تاملی در علل جامعهشناختی تداوم جنبش سبز:
چرا نهضت سبز ادامه خواهد داشت؟
فرزین وحدت
این مقاله چند هفته پیش با سانسور در روزنامه فرهیختگان منتشر شد. نویسنده این مقاله، در پاسخ به فراخوان مقالات موج سبز آزادی، نسخه بی سانسور این نوشته را در اختیار موج سبز آزادی قرار داده است که در این خبر میخوانید:
پنج سال پیش در مصاحبه ای با روزنامه ایران آن زمان گفتم که: " برگشت دادن ملتى كه به حقوق بشرى و شهروندى خودش واقف شده است و آنها را مى طلبد، به دوران پیشین خود از موارد بسیار دشوار است. در ایران فرهنگ سیاسى دنیاى مدرن كه پایه فكرى آن را ایده فاعلیت و عاملیت انسانى تشكیل مى دهد و به صورت روحیه طلب حقوق بشرى و شهروندى بروز مى كند، به طور اساسى شكل گرفته و درحال تعمیق ریشه هاى خودش است.
در بسیارى از دیگر نقاط دنیا كه این نوع فرهنگ سیاسى شكل گرفته است، خود محصول تلاش مدت هاى مدید بوده است. ولى هنگامى كه این فرایند به این مرحله اى كه جامعه ایران امروز درآن به سرمى برد مى رسد، رشد آن آهنگ بسیار شدیدترى مى گیرد و مى تواند به صورت تصاعدى رشدكند. حال اینكه درچه مدتى، كدام نیروهاى سیاسى و از چه طریق بتواند براى این روحیه نهادهاى لازمه و مستحكم را شالوده ریزى كنند، قابل پیش بینى دقیق نیست.
ولى آنچه كه مسلم است این است، كه جامعه ایران خود را تا حد زیادى داراى حقوق شهروندى مى داند و آن را مطالبه مى كند و این را هم به سادگى هیچ نیرویى نمى تواند به عقب براند و حتى مانع رشد و آن هم رشد تصاعدى، آن بشود." هم اکنون ما شاهد بلوغ حس شهروندی هستیم که از پنج سال پیش به صورت تصاعدی رشد کرده و خود را در عرصه سیاسی و اجتماعی با قدرت و به وضوح نشان میدهد.
همانطوری که در آن سال سعی کردم با تحلیلی جامعه شناختی نشان بدهم، حس شهروندی خود معلول آنچه «فاعلیت و عاملیت» میتوان نامید هست. انسان مدرن کسی است که از حالت کُنش پذیری، منفعل بودن، سکوت، و بی تحرکی به در آمده و به انسان کٌنشگر، فاعل، عامل و پر تحرک مبدل شده است. این یک فرآیند نسبتا طولانی تاریخی است و از پیچ و خم های بسیاری عبور میکند.
در غرب این فرآیند از دوران رنسانس شروع شده و در دوران پروتستانیزم پایه های آن ریخته شده وبا انقلابات انگلیس، امریکا و فرانسه به مرحله رشد رسیده و در قرن بیستم با شکست نازیسم به مرحله بلوغ رسیده است. طرز تفکر انسانگرایانه توام با تجربه های تلاش، تقلا، مبارزه، جنگ، پیکار های حزبی، طبقاتی، صنفی و جنسیتی همه در فرآیند شکل گیری انسان فاعل و عامل نقش های اساسی را بازی کردهاند.
در ایران نیز از صدوپنجاه سال گذشته همچنین فرآیندی در ایران شروع به کار کرده است. روشنفکران ایرانی از دوران ناصری تفکر انسانمدارانه را به جامعه معرفی کرده اند و با فراز و نشیب هایی موفقیت هایی نیز در نشر و گسترش آن در جمع را داشته اند. حتی معماران اصلی انقلاب اسلامی نیز تفکر انسانگرایانه را، البته به طورضمنی، مشروط و مذبذب، به جامعه القا کرده اند. در همین حال ایرانیان تجربه های زیادی را در تحقق روند فاعلیت و عاملیت خود پشت سر گذاشته اند، از انقلاب مشروطه گرفته تا مبارزات احقاق حقوق ملی در جریانات ملی کردن صنعت نفت، مبارزه با رژیم پهلوی و مهم تر از همه انقلاب سال 57.
این انقلاب توده های وسیعی از جامعه اکثرا منفعل ایران را وارد صحنه های مبارزات سیاسی و اجتماعی نمود واز این طریق آنها را از خواب هزاران ساله بیدار کرد. جنگ خانمان برانداز هشت ساله ایران و عراق نیز این جریان توانمند سازی و فاعلیت توده های مردم را تشدید کرد به شکلی که جانبازان این جنگ و خانواده های شهدا که اکثرا از طبقات فرو دست جامعه بر آمده بودند تقریبا یک شبه تبدیل شدند به افرادی که حس فاعلیت و عاملیت در آن ها پیدا شده بود وبه این دلیل مقدمات حس شهروندی را نیز تجربه میکردند.
با پایان جنگ و آغاز دوران بازسازی، پدیده بالا صورت و شکل اجتماعی منسجم و مجسم تری به خود گرفت. با استفاده از فرصت های شغلی و تحصیلی بیشتری که در اثر تحولات اجتماعی ایران بوجود آمده بود، قشر های مهمی از طبقات فرودستِ بویژه شهری که حس فاعلیت در آن ها ظاهر شده بود به تدریج تبدیل شدند به اقشار طبقه متوسط جدید ایران.
به زبان دقیق تر میبایست از این اقشار به عنوان یک «فرا طبقه» یاد کرد زیرا که در واقع طبقات کارمند، پیشه ور، کارگر، کسبه، بازرگانان، زنان، جوانان و دانشجویان لایه های اصلی این فرا طبقه عظیم را تشکیل میدهند. هر چند که اعضای این فراطبقه دارای خلقیات و منافع بعضا مختلف و حتی مخالف هستند، ولی آنچه آن ها را به هم جوش میدهد همان حس عاملیت و فاعلیت و در نتیجه مطالبه حقوق شهروندی خود اعم از حقوق مدنی و حقوق اقتصادی است.
عامل دیگری که این فرا طبقه را از طبقه متوسط معمولی جدا میکند روحیه مبارزه جویی آن است. طبقه متوسط معمولی به دلیل متعلقات و متملکات عدیده خود که با تلاش زیادی بدست نیامده چندان حاضر نیست که برای احقاق حقوقش خود را به مخاطره بیاندازد. ولی این فرا طبقه ای که در ایران در چند دهه اخیر بوجود آمده چنین خصلتی را ندارد زیرا که تمام شان و منزلیت را که کسب کرده است با تلاش و تقلای خویش بوده است و ازاین نظر خود را صاحب بالحق حقوق متحقق نشده خود میداند و برای متحقق شدن آن حاضر به مبارزه (حتی المکان مسالمت آمیز) است.
آنچه در حال حاضر در ایران اتفاق میافتد شباهت هایی به جریانات بعد از مرداد 1332 دارد. یک جریان انحصار طلب و اقتدارگرا در هر دو مورد سعی در قبضه ی مطلق حکومت برای خود را به پیش گرفته و به سرکوب صداهای اصلاح طلب و مردم سالار پرداخته است. ولی آنروز چنین فرا طبقه ای وجود نداشت که در مقابل این امر بیاستد و حقوق خود را مطالبه کند.
امروز میبینیم که این فرا طبقه با عقلانیت، بدون خشونت ولی مصرانه خواهان حقوق خود هست و از آن عقب نشینی نمیکند. ممکن است موقتا با توسل به خشونت جلوی ظهور بعضی از این اظهارات را گرفت، ولی این طبقه به مرحله ای از خود آگاهی،شکل گرفتگی و پختگی رسیده که هیچ نیرویی در میا ن و طویل مدت نمیتواند آنرا از راه متحقق ساختن حقوق مدنی حقه خود باز دارد.
آنچه این فرا طبقه را در تحقق حقوق خود یاری میرساند تکنولوژی های جدید ارتباطات است که در توسعه امر خبر رسانی نقش مهمی را بازی کرده است. اما هیچگاه نباید فراموش کرد عامل اصلی جنبش مردم سالاری وجود این فرا طبقه وتوان ها و مطالبات اش است و تکنولوژی تنها نقش کمکی و ثانوی را بازی کرده و میکند. با فرض آنکه نیرویی بتواند این تکنولوژی ها را محدود کند، که در واقع امر بعیدی به نظر میرسد، باز هم این فرا طبقه از قابلیت های خود استفاده خواهد کرد و این محدود ها را دور میزند و یا از طًرق دیگری برای اخبار رسانی استفاده خواهد کرد.
از این رو، سیلی خروشان ولی بدون خشونتی که به راه افتاده تا سر منزل مقصود ادامه خواهد یافت و کسی نمیتواند جلوی آنرا بگیرد کند. اگر هم سدی رابخواهند بر آن ببندند، مانند آنچه که پس از مرداد 32 اتفاق افتاد، سیل اجتماعی عاری از خشونت ممکن است به راه مبارزه مسلحانه بیافتد، که خداوند نیاورد چنان روزی را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر