۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

دیدار آیت‌الله بیات و آیه الله صانعی؛ دروغ‌نویسی در بولتن‌ها علیه خانواده یک مرجع تقلید

 

در وبلاگ فرزند آیت‌الله بیات منتشر شد:

 

دیدار آیت‌الله بیات و آیه الله صانعی؛ دروغ‌نویسی در بولتن‌ها علیه خانواده یک مرجع تقلید

 
وبلاگ شخصی محسن بیات، فرزند آیت‌الله بیات زنجانی، خبر داده که روز گذشته آیت‌الله بیات زنجانی که از مراجع تقلید معترض به کودتای 22 خرداد است، به دیدار آیت‌الله صانعی یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعیان رفت.
 
به گزارش موج سبز آزادی، این دیدار پس از سخنان شجاعانه‌ی اخیر آیت‌الله صانعی علیه جنایات کودتاچیان و حملات برنامه‌ریزی شده‌ی مطبوعات و سایت‌های وابسته به دولت کودتا علیه این مرجع بزرگ تقلید، انجام شد.
 
به نظر می‌رسد دیدار آیت الله بیات از آیت الله صانعی به معنای حمایت این مرجع تقلید از سخنان شجاعانه‌ی آیت الله صانعی و مخالفت شدید این دو مرجع تقلید شیعیان با دولت کودتا باشد.
 
این در حالی است که در همین روز آیت‌الله منتظری هم در پاسخ به نامه 293 تن از فعالان سیاسی و روشنفکران، دادگاه‌های اخیر را نمایشی و باعث وهن قضای اسلامی دانسته و از مسئولان خواسته بود که به این سناریوها و نمایش‌ها پایان دهند.
 
همچنین بنا به آخرین پست وبلاگ شخصی فرزند آیت‌الله بیات، در بولتن یکی از نهادهای امنیتی برای دختر آیت‌الله بیات پرونده‌سازی شده و موضوعی مطرح شده که آشکارا دروغ است. بولتن‌نویسان مدعی شده اند که یکی از دختران آیت‌الله بیات در آلمان بی‌حجاب رؤیت شده و با یک تیم مستندساز آلمانی هم همکاری داشته است، در حالی که محسن بیات اساسا از سفر خواهرانش به آلمان خبر ندارد و خبر جعلی سفر یک خواهرش به آلمان را برای اولین بار در بولتن کودتاچیان خوانده است.
 
متن کامل آخرین پست وبلاگ محسن بیات را در زیر می‌توانید بخوانید:
 
« برای احوالپرسی با آیت الله صانعی، همراه با ابوی سری به دفتر ایشون زدیم تا هم دیداری رو تازه کنیم و هم بخاطر وقایع اخیر، ابوی با ایشون صحبت هائی رو داشته باشند.
 

آقا مجتبی یکی از دوستای خوب من، اونجا بود و به محض دیدن من، از من خواست تا به گوشه ای بریم تا مطلبی رو به من البته به صورت خصوصی بگه.

وقتی که کمی از جمع دور شدیم، اون بنده خدا دست کرد توی جیبش و کتابچه ای رو درآورد و به من گفت: این رو دیدی شما؟ و من گفتم: نه، چی هست؟ و ایشون ادامه داد: ببینید جالبه، به خدا این رو که دیدم فهمیدم اینها چقدر بی تقوان، واقعاً بی تقوان .... و کتابچه رو بدست من داد. این که عرض می کنم کتابچه، چونکه ظاهرش به کتابچه می موند ولی وقتی که روش عبارت محرمانه رو دیدم، فهمیدم که بولتن یک ارگانی یا سازمانی، جائیه. بازش کردم و دیدم که کمی راجع به مساجد و اینور و اونور نوشته و خلاصه با یک تورق عادی، چیزی دستگیرم نشد. آقا مجتبی که متوجه این موضوع شد، اون کتابچه رو گرفت و ورق زد و به صفحه ای رسید و گفت: اینجا رو بخون. عین مطلب رو واو به واو یادم نیست ولی مفهوم این بود که خواهر من(معلوم هم نبود کدومشون مورد نظر نویسنده بوده) در آلمان!!! بی حجاب رویت شده و با یک تیم مستند ساز آلمانی هم، همکاری داشته و خلاصه در قم هم همینطور و(آلمان، خواهر من و اصلاً کی و چه تاریخی و به چه مناسبت؟) ....

گفتم: می تونم این رو داشته باشم؟ و مجتبی در حالیکه کتابچه رو می بست و توی جیبش می گذاشت به من گفت: این نه، ولی صبح، یک نسخه اش رو برات می آرم.....

توی ماشین نشستیم و داستان رو برای ابوی نقل کردم. ایشون هم فرمودن: صبح من ببینم چیه.. و من در ادامه با لبخندی به ایشون گفتم: جالب بود که توی کتاب نوشته بود لطفاً مطالعه کنید و برای کسی هم نقل نکنید. »

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر