۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

حلقه ترور

حلقه ترور

مهستی شیرازی


محمد جعفر بهداد در یک جمع خودی گفته است که «یک محفل» می‌خواهد حلقهٔ احمدی‌نژاد را «ترور» کند. بهداد به اندازهٔ کافی از اعضای این محفل «کد» داده است و ظاهراً باید سراغ آن‌ها را از مدیر مسئول کیهان گرفت. از طرفی دیگر، امیر عاملی شاعر مشهور کیهان هم، به فاصلهٔ چند روز همین ادعا را تکرار کرده است و گفته است شریعتمداری می‌خواهد احمدی‌نژاد را در مقابل رهبری قرار دهد تا « حکم قتلش» را بگیرد.


اگر «این‌ دو نفر» روزگاری نه چندان دور با حسین شریعتمداری سروسری نداشتند و اگر نام حسین شریعتمداری برای افکار عمومی یادآور قتل‌های زنجیره‌ای نبود، شاید می‌شد از کنار این ادعا‌ها و اسامی گذشت و آن را به حساب دروغ‌های رایج پروردگانِ دولت گذاشت. اما هم بهداد و هم امیر عاملی از زمرهٔ کسانی هستند که بر «سفرهٔ کیهان» نشسته‌اند و سال‌ها با حسین شریعتمداری دم خور بوده‌اند و لابد در عالم دوستی چیزهایی می‌دانند. حسین شریعتمداری هم – سهواً یا عمداً! – همواره افکار و منش و نوشته‌هایش را با عاملان قتل‌های زنجیره‌ای – مخصوصا سعید امامی – پیوند زده است، تا جایی که وقتی حجاریان ترور شد، در یک تیتر دو پهلو و زهردار نوشت «مگر سعیدِ ما چه کرده بود؟»


معلوم نیست – شاید هم فقط بر ما معلوم نیست! – که چرا مسئولین امنیتی و انتظامی کشور به راحتی از کنار این اظهارات می‌گذرند؟ مگر محمد جعفر بهداد معاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری – با دفتر رئیس جمهور اشتباه نشود – نیست؟ مگر در یکسال اخیر شاهد چندین ترورِ پر سر و صدا در کشور نبوده‌ایم؟ بهداد و شریعتمداری و امیر عاملی که از اهالی فتنه نیستند و «بصیرت»شان هم بر کسی پوشیده نیست و عامل موساد و جیزه خوار انگلیس که نیستند؛ انگیزهٔ تغییر ناگهانیِ آنان هم بر کسی که پوشیده نیست! پس اگر اراده‌ای برای جلوگیری از ترورهای مورد ادعای حلقهٔ «نو اصولگرایان» وجود دارد بسم الله! از قدیم گفته‌اند «بز حاضر، دزد حاضر». قوهٔ قضائیه اگر از عهدهٔ برادر حسین و پیگیری «ترور‌ها» بر نیامد، دست کم بهداد و امیر عاملی را به‌‌ همان اتهام مشهور ِ «تشویش افکار عمومی» محاکمه کند تا قضات بی‌طرف!! هم از دخالت‌های مسئول دفتر احمدی‌نژاد بیشتر از این نرنجند.

 

شاید هم جعفر بهداد و امیرعاملی چندان بی‌خبر نیستند، که از دور دستی بر آتش دارند. گاهی شاهد از غیب می‌رسد. در یکی از همین هفته نامهٔ جدیدی که نَسَبش بر کسی پوشیده نیست، فردی «دقیقاً» با‌‌ همان «عنوان و سمتِ سعید امامی» پشت به مخاطب و روبروی گردانندگان سایت رجانیوز نشسته است و بر‌‌ همان نهج و مرام، در آمیزش راست و دروغ و تهمت زنی دستِ «حاج سعید» را از پشت بسته است.


در مصاحبه‌ای که این نشریه اقتدارگرا منتشر ساخته است و حاشیه‌هایش را به سخنرانی «سردار مشفق» آراسته است، کافی است «پروژه تهاجم فرهنگی» را بر جای «پروزه جنگ نرم» بنشاند، تا «روح سعید اسلامی» در  شخصی به نام «شکری» حلول کند. گردانندگان نشریه نیز ابایی نداشته‌اند که او را هنوز هم «تخریب چی» بنامند.


اما این تنها شاهد ماجرا نیست. سعید امامی، مشاور و معاون سابق وزارت اطلاعات بود و «شکری» نیز می گوید قبلاً معاون وزیر بوده است و هنوز هم! به مشاورهٔ وزیر مشغول است. رویکرد و ادبیات «باند قتل‌های زنجیره‌ای» برای «منافق سازی» در مصاحبهٔ شکری هویداست. او برای رسیدن به منظور خود – و لابد برای زنده نگهداشتن‌‌ همان باند – بروشورهای انتخاباتی را اسناد براندازی می‌داند و جلسات انتخاباتی را جلساتی برای براندازی نظام و فعالان انتخاباتی را سمپات مجاهدین خلق معرفی می‌کند. حتی جزوهٔ «الگوی زیست مسلمانی» را که برای ماه‌ها قبل از انتخابات برای بزرگان نظام و رهبری ارسال شده بود، سند توطئه‌ای می‌خواند که وزارت اطلاعات آن را از جاسازی منزل «کشف» کرده است.


پیشتر‌ها، مشهور‌ترین – و شاید تنها – مقام بلند بالایی که در وزارت اطلاعات بود و مثل آبِ خوردن دروغ می‌گفت، مرحوم سعید امامی بود. هر کس که یکبار سخنرانی سعید اسلامی را در دانشگاه همدان شنیده و یا خوانده باشد، بر این امر گواهی می‌دهد. معاون وقت وزارت اطلاعات، در آن سخنرانی مشهور به پشتوانهٔ جایگاه رسمی خود، بی‌محابا راست و دروغ را درهم و برهم می‌آمیزد و به یاری آن‌ها تحلیل‌های خود را به خورد مخاطبان می‌دهد. البته از مشهور‌ترین متهم قتل‌های زنجیره‌ای هم جز این انتظاری نمی‌رفت، به هر حال «پروژهٔ تهاجم فرهنگی» و «قلع و قمع» عاملانِ شبیخون فرهنگی، طرح توجیهی می‌طلبید و برای ارباب قدرت چه توجیهی بهتر از راست آمیخته با دروغ!


دوستی به مناسبت ۲۶ دی ماه، در فیس بووک نوشته بود «شاه که رفت، کاش سلطنت را هم با خود می‌برد»، همین آرزو را می‌شود به سعید امامی هم تعمیم داد. حالا که سعید اسلامی از میان ما رفته است، معلوم نیست این میراث اوست که بجا مانده است یا روح سرگردان سعید اسلامی است که هر روز در یکی از آقایان حلول می‌کند و تحلیل‌هایی از‌‌ همان دست را به خورد مخاطبان می‌دهد. تحلیل‌هایی که دستاویزی جز دروغ ندارند و تنها به اعتبار جایگاه رسمی گوینده، از پریشان گویی‌های یک ذهن معیوب، قابل تفکیک می‌شوند. بی‌خود نیست که عده‌ای باور دارند «سعید امامی زنده است» و بی‌علت نیست اگر بهداد و امیر عاملی از «قتل‌های محفلی» و «حذف فیزیکی» می‌گویند و هنوز کسانی از شبح سعید امامی می‌ترسند.


منبع: کلمه

--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر