خبرنامه- چهار شنبه 27 ژانویه 2010 – 7 بهمن 1388
آنچه کروبی گفت؛ آنچه فارس نوشت - حسن شاهوردی
مهدی کروبی دیروز طی یک مصاحبه جمعی اعلام کرد "دولت فعلی، دولت مستقر در کشور است و وظیفه دارد کارهای مردم را انجام داده و پاسخگو باشد". این سخن در خبرگزاری فارس، وابسته به نهادهای امنیتی و نظامی به این صورت چاپ شد: "بنده اشکالات خود را همچنان وارد میدانم اما رئیس جمهور را نیز به رسمیت می شناسم".خبرگزاری فارس البته مدعی شد که مهدی کروبی در پاسخ به سئوال خبرنگاراین خبرگزاری این جمله را گفته است؛ اما همین کافی بود تا واکنش سریع محافل خبری و سیاسی ایران را در پی داشته باشد؛واکنشی که در سایت های اینترنتی بسیار منفی بود؛ اما ساعتی بعد سید مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی با ارائه توضیحاتی به نقل از مهدی کروبی اعلام کرد: "پس از اتمام کنگره در حال خروج بودم که تعدادی از خبرنگاران، سئوالاتی از من پرسیدند و من در پاسخ به انها گفتم که پس از تنفیذ، دولت فعلی، دولت مستقر کشور است و وظیفه دارد کارهای مردم را انجام دهد و پاسخگو باشد"....مهدی کروبی با تاکید بر اینکه "حرف من همان حرف ملت است که رای ما کجاست" گفته است: "همین امروز در مصاحبه با یک روزنامه انگلیسی، گفتم مطمئن باشید دولت احمدی نژاد چهار سال نخواهد ماند." ...نامزد معترض به انتخابات ۲۲ خرداد، ساعتی پیش تر در کنگره حزب مردمسالاری، در واکنش به اظهارات ابوترابی، نایب رئیس مجلس به صراحت گفته بود که "مسئله امروز انتخابات نیست، مسئله کشته شدن جوانان زیر شکنجه است".ابوترابی از مهدی کروبی انتقاد کرده بود که چرا حکمیت کمیته شورای نگهبان را نپذیرفته است؛ همین باعث شد تا دبیر کل حزب اعتماد ملی بدون وقت تعیین شده پشت تریبون رود و خطاب به او بگوید: "حکمیت را نپذیرفتم چون می خواستند ماست مالی کنند."کروبی در ادامه به تقلب در انتخابات اشاره کردهو گفت "موارد زیادی وجود دارد که آدم هایی شهادت داده اند در صندوقی ناظر بوده اند و ما در آن مثلاً ۹۰ تا ۱۰۰ تا رأی داشتیم اما بعداً اعلام کردند صفر یا یک".وی همچنین به دیدارش با خانواده شهید بهشتی اشاره کرد و گفت: "این بنده های خدا به آیت الله مظاهری هم مراجعه کرده اند اما گفته من هم می ترسم من را بگیرند."کروبی همچنین خطاب به ابوترابی گفت: "برادر من اصلاً مسئله انتخابات نیست.مسئله این است که در این کشور در کهریزک ۴ نفر جوان کشته شدند. در زمان شاه ما زندان بودیم و مبارزه می کردیم اگر چریک را که براندازی اش قطعی بود می گرفتند و شکنجه هم که می کردند بعد می بردند بهداری درمانش می کردند. اما الان آنقدر شکنجه می کنند که طرف زیر شکنجه می میرد. اینها مسئله اصلی است."کروبی همچنین در ادامه به موارد دیگری از وقایع بعد از انتخابات اشاره کرد و گفت: "برادر من شما آدم های خوبی هستید شما چشمتان را باز کنید و ببینید چه اتفاقی دارد می افتد و با مردم چه می کنند؟ ما از مردم نخواسته ایم بیایند خیابان و اعتراض کنند. این تصمیم خودشان هست و باید این واقعیت را درک کرد که این تصمیم، تصمیم مردم هست نه من کروبی."...
http://sahamnews.org/?p=610
شما پیروزید، عربده شان از ترس است – مسعود بهنود
...مهندس فیروز اسفندیاری آرشیتکت سرشناس ... از راز دلبستگی ما به فوتبال سر نمی آورد اما ناگزیر بود فریادهای ما را بشنود و داد و قال های ما را تحمل کند. تا سرانجام او هم به جمع پیوست، به جمع تماشاگران مسابقات [البته از طریق تلویزیون]. منتها وقت تماشای بازی یک سئوال همیشگی وجود داشت و هرگز پاسخی برای آن یافته نشد. هر وقت که یک بازیکن توپی به عقب می فرستاد، برای دفاع خودی و یا حتی دروازه بان خودی، مهندس فریاد می زد این چرا حواسش نیست باید توپ را به طرف دیگر شوت کند. ما لب می گزیدیم و گاهگاه توضیح می دادیم که هم مربی می داند و هم بازیکن که دروازه کدام طرف است اما... مهندس فریاد می زند اما ندارد توپ را باید بیندازد به طرف دروازه حریف...و این حکایت دوستان ماست که دیروز با انتشار خبر گفته های کروبی درباره دولت احمدی نژاد و مسوولیت هایش براشفته شدند که ای فغان ناموس جنبش سبز از دست رفت. برخی همان ها بودند که با بیانیه هفدهم مهندس موسوی [و تحلیل اولیه محسن رضائی] هم به همین فغان افتاده بودند. انگار تیم فوتبال جنبش سبز تعهد داده که هیچ گاه هیچ تدبیری به کار نیاورد، هیچ نقشه ای نداشته باشد.سیاست دنیای پیچیده ای است، پیچیده تر از فوتبال و پیچیده تر از هر علم دیگری، از همین رو برخی ام العلومش گفته اند. در این دنیای پیچیده و پر از خدعه و توطئه نمی توان با دلی آسان گیر و بدون نقشه و هدف، بی استراتژی و تاکتیک حرکت کرد. در این دنیا برای همفکران چاره ای نیست جز آن که به مربی و اجزائی از مدیریت اعتماد کنند. این نظم بازی است. می باید از تماشاگران ثابت قدم تیم های بزرگی مانند منجستر یونایتد یا پرسپولیس بیاموزیم که گاه از غصه دق می کنند اما حاضر نیستند به مربی و بازیکنان تیم شان بد بگویند و بد تیمشان گفته شود. البته لحظاتی هم هست که هواداران از مربی بر می گردند و در همه جای دنیا معمول چنین است که اول شعار می دهند، بعد یک پلاکارد اعتراضی بلند می کنند. آن گاه مربی باید توضیح بدهد. البته همه این ها منوط به پیروزی است.همصدا شدن با کیهان که با شادمانی خبر داده "کوچه بن بست بود، دنده عقب گرفتند" شایسته سبز ها نیست. این ها تظاهرات کسانی است که بازی را به شما باخته اند. دستاوردهایتان را به این آسانی نفروشید. و حالا که چنین شد بگذارید یک لمحه ای برایتان از خرمی بهار بگویم....در چنین شرایطی اگر کسی مانند مهدی کروبی توپ را به دفاع خودی داد تا آرایش تیم مطابق شرایط روز شود تعجبی نباید داشت. نمی دانم چرا برخی برای تحلیل و برای نقد و برای خشم گرفتن و راندن این همه عجله دارند. اینک این صدا از قلعه شادمانان است. روزی که روزش شد نام تک تک عزیزان جوان را که جان در این راه دادند بزرگ می داریم. ما وفاداریم. مقتدایمان دکتر مصدق وقتی سرطان تنشان را گرفته بود و دربار مرحمت کرد و اجازه خروج از کشور داد چه کرد. دکتر غلامحسین خان پسرش بر بالین او رفت و مژده داد که بیمارستانی در سویس رزرو شده "نزدیک همان آسایشگاه که دخترتان خدیجه در سکوت سال هاست چشم انتظارتان است" این را هم گفت که مصدق را به رفتن و معالجه و خلاص شدن از درد سرطان تشویق کرده باشد، اما فریاد پدر شنید که "مگر غلام ساواکی شده ای، من می خواهم همین جا کنار شهیدان سی تیر دفن شوم. این ها آرزو دارند من خارج باشم و خارج بمیرم. این آرزو را به دلشان می گذارم آن گذرنامه را پاره کن."روزی نه دیر و نه دور، گذرنامه هایمان را پاره خواهیم کرد. نشان خواهیم داد که خشونت را از آنان یاد نگرفتیم اما مهربانی را به آنان آموختیم. شرمسارشان خواهیم کرد و لذت انصاف و بخشایش را به آن ها خواهیم چشاند. آن روز داغ حسرت خشم و کین را بر دلشان خواهیم گذاشت. بدخواهان را هم مطابق حقوق انسانی و به رای قاضی، نه به رای کور خیابانی، کیفر خواهیم داد. عشق خواهیم فروخت. سر هر کوچه، گلدانی خواهیم کاشت به هر گل نامی خواهیم داد. یاوه گویان و قلم به مزدان را شرمسار آدمی خود خواهیم کرد. گوش کنید به صدای بانوی سبز. صدای آسمانی عدل و آزادی را بشنوید که می گوید ما می مانیم
http://masoudbehnoud.com/2010/01/blog-post_25.html
جستجوی سران یا رفتن در پی سراب؟- شهروز ابراهیمی
-سوالی که برای جامعه امروز ایران اعم از اقشار دانشگاهی، روشنفکری، و بسیاری از توده های مردم مطرح می شود این است که سر انجام تحولات امروز ایران به کجا ختم می شود.سرانجام آن آیا انقلاب اجتماعی است یا حل بحران بطور مسالمت آمیز و اصلاحات اساسی.فرض نگارنده این است که این تحولات را می توان فرصتی بزرگ برای جامعه امروز ایران دانست که در پی آسیب شناسی این جریان می توان با اصلاحات اساسی جامعه را در مسیر شکوفایی انداخت. از طرف دیگر با نادیده گرفتن واقعیت جنبش اجتماعی امروز و عمق آن، بحران رادیکالیزه شده و به مسیری منتهی شود که دلسوزان کشور نمی خواهند بدان مسیر منتهی گردد.امروز جناح حاکم باید تصمیم سرنوشت سازی بگیرد که کدام راه را انتخاب می کند ؟ سرکوب و در نهایت مسیر رادیکالیزه شده جنبش و انقلاب؟ یا برعکس بازگشت به آغوش مردم و تن دادن به اصلاحات اساسی که نتیجه آن شکوفایی جامعه ایرانی در سیاست داخلی و خارجی است؟تحولات امروز جامعه ایرانی از نوع تحولاتی است که از تقاضاهای و مطالبات نهفته در طی دهه ها ناشی شده و هر از گاهی به عناوین مختف سر برآورده، از یک جایی سبز شده وامروز نام "جنبش سبز" را به خود گرفته است. در دولت دهم این مطالبات عمق بیشتری گرفته و رویکرد "تقابل جویانه وحذفی" جناح حاکمیت به جای رویکرد "تعاملی وجذب" پس از انتخابات ۲۲ خرداد بردامنه آن افزوده است. عمق و دامنه مطالبات مردم نشان می دهد که جنبش اعتراضی از یک خواستگاه مشروع وخود جوش برخوردار بوده وبدنبال احقاق حقوق فراموش شده خود در یک فضای مردم سالاری بوده و مادامیکه این حقوق برآورد نشود برگستره آن افزوده خواهد شد.جنبش اجتماعی امروز ایران از نوع جدید بوده و از یک مرکز خاصی هدایت و رهبری نمی شود که بتوان با شناسایی آن تحت آنچه که از ناحیه برخی افراطیون جناح حاکم سران فتنه گفته می شود بتوان برآن چیره شد. واقعیت حوادث چند ماه اخیر نشان می دهد که جنبش اجتماعی جدید خود دارای قدرت اجتماعی و قدرت جذب شدید داشته وبه موازات مقاومت غیر معقولانه در برابر خواسته های آن متکثر شده و برپیروان آن افزوده می شود. قدرت نرم در تمام بدنه هاوریز بدنه های آن جاری وساری بوده و دارای یک منشأ واحد ومشخصی نیست اگرچه نمادهای مختلفی دارد.لذا واقعیت امر نشان می دهد که جستجو در پی سران، رفتن به دنبال سراب و غفلت از منشأ متکثر اجتماعی آن می باشد.تأمل و مطالعه پیرامون انقلابها نشان می دهد که هر چه قدرت حاکم به زور و سرکوب متوسل می گردد به موازات آن مقاومت شکل گرفته و جنبش رادیکالیزه می گردد. نمونه آن انقلاب ایران و یا هر انقلاب دیگر در تاریخ جوامع می باشد. به بیان فوکو هر جا قدرت وجود دارد مقاومت نیز هست. واقعیت مقاومت جنبش در برابر سرکوب نشان می دهد که این روش، راه حل اساسی نیست واگر چه ممکن است بطور موقتی مسکن دردها باشد ولی در پی آن خشم توده ها هر چه بیشتر گسترده تر می گردد.این نتیجه را می توان گرفت که نظام سیاسی کشور بایستی به دنبال ریشه های واقعی حوادث امروز باشد. ریشه یابی حوادث و یک آسیب شناسی جدی با مشارکت تمام جناحها و دلسوزان کشور و رسیدگی به مطالبات مردمی می تواند از بحران امروز جامعه یک فرصت بسازد. فرصتی که هنوز برای ما وجوددارد واگر دیر بجنبیم ازدست خواهد رفت. راه حل امروز جامعه نه سرکوب مطالبات، نه راه حلهای موقتی و تاکتیکی و سرپوش گذاشتن به مشکلات موجود کشورونه ربط دادن آن به خارج از کشور بلکه اقداماتی از نوع "اصلاحات اساسی" می باشد.به نظر می رسد که اهتمام جدی به اصلاحات اساسی با پذیرش واقعیت عمق و دامنه مطالبات مردمی می تواند راه حل بحران کنونی باشد. اگراصلاح اساسی صورت نگیرد جامعه به مرز انفجار و انقلاب ممکن است برسد و هر کس نیک می داند که پیشگیری بهتر از درمان است. باشد که این فرصت را ازدست ندهیم و حوادث امروز جامعه را مثابه یک فرصت و نه بحران تلقی کنیم
http://www.kaleme.org/1388/11/05/klm-9474
تلخی واقعیت - بلال مرادویسی
کتمان نمی کنم که اولین واکنش من پس از شنیدن سخنان مهدی کروبی مبنی بر "پذیرش احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت بعد از تنفیذ رهبری"، حس خوبی نبود. شبیه چنین حالتی را اندکی قبلتر نیز پس از خواندن بند اول بیانیه میرحسین موسوی تجربه کرده ام. چنین برداشتی اما به نظر نتیجه ای برگرفته از احساس است و در وادی سیاست جایی ندارد، جایی که عقلانیت و به تبع آن شناخت واقعیت موجود، اساسی است غیرقابل انکار. واقعیت عریان و در عین حال تلخ اکنون ایران، بر سر کار بودن دولتی است که ریاستش را محمود احمدی نژاد بر عهده دارد، هیات وزیرانش را وی انتخاب کرده، بودجه اش را ایشان دودستی تقدیم رئیس مجلس می کند، یارانه اش را به همراه دست نشاندگانش هدفمند می کند و القصه باب میل خود جهت اقتصاد، سیاست خارجی، فرهنگ، ورزش و... را تعیین می کند. بدیهی است واقعیتی این چنین آشکار، نیاز به تایید و یا پذیرش امثال موسوی و کروبی و نه هیچ کس دیگر نخواهد داشت. پس چه می شود بیان واقعیتی که شهروندان ایران یک به یک زندگی اش می کنند، چنین خاطر سبز دلسپردگان به دو کاندیدای معترض انتخابات ریاست جمهوری را مکدر می کند؟ و یا چگونه است که اپوزیسیون لمیده بر جای گرم و نرم خارج نشین، با نهایت حق به جانبی بر بوق و کرنا می کنند "سازش" اصلاح طلبان داخل را؟ نهایت استفاده تبلیغاتی جناح موافق دولت از ایجاد چنین فضایی می باید که هشداری باشد برای مخاطبان سخنان کروبی و موسوی. کیهان، فارس و دیگر رسانه های انحصارطلب با سوتیتر کردن اعلام واقعیتی بس آشکار، سعی در القای عقب نشینی خواص معترض اند و از پی آن دلسرد کردن میلیونها معترض سبز. اما کنش سیاسی آن گاه بَر می دهد که منطبق بر واقعیت پیرامون بوده و به دور از وهم و خیال. بیانات اخیر موسوی و کروبی نیز باید که شروع کنشی گردد که مطلوب ملت ایران را به گونه ای بهینه فراهم آورد. نیمه پر لیوان را نگریسته و بر این اعتقادم که چنین سخنانی از جانب ایشان نیز در همین راستا بوده و همانگونه که خود تاکید کرده اند عقب ننشستن از ستاندن حق ملت. چه در غیر این صورت اولین تبعات هر گونه عقب نشستن دامنگیر خود آقایان موسوی و کروبی خواهد شد و خود نیک بر این نکته آگاهند. به نظر می آید عملکرد هفت ماه گذشته ایشان دلیلی است محکم بر پایداریشان در ادامه راه سبز امید... تاکید کروبی بر نحوه دولتمرد شدن ایشان و نیز اشاره مهندس موسوی به وظیفه مجلس و قوه قضائیه در قبال دولتمردان، لایه های دیگر قدرت را نیز درگیر این مسئولیت می نماید و هزینه ناکامی احتمالی دولت در قبال ملت را متوجه آنان می کند. اتخاذ چنین راهکاری کنش سیاسی سران جنبش سبز است و در ادامه آنان را در قالب اپوزیسیون جدی دولت قرار خواهد داد. ... تاکید بر استیفای حق گرفته شده از ملت در انتخاب رئیس جمهورشان به عنوان خواست اولیه جنبش سبز و همراه آن، خواست استفاده حداکثری از ظرفیتهای قانون اساسی شامل مواردی چون حق تجمعات آزاد، آزادی بیان و انتخابات آزاد، به موازات قرار گرفتن به عنوان اپوزیسیون دولت، خواهد توانست نیل به آزادی و دموکراسی را برای ملت ایران ممکن تر جلوه دهد.
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2010/january/27//-e5e675d949.html
--
خشمت را سرکوب کن
*دهه فجر امسال سبز تر از هميشه*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر