شرایط در مورد آقای خامنه ای در زمان انتخاب ابشان به رهبری  وجود نداشت، یعنی نه ایشان بعنوان مرجع و اهل فتوی شناخته شده  از قبل بودند، نه آن شرط قانون اساسی در آن لحظه بر ایشان متعین بود.  بنا بر این پس از انتخاب به رهبری و به منظور رفع این ایراد کوششی از جانب ایشان شد که رساله منتشر کنند و بعنوان مرجع شناخته شوند و در تمام کاروانهای زیارتی حج توسط اوقاف دستور داده شد که ضمن فتاوایی که راجع به مسائل شرعی مراجع مهم  می گویند فتاوای رهبری را بگذارند و خود این روند بیش از آنکه ناشی از صلاحیت مرجعیت ایشان باشد نوعی حکم حکومتی بود . ایشان یک سلسله اقداماتی را  در سالهای  اول بعد از رهبری برای تثبیت مرجعیت خود نیز  انجام دادند، اما به سرعت این عمل با عکس العمل حوزه های علمیه قم و مشهد و دیگر شهرهای بزرگ ایران و  نجف مواجه شد. این امر بی سابقه که یک فردی که مراحل مختلف شناخته شدن بعنوان مجتهد و دادن درس خارج و داشتن هزاران نفر شاگردی که با آنها کار کرده باشد را نداشته باشد، چگونه مرجع می شود و چگونه ناگهانی بعنوان آیت الله العظمی خوانده می شود،اشکال و تردید جدی  در مرجعیت ایشان ایجاد کرده بود. بعد از مدتی  دفتر خود  ایشان و افراد مختلف منسوب به ایشان به این ترتیب توجیه کردند که مرجعیت آقای خامنه ای بیشتر مصلحتی است و  برای شیعیان خارج از ایران ضرورت می یابد.  به همین علت در لبنان بیشتر برای مرجعیت ایشان تبلیغ می شد، تا در مشهد و یا  قم. حوادث سال گذشته و اعتراضات انتخاباتی و تردید زیادی که در بین بخش عظیمی از مومنین   نسبت به نحوه برخورد با انتخابات و معترضین پیش آمد  موجب تردیدهایی در مسائل اولیه اجتهاد که یکی از عمده ترین آنها  عدالت مجتهد است، یعنی اجتناب از معاصی صغیره و عدم ارتکاب مطلق معاصی کبیره که عمده ترین معصیت های کبیره دروغ است،  بوجود آورد .بخش عمده ای از جامعه بعضی از رفتارها و تبلیغات حکومت را که مورد تائید و تصدیق رهبری نیز قرار می گرفت  مصداق نوعی کذب  می دانستند. متناسب با این امر  دوباره مسئله تاکید بر مرجعیت ایشان  بعنوان یک کوششی برای باز سازی رسمی  مشروعیت   مورد تردید قرار گرفته، به جریان افتاد. این حوادث با فوت آیت الله منتظری و تظاهرات عظیم بیش از یک میلیون و سیصد هزار نفری در قم همزمان شد.  مراسم تشیع جنازه ایشان در  قم  که به عنوان یک پایگاه کاملا کنترل شده جامعه مدرسین  وفادار به آقای خامنه ای  قرق خاصه ایشان قلمداد می شد  نشانه از این بود  که لشگرهای مخصوص سپاه و نیروهای امنیتی در قم که  زیر نظر بعضی از رو معممین که بیشتر سرداران نظامی هستند و سابقه منبر و تدریس ندارند تا روحانی  از عهده کنترل فکری قم هم بر نیامده اند .تا  آنجا که شهر قم با تمام این کنترل ها بدل  به صحنه ای شود که  یکپارچه از مرجعی تایید کند که آن مرجع اختلافات فاحش و روشن با آقای خامنه ای داشته و رهبری و مرجعیت ایشان را از لحاظ  داشتن شرایط افتا و مرجعیت زیر سوال  برده بود. آقای منتظری حتی صریحا  گفته بود که یک شبه کسی نمی تواند آیت الله العظمی و  مرجع شود. در این شرایط مسئله مرجعیت زیر سوال رفته آقای خامنه ای دیگر بعنوان یک مسئله شرعی و فقهی مطرح نبوده بلکه به عنوان یک مسئله امنیتی و ذاتا سیاسی مطرح بوده و بهمین ترتیب کلیه امکانات و سازمان های حکومتی و امنیتی بکار گرفته شدند تا این "مرجعیت حکیم فرموده و فرمایشی" را تثبیت کنند.

 

 این  یک امر بدیع و جدید در تاریخ شیعه است که  ادغام حکومت و مرجعیت با یکدیگر  منجر به این شود که حاکم صاحب سلطه و سیطره زمان خودش که دست به پول و امکانات سازمانی و نظامی هم دارد، بخواهد از همه  آنها استفاده کند که نوعی مرجعیت خود  را نیز  بعنوان یک مقام مذهبی به کل مومنان بقبولاند و آنها را موظف کند که نسبت به حاکم فقط بیعت سیاسی نکنند بلکه او را بعنوان مرجع اعلا بشناسند و از نظرات فقهی او تبعیت مطلق کنند.

 

با توجه به اینکه در بدو ورود آقای خامنه ای به شهر قم جای بسیاری از مراجع و روحانیون پرنفوذ قم خالی بود و تلاش هایی برای متقاعد کردن مراجع بر دیدار با آقای خامنه ای دارد صورت می گیرد حالا به نظر شما در صورت حمایت بخشی از روحانیون و مراجع آیا مشروعیت از بین رفته سیاسی و دینی نظام باز خواهد گشت؟

 

به همان اندازه ای که اعلام مرجعیت و تحکم بر مرجعیت کردن آقای خامنه ای یک امر بدیعی در تاریخ اخیر شیعیان است، به همان اندازه عکس العمل بدنه تشیع و بخصوص بدنه سنتی و سازمان یافته اش که در حوزه علمیه شکل می گیرند یک امر جدیدی است. ما می توانیم بگوییم تشیع با یک تجربه تاریخی بسیار مهمی در حیات خودش روبرو است از یک طرف در بزرگترین کشور شیعه دنیا که دارای امکانات مالی و سازمانی و سیاسی و امنیتی بسیار فراوانی است این پدیده بوجود آمده که ما به جای اینکه شاهد رهبری که مشروعیت خود را از اعلم و اتقی و اعدل بودن لازم برای  مرجعیت  بگیرد باشیم، شاهد مرجعی هستیم که مشروعیت خود را از غلبه بالسیف و  پرنیانی و زعفرانی , شمشیر و زر ی که در طول تاریخ ایران بعنوان ابزار  کسب وحفظ قدرت سلاطین بود ه است بگیرد. . بدین ترتیب ما وارد یک روند تاریخی عجیبی می شویم که تشیع مواجه با یک آزمایش عظیمی است که این سوال را مطرح می کند که  آیا بخشی از رو حانیت  پس از کوشش  برای  در دست گرفتن حکومت بمظور  دینی کردن آن   به نتیجه عکس نرسیده است  ؟  در واقع به جای اینکه حکومت دینی شود این دین و تشیع است که دارد حکومتی می شود. براین مبنا  اولی الامر آن کسی که عصمت داشته باشد و یا  که دارای بالاترین مقام و مشروعیت دینی در سامانه های سنتی دینی باشد، نیست بلکه کسی است که قدرت را در دست دارد. اگر چنین امری اتفاق بیافتد که نشانه هایی از کوششی برای متحقق کردن این قضیه است  ما می توانیم بگوییم که تشیع در مسیر شبیه شدن با حکومت های تسنن در طول تاریخ آنها است . در طول تاریخ اسلام کلیه حکومتها پس از آنکه خودشان را به ضرب زور و زر  مسلط و  برقرار دانستند  مدعی خلافت رسول  و تبلور اراده الهی شده اند و  حاکم را بعنوان اولی الامر پس از خدا و رسول قرار داده و  اطاعت از حاکم را اطاعت از خدا و رسول دانسته اند. این تنها شیعه بوده است که مسئله اولی الامر را منحصر به چهارده معصومی می دانسته که آن چهارده معصوم نیز  حق حکومت کردن  را  بنا بر عصمت فطری و علم لدنی  خود طلب می کرده اند . از نظر تفکر سنتی، شیعه,  صرف نظر از اینکه کسی بگوید این عقلایی است یا نیست، واقعیت تاریخی و کلامی این است که شیعه دوازده امامی راسخ به این مسئله  است که عصمت منحصر به چهارده نفر از اهل بیت است و پیامبر و فاطمه زهرا  وامیرالمومنین و یازده  فرزندان  ایشان  .بنابراین از نظر کلام شیعی جعفری جز این معصومین  هیچ کسی نمی تواند ادعای اختیارات مطلق و حاکمیت مطلق بعنوان اولی الامر بکند حتی شیعه در تحول فکری خودش بطور راسخ اعتقاد داشته که  قبول حکومت های مختلف در غیاب معصوم یک نوعی تبدیل افسد به فاسد است. یعنی شیعه  ذاتا هر حکومتی   در معرض فساد و ضرورت نقد دانسته و این با مسئله اولی الامر دانستن و ردیف معصوم دانستن کاملا تناقض دارد.

 

 اگر امروز در این امتحان تاریخی شیعه به آن طرف برود که حاکم را علاوه بر آن که  دارای شمشیر و زر برای تامین سلطه خود می باشد, به صرف اینکه عمامه ای بسر دارد ، بعنوان بالاترین مقام مذهبی خود بشناسد و مومنین ناگزیر از تبعیت او باشند از این نقطه نظر می توان گفت شیعه شبیه تسنن می شود.  البته فراموش نکنیم در این کشورهایی مانند مصر و تونس هم علی رغم اقداماتی که علیه اسلامگرایان می شود حکومت مدعی است که اولی الامر است و خودشان را جانشین پیامبر می دانند. پادشاه مراکش، محمد ششم هم خودش را بعنوان امیرالمومنین می شناسد و لقب اصلی اش امیرالمومنین است، فرق بر این است که در این کشورها مفتیان و صاحبان نظر و نسق های  دینی منصوب حکومت  و حقوق بگیر دولت هستند و در نتیجه مروجین مسئله ضرورت تبعیت از اولی الامر اعم از اینکه این اولی الامر جائر باشد یا عادل باشد، می باشند . اما در شیعه این مسئله فرق داشته است. حال ما امروز در مقابل این امتحان تاریخی قرار داریم که آیا تشیع هم به طرف این می رود که حوزه های علمیه و فضاهای افتا و مرجعیت بدل به یکی از شعب ادارات اوقاف حکومتی می شود یا استقلال تاریخی و سنتی خودش را حفظ می کند؟

 

حال با توجه به اظهاراتتان اگر رو حانیت  تشیع تبدیل به کارگزاران حاکم وقت بشوند در آن صورت این مسئله تا چه حد موجب از بین رفتن وجهه روحانیت در بین مردم می شود؟

 

درست مصداق شعر سعدی می شود که

 

شد غلامی که آب جو آرد                                                 آب جو آمد و غلام ببرد

 

صد و پنجاه سال روحانیون شیعه کوشش کردند که بتوانند حکومت را اصلاح کنند و چهارچوب ارزشی خودشان را به حکومت بقبولانند. در این زمینه دو مکتب عمده و متفاوت وجود داشت یک مکتب اهل احتیاط بودند که در راس آنها آیت الله سید محمد کاظم  خراسانی و و مراجع همراه با وی در زمان مشروطیت بودند  و بعد از آنها  مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی , سید ابوالحسن مقیسه ای اصفهانی  و آیت الله بروجردی بودند  که بیشتر خواستار ایجاد  زمینه سیاسی یرای حفظ نفوذ روحانیت  در جامعه و نسبت به حکومت بودند . در مقابل مکتبی دیگر  که  بر اثر حوادث تاریخی خاص در شخص آقای خمینی متبلور شد که روحانیت ردای نفوذ را با جبه اعمال حکومت سودا زد ، خو است راسا تاسیس حکومت کند. و متدرجا روندی ایجاد شد که طی آن عملا سازمانها و ساختارهای سنتی شیعه علت وجودی خودشان را از دست دادند. به همین علت بنظر من  به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست و ما مواجه با یک امتحان تاریخی بسیار بزرگی هستیم که آیا شیعه جعفری و اثنی عشر ی همان جعفری و اثنی عشری باقی می ماند یا بدل به یک نوع غالیگری  مانند  تشیع زیدی خواهد شد که در آن صورت هیچ بعید نیست حاکم  مسلط  مدعی ترتیب توارث برای جانشینان خود نیز بشود.

 

در فارسی ضرب المثلی است که می گوید یا با خلیفه وقت  بیعت کن یا برو ملک ری زراعت کن.  این مثل که از ابتدای پیدایش تشیع وجود داشته و دارد  بار دیگر بروز پیدا می کند. به همان ترتیبی که تشکیل خلافت عباسی و تشکیل سلسله سلطنتی صفوی و خود جمهوری اسلامی تجربه های جدیدی بودند. از یکی شدن قدرت حاکم مسلط به بازوی  شمشیر ، به همان ترتیبی که نادر می گفت من فرزند شمشیرم که بعدا در جستجوی تداوم ارثی خود بدنبال کسب   مشروعیت دینی نیز می رفت . امروز هم ما مواجه با یک امتحان دیگر از این نقطه نظر هستیم .

 

 بدنه اجتماعی ایران از خودش نشانه های مقاومتی در برابر چنین مسئله ای نشان می دهد، جنبش سبز اعتراضی سال گذشته ادامه حیاتش در قشرهای مختلف جامعه بیش از هر چیز نشان دهنده عکس العمل جامعه است که می خواهد موقعیت و هویت ویژه خودش را حفظ کند و از طرف دیگر یک کوشش جدی برای حکومتی کردن همه چیز از جمله دین و مذهب و مشروعیت دنیا و آخرت وجود دارد و این دو روند در پهنه تعامل اجتماعی به مبارزه  بر خاسته اند.

 

صحبتهای آقای خامنه ای  در قم از نقطه نظر سیاسی اگر خلاصه شود دارای چند کلید واژه است که این کلید واژه ها درست همان چیزهایی است که سردار جوانی  فرمانده اداره سیاسی سپاه پاسداران  چند روز بعد از انتخابات بیان کرد  و چند ماه بعد از انتخابات در نوار سردار مشفق بیان شد.  و مدعی بودند با اقدامات نظامی و امنیتی  خود قبل و بعد از انتخابات نظام را برای بیست سال آینده بیمه کرده اند .  اگر آقای احمدی نژاد بر مبنای همان تبلیغات ارگان های نظامی و گزارش های امنیتی مخالفین خودش را خس و خاشاک می نامید امروز هم کلیه کسانی که تردید داشته و یا  تحلیل و نظرا ت دیگر داشته باشند و یا حتی  خواصی که  سکوت کنند   بعنوان  میکروب های سیاسی و اجتماعی  قلمداد می شوند. از این نقطه نظر حاکم مطلقه در نحوه برخورد خودش با منتقد و معترض حد و مرز نمی شناسد. اول خس و خاشاک است و کم کم بدل به میکروب و بعد از آن به غده سرطانی می شود که باید قلع و قمع شود . چون حکومت مطلقه در کسب  مشروعیت دینی و معنوی  نیز ناتوان شده است   اجبارا برای ادامه حیات  باید متوسل به استبداد عملی و زور شمشیر بشود و به آنجایی برسد که هر دگر اندیش ومخالف را بعنوان غده سرطانی بداند که باید قطع کند. 

 

فکر می کنید این روند تا چه زمانی ادامه پیدا کند و در کل چشم انداز فضای سیاسی کشور را چگونه می بینید؟

 

متاسفانه بعد از گذشت یک سال و چند ماه گذشته از انتخابات سال گذشته امیدهایی در مورد اینکه بشود بنوعی به تعاملی با راس حاکمیت رسید روزبروز ضعیف تر می شود. و علت آن هم اقدامات و رفتار حاکمیت است. ما با یک حکومتی مواجه هستیم که راس آن از آنجا که یک راس فردی و مطلقه شده است بیشتر از ارگانهای امنیتی و نظامی خودش در تحلیل وقایع پیروی کرده است. زمانیکه آقای خامنه ای می گوید بصیرت منظورشان عبارت از داشتن تحلیل مطلوب شخص ایشان است. بکاربردن کلماتی مانند فتنه و امثال آن از جانب کسانی گفته شده است که در نظام جمهوری اسلامی بیش از آنکه پیروی  ولایت فقیه باشند  ولایت بر فقیه  می کنند . ارگانهایی زمینه های فکری و  عملی را ایجاد کرده اند و بدنبال آن چهارچوبی امنیتی و نظامی ساخته اند  که نظام مجبور شده در آن چهار چوب جلو برود و خود رهبری هم ناگزیر دنباله رو آن چهارچوب شده است. به همین علت امروز افراطی ترین بیانات در نوع بیان رهبری متبلور می شود و دیگر رهبری حکم و داور  بین جریانات مذهبی موجود در حاکمیت  نیست. حرف آخر ایشان را ابتدائا سخنگویان امنیتی و نظامی می زنند . در این اوضاع و احوال نوع برخورد جامعه ای هم که بیشتر خواستار رهایی و آزادی از قیمومیت های تحمیلی  است برخورد قطبی  می شود و راههای تعامل با حاکمیت بسته می گردد. مسئله اصلی، مسئله تناسب قوا در صحنه داخلی و بین المللی و از نقطه نظر مدیریت کشور است. این به هیچ وجه عنوان تناسب قوای خشونت بار و نظامی نیست بلکه اساسا تناسب قوای سیاسی است . در افق تاریخی آن نیروئی در این معرکه برنده است که بتواند وسیعترین اجماع داوطلبانه نیروهای اجتماعی , فکری و سیاسی نهفته در بطن جامعه را بدور خود گرد آورد.

 

یک جنبش اجتماعی تناسب قوا را می تواند در پهنه های مدنی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک به مقدار زیادی تغییر دهد؛ به ترتیبی که مستبدترین حکومتها ناگزیر است که از درون خود فروپاشیده شود. واین نگرانی در خود حکومت هم  به چشم می خورد . اسم هر اعتراضی را جنگ نرم می گذارند . حاکمیت  خودش از درون خودش مطمئن نیست. در بیانات دیروز آقای خامنه ای یک نکته دیگری هم وجود دارد که گویی ایشان تمام حفظ کیان دین و اسلام را در ایران منوط به حفظ قدرت شخص خودشان می دانند. مسئله این است که امروز در ایران یک مسابقه ای بوجود آمده بین دو نوع برداشت و گرایش ازجامعه . آیا جامعه متحول و متکثر ایران امروز می تواند در یک فرد تعین و تبلور پیدا کند؟  و آن فرد با اتکا به قدرت نظامی و مالی بتواند کشور را به جلو بیرد؟  یا اینکه نه، روندی که سی سال قبل شروع شد و سلطنت پهلوی را سرنگون کرد نشان داد که جامعه ایران متکثر شده و تعیین سرنوشتش بدست خود مردم است. در چنین وضعیتی جامعه تحول خواه  دربرگیرنده مومنین و غیرمومنین  می شود .و خط و مرز اصلی این است که آیا جامعه به طرف تحکیم حکومت فردی و خشونتی که از سوی آن حاکم اعمال می شود پیش می رود یا نه، به طرف یک نوع هماهنگی و هم آوایی برای پیدا کردن چهارچوب تفاهم و قرارداد اجتماعی برای کمک کردن به ترتیبی که کلیه عناصر متشکل جامعه هم موجودیت خودشان را در معرض خطر از بین رفتن نبینند پیش می رود؟ این امتحان بزرگی در مقابل جامعه ایران است اما یک چیز را قطعا می توان مطمئن بود .قرن بیستم  در شروع  خود شاهد برآمدن شدیدترین و قوی ترین قدرتهای مستبد تاریخ بود . قدرت هائی که  متکی بر مشروعیت های ایدئولوژیکی و بالا تر ین سطح امکانات سازمانی و مالی و تسلیحاتی  عاجز از ایجاد چهارچوب تعامل و هم آوائی اجتماعی خود فرو پاشی خود را  تدارک دیدند  و  ثابت شد که استبدادهای متکی بر مشروعیت های ایدئولوژیکی از بعد تاریخی بسیار شکننده تر از استبدادهای کهن مبتنی بر توارث بوده اند. دنیای امروز با روابط و انواع ابزارها اطلاعاتی که در درون خود دارد قدرت بیشتری به بدنه اجتماعی می دهد. به همین علت در این هماوردی تاریخی حرف آخر را توانایی ها و قدرت های بدنه اجتماعی ایران خواهد زد نه قدرت استبدادی که ناگزیر گرفتار ضعف های اساسی اسارت در فرد و منافع و رقابت های مافیا های سرای بسته قدرت است .