۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

درآمدی بر نظریه های اعتراضات انتخاباتی

درآمدی بر نظریه های اعتراضات انتخاباتی

محمدعلی کدیور

جنبش سبز پیرامون یک انتخابات متقلبانه شکل گرفت. این جنبش اما اولین مورد از چنین خیزش هایی نبود. موارد چندی از این خیزشها در چندین سال اخیر منجر به برخی تغییرات سیاسی مهم شدند. در بعضی موارد که بیشتر آنها در کشورهای پساکمونیستی بودند، خیزش های انتخاباتی منجر به تغییر نتیجه انتخابات شدند. این موارد عبارت اند از فیلیپین (1986)، صربستان (2000)، گرجستان (2003)، قرقیزستان (2005، 2010)، و اوکراین (2004). در بسیاری موارد اما رژیم های حاکم اعتراضات را سرکوب کردند، و وضعیت آزادی های سیاسی نسبت به پیش از انتخابات نیز افول کرد. این موارد عبارت اند از ارمنستان (1996، 2003)، آذربایجان (2000، 2003، 2005)، بلاروس (2001، 2004، 2006)، اتیوپی (2005)، پرو (2000)، صربستان (1997)، برمه (1996)، الجزایر (1992)، توگو (2005)، و ایران (2009) [1]. در حوزه علم سیاست پژوهش های متعددی درباره این اعتراضات انتخاباتی انجام شده است، که در نوشته حاضر به مرور آنها می پردازیم. پژوهش های صورت گرفته را به طور کلی به دو دسته می توان تقسیم کرد، دسته ای که در پی تبیین اعتراضات انتخاباتی بوده اند، و دسته ای که در بین تبیین خیزش های انتخاباتی موفق در مقایسه با موارد ناموفق بوده اند.

 

چرایی پیدایش اعتراضات انتخاباتی

 

پنج سازوکار اصلی در باب پیدایی اعتراضات انتخاباتی مورد توجه قرار گرفته اند. پیش از پرداختن به این پنج سازوکار اما لازم است، تعریفی از مفهوم "انقلاب انتخاباتی" به دست داد. انقلاب های انتخاباتی تلاش هایی از سوی رهبران مخالفان و شهروندان است تا از انتخابات و بعضا اعتراضات سیاسی استفاده کنند تا حاکمان غیردموکراتیک را به زیر بکشند، مخالفان را به قدرت برسانند، و رژیم را دموکراتیک تر کنند [2].

 

اولین سازوکار در انقلاب های انتخاباتی ناظر به برآوردی است که معترضان به واسطه ی فرایند انتخابات از کنش های یکدیگر دارند. بر اساس این استدلال، مردم زمانی دست به اعتراض می زنند که فایده شرکت در اعتراض بیشتر از ضرر آن باشد. زمانی که معترضان بدانند که تعداد زیادی از مردم در یک حرکت اعتراضی شرکت می کنند، احتمال اینکه قربانی سرکوب شوند در نظرشان کمتر می شود، در نتیجه هزینه شرکت در اعتراض پایین می آید. در انتخاباتی هم که حکومت در آن تقلب می کنند، مردمی که به کاندیدای مخالف رأی می دهند می دانند که بسیاری دیگر هم وجود دارند که مثل آنها به کاندیدای معترض رأی داده اند و به روند انتخابات اعتراض می کنند. در واقع برآورد معترضان از تعداد بالای معترضان دیگر هزینه اعتراض را در چشم آنان پایین آورده، امید آنان را به پیروزی حرکت اعتراض افزون کرده، و آنان را ترغیب به شرکت در اعتراضات می کند [3][4].

 

گونه دوم از مباحثی که درباره اعتراضات انتخاباتی ارائه شده به نارضایتی های جدیدی اشاره می کند که خود عمل تقلب ایجاد می کند. تقلب در انتخابات در واقع یک "شوک اخلاقی" به رأی دهندگان وارد می کنند. شاید تقلب در انتخابات مستقیما منافع رأی دهندگان را مخدوش نکند، ولی چنان از نظر اخلاقی ناپسند است که رأی دهندگان را شوکه می کند و آنها را ترغیب به شرکت در اعتراضات به این عمل زشت و غیر اخلاقی حکومت می کند [3].

 

جنبه دیگر انقلاب های انتخاباتی به رابطه اعتراض و نکوهش می پردازد. عموماً اعتراضات نسبت به یک مشکل صورت می گیرند و علتی برای آن مشکل مشخص می کنند و آن را نکوهش می کنند. احتمال پیوستن مردم به یک رخ داد اعتراضی نیز زمانی بیشتر است که نکوهش (blame attribution) به صورت مشخص تری انجام بگیرد. وضعیت های انتخاباتی از سه جهت مشخص تر شدن نکوهش را تسهیل می کنند. اولا، رای گیری در محیطی اتفاق می افتد که اطلاعات زیادی در آن آزاد می شود. کمپین های انتخاباتی و رسانه ها مشخصا به دنبال مقصر برای مشکلات می گردند، و مسائل را به نحوی برای ناراضیان ساده سازی می کنند. دوم آنکه، این اطلاعات در یک بازه زمانی کوتاه ارائه می شود. معمولا دوره تبلیغات انتخاباتی کوتاه است و نامزدهای انتخاباتی انگیزه بالایی دارند تا نسخه نکوهش گرانه خودشان را هر چه سریع تر در اختیار افکار عمومی قرار دهند. و بالاخره آنکه، انتخابات گزینه های محدود و معدودی برای نکوهش دراختیار رای دهندگان می گذارد تا از بین آنها انتخاب کنند. به این ترتیب با تسهیل نکوهش گری خاصی انتخابات پیوشتن مردم به اعتراضات را تسهیل می کند.

 

سازوکار دیگری که می تواند اعتراضات انتخاباتی را تبیین کند، فرصتی است که نیروهای اپوزیسیون در ضمن انتخابات به کف می آورند تا به گسترش تشکیلاتی خود بپردازند. دوره ی کمپین های انتخاباتی فرصت مناسبی برای مخالفان است تا شبکه ی تشکیلاتی خود را گسترش دهند [5]. دوره ی کمپین همچنین فرصت مناسبی برای شکل گیری یک رهبر سیاسی درون مخالفان و رشد رابطه ی آن رهبر با پیروان اش هست. در نتیجه، زمانی که حکومت در انتخابات تقلب می کند، مخالفان سازماندهی لازم برای سامان دهی اعتراض به تقلب را دارند، و یک رهبری سیاسی نیز که توان دعوت مردم به اعتراضات و راهبری جنبش اعتراضی را داشته باشد نیز پدید آمده است [3].

 

سازوکار آخر ناظر به فرایند سرایت (Diffusion) است که بیشتر در کشورهای آسیای میانه و اروپای شرقی کاربرد دارد. سرایت به فرایندی اطلاق می شود که ایده های جدید، نهادها، خط مشی ها، الگوها یا کارانبانهای رفتاری (repertoire of behaviors) از یک مکان مرکزی به مکان های دیگر مختلف می شود، چه درون یک کشور، چه بین کشورهای مختلف. بر اساس این استدلال، انقلاب انتخاباتی در یک مورد تبدیل به الگویی برای موارد بعدی می شود. فعالان سیاسی به طور مشخص در کشورهای گرجستان و اوکراین از وقایع صربستان و به زیر کشیده شدن میلوسویچ آموختند. در پدیدارهای سرایت، مانند این مورد، قدرت الگو و نمونه به قدری است که گاهی نقائص ساختاری برای به راه انداختن یک کنش موفق را جبران می کند. در موارد انقلاب های انتخاباتی اعتراضات در کشورهایی موفق شدند که شرایط ساختاری انقلاب را نداشتند ولی آنها از الگوی دیگران سود بردند و موفق شدند [6].

 

دو الگوی مهم در فرایند سرایت در کار بودند. الگوی اول الگوی رویگردانی نخبگان سیاسی از رژیم در زمان اعتراضات انتخاباتی است، و الگوی دوم الگوی یادگیری نخبگان سیاسی است. در موارد متأخر نخبگان سیاسی که آمادگی برخورد با اعتراضات را ندارند بعضا در برابر اعتراضات تسلیم شده یا به مخالفان می پیوندند، ولی در موارد متأخر نخبگان سیاسی از وقایع پیش آمده در کشورهای دیگر می آموزند و به نحو مؤثرتری به سرکوب اعتراضات می پردازند [6].

 

شرایطی که فرایند سرایت را تسهیل می کنند، شباهت تاریخی نهادی و فرهنگی کشورها، تصمیم آگاهانه کنشگران در کشور مقصد برای تکرار تجربه رخ داده، و شبکه فعالان سیاسی محلی منطقه ای و خارجی است که به طور آگاهانه برای انتقال این تجربیات و الگوها تلاش می کنند [2].

 

اعتراضات انتخاباتی موفق و ناموفق

 

در کنار تبیین پیدایش انقلاب ها و اعتراضات انتخاباتی، بخش قابل توجهی از ادبیات نیز به تبیین توفیق یا شکست انقلاب های انتخاباتی اختصاص یافته است. بخشی از ادبیات که بیشتر گرایش ساختارگرایانه دارد توفیق یا شکست انقلابهای انتخاباتی را وابسته به "ثبات اقتدارگرایی" دانسته اند. ثبات اقتدارگرایی خود تحت تاثیر دو مولفه است. اولین مولفه ناظر به آن است که آیا رژیم اقتدارگرا علقه هایی با غرب دارد یا خیر. رژیم هایی پساکمونیستی که پیوندهای کمتری با غرب داشته اند در حفظ قدرت خود موفق تر بوده اند. مولفه دوم راجع به قوت حزب یا دولت حاکم است. یک حزب مسلط نهادینه شده، یک دستگاه سرکوب که در یک منازعه خشونت آمیز فائق آمده، یا انحصار دولت بر اقتصاد از طریق کنترل دوژوره یا دوفاکتوی منابع زیرزمین مانند نفت و گاز منابع متعدد قوت رژیم های پساکمونیستی بوده اند. رژیم هایی که دست کم به یکی از منابع دسترسی داشته اند در مقابله با اعتراضات انقلابی موفق تر بوده اند [7].

 

با این همه، این استدلالات ساختار مورد قبول همه محققان نبوده است. برخی از مطالب که بیشتر بر استراتژی های معترضان انگشت گذاشته اند، تفاوت های ساختاری بین موارد موفق و غیرموفق را رد کرده اند. بر اساس این دسته از استدلالات تفاوت انقلابهای اعتراضی موفق در گرو ایجاد یک اپوزیسیون متحد و معرفی یک نامزد واحد از سوی ائتلاف، به راه انداختن کمپین های گسترده و بلندپروازانه در سطح کشور، جمع آوری و انتشار نظرسنجی، ثبت نام رای دهندگان و آوردن رای دهندگان بر سر صندوق رای، ایجاد جنبش های جوانان برای حمایت از تغییرات سیاسی در زمان انتخابات، ایجاد سازمانهایی که منابع مالی و انسانی آموزشی برای نظارت بر انتخابات دارند، و شمارش موازی آرا بوده است [8].

 

یکی از ویژگی های انقلابهای انتخاباتی موفق در کشورهای پساکمونیست فعال بودن جنبش های جوانان در میان نیروهای اپوزیسیون بوده است. در صربستان اتپور، در گرجستان کمارا، و در اوکراین پورا نقش مهمی در انقلاب های انتخاباتی بازی کردند. این جنبش ها نقش مهمی در کمک به مردم برای سازماندهی اعتراضات و به راه انداختن اولین موج های اعتراضی ایفا کردند. این جنبشها دارای سازمانی افقی و بدون مرکز بودند و به دو گونه کمپین دست زدند، کمپین سفید و کمپین سیاه. هدف از کمپین سفید جمع آوری آرای بیشتر و هدف کمپین سیاه مقابله با تقلب احتمالی بود. این جنبش ها به نوعی پل ارتباطی بین جامعه مدنی و احزاب سیاسی نیز بودند [9].

 

به غیر از مطالعاتی که موارد موفق و ناموفق خیزشهای انتخاباتی را با هم مقایسه کردند، مطالعاتی هم هستند که انتخابات در رژیم های اقتدارگرایی انتخاباتی یا رقابتی را با استفاده از روش های کمی مطالعه کردند. پرسش اساسی در این پژوهشها آن بوده که چه عواملی باعث می شود که انتخابات در این رژیم ها به آزادسازی وضعیت سیاسی یا دست کم توانمندسازی مخالفان بیانجامد. یافته های این پژوهش ها حاکی از این است که، زمانی که اپوزیسیون دست به تشکیل یک ائتلاف بزرگ بزند، و از تاکتیک های اعتراضی – مثل تجمع، راهپیمایی، و اعتصاب- در زمان انتخابات استفاده کند، احتمال رخ داد آزادسازی سیاسی یا توانمندترشدن مخالفان افزایش می یابد . نتیجه دیگر این پژوهش ها آن است که تحریم انتخابات استراتژی مناسبی از سوی اپوزیسیون نبوده است [10][11].

 

گذشته از مناظره ساختارگرایان و کنشگرایان، حوزه ای که دست کم بخشی از هر دو گروه بر روی آن اتفاق دارند ناظر به واکنش دستگاه سرکوب نسبت به معترضان است. در تمامی موارد موفق پیشین دستگاه سرکوب یا به معترضان پیوسته، یا از آتش گشودن به آنها چشم پوشیده، و در کشورهای مختلف این امر به علت متفاوتی اتفاق افتاده است: تظاهرات گسترده مخالفان (صربستان، گرجستان، اوکراین)، ضعف مفرط دولت (گرجستان، و قرقیزستان)، علقه های خویشاوندی و طائفه ای بین پلیس و تظاهرکنندگان (قرقیزستان)، رهبری اپوزیسیون توسط رهبرانی سابقی که پیوندهایی با پلیس یا ارتش داشتند (اوکراین)، انتصاب غیرخودی ها برای تصدی سازمان پلیس (اوکراین) [6]. علی رغم شناخت فعلی از عوامل خاص موثر در هر مورد در از کار انداختن دستگاه سرکوب، تعمیم دادن این عوامل دشوار است. به طور مثال تظاهرات گسترده در صربستان و گرجستان اراده دستگاه سرکوب را مختل کرد، ولی بزرگی تظاهرات در ارمنستان و آذربایجان نتوانست چنین کند[8]. پژوهش های آینده می توانند حول این پرسش سامان یابند که چرا تظاهرات گسترده در برخی موارد دستگاه سرکوب را از کار انداخت، ولی در برخی موارد دیگر توفیق چندانی نیافت. آیا حجم تظاهرات در ایران، ارمنستان و آذربایجان به بزرگی تظاهرات در گرجستان نبودند، یا برخی تفاوت های ساختاری بین این موارد مانع از کار افتادن دستگاه سرکوب در برابر تظاهرات گسترده شدند؟

 

نتیجه گیری

در نوشته حاضر تلاش شد تا مباحث آکادمیک درگرفته پیرامون انقلاب های انتخاباتی پوشش داده شود. در بخش اول توضیح داده شد که پنج سازوکار متفاوت وضعیت های انتخاباتی در رژیم های غیردموکراتیک را مستعد شکل گیری حرکت های اعتراضی می سازند.

اول آنکه، انتخابات، هزینه شرکت در اعتراض را کاهش می دهد چرا که این تصور را در شهروندان شکل می دهند که تعداد زیادی مثل آنها هستند که حاضرند دست به اعتراض بزنند؛ و این مساله شهروندان را به نتیجه اعتراض امیدوارتر می کند.

دوم آنکه، تقلب در انتخابات موجب ایجاد نارضایتی های جدید می شود.

سوم آنکه، انتخابات نکوهش گری مشخص را تسهیل می کند و به این ترتیب احتمال اعتراض را می افزاید.

چهارم آنکه، انتخابات فرصت مناسبی برای گروه های اپوزیسیون است، تا دست به تقویت و گسترش تشکیلاتی بزنند.

و بالاخره، آنکه فرایند سرایت و یادگیری نیز در شکل گیری بسیاری از اعتراض های انتخاباتی نقش داشته است.

به علاوه اشاره شد، که دو رهیافت کلی درتبیین کامیابی انقلاب های انتخاباتی وجود دارد. رهیافت اول بر ثبات اقتدارگرایی انگشت می نهد و نقش عواملی ساختاری مثل قوت دولت و حزب حاکم را برجسته می کند. رهیافت دوم، اما عامل سرنوشت ساز را در ابتکار استراتژیک مخالفان می جوید. فارغ از این که عامل اصلی در توفیق اعتراضات چیست، اما، شاید بتوان اجماع نظریات مختلف را در این نکته دید که دست کم تا کنون دستگاه سرکوب در تمامی انقلابات انتخاباتی موفق دچار ریزش شده و از قلع و قمع گسترده مخالفان سرباز زده است.

در پایان می باید به چند ملاحظه عملی درباره مشکله انتخابات در رژیم های غیردموکراتیک اشاره کرد. اولاً هر انتخاباتی در رژیم های دموکراتیک قابلیت آن را ندارد که مولد حرکت های اعتراضی شود. در برخی انتخابات در کشورهای غیردموکراتیک مثل انتخابات ریاست جمهوری در عراق صدام حسین یا انتخابات در تونس بن علی هیچ درجه ای از آزادی و رقابت برای مخالفان وجود نداشت و انتخابات کاملا نمایشی بود. چنین انتخاباتی هیچ ظرفیتی برای حرکات اعتراضی ندارند. ظرفیت اعتراض در انتخاباتی وجود دارد که درجه ی محدودی از رقابت دست کم ظاهری در آنها وجود دارد و رژیم اقتدارگرا برای حفظ ظاهر دست به آزادسازی کوچک و محدود در زمان انتخابات می زند. در چنین انتخاباتی البته شرایط هم چنان نابرابر است و رژیم اقتدارگرا روند و نتایج انتخابات را دستکاری می کند، ولی روزنه اندکی برای بخشی از مخالفان گشوده می شود.

نتیجه عملی مباحث ارائه شده ضرورتا آن نیست که شرکت در چنین انتخاباتی به منظور فرستادن کاندیداهای مخالف به درون رژیم می باید در دستور کار مخالفان قرار گیرد، بلکه نتیجه عملی که می توان از این بحث گرفت آن است که انتخابات در رژیم های اقتدارگرا با توجه به مباحث پیش گفته را می توان نوعی "فرصت سیاسی" به حساب آورد. انتخابات می تواند فرصت مناسبی برای گسترش آگاهی ها، گسترش تشکیلاتی مخالفان، ایجاد شوروامید در میان شهروندان، سازماندهی حرکات اعتراضی مثل راهپیمایی و تجمع، و حتی چرخه های بزرگ تر اعتراض باشد، چرخه هایی که حتی می توانند تا جایی گسترش یابند منجر به گذار از اقتدارگرایی انتخاباتی به دموکراسی شوند.

پی نوشت:

[1] Kalandadze, Katya and Mitchell A. Orenstein. 2009. "Electoral Protests and Democratization Beyond the Color Revolutions." Comparative Political Studies 42:1403-25.

بازگشت

[2] Bunce, Valerie J. and Sharon Wolchik. 2006. "International Diffusion and Postcommunist Electoral Revolutions." Communist and Post-Communist Studies 39:283.

بازگشت

[3] Kuntz, Philipp and Mark Thompson. 2009. "More than just the Final Straw: Stolen Elections as Revolutionary Triggers." Comparative Politics 41:253.

بازگشت

[4] Tucker, Joshua A. 2007. "Enough! Electoral Fraud, Collective Action Problems, and Post-Communist Colored Revolutions." Perspectives on Politics 5:535.

بازگشت

[5] Almeida, Paul D. 2003. "Opportunity Organizations and ThreatInduced Contention: Protest Waves in Authoritarian Settings." The American Journal of Sociology 109:pp. 345-400. 

بازگشت

[6] Beissinger, Mark R. 2007. "Structure and Example in Modular Political Phenomena: The Diffusion of Bulldozer/Rose/Orange/Tulip Revolutions." Perspectives on Politics 5:259. 

بازگشت

[7] Way, Lucian. 2008. "The Real Causes of the Color Revolutions." Journal of Democracy 19:55-69.

بازگشت

[8] Bunce, Valerie J. and Sharon L. Wolchik. 2010. "Defeating Dictators: Electoral Change and Stability in Competitive Authoritarian Regimes." World Politics 62:43. 

بازگشت

[9] Kuzio, Taras. 2006. "Civil Society, Youth and Societal Mobilization in Democratic Revolutions." Communist and Post-Communist Studies 39:365.

بازگشت

[10] Howard, Marc M. H. and Philip G. Roessler. 2006. "Liberalizing Electoral Outcomes in Competitive Authoritarian Regimes." American Journal of Political Science 50:365. 

بازگشت

[11] Schedler, Andreas. 2009. "The Contingent Power of Authoritarian Elections." Democratization by Elections : A New Mode of Transition, edited by Staffan I. Lindberg. Baltimore: Johns Hopkins University Press.

منبعدرنگ

--

شنبه، دوازدهم شهریورماه فراخوان فعالان مدنی آذربایجان برای جلو‌گیری از

خشک شدن دریاچه اورمیه

 

آیا برای آزادی موسوی و کروبی درخواست خودتان را ثبت کرده اید؟ اینجا

دیکتاتورها یکی یکی به پایان راه می رسند: قذافی، اسد و ...

سبز مي مانيم، تا هميشه

 

 

 

Pasted from <https://mail.google.com/mail/?ui=2&view=bsp&ver=ohhl4rw8mbn4>

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر