امیرحسین ثابتی از نویسندگان ثابت سایت رجانیوز و از همکاران سازمان اسناد انقلاب اسلامی در یادداشت رمزداری که در وبلاگ خود نوشته این ادعا را مطرح کرده است.
وی نوشته که احمدینژاد برای بازگشت به نهاد ریاست جمهوری و شکستن «تحصن» خود سه شرط گذاشته است: «اول اینکه مشایی معاون اول شود، دوم مصلحی وزیر اطلاعات نباشد و سوم سعید جلیلی از شورای عالی امنیت ملی برود.»
محمود احمدینژاد در اعتراض به ابقای حیدر مصلحی از سوی آیت الله علی خامنهای بیش از چهار روز است که از حضور در نهاد ریاست جمهوری خودداری میکند.
گروهی از محافظهکاران در دیدارهای خصوصی از وی خواستهاند حکم رهبر جمهوری اسلامی را بپذیرد٬ اما احمدینژاد آنطور که این وبلاگنویس نوشته است حاضر به پذیرش این حکم نیست و شروط جدیدی را پیش کشیده است.
دفتر آیت الله علی خامنهای در روزهای اخیر بارها رسانههایی که اخبار اختلاف رهبر جمهوری اسلامی و رئیس دولت دهم را مستقیم و غیر مستقیم پوشش دادهاند را مجبور به حذف گزارشهای خود کرده است.
سایت الف٬ آزادینیوز و دولتیار از جمله سایتهایی هستند که در روزهای اخیر برخی مطالب آنها در خصوص اختلاف خامنهای و احمدینژاد حذف شده است.
رهبری در روزهای اخیر بارها به صراحت از مقامهای جمهوری اسلامی و رسانهها خواسته که اختلافهای پشت پرده را برای مردم فاش نکنند.
خواستههای آیت الله خامنهای مبنی بر پنهان کردن اختلافها در شرایطی مطرح میشود که سایت رجانیوز هم روز گذشته (دوشنبه پنجم اردیبهشت) از انتشار عمومی اخبار محرمانه در سایتها انتقاد کرده بود.
این در حالی است که یکی از نویسندگان این سایت در یادداشتی هرچند رمزدار به افشای اخبار طبقهبندی شدهای پرداخته که تاکنون در هیچ رسانهای منتشر نشده است.
این وبلاگنویس در یادداشت خود به صراحت نوشته که محمود احمدینژاد «استحاله شده» و در برابر حکم رهبر جمهوری اسلامی ایستاده است.
ثابتی پیشبینی کرده که احمدینژاد پس از چند روز قهر به نهاد ریاست جمهوری بازخواهد گشت٬ اما هدف نهایی وی بالا بردن هزینه صدور حکم حکومتی برای خامنهای است.
وی نوشته که «هدف این حرکت دکتر {تحصن} بالا بردن هزینه برای آقاست که در برابر انحرافات بعدی، از حکم حکومتی استفاده نکند.»
امیر حسین ثابتی همچنین درباره انتخابات آینده ریاست جمهوری نوشته است: «میتوانیم برای انتخابات بعدی گزینهای بهتر از دکتر {احمدینژاد} را بیاوریم. حالا از سعید جلیلی بگیرید تا باقری لنکرانی یا صفار هرندی یا هر کس دیگر که الان شاید حتی اسمش را ندانیم.»
وی خطاب به دوستان خود نوشته که «فراموش نکنیم یک نفر مدل احمدینژاد ۸۴ را باید رو کنیم و به کمتر از آن هم قانع نباشیم.»
******
متن کامل یادداشت رمزدار وبلاگ «دستنوشتههای یک دانشجو»:
1. وضعیت این روزهای دولت، خطرناکترین وضعیت طی ۶ سال اخیر است. دکتر رسما قهر کرده است و خود را خانه نشین کرده است. از بعد از سفر استانی به کردستان یک راست به منزل رفته و به جز دیدار با یک گروه خارجی که از چین به تهران آمدهاند، هیچ فعالیت رسمی دیگر نداشته و حتی در جلسه هیئت دولت روز یکشنبه نیز حضور نیافته و این جلسه با ریاست مفسد اقتصادی بزرگ (آقای معاون اول) تشکیل شده است.
۲. همه ما این روزها از هم میپرسیم که چرا دکتر این کارها را میکند؟ همه به نوعی به دنبال جواب هستیم و من هم اینجا مینویسم چند خطی را که دیگر دارم ۱۰۰% مطمئن میشوم پاسخ سوالات این روزهای همه ماست:
دکتر الان هر چه که هست، دیگر آن احمدینژادی که ما میخواهیم و انتظار داشتیم، نیست. بخواهیم یا نخواهیم، خوشمان بیاید یا بدمان بیاید یا هر چیز دیگر، محمود احمدینژاد تغییر کرده است. من به این اعتقادی ندارم که دکتر از ۸۴ در بین ما با شعارهای مختلف و... نفوذ کرد و الان خودش را دارد نشان میدهد، بالعکس معتقدم تغییر کرده است و این تغییر آنقدر جدی است که امروز علنا در برابر آقا ایستاده است. حکم آقا برای وزارت مصلحی را بر نمیتابد و میگوید او وزیر رهبری است، نه رییس جمهور، در جلسات هیئت دولت حاضر نمیشود و از همه بدتر سه شرط برای بازگشت به دفتر کارش گذاشته است: اول اینکه مشایی معاون اول شود، دوم مصلحی وزیر اطلاعات نباشد. سوم سعید جلیلی از شورای عالی امنیت ملی برود.
دو مورد اول که مشخص است. ایستادن علنی جلوی حکم حکومتی رهبری است. اما مورد سوم هم دست کمی ندارد، چون همه ارادت ویژه آقا به سعید جلیلی را میدانیم و از همه بدتر اینکه این مورد نیز جزو خواستههای دیرین مشایی است. رفتن جلیلی از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی...
نمیدانم از کسانی که این مطلب را میخوانند، چند نفر برنامه ۴ شنبه هفته قبل دکتر الهام را بودند، آنجایی که گفت یکی از شاهرگهای اصلی جریان مشایی، اشراف بر جایگاههای اطلاعاتی کشور است. و حالا بهتر میشود این پازل را تکمیل کرد: مصلحی باید از اطلاعات برود، جلیلی از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی. یعنی ۲ گلوگاه حساس اطلاعاتی- امنیتی نظام از وجود دو فرد به شدت مورد اعتماد رهبری خالی شود...
۳. این روند تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟ خیلیها میگویند دکتر آنقدر در خانه مینشیند و به اصطلاح تحصنش را ادامه میدهد تا بحران در کشور فراگیر شود، همه بفهمند مشکل جدیتر از اینهاست که آقا هر روز در صحبتهایش بگوید اتفاقی نیفتاده و رسانهها شلوغ نکنند، و بالاخره ضربه اصلی را در این موقعیت به نظام بزنند. اما من معتقدم این اتفاق نخواهد افتاد. برعکس، دکتر بعد چند روز دوباره روند کار خود را شروع میکند. حالا به چه بهانهای را خدا میداند، اما این روند را ادامه نمیدهد چون اگر قرار باشد الان همه پتانسیل جریان انحرافی برای ضربه زدن به نظام و رهبری خرج شود، در واقع همه برگهای آنها خواهد سوخت. بلکه هدف این حرکت دکتر نیز بالا بردن هزینه برای آقاست که در برابر انحرافات بعدی، از حکم حکومتی استفاده نکند. یعنی این فضا کاملا شکل بگیرد که استفاده از حکم حکومتی حتی در دولت احمدینژاد نیز برای آقا هزینه دارد و ممکن است یک دفعه رییس جمهور چند روز همه چیز را رها کند و در خانه بنشیند! ضمن اینکه همه اینها تازه اول کار جریان مشایی است و امیدهای فراوان آنها در انتخابات مجلس نهم است، در ریاست جمهوری یازدهم است، در چالشهای مقطعی با نهادهای انقلابی مثل شورای نگهبان و سپاه و... است.
