Sent to you by Protester via Google Reader:
دکتر صادق زیباکلام در دومین جلسه از سلسله نشستهای «جنبش عربی» که در روز چهارشنبه چهارم اسفندماه ۸۹ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، به سخنرانی پرداخت. اولین جلسهی این سلسله نشستها روز قبل از آن و با حضور دکتر حمیدرضا جلاییپور برگزار شده بود که گزارش آن در اینجا منتشر شده است. گزارشی از سخنان زیباکلام را به نقل از وبسایت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در ادامه بخوانید:
دکتر صادق زیبا کلام سخنان خود را با شرح ساختار سیاسی حاکم بر این کشورها آغاز کرد و در این رابطه گفت: «مشخص است که اگر ساختار آنها ساختارهایی با میزان حاقل محبوبیت برای مردمان این کشورها بود، قطعا ما شاهد این قیامهای گسترده و عمومی علیه آنها نمیشدیم. ساختار آنها از نظر سیاسی در بهترین حالت مستبدانه و به کمک قوای مسلحانه و تشکلهای امنیتی و احزاب و تشکلهای مرتبط با حکومت میباشد. فکر نمیکنم خیلی چیز دیگری افزون بر این کلیات بشود درباره این رژیمها گفت. بعضا به دلیل برخورداری از نفت، غنی و ثروتمند هستند مثل الجزایر و لیبی. و برخی دیگر هم دارای ثروتهای خداداد نیستند مثل مصر و یمن.»
وی با اشاره به اینکه هر دوی این دو دسته کشورها نهایتا دارای ساختار سیاسی یکسانی هستند ادامه داد: «به نظر من پرسش حائز اهمیت این است که: روایتی که از این جنبشها توسط حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و زیر مجموعههای آنها صورت میگیرد چه اندازه با واقعیت منطبق است؟ روایت رسمی از این جنبشها در ایران تحت تاثیر انقلاب اسلامی این کشور شناخته میشود و مطالبات و خواستهها و جهتگیری سیاسی آنها همانهایی معرفی میشود که در جمهوری اسلامی ایران تعقیب و خواسته میشود و در مجموع این نهضتها را، نهضتهایی علیه غرب و آمریکا توصیف میکنند در حالیکه به گمان من اینگونه نیست؛ این جنبشها سرشت و ذاتشان در حقیقت مثل انقلابهای رنگین و مخملی هستند و هدف اصلی آنها آزادی و تحقق دموکراسی است و مخالفت اصلی آنها نه با آمریکا و غرب، که با استبداد و دیکتاتوری است و نظامهای سیاسی بااختناق.»
وی در ادامه با تبیین ماهیت و اهداف این جنبشها گفت: «برای نمونه نه شعاری علیه آمریکا در این حرکات داده شده و نه پرچم آمریکا و یا انگلستان آتش زده شده و نه حتی جریانهای اسلام خواه و اسلام گرایی اعلام کردهاند که ما پس از سرنگونی این نظام به دنبال ایجاد یک نظام اسلامی ویا حکومتی که به دنبال اجرای شریعت و احکام شریعی باشد، هستیم. بلکه به عکس تمام خواستههای آنها و آنچه که تا به حال از این جنبشها دیدهایم در جهت تحقق اهداف کاملا دمکراتیک و اهدافی است که ذیل جامعه مدنی قرار میگیرد و مشکل و درد آنها این است که در کشور آنها حقوق شهروندی رعایت نمیشده، مطبوعات آنها آزاد نبودهاند و زندانی سیاسی در این کشورها وجود داشته است و اندیشه و بیان اندیشه آزاد نبوده. مشکل و دعوا اینها هستند.»
این استاد علوم سیاسی ادامه داد: «به نظر من یک مقدار روایتهایی که در ایران میشود به اصطلاح انگلیسیها wishful thinking است به این معنا که شما در آرزو و تخیلاتتان دوست دارید این طور بشود، پس این طور بیان میکنید. تا به الان به گمان من این جنبشها حرف اصلیشان آزادیخواهی بوده است که از این بابت این جنبشها از جهاتی به انقلاب اسلامی ما شبیه هستند؛ برای اینکه انقلاب اسلامی ایران هم دقیقا به دنبال تحقق اهداف دموکراتیک بود و مشکل مردم ایران در آن زمان با رژیم شاه، دقیقا همین مشکلاتی بود که اکنون مردم عرب با بن علی و حسنی مبارک دارند؛ در انقلاب ۱۳۵۷ هم خواسته اصلی مردم آزادی بود؛ حاکمیت قانون بود، نبود زندانی سیاسی بود، آزادی مطبوعات و اجتماعات و تشکلهای مستقل بود.»
زیبا کلام با اشاره به گفتمان مسلط بر انقلاب ادامه داد: «گفتمان مسلط بر انقلاب اسلامی خود را در چهارچوب شریعت بیان میکرد و شعار اصلی انقلاب، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود و برداشتی که از اسلام وجود داشت در سال ۵۷ یک شکلی همه آن چیزی بود، که رژیم شاه نبود؛ اسلام به تعبیری از دید بسیاری از مردمی که خواهان تحقق و حاکمیت اسلام بودند؛ این ظرفیت را داشت که تمام چیزهایی را اعطا بکند که رژیم شاه نخواسته بود و یا به هر دلیلی در ایران تحقق پیدا نکرده بود و بهترین دلیل که میشود آورد و اثباتی که میشود کرد مصاحبههای رهبر انقلاب است؛ مصاحبههای مرحوم امام در حدود ۳ ماه که در پاریس بودند اکنون در دسترس است. ایشان هر روز بیش از چندین مصاحبه با نماینده رسانههای مختلف انجام میدادند،؛ یکی از سوالاتی که تقریبا در تمامی مصاحبهها از امام میشود درباره نظامی بود که بعد از حکومت شاه قرار بود جانشین باشد؟ آنها میپرسیدند: شما میگویید حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی؟ این چه جور نظامی است؟ مثل عربستان است؟ مثل لیبی است؟ مثل پاکستان است؟ آنها همه معتقدند اسلامی هستند. پاسخهای امام هست! بعضا خبرنگاران پرسیدند که آیا مخالفان شما، مارکسیستها حق حیات سیاسی دارند؟ بنابراین جنبشهایی که در جهان عرب هم اتفاق میافتد حتی اگر بعضا خودش را در لباس شریعت توصیف کند، مبین این نیست که خواهان ایجاد نظام رادیکال اسلام گرایانی ضد غرب و آمریکا است.»
ادامه جلسه به پرسش و پاسخ دانشجویان اختصاص یافت؛ و دکتر زیباکلام در پاسخ به سوالی در ارتباط با مقایسه دو دولت موقت و انتقالی حاکم بر ایران ۵۷ و مصر کنونی گفت: «کلاف انقلاب مصر، (اگر نگوییم، تحولات مصر) همچنان در حال باز شدن است و این گونه نیست که آنها به نقطه پایانی تحولات مصر رسیدهاند و مردم به کار و زندگیشان برگشتند. فرض بر این است که این هیئت نظامی حاکم به توافق رسیدهاند که در مصر در شهریور ماه انتخابات عمومی برگزار شود. و در انتخابات احزاب و تشکلهایی که به قدرت میرسند، تشکیل دولت دهند و این تصور مصریها و مردم مصر از آن چیزی که تا به الان به دست آمده است اما تصور مردم مصر این نیست که همه چیز تمام شده، مردم برگردند، دانشجوها برگردند به کلاسها و کارگرها به محل کارشان برگردند! چنین نیست و فرض بر این است که مراحل بعدی تحقق پیدا خواهد کرد و مبارزه در مصر متوقف نشده است. با توجه به آنچه رخ داده است من این تصور را ندارم که سر مردم مصر کلاه رفته و تنها ارتش، مبارک را قربانی کرده من معتقدم که اتفاقا روال مصر صحیح است و اینکه اتفاقا کارها به درگیری ختم نشده است در نهایت به نفع مردم مصر است؛ کار به درگیری نظامی بین بخشهایی از ارتش کشیده نشد مثل آن چیزی که در لیبی در حال اتفاق افتادن است و این به نظرم به نفع جنبش اعتراضی در مصر است.»
وی در پاسخ به سوالی در ارتباط با دلیل استفاده دولت از لباس شخصیها گفت: «مشکل اساسی در همه نظامهای دیکتاتوری در یک دوگانگی تصوری است، که دارند؛ اگر در سال ۵۷، چند ماه مانده به بهمن، شما اگر از محمد رضا پهلوی میپرسیدید که اعلی حضرت چرا مردم با شما مخالف هستند؟ – که اتفاقا این سوال را اوریانا فالاچی از او میپرسد- فالاچی به شاه میگوید: چرا شما اینقدر مخالفت دارید؟ شاه در جواب میگوید من مخالف ندارم و گزارشهای شما اغراق شده است و مغرضانه؛ که او اسامی زندانیان قدر سیاسی را میآورد؛ گلسرخی و… وبعد میگوید: چطور شما مدعی میشوید مخالف ندارید؟ شاه میگوید اینها بعضا مارکسیست هستند و بعضا روشنفکر هستند؛ خوب روشنفکرها در اروپا هم مخالف حکومت هستند و بعضا روحانیون و اسلام گراها هستند که اینها با اقدامات اصلاح طلبانه من نمیتوانند موافق باشند چرا که اینها با هرچه بوی پیشرفت و ترقی بدهد مخالف هستند؛ بعد شاه برای اثبات مخالف نداشتن خود به فالاچی میگوید فارغ از این چند دسته، دلیل ندارد مردم ایران با من مخالف باشند، زنان ایران برای چه باید با من مخالف باشند؟ من به زنان حق رای دادم، حق طلاق دادم و حقوقی اجتماعی که من به زنان دادم در کمتر کشور اسلامی داده شده است، کارگران ایران چه دلیلی دارد با من مخالف باشند؟ من کارگران را در سود کارخانهها سهیم کردم و ۴۹ % سهام برای دولت یا سرمایه گذار است و ۵۱% برای کارگران است پس چرا باید آنها مخالف من باشند؟ من تعداد دانشجوها را از ۱۵ هزار به ۲۰ هزار رساندم، تحصیلات و خوابگاه آنها مجانی هست و کار آنها تضمین شده است! اصلاحات ارضی کردم و ما تنها کشور اسلامی بودیم که این گام مهم را برداشتیم و به کشاورزان و دهقانان بیزمین، زمین دادهایم»
دکتر زیباکلام در ادامه با اشاره تصور دیکتاتورها از موقعیت خود گفت: «واقع مطلب این هست که شاه به تمام اینها باور داشت و شاه تصور میکرد که به مردم خدمت کرده و با همه وجود فکر میکرد که بخش قابل توجهی از ایران طرفداراش هستند شاه در مصاحبه عصبانی میشود و میگوید نظام رفاه اجتماعی من از سوئد هم جلوتر رفته است. سوئد در آن زمان واقعا سرآمد بودو شاه مدعی میشود من یک مرحله از سوئد جلوتر هستم! چرا که برای جنین در رحم مادر نظام تامین اجتماعی در نظر گرفتم ولی در سوئد برای به دنیا آمدهها این نظام تعیین شده است. شاه با همه وجود این حرفها را قبول داشت و معقد بود به جز خدمت کاری نکرده است. سرشت همه نظامهای دیکتاتوری اینطور است؛ صدام تا آخرین لحظه معتقد بود «من یک آدم وطن پرست هستم. من یک رهبر ناسیونالیست عرب هستم و بر خلاف سایر رهبران عرب که خائن و مزدور و پادوی آمریکا هستند، میباشم. من کسی هستم که شنل عبدالناصر روی دوشم است و جلوی تجاوز ایران را گرفتم و مانع شیعهایزم ایران شدم که عراق و کویت را نگیرد و انقلاب شیعه اسلامی را به جهان عرب صادر نکند». احتمالا اگر ما دو ماه پیش یا سه ماه پیش با حسنی مبارک صحبت میکردیم که آقای مبارک شما مخالف دارید میگفت که تعدادی اخوان المسلمین هستند و تعداد آمریکایی و یک مشت لیبرال و روشنفکر و.. اینها هستند ولی تودههای عرب با من هستند ولی ما قبول نمیکنیم چون ما آن سوی خط هستیم و دیکتاتورها معتقدند اکثریت با من هستند و تعدادی مزدور و خارجی هستند که ملت توی دهن اینها خواهد زد.»
وی ادامه داد: «شاه در یک سال و کمی مانده به انقلاب در بازدید از دانشگاه افسری میگوید که: «من و میهن پرستان و قوای مسلحه اجازه نخواهیم داد که ایران را ایرانستان کنند»؛ یعنی قبول دارد که مخالف دارد ولی معتقداست که مردم با او هستند و از یک جاهایی وقتی با واقعیت مواجه میشود واکنشهای متفاوتی دارد؛ ببینید همین شب گذشته، قذافی خودش را طلب کار میداند و میگوید امت عرب، جهان عرب و قهرمانان عرب، الان وقت به پا خیزیدن است؛ شما باید نگاه کنید ببینید کسی که در راس حکومت است چطور نگاه میکند! او نگاهش این نیست که من دیکتاتور هستم و مستبد هستم بلکه معتقداست همه کارهای اوخدمت هستند. این به این بر میگردد که در نظامهای دیکتاتوری تصویری یک سویه از واقعیت ترسیم میشود؛ رضا شاه هم با تمام وجود فکر میکرد که شما اگر به فکر خیر و صلاح و پیشرفت ایران هستید باید با من باشید من به جز خدمت کار دیگری نکردم. شما اگر وطن پرست هستید باید با من باشید و اگر انتقاد میکنید شما انگلیسی هستید؛ رضاشاه منتقدین را نوکران نفت و انگلیس و عوامل سفارت میدانست.»
زیبا کلام در پایان با اشاره به تصور حکومتهای دیکتاتوری مبنی بر داشتن رسالت جهانی گفت: «برای اینکه نوعا نظامهای دیکتاتوری برای خودشان رسالت تاریخی قائل هستند؛ و رسالت تاریخی را در جهت منافع فردی نمیدانند و همه آنها معتقدند آنچه میکنند به خیر و صلاح مملکت است و آنها آینده بشریت را رقم میزند و کشورهای دیگر باید از آنها پیروی کنند و اصلا فکر نمیکنند که ممکن است به خطا بروند و ممکن است شکل دیگری از واقعیت وجود داشته باشد و به همین دلیل کمتر اتفاق افتاده است که حکومتهای دیکتاتوری از طریق صندوق رای تغییر یابند؛ چون برای خودشان یک جور رسالت جهانی و یا ملی قائل هستند و خود را بر حق میدانند و معتقدند آزادی خواهان و ملییون و.. با ما هستند و طبیعی است که حسنی مبارک سعی میکند که بگوید مردم از من حمایت میکنند. در مصر به دلیل پیشرفت جامعه مدنی هر چند حضوری از اخوان المسلمین، جریانات لیبرال و از جریانات دیگر به صورت متشکل و سازمان یافته و حزبی نبوده ولی مصر یکی از بیشترین NGOهای مستقل از حکومت را در خودش دارد بعلاوه آخرین نکته درباره مصر: ارتش مصر یک ارتش منسجم و یکدست نیست ارتش مصر سابقه ناسیونالیستی ضد انگلیسی دارد؛ بعلاوه فقط جنبه ناسیونالیستی نیست و شماری از افسران آن طرفدار اخوان المسلمین هستند و شاید رهبری ارتش مصر، عاقلانه به این نتیجه رسید که برای حفظ نظام در مقابل مردم قرار نگیرد، چرا که ممکن است ارتش دچار شکاف شود و در مقابل نظام قرار گیرد یا به سمت مردم بروند و معلوم نیست کشور به کدام سمت برود! شاید در دقایق آخر این تصمیم موجب شد که آنها بین بد و بدتر بد را انتخاب کنند و با کنار گذاشتن مبارک وضع را از این بدتر نکنند.»
Things you can do from here:
- Subscribe to تحول سبز using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر