جنجال نمی کنم پس هستم
شما کارت را بکن، ما هم قول می دهیم زیاد سروصدا نکنیم. مهدی هم که رفته لندن گل بچیند، فائزه هم که جلوی ماشین بازجویی پس می دهد، محمد آقا هم که ماهی یک بار حرف می زند. مرعشی هم که فعلا از او خبری نیست که نیست. فعلا داریم روزها را می شماریم که ببینیم آقا الحمدالله عقلش می رسد که طرف را تا روز 19 اسفند امسال نگهدارد توی مجلس خبرگان، یا از این سی تا چند نفر از دایناسورها را با پول و زمین و چیزهای دیگر جذب می کند و مجلس خبرگان می افتد دست یزدی و جنتی و بکلی باید کرکره عقل را کشید پائین و مغازه را تعطیل کرد و رفت رفسنجان. اکبر هاشمی گفت: " به دور از جنجال پیگیر مواضعم هستم." به نظرم ایشان جنجال نکند بهتر است، ما هم راضی نیستیم. شما راحت باش، فعلا که ما کاری نداریم، آقا هم فعلا تشریف دارند.
دخالت با اعمال شاقه
گاهی اوقات یک حرفهایی آدم می شنود که انگار عقلش جامانده روی تاقچه و انگار حافظه نداریم و اصلا کی بود کی بود دستم بود، تقصیر شورای نگهبان بود. لاریجانی گفت: " روسای قوا نمی خواهند در انتخابات دخالت کنند." یعنی قرار است مثل انتخابات قبلی رئیس قوه مجریه که هم بودجه اش را از دولت می گرفت، هم رئیس ستاد انتخابات سابقش شده بود وزیر کشور، هم رئیس ستاد انتخابات وزارت کشورش شده بود، رئیس ستاد انتخابات رئیس جمهور، هم صدا و سیمای ملی شده بود شبکه محمود پرس، و هم شهرداری دیوارهای تمام خیابانها را با احمدی نژاد کاغذدیواری کرده بود، و هزار تا کار دیگر، این دفعه قرار است دیگر رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه هیچ دخالتی در انتخابات نکنند، مشکل که این نیست. آقای لاریجانی از طرف قوه مجریه چطور می خواهد به مردم قول بدهد که در انتخابات تقلب و دخالت نمی کند؟ از انتخابات قبلی که خود ایشان تبریک پیروزی موسوی را می گوید و بعد اعلام می کند که یکی دیگر رئیس جمهور شده است. مگر قوای مملکت در انتخابات دخالت دارند؟ شورای نگهبان زورش از همه بیشتر است، قوه مهمی هم نیست. رهبر کشور هم که قبل از اعلام نتیجه انتخابات نتیجه را اعلام می کند، نه قوه است، نه مسوول است، نه جواب می دهد و نه سووال می کند. حرف هم بزنی ده تا شاعر جمع می کند، همه می گویند آقا قدش بلند است و گیسوش کمند است و جملاتش همه پند است. یک قوه دیگر می ماند در انتخابات که هم زورش زیاد است، هم تعداد اعضایش زیاد است، هم توپ و تانک و مسلسل دارد که اتفاقا اثر هم دارند.
مشائی مشائی، تو نور چشم مائی، انجمن روشندلان
البته هر جور فکر می کنم اگر قرار باشد بین قالیباف و مشائی یکی را انتخاب کنیم، من که به قالیباف رای می دهم. مشائی هنوز معلوم نیست بالاخره طرفدار کورش است یا طرفدار حضرت مهدی، فکر کنم خودش هم نمی داند، خیلی وقت هم هست هند نرفته و آقای مرتاضای هندی به او نگفته بالاخره پولش را روی شماره 12 بگذارد یا روی شماره 2500. بقول هاشمی آدمی که معلوم نیست طرفدار کورش است یا امام زمان، حتما در هر دو مورد دروغ می گوید. البته ما که در مورد دروغ واکسینه شدیم. باز خوبی قالیباف این است که رسما دروغ نمی گوید. همین است که هست. زیباکلام گفت: " قالیباف جدی ترین رقیب مشائی است."
چه گواراست، محمود!
همین یکی مانده بود که آن هم آمد. خدا دوازده میلیون بار رحمتش کند، آن اعلیحضرت را که درست است چند ماه دیر صدا را شنید، ولی در این یکی تشیخص اش اشتباه نکرد. بیخودی که نمی گفت اینها مارکسیت های اسلامی هستند. ما هم هی به او می خندیدیم. خدا رحمت شان کند مرحوم نخشب و دوستانش را که حزب " سوسیالیست های خداپرست" را ایجاد کردند و تخم لق مارکسیسم را توی دهان دانشجویان جبهه ملی کاشتند. قبلش هم نواب صفوی بود که در سن نوزده سالگی قانون اساسی نوشته بود، در سن بیست سالگی آخوند شده بود، در سن 21 سالگی تروریست، یاد گرفته بود از همسایه شمالی. بعد هم خدا رحمتش کند، مرحوم بازرگان که نصف عمرش را مصرف کرد که ثابت کند مارکسیسم علمی نیست، منتهی نصفه دیگر عمرش هزار تا شاگرد تربیت کرد که خدای شان لنین بود و فکر می کردند منفجر کردن ساختمان مهم ترین کار برای ایجاد عدالت است. و خدا بیشتر از همه رحمت کند مرحوم شریعتی را که زیباترین ترکیب میان دیکتاتوری استالینی و خداوند متعال را در امامت تعریف کرد و قسم حضرت عباس می خورد که محبوبه آلادپوش که خودش می گفت من مارکسیست هستم، دو برابر حضرت فاطمه نماز می خوانده، حالا چه فرقی می کند، نماز بخوانی یا شراب بخوری، وقتی با استکبار مبارزه نمی کنی. و خدا رحمتش کند مرحوم مطهری را که برداشت عین استالین برای اسلام جهان بینی درست کرد و بنی صدر هم که خارجی تر از همه بود، برداشت همه اصول دین را قاطی کرد با اقتصاد و فلسفه و استکبار جهانی و یک ایدئولوژی درآورد که روزی هفت تا مارکس از پهلوش در می آید شش تا لنین. آخرش هم سازمان مجاهدین علنا شد مارکسیست، توده ای ها شدند پیرو خط امام، چریکهای فدائی هم شدند همکار سپاه پاسداران. همین الآنش را نگاه کنید که سوسیالیست های پپه فرانسوی هنوز چشم شان به دست حسن نصرالله است، چاوز و مورالس و کاسترو با پول بیت المال دارند با امپریالیسم مبارزه می کنند، سپاه پاسداران هم که اگر سی سال قبل عکس چه گوارا را در ماه می دید، آن را به گلوله می بست از کامیلو پسر چه گوارا در وسط ماه رمضان دعوت می کند دعای جوشن کبیر در دانشگاه تهران بخواند، حالا با همه این احوال چه تعجبی دارد اگر عکس چه گوارا را در مراسم استقبال احمدی نژاد استفاده کنند؟ هر کسی سووالی دارد از دکتر فریبرز رئیس دانا سووال کند که هم دکتر است هم رئیس هم دانا، فقط قرار است اسمش را از فریبرز تغییر بدهد بگذارد ابوذر.
سردار قلابی دستگیر شد
حتما فکر کردید سردار نقدی دستگیر شده و با خودتان گفتید، خوب شد این مردک که نه ایرانی است، نه در زمان جنگ کارش ربطی به ایران داشته و فوق فوقش مثل مجاهدین خلق که علیه کشور خودشان می جنگیدند، علیه عراق می جنگید، و بعدش هم به عنوان رئیس باند کلاهبرداری و بجرم تجاوز به عنف رفت به زندان و در کهریزک هم هر کاری دلش خواست کرد، دستگیر شد، اما نه، سردار نقدی دستگیر نشده و همچنان مشغول کارش است. شاید هم فکر کردید سردار طائب که بخاطر قضایای بی ناموسی و این جور چیزها توسط خود آقا، برکنار شده بود و به او گفته شده بود، برو گمشو توی خانه تان بیرون نیا و این روزها فعلا دارد خوب خرش را می راند دستگیر شده، ولی نه، در مورد این یکی هم اشتباه کردید. شاید هم فکر کردید بالاخره این سردار جبهه نرفته ای که در تمام عمرش جز موقعی که فرماندار بود و موشک اینقدر گشت تا پیدایش کرد و خورد پنجاه کیلومتری اش و حالا شده رئیس جمهور دستگیر شده، نه بابا جان، اگر احمدی نژاد دستگیر شده بود که نمی گفتند سردار قلابی، می گفتند رئیس جمهور تقلبی. یا شاید هم فکر کردید سردار محصولی که میلیارد میلیارد رانت دوره استانداری و فرمانداری و شهرداری و بخشداری اش را برای بساز و بنداز به ملت صرف کرده و همه دوران خدمتش در بساز و بفروشی را هم به حساب سردار بودن گذاشته دستگیر شده، نه، بابا جان، آنها که دستگیر نمی شوند. حالا کو تا سفری بروند سنگال یا کسی از تونس بیاید اینجا که تقی به توقی بخورد. یکی دیگر بود، ما هم هر چه نگاه کردیم نشناختیمش.
--
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر