سید مجتبی واحدی
برساس قانون اساسی ، رهبری جمهوری اسلامی برای ادامه فعالیت خود باید ازحمایت وتأیید مستمر اعضای مجلس خبرگان برخوردار باشد اما آنچه اکنون وجود دارد آنست که نه تنها کاندیداتوری یک عضوبرای حضور مجدد در مجلس خبرگان ، جز با تایید صلاحیت آن عضو از سوی رهبری وعوامل او در شورای نگهبان امکان پذیر نیست بلکه اگر کرامت « آقا » نباشد عده ای برای خلع عضو فعلی مجلس نیز امضاء جمع می کنند که نمونه آن ، پس از انتقادات نجیبانه آیت اله دستغیب از وضعیت کشور ، مشاهده شد.لذا نه لازم است کسی این مجلس را جدی بگیرد و نه ضرورتی وجود دارد سخنان اخیر آیت اله خامنه ای در جمع اعضای مجلس خبرگان را ـ که یقینا بسیاری از اعضای حاضر در جلسه نیز به دلیل عوارض کهولت سن ، آن را نشنیدند ـ چندان جدی گرفت. پس چرا عده ای از منتسبان به رهبر جمهوری اسلامی، تلاش می کنند اظهارات اخیر او در جمع اعضای مجلس خبرگان ودرشت گویی های او نسبت به سران جنبش سبز را « بسیار مهم » جلوه دهند؟پاسخ این پرسش را باید در « روابط تغییر یافته » رهبری با احمدی نژاد یافت. کسانی که موضع گیری های آیت اله خامنه ای را تعقیب می کنند می دانند که در چند ماه اخیر ، نه تنها دیگر از حمایت های قاطع و اظهار شیفتگی به احمدی نژاد خبری نیست بلکه گاه تعریض هایی نسبت به رئیس منتصب دولت دهم در سخنان رهبری مشاهده می شود . آیت اله خامنه ای در ماههای اول پس از کودتای ۲۲ خرداد ، هرگاه از «حماسه دست ساز ۴۰ میلیونی » سخن می گفت رأی ۲۵ میلیونی اهدایی به منتخب « حماسه - کودتا » را نیز به رخ مخالفان می کشید تا نشان دهد رقبای احمدی نژاد را « هیچ » می شمارد . اما در اولین چرخش آشکار ، در جمع عده ای از طلاب و روحانیون اظهارداشت : « هیچکس نمی تواند بگوید این کسی که انتخاب شده ، صد درصد حُسن محض است و آن طرفی که انتخاب نشده ، صد در صد قُبح محض است . نه ! همه حُسنی دارند ، قبحی دارند این طرف هم حُسنی دارد وقبحی دارد ، آن طرف هم حُسنی دارد قبحی دارد » {۲۲ آدر ۸۸ }
این نخستین گام برای تبدیل شأن احمدی نژاد از « حماسه ساز » به محصول دست ساز «کودتا » بود. بعداز آشکار شدن اراده رهبری برای حذف تدریجی نام احمدی نژاد از حماسه ۲۲ خرداد ودستاوردهای آن، بازوهای رسانه ای رهبری به میدان آمدند تا « دریافت پیام » را علنی نمایند. ازجمله روزنامه کیهان در سرمقاله خود بر این نکته تآکید کرد که « در راهپیمایی ۹ دی ماه ، حتی یک عکس از احمدی نژاد در دست راهپیمایان نبوده است .» پس از آن هم ، تمامی تلاشها صورت می گرفت تا ثابت شود « هر کس از هر موهبتی در کشور برخوردار می شود باید خودرا مدیون « آقا » بداند. این موهبت ، یک روز در قالب دستور رهبری به مجلس برای مدارا با احمدی نژاد متجلی می شد و یک روز هم ـ بنابر ادعای سید احمد خاتمی ـ به صورت کرامت «آقا » در موافقت با تدفین پیکر مرحوم آیت اله منتظری در حرم حضرت معصومه سلام اله علیها! این محوریت عالم وجود را بسیاری از اصولگرایان درک کردند ودر اذعان به آن با یکدیگر مسابقه گذاشتند اما احمدی نژاد که تداوم حاکمیت اصولگرایان را مدیون وقـــــاحت خود می دانست به کمتر از « شراکت با آقا » رضایت نمی داد. او آن قدر در این احساس ، جدی بود که مخالفت رهبری با ارسال اورانیوم ۳/۵ در صد به خارج از کشور را به سخره گرفت . حتی پس از افشای این مخالفت توسط رسانه های نزدیک به رهبری ، احمدی نژاد باز هم ایده ارسال اورانیوم به خارج از کشور را مطرح کرد تا نشان دهد خود راشریک آیت اله خامنه ای می داند و نه تابع او. تداومِ خودبزرگ بینی احمدی نژاد ، چاره ای برای آیت اله خامنه ای باقی نگذاشت جز آن که در روابط خود با رئیس دولت ، تغییر دیگری نیز ایجاد نماید. درتغییر جدید ، «عــــدم حمایت علنی » باید جای خود را به « آمادگی برای حـــذف تدریجی احمدی نژاد» می داد. اما وجود « افراطیون بی ترمز » که در ماه های منتهی به انتخابات ودر ماه های اولیه پس از آن ، حول محور احمدی نژاد جمع شده بودند کار را یرای رهبری سخت می کرد . به خصوص آن که احمدی نژاد با جذب افرادی همچون سعید مرتضوی، به افراطیون نشان داده بود تنها پناهگاه آنها پس از طرد ازسوی بخش های مختلف حکومت ، دفتر رئیس دولت است . این وضعیت ، رهبری را ناچار ساخت تا با کنار گذاشتن ادبیات ظاهرا متعادلِ ماه های گذشته ، در رأس افراطیون بایستد و به همگان نشان دهد که در جنگ های پس از انتخابات ، او شخصا رهبری عملیات حذف وطرد مخالفان رابه عهده داشته ودارد و حتی اگر بتواند ، در آینده به مخالفان اجازه حضور در فعالیت های سیاسی را نخواهد داد. تأکید آیت اله خامنه ای بر « عدم صلاحیت سران مخالفان » برای « مسئولیت پذیری در نظام » در حالی بیان می شود که اولا به یقین می توان گقت که در صورت عدم ایجاد تغییر عمده در کشور ـ به ویژه در مکانیزم های انتخاباتی ـ هیچیک از اصلاح طلبان . حاضر نخواهند بود هیزم تنور کودتای مجدد باشند . ثانیا حتی به فرض کاندیداتوری وتأیید صلاحیت سران جنبش سبز ، اکثریت مردم که در خرداد ۸۸ ، فریب «دموکرات نمایی» سران کودتا را خوردند دیگر حاضر نخوامند شد به سیاهی لشگری برای «شوی ۴۰ میلیونی » تبدیل شوند. ضمن آنکه سیر تحولات ماههای اخیر ، سرنوشت آینده « نظام ولایی » ـ و نه نظام جمهوری اسلامی با قرائت اولیه آن ـ را با ابهام شدید مواجه ساخته به طوری که حتی افرادی مانند اسفندیار مشایی ، نسبت به موقعیت آیت اله خامنه ای در چهار سال آینده ، ابراز تردید می کنند. پس با قاطعیت می توان گفت اظهارات اخیر رهبری در جمع اعضای منصوب مجلس خبرگان ، نه تهدیدی برای امروز سران جنبش سبز است ونه « نقشه راه » برای انتخابات آینده. این اظهارات ، تنها اخطار نهایی به احمدی نژاد است که بداند اگر تا کنون از حمایت چهره های معتدل اصولگرا در کشور محروم بود از این به بعد حتی نمی تواند افراطیون آن جناح را در اردوگاه خود داشته باشد زیرا رهبری شخصا پرچمداری افراطیون را به عهده گرفته است. احمدی نژاد از این به بعد باید منتظر « یقه درانی » خطبایی همچون احمد جنتی برای معیشت مردم باشد وخود را برای هشدارها وانذارهای کیهان نشینان وکیهان مسلکانی آماده کند که همه روزه از سیاست خارجی دولت انتقاد خواهند کرد و «فساد مالی معاون اول» را به رخ احمدی نژاد می کشند. احمدی نژاد که در ماههای اولیه پس از انتخابات ، در حال طراحی برای « رئیس جمهور سازی » در دوره یازدهم بود هم اکنون باید مراقب باشد دوره دهم را « چهارساله » نگه دارد و از مجلس لاریجانی به اشاره ای « حکم عدم کفایت » دریافت نکند.
آیت اله خامنه ای پس از آن که به خیال خود « خطر بازگشت اصلاح طلبان به حکومت » را پشت سر گذاشت و با رفتار جسورانه احمدی نژاد در موضوع مشایی و انتخاب وزیران مواجه شد تصمیم گرفت با قرارگرفتن در در رأس « عناصر معتدل کشور » ، آینده را به نحوی که خود می خواست تدبیر نماید اما پس از مدتی ، متوجه شد که حتی سرشناسان جناح اصولگرا این « متعادل نمایی » را باور نمی کنند.لذا به ناچار بار دیگر به طرف افراطیون رفت تا چند صباحی با تکیه بر داغ ودرفش آنها ، موقعیت خویش را تثبیت کند. اظهارات ظاهرا تهدید آمیز اخیر، گام اول در موقعیت جدید آیت اله خامنه ای است ؛ اگرچه زمان انتخاب شده برای برداشتن این گام اول را نمی توان با تلاش حاکمیت ایران برای انحراف اذهان ازفیلم مربوط به خشونت در کوی دانشگاه
- که همه جهان را به لرزه در آورد ـ بی ارتباط دانست. پس باید به هوشمندی سران جبهه اصلاحات ، آفرین گفت که با شناسایی انگیزه وهدف از اظهارات اخیر، راه خود را رفتند ویکی از آنها در گفتگو با روزنامه ایتالیایی ودیگری در مصاحبه با سایت « کلمه» بر مواضع خود پافشاری کردند.
اکنون « جناح رهبری » با یک آزمون مهم ـ ودر عین حال ساده ـ مواجه است . آنها اگر همچنان به حمایت ۵۰میلیونی از خود مطمئن هستند و روزهای ۹ دی و۲۲ بهمن ۸۸ را روزهای به یاد ماندنی در تاریخ می دانند بایستی با درخواست های مکرر کروبی و موسوی برای صدور مجوز راهپیمایی ، موافقت کنند. در غیر این صورت ، مشخص خواهد شد تظاهر به « اعتماد به نفس » و تهدید های اخیر ، همگی «تو خالی » است و تنها ارسال پیام تریبونی برای احمدی نژاد است که آماده واگذاری کامل « پرچم رهبری افراط گرایی » به رهبر جمهوری اسلامی باشد.
--
سبز مي مانيم، تا هميشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر