۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

پنج راهکار اولین رئیس جمهور ایران برای گشایش فضای بحث آزاد میان ایرانیان

پنج راهکار اولین رئیس جمهور ایران برای گشایش فضای بحث آزاد میان ایرانیان


جــرس: ابوالحسن بنی صدر در پاسخ به اینکه "چرا برخی از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی از بحث آزاد بعنوان روشی برای ایجاد جبهه، شانه خالی می کند؟"، اظهار عقیده کرد "اگر دو طرفی که با هم بحث می کنند فکر کنند این میدان نبرد است و باید یکی پیروز شود، این بحث به نتیجه نمی‌رسد. بحث آزاد برای برنده و بازنده نیست و هدف از بحث آزاد رسیدن به یک نتیجه‌ مشخص است که معلوم شود دو طرف در چه اموری، نسبت به آن راه حل، در چه قسمت‌هایی توافق دارند و در چه قسمت‌هایی توافق ندارند، که در آینده، بحث در جامعه ادامه پیدا کرده و به طرح کاملتری برای حل مشکل برسد و چون بیشتر ترس از این است که این طرفین بحث کدام بازنده و برنده شود، اولا از شرکت در بحث طفره می‌روند، ثانیا وقتی هم در بحث شرکت می‌کنند بیشتر حواسشان این نیست که به موضوع بحث بپردازند و بیشتر حواسشان به این است که آن مخاطبان که در جلسه نشسته‌اند، چه واکنشی نشان می‌دهند."

 

به گزارش رادیو عصر جدید، اولین رئیس جمهور ایران که از "پیشگامان برگزاری بحث آزاد در قبل از انقلاب ۵٧ و دوران ریاست جمهوری" شناخته می شد، در شرح دلایل "شانه خالی کردن جریان های ایرانی خارج از کشور از بحث آزاد، درحالیکه همگرایی در بین دموکرات ایرانی خارج کشور در حال طی شدن است"، معتقد است "معنی بحث آزاد اینست که یک موضوعی بین دو طرف، موضوع بحث بشود بترتیبی که یک طرف نظر خود را اظهار کند و طرف مقابل آن نظر را انتقاد بکند، طرف اول آن انتقاد را ارزیابی بکند و با هم پیش بروند تا به نتیجه برسند. آنچه در عمل واقع می شود اینست که در جلساتی که بحث آزاد برقرار می کنند، تعداد زیادی را دعوت می کنند، دو طرف نیست، چند طرف است، و آنها با هم بحث نمی کنند، هر کدام حرف خودشان را می زنند. بعد هم نوبت به سئوال و جواب می رسد، از هر کدام سوالهایی می شود که جواب می دهند و تمام می شود، این بحث آزاد نیست. مشکل بودن برگزاری بحث آزاد با اینکه بهترین روش برای ایجاد فرهنگ آزادی، استقلال و دموکراسی در جامعه است، چند علت مهم دارد :

 

١- بحث آزاد محتاج آنستکه بحث کننده ها اندیشه های راهنمائی روشن در ذهن داشته باشند.

٢- موضوعی که به بحث گذاشته می شود، اگر امری از امور جامعه است، پاسخ روشنی در آن اندیشه راهنما که جانبدارانش بحث می کنند، پیدا کرده باشد، در ذهن آنها یک راه حل داشته باشد. بدین ترتیب وقتی مسئله موضوع بحث شد، بتوانند بگویند که برنامه من اینست و برنامه همدیگر را نقد کنند و احتمالا به یک برنامه کاملتری برسند. یا مثلا اگر بخواهیم در باره اصلاحات بحث کنیم که آیا در رژیم کنونی شدنی هست یا نه؟ اندیشه راهنما باید به این مسئله یک پاسخ بدهد و برایش یک برنامه عمل داشته باشد تا طرفی که میگوید اصلاحات در این رژیم شدنی نیست بتواند به بحث بنشینند و با نقد متقابل به هدف برسند والا اگر اشخاصی دعوت شوند که نه اندیشه راهنمایشان معین است و نه موضوع را درست شناسایی کرده و نه برایش راه حل دارد. خوب هر کس یک چیزی می گوید و نتیجه ای هم گرفته نمی شود.

 

٣- تکلیف شرکت کنندگان در بحث باید در رابطه با نتایج و اخلاق بحث مشخص باشد. اگر دو طرفی که با هم بحث می کنند فکر کنند این میدان نبرد است و باید یکی پیروز شود، این بحث به نتیجه نمی‌رسد. بحث آزاد برای برنده و بازنده نیست. یعنی باید از پیش معین شده باشد که این بحث برنده و بازنده ندارد و هدف از بحث آزاد رسیدن به یک نتیجه‌ی معین و مشخص است که معلوم شود دو طرف در چه اموری، نسبت به آن راه حل، در چه قسمت‌هایی توافق دارند و در چه قسمت‌هایی توافق ندارند، که در آینده بحث در جامعه برود و ادامه پیدا کرده و احتمالا به طرح کاملتری برای حل یک مشکل برسد. متاسفانه چون بیشتر ترس از این است که این طرفین بحث کدام بازنده و برنده شود، اولا از شرکت در بحث طفره می‌روند، ثانیا وقتی هم در بحث شرکت می‌کنند بیشتر حواسشان این نیست که به موضوع بحث بپردازند و بیشتر حواسشان به این است که آن مخاطبان که در جلسه نشسته‌اند، چه واکنشی نشان می‌دهند. این دو مساله اگر حل شود بحث آزاد ممکن می‌شود. اما با این حال هنوز مساله است.

 

۴- مساله بعدی این است که بحث آزاد خواهی-نخواهی قالب‌ها را می‌شکند، اگر کسانی باشد که گروه دارند و اینها حواسشان اول پیش این است که نکند این قالب بشکند و افراد رها بشوند، خب طبیعتا این افراد در بحث آزاد شرکت نمی‌کنند و اگر هم شرکت بکنند به ترتیبی شرکت می‌کنند که آن بحث آزاد نتیجه‌ای به بار نیاورد. لازمه بحث آزاد تقدم انسان بر سازمان است، ساده و بسیار مهم! از لحاظ اینکه در یک جامعه‌ای شما فرهنگ آزادی داشته باشید، فرهنگ استقلال داشته باشید، انسان باید مستقل باشد و آزاد، و سازمان سیاسی باید انسان‌های مستقل را در بگیرد، نه در برگیرنده آلت فعل‌هایی باشد و کسانی بعنوان رهبری که این آلت فعل‌ها را بکار می‌برد. وقتی سازمان‌های سیاسی به این ترتیب سازماندهی شده‌اند که افراد استقلال نداشته باشند، تابع سازمان باشند به عنوان مطیع رهبری، بحث آزاد که هیچ، دموکراسی هم در آن جامعه تحقق پیدا نمی‌کند. یک تغییر اساسی در طرز فکر انسان‌ها نسبت به رابطه کاری با یکدیگر دارد. سازمان‌دهی سیاسی می‌باید سازمان‌دهی باشد که در آن هر انسانی در آن، استقلال داشته باشد، آزادی داشته باشد و حقوقمند باشد و همکاری میان انسان‌های مستقل، آزاد و حقوق‌مند باشد، و این مشکل هنوز در ایران حل نشده است.

 

۵- عامل پنجم جامعه است باصطلاح همانکه ایرانی ها می گویند "مستمع صاحب سخن را برسر حال آورد"، مردم نباید فعل پذیر باشند، نباید فقط بنشینند و گوش کنند سرآخر کفی بزنند و بروند، باید که شرکت فعال داشته باشند. یعنی مسئله طرح شده در بحث آزاد، مسئله آنها باشد و آنها بخواهند که مسئله راه حل پیدا کند. انسان‌ها این بحثها را برای این می شنوند که راه حل پیدا شده را بکار ببرند. اگر نخواهند بکار ببرند از جلسه بیرون رفتند، می‌گویند فلانی چی گفت؟ می‌گوید که بله یک حرفهای خوبی زد، دیگری هم بد حرفی نزد و یک نتایجی هم گرفتم. این بحث آزاد مرده‌ای است و کارساز نیست. بنابراین خود جامعه است که می باید در بحث شرکت فعال بکند. هم دو طرف را مساوی ببیند، عدالت را رعایت بکند و هم از لحاظ اینکه به بحث با "عمل خودش، با شرکت خودش در نقد و ارزیابی و بعد هم در بکار بردن راه حل پیدا شده" دنباله بدهد تا جامعه از یک جامعه فعل پذیر به یک جامعه مدنی فعال تبدیل بشود. مثلاً در سطح خارج کشور اگر جمع های ایرانی در این چهار قسمت عمل می‌کردند، می شد دید در دنیا چه مجموعه فعال و خلاقی می‌شدند و اینطور نشدند به لحاظ اینکه بحثهای آزاد آن اشکالها را داشته است و این پنج راهکار را هم در بحثهای آزاد تشکیل شده بکار نبردند.

--
یاد و خاطره هیجده تیر ماه سال هفتاد و هشت گرامی باد
بیست و سوم تیر ماه؛ سالروز بر ملا شدن فجایع کهریزک توسط شیخ کروبی
در سال هشتاد و هفت
سبز مي مانيم، تا هميشه


حل و فصل ۴۰ میلیارد دلار بدهی چین به ایران

اختصاصی/ حل و فصل ۴۰ میلیارد دلار بدهی چین به ایران؛ معادل ۹۲% مبلغ بدهی واردات کالای چینی و ۶ میلیارد دلار رشوه به برخی مقامهای حکومتی


خبرنگاران سبز/ کار‌شناسان ایران سبز: قرارداد صدورمیلیارد‌ها دلاردیگر کالای چینی به کشوردر ازاء ۴۰ میلیارد دلاربدهی چین بابت سهم ایران از فروش نفت و گاز به تایید نهایی رسید. کار‌شناسان ایران سبز که قبلا در گزارش‌هایی مشروح، از واگذاری بخش عمده‌ای ازاقتصاد ملی ایران به چینی‌ها خبر داده بودند، اینک در گزارشی اعلام کردند مقرر شده است ۹۲% ازمبلغ معوق معاملات نفت و گاز بین دو کشور، بزودی بصورت کالا به ایران وارد شود. علاوه بر ویرانی هر چه بیشتر عرصه تولیدات ایرانی در چارچوب این نوع توافقنامه‌های خائنانه، نکته حائز اهمیت در این میان ۶ میلیارد دلار رشوه‌ای است که به حساب تعدادی از مقامهای ایرانی واریز خواهد شد.

 

بنا بر گزارش‌های دریافتی طی توافقی که بین برخی مقامهای حکومتی و قرارگاه خاتم الانبیاء از یک سو ومقامهای چینی از سوی دیگرصورت پذیرفته است، به ازاء امضای این توافق نامه ۶ میلیارد دلار از درآمدهای ارزی این قرارداد به همراه پاداشی که چینی‌ها در نظر گرفته‌اند به حساب تعدادی از مقامهای ایرانی در بانکهای شانگهای و هنگ کنگ واریز می‌گردد. اسامی و شماره حساب‌های این افراد اکنون در اختیار مقامهای چینی است تا اقدامهای لازم را به انجام برسانند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که مسئولان چینی به شیوه‌های گوناگون خود را از اتهام پرداخت رشوه به مسئولان دولتی ایران مبرا می‌دانند و هر گونه مبادلات ارزی فی مابین دولت چین و مقامهای ایرانی را در چارچوب قرارداد امضا شده تلقی می‌کنند.

این ادعا در حالی صورت می‌پذیرد که این حساب‌ها کاملا شخصی بوده و به نام افراد خاص گشایش یافته‌اند و ربطی به منافع ملی یا حسابهای دولتی ندارند. کار‌شناسان ایران سبز در زمان مناسب و پس از تایید اسامی و حساب‌های مربوطه نسبت به انتشاراسامی این افراد اقدام خواهد کرد.

--
یاد و خاطره هیجده تیر ماه سال هفتاد و هشت گرامی باد
بیست و سوم تیر ماه؛ سالروز بر ملا شدن فجایع کهریزک توسط شیخ کروبی
در سال هشتاد و هفت
سبز مي مانيم، تا هميشه


شورای هماهنگی راه سبز امید: شهروندان نظر دهند، «مشارکت بی قید و شرط» یا «تحریم بی قید و شرط» یا «مشارکت مشروط»

شهروندان نظر دهند، «مشارکت بی قید و شرط» یا «تحریم بی قید و شرط» یا «مشارکت مشروط»

تحول سبز: «شورای هماهنگی راه سبز امید» در بیانیه ای مقدماتی به تحلیل وضعیت کشور و شرایط مورد نظر این جنبش برای شرکت در انتخابات پرداخت و از شهروندان در خواست کرد تا در این زمینه تحلیل ها و نظرات خود را ارائه دهند.

این بیانیه با این سوال آغاز می شود که جنبش سبز ایران باید در قبال این پدیده چه موضعی اتخاذ کند؟ و سپس تحلیلی درباره شرایط فعلی کشور و ناهنجاری های موجود ارائه می دهد و اعلام می دارد: شرایط کشور در عرصه های گوناگون نشان از پیامدهای محتوم اتخاذ سیاست های غیرمدبرانه ای است که در سال های اخیر از طرف متخصصان دلسوز و دل نگران نسبت به آن هشدار داده شده بود.

این بیانیه سه راه را که شامل «مشارکت بی قید و شرط» ، «تحریم بی قید و شرط» و «مشارکت مشروط» در انتخابات است را بررسی می کند و می نویسد: کنشگران سیاسی آگاه در شرایطی که جامعه حساس ، ملتهب و فعال است با اعلام پیشین عدم مشارکت مطلق، خود را از امکان فعالیت مدنی و از جمله انتخابات، محروم نمی کنند.

این شورا اعلام کرد که طی ماه های گذشته به رایزنی و گفتگو با طیف گسترده ای از فعالان سیاسی و صاحبنظران داخل و خارج از کشور که خود را متعهد به همراهی با جنبش سبز مردم ایران می دانند پرداخته و به جمعبندی مقدماتی در ارتباط با انتخابات دست یافته است.

شورای هماهنگی راه سبز امید برخی از این شروط را در این بیانیه ذکر کرده است که آزادی شهروندانی که بعد از انتخابات بازداشت شده اند، آزادی رهبران جنبش سبز، کوتاه کردن دست نهادهای نظامی و امنیتی از هر گونه دخالت و مهندسی انتخابات، محترم شمردن آزادی قلم، فعال شدن تمامی شهروندان و همه گرایش ها و تشکل های سیاسی، ‏عقیدتی و قومی بتوانند بدون احساس زور و تحمیل در انتخابات، فعالیت آزاد احزاب و تشکل های صنفی، لغو نظارت استصوابی، ایجاد امنیت جانی و مالی و ‏حیثیتی مساوی احزاب، نامزدها و رای دهندگان در انتخابات و … از جمله آنهاست.

در انتهای این بیانیه درخواستی هم از تمام شهروندان شده است :اینک که در آستانة ماه پربرکت رمضان قرار داریم، انتظار داریم همة شهروندان و ایرانیان داخل و خارج از کشور از این فرصت مبارک برای تأمل و گفتگو دربارة تحلیل و شروط پیشنهادی فوق الذکر استفاده کرده و نظرات خود را به هر صورت ممکن ارایه نمایند تا شورا بتواند با استفاده از نظرات و پیشنهادات شما، به جمعبندی نهایی و اعلام موضع اقدام نماید.

متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار تحول سبز قرار گرفته است به شرح زیر می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

بیانیه مقدماتی جنبش سبز درباره انتخابات سال نود

‎مردم شریف، آزاده و آگاه ایران

سال جاری، سال برگزاری انتخابات مجلس نهم است. از هم اکنون بحث حول این موضوع در محافل مردمی و سیاسی و همچنین فعالان مدنی همراه و همدل با جنبش اعتراضی سبز آغاز شده است. پرسش این است که جنبش سبز ایران در قبال این پدیده چه موضعی باید اتخاذ کند و رویکرد و برنامه آن در برابر انتخابات چه باید باشد. اما پاسخ به این پرسش، بدون درک صحیح و دقیق شرایط کشور و تحولات جهانی، میسر نیست.

تحلیل شرایط کشور

شرایط کشور در عرصه های گوناگون نشان از پیامدهای محتوم اتخاذ سیاست های غیرمدبرانه ای است که در سال های اخیر از طرف متخصصان دلسوز و دل نگران نسبت به آن هشدار داده شده بود. در عرصة اجتماعی، ناامنی های گسترده ای که در شرایط بحران اقتصادی تشدید شده و با گسترش میزان بزهکاری های اجتماعی و نابهنجاری های اخلاقی از قبیل قتل، تجاوز و سرقت، امنیت خاطر خانواده های ایرانی را به خطر انداخته، مردم را نسبت به توان دستگاه های مربوطه در حفظ امنیت دچار تردیدهای جدی کرده است. در عرصة فرهنگی، تنگ نظری ها و تصمیمات غیرکارشناسانه، تأثیرات خود را در حوزة نشر، سینما، تئاتر و دیگر حوزه های فرهنگی به نمایش گذاشته و عرصه را بر هنرمندان و هنردوستان تنگ نموده است.

کشور ما همچنین در نتیجة مدیریت ناکارآمد و سیاست های غلط اقتصادی و افزایش فزاینده نقدینگی ناشی از پمپاژ میلیاردها دلار از در آمدهای نفتی و توزیع پول به بهانه های مختلف ازجمله تحت عناوینی مانند طرح حذف یارانه ها و سود سهام عدالت به جامعه، آن هم در شرایط رکود تورمی حاکم بر اقتصاد و کاهش تولید ملی ناشی از تعطیلی گسترده واحدهای تولیدی، آثار خود را به صورت تورم مهار گسیخته، گسترش فقر، فاصله طبقاتی، موج فزاینده بیکاری، نرخ رشد پائین نزدیک به صفر و یک درصد و عقب ماندگی کشور، نشان داده و خواهد داد و ادامه این روند دیر یازود به میدان آمدن ارتش بیکاران، بر نارضایتی ها اقتصادی خواهد افزود و شهروندان ناراضی از اوضاع اقتصادی را در کنار ناراضیان سیاسی و فرهنگی قرار خواهد داد.

شرایط جهانی و به ویژه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز در مقایسه با شرایط سال های گذشته تغییر اساسی کرده است. دو سال پس از جنبش اعتراضی مردم ایران و تأثیر آن برمنطقه خاورمیانه، اینک شاهد جنبش های گسترده مردمی علیه نظام های استبدادی (چه از نوع سلطنتی و چه از نوع جمهوری، چه از گونه به اصطلاح مستقل و ضد امپریالیستی و چه از قماش وابسته و هم پیمان با آمریکا و غرب و …) است. آمریکا و غرب نیز اگر در گذشته به اقتضای نیازهای جهانی دو اردوگاهی و جنگ سرد به نفع خود می دیدند که از دیکتاتوری های سلطنتی تا جمهوری دفاع کنند و از آن ها به عنوان هم پیمان خود در مبارزه با کمونیسم شوروی حمایت سیاسی، نظامی و … کنند، اینک با توجه به تغییر کیفی شرایط جهان و به ستوه آمدن ملت ها از استبداد و تحقیر و فقر، دیگر پشتیبانی از نظام های استبدادی را به سود خود نمی بینند و به جای حمایت ازمتحدان دیکتاتور خود، می کوشند با استفاده از راهبرد جدید مدیریت ومواجهه دسته جمعی با شرایط جدید و همراهی با مردم و جنبش های آزادی خواه، حتی المقدور در جهت منافع استراتژیک و بلند مدت خود یعنی تامین امنیت انرژی وحفاظت از زیر ساخت ها و مناطق حساس انرژی و نیز مبارزه با بنیادگرایی و رادیکالیسم در کادر طرح خاور میانه بزرگ، بر این جنبش ها اثر بگذارند.

فشار فزاینده ناشی از قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل علیه فعالیت هسته ای ایران و تحریم ها و قطع همکاری های اقتصادی ناشی از آن، احتمال اعمال تحریم های فلج کننده در آینده نزدیک و نیز انزوای اقتصادی و سیاسی در حال گسترش در سطح جهانی و منطقه که آثار محتوم خود را بر همکاریهای اقتصاد و طرح های توسعه کشور برجای گذاشته و خواهد گذاشت، و هزینه های سنگینی بر کشور تحمیل کرده که ناشی از بحران فقدان عقلانیت در نظام سیاسی و مواضع و تصمیمات ماجراجویانه و توهم آلود است.

حال در پاسخ به پرسشی که مقدمتاً طرح گردید، می توان به طور کلی سه موضع و رویکرد را به عنوان مواضع محتمل در قبال انتخابات آینده باز شناسی و تفکیک کرد: مشارکت بی قید و شرط، تحریم بی قید و شرط، مشارکت مشروط.

مشارکت بی قید و شرط

به نظر می رسد جریان حاکم، بر مبنای برگزاری انتخاباتی مهندسی شده با نتایج از پیش معین در صدد نمایش تکثر صوری و رقابت ظاهری به اصطلاح پرشور است. لذا از هم اکنون براساس سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن، ارسال پیام و دادن چراغ سبز و وعده به برخی افراد را آغاز کرده است، تا شاید با ایجاد تفرقه میان جبهه گسترده منتقدان، زمینه چنین نمایشی را فراهم آورد. روشن است که ورود به انتخابات از چنین موضع ضعیف و عاری از هر گونه قدرت، هیچ گونه دستاورد و نتیجه مثبتی برای پیشبرد اصلاح امور، چه در سطح حاکمیت و چه در سطح جامعه، نخواهد داشت. در این صحنه، سودبران واقعی استبدادطلبان و زیان دیدگان اصلی، کسانی خواهند بود که بی توجه به شرایط حاکم بر جامعه تصمیم به شرکت بی قید و شرط در انتخاباتی گرفته اند که ترکیب کاندیداهای رقیب در هر حوزه انتخابیه، نتایج آراء و همچنین کاندیداهای پیروز آن از قبل مهندسی و تعیین شده است. این موضع نه تنها دستاوردی عملی و نظری برای ملت نخواهد داشت بلکه از یک سو حاکمان را به ادامه روش خودکامانه تشویق خواهد کرد و از سوی دیگر سرمایه اجتماعی و مشروعیت مردمی صاحبان چنین موضعی را از بین خواهد برد، درحالی که در ازای این خسارت، تأثیر چشمگیری در اصلاح امور نخواهند داشت. ما مطمئن هستیم در حالی که تلاش های فراوانی صورت می گیرد تا عده ای را به نام اصلاح طلب وارد چنین دامی کنند، اصلاح طلبان واقعی در آن گرفتار نخواهند شد.

تحریم بی قید و شرط

برخی ممکن است با توجه به ارزیابی تجربه انتخابات در دورة هشت سالة اصلاحات، بی ثمر بودن هر گونه انتخاباتی در چارچوب قانون اساسی را نتیجه بگیرند و گروهی از آنها استراتژی براندازی را به جای استراتژی جنبش اصلاح طلبانه سبز پیشنهاد کنند. اما باید توجه داشت که جنبش سبز خود، حاصل یک تجربه اصلاحی که محصول آگاهی گستردة مردم نسبت به حقوق شهروندی است بوده و بنابراین نمی تواند به طور پیشینی و نامشروط، مخالف با اصل هرگونه انتخابات باشد. از این رو به نظر می رسد شرکت در هر انتخابات «آزاد، سالم و منصفانه» در شرایط متعارف سیاسی، منطبق با اصول جنبش سبز است.

این جنبش از همان زمان که با شعار «رأی من کو؟» حرکت خود را آغاز کرد و از همان زمان که از زبان رهبرانش اجرای بی تنازل قانون اساسی، احترام به حقوق و آزادی های اساسی مصرح در آن و تحقق حق تعیین سرنوشت مردم را به عنوان هدف و فصل مشترک مطالبات مردم مطرح کرد، التزام خود را به راهکارهای مسالمت آمیز و در رأس آن انتخابات آزاد، سالم و قانونی برای حل معضل یکه سالاری و از بین بردن مناسبات مولد استبداد در ساختارهای حقوقی و حقیقی قدرت اعلام داشت. از این رو می توان گفت تحریم بی قید و شرط انتخابات، هم با استراتژی کلی جنبش سبز به عنوان جنبشی اجتماعی مدنی آرام، مسالمت آمیز و طرفدار گذار بدون خشونت به سوی دموکراسی ناهمخوان بوده و هم با اقتضائات عملی فعالیت سیاسی و علنی در برابرحاکمیتی نابردبار و خشن ناسازگار است و هم موجبات فرصت سوزی و امکان سوزی را فراهم می آورد.

با توجه به آن چه گفته شد، شرکت در انتخابات آزاد و سالم و منصفانه به عنوان مناسب ترین، مسالمت آمیزترین، کم هزینه ترین روش برای پایان دادن به مناسبات قیم مآبانه و دستیابی به حق حاکمیت بر سرنوشت خویش و مشارکت در اداره امور کشور، برای جنبش سبز یک استراتژی است و در شرایط فقدان چنین زمینه ای تحرک و پویایی سیاسی برای افشای ماهیت برگزار کنندگان یک انتخابات دروغین و مشروعیت زدایی هرچه بیشتر از خودکامگانی که می کوشند بنا به مصلحت روز، مقبولیت از دست رفته را از این طریق ترمیم کنند، یک تاکتیک است.

کنشگران سیاسی آگاه در شرایطی که جامعه حساس ، ملتهب و فعال است با اعلام پیشین عدم مشارکت مطلق، خود را از امکان فعالیت مدنی و از جمله انتخابات، محروم نمی کنند. در این میان اگر حاکمیت به هر دلیل و تحت شرایط خاص داخلی و خارجی و بنا به علل غیر منتظره ای که ممکن است در طول حدود فرصتی که تا برگزاری انتخابات باقی است پدید آید از خود انعطاف نشان دهد و شرایط برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه را بپذیرد، حامیان و همراهان و همدلان جنبش سبز می توانند از موضع قدرت، هم سو با موازنه قوای اجتماعی و با اتکا به ظرفیت های بی پایان اجتماعی به سود مطالبات آزادی خواهانه و عدالت طلبانه مردم و استیفای حقوق ملت مصرح در قانون اساسی از شرایط پدید آمده استفاده کرده و از این طریق مقدمات اصلاح جدی زمینه های سوء استفاده از این قانون برای توجیه یکه سالاری را فراهم آورند. گذار به دموکراسی با توجه به وجود نهادهای اقتدارگرا و بن بست آفرین در سیستم، بدون پشتوانه یک جنبش گسترده اجتماعی، عقیم و نافرجام است و تجارب تاریخی ما نشان داده که وجود این پشتوانه و وجود اراده سیاسی لازم برای تکیه به چنین پشتوانه ای می تواند حتی نهادهای مستظهر به قدرت و استعمار خارجی را به عقب نشینی وادار کند و فرایند دموکراتیک شدن و انتقال مسالمت آمیز قدرت از نهادهای انتصابی و غیر دموکراتیک به نهادهای انتخابی و دموکراتیک را پیش ببرد.

مشارکت مشروط

مشارکت مشروط گزینه ای است که برخی از منتقدان در گذشته و در شرایط متفاوت انتخاباتی اختیار کرده اند و همواره مشارکت خود را منوط به وجود حداقل شرایط لازم برای یک رقابت جدی اعلام داشته اند. در این میان گاه همچون انتخابات مجلس پنجم موفق به ایجاد فراکسیون اقلیت قدرتمند شده اند و گاه همچون انتخابات مجلس ششم به پیروزی چشم گیری رسیده اند. گاه نیز همچون انتخابات مجلس هفتم که نظارت استصوابی به گونه ای بی سابقه مورد استفاده قرار گرفت و در نتیجة آن شصت در صد از داوطلبان نمایندگی و از جمله حدود هشتاد نفر ازنمایندگان مجلس ششم رد صلاحیت شدند، بخش مهمی از اصلاح طلبان به دلیل فقدان حداقل شرایط لازم برای برگزاری انتخاباتی آزاد و رقابتی از شرکت در انتخابات خودداری کردند.

اینک اما با شرایط ماهیتاً متفاوتی روبرو هستیم. افزون بر اعمال نظارت استصوابی به صورتی لجام گسیخته تر، اقتدارگرایان پس از تقلبی بزرگ، در فرایندی پیش رونده به سوی یک پایه شدن قدرت، در سرکوب اعتراض گسترده مردم تردیدی به خود راه نداده اند. طی دوسالی که از انتخابات متقلبانه ریاست جمهوری دهم می گذرد بیش ازصد نفر به شهادت رسیده، هزاران نفر دستگیر شده اند. هجوم به خوابگاه دانشجویان و جنایات زندان کهریزک، شکنجه، اعتراف گیری های اجباری در نمایش های تلویزیونی، حاکم ساختن وضع اضطراری و فوق العاده بر کشور، تبدیل شهرستان ها و شهرهای بزرگ به پادگان نظامی در مناسبت های مختلف، انحلال و توقیف احزاب، مطبوعات و نهادهای صنفی و مدنی مستقل، دستگیری ده ها تن از شخصیت ها و نیروهای تحول خواه و منتقد، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی، حاکم ساختن رعب و اختناق بر همه جا از دانشگاه ها گرفته تا حوزه های علمیه، از مجالس عزاداری امام حسین و مساجد و هیئت های مذهبی گرفته تا جلسات خانگی، و در یک کلام، استفاده از زور و سرکوب عریان برای خاموش کردن صدای مردم، واقعیت عرصه سیاست و مدیریت کشور طی دوسال گذشته را ترسیم می کند.

با توجه به شرحی که گذشت، شرایط اجتماعی و سیاسی کنونی با شرایط کشور در دوره های انتخاباتی گذشته، ماهیتاً به کلی متفاوت بوده و تجربه انتخابات ریاست جمهوری دهم اعتماد عمومی را نسبت به اراده حاکمیت در برگزاری انتخابات آزاد و سالم و منصفانه را به شدت مخدوش ساخته است. بنابراین نمی توان بی توجه به تحولات دو سال اخیر که به سوی تغییر ماهوی و کیفی نهاد قدرت و استحاله کامل جمهوریت نظام پیش می رود، با همان مواضع و استدلال های گذشته وارد انتخابات شد. ضمن اینکه نمی توان از توهینی که نسبت به باور میلیون ها شهروندی که در انتخابات شرکت کردند و سپس رأیشان دزدیده شده و حضور مدنی آنان مورد سوء استفاده تشنگان قدرت قرار گرفت بی تفاوت گذشت و نسبت به سرکوب های خونین و خشونت بار پس از انتخابات ۸۸ ساکت ماند.

جنبش سبز و انتخابات(نگاه فرایندی و شرط های معیاری)

مهم ترین مزیت جنبش سبز، سرمایة اجتماعی آن است که دستاورد خون شهیدان جنبش سبز، پیگیری شجاعانه مطالبات مدنی توسط شهروندان آزاده، مقاومت و پایمردی رهبران و فعالان آن در برابر سرکوب و زندان و آگاهی روزافزون آحاد ملت نسبت به آنچه در کشور می گذرد است. بدیهی است هرگونه برنامه و راهکاری که خارج از چارچوب اصول و مطالبات جنبش تعریف شود و به این سرمایه اجتماعی آسیب برساند، پیشاپیش محکوم به شکست است. جنبش سبز ماهیتاً جنبش مدنی و اعتراضی شهروندان خواهان تغییر وضع موجود است و اگر در مقاطعی با شرکت در انتخابات از رأی خود برای نیل به این هدف سود می جستند، به این علت بود که تا آن زمان هنوز تقلب و مصادره رأی مردم نهادینه و ساختاری نشده و حداقل شرایط رقابت دموکراتیک برفرایندهای انتخاباتی حاکم بود و امید برای تأثیرگذار بودن رأی هنوز مخدوش نگردیده بود.

اما امروز با توجه به شرایط پس از انتخابات پر از تخلف و تقلب ۲۲ خرداد سال ۸۸ و تغییرات ماهوی در سطح قدرت، که به برهم خوردن نظم نهادی میان نهادها و قوای حاکمه جمهوری اسلامی و تغییر جایگاه مجلس انجامیده و نیز بی اعتنایی حاکمان به حقوق اساسی شهروندان، دیگر نمی توان از حضور اقلیتی چند ده نفره انتظار ایفای نقش مهمی را داشت. افزون بر این در صورت حفظ شرایط موجود با توجه به نهادینه شدن تقلب سازمان یافته و ماهیت غیردموکراتیک و عملکرد نامنصفانة نهادهای نظارتی و اجرایی، شکل گیری انتخاباتی سالم و حضور فراکسیون مؤثر و وفادار به جنبش سبز منتفی است.

از آنجا که از جمله اصول جنبش سبز، توجه به مطالبات شهروندان و توسل به عقلانیت جمعی در فرایندهای تصمیم گیری است، شورای هماهنگی راه سبز امید طی ماه های گذشته به رایزنی و گفتگو با طیف گسترده ای از فعالان سیاسی و صاحبنظران داخل و خارج از کشور که خود را متعهد به همراهی با جنبش سبز مردم ایران می دانند پرداخته و به جمعبندی مقدماتی زیر دست یافته است:

جنبش سبز به مثابه جنبشی مدنی، مسالمت جو و مسئول نمی تواند در قبال انتخابات مجلس نهم موضع مشارکت نامشروط و یا عدم مشارکت غیرمشروط را اتخاذ کند، همان گونه که نمی تواند برای مشارکت خود شرط هایی تعیین کند که نهایتاً به پذیرش ساختار متقلبانه و غیر سالم انتخابات منجر شود. نگاه جنبش سبز به انتخابات مجلس نهم و هر انتخاباتی که پس ازانتخابات ریاست جمهوری دهم برگزار خواهد شد، نگاهی فرایندی است و نه نگاهی ناظر به شرط های جزئی و موردی. از این رو جنبش سبز برای مشارکت در انتخابات به شرط های فردی و مصداقی از قبیل تأیید صلاحیت این یا آن فرد و گروه نمی اندیشد، بلکه برگزاری انتخابتی آزاد، سالم و منصفانه را حق مردم و وظیفه دولت میداند که تخطی از آن موجب مسئولیت داخلی و بین المللی برای حکومت میگردد و لذا در پی تحقق لوازم، معیارها و استانداردهای برگزاری چنین انتخاباتی و تحمیل آن از موضع قدرت به حاکمیت است؛ این در حالی است که متأسفانه در کارنامة دست اندرکاران برگزاری انتخابات، اثری از اعتنا و اعتقاد به رأی مردم دیده نمی شود.

بدیهی است چنان که آقای خاتمی نیز چندی پیش تأکید کرد، در فضای امنیتی- نظامی و در غیاب فضای با نشاط سیاسی و فقدان مطبوعات و احزاب مستقل و آزاد و در حالی که فعالان سیاسی و مطبوعاتی در زندان به سر می برند و نظامیان مقدرات سیاسی کشور را در دست دارند، نمی توان به برگزاری انتخاباتی آزاد و سالم امیدوار بود، در حالی که وجود فضای پر رونق و سالم نقد و نظر سیاسی، وجود احزاب وتشکل های سیاسی منتقد و مستقل و وجود جامعه مطبوعاتی پرنشاط و عاری از سانسور و اختناق لازمه برگزاری یک انتخابات آزاد و سالم است. براین اساس، سامان یابی سیاسی اجتماعی و پایان دادن به شرایط امنیتی نظامی کنونی، ازجمله ضوابط لازم برای هرگونه تصمیمی برای شرکت جنبش سبز در انتخابات است.

جنبش سبز مردم ایران موارد زیر را ازجمله شروط و نیز لوازم و استانداردهایی می داند که بدون تحقق آنها، انتخابات ناسالم، ناعادلانه و غیرمنصفانه ارزیابی خواهد شد:

الف) آزادی و اعاده حیثیت تمامی شهروندانی که در حوادث پس از انتخابات ۸۸ به شکل غیرقانونی و ناعادلانه بازداشت شده و یا با جریمه ها و وثیقه های سنگین به طور موقت آزاد هستند.

ب) دست نهادهای نظامی و امنیتی از عرصه رقابت ها و منازعات سیاسی و نیز هرگونه دخالت و مهندسی انتخابات کوتاه شود.

ج) به حبس خانگی آقایان موسوی، کروبی و همسران ایشان خاتمه داده شود و کلیه محدودیت های امنیتی و پلیسی موجود برای فعالیت آنان برطرف گردد.

د) موانع و محدودیت های غیر قانونی موجود از مقابل فعالیت آزاد احزاب و تشکل های صنفی سیاسی و نهادهای غیر دولتی برداشته شود.

ه) به سانسور و اعمال فشار علیه رسانه ها و توقیف غیر قانونی علیه مطبوعات پایان داده شود و آزادی قلم محترم شناخته شود.

و) با لغو نظارت استصوابی که مغایر موازین انتخابات آزاد، سالم و منصفانه و همچنین قانون اساسی است، انتخابات زیر نظر مرجع نظارتی بی طرف و مورد اعتماد کلیه جریان های سیاسی و اجتماعی برگزار گردد.

ز) تمامی شهروندان و همه گرایش ها و تشکل های سیاسی، ‏عقیدتی و قومی بتوانند بدون احساس زور و تحمیل در انتخابات فعال شوند و به نامزدهای مورد نظر ‏خود رأی دهند و به خاطر رأی خود مورد بازخواست و تهدید و محرومیت واقع نشوند.

ک) حاکمیت باید تمام اقدامات لازم را به عمل آورد تا احزاب و نامزدها و رأی دهندگان از امنیت جانی و مالی و ‏حیثیتی مساوی برخوردار باشند و از اعمال هر نوع خشونت، جلوگیری بعمل آید.

این شروط و لوازم و معیارها، استانداردها و حداقل هایی هستند که نه تنها در عرف انتخابات آزاد سالم و منصفانه در جهان شناخته شده و رایج هستند، بلکه ضوابطی هستند که هر عقل سلیمی انتخابات را بدون آنها، ناسالم و غیرمنصفانه ارزیابی می کند. همچنین، معیارها و شروط یاد شده، برآمده از خرد ملتزم به مصالح کشور و برای پایان بخشیدن به روند انحطاط و سقوطی است که کشور بدان گرفتار آمده است. شورای هماهنگی در جهت حفظ منافع بلندمدت کشور، در پی ایجاد وفاق ملی است که بر مبنای آن، چشم اندازی امیدوارانه برای نجات کشور ترسیم گردد. از همین روست که اینک که در آستانة ماه پربرکت رمضان قرار داریم، انتظار داریم همة شهروندان و ایرانیان داخل و خارج از کشور از این فرصت مبارک برای تأمل و گفتگو دربارة تحلیل و شروط پیشنهادی فوق الذکر استفاده کرده و نظرات خود را به هر صورت ممکن ارایه نمایند تا شورا بتواند با استفاده از نظرات و پیشنهادات شما، به جمعبندی نهایی و اعلام موضع اقدام نماید.

شورای هماهنگی راه سبز امید


--
یاد و خاطره هیجده تیر ماه سال هفتاد و هشت گرامی باد
بیست و سوم تیر ماه؛ سالروز بر ملا شدن فجایع کهریزک توسط شیخ کروبی
در سال هشتاد و هفت
سبز مي مانيم، تا هميشه


ابراهیم نبوی: پذیرش خواست اصلاح طلبان یا انقلاب دو سرنوشت پیش روی آیت الله خامنه ای است

در گفت و گوی اختصاصی با "العربیه.نت"

ابراهیم نبوی: پذیرش خواست اصلاح طلبان یا انقلاب دو سرنوشت پیش روی آیت الله خامنه ای است 

ندای سبز آزادی: ابراهیم نبوی فعال سیاسی، نویسنده و طنزنویس ایرانی است که هم اینک در کشور بلژیک به سر می برد، وی از جمله افرادی است که طعم زندان جمهوری اسلامی ایران را چشیده است. نبوی چندی است نوشتن سلسله مقالاتی با موضوع "جامعه خودمانی" آغاز کرده است. در این مقالات نبوی سعی کرده وضعیت جامعه ایران را تجزیه و تحلیل کند و نقاط ضعف و قوت آن را بر بشمارد. در یکی از این مقالات، آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی را "معتدل ترین فرد" در میان اصولگرایان در زمان انتخاب به عنوان رهبری دانست. این مساله جنجالی شد و تفسیرهای بسیاری حول آن شکل گرفت. به گونه ای که رسانه های اصولگرا از جمله روزنامه "کیهان" نوشت "ابراهیم نبوی آیت الله خامنه ای را "معتدل ترین فرد" دانست.

به همین بهانه "العربیه.نت" با ابراهیم نبوی به گفت و گو نشسته است، نبوی در این گفت و گو تاکید کرد «جایگاهی که برای رهبر ایران مد نظر قرار گرفته خود "دیکتاتور ساز" است.» او بزرگترین اشتباه آیت الله خامنه ای را حمایت از احمدی نژاد دانست. وی از تندروی ها در دوران اصلاحات سخن گفت که باعث شد آیت الله خامنه ای برای برخورد با اصلاح طلبان "شمشیر را از رو ببندد."

 

نبوی مسیر جنبش سبز را صحیح می داند و می گوید کارنامه خاتمی در دوره ریاست جمهوری درخشان است.

او تاکید می کند که پذیرفتن خواسته های اصلاح طلبان یا انقلاب، دو گزینه اجتناب ناپذیر پیش روی رهبر ایران است و می گوید «انقلاب ها را انقلابیون خلق نمی کنند، دیکتاتورها خلق می کنند.»

متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است:

 

_ چندی است نوشتن سلسله مقالانی با موضوع "جامعه خودمانی" را آغاز کرده اید در بخشی از یکی از این مقاله ها نوشته اید که آیت الله خامنه ای هنگام انتخاب به رهبری معتدل ترین فرد بود اما بعد دیکتاتور شد. دلیل این موضوع چیست؟

من توضیح دادم، دو عامل در این موضوع نقش داشت. عامل اول را با نام صندلی تعریف کردم، ولایت فقیه بخشی از این صندلی است، موقعیتی است که در بازتعریف رهبری در قانون اساسی انجام گرفت و باعث شد آن صندلی معجزه گر بشود، حتی یک هنرمند را هم وقتی روی آن می نشانی دیکتاتور می شود، البته دیکتاتوری هنرمندان و فیلسوفان سابقه دارد.

عامل دوم تندروی هایی بود که ما در اولین شرایط آزادی - در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی - انجام دادیم که باعث شد خامنه ای که تا سال 78 کمتر تند می رفت رفتارهایی بیاموزد. وقتی دید ما بخصوص اکبر گنجی، باقی و من داریم بدون کنترل پیش می رویم و مجلس ششم از دستش درآمده، شمشیر را از رو بست. به قول آقای نوری زاده که همیشه روحش در همه جلسات تک نفره حضور دارد چفیه را گذاشت روی دوشش و در پاسخ به کسانی که گفته بودند اول هاشمی را می زنیم و بعد رهبری را، گفته بود تا حالا نمی خواستم بزنم، ولی حالا می زنم.

عامل سومی نیز وجود دارد که البته توضیح آن را لازم ندیدم چون موضوع من دیکتاتور شدن خامنه ای نبود، بلکه دیکتاتور پروری و دیکتاتور سازی بود و به همین دلیل در نوشته نیامد و آن اشتباهات او بود.


بزرگترین اشتباه آیت الله خامنه ای حمایت از احمدی نژاد بود

- درباره عامل سوم و اشتباهات آقای خامنه ای ممکن است بیشتر توضیح دهید؟

بله. ایشان اشتباهات بزرگی را از دوره دوم آیت الله هاشمی آغاز کرد، شاید از اون دوران بشود گذشت، ولی به دلیل پارانویای ایران، که مثل اکثر رهبران خاورمیانه ای پارانویای مزمن دارد، بعد از پنج سال هاشمی را محدود کرد. همین کار را با خاتمی کرد و این کار را با صدور فرامین فراقانونی انجام داد. ولی باز هم از نظر من اشتباه بزرگ ایشان در حمایت از آقای احمدی نژاد بود.

در حقیقت آقای احمدی نژاد در دور اول ریاست جمهوری دل آقای خامنه ای را به دست آورد و دائما او را تکریم و تعظیم می کرد. اما در دور دوم، آقای خامنه ای در حالی تقلب سال 88 را کرد که می دانست که این تقلب تعیین کننده است و طبعا آشکار خواهد شد. ایشان همانطور چهار ساعت بعد از پیام تبریک به احمدی نژاد در تاریخ 23 خرداد 88 گفتم، تمام پولش را روی اسب بازنده شرط بست. فقط به این خاطر که به موسوی و کروبی اعتماد نداشت.

احمدی نژاد گفته است که آیت الله خامنه ای او را گذاشت به عنوان رئیس جمهور تا موسوی روی کار نیاید. من این را بعید نمی دانم. خامنه ای اشتباه بزرگش را از همین جا شروع کرد. ابتدا سعی کرد احمدی نژاد را که به عنوان "رئیس جمهور خودم" به زور وزارت کشور و اعلام رای بدون شمارش که اشتباهاتش از آمارهای درست بیشتر بود جا بیاندازد. بعد هم از همه اشتباهات احمدی نژاد حمایت کرد. اتفاقا احمدی نژاد به اتکای همین حمایت ها تبدیل به یک موجود فاسد و کاملا بیمار شد که حداقل دولتش مثل روز اول دولت پاکدستی نیست.


دور کردن هاشمی رفسنجانی از اصلاح طلبان اشتباه بزرگی بود

- شما برای دست کم کسانی که در دوره اصلاحات روزنامه خوان بودند یا تمایلات اطلاع از اوضاع سیاسی داشتند، فردی شناخته شده هستید. از تندروی در آن دوره سخن گفتید. اگر الآن به عقب برگردید چگونه رفتار خواهید کرد؟

این سواله جالب و همواره بی پاسخی خواهد بود. معمولا اگر من به همان دوره برگردم دیگر تجربه های این مدت را نخواهم داشت، اما با فرض اینکه با دانایی ها و تجربیات امروز به سال 1378 برگردم، طبیعتا به هیچ وجه از برخوردهای تندروانه مطبوعات دوم خردادی در برخورد با قتلهای زنجیره ای که با انگیزه های شهرت طلبی و رقابت سیاسی صورت می گرفت، حمایت نخواهم کرد. اتفاقا من در خرداد سال 1379 در یک سخنرانی در کانادا همین انتقاد را از دوستانی که تند رفته بودند کردم، انتقاد من به تندروی مطبوعات در سال 78 چیز تازه ای نیست.

ما در سال 78 اشتباه بزرگی کردیم. بزرگترین متحد و پدر معنوی اصلاحات سیاسی که همان اصلاحات اقتصادی هاشمی به لحاظ جامعه شناختی بود، هل دادیم به سوی محافظه کاران ضعیف شده و مشرف به موت که با ده درصد رای شهرها به تدریج تمام قدرت را از اصلاح طلبان پس بگیرند.

 

جنبش سبز مسیر صحیحی را طی کرده است

- آیا معتقدید پس از انتخابات 88 اصلاح طلبان به معنی افراد و گروه هایی که در دوره اصلاحات در بخشی از حاکمیت حضور داشتند تندوری کردند؟

اصلاح طلبان در جنبش سبز یعنی اعتراضات خیابانی به تقلب انتخاباتی به بهترین و درست ترین شکل عمل کردند. من شیوه برخورد رهبران جنبش اعم از کروبی، موسوی و خاتمی و حتی هاشمی و زندانیان داخل کشور را ستایش می کنم و به نظرم شیوه آنان شیوه ای پسندیده است.

به نظر من اگر ما تئوری فشار از پائین چانه زنی از بالای آقای حجاریان را درست بدانیم، انتقاد وارده ما بر دوره خاتمی این است که چرا، هم رهبری گروه فشار، یعنی بدنه اجتماعی اصلاحات، و هم رهبری مذاکرات، یعنی مسوولان چانه زنی یک نفر و همان خاتمی بود. در حالی که این دو باید از هم جدا باشند. بعد از جنبش سبز، رهبری بدنه سیاسی با موسوی و کروبی بود و نیروی واسطه سیاسی هاشمی و خاتمی. تقریبا با حذف هاشمی از قدرت، خاتمی به جای او نظریه مشارکت مشروط در انتخابات را به درستی مطرح کرد که مورد پذیرش اصلاح طلبان و طبعا مورد انتقاد تندروهای مخالف جنبش سبز و تندروهای خود جنبش سبز است.

 

کارنامه خاتمی درخشان است

- جدا از تندوری های صورت گرفته در دوران اصلاحات، آیا خود آقای خاتمی فرصت سوزی هایی نکرد؟ آیا همانطور که برخی از فعالان سیاسی امروز می گویند اگر آقای خاتمی در بعضی مقاطع قاطع تر عمل می کرد و کوتاه نمی آمد، باز شاهد سرخوردگی هوادران حرکت اصلاحی در دوره بعدی بودیم؟

من خیلی به خطاهای خاتمی معتقد نیستم، به نظر من نداشتن مدیریت در مجلس در دوره آقای کروبی بسیار مهم تر از این مورد است. البته آقای خاتمی هم می توانست پافشاری های بیشتری بکند، که نکرد و شاید بشود او را به این دلیل مقصر دانست. اما من معتقدم نمره کارهای انجام شده ایشان چنان درخشان است که آن نمرات ضعیف و کوچک که هست و باید هم از آن انتقاد کرد، چندان به چشم نمی آید.

اما موضوع سرخوردگی هواداران اصلاحات یا هواداران جنبش سیاسی در ایران یک موضوع جامعه شناختی است. یه عبارت دیگر شما وقتی در کتب و منابع تاریخی بخوانید متوجه تفاوت مردمی مثل ایرانیان، عرب ها، افغان ها و ترک ها می شوید.

مردم ایران، مردمی نیستند که دو سال هر هفته بروند به خیابان و کتک بخورند و این قدر تلاش کنند تا پیروز شوند. یا در یک هفته همه چیز باید تمام شود، یا اینکه وقتی صبح انقلاب پیروز نشد، عصر به دنبال سرودن شعری غمناک می روند. در اروپا ارتش مقاومت برای مقابله با نازی ها در هر کوچه تعدادی کشته داد. در آمریکا، تعداد قبرستانهای جنگ دوم جهانی از هر بنای مهمی عظیم تر است. ولی پیگیری نکردن و نداشتن تداوم یکی از ویژگی های ماست. یک بار به یکی از دوستانم گفته بودم که هرگز حاضر نیستم برای دفاع از عقیده ای که دو سال دوام می آورد چهار سال زندان بروم.

 

 

حکومت خود به تقلب در انتخابات اعتراف کرده است

- شما در سلسله نوشته هایی که داشتید، به تفصیل از ویژگی های عمومی حاکم بر جامعه یاران صحبت کردید. چند ماه در ایران اعتراض های خیابانی بود نتیجه بخش نبود و واقعا مردم به خانه های خود برگشتند. شاید آقای موسوی این روحیه را می شناخت که این نظر را مطرح کرد که سبز بودن یعنی سبز زندگی کردن و جنبش را باید زندگی کرد. اما سیر مقالات شما به شکلی مایوسانه پیش می رود. من نمی دانم آیا درست هست بگویم که نتیجه گیری کلی از این مقالات این هست که جامعه ایران عموما یک جامعه جو گیر هست؟

من چند توضیح باید بدهم. اول اینکه من این سلسله مقالات را برای روحیه دادن به مردم ننوشتم، اصولا یکی از وظایف منتقد حوزه سیاست و اجتماع انتقاد از روحیات مردم است. من در حقیقت توهم زدایی کردم. یعنی برای جامعه ای که این خصوصیات را پشت خصوصیات انقلابی پنهان می کرد، توضیح دادم که مبنای گریز ما از انتخابات میل ما به ویرانگری و انقلاب است. به خودمان دروغ نگوئیم. دوستان ما انتقاد می کنند که چرا در ایران فضای باز سیاسی وجود ندارد، در حالی که در رسانه های فارسی اپوزیسیون مثل بالاترین خفقان نیروهای ارتش سایبری و مجاهدین حاکم است.

 

از اینها گذشته جنبش سبز براساس همین حرف ها بنیاد شد. جامعه ایران دائما ادعاهای انقلابی می کند، اما تا وقتی به قول شما جوگیر نشود و داغ نکند درگیر نمی شود. البته به نظر من جنبش سبز خصلت جنبش های سیاسی را داشت که حقوقی را می خواهند، مثل حق آزاد بیان، یا حق آزادی زنان، یا حقوق فردی یا بسیاری حقوق دیگر. این خصلت یک جنبش است، جنبش سبز هم همین بود. "رای من کو؟" یک شعار و خواست حقوقی است و همین باعث می شود که من فکر کنم جنبش ایران سالها از جنبش مصر و سوریه و تونس و لیبی جلوتر است. ما در سی سال حداقل 27 انتخابات، ظاهری یا غیرظاهری برگزار کردیم. این خودش یک نشانه است.

 

به نظرم جنبش سبز بر این اساس پیش رفت، و تا آنجا که مسالمت آمیز بود پیش رفت و از نظر من در جای خوبی متوقف شده است، حکومت در مورد برخورد با جنبش سبز بازی را باخت. آنها مردم را در خانه نشاندند. این مردم طرف حکومت نرفتند. ممکن است برخی از مردم سرخورده شوند، از همانها که گفتم، اما عموم مردم که در سه حضور خیابانی به خیابان آمدند، نشان دادند که جنبش سبز زنده است. حکومت وقتی می تواند اعلام کند جنبش سبز مرده است که مردم با حکومت همراه شده باشند و پذیرفته باشند رای شان دزدی نشده. چرا باید بپذیرند؟ وقتی خود احمدی نژاد می گوئید آقا از ترس میرحسین موسوی از من حمایت کرد. وقتی وزیر اطلاعات به احمدی نژاد کنایه تقلب می زند و می گوید "وزیر کشورتون خبر دارد چطور انتخاب شدید" وقتی صریحا و رسما همه ائمه جمعه اعلام می کنند که اگر رهبر نبود احمدی نژاد هیچ رای نمی آورد، یعنی همه آنها به تقلب اعتراف کرده اند.

مردم روز به روز از حکومت نا امید تر می شوند. ایمان پیدا می کنند تقلب شده، حکومت خودش اعلام می کند دولت احمدی نژاد رمال و جادوگر و دروغگو و ماجراجو ست و اقتصاد ایران را نابود کرده و جزو فاسد ترین حکومت های جهان است. این همه از فساد خانواده هاشمی می گویند، فسادی که در دولت احمدی نژاد بود در تاریخ ایران بی نظیر است.

مردم توی خانه نشسته اند، فارسی وان و بی بی سی و صدای آمریکا و تازگی ها رسا را می بینند و البته پلیس ماهواره های شان را می برند. از وقتی رسا را مردم با همان چهار تا برنامه نصفه نیمه اش می بینند، حکومت همان برنامه های تفریحی بی بی سی و من و تو و فارسی وان و پارازیت صدای آمریکا که نمی دانم غیر از پارازیت برنامه دیگری هم دارد، را هم از دست می دهند. مردم به حکومت نزدیک نشدند، هر چند ممکن است برخی از آنها با اصلاح طلبان فاصله گرفته باشند. به نظرم این باید برای خامنه ای اعلام خطر مهمی باشد.

 

آیت الله خامنه ای اطرافیان خود را یکی پس از دیگری از دست داد

- خطری که آقای خامنه ای را تهدید می کند چیست؟

چند خطر مهم است، اول اینکه حکومت دچار چند پارگی است و این ادامه خواهد داشت. تا دو سال قبل کسی به خامنه ای بی احترامی نمی کرد، یا می ترسید این کار را بکند، حالا در خیابان مردم شعار مرگ بر خامنه ای هم داده اند.

دومین نکته این که حکومت نیاز به دریافت مشروعیت از اصلاح طلبان دارد. اگر نداشت این همه نظرش را تغییر نمی داد و این همه راههای دعوت از اصلاح طلبان از سوی مجلس و شورای نگهبان پیشنهاد نمی شد.

از طرف دیگر بحران اقتصادی و اجتماعی به شکلی ویرانگر و خرد کننده وجود دارد، هر روز خبر یک اتفاق وحشتناک مثل تجاوز خیابانی یا دسته جمعی یا کشتن آدمها در خیابان را می شنویم.

قیمت تاکسی میدان ولی عصر تا هفت تیر پانصد تومان است. قیمت ها به شکل ویرانگری بالا رفته است. دولت مخالف رهبری و رهبری مخالف دولت و این دو مخالف سبزها هستند. این وضع در هنگام وقوع یک عمل سیاسی مثل انتخابات خودش را نشان می دهد. بخصوص اینکه در انتخابات مردم می توانند به خیابان بروند. من از وقوع یک انقلاب می ترسم و متاسفانه مهم ترین پیش بینی که دارم این است که آقای خامنه ای با شرایط اصلاح طلبان موافقت نخواهد کرد و اصلاح طلبان انتخابات را تحریم می کنند. خامنه ای باید بداند که تهدید خاتمی و اصلاح طلبان در مورد عدم مشارکت در انتخابات کاملا جدی است و همه چیز را برای حکومت از میان می برد.

خامنه ای در سه سال گذشته هفتاد درصد حکومت و هشتاد درصد سیاستمداران مجالس قبلی و بخش اعظم مردم را برای به دست آوردن احمدی نژاد از دست داد. حالا احمدی نژاد را هم از دست داده است. این روز به روز تنها تر شدن دیکتاتور، معادله بدنه اجتماعی معترضان و بدنه حکومت را که با هم تنه به تنه فشار می دهند، به نفع مردم تغییر می دهد.

آنچه من نوشتم از واهمه یک انقلاب است، و متاسفانه من کاری نمی توانم بکنم. شما درست گفتید که من ناامیدم.

 

پذیرفتن خواسته اصلاح طلبان یا انقلاب دو راه پیش روی آیت الله خامنه ای است

- چه کار باید کرد؟ آیا شما نسخه ای سراغ دارید؟

نسخه همان چیزی است که هر روز دارم می نویسم. ما از قبل از جنگ های ایران و روس در بن بست سرنوشت ایران گیر کرده بودیم. ما از آن دوره دچار دو انقطاع شدیم، قطع رابطه با جهان، به دلیل نداشتن راه دریایی و از میان رفتن جاده ابریشم، و در نتیجه دور افتادن ما از جهان. این موضوع باعث شد تا ما همواره در هر مرحله ای با این سوال مواجه شویم " چرا غرب پیش رفت و ایران عقب ماند" یک بار دلیل اش را نداشتن قانون بدانیم، یک بار دلیل اش را در نداشتن روحیه تجدد بدانیم، یک بار دلیل اش را درحجاب سر کردن زنان بدانیم، یک بار دلیل اش را در عدم بازگشت به دین پاک بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول مصدق در فاصله از مردم بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول فرح در بی فرهنگی و بی هنری بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول مخالفان پهلوی در سلطنت بدانیم. یک بار دلیل اش را در جمهوری اسلامی بدانیم. همه اینها را تجربه کردیم و دائم داریم هی آزمایش می کنیم، هی انقلاب می کنیم و قانون اساسی و حکومت عوض می کنیم بلکه مشکل حل شود و نمی شود.

 

یعنی جامعه ایران یک جامعه سنتی بود، اما الیت روشنفکر و مدرن بودند. تلویزیون در کنار مرادبرقی هفته فیلم برگمن برگزار می کرد، در حالی که تیراژ مجله تماشای تلویزیون 3 هزار نسخه بود، ولی تیراژ مجله مکتب اسلام چهارصد هزار نسخه بود.

چنین شد که در انقلاب ایران، جامعه علیه حکومت طغیان کرد و روشنفکران، سیاستمداران و روحانیون پشت سر عموم مردم سنتی رفتند. انقلاب پیروز شد. و آن تضاد ظاهرا حل شد. تازه در دهه شصت و هفتاد ما با تاسیس دانشگاه آزاد به نوعی شرایط مدرن رسیدیم و یک الیت 14 میلیونی دانشگاه رفته پیدا کردیم. سینمای مدرن تاسیس شد، زنان تشکل تاسیس کردند و حاصل تغییرات اقتصادی و اجتماعی دوره هاشمی، نیاز به اصلاحات سیاسی دوره خاتمی شد.

 

در دوره خاتمی ما با مفاهیمی مثل آزادی و دموکراسی در ابعاد وسیع آشنا شدیم و این آشنایی بعدا در جنبش سبز خودش را نشان داد. این جنبش یک زندگی است، نیاز به نوع دیگری زندگی کردن و تاکید موسوی نیز بر همین است. از نظر من جنبش سبز ماهیتا یک جنبش اجتماعی است، همانطور که جنبش اصلاحات یک جنبش اجتماعی است. در این میان نیروهایی که تمایلات رادیکال دارند، هر از گاه پیدا می شوند و سعی می کنند خواسته های شان را به جنبش مسالمت آمیز تحمیل کنند. جنبش سبز از میان رفتنی نیست. نه می شود ایران را به شرایط کره شمالی و کوبا برگرداند و نه می توان 30 شبکه تلویزیونی و 26 میلیون کاربر اینترنتی را از میان برد.

آیت الله خامنه ای میان دو سرنوشت می تواند انتخاب کند، یا با خواسته های اصلاح طلبان کنار بیاید و با آنها توافق کند، یا مثل شاه خودش را برای انقلابی اجتناب ناپذیر آماده کند. می گویم اجتناب ناپذیر چون بخش اعظم مردم انقلاب را نمی خواهند، ولی وقتی حکومت همه درها را ببندد چاره ای نمی ماند. به نظرم انقلاب ها را انقلابیون خلق نمی کنند، دیکتاتورها خلق می کنند.

--

بیست و سوم تیر ماه؛ سالروز بر ملا شدن فجایع کهریزک توسط شیخ کروبی
در سال هشتاد و هفت
سبز مي مانيم، تا هميشه


پیام شمس الواعظین به روزنامه نگاران: به زندان می روم به اتهام حرف زدن نه چیز دیگر

پیام شمس الواعظین به روزنامه نگاران: به زندان می روم به اتهام حرف زدن نه چیز دیگر

ماشاءالله شمس‌الواعظین، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات پیش از رفتن به اوین برای اجرای حکم ۱۶ ماه حبس تعزیری خود پیامی را خطاب به روزنامه نگاران صادر کرد و گفت: تنها اتهام او برای به زندان رفتن حرف زدن است.

به گزارش کلمه، در این پیام شمس الواعظین با اشاره به اینکه در ده سال اخیر برای بار پنجم به زندان می رود نوشته است: ما روزنامه نگاران باید خود را سپر بلای شهروندان بکنیم تا در تمامی امور از حق آزادی بیان برخوردار باشند. به زندان افکندن مدافعان آزادی بیان و اندیشه آخرین رفتاری است که در قرن بیست و یکم به نام پاره ای از کشور ها از جمله ایران ثبت شده است اما خرسندی من این است که این شیوه رفتار حکومت های یاد شده آخرین مقاومت های خود را تجربه می کند.

متن کامل این پیام به شرح زیر است:


به همه همکارانم درهر کجای گیتی سلام می کنم و درود می فرستم

من برای مدتی در میان شما نخواهم بود، قرار است برای اجرای حکم ظالمانه زندان به زودی خود را به اوین معرفی کنم. این کمترین چیزی است که به گمان من برای حفظ استقلال روزنامه نگاران و حفظ موقعیت حرفه ای روزنامه نویسی در کشور باید به عنوان هزینه پرداخت کنیم. طی ۱۰ سال اخیر این پنجمین بار است که به زندان می روم به اتهام حرف زدن و نه چیز دیگر.

وقتی در یک سرزمین حرف زدن جرم تلقی می شود، معنای آن این است که اندیشیدن و فکر کردن نیز ضوابطی دارد البته از دیدگاه کسانی که برای حرف زدن شهروندان و روزنامه نگاران محدودیت ایجاد می کنند. ما روزنامه نگاران باید خود را سپر بلای شهروندان بکنیم تا در تمامی امور از حق آزادی بیان برخوردار باشند. به زندان افکندن مدافعان آزادی بیان و اندیشه آخرین رفتاری است که در قرن بیست و یکم به نام پاره ای از کشور ها از جمله ایران ثبت شده است اما خرسندی من این است که این شیوه رفتار حکومت های یاد شده آخرین مقاومت های خود را تجربه می کند.

من به همه همکاران گرامی ام به ویژه روزنامه نگارانی که در سایه این محدودیت ها و انبوده مشکلات در درون کشور مشغول فعالیت هستند این امید را می دهم که نابسامانی های موجود رو به پایان است حتی اگر بهای این ماجرا سنگین باشد.

به همه همکارانمان مجددا درود می فرستم و به آنها توصیه می کنم که با نگاهی سرشار از امید به آینده به فعالیت های خود ادامه دهند و از موانع موجود نهراسند.


--
یاد و خاطره هیجده تیر ماه سال هفتاد و هشت گرامی باد
بیست و سوم تیر ماه؛ سالروز بر ملا شدن فجایع کهریزک توسط شیخ کروبی
در سال هشتاد و هفت
سبز مي مانيم، تا هميشه


عکس: کاریکاتور خانواده درگیر - آرامش



عکس و پوستر [آگاهی و اطلاع رسانی]، ارتش ما هستند.

(میر حسین موسوی) 

 

عکس: کاریکاتور خانواده درگیر - آرامش



phpThumb_generated_thumbnailjpg.jpg




 پایان

گروه خبری دانشجویی موج سبز

 


""دعوت نامه اشتراک خبرنامه موج سبز""

 

لطفا این پیام و دعوت نامه را برای دوستان و آشنایان نیز ارسال نمایید.

گروه خبری - تحلیلی موج سبز در حال حاضر فعالترین، معتبرترین و متفاوت ترین گروه خبری - ایمیلی فعال جنبش سبز می باشد. اعضا به طور متوسط تنها 2 ایمیل در روز از گروه موج سبز دریافت می کنند. یک ایمیل روزانه خبرنامه شامل مهمترین اخبار روز و یک ایمیل طنز، کاریکاتور و یا طرح سبز که بیشتر به مسائل روز جامعه می پردازد.



--
یاد و خاطره هیجده تیر ماه سال هفتاد و هشت گرامی باد
بیست و سوم تیر ماه؛ سالروز بر ملا شدن فجایع کهریزک توسط شیخ کروبی
در سال هشتاد و هفت
سبز مي مانيم، تا هميشه


۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

پزشکان مستقل و معتمد گزارشی از وضعیت موسوی و کروبی تهیه کنند

پزشکان مستقل و معتمد گزارشی از وضعیت موسوی و کروبی تهیه کنند

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران (شاخه خارج از کشور)

جرس: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران (شاخه خارج از کشور) با صدور بیانیه ای نسبت به وضعیت سلامت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران ایشان ابراز نگرانی کرده است و از فعالین و مجامع بین المللی حقوق بشر و آزادی خواه خواسته است که در برابر این موضوع موضع گیری کنند.

به گزارش امروز،  سازمان ادامه بازداشت غیرقانونی آنها و بی توجهی به سلامتی ایشان را کاملاْ مغایر با بدیهی ترین آموزه های دینی و رویه های عرفی و اخلاقی دانسته و خواهان تأیید سلامتی رهبران جنبش سبز از سوی مراجع پزشکی مورد اعتماد خانواده های ایشان است.

 متن کامل بیانیه سازمان در پی می آید.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تداوم و پایداری مردم در پیگیری آرمانهای جنبش سبز، اقتدارگرایان را نیز وادار به اعتراف در این باره واداشته است بگونه ای که اخیرا متصدی وزارت اطلاعات دراظهارات خود گفت:" فتنه ۸۸ تمام نشده است. " آری جنبش سبز تمام نشده است و همچنان به عمق و گستره خود در جامعه ادامه می دهد زیرا جنبش سبز برآیند خواسته ها و مطالبات تاریخی ایرانیان و تامین حقوق اولیه شهروندان برای حیات بهترمی باشد. مطالبه حقوق شهروندی، موضوعی نیست که با سرکوب خیابانی معترضان وارعاب مردم و حبس رهبران جنبش به فراموشی سپرده شود. بازداشت فله ای فعالین سیاسی-اجتماعی و هنری، جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات و حاکمیت سانسور، اعمال تبعیض های دینی وعقیدتی، جنسیتی، قومی و توهین و ترور شخصیتی افراد و ... نمی تواند مانع لرزش پایه های حاکمیتت استبدادی شود. بازداشت ها و سرکوب ها و... تنها هزینه های حاکمیت را برای بازگشت به مردم (اگر گوش شنوایی در حاکمیت باشد) بیشتر می کند .

 

حبس خانگی رهبران جنبش که بدون رعایت قوانین جاری و انجام هرگونه محاکمه و حکم قضایی صورت گرفته است و در واقع باید آنرا شاهد و مصداق بارزی برعدم پاینبدی حاکمیت به قانون و رعایت حقوق شهروندی و نوعی آدم ربایی دانست خود بهترین گواهی بر درستی جنبش سبز در مقابله با انحراف های حادث در اداره کشور است.

از آنجا که اخیرا خانواده های میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، رهبران و همراهان حنبش سبز، نسبت به وضعیت سلامتی این عزیزان ابراز نگرانی کرده اند و انجمن اسلامی جامعه پزشکی نیز از مسئولین خواسته است که به وضعیت سلامتی رهبران جنبش سبز، تحت نظارت پزشکان مورد تایید ایشان رسیدگی شود و متاسفانه تا کنون هیچ پاسخی به این نگرانی ها و درخواست داده نشده است و به همین دلیل برشدت و دامنه این نگرانی ها افزوده شده است.

 

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با توجه به عملکرد شبهه برانگیزمسئولان نظام در تأمین جان زندانیان سیاسی که آخرین نمونه آن جان باختن مرحوم هدی صابر بود، نگرانی عمیق خود را از وضعیت سلامتی و شرایط نگهداری رهبران جنبش سبز و همسران ایشان، ابراز داشته و مسئولان عالی رتبه کشور را مسئول سلامتی و جان رهبران جنبش سبز می داند. سازمان ادامه بازداشت غیرقانونی آنها و بی توجهی به سلامتی ایشان را کاملاْ مغایر با بدیهی ترین آموزه های دینی و رویه های عرفی و اخلاقی دانسته و خواهان تأیید سلامتی رهبران جنبش سبز از سوی مراجع پزشکی مورد اعتماد خانواده های ایشان است. سازمان همچنین از تمامی فعالین و مجامع حقوق بشر و آزادی خواه جهان می خواهد در برابر حبس غیرقانونی رهبران جنبش سبز ساکت ننشسته و به اعتراضات مدنی و حقوقی خود نسبت به این اقدام غیرقانونی ، ناعادلانه وغیر انسانی تا آزادی ایشان ادامه دهند.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (شاخه خارج از کشور)

۲۹ تیر ۱۳۹۰

 

عکس: کاریکاتور خانواده درگیر - تيتراژ فيلم


عکس و پوستر [آگاهی و اطلاع رسانی]، ارتش ما هستند.

(میر حسین موسوی) 

 

عکس: کاریکاتور خانواده درگیر - تيتراژ فيلم



ok2b_7661072.jpg


 پایان

گروه خبری دانشجویی موج سبز

 


""دعوت نامه اشتراک خبرنامه موج سبز""

 

لطفا این پیام و دعوت نامه را برای دوستان و آشنایان نیز ارسال نمایید.

گروه خبری - تحلیلی موج سبز در حال حاضر فعالترین، معتبرترین و متفاوت ترین گروه خبری - ایمیلی فعال جنبش سبز می باشد. اعضا به طور متوسط تنها 2 ایمیل در روز از گروه موج سبز دریافت می کنند. یک ایمیل روزانه خبرنامه شامل مهمترین اخبار روز و یک ایمیل طنز، کاریکاتور و یا طرح سبز که بیشتر به مسائل روز جامعه می پردازد.



--

سبز مي مانيم، تا هميشه


۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

وظیفه روشنفکری دینی پالایش مستمر حقیقت و هویت دینی از خرافات و گرد وغبار تاریخ است

وظیفه روشنفکری دینی پالایش مستمر حقیقت و هویت دینی از خرافات و گرد وغبار تاریخ است

ندای سبز آزادی: دکتر سروش روز چهارشنبه بیست و نه ژوئن 2011 (8 تیر 1390) در نشستی که به همت جمعی از علاقمندان نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی ایران در "آکادمی ملانشتون" شهر کلن آلمان بر پا شده بود حاضر گردیده و به ایراد سخنرانی برای جمعی از ایرانیان حاضر در مراسم پرداخت.


به گزارش ندای سبز آزادی، دکتر سروش در ابتدای سخنان خود به تبیین اصطلاح "روشنفکری دینی" پرداخته و با رد دیدگاهی که مفهوم "روشنفکری دینی" را مفهومی متضاد می داند، این نوع بحثها را انتزاعی و غیر مفید خوانده و تحقق عملی روشنفکری دینی را بهترین دلیل بر امکان آن دانست.


دکتر سروش روشنفکران دینی را اندیشمندانی معرفی کرد که دارای تعلق دینی هستند یعنی دل در گرو حقیقت و هویت دینی دارند ولی در عین حال روحانی نیستند. به نظر دکتر سروش روشنفکران دینی این امتیاز را دارند که بر خلاف روحانی ها از دین ارتزاق نمی کنند: "سقف معیشت بر ستون شریعت" استوار نمی کنند و همینطور تک منبعی نیستند، یعنی صرفا بر منابع درون دینی اکتفا نمی کنند بلکه با معارف برون دینی هم آشنا بوده و در دیالوگ هستند.

 

در ادامه این جلسه، دکتر سروش امتیاز دیگر روشنفکری دینی را فقدان هویت صنفی این جریان دانست و اضافه کرد صنفی بودن روحانیت باعث می شود در بسیاری از موارد حقیقت قربانی منافع صنفی شود. وی ظهور روشنفکری دینی را به خاطر نیاز عملی جامعه به آن دانست. وی با اشاره به حسینیه ارشاد به عنوان نماد روشنفکری دینی گفت: این مرکز تاسیس شد تا نیازهایی را از جامعه پاسخ بدهد که مسجد و خانقاه آنها را تامین نمی کردند.


سروش سپس به تبیین بیشتر ویژگی اول روشنفکران دینی یعنی تعلق خاطر آنها به حقیقت و هویت دینی پرداخت. وی گفت: پیامبران از جمله پیامبر اسلام تجربه ای توحیدی از هستی داشتند و  قولوا لا اله الا الله تفلحوا نیز حکایت از همین تجربه دارد. پیامبر نگاهی جدید به هستی داشت و همه جای جهان را پر از خدا می دید، "فاینما تولوا فثم وجه الله" ایشان می خواست انسانهای دیگر را نیز در این تجربه شریک کند.

عبدالکریم سروش سپس با اشاره به تئوری "بسط تجربه نبوی" و بیان اینکه این تجربه منحصر به پیامبر نبود و بعد از پیامبر هم برخی آن را در ذیل نبوت پیامبر تجربه کردند، این امر را همان جهان بینی اسلامی و جنبه حقیقتی آن دانست و ادامه داد: برای اینکه این تجربه در جان مسلمانان و پیروان پیامبر جان بگیرد و در دل آدمیان رسوخ پیدا کند و سبب شود که آنان زندگی خود را بر اساس این پیام تنظیم کنند، قواعدی اخلاقی و فقهی از جانب پیامبر وضع گردید.

 

دکتر سروش در ادامه تبیین جنبه هویتی دین اسلام گفت: به نظر من هدف از وضع قواعد مذکور صرفا تربیت جان آدمی نبود بلکه ساختن یک هویت مشترک بین پیروان خود، متمایز از سایر ادیان هم بود. به عنوان مثال قبله صرفا برای این بود که مسلمانان به هویتی مستقل دست یابند. که از قضا به درخواست خود پیامبر بود و هیچ انگیزه و علت دیگر نداشت. اینجا یک هویتی پیدا می شود. یک امت متفاوت با آداب و نام خاص. یا در ماه رمضان روزه گرفتن و بسی چیزهای دیگر که همه جنبه هویتی دارند.


وی افزود: البته باید در حفظ و تداوم بخشیدن به این هویت همت گماشت. هویت نوعی با هم کردن سرمایه های اجتماعی است و مثل یک بدن ارگانیک رفتار می کند. فرهنگ اسلامی با مرزهایی که پیامبر کشیده و با آداب و اخلاقی که پیامبر اسلام تعیین کرده بود رشد تاریخی کرده و بالیده و میوه های آبدار و شیرینی هم تحویل بشریت داده است. این فرهنگ یک هویتی دارد و یک حقیقتی و این هویت از دل آن حقیقت جوشیده است و هویت سوار بر این حقیقت شده است.

 

دکتر سروش در ادامه سخنرانی خود، جنبه هویتی دین را مانند هویت ملی و زبانی دانست که الزاما به معنی برتری یکی بر دیگری نیست ولی سرمایه اجتماعی برای اعضای خود ایجاد می کند.

او در این مورد گفت: ما نمی توانیم زبان خود را کنار بگذاریم  چون ما با آن زبان می اندیشیم و شعر می خوانیم و جک می گوییم و ... دین هم چنین امری است یعنی بعد از مدتی تبدیل به زبان و فرهنگ قوم می شود طوری که بدون آن اصلا این قوم جهان را نمی تواند بفهمد. چنانچه به عنوان مثال کمونیستهای ما هم وقتی کشته می شدند به آنها شهید می گفتند.


دکتر سروش بیان داشت که روشنفکری دینی هم به هویت دینی تعلق خاطر دارد و هم به حقیقت دینی، یعنی اولا به آن جهان بینی و آن توحیدی که پیامبر آموزش داد و آن تجربه ای که او آن را برای ما به ارث نهاد و ثانیا به هویت و پوشش محافظی که برای آن حقیقت تدبیر کرد. وی افزود تجربه پیامبران تجربه ای بود که می خواستند آنرا با انسانها در میان بگذارند. تعبیر خوبی در عرفان است که مثلا می گویند: "فلان عارف خوانسالار فقر محمدی است"، یعنی سر سفره پیامبر نشسته است و طعامی را که او آماده کرده است تقسیم می کند و به بقیه هم تعارف و معرفی می کند. اعضای این هویت یکدیگر را بهتر می شناسند.

 

دکتر سروش ضمن اظهار تاسف و تعجب از اینکه برخی کمر همت به کشتن دین می بندند گفت: اولا این فکر خامی است که برخی فکر می کنند می توان دین را از بین برد. این شجره طیبه را که ریشه دوانده است حتی نمی توان خیال برانداختن آن را کرد. به نظر دکتر سروش حتی اگر الان دهها هزار نفر از دین اسلام خروج کنند اتفاقی نمی افتد و علت منسوخ شدن احکامی مثل ارتداد هم همین مسئله است که دیگر ارتداد برخی از مسلمانان ضرری به اسلام نمی زند.


دکتر سروش اضافه کرد که از بین بردن هویت دینی علاوه براینکه ممکن نیست، مطلوب هم نیست. این مثل آن می ماند که کسی با زبان خود دشمنی کند مثلا به صرف اینکه در این زبان کلمات ناسزا وجود دارد. مگر هیچ زبانی را می شود از نو ساخت؟ باید همین زبان را به کار برد و در دل همین زبان مقاصد خود را برآورد کرد. اگر جایی هم نقصانی و تنگنایی دارد باید به رفع و دفع آن نواقص و تنگناها همت کرد. در جامعه ما که این حکومت ملقب به اسلام فجایعی کرده است برخی از هموطنان ما از آن رویگردان شده اند. من که نمی توانم بگویم چون زبان فارسی ابزار فحش گویی و رکیک گویی افرادی مثل حکیم سوزنی سمرقندی و ایراج میرزا شده از زبان فارسی دست بشویم. من اگر توانایی دارم می نشینم چند تا شعر خوب می گویم. علاوه بر این با دو تا شاعر رکیک گو که تمام تاریخ زبان فارسی ملوث نمی شود. ما رومی و سعدی و حافظ و ... هم داشته ایم.

 

دکتر سروش در ادامه گفت: به جای دشمنی و تحقیر کردن و کاشتن تخم نفرت باید به شناخت این فرهنگ همت گماشت.

دکتر سروش از اینکه برخی از ایرانیان مقیم غرب از آزادی اینجا سوء استفاده می کنند و نفرت و تحقیر نسبت به دین و دینداری تولید می کنند اظهار تاسف کرد.

دکتر سروش پس از تبیین دو جنبه حقیقتی و هویتی دین ادامه داد: روشنفکر دینی اصل دین و حقیقتی که پیامبر تعلیم داده است را  می پذیرد ولی آلوده شدن آن به خرافات را نمی پسندد و تحمل نمی کند و آن را می پالاید. روشنفکران ضد دینی اصل دین را خرافه می دانند. ولی ما معتقدیم  پیامبران امر شریف و لطیفی را آورده اند و جهان جدید به خاطر دور ماندن از آن پیام با معضلاتی روبرو شده که جز با روی آوردن به آن پیام مشکلاتش حل نخواهد شد.

 

این طمعی که انسان امروز را فراگرفته، چون فکر می کند همه چیز محدود به این دنیا است و در این دنیا باید حداکثر نفع را به دست آورد ولو با تعدی به دیگران، دستیابی به صلح و آرامش و خوشبختی را مشکل می کند. با اعتقاد به یک دنیایی فراختر و عالمی کبیر بسیاری از این طمعها فرو خواهد نشست و زندگی بهتر خواهد شد. اعتقاد به کرامت و شرافت ذاتی انسان که مورد تاکید گفتمان حقوق بشر است در سایه یک اندیشه دینی که به یک منبع ازلی اعتقاد دارد ممکن است.

حالا اگر هویت و حقیقت دینی هم به عنوان یک اندیشه زلال دچار آلودگیهایی شده است ما باید برای از بین بردن کجی ها و آلودگیها همت کنیم نه اینکه کل مجموعه را منکر بشویم. اگر روی آب زلال را کف گرفته است باید کفها را کنار زد تا به آب زلال رسید. وظیفه روشنفکری دینی پالایش دین از خرافاتی است که در طول تاریخ بر دامن دین نشسته است. تمام آنچه در طول تاریخ دین گرد و غبار گرفته است باید از زیر خاک غفلت تاریخ بیرون کشید و تمیز و شفاف کرد.

در پایان جلسه برخی از حضار سوالات و نقطه نظراتی را مطرح کردند که عموما مربوط به تاکید دکتر سروش به بخش هویتی دین بود. برخی به این نکته اشاره کردند که هویت مخصوصا نوع دینی آن زندانی است که مانع ارتباط  سالم و مطلوب با "دیگری" می شود. که دکتر سروش گفت: هویت اگر چه یک زندان است ولی سرمایه اجتماعی هم هست و گذشته آن ما هیچ گریزی از هویتها نداریم. شاید هویت خود را عوض کنیم ولی همیشه در یک هویت زندگی می کنیم.

یکی دیگر از سوالها به آلترناتیوهای دین در بحث اخلاق و معنویت اشاره داشت که به عنوان مثال در ایران آقای ملکیان بر معنویت و اخلاق مستقل از دین تاکید دارند، دکتر سروش ضمن پذیرش امکان این بحث، حقیقت و هویت دینی را منبع انگیزه بیشتر و الگویی مناسب برای زندگی اخلاقی دانست.

گردآورنده: حیدر شادی/ کلن


--
یاد و خاطره هیجده تیر ماه سال هفتاد و هشت گرامی باد
بیست و سوم تیر ماه؛ سالروز بر ملا شدن فجایع کهریزک توسط شیخ کروبی
در سال هشتاد و هفت
سبز مي مانيم، تا هميشه