۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

آقای جلال الدین فارسی کور خوانده اید!

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via .: سحام نيوز :. by ahmad on 12/30/10

«جلال‌الدین فارسی» یا همان کسی که مهدی کروبی «جلال الدین افغانی قاتل» خطابش می‌کند،(اینجا) نخستین نامزد حزب جمهوری اسلامی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران بود، اما پس از آنکه مشخص شد ملیت ایرانی ندارد از حضور در انتخابات باز ماند. جناب فارسی بعدها در یک نزاع شخصی با اسلحه شکاری یک نفر را به قتل رساند. قتلی که منجر به مجازات وی نشد اما برای مدت‌ها او را از عرصه سیاست کشور حذف کرد. حالا به نظر می‌رسد جناب فارسی هم با گذشت دو دهه بار دیگر احساس کرده‌اند که شهر آنقدر شلوغ شده است که فرصتی هم برای افاضات ایشان فراهم شود. پس به زبان آمده و فرموده اند: «(موسوی و کروبی) نزدیک به ١۵ میلیون ایرانی را فریب دادند و دروغ گفتند لذا بنابه پافشاری که بر مواضع باطل و دروغ خود دارند به واقع از منافقین پست‌تر هستند». (از اینجا بخوانید)

خدمت این نماد شرافت و انسانیت یادآور می‌شوم یکی از آنانی که به ادعای جناب‌عالی فریب موسوی و کروبی را خوردند و اتفاقا آنقدر هم فریب خوردند که سر از زندان درآوردند «آرمان رضاخانی» است. یعنی نوجوانی که حضرت عالی 18 سال پیش پدرش را به ضرب گلوله به قتل رساندید و از هرگونه مجازات هم در امان ماندید.(از اینجا بخوانید) برای امثال آرمان رضاخانی، هرقدر هم که سخنان موسوی و کروبی دروغ و بی‌پایه باشد، زجر و ظلمی که در تمامی این سال‌ها تحمل کرده‌اند حقیقتی تلخ و غیرقابل کتمان است. پس اگر هنوز در این توهم هستید که با حذف و یا بدنام کردن موسوی و کروبی بار دیگر به حاشیه امنی خواهید یافت و سر سلامت به در خواهید برد جسارتا عرض می‌شود که کور خوانده اید. این بار با نسل متفاوتی روبه رو هستید که برای برپایی دادگاه‌های فراموش شده‌ی بسیاری عزم خود را جزم کرده است.

پی نوشت:

آرمان رضاخانی را یک روز پس از آزادی از زندان دیدم. کاش می‌دانستم چقدر اجازه دارم از وضعیت روحی‌اش بنویسم، از بلایی که در طول بازداشت و زندان بر سر او آوردند. فعلا فقط به همان نامه سرگشاده آقای نوری‌زاد اکتفا می‌کنم که در آن به خوبی به وضعیت رضاخانی اشاره شده است.

آرمان امیری


 
 

Things you can do from here:

 
 

هشدار: کفن‌پوشان در کمین‌اند

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


اصلاح طلبان، مواظب عملیات روانی جبهه ضد اصلاحات باشند!

رحمت‌الله بیگدلی *

بعد از آیات عظام وحید خراسانی و صانعی، آیت الله دستغیب نیز در باره وضعیت فعلی کشور سخن گفت و از روند جاری حاکم بر کشور به شدت ابراز نارضایتی کرد.

اگر این فضای آرام ادامه پیدا کند، اکثر قریب به اتفاق مراجع عظام، ناراحتی خود را از وضعیت موجود ابراز خواهند داشت، و این امر می تواند تأثیری بنیادی در تحولات آتی کشور و جهان اسلام بالاخص تشیع داشته باشد، ولی من مطمئنم که برای جلوگیری از این روند که مشروعیت دینی محافل قدرت را متزلزل می کند، به زودی ستاد عملیات روانی و اتاق فکر شرکت سهامی ضد اصلاحات محافل قدرت وارد عمل خواهد شد و چه بسا با همکاری عوامل نفوذی خود در جبهه اصلاحات، اقدام به نوعی هتک حرمت نسبت به مقدسات خواهد کرد تا با نسبت دادن این هتک حرمت به جبهه اصلاحات، آب را گل آلود و فضا را شلوغ کند و مانع ادامه حضور سایر مراجع عظام در این عرصه شود!

لذاست که اصلاح طلبان باید بهوش باشند و اگر در اصلاح طلبی خود صادقند، عمله بی جیره و مواجب ستاد عملیات روانی و اتاق فکر شرکت سهامی ضد اصلاحات محافل قدرت نشوند و بهانه به دست آنان ندهند!!!

جبهه اصلاحات باید این حضور آگاهانه و از سر دردمندی مراجع عظام را مغتنم شمارد و فضا را برای حضور فعال تر و پرشورتر و مؤثرتر آنان آماده کند.

نظام اسلامی هم باید رهنمودهای مراجع عظام را چراغ راه خود قرار دهد و با اصلاح وضعیت موجود و رفع دغدغه های مراجع عظام مانع افول مشروعیت دینی نظام اسلامی شود!

آزادی بدون قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و ایجاد فضای آزاد برای فعالیت همه احزاب و گروه‌ها و رفع محدودیت‌های نابه‌جا و موانع غیرقانونی فعالیت سیاسی، التزام و پای‌بندی کلیه جریان های سیاسی به‌خصوص مسؤولان کشور به قانون اساسی و اجرای همه‌جانبه و کامل آن بالاخص اصول مدافع حقوق اساسی ملت که سال هاست مغفول مانده است و اهتمام به روح قانون اساسی به جای اعمال شکلی آن و بسترسازی برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد می تواند از گام های اولیه مسؤولان اداره کشور برای تلطیف فضای حاکم برکشور و حل معضلات آن باشد!

*عضو هیأت علمی دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی

منبع: امروز


 
 

Things you can do from here:

 
 

در دوره احمدی نژاد، بیش از چهار برابر کل تاریخ ریال، پول چاپ شده است

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


کلمه – گروه اقتصادی: در پنج سال گذشته، یعنی دوره‌ای که احمدی نژاد رئیس دولت بوده، حجم پول چاپ‌شده، چهار برابر کل تاریخ ریال (تا سال ۸۳) بوده، پایه پولی کشور نیز از ۸۴ تا ۸۸ سه برابر شده و نقدینگی هم در این مدت ۱۷۰ درصد افزایش داشته است!

این واقعیت‌ها را گزارش‌های آماری بانک مرکزی ارائه می‌دهند. این آمارها را سایت آینده منتشر کرده و در گزارشی پرسیده است: حجم باورنکردنی پول چاپ شده در ۵ سال گذشته موجب شده است تا این پرسش به وجود آید که این همه پول برای چه چاپ شده است؟

به گزارش کلمه، پیش‌بینی می‌شود که در سال ۸۹ نیز میزان چاپ پول با همین شتاب وبلکه بیشتر رشد داشته باشد؛ چرا که برخی کارشناسان معتقدند دولت در فرایند توزیع یارانه‌های نقدی از اجرای قانون هدفمندی تخلف کرده و پرداخت یارانه‌های نقدی پیش از حذف یارانه‌ها را می‌توان ناشی از چاپ پول دانست؛ اتفاقی که تبعات تورمی ناگواری خواهد داشت.

بر اساس گزارش‌های بانک مرکزی که در آینده منعکس شده، حجم اسکناس چاپ شده از آغاز تاریخ شکل گیری ریال به عنوان واحد رسمی پول کشور، تا سال ۱۳۸۴ تنها ۵ هزار میلیارد تومان بوده است. اما در طول ۴ سال گذشته، این رقم به عدد باورنکردنی ۲۳ هزار میلیارد تومان رسیده و این به معنای آن است که در طول ۴ سال از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸، ۴ برابر کل تاریخ ریال پول چاپ شده است.

میزان اسکناس و مسکوک منتشرشده در سال ۸۲ نیز ۳۸۰۰ و میزان آن در سال ۸۳ نیز ۴۴۰۰ میلیارد تومان بوده است. اما نکته جالب این که در همین ۴ سال هم بیشترین شتاب مربوط به سال ۸۷ است که ناگهان پول چاپ شده در کشور ۱۳۲ درصد افزایش یافته و بیش از ۲ برابر شده است.(لازم به ذکر است اعداد داخل پرانتز در گزارش رسمی بانک مرکزی، میزان رشد نسبت به سال قبل را نشان می دهد.)

پایه پولی کشور نیز از رقم ۲۲۰ هزار میلیارد ریال در سال ۱۳۸۴ به رقم ۶۰۳ هزار میلیارد ریال در سال ۱۳۸۸ رسیده که تقریبا ۳ برابر شده است. همین افزایش را در نقدینگی نیز مشاهده می کنیم، به نحوی که نقدینگی از ۹۱ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۸۴ به رقم ۲۴۶ هزار میلیارد تومان در ۳ ماهه اول سال ۱۳۸۹ می رسد. یعنی نقدینگی نیز افزایش ۱۷۰ درصدی را تنها ظرف ۴ سال شاهد بوده است.


 
 

Things you can do from here:

 
 

آیت الله صانعی اگر فرمان هشت ماده ای اجرا شود مملکت مدینه فاضله می شود /رعا...

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via پارلمان نیوز on 12/28/10

تنها 25 روز بعد از صدور فرمان هشت ماده ای، امام خمینی(س) آیت الله العظمی شیخ یوسف صانعی را به دادستانی کل کشور منصوب کرد. صدور فرمان هشت ماده ای را می توان رستاخیز قضایی نظام نوپایی دانست که داعیه عدالت داشت. انتصاب مجریان توانا برای این فرمان، مرحله بعدی این رستاخیز بود. گفتگو با آیت الله صانعی، ناظر به دو گونه شخصیتی وی است فقاهت و مرجعیت امروزی و مبارزه و مسوولیت دیروزی. این مرجع تقلید در این گفتگو، ضمن تبیین مبسوط فرمان هشت ماده ای امام، به بازکاوی مفاهیمی چون حریم خصوصی، حقوق بشر، گزینش و ... می پردازد و با تکیه بر بند 6 این فرمان، تاکید می کنند که هیچکس حتی قوه قضاییه نیز حق ورود به حریم خصوصی افراد را ندارد. اوج سخن آیت الله صانعی آنجاست که می گوید: اگر این فرمان هشت ماده ای اجرا شود مملکت مدینه فاضله می شود رعایت حقوق بشر در این فرمان نهفته است.

امام در این فرمان بیش از هر چیز دیگری به حریم خصوصی تاکید دارد من می خواهم به این مساله بپردازیم حریم خصوصی در اندیشه امام که از اسلام ناب محمدی اتخاذ شده، چه جایگاهی دارد؟ در حقوق مدرن به حریم خصوصی خیلی اهمیت می دهند امام چه نگاهی به این مقوله دارد؟

ببینید شما راجع به مساله حریم خصوصی فرمودید که امام عنایت دارد و به آن تکیه دارد. لکن قبل از اینکه من به این مساله بپردازم باید بگویم بیشترین ارزش را برای حریم خصوصی، کسانی قائل هستند که در حریم خصوصی خودشان دخالت شده باشد و اساسا کل امور اینگونه است. پیامبر اسلام یتیم بوده تا بداند این کسانی که دستشان از همه جا کوتاه است چه رنجی می کشند و چه باید برایشان کرد. پیامبر هم پدر را از دست می دهد و هم مادرش را و هم جدش را و هم عمویش را  و می شود یک آدم بی پناه ،اصلا یتیم در لغت یعنی کسی که دستش از همه جا کوتاه است. او بهتر می تواند رنج را بفهمد فلذا خدا پیامبر را یتیم قرار داده است. تاکید شده مسلمانان روزه بگیرند تا آدمهایی که همیشه سیرند درد گرسنگی گرسنگان را بفهمند.

امام در حریم خصوصی خود بیشترین رنج را دیده است در 15 خرداد 42 شب به خانه اش حمله کردند و او را از خانه اش بردند و یا در جریان بعدی در 13 آبان ایشان را در منزلش دستگیر کرده و بردند. امام همیشه در درسهایشان هم به حریم خصوصی عنایت داشتند و می فرمودند که اگر کسی چشمانش را به عنوان خیانت به دیگران خیره کند، ظلم کرده است. پس یکی از اسرار عنایت امام به حریم خصوصی این بود که خودش درباره حریم خصوصی خود صدمه دیده بود. دیگر اینکه در بینش فقهی و اسلامی امام که همان بینش به عنوان جمهوری متبلور شد، حریم خصوصی مردم اهمیت فراوان دارد. جمهوری یعنی اینکه توده مردم نظر بدهند امام به مردم عنایت داشته و به حقوق آنها توجه داشته است. حقوق خصوصی یکی از حقوق اولیه انسان است و حیات و حق مسکن و حق آزادی بیان، حقوق خاصی دارد. امام فرمود جمهوری یعنی اینکه مردم رای بدهند و واقعا آزادانه رای بدهند و بعد در چارچوبه این جمهوری، قوانین اسلام پیاده شود. عقیده امام این بود قوانین اسلام می تواند مصوبات جمهوری را تایید کند و به نتیجه برساند. البته این سوال مطرح است که چرا امام مساله مجمع تشخیص را مطرح نمود، برای اینکه کشور درگیر جنگ بود و جامعه آن روز جامعه ای نبود که امام بتواند آن حرفها را بزند. مثلا امام زمانی دو تا مساله مطرح کرد یکی راجع به شطرنج و دیگری راجع به مساله منابع زیرزمینی که بخاطر همین دو مساله، با امام (سلام الله علیه) چه ها نکردند.

شرایط آن دوران غیر از امروز است که بنده می نشینم و مسائلی را بیان می کنم که دانشجوی دکتری حقوق می گوید حداقل200 مورد فتوای متفاوت با دیگر فتاوای مراجع فعلی صادر کرده اید. دارم می گویم و منتشر می شود و طرفدار هم دارد و لذا با آن دشمنی هم می شود. اما درسالهای اول انقلاب شرایط مثل امروز نبود همانگونه که امام در مسأله ای در مورد طلاق پس از بیان نظر خود می فرماید«و اگر جرأت بود مطلب دیگری بود که آسانتر است» اما امروز بنده به عنوان شاگرد امام دارم این حرفها را می زنم و جرات آن را هم دارم و طرفدار هم دارد.»

عنایت امام به حریم خصوصی بر اساس برداشت او از اسلام بود برای اینکه می دید که فقه اسلامی درباره لص چه می گوید در اسلام حکم کسی که به خانه کسی حمله کند و چشمش به خانه کسی باشد و امنیت مسکن فردی را تضییع کند معلوم است. بنده نظر امام را بالاتر می یابم در حریم خصوصی مخصوصا نسبت به مسکن مسائل جدی مطرح است. از عبارات امام اینچنین برداشت می شود که هیچکس حتی قاضی هم حق ندارد دستور ورود به خانه کسی را صادر کند. از عبارات امام استفاده میشود حتی قوه قضاییه هم حق ندارد دستور ورود به خانه افراد را بدهد. در بند 6 می نویسند « هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آن ها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود, یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند »

استثنا ندارد نمی گوید مگر با حکم قاضی. تاکید می کند؛ هیچکس.  امام ادامه می دهد: « یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد, شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند. »  اگر امام مدعی بود که اسلام می تواند جامعه را اداره کند مقصود او این اسلام است که می گوید امروز خیلی از این مسائل در دنیا بصورت قانون است. اگر کسی بخواهد کنترل کند و نوار گوش کند و شنود کند، در دنیا اعتراض شدیدی است که امام هم درباره آن سخن می گوید، اینها همه اسلام است « تمام این ها جرم و گناه است و بعضی از آن ها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبائر بسیار بزرگ است و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آن ها موجب حد شرعی می باشد. »

این بطور کلی حقوق همه افراد است و هیچ قیدی به آن نخورده است، قید نخوردن در کلمات امام بر اساس متن روایات و متن موازین اسلام است و امام چیزی از خودش نگفته است . همه اینها را می شود در متون فقهی کشف کرد و برای آن دلیل فقهی آورد. این فرمان، قید نخورده «هیچکس» یک اصطلاح عام است یعنی هیچکس حق ندارد نه عالم نه مجتهد نه قاضی نه ولی فقیه و نه کارگر جزء و هیچکس دیگر. این هیچکس هیچ قیدی نخورده است امام نگفتند مگر با حکم قاضی.

اما در جای دیگر استثنائاتی آورده است. امروزه بیشتر به آن استثنائات اشاره می شود.

جالب این است که قید در بند هفت بیان شده است. باز تاکید می کند «آن چه ذکر شد و ممنوع اعلام شد, در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه ها و گروهک های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیت های مجاهد و مردم بی گناه کوچه و بازار و برای نقشه های خراب کاری و افساد فی الارض اجتماع می کنند و محارب خدا و رسول می باشند»

فقط یک استثنا دارد و آن خانه های تیمی است که بطور مسلحانه برای براندازی تلاش می کنند. این خانه ها، نه خانه بنده، نه خانه جنابعالی نه خانه فلان مهندس و نه خانه فلان وزیر و نه خانه فلان عالم. بطورکلی هیچکس نباید وارد هیچ خانه ای شود مگر این خانه ها.

حتی درباره این افراد مسلح هم دستوراتی دارند: « با آنان در هر نقطه که باشند و هم چنین در جمیع ارگان های دولتی و دستگاه های قضائی و دانشگاه ها و دانشکده ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدت عمل ولی با احتیاط کامل باید عمل شود, لکن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستان ها و دادگاه ها, چرا که تعدی از حدود شرعیه حتی نسبت به آنان نیز جایز نیست، چنان چه مسامحه و سهل انگاری نیز نباید شود. »

باز قید احتیاطِ کامل حتی درباره توطئه گران مسلح آمده است. تعدی از حقوق شرعیه جایز نیست نمی شود افراد را داخل زندان کرد، بگونه ای که هوا به او نرسد. نمی شود فرد را چنان حبس کرد که حقوق اولیه او نقض شود. در احکام زندان، زندانی فقط زندان است نه کسی که از حقوق اولیه هم برخوردار نباشد. بهداشت او باید رعایت شود سلامتی او باید رعایت شود. در روایتهایی آمده که اگر بناست یک فردی اعدام شود، شب قبلش به او غذا داده شود و در روایت دیگر هست که باید از هوا و غذا استفاده کند و با او باید مدارا کرد ولو فردا محکوم به مرگ است. معنی ندارد کسی را در سلول قرار بدهیم و در آن سلول هوا نباشد. به نظر بنده سلول هایی که امروز در برخی جاها رایج است ، هیچکدام جواز شرعی ندارد. اگر سلول به این معنا باشد که زندانی چند روزی با کسی ارتباط نداشته باشد یک حرفی است ولی انفرادی طولانی مدت به علت آنکه روانشناسان آن را نوعی شکنجه می دانند به نظر اینجانب باز جواز شرعی ندارد اما اینکه در سلول قرآن به او ندهیم و روزنامه به او ندهیم و اگر مریض شد به دکتر نبریم، این سلول نیست. در دوره های پیشین آقایان در زندان کتاب می نوشتند از زمان شهید اول گرفته که لمعه را در زندان نوشت درحالی که فقط کتاب مختصر النافع داشت تا امام که در ترکیه تحریر الوسیله را نوشت در حالی که نزد او نبود جز مکاسب و کتاب وسیله. دیگر بزرگان هم همینطور مثلا جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی تفسیر راهنما را در زندان نوشت. امام در قسمتی دیگر در ارتباط با محدوده برخورد می فرماید: « « و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت که آن هم منحصر است به محدوده سرکوبی آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه, عملی انجام ندهند.» می گوید شکستشان بدهید، نه کار دیگر. غیر از شکست نباید شکنجه کرد و کار دیگری کرد.

« مؤکداً تذکر داده می شود که اگر برای کشف خانه های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند, چرا که اشاعه فحشا از بزرگ ترین گناهان کبیره است» ما باید اینها را نقل کنیم، اینها را باید برای دنیا نقل کرد تا هم به اسلام خدمت شود هم به مردم خدمت شود و هم جلوی مفاسد گرفته شود.

«هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید.» مسلمان در کلمات امام از باب متعارف است وگرنه معیار انسان است و کرامت او بنابراین حق هتاکی به هیچکس را ندارند حرمت همه آنهایی که در حقوق با انسان ها قرار داد، دارند و با هم زندگی می کنند، را نمی توان هتک نمود. حالا حتی اگر تنها به مسلمان اکتفا کنند و بگویند امام فرمودند مسلمان. ولی باز می بینیم به دانشمندان،وزرا، علما، یاران امام و حتی نوه امام بی احترامی می کنند گویا اینها را مسلمان نمی دانند.

« فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می باشد. و اما کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است, در حکم مفسد فی الارض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضائی معرفی کنند. و هم چنین هیچ یک از قضات حق ندارند ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل های کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئه های دیگر علیه نظام جمهوری اسلامی, که صادر کننده و اجرا کننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است. »

اگر این فرمان هشت ماده ای اجرا شود مملکت مدینه فاضله می شود، چرا که رعایت حقوق بشر در این فرمان نهفته است .

امام در بند آخر می نویسد: « باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به کارهای خویش ادامه دهند و اسلام بزرگ و دولت اسلامی را پشتیبان خود بدانند و قوه قضائیه را در دادخواهی ها و اجرای عدل و حدود اسلامی در خدمت خود ببینند و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته ها را موجب آسایش و امنیت خود و کشور خود بدانند. » اینچنین می شود که ده میلیون نفر امام را تشییع کردند چون از رفتار او رضایت داشتند. اینکه آیا الان هم مردم اینقدر راضی هستند باید آزادی باشد تا ببینیم که اینچنین هست یا نه.

همانطور که گفتید همه این فرمان به توطئه قید می شود. توطئه چیست؟ امروزه خیلی ها به این واژه تکیه می کنند.

توطئه یعنی براندازی یعنی اینکه عده ای بنشینند و تصمیم بگیرند با توسل به اسلحه براندازی کنند، از دیدگاه امام، نشستن و تصمیم گرفتن برای عوض کردن وزیر ،این توطئه نیست. اینکه عده ای دور هم جمع می شوند و درباره برگزاری انتخابات حرف بزنند، توطئه برای براندازی نیست. توطئه یعنی اینکه عده ای بخواهند کل این نظام را با اسلحه از بین ببرند و نظام دیگری بیاورند، تا زمانی که مردم نظام را قبول دارند این توطئه جرم است. تعبیر امام زیباست. توطئه را امام در بند هفت معلوم کرده است. از دید امام براندازی زمانی توطئه تلقی می شود که با سلاح همراه باشد بدون سلاح نباید به آنها توطئه گر اطلاق کرد. خوارج قصد داشتند براندازی کنند می خواستند علی حاکم نباشد اما تا دست به اسلحه نبردند علی کارشان نداشت و از همه حقوق برخوردار بودند.

گزینش در اندیشه امام چه جایگاهی دارد؟ یک عده هنوز هم از گزینش دفاع می کنند در حالی که امام در فرامین متعدد این مساله را رد کرده است.

گزینش برای این بود که افرادی که به ضرر اسلام و کشور حرکت می کنند و تصمیم دارند به ضرر اسلام و کشور حرکت کنند اینها داخل نظام نیایند. اما حالا کسی فکر و اندیشه خاصی دارد، این نباید رد شود. در زمان خود امام افکار و اندیشه های مختلف وجود داشتند و صاحبان اندیشه های متفاوت در کار بودند. مخالفان امام در کار بودند اینجور نبود که کنارشان بزنند گزینش به معنای این نیست که هر که با ما است، باشد و هر که با ما نیست، نباشد. گزینش برای نفع اسلام و ملت بود همه باید باشند ولو یکی هم یک فکر خاصی دارد. آنکه می خواهد ضرر به کل بزند رد شود نه آنکه مخالف نظر من است. اصلا مملکتی که قانون دارد این حرفها را ندارد قانون باید عمل شود. گزینش اولیه برای این بود که یک سری از افراد و گروهک ها و وابستگان به آنها به دلیل ضررشان به جامعه رد شوند. فلذا کسی که به مردم ظلم نکرده نباید حذف شود.

حاج آقا شما بعد از صدور این فرمان به دادستانی می روید. در آن زمان، این فرمان امام چقدر در نظام قضا، هم در عمل و هم در حوزه نظری و قانونی عملیاتی شد.

 به این پیام در دوره امام عمل می شد. فقط یک جا تخلف بود که آن هم حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی مقابلش می ایستاد و ظاهرا نمی توانست کاری بکند آن مکان خاص، دادگاه انقلاب بود که آنجا تخلّفهایی بود و آیت الله اردبیلی هم که ایستاد نتوانست کاری بکند. در جلساتی که اعتراض می کرد و می گفت اینگونه عمل نکنید ولی عمل نمی شد، چرایش را نمی دانم.

در کل بفرمایید که این پیام در حال حاضر که سی سال از نظام گذشته چه جایگاهی دارد و چگونه با آن برخورد می شود و چه باید کرد؟

اما چه باید کرد؟ باید کسانی که دلشان برای این مملکت می سوزد این پیام را زیاد منتشر کنند و برنامه داشته باشند. در رسانه ها تعمیق و تشریح بشود. این قدم اول است. قدرتمندان هم باید به این فرمان عمل کنند یعنی اینجور نباشد که هست. اینهمه تخلفاتی که در این سالها انجام گرفته همه اینها را کنار بزنند و متخلفان را اگرنه مجازات، حداقل کنارشان بگذارند و برگردند به همان حالتی که بعد از این پیام امام در زمان امام بوده است. باید بدانیم در زمان امام مساله چگونه بوده است.

باید برگردیم به همان حالت قبل و ببینیم آن روز چگونه عمل می شد همان گونه که آن روز عمل می شد همانطوری عمل کنیم. البته این کار شدنی نیست برخی از آنها شهید شده اند برخی دیگر زندانی یا خانه نشین شده اند.

کاری که ما باید عمل کنیم و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) و سایت جماران انجام دهد این است که باید این فرمان منتشر بشود و بحثهای فراوانی شود، سمینارها گذاشته شود. متاسفانه در مورد این فرمان هیچ کاری نشده است ما توقع داشتیم قانون شود و عملی بشود و اجرا شود و حالا بسیاری از بندهایش نه تنها عمل نشده بلکه ضدش عمل شده و قانون هم نشده است. شب و نصف شب توی خونه مردم ریختن، درِ خانه مردم را شکستن و هرگونه محدود کردن افراد، مخالف این فرمان است. خلاصه اش این است که  اگر امام سفارش به عمل به خلاف این فرامین کرده بود اینقدر خلاف عمل نمی شد. سايت جماران


 
 

Things you can do from here:

 
 

ایران؟ کدام ایران؟ کدام نوع از جامعۀ ایرانی؟ - مقصود فراستخواه

«ایران»؟  کدام ایران؟ کدام  نوع از جامعۀ ایرانی؟

مقصود فراستخواه  

در پاسخ به سؤال و فراخوان عمومی یک ایرانی

او چنین نوشته بود که «این روزها از همه میپرسم و در وبلاگ اعلان همگانی نموده ام که: ((دوست دارید ایرانی که در آن زندگی می کنید چگونه باشد؟)) خیلی مشتاقم تا جوابتان را به این سوال بدانم. »

پاسخ ناچیز بنده به این سؤال با اهمیت را در زیر می خوانید:

یک. ایرانی بودن ما به چیست؟

 پرسش از چیستی «ایرانی بودن» پرسشی متعلق به یکایک ایرانیان است. ما کیستیم  و ایرانی بودن ما به چیست؟ آیا ایرانی بودن به زبان فارسی است. این زبان هرچند رسماً زبان مشترک بسیار عزیزی در این کشور است اما حقیقتاً او  نیست که ما را ما می کند، ما زبانهای غنی و باارزش دیگری هم داریم. در دنیا نیز ملتهایی مانند بلژیک و کانادا هستند که زبان های مختلفی دارند اما یک ملت واحد (ملت بلژیک یا ملت کانادا) شمرده می شوند. عکس موضوع نیز صادق است. مردمان بسیاری با هویتهای ملیِ متفاوت هستند (مثلا آمریکایی،انگلیسی و استرالیایی) که به یک زبان واحد (مثلا انگلیسی) سخن می گویند. پس این «ما»  چیزی بزرگتر از زبانی خاص است.

این «ما» از قوم ونژاد نیز فراتر است ،در دنیا  کشورهایی را می بینیم که از  اقوام و نژادهای مختلف  ومتنوعی تشکیل شده اند و یک «ما» ساخته اند. همینطور یک دین ومذهب خاص نیز ملاک یگانه ای برای «ما بودن ما» نیست. چه رسد روایت وقرائت خاصی از یک مذهب که گروهی اصرار دارد آن را بر«ما بودن ما» تحمیل بکنند . جوامعی هستند که دین را مربوط به  حوزۀ خصوصی و  یا متعلق به جماعت هایی در حوزۀ مدنی می دانند و در عین حال خود را به یک «ما»ی وسیعتری نسبت می دهند. بخش بزرگی از ایرانیان وحتی ایرانیان دیندار ، درباب  روایت و قرائت رسمی از دینداری چندین وچند اما و اگر دارند اما  همچنان ایرانی هستند ومی خواهند ایرانی نیز بمانند نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد.

بنابراین آن  عنصری در «ما بودن ما»  بر صدر می نشیند که بیشترین وجه مشترک ملّی را برکنار از هرگونه تعبیر و تفسیر شخصی یا گروهی وفرقه ای ، باز بر می تاباند. این عنصر، بنابر متون منابع موثق، «قلمرو سرزمینی»  است که سازندۀ مهم هویت یک ملت است. مطمئناً این قلمرو سرزمینی، معنایی  فارغ از این یا آن ایدئولوژی دارد و مکان مشترکی برای زیست اجتماعی است.

اما این سرزمین، این تکۀ عزیزی از سیاره که اجماعی ترین مای «ما» را می سازد، آرام و خاموش در اینجا دامن گسترده است و  به تنهایی قادر نیست «ما بودن ما» را ارتقا بدهد. پس او به زبان حال ،محتوایی طلب می کند. آن محتوای ما بودن ما در این شرایط اقلیمیِ متنوع  و پرمخاطره چیست؟ به ذهن قاصر نویسنده که آن را از طریق منابع و تحقیقات متعدد فراگرفته است ، محتوای «ما بودن ما» در این سرزمین ، میثاق های ملی مشترک و عادلانه و مورد رضایت جمعی ماست.

هویت یک ملت را ، خاک عزیز به تنهایی نمی تواند تعریف بکند، هویت یک ملت را گروه وصنف و جناح خاصی نمی تواند تقریر بکند، هویت یک ملت، یکجانبه وخاص گرایانه  توصیف نمی شود . هویت یک ملت را قرار ومدارهایی نیز نمی تواند رقم بزند که بدون «توافق عمومی منظم وشفافِ تمام گروه های اجتماعی» نهایی می شود و آن را گروه های خاصی سوار بر موجی از هیجانات بی شکل توده وار تقریر می کنند . بنابراین  مطمئن ترین چیزی که بر پهنۀ این خاک می تواند از ما یک مای پایدار  بسازد ، توافق آزاد رضایتبخش همۀ ما برای زیست مشترک در این در و دشت  است، قول وقرار نهادینه ای است که بر سر حقوق بشری و اجتماعی  ومدنی و سیاسی خود در یک قلمرو سرزمینی می گذاریم و پلتفرم قانونی پایداری  است که به وجود می آوریم  تا در آن؛ مؤمن  دلنگرانی های غایی خویش را دنبال بکند و غیرمؤمن ، از حقوق برابر شهروندی و امنیت ذهنی و سبک زندگی خویش  وآزادی ابراز وجود برخوردار  باشد.

آن ملاطی که ما را ما می کند، توافق ها و تعهدات  عادلانه  و میثاق هایی است که بر سر حق و حقوق همدیگر داشته باشیم، تا در پرتو آن با همدیگر زندگی رضایتبخش پایداری داشته باشیم. چون این مایی که از او به ایرانی تعبیر می کنیم ، یک واحد حقیقی نیست بلکه  کثرت درونی عجیبی دارد، کثیری از اقوام و زبانها ومذاهب و فرهنگ های محلی ودیدگاه ها وسبکهای زندگی آنرا تشکیل داده است . پس ایرانی بودن ما حقیقتا به آن مواثیقی است که در سایه آن هر فرزند ایرانی در هر تکه ای از این سرزمین وقتی به مدرسه می رود زبان محلی نیز  به او آموزش داده بشود و چون به عرصۀ جامعه می آید وبا رسانه های ملی خویش سر وکار دارد، حضور تاریخ وتبار قومی و محلی خویش  وگفتمان خویش را در رنگین کمان فرهنگ ایرانی( آشکارا  و نهادینه ودر عمل و  نه در تعارف های سرزبانی ) حس بکند وخود در هرحال یک شهروند ایرانی ِ تام و تمام باشد ؛ آنگاه که به پای صندوق رأی می رود  وآن گاه که می خواهد به تناسب شایستگی های واقعی ، سمتی عالی در مدیریت کشور داشته باشد. گذشته از این ، ایرانی بودن ما به آن میثاقها وحقوق اساسی روشن واستواری است که همه شهروندان  ایرانی وگروه های  اجتماعی ، در پناه آن بتوانند از بخت های برابر زندگی کردن و ابراز وجود و تجربۀ  ذات وشکوفایی  برخوردار باشند ، آزادی فکر و عقیده وبیان و انتخاب داشته باشند و سبک زندگی  مورد نظر خود را دنبال بکنند و در همان حال «یک ایرانی ِ تمام» ونه نصفه ونیمه باقی بمانند ، جور دیگر دیدن و طور دیگر اندیشیدن  و همرنگ جماعت نشدن از آنها یک شهروند درجه چندم درست نکند.

 

 ایرانی بودن با این حساب ، طرحی از ملت-دولت است که وفاق در آن از نوع وفاق اختلافی و پویا وآزادمنشانه وکثرتگرایانه است. طرح پایدار هویت ملی ایرانیان ، طرحی خاص گرایانه و مذهب ومسلک گرایانه نیست، طرحی انسانی ، اخلاقی ، عام گرایانه ، بشردوستانه و جهانگرایانه است.

 

   دو. ایرانی بودن هم خاطره و هم  رؤیاست

 

 ایرانی بودن ، ساختی روایی دارد. داستانی از  تلخ وشیرین روزگاران  در درازنای هزاره ها و سده ها  و نسلها ، «تکه های مختلف تاریخی» ما را ساخته است . اما داستان ، ناتمام است. طرح ایرانی همچنان در حال ساخته شدن هست. ایران را نه تنها خاطره های مردمان  بلکه رؤیا های تر وتازۀ گروه های پیشرو جامعه نیز می سازند. امریکایی ها ملتی بزرگ ونیرومند  با بختهای بسیاری برای زیستن هستند اما این «رؤیای آمریکایی» بوده است که آنها را چنین پیش برده است. البته منظورم اغراق ونادیده گرفتن انواع مشکلات وکاستی های آنها ومخصوصا گروه های حاشیه ای شدۀ آنها و بالاخص چشم پوشی از عملکردهای بد دولتی آنها در سطح بین المللی نیست وپیدا کنید ملتی که از این عیبها فی الجمله مبراست!

ایرانی بودن ، همان خودآگاهی مشترک ِتاریخی  واجتماعی است  که فهم آن را باید از  جهان زندگی مردم این سرزمین  سراغ رفت. ایرانی بودن یک ایدئولوژی دولتی نیست ، طرح در حال ساخته شدن یک ملت است که پیوسته می خواهد «خود- فهمی» ِ خویش را بسط بدهد و مایل است پی در پی ، دست به تجربه و آزمون  بزند و تاریخ وهویت خود را از طریق طرحی از تغییر و توسعه و رهایی معنا بکند ورقم بزند .‏ آن تجربه مشترک و مورد توافق جمعی بنا به سرشت خویش ، سیّال و روان است واز رهگذر پویش ها و جنبشها و یادگیری های تاریخی و  مراودات محیطی  وپراکسیس اجتماعی، خود را به تعریف می نشاند.

 

سه. ایرانی بودن به ستانده هاست نه به نهاده ها

 جامعه ایران در هرزمان فرضی، موجودی هایی دارد و عملکردی. در اینجا از اولی به نهاده و از دومی به ستانده تعبیر می کنیم. رویکردی به ایرانی بودن ، آن را عمدتاً در نهاده هامی بیند. هر گروهی به بخشی از نهاده ها چشم می دوزد مانند تمدن باستانی ، شعر پارسی ، عناصر دینی و یا  الگوهای جدید غربی. اما این ها با همه تفاوتهایی که دارند ، در یک صفت مشترکند و آن این است که همه اکنون موجودیها یا ورودیهای ما هستند.

اما یک رهیافت دیگر آن است که موجودیها  ونهاده ها هرچه هم مهم باشند ،خود به خود برای ملتی ، ارزش افزوده به وجود نمی آورند ، آنچه یک ملت را می سازد ، خروجی هاست ونه ورودی ها، نتایج است ونه وسایل. عملکرد است ونه نهاده ها. مسلمانی در هردو سرزمینِ ترکیه و افغانستان جزو نهاده ها و موجودی ها بوده است ولی در یک عملکرد ، سر از طالبانیسم و خشونت وبدبختی درآورده  و در عملکرد دیگر دموکراسی و پلورالیسم و پیشرفت وعزت را تمرین می کند.

آنچه ما را حقیقتاً ما می کند  ،ستانده های هستی اجتماعی ماست وآن،  نتیجۀ نوع کنش ما با مجموع نهاده هایمان  وحاصل کار وعمل خود ماست. آنچه  ایرانی را معنا می بخشد تولید ناخالص داخلی اوست، فرهنگ کار و فرهنگ مصرف وفرهنگ سیاسی واخلاق اجتماعی اوست. دانش و خلاقیت ونوآوری اوست، حکومت داری خوب اوست ، مشارکت آزاد و ومسؤولانه در امور عمومی است، پرهیز از سلب حقوق وآزادیها وحریم خصوصی دیگران است، تعهد به منافع ملی است، توجه به گروه های حاشیه ای شده و غائبان جامعه است ،  برپا داشتن حوزۀ عمومی است ، دیگرپذیری وهمزیستی است، بازیهای منصفانۀ برنده – برنده است، رقابت پذیری و کثرتگرایی است، تساهل وتسامح است، عدم خشونت در عقیده و کلام و مناسبات ورفتار اجتماعی است، معنویت وفضیلت است، کیفیت زندگی است، ادب حق و ادب خلق است، رفتار ترافیکی مهربانانه و دیگر دوستانه است، ایجاد وحفظ محیط زیست سالم است، قانونها وقواعد عادلانه وآزاد منشانه ای است که ایرانی وضع وتأسیس می کند، نهادهای عقلانی است که به وجود می آورد و ابتکاراتی است که او خود را در دنیا بدان متمایز  وچشم نواز و در خور اعتنا می کند .   

 منبع: سایت نویسنده


--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

صدور حکم بازداشت و توقيف اموال شيرين عبادی بابت عدم پرداخت ماليات جايزه نوبل

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 12/30/10

جرس: حکم توقيف اموال و بازداشت شيرين عبادی بابت عدم پرداخت ماليات جايزه نوبل صادر شده است و به درخواست اداره مالیات برنده ایرانی جایزه صلح نوبل ممنوع‌الخروج شده است.


وبسایت عصرايران در خبری آورده است:‌ در پی رسيدگی به پرونده مالياتی شيرين عبادی و محکوميت نامبرده به پرداخت مبلغ سه میلیارد و ۶۲۶میلیون ۷۹۰ هزار و ۴۰ ریال (اصل ماليات) در هیأت حل اختلاف مالياتی و با احتساب جريمه به مبلغ ۸.۶۸۹.۸۴۷.۷۰۶ ريال هم اکنون وی مکلف به پرداخت مبلغ ۱۲.۶۱۳.۵۳۸.۶۴۷ ميليارد ريال (اصل و جرائم) می‌باشد که نظر به عدم پرداخت بدهی و ناديده گرفتن اخطاريه‌های مورخه ۸۳/۰۶/۱۴ و ۸۹/۰۶/۲۷اداره کل وصول اجرا، دستور بازداشت اموال و ممنوع‌الخروجی نامبرده را صادر کرده است.

 

همچنین در این خبر آمده است: محکوميت نامبرده در مورد تاييد برگ‌های تشخيص مالياتی سال‌های ۸۲ ، ۸۳، ۸۴ شيرين عبادی در هیأت حل اختلاف مالياتی بابت جايزه نوبل و عملکرد اين سنوات به مبلغ ۳.۶۲۶.۷۹۰.۰۴۰ ريال بوده که با احتساب جرائم مربوطه مبلغ ۱۲.۶۱۳.۵۳۸.۶۴۷ ميليون ريال است.

 

گفته می‌شود وکيل شيرين عبادی درخصوص محکوميت موکل خود علاوه بر شکايت در ديوان عدالت اداری، خواهان رسيدگی موضوع در کميسيون ماده ۲۱۶ قانون مجازات مدنی نيز شده است.
 


 
 

Things you can do from here:

 
 

سالگرد راهپیمایی حکومتی و خط‌ و نشان‌ دولتی‌ها برای رهبران جنبش مردمی ایران


سالگرد راهپیمایی حکومتی و خط‌ و نشان‌ دولتی‌ها برای رهبران جنبش مردمی ایران

جرس: در پی اولین سالگرد راهپیمایی حکومتی ۹ دی ماه که با شمار کم و اغلب اجباری شرکت‌کنندگان پرپا شده بود، دولت‌مردان جمهوری اسلامی در طول یک سال گذشته تلاش کرده‌اند آن را"حماسه‌ای مردمی" و "اتمام حجت مردم با فتنه‌گران" بنامند، اظهار نظرات گوناگونی از سوی این دولت‌مردان مطرح شده است.

به گزارش خبرگزاری‌ها، برخورد با رهبران جنبش سبز از مهمترین رئوس اظهار نظرات این افراد است که در یک سال گذشته جنبش سبز و دموکراسی‌خواه مردم ایران را "فتنه" و رهبران آن را "سران فتنه" نامیده‌اند و در تلاش‌اند تا وانمود کنند بازداشت "سران فتنه" برای آنان کار ساده‌ای است.

سال گذشته و پس از حوادث عاشورا،‌ دولت به بهانه "بی‌حرمتی" به روز عاشورا و "خشم مردم از هتک حرمت دسته‌های عزاداری" دست به برپایی این راه‌پیمایی زد.

در سالگرد روز نهم دی که از سوی برخی از نمایندگان دولت "ایام‌الله" نیز خوانده شد، چند مراسم از جمله مراسمی نیز در مهدیه تهران و با سخنرانی مهدی طائب برگزار شد.

در هیچ یک از این مراسم‌ها، صحبتی از کشته‌شدگان روز عاشورا به دست نیروهای انتظامی و تعداد بالای مردم عزادار که توسط نیروهای امنیتی آسیب‌دیده و یا بازداشت شدند، به میان نیامد.

مهدی فرهادی راد، محمد علی راسخی نیا، امیر ارشد تاجمیر، شهرام فرج‌زاده، سید علی موسوی حبیبی، جهانبخت پازوکی، شبنم سهرابی از جمله کشته‌شدگان روز عاشورا هستند که برخی به ضرب گلوله و بعضی با زیر گرفته شدن توسط ماشین نیروی انتظامی درگذشته‌اند.

 

معاون اول قوه قضاییه: با قاطعیت و بدون اغماض آنها را محاکمه می کنیم

معاون اول قوه قضائیه طی مراسم نهم دی ماه در مشهد اعلام کرد "دستگاه قضایی با قاطعیت و بدون اغماض با سران فتنه بعد از انتخابات برخورد و آنان را محاكمه می كند."

این مقام ارشد قضایی همچنین ادعا کرد "امروزه دائم مردم سؤال می‌كنند كه چرا سران فتنه دستگیر نشده‌اند كه باید گفت قبل از اینكه آنان بخواهند دستگیر شوند در زندان نفرت مردم محبوس شده‌اند."

به گزارش فارس، سیدابراهیم رئیسی روز پنجشنبه در مراسم سالگرد نهم دی ‌ماه در مشهد اظهار عقیده کرد "هدف اصلی سران و دست اندرکاران فتنه ضربه زدن به ارزشهای نظام بود و به عبارت دیگر دشمنان با این اقدام خود اصل نظام را مورد هدف قرار داده بودند."

معاون قوه قضاییه در سخنان خود در مشهد تاکید کرد که "این اقدام سران فتنه از دیدگاه مقام معظم رهبری، ملت و دستگاه قضایی گناهی نابخشودنی است و قوه قضاییه با قاطعیت آنان را محاکمه می کند."

وی همچنین ادعا کرد "امروزه دائم مردم ایران اسلامی سوال می‌كنند كه چرا سران فتنه دستگیر نشده‌اند كه باید گفت قبل از اینكه آنان بخواهند دستگیر شوند در مخوف‌ترین زندان كشور كه زندان نفرت مردم است محبوس شدند و آنها قبل از اینكه محكوم شوند، مردم نسبت به آنان نفرت پیدا كرده‌اند و این تدبیر ارزشمند نظام سبب شده تا مردم همان‌گونه كه از آمریكا و اسرائیل متنفر هستند بیش از آن از سران فتنه متنفر باشند."

رئیسی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با بیان اینكه "مردم باید نسبت به جریان های بعد از فتنه انتخابات توجه كنند" اظهار عقیده کرد "عوام و خواص و نخبگان جامعه باید بدانند در چه مقطعی از تاریخ هستند و چگونه باید ایفای نقش كنند. فتنه آفت‌هایی دارد كه باید به آنان توجه كنیم."


این مقام قضایی همچنین مدعی گردید "هدف اصلی ایجاد فتنه بعد از انتخابات پارسال تنها به بهانه تقلب در انتخابات نبود، بلکه همانطور که سران فتنه اعلام کردند این تقلب تنها رمزی برای حضور در خیابانها و ایجاد فتنه بود."

رییسی با اشاره به حوادث بعد از انتخابات سال گذشته اظهارداشت: اگر برخی اشخاص نسبت به نتیجه انتخابات انتقاد داشتند پس چرا ذهنها را نسبت به انتخابات گمراه و بدگمان کردند."

وی بدون اشاره به دخالت های آشکار نهادهای نظارتی در روند انتخابات و همچنین عملکرد مدیران اجرایی انتخابات ادعا کرد "مگر شورای نگهبان برای نخستین بار بود که انتخابات برگزار و بر آن نظارت می کرد. اگر شخصی داور یک بازی را قبول ندارد نباید در آن بازی شرکت کند، نه این که بعد از شرکت در بازی به داوری آن اعتراض کند."
 

پناهیان: مجازات فتنه‌گران نزديك شده است

يك استاد حوزه با این اظهار عقیده که "اعمال قانون و مجازات فتنه‌گران نزديك‌ شده‌ايم"، مدعی شد: قوه قضائيه و نخبگان جامعه بايد دائم بر مجرم بودن فتنه‌گران تأكيد كرده و ترس از شمشير عدالت را بر بالاي سر آنها نگه دارند.

عليرضا پناهيان با اشاره به راهپیمایی دولتی ۹ دی ادامه داد: يكي از ويژگي‌هاي حماسه 9 دي كه آن را برجسته كرد پيش افتادن عموم مردم از بسياري خواص بود لذا بيداري و هوشياري مردم بيش از تصور و پيش‌بيني خواص و نخبگان جامعه تحقق يافت.
وي افزود: براي برخي خواص حماسه 9 دي عجيب بود در حالي‌كه كساني كه با مردم زندگي مي‌كنند، از بصيرت آنها خبر داشته و از خلق حماسه 9 دي تعجب نكردند.


ذوالنور: مردم در 9 دي آخرين ميخ را بر تابوت فتنه‌گران كوبيدند

جانشين نماينده ولي‌فقيه در سپاه پاسداران اظهار عقیده کرد: مردم در 9 دي سال گذشته آخرين ميخ را بر تابوت فتنه‌گران و ايادي استكبار جهاني كوبيدند و اين در تاريخ انقلاب مي‌ماند.

مجتبي ذوالنور امروز در تجمع بزرگ عاشورائيان كرمان مدعی شد: سران فتنه هرگز حوادث روز عاشورا در تهران را محكوم نمي‌كنند، زيرا حركت، حركت انتخاباتي و براندازي است و بيانيه‌ها و موضع‌گيري‌ها را نشان مي‌دهد و آنها مي‌خواهند اين مسير را ادامه دهند.

وي بيان داشت: مردم از اين افراد فاصله گرفته‌‌ و راه خود را جدا كرده‌اند، تنها كساني كه پشت سر اين‌ها براي ادامه مسير براندازي هستند، ضدانقلابيون و مخالفان نظام، هتك كننده حرمت امام حسين و اهانت كنندگان به اين فرهنگ هستند.

ذوالنور‌ در ادعای دیگری مطرح کرد: سران فتنه نقش نخ تسبيح را ايفا مي‌كنند كه اين دانه‌هاي پراكنده مخالف نظام را التزام دادند و بستري براي آن‌ها فراهم كردند تا عليه انقلاب و ارزش‌هاي اين مردم عقده‌گشايي كنند.

وی گفت: 9 دي سال گذشته صرفا مربوط به كساني نبود كه به رئيس‌جمهور محبوب و اصولگرا راي دادند، بلكه بسياري از مردمي كه فريب جريان فتنه را خورده بودند، وارد معركه و عرصه شدند.


حدادعادل: 9 دي روز صدور راي دادگاه سران فتنه است

همچنین امروز، رئيس كميسيون فرهنگي مجلس گفت: امروز سران فتنه به زنداني به وسعت ايران اسير شده‌اند و 9 دي روزي است كه ملت ايران راي دادگاه سران فتنه را صادر كردند.

غلامعلي حدادعادل پيش از ظهر امروز در مراسم "گراميداشت سالروز حماسه 9 دي" با بيان اينكه "9 دي را ما بايد در تقويم انقلاب ثبت كنيم"، اظهار عقیده کرد: 9 دي را بايد فرصتي بدانيم براي بازخواني فتنه سال 88 و بررسي كنيم كه نقش سران فتنه، گروهك‌هاي ضد انقلاب، علماي دين، نقش رهبري، نخبگان و فعالان سياسي چه بوده است و ما بايد هر ساله در 9 دي اين پرونده را بازبيني كرده و از آن عبرت بگيريم.

رئيس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي با بيان اينكه "مردم از قوه قضائيه در خواست مي‌كنند تا سران فتنه محاكمه شوند"، ادعا کرد: ما اگر تصور كنيم كه دادگاهي در محضر ملت ايران برپا شده است، چند نكته در كيفرخواست ملت مي‌تواند وجود داشته باشد، يكي از صدماتي كه حوادث پس از انتخابات وارد كرد اين بود كه حضور گسترده مردم در انتخابات به فراموشي كشانده شد.

وی  تقلب را در انتخابات  "ادعای بی‌اساس" دانست، و اظهار کرد: آنها حتي از مهلت‌هاي قانوني كه براي اعتراض شوراي نگهبان تعيين كرده بود و حتي پنج روز ديگر هم تمديد شده بود استفاده نكرده و شكايتي را مطرح نكردند، اگر در انتخابات تقلب شده باشد كه محال بود، چه زياني مي‌برديد كه آن را بگوييم، كشف آن به قوت نظام مي‌افزود ولي آنها مي‌دانستند كه تقلبي صورت نگرفته است و جالب است از زمان انتخابات و زماني كه هنوز صندوق‌هاي راي باز نشده بود ادعاي تقلب را مطرح كردند.


سيد‌موسي موسوي: مردم خيانت سران فتنه را هيچ‌گاه فراموش نمي‌كنند

نماينده رهبري در منطقه كردستان با محكوم‌ كردن "حوادث و آشوب‌هاي پس از انتخابات سال 88" در تهران و استان‌هاي مختلف كشور گفت: مردم مسلمان ايران هيچ‌گاه خيانت سران فتنه را فراموش نمي‌كنند.

سيد‌موسي موسوي ظهر اظهار داشت: حضور آگاهانه مردم و نقش داهيانه و روشنگرانه مقام عظماي ولايت تمام نقشه‌ها و اهداف شوم دشمنان اسلام و جبهه استكبار را نقش بر آب كرد و به دشمنان و عوامل فريب‌خورده آنان فهماند كه برنامه‌ريزي‌ها و نقشه‌هاي چند ساله آنان نيز تا زماني كه روحيه ايثار، شهادت‌طلبي و ولايت‌مداري در بين ايرانيان باشد هيچ‌گاه به سرمنزل مقصود نخواهد رسيد.

وي افزود: حضور 40 ميليوني مردم در انتخابات رياست جمهوري خود عظمت و شكوهي بزرگ در مردمي‌ترين نظام سياسي جهان به شمار مي‌آيد و اين مهم را دشمنان اسلام تحمل نكرده و با فتنه‌گري خويش اين حماسه بزرگ را خدشه‌دار كردند اما مردم مسلمان و ولايت‌مدار ايران اسلامي با حضور گسترده خويش در نهم دي ماه بار ديگر حماسه‌اي آفريدند كه تمام اميدهاي دشمنان را به يأس تبديل كرد.


روحانی: شهوت مقام سران فتنه را از حقيقت دور كرد و در تاريكي فرو برد

رئيس بنياد تاريخ‌پژوهي و دانشنامه انقلاب اسلامي با تأكيد بر اينكه عاملان فتنه 88 مزدوران مأمور، قدرت‌طلبان و فريب‌خوردگان بودند، گفت: شهوت مقام سران فتنه را از حقيقت دور كرده و در تاريكي فرو برد به گونه‌اي كه جز به مقام و شهرت به موضوع ديگري فكر نمي‌كردند.

سيد حميد روحاني همچنین اظهار داشت: ولايت و رهبري با مكتب تشيع آميختگي داشته و از دوراني كه مردم شيعه به امامت و ولايت دل بسته‌اند همواره در جهت پيشبرد آرمان‌هاي مكتب تشيع و پيروي از ولايت كوتاه نيامده‌اند.

وي در خصوص "توبه سياسي فتنه‌گران" ادامه داد: كساني كه در فتنه 88 در مقابل نظام ايستاده‌اند چند دسته هستند؛ اول مزدوران مامور و معذور هستند كه دستور مي‌گيرند و اهل منطق، مكتب و استقلال علمي نيستند بلكه تنها به دنبال نوكري بوده و دستورات ارباب را اجرا مي‌كنند؛ بنابراين از منطق دور مي‌شوند.
فاطمه شجاعی


--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

تهدید شدید رهبران جنبش سبز توسط سخنرانان مراسم نهم دی ماه مهدیه  تهران

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 12/30/10

جرس: منصور ارضی در سالگرد مراسم حکومتیِ نهم دی ماه، ضمن حمله به رهبران جنبش سبز، ادعا کرد "در این شرایط قوه قضائیه چه می خواهد بکند؟ اگر واقعا کار سران فتنه تمام است آنها را به ما بدهید، ما اعدام کنیم؛ چرا دست روی دست گذاشتید؟ مدرک می خواهید؟"


در این مراسم، مهدی طائب، از روحانیون نزدیک به محافل لباس شخصی ها، طی سخنانی ادعا کرد "بیش از نیمی از شرکت کنندگان در مراسم نهم دی ماه سال گذشته، رای دهندگان به موسوی بودند که پشیمان شده بودند."


به گزارش خبرآنلاین، این مداح سیاسی کشور، غروب پنجشنبه در سالگرد تجمع و مراسم حکومتیِ نهم دی که در مهدیه تهران برگزار شد، با بیان اینکه نباید برگزاری سالگرد نهم دی تصنعی شود، اظهار داشت: پریشب اقلیت مجلس با سران فتنه در جماران جلسه گذاشتند و گفتند شرط ما برای حضور این است که شروطی که فلانی (هاشمی) در نماز جمعه مطرح کرده است، عملی شود ما آن را قبول داریم.


منصور ارضی علاوه بر انتقاد صریح به دیدار اصلاح طلبان مجلس با محمد خاتمی، افزود "در این شرایط قوه قضائیه چه می خواهد بکند؟ اگر واقعا کار اینها (سران فتنه) تمام است آنها را به ما بدهید، ما اعدام کنیم؛ چرا دست روی دست گذاشتید؟ مدرک می خواهید؟ این جلسات اینها با سفیر انگلیس مدرک نیست؟"


این مرثیه خوان و مداحِ عضو انصار حزب الله، با بیان اینکه "سال ٨٨ سال شروع فتنه است"، خطاب به حاضران در مراسم گفت: "به شما هیاتی ها می گویم این شروع فتنه است و یک فتنه جدید تر شروع شده و امسال شروع کردند که به هیاتی ها ضربه بزنند و در مرکز امور مساجد هم یک حرفی زدند و خواستند به ابی عبدالله ضربه بزنند چون اینجاها است که حزب الهی ساز است."


ارضی افزود: پشت این جریان، در دستگاه های دولتی هم کار می کنند. اخیرا هم یکی (مشایی) گفته است کسانی که موسیقی را حرام می داند، موسیقی را نمی فهمد؛ یعنی مرجع تقلید نمی فهمد. بعد هم راحت در دفتر رئیس جمهور فعالیت می کند."


وی در ادامه خطاب به سران قوا، گفت: "حرف ما با شما این است، بیدار شوید! دارند حزب الهی ها را از سازمانها دفع می کنند. شما سعی کنید گرفتار شیطان نشوید. ما امروز خواهش می کنیم اما بعدا جور دیگری خواهیم گفت. آقا می گوید و آنها طفره می روند و آن را وتو می کنند."


گفتنی است حین پخش مستقیم سخنان حاج منصور از صدا و سیما، ناگهان ارتباط قطع شد و مجری تلویزیون آن را نقص فنی اعلام کرد و بعد از سخنرانیِ وی، مجدد پخش مستقیم ادامه یافت.


قبل از سخنرانیِ حاج منصور، مهدی طائب برای حضار سخنرانی کرد و گفت "فتنه سال گذشته یك هدف داشت و آن هم براندازی نظام جمهوری اسلامی بود. "


به گفته وی، "آنها جز به سرنگونی نظام اسلامی فكر نمی كردند، ولی نمی دانستند سرنگونی نظام ممكن نیست، الا به دو شرط؛ اول اینكه راس نظام یا ولایت فقیه را از كار بیاندازند و دوم اینكه برنامه ریزی كنند با تصحیح و اصلاح قانون اساسی ، ولایت فقیه را از قانون حذف كنند، چون تا هنگامی كه این دو مطلب در نظام است ، هیچ موضوع دیگری برایشان مهم نخواهد بود. "


وی ادعا کرد "در روز نهم دی حدود سه میلیون نفر به خیابانهای تهران آمدند؛ مردمی كه عكس آقا را به سینه زده و در حمایت از ولایت فقیه شعار دادند و اكثرا افرادی بودند كه در انتخابات رای داده بودند؛ جمعیتی كه یك میلیون و٨٠٠ هزار نفر از آنها به احمدی نژاد رای داده بود و باقی كسانی بودند كه به موسوی رای دادند، ولی فهمیدند كه هدف او براندازی نظام است، از این رو متوجه فریبش شده و به حمایت از ولی فقیه به خیابانها آمدند. "


به گزارش ایرنا، ، در این هنگام گروهی از حضار "شعار مرگ بر موسوی" سر دادند و طائب گفت: من نمی خواهم آنها(فتنه گران و سران فتنه) را به شما معرفی كنم، شما همه آنها را خوب می شناسید، بلكه می خواهم مردم را به آن آقا و جهان معرفی كنم، او كه عددی نیست، میر حسین اگر خلوص داشت از حماسه نهم دی تجربه می گرفت و در محضر مردم توبه می كرد، ولی معلوم می شود در این جریان هیچ كاره بود و بالا دست داشته كه به او فرمان می دادند.


وی در ادامه خطاب به محمد خاتمی گفت: "شما قضیه نهم دی را دیدید یا نه ؟ چرا توبه نكردی و بازنگشتی ؟ شما باید ثابت می كردی در پازلی كه دشمن برای اسقاط نظام پهن كرده ، عنصری فعال هستی... گوش كن، اطلاعیه دادی كه باید زندانی آزاد شود، فكر كن ببین كجایی و با كی حرف می زنی، ظاهرا باز خواب نما شده ای، كاش جسارت را از چاوز یاد می گرفتی كه در سازمان ملل بوش را شیطان خواند، این فیلی كه تو به آن تكیه كرده ای مردنی و بی جان شده كه چاوز هم نخ در گوش آن می كند. پس دقت كن در مقابل تو ملتی ایستاده كه خوب شما را شناخته و دیگر فریب تان را نمی خورد، بهتر است كمی فكر كنی! یادت رفته شعار آزادی مطرح ‌كردی حال اینكه خود نمی‌دانستی برای چه این شعار را می‌دهی.


به گزارش ایرنا، در پایان این مراسم، جمعی از حضار از روحانیون درخواست كردند با تحصن و راهپیمایی و اعتراض از قوه قضاییه بخواهند سران فتنه را كه لباس پیامبر بر تن كرده اند، خلع لباس نمایند.


بر اساس این گزارش، حاضرین همچنین خطاب به مسوولانی كه تاكنون به زعم آنها از رهبری تمكین نكرده اند و یا موضعگیری صریحی از ابتدای فتنه تا الان نداشته اند، خاطرنشان کردند "حزب الله بیدار است تمام آنها را به اسم می شناسد و اگر به زودی در قبل فتنه موضع گیری نكنند و اعلام برائت از سران فتنه نكنند این ملت و حزب الله حسابش را با آنها تصفیه خواهد كرد."
 


 
 

Things you can do from here:

 
 

انتقال ابراهیم یزدی به خانه امن وزارت اطلاعات

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 12/30/10

جرس: برخی منابع خبری از  انتقال زندانی سیاسی، دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران، از زندان اوین به خانه ای تحت مراقبت و کنترل در منطقه ای نظامی گزارش می دهند.


بر اساس برخی گزارش ها، چهارشنبه گذشته بازجوی پرونده دکتر یزدی با همسر ایشان تماس گرفت، تا به وی اعلام کند طبق قرارهای قبلی برای ملاقات (یک پنجشنبه در میان که برنامه ملاقات زندانیان بند ٢٠٩ است)، برای ملاقات دکتر یزدی نیایند.


بازجوی پرونده به همسر دکتر یزدی گفت که ایشان اکنون به بیمارستان منتقل شده اند، و پس ازآن به جای زندان، به "خانه حفاظت شده ای در منطقه ای نظامی" انتقال می یابند ، و از همسر دکتر یزدی خواست تا برای ملاقات به جای سالن ملاقات اوین، به این خانه حفاظت شده بیاید . پاسخ خانم سوران طلیعه، همسر دکتر یزدی به بازجو این بوده که "من به چنین مکانی نمی آیم" .


گفتنی است بازجوی پرونده دکتر یزدی، شخصی به نام مهدوی می باشد، که بازجوی مشترک تمامی اعضای نهضت آزادی و منسوبین به خانواده های آن ها بوده است .


تاریخ دادگاه این کهنسال ترین زندانی سیاسی ، که از نهم ماه مهر در بازداشت به سر می برد، در روز ١۶ آذر همزمان با روز دانشجو تعیین شده بود، اما جلسه دادگاه به علت حضور نیافتن دکتر یزدی تشکیل نشد و عدم حضور ایشان در دادگاه، نگرانی های بیشتری نسبت به سلامتی ایشان بر انگیخت.


لازم به ذکر است که ملاقات های بند ٢٠٩ اوین پنجشنبه هر دوهفته یک بار می باشد، که در هفته های اخیر اکثرا به خاطر آلودگی هوا یا افزایش تعطیلات ، ملاقات کنندگان و از جمله خانواده دکتر یزدی ، از حق ملاقات با عزیزانشان محروم شده اند.


خبر ها از آخرین ملاقات های دکتر ابراهیم یزدی ، روحیه وی را خوب توصیف کرده اند ، در حالی که علاوه بر پیشرفت بیماری های قبلی (سرطان) ، افزایش درد های قلب و فشار خون نیز به آن افزوده شده است . در آخرین ملاقات ها دکتر ابراهیم یزدی با اشاره به وخیم تر شدن مسایل جسمی خویش، (و عدم رسیدگی های پزشکی و بهداشتی در زندان)، از همسر خود حلالیت طلبیده بود.


گفتنی است طی سالهای بعد از انقلاب، تعدادی از زندانیان سیاسی کهنسال کشور – همچون نورالدین کیانوری و عباس امیرانتظام- از زندان به خانه ای امنیتی و تحت حفاظت منتقل شده و در آن محل نگهداری می شدند.
 


 
 

Things you can do from here:

 
 

گنبد ايلخانی امام زاده يحيی تخريب شده است

گنبد ايلخانی امام زاده يحيی تخريب شده است
 
روزنامه خراسان: مدير اداره‌ ميراث فرهنگي و گردشگري شهرستان‌هاي اردستان و زواره گفت: از دهم آبان‌ماه امسال که با دستور دادگستري، عمليات تخريب گنبد ايلخاني امام زاده يحيي در زواره متوقف شد، کار هنوز متوقف است.

محمدرضا صدوقي در گفت‌وگو باايسنا، اظهار کرد: با صدور دستور توقف کار توسط دادگستري، عمليات ساخت‌وساز در گنبد اين امام زاده خلاف قانون است و با گزارش‌هايي که به فرمانداري شهرستان مي‌دهيم، اميدواريم از طريق شوراي تأمين استان کاري انجام شود. اکنون نيز 2نفر از نيرو‌هاي يگان حفاظت ميراث فرهنگي در اين منطقه مستقرند. به گزارش ايسنا، اين سخنان در حالي مطرح مي‌شود که گنبد ايلخاني امام زاده يحيي هفته سوم آبان‌ماه تخريب شد و پيش از تخريب نيز سازه‌ فلزي براي ساختن گنبد جديد روي آن ايجاد شده بود. هم‌چنين با مقايسه‌ تصاوير منتشرشده در آبان‌ماه و دي‌ماه مي‌توان نتيجه گرفت که در ماه‌هاي گذشته، گنبد جديد در حال ساخت بوده است.

صدوقي در ادامه‌ گفت‌وگوي خود با خبرنگار ايسنا، بيان کرد: دستور توقف ساخت گنبد به شهرداري و دادگستري زواره اعلام شده است تا دادگاه به نتيجه‌ قطعي برسد. هم‌چنين در مکاتبه‌هاي کتبي که اداره‌ ميراث فرهنگي با شهرداري داشته، ميراث فرهنگي هنوز منتظر پاسخ شهرداري است تا پاسخ استعلام‌هاي کارشناسي از دفتر فني اعلام شود. او با تأکيد بر لزوم پي‌گيري حقوقي توسط اداره کل ميراث فرهنگي و گردشگري استان اصفهان براي مجازات متهمان تخريب گنبد امام زاده يحيي، گفت: مجازات متهمان مانعي براي جلوگيري از تخريب بيش‌تر آثار تاريخي در کشور مي‌شود. در رابطه با تخريب گنبد بناي امام زاده يحيي تا کنون 24 نفر توسط نيرو‌هاي يگان حفاظت ميراث فرهنگي شناسايي شده و تحت پيگرد قانوني قرار گرفته‌اند و پرونده‌ آن‌ها در حال رسيدگي است. برخي متهمان بازجويي شدند و برخي از آن‌ها با قرار وثيقه آزاد هستند و منتظر تشکيل دادگاه آن‌ها هستيم.

اما در اين‌باره، يکي از ساکنان شهرستان زواره در گفت‌وگو با خبرنگار ايسنا اظهار کرد: همچنان اعضاي هيئت امناي امام زاده يحيي به ساخت‌وسازهاي خود در گنبد اين بنا ادامه مي‌دهند. تا کنون لايه‌هاي داخلي گنبد جديد آجرچيني شده و در مدت 5روز، لايه‌ زيرين گنبد پوشش داده شده است و هر روز در حال کار روي گنبد هستند. او با اشاره به اين‌که ارتفاع گنبد پوش دوم امام زاده يحيي بيش‌تر از ارتفاع مسجدجامع زواره است، بيان کرد: با توجه به اعلام مسئولان ميراث فرهنگي، مسجد‌جامع زواره در فهرست مساجدي است که پرونده‌ آن‌ها براي ثبت جهاني قرار است به يونسکو فرستاده شود، اگر گنبد دوم امام زاده يحيي ساخته شود، حريم مسجد شکسته و مسجدجامع زواره از فهرست آثار پيشنهادي براي ثبت جهاني خارج مي‌شود. وي ادامه داد: کساني که توانستند در مدت 5روز گنبد زيرين را بسازند، توانايي کار روي گنبد رويي را هم دارند. مردم شهرستان زواره مي‌خواهند مسئولان از نظر حقوقي و قانوني توجه بيش‌تري به اين قضيه داشته باشند. او افزود: با توجه به قوانين اداره اوقاف و امور خيريه و قوانين جاري در کشور، هيئت امناي هر مکان زيارتي مسئوليت همه‌ مباحث و مسائل موجود در آن مکان را برعهده دارد و دادگستري اردستان که پي‌گير عاملان تخريب است، در نخستين اقدام بايد از هيئت امنا به‌عنوان مسئولان اصلي اين قضيه پرس‌وجو کند که چرا آن‌ها جلوي اين اقدام را نگرفتند. مديرکل ميراث فرهنگي و گردشگري استان اصفهان نيز يکم آذرماه در اين‌باره به خبرنگار ايسنا گفت: سازه‌ جديد گنبد ارتفاعي حدود 15 متر دارد که اين ارتفاع مشکلاتي را براي مسجدجامع ايجاد مي‌کند و با ساخت اين گنبد جديد، در حريم مسجد‌جامع دخل و تصرف مي‌شود و قطعا مسجد از فهرست انتظار ثبت در ميراث جهاني حذف مي‌شود.

--

سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

وزیری که دروغ گفته بود از دست مردم فرار کرد

وزیری که دروغ گفته بود از دست مردم فرار کرد

روزنامه دنیای اقتصاد: سایت الف وابسته به احمد توکلی نماینده تهران و رییس مرکز پژوهش‌های مجلس نوشت: در نظام مردمسالاري سوئد همه افرادي که در پست‌هاي دولتي به کار گمارده مي‌شوند بايد از هرگونه خطايي، چه در گذشته و چه در زماني که مشغول خدمت هستند، پاک باشند.

در انتخابات پارلماني سوئد در سال 2006 ائتلافي از احزاب دست راستي با به‌دست آوردن 178 کرسي نمايندگي، اکثريت کرسي‌هاي مجلس را نصيب خود کرد و دولت تشکيل داد.
چندي بعد نخست‌وزير به تدريج وزيران کابينه اش را معرفي کرد و خانم «ماريا بورليوس» به عنوان وزير بازرگاني معرفي شد. روز بعد دختري به يکي از روزنامه‌ها اطلاع داد، اين خانم چند سال پيش او را به مدت يک ماه براي نگهداري از بچه‌اش استخدام کرده بود، بدون اينکه موضوع را به اداره ماليات گزارش داده باشد...

در سوئد هر گاه کسي فردي را به کاري بگمارد بايد آن را به اطلاع اداره ماليات برساند و به عنوان کارفرما ماليات و هزينه بيمه آن فرد را بپردازد. هر کس کار مي‌کند بايد در زمان انجام کار بيمه باشد تا اگر اتفاقي حين کار بيفتد، بيمه بتواند نيازهاي آن فرد را پوشش دهد.

بورليوس به عنوان کارفرما بايد استخدام آن دختر را به اداره ماليات اطلاع مي‌داد و علاوه بر حقوق دختر، هزينه کارفرما را نيز به اداره ماليات مي‌پرداخت. بورليوس به اداره ماليات اطلاع نداده بود و خلاف قانون رفتار کرده بود. وقتي اين مساله فاش شد وي از طريق تلويزيون از مردم سوئد پوزش خواست و گفت در زمان انجام اين کار خلاف که سال‌ها پيش اتفاق افتاده بود، وضع مالي خانواده آنها چندان خوب نبوده است.

روزنامه‌نگاران و وبلاگ نويسان که مانند ساير مردم بدون هيچ محدوديتي حق تحقيق و گزارش دارند دست به کار شدند و پرونده مالي خانم وزير را طي سال‌هاي گذشته مورد بررسي قرار دادند.
همه شهروندان در سوئد مي‌توانند اطلاعات مالي افراد ديگر را مطالعه کنند. براي اين کار کافي است به سالن کامپيوتر اداره ماليات مراجعه کنند و با وارد کردن نام يا شماره شخصي افراد در رايانه‌ها، اطلاعات مربوط به درآمد افراد، اشتغال آنها و مقدار ماليات پرداختي توسط هر فرد را به دست آورند. پس از برملا شدن کار خلاف اين خانم وزير، شهروندي به نام ماگنوس فورا در وبلاگ خود نشان داد اين خانم دروغ مي‌گويد و درآمد آنها در سالي که آن دختر خانم را به کار گرفته است، بالاي يک ميليون کرون يعني خيلي بيشتر از درآمد متوسط شهروندان سوئدي بوده است. دو روز بعد نخست وزير سوئد اعلام کرد خانم بورليوس از کار خود کناره گيري کرده است. بورليوس نه تنها از کار وزارت کنار گذاشته شد، بلکه بنا بر گزارش روزنامه‌ها «خانم بورليوس از سوئد فرار کرد». او خانه و زندگي اش را در مدت کوتاهي فروخت و به انگلستان کوچ کرد تا چشمش به چشم مردمي که به آنها دروغ گفته بود نيفتد.

--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

كاريكاتور خانواه درگير - بخش 130 - كهريز سال 1389



 

كاريكاتور - خانواه درگير - بخش 130 - كهريز سال 1389

MARDOMAK-130.jpg



سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

ادبیات بازداشت و بازجویی در چهار نامه به خامنه‌ای



 ادبیات بازداشت و بازجویی در چهار نامه به خامنه‌ای


نامه‌های زندانیان سیاسی به علی خامنه‌ای به عنوان رهبر کشور (و دیگر مقامات نظام) و بیان آنچه بر آنها در زمان بازداشت و زندان گذشته بخشی مهم از ادبیات سیاسی معاصر ایران است. این نامه‌ها برای آنان که می‌خواهند بدانند چرا زندانی سیاسی در ایران دست به اعتصاب غذا زده و جان و سلامت خود را به خطر می‌اندازد دریچه‌های تازه‌ای را گشوده و نیز به فهم دنیای ذهنی و عینی زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی یاری می‌رسانند.نامه‌های زندانیان سیاسی به علی خامنه‌ای به عنوان رهبر کشور (و دیگر مقامات نظام) و بیان آنچه بر آنها در زمان بازداشت و زندان گذشته بخشی مهم از ادبیات سیاسی معاصر ایران است. این نامه‌ها برای آنان که می‌خواهند بدانند چرا زندانی سیاسی در ایران دست به اعتصاب غذا زده و جان و سلامت خود را به خطر می‌اندازد دریچه‌های تازه‌ای را گشوده و نیز به فهم دنیای ذهنی و عینی زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی یاری می‌رسانند. این نامه‌ها که علی‌رغم فراتر نشستن خامنه‌ای از مسئولیت و پاسخگویی وی را مستقیماً به عنوان مسئول آنچه بر نویسندگان آنها رفته مورد خطاب قرار می‌دهند به خوبی نگرش حکومت به حقوق افراد و بالاخص رفتار آن با زندانیان سیاسی را بازتاب می‌دهند. همچنین نامه‌های اخیر نمایانگر تغییر نگرش مخالفان مذهبی حکومت از تلقی خود به عنوان اسلامگرایان باورمند به ابدی و عادل و آرمانی بودن جمهوری اسلامی به عنوان مخالفان و منتقدان حکومتی استبدادی و جائر هستند. بخش‌هایی از چهار نامه انتخاب شده از افرادی با گرایش‌های مختلف سیاسی- مذهبی (کارگزاران، ادوار تحکیم،  مجمع اسلامی بانوان و حزب توده) الگوی واحدی از رفتار حکومتی پلیسی و غلبه نیروهای امنیتی و نظامی بر دستگاه‌ قضایی را در برابر منتقدان نظام به نمایش می‌گذارند. نامه کیانوری که وقایع سال ۱۳۶۱ را توضیح می‌دهد از این جهت انتخاب شد که نشان داده شود رفتارهای ناشایست مذکور (بازداشت شب هنگام، فحاشی، شکنجه، گروگان‌گیری و کشاندن پای اعضای خانواده، غارت خانه و لوازم شخصی، و صحنه‌سازی) بخشی از یک الگوی واحد و جزئی از جوهره جمهوری اسلامی‌اند و اصولاً این نظام با تمسک به این روش‌ها قوام و تداوم یافته است. دغدغه‌های منعکس شده در این نامه‌ها نیز حقوق بشر «انسان بما هو انسان» است و نه حقوق مسلمان یا شیعه یا فردی کمونیست.     مدعاهای این نامه‌ها به تواتر در نامه‌ها و یاداشت‌های زندانیان دیگر سیاسی مورد اشاره واقع شده و از این جهت در وثاقت آنها تردیدی نیست: «ماموران وزارت اطلاعات در روزهای بازداشت، هم مرا کتک زده‌اند و هم به ناموس و خانواده‌ام فحش داده‌اند. این رفتار هیولاگون مأموران وزارت اطلاعات، در مورد آقایان سید مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، حمزه کرمی، محمدرضا رجبی، و بسیاری دیگر نیز صورت پذیرفته است. هم کتک زده‌اند، هم فحش‌های ناموسی داده‌اند، و هم کله بعضی را در کاسه مستراح فرو برده‌اند.» (محمد نوری‌زاد، ادوار نیوز، ۱۹ آبان ۱۳۸۹) با توجه به تحت فشار بودن این افراد امکان توافق آنها بر ادعای دروغ صفر است. نوشتن نامه برای بیان مظالمی که بر یک فرد رفته است روش بیان غالب در دوران مشروطه بوده است، زمانی که مخالفان و مردم عادی از یک رسانه برای ابراز نظر محروم بودند. اینکه امروز فعالان سیاسی و مدنی که امکان اداره انواع رسانه‌ها را دارند به این رسانه رو می‌کنند بیانگر بسته شدن همه منافذ ابراز نظر تحت حکومت ولی فقیه است. همه نویسندگان این نامه‌ها که از فرط غیر انسانی بودن رفتار بازجویان سوررئال می‌نمایند می‌دانند که خامنه‌ای نه این نامه‌ها را خواهد خواند و نه به آنها توجهی خواهد کرد. آنها این نامه‌ها را برای آگاهی‌رسانی به عموم می‌نویسند اما چون حکومت این گونه اعمال را انکار می‌کند خامنه‌ای به عنوان صادرکننده دستور حمله و بازداشت و شکنجه مورد خطاب قرار می‌گیرد.   حمزه کرمی به علی خامنه‌ای «این‌جانب [را] در تاریخ ۲۷ خرداد ۸۸ در حالی که در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب به طور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درب ورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند. ۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی به سر بردم . بازجویی‌ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد... در طول مدت بازجویی ۱۵ بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم... از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا به خاطر همکاری با هاشمی‌ها مستحق مرگ می‌دانست و نوید آن را می‌داد. مسئله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجوها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری می‌کنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بندها به افراد جدیدالورود تجاوز جنسی می‌نمایند... یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف‌تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یک ماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می‌نمودند با دختری جوان چه می‌کردند؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری می‌نماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ می‌گفته و دخترم دستگیر نشده است... اصرار بازجویم با فحش و کتک‌کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم... که بابت پیگیری صحت مدرک... با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ... تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آنها هر از گاهی اعلام می‌کردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی می‌کردند... آنها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای... بازجوها...از این‌جانب علیه دیگران تک‌نویسی می‌خواستند و وقتی من نمی‌نوشتم کتکم می‌زدند. می‌نوشتم باز هم کتکم می‌زدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای... از جمله کارهایی که بازجوها می‌کردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار به صورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک‌کاری، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون‌ریزی شدم و چندین روز خون‌ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آنها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد (آن موقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به بند ۲۰۹ می‌بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می‌رفتند... فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه... یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می‌فشرد، در حدی که بیهوش می‌شدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می‌نمود... فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه... توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلول‌های دیگر بودند و توهین و تحقیر آنها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین... توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم... نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی... فحاشی‌های بسیاری که از بیان آنها شرم دارم... بیش از ۱۵ بار در مدت زندان در حین بازجویی‌ها و پس از آن بی‌هوش شدم.» (سایت ایرانیان انگلیس، دوم شهریور ۱۳۸۹) عبدالله مومنی به علی خامنه‌ای   «در جریان دستگیری درحالی که گاز اشک‌آور که تا پیش از آن در خیابان‌ها استفاده می‌شد در فضای بسته مرا به حالت خفگی انداخته و امکان هرگونه تحرکی را از من سلب کرده بود مأموران دست بردار نبوده و با کینه و دشمنی چنان مرا به زیر مشت و لگد گرفتند که با بینی، دهان و دندان‌هایی خونین و دستان و پاهایی زنجیرشده به مسئولان‌شان در زندان اوین تحویل شدم؛ و جالب آنکه وقتی به مأموران که حدود ۲۰ نفر بودند در برابر فحاشی و ضرب و شتم می‌گفتم که از شما به قاضی شکایت می‌کنم، با فحش‌های رکیک آنها و الفاظ وقیحانه به خودم و قاضی مواجه می‌شدم. این البته دستگرمی آغاز کار بازجویان بر روی جسم و روح من بود. از همان ابتدای بازداشت درحالی که مدام در گوشم می‌خواندند که «نظام ترک برداشته» با این وعده مواجه بودم که «شماها اعدام خواهید شد». انتظار تحقق این وعده تا مدت‌ها، بارها وقتی در طی شبانه و روز بدون هیچ توضیحی مرا از سلولی به سلولی دیگر و از بندی به بندی دیگر منتقل می‌کردند، مرا در بیم و هراس نسبت به ادامه حیات خویش قرار می‌داد. طی ۸۶ روز انفرادی هیچ وقت آسمان را ندیدم و طی هفت ماه بازداشت در بندهای امنیتی ۲۰۹ و ۲۴۰ تنها شش بار از «حق هواخوری» برخوردار شدم و پس از دوران انفرادی و حتی پایان بازجویی و برگزاری دادگاه هر دو هفته تنها یک بار اجازه تماس تلفنی کوتاهی آن هم با حضور بازجو با خانواده را داشتم... پس از بازداشت به شرح فوق، روانه انفرادی در سلول ۱۰۱ بند ۲۰۹ اوین شدم و در بدو ورود متوجه وجود مدفوع در زیر موکت سلول شده و اعتراض کردم، پاسخم این بود که «شایسته بیشتر از این نیستی»... هر سلول انفرادی [بند ۲۴۰] را تقسیم به دو سلول کرده بودند با ابعاد ۱.۶ در ۲.۲ متر (به شکلی که عرض سلول از قد من کوتاه‌تر بوده و تنها در یک وضعیت امکان درازکشیدن داشتم). یک سطل فلزی که بر سر چاه توالت جهت اجابت مزاج گزارده بودند و یک شیرآب در بالای آن نیز داخل سلولی به همین اندازه بود تا زندانی برای نیازهای اولیه نیز از سلول بیرون آورده نشود. در فضای قبر مانند سلول و سکوت گورستانی بند، متأسفانه وضعیت سلول نیز به شکلی بود که جهت قبله به سمت سطل فلزی مذکور بوده و فاصله سجده‌گاه زندانی با آن حدود یک وجب بود و نورافکنی هم ۲۴ ساعته روشن بود تا مبادا زندانی هوس خواب در سر بپرورد... درکنار انفرادی، بی‌خوابی‌های مکرر در نتیجه جلسات بازجویی چند ساعته و ایستادن بر روی یک پا و ضرب و شتم و سیلی‌های پیاپی نیز ترجیع‌بند این روزها بود. فشارها و آزار ناشی از عدم اطاعت از خواست بازجویان آنقدر بود که گاهی باعث می‌شد در حین بازجویی از هوش بروم. گاهی نیز که گویی باید مشت آهنین از آستین بازجو بیرون می‌آمد، چنین می‌شد و چندین بار آنچنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی می‌فشرد که بی‌هوش برزمین می‌افتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برایم زجرآور می‌شد... بازجویان حتی از فریاد و ناله‌های من نیز در هنگام ضرب و شتم علیه دیگر زندانیان استفاده می‌کردند به طوری که بعدها از برخی زندانیان شنیدم که با ترتیب دادن جلسات بازجویی همزمان ضجه‌های من را به گوش سایر زندانیان می‌رسانده‌اند تا آنها را نیز بدین وسیله تحت فشار و شکنجه روحی و روانی قرار دهند... مرتباً می‌خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می‌گفتم این سخنان درست نیست و من نمی‌توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش‌های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبه‌رو می‌شدم که فاحشه‌ای را در دادگاه می‌آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است... بازجویان در تمام طول بازجویی بارها به مادر مرحومه‌ام که زنی مؤمنه و مادر شهید است ، با بدترین وجه ممکنه، مورد فحش وناسزا و الفاظ رکیک قرار می‌دادند، همسر فداکارم، بارها به رغم آنکه زنی مسلمان و مؤمنه و همسر شهید است (و با آنکه می‌دانستند من با همسر برادر شهیدم ازدواج نموده‌ام) به عنوان... می‌نامیدند و خواهرن و نوامیس مرا به فجیع‌ترین وجه ممکن با لقب... مورد دشنام و توهین قرار می‌دادند. این ابراز مکرر الفاظ ناشایست از مدافعین نظام اسلامی شامل حال برادر شهیدم نیز می‌شد... پس از ساعتی بازگشتند و پرسیدند که آیا آنچه باید را نوشته‌ای یا نه؟ و من نیز بیان داشتم همان را که به شما قبلاً هم گفته بودم نوشتم. کاغذ را از من گرفتند و خواندند. پس از خواندن کاغذ بازجویی، به من هجوم آورده و با مشت و لگد و سیلی به جان من افتادند و به خود و خانواده‌ام تا جای ممکن فحاشی کردند و پس از کتک‌کاری مفصل و تحقیر و توهین گفتند «به تو اثبات می‌کنیم که حرامزاده و ولد زنا هستی». این سخنان عصبانیت مرا نیز برانگیخت و به درگیر شدن من با آنان نیز منجر شد که البته نتیجه آن فرو کردن سر من در چاه توالت بود، آن چنان که کثافت‌های درون توالت به دهان و حلق من وارد و به مرحله خفگی رسیدم.» (تاریخ نامه مرداد ۱۳۸۹، جرس، ۱۸ شهریور ۱۳۸۹)   فاطمه کروبی به علی خامنه‌ای «علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیرالمومنین (ع) برده شد و در خانه خدا این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت‌شدگان کتک خورد و ناسزا شنید. هنگامی که اسامی بازداشت‌شدگان را یادداشت می‌کردند، اوباش‌هایی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته‌اند به هویت علی پی بردند و پس از ۱۰ دقیقه و کسب اجازه از مسئولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادند... آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با به کارگیری سخیف‌ترین و زشت‌ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت‌ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند- مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است. خدا می‌داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می‌آورند... ...در هنگام انتقال بازداشت‌شدگان آنان علی را از جمع جدا کرده و به گارد ویژه به سرکردگی افراد فاسدی می‌سپارند که دور جدید شکنجه او آغاز می‌گردد. در هنگام شکنجه از او فیلم گرفته و با افتخار از اینکه فرزند مهدی کروبی در اسارت آنان است با زشت‌ترین الفاظ به مهدی کروبی و خانواده او توهین می‌کنند. هنگامی که دستور انتقال و آزادی علی به پایگاه خیابان شهید مطهری می‌رسد، مأمور شکنجه ضمن اظهار تأسف می‌گوید اگر ۲۴ ساعت دیگر اینجا بودی جنازه‌ات را تحویل می‌دادم.» (۲۴ بهمن ۱۳۸۹) نورالدین کیانوری به خامنه‌ای «صبحدم روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱ ساعت ۳:۳۰ تا ۴‌ پس از نیمه شب ‌گروهی از پاسداران با بازکردن در خانه به اطاق خواب ما در منزل دخترمان ریختند و دستور دادند که من فوراً لباس بپوشم. این آقایان تنها حکم بازداشت مرا در دست داشتند. اما نه تنها مرا، بلکه همسرم را هم بدون داشتن حکم بازداشت کردند. به آن هم بسنده نکرده دخترمان را هم که در کارهای سیاسی ما نه سر پیاز بود و نه ته پیاز، او را هم بدون حکم، بازداشت کردند. تصور نفرمایید که به اینهم بسنده کردند، نه! فرزند ۱۱ ساله افسانه دخترمان و نوه ما را هم بازداشت کردند و همه ما را به بازداشتگاه ۳۰۰۰، یعنی کمیته مشترک دوران شاه که من در آنجا مدت‌ها (پیش از کودتای ۲۸ مرداد) بازداشت و محاکمه و زندانی شده بودم بردند. پس از آزاد شدن افسانه دخترمان (که پس از شکنجه و یک سال و نیم زندانی بدون محکومیت آزاد شد) معلوم شد که آقایان بازداشت‌‌کنند‌گان در غیاب ما خانه را «غارت» کردند. هر چیز ‌گرانبها را از سکه‌های طلای متعلق به افسانه (سکه‌هایی که طی سال‌ها بمناسبت اعیاد و روز تولد خود از بستگانش دریافت کرده بود) ‌گرفته، تا مقداری اشیای قیمتی که من در سفرهای خود به عنوان هدیه دریافت کرده بودم، تا حتی مدارک تحصیلی من (از تصدیق ششم ابتدایی ‌گرفته تا تا بالاترین سند علمی من که حکم پروفسوری آکادمی شهرسازی و معماری جمهوری دمکراتیک آلمان بود) به غارت بردند و تاکنون که هفت سال از آن زمان می‌‌گذرد، با وجود ده‌ها بار درخواست افسانه و من، اصلاً کوچک‌ترین اثری هم از آنها پیدا نشده است. ظاهراً آقایان بازداشت‌کننده ما، این اشیای ‌گران بها را به عنوان غنائم‌ جنگی در جنگ مسلمانان علیه کفار برای خود به غنیمت برداشته‌اند. در مورد اکثر بازداشت‌شد‌گان از همان روز اول بازداشت و در مورد من چند روز پس از بازداشت، شکنجه به معنای کامل خود با نام نوین «تعزیر» آغاز ‌گردید. شکنجه عبارت بود ‌‌از شلاق با لوله لاستیکی تا حد آش و لاش کردن کف پا. در مورد شخص من در همان اولین روز شکنجه آن قدر شلاق زدند که نه تنها پوست کف دو پا، بلکه بخش قابل توجهی از عضلات از بین رفت و معالجه آن تا دوباره پوست بیاورد، درست سه ماه طول کشید و در این مدت هر روز پانسمان آن نو می‌شد و تنها پس از 3 ماه من توانستم از هفته‌ای یکبار حمام رفتن بهره‌‌گیری کنم. نوع دوم شکنجه که به مراتب از شلاق وحشتناک‌تر است دستبند قپانی است. تنها کسی که دستبند قپانی خورده می‌تواند درک کند که دستبند قپانی آن هم ۸ تا ۱۰ ساعت متوالی در هر شب، یعنی چه؟ در مورد من، پس از این که شلاق اولیه که با فحش و توهین و توسری و کشیده تکمیل می‌شد سودی نداد، یعنی آقایان نتوانستند در مورد دروغ شاخدار ساخته شده که در زیر آن را شرح خواهم داد از من تأیـیدی بگیرند، مرا به دستبند قپانی بردند. ۱۸ شب پشت سر هم مرا ساعت ۸ بعدازظهر به اطاقی واقع در اشکوب دوم می‌برند و دستبند قپانی می‌‌‌ز‌دند و این جریان تا ساعت ۵ تا ۶ صبح یعنی ۹ تا ۱۰ ساعت طول می‌کشید. تنها هر ساعت مأمور مربوطه می‌آمد و دست‌ها را عوض می‌کرد. چون ممکن است شما ندانید که دستبند قپانی چگونه است، آن را توضیح می‌دهم. این شکنجه عبارت از اینست که یک دست از بالای شانه و دست دیگر را از پشت به هم نزدیک می‌کنند و بین مچ دو دست یک دستبند فلزی زده و با کلید آن را تن‌ می‌کنند. درد این شکنجه وحشتناک است‌. طی ۱۸ شب که من زیر این شکنجه قرار داشتم و دو بار هم در تعویض ساعت به ساعت آن «غفلت» شد و از ساعت ۱۲ نیمه شب تا پنج صبح به همان حال باقی ماندم. علت اینکه چرا این قدر طول کشید این بود که من به آنچه می‌خواستند به «زور» اعتراف کنم، تسلیم نشدم. من ۱۸ کیلو‌گرم از وزن خود را از دست دادم و تنها پوست و استخوان از من باقی ماند، تا آن حد که بدون کمک یک نفر حتی یک پله هم نمی‌توانستم بالا بروم و برای رفتن به دستشویی هم محتاج به کمک نگهبان بودم. پیامد این شکنجه وحشتناک که هنوز هم باقی است، این است که دست چپ من نیمه فلج است و دو انگشت کوچک هر دو دستم که در آغاز کاملاً بی‌حس شده بود، هنوز نیمه بی‌حس هستند. یادآوری می‌کنم که من در آن زمان ۶۸ ساله بودم. همسرم مریم را آن قدر شلاق زدند که هنوز پس از هفت سال، شب هنگام خوابیدن کف پاهایش درد می‌کند. البته این تنها شکنجه «قانونی» بود که به انواع توهین و با رکیک‌ترین ناسزا‌گویی‌ها تکمیل می‌شد (فاحشه، رئـیس فاحشه‌ها و...) آنقدر سیلی و توسری به او زده‌اند که ‌گوش چپ او شنوایی‌اش را از دست داده است. یادآور می‌‌شوم که او در آن زمان پیر زنی ۷۰ ساله بود. خواهش می‌کنم عجله نفرمایید و نیاندیشید که بدترین نوع شکنجه (تعزیر) همین بود. نه، از این بدتر هم دو نوع دیگر بود. نوع اول شکنجه جسمی بود و آن این جور بود که فرد را دستبند قپانی می‌زدند و با طنابی به حلقه‌ای که در سقف شکنجه‌خانه کار ‌گذاشته شده بود آویزان می‌کردند و او را به بالا می‌کشیدند، تا تمام وزن بدنش روی شانه‌ها و سینه و دست‌هایش فشار غیر قابل تحمل وارد آورد. درد این شکنجه نسبت به دستبند قپانی ساده شاید ۱۰ برابر باشد. حتی افراد ورزیده‌ای مانند دوست عزیز ما آقای عباس حجری که ۲۵ سال در زندان‌های مخوف شاه مردانه پایداری کرد، چندین بار از هوش رفت. آقایان به این هم بسنده نکرده و او را مانند تاب تلو تلو می‌دادند. دوست هنوز زنده ما آقای محمدعلی عمویی که با آقای حجری و پنج جوانمرد دیگر از سازمان افسری حزب توده ایران پس از کودتای امریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به زندان افتاده و مانند یارانش ۲۵ سال در همه زندان‌های مخوف شاه معدوم مردانه پایداری کرد، شاهد زنده این شکنجه‌هاست. البته نه شاهد دیدار، بلکه خود او زیر این شکنجه‌ها قرار ‌گرفته است. آقای عباس حجری که مردی ورزیده بود در اثر این شکنجه وحشتناک، دست راستش تا حد سه چهارم فلج شده بود تا آنجا که نمی‌توانست با آن غذا بخورد. مرا مسلماً به علت آنکه دیگر جانی برایم باقی نمانده بود از این شکنجه معاف داشتند. نوع دوم، شکنجه روحی بود. این نوع شکنجه که در مورد من عملی شد، از همه شکنجه‌های دیگر دردناک‌تر بود. این شکنجه چگونه بود؟ پس از اینکه آقایان از تحمیل اعترافات به من با شکنجه‌ها و با‌‌هدفی که در بالا شرحش را دادم، ناامید شدند، سه بار مرا زیر این «آزمایش» قرار دادند. بار اول مرا به اطاق شکنجه بردند. مریم همسرم را که چشمش را بسته و دهانش را با دستمالی که در آن فرو کرده بودند، بسته بودند روی تخت شلاق خوابانده و دهان مرا هم ‌گرفتند و در برابر چشم من به پای لخت او شلاق زدن را آغاز کردند. این جریان پیش از شلاق‌زدن‌های شدید مریم که در بالا یادآور شدم بود. آقایان برای اینکه دست خود را به یک چنین کار ننگینی که بدون تردید قابل دفاع نبود، آلوده نکرده باشند، یکی از افراد توده‌ای، به نام حسن قائم‌پناه را‌‌‌ که برای فرار از فشار تن به پستی داده بود مأمور شلاق زدن کردند. پس از نشان دادن این منظره، مرا به پشت در سلول شکنجه‌‌‌گاه بردند و به زمین نشاندند و از من اعتراف می‌خواستند تا شلاق زدن به پای همسرم را که من صدای ضربات شلاق و ناله همسرم را می‌شنیدم، پایان دهند. پس از چند دقیقه چون من حاضر به پذیرش آنچه از من می‌خواستند، نشدم (قبول طرح کودتا) مرا به سلول خودم بر‌گرداندند... ... چون من باز هم تسلیم نظریات آقایان نشدم، بار دوم - باز هم مرا به اطاق شکنجه بردند. این بار دخترم افسانه را خوابانده بودند و همان فرد پست در برابر چشم "آقایان" مشغول به شلاق زدن به پای برهنه او بود. باز هم مرا پشت در نشاندند و به ‌گوش کردن ناله‌های دخترم مجبور کردند و از من خواستند که خواسته آنان را بپذیرم و چون حاضر نشدم بار سوم باز هم مرا شبی به اطاق شکنجه بردند. این بار همسرم مریم را دستبند قپانی زده و به سقف آویزان کرده بودند. او پاهایش هنوز روی زمین بود. مرا به پشت در شکنجه‌‌‌گاه آوردند و ‌گفتند ا‌گر اعتراف نکنی، مریم را بالا خواهیم کشید. چون من حاضر به اعتراف نشدم دستور دادند که مریم را به بالا بکشند. من تنها صدای ناله‌های مریم را که چون دهانش با دستمال بسته بود، به طور مبهم شنیدم. پس از مدتی آقای «یاسر» که در درون شکنجه‌‌‌گاه بود فریاد زد متهم از حال رفته، دکتر را بیآورید و مرا به سلول خود بر‌گرداندند. ... پس از چند هفته که بازپرسی‌ها به طور کلی در بخش عمومی‌اش پایان یافته بود، بازپرس مستقیم من آقای «مجتبی» به من ‌گفت که این جریان سوم یک صحنه‌سازی بود و ناله‌ها را هم «یاسر» با صدای زنانه و مبهم می‌کرده است. پس از دیدار کوتاهی که با همسرم مریم داشتم او هم این حقیقت را تأیید کرد و ‌گفت او را بالا نکشیدند، تنها پنچ دقیقه نگه داشتند.»
(نوشته شده در ۱۶ بهمن ۱۳۶۸)

--
سبز مي مانيم، تا هميشه
جنبش سبزمان را پاياني نيست