فضایی که آنها در چارچوبهای قانونی و رسمی بیشتر میتوانند از آن بهره برداری کنند. مثلا کافی است برای مجلس نهم که انتخابات آن در اسفند همین امسال برگزار میشود، چند کاندیدای منتسب بهشان رد صلاحیت شود، آن وقت ببینید چقدر حمله به شورای نگهبان را شروع میکنند که این یک نوع دیکتاتوری است و چرا آقای خامنهای مثلا در قبال رد صلاحیتها موضع گیری نمیکند؟ (خط تضعیف رهبری و ضربه زدن به نهادهای انقلابی) و دهها مثال دیگر... کما اینکه همین الان هم اگر دقت کنید، میتوانید تشابه ادبیات این جریان را با جریان ضد انقلاب ببینید. اگر به سایتهای این جریان نگاهی بیندازید (تا الان بیش از ۲۰ سایت) یکی از کلماتی که به وفور از آن علیه جریان ارزشی و ولایی استفاده میکنند واژه «اقتدارگرا» است! این دقیقا همان ادبیات ضد انقلاب است. از تاجزاده که الان در زندان است بگیرید تا سایتهای فیلتر شده کنونی ضد انقلاب و این تشابهات اتفاقی نیست.
یا مثلا روزنامه ۷ صبح که تا الان ۲ شمارهاش در آمده و منبع مالی آن نیز کاملا غیر شفاف است، سردبیرش آرش خوشخو است! از بچههای چلچراغ. و اینها کمترین نشانههایی است که از تطابق عملکرد و گفتمان جریان انحرافی با جریان ضد انقلاب حکایت دارد.
۴. چه باید کرد؟
به نظرم این روزها سختترین روزهای بچه حزب اللهیها و حتی آقاست. برای اینکه از یک طرف بهترین گزینه انقلاب طی ۳۰ سال گذشته استحاله شده است و در برابر خودمان ایستاده که این خیلی بچهها را سرخورده میکند. از طرف دیگر هم جریانهای موازی اصولگرایی که بارها امتحان خودشان را پس دادهاند مثل لاریجانی، قالیباف، توکلی، مطهری، زاکانی، رضایی و... سعی دارند تا بگویند اگر ما مخالف احمدینژاد بودیم به این خاطر بود که از اول میدانستیم که اینطور میشود و...
لذا بچهها باید حواسشان باشد هم سرخورده نشوند و هم به دام این جریانهای موازی و قلابی هزار بار امتحان پس داده نیفتند. اگر هنوز هم روزهای پر التهاب قبل ۳ تیر ۸۴ را فراموش نکرده باشیم و یادمان باشد خدا چطور نصرتش را شامل حالمان کرد، میتوانیم برای انتخابات بعدی گزینهای بهتر از دکتر را بیاوریم. حالا از سعید جلیلی بگیرید تا باقری لنکرانی یا صفار هرندی یا هر کس دیگر که الان شاید حتی اسمش را ندانیم! اما فراموش نکنیم یک نفر مدل احمدینژاد ۸۴ را باید رو کنیم و به کمتر از آن هم قانع نباشیم، هر چند انشالله که به خرداد ۹۲ هم نرسیم و قبل از آن شاهد ظهور امام زمان (عج) باشیم، اما در هر صورت تا زمانی که دکتر به ظاهر همه اختلافات با آقا را علنی نکرده است، باید از کلیت دولت دفاع کنیم، حمایت از گفتمان کلی دولت و در عین حال ایستادن محکم در برابر انحرافات...
منبع: دگربان
--
سبز مي مانيم، تا هميشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر