۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

دعوای رقبا و راهبرد جنبش سبز

دعوای رقبا و راهبرد جنبش سبز

کلمه- مهدی عباسی: این روزها دنیای سیاست رسمی در ایران خبرهایی کوتاه اما بسیار موثر را مشاهده می‌کند. در جلسه هیات دولت، وزیری دچار حمله قلبی می‌شود و وزیری دیگر استعفا می‌دهد، وزارت اول مجبور به دادن بیانیه رسمی درباره وضعیت جسمانی وزیر می‌شود و برای جلوگیری از کنار رفتن وزیر دوم، عالی‌ترین مقام رسمی حکومتی مداخله می‌کند. خبر نخست در مقابل خبر دوم به حاشیه می‌رود و کسی نمی‌پرسد راستی در آن جلسه چه گذشته است که قلب وزیر چنان دردی را تجربه می‌کند –به‌ویژه اگر به یاد آوریم که یکی از مقامات همین وزارتخانه چند روز پیشتر، در نامه‌ای به رییس دولت درخواست می‌کند که مرد سایه دولت را از اصرار بر ادامه تحصیل منصرف سازد و کیست که نداند تعرض به حریم مرد سایه چه عواقبی را می‌تواند به دنبال داشته باشد. اما درباره خبر دوم بسیار می‌شنویم: خبرگزاری رسمی دولت با تاخیر جدی در اعلام نظر رهبری، به‌روشنی نارضایتی حضرات را از این اعمال‌نظر نشان می‌دهد و در ادامه رهبری نامه‌ای خطاب به وزیر معزول و مستعفی می‌نگارد و بر ادامه فعالیت وی در این مقام تاکید می‌کند. دعوا بر سر ارشادی یا مولوی بودن این نامه آغاز می‌شود و در اقدامی شگفت‌انگیز، ناگهان سایت‌های خبری منسوب به مرد سایه به‌یک‌باره فیلتر می‌شوند.

این تنها خلاصه‌ای از خبر مربوطه است و شاید نتوان خلاصه‌تر از این هم نوشت! اما همین خلاصه نیز از ماهیت و عمق چالش خبر می‌دهد و ما را در برابر پرسش‌هایی چنین قرار می‌دهد: دعوا بر سر چیست؟ و دعواکنندگان کیستند؟ و پیروز ماجرا هر کدام که باشند چه پیامدهایی برای سیاست ایرانی خواهد داشت؟ و دیگر نیروهای سیاسی ایرانی در این ماجرا کجا ایستاده‌اند؟

در سال‌های اخیر کم نبودند افرادی که در عرصه‌های مختلف سیاست و در قالب نوشته یا سخنرانی یا مصاحبه و امثال آن پایان ماه‌عسل این دو جریان را پیش‌بینی کرده بودند. اما چند نفر از آنها می‌توانست بگوید دعوا به این سادگی و سرعت چنین بالا خواهد گرفت؟ و از این میان، چه کسانی برای چنین روزهایی تدبیر اندیشیده‌اند؟ شاید برخی از مخالفان مجموعه حاکم از این تشنج‌ها شاد باشند، اما آنها نیز یقینا با تامل در عواقب چنین رویدادی، دلنگران خواهند شد. تاریخ کشور ما سرشار از تحولات نامطلوبی است که اختلافات حاکمان و دلسردی مردم از آنها به دنبال داشته‌ است. حاکمیت محمود افغان بر پهنای این سرزمین، قدرت‌گیری ایل قاجار، و کودتای ۲۸ مرداد تنها نمونه‌های متاخر این تحولاتند. تکرار سیاست قهر و کناره‌جویی و انفعال شاید به سقوط شاه‌سلطان‌حسین‌ها منتهی شود، اما سلطانیِ محمود افغان و سقوط دولت مصدق را نیز در پی خواهد داشت!

جنبش سبز گنجینه تجربه این رخدادها و البته تجربه و مشاهده ی پایان‌نیافته‌ی انحراف انقلاب اسلامی در سال‌های اخیر را با خود دارد و ضروری است که در این زمان از این میراث استفاده لازم را بنماید. جنبش سبز یک جنبش اصلاحی است و همواره تاکید کرده است که چارچوب فعالیت خویش را همین نظام سیاسی می‌داند و اگرچه ممکن است نسبت به برخی قوانین، نحوه اجرای برخی قوانین دیگر، و یا حتی برخی نهادهای سیاسی معترض و به دنبال تغییر جدی در وضعیت آنها باشد، اما می‌داند که در عرصه سیاست باید صبور بود و گام‌به‌گام در این مسیر طولانی حرکت کرد. سیاست عرصه شراکت/قهر نیست، عرصه مشارکت/کنش است. در این عرصه می‌باید با هوشیاری خود را از مرزهای خطر ایمن داشت و در عین حال با استفاده از فرصت‌ها، گام‌های آرام –اما باثبات- را به سوی پیروزی برداشت.

بازخوانی تجربه دوساله جنبش سبز در کنار مقایسه آن با تحولات کشورهای عربی در چندماه اخیر مغتنم خواهد بود. یقینا برای رهبران جنبش سبز دشوار نبود هر روز مردم را به خیابان خواندن و در پی آن شاهدِ از کشته پشته ساختن قدرتمندان بودن! اما هوشیاری آنها و به شکیبایی خواندن مردم بود که کمک کرد خسارت‌های جانی اعتراض ایرانی با کشتارهای مصر و سوریه و لیبی و بحرین و یمن و … قابل مقایسه نباشد. وگرنه عجب نبود اگر ما نیز چون مصر عددی نزدیک به ۱۰۰۰ را برای شهیدان خویش اعلام کنیم. اما این صبر، هوشیاری و کنش مداوم را نیز می‌طلبد.

حوادث ماه‌های پایانی سال ۸۹ نشان داد که جنبش سبز هنوز پویا و فراگیر است. حاکمان نیز این را به خوبی دریافته‌اند. و از همین روست که یک جناح با برگزیدن روشی پوپولیستی به دنبال جذب آرا و حمایت بخش‌هایی از این جنبش است و جناح دیگر نیز هر روز به این کار محتاج‌تر خواهد بود به‌ویژه اگر به یاد داشته باشیم که انتخابات مجلس نهم نیز امسال برگزار خواهد شد.

دعوای دو جناح حاکم بالا گرفته است و البته شک نیست که کسانی که در عرصه سیاست چنین ساده به جان یکدیگر می‌افتند، در ادامه و در رخدادهای دشوارتر، سخت‌تر گلوی یکدیگر را خواهند فشرد. آنچه بر ماست، هوشیاری نسبت به این رخدادها، تحلیل عمیق آن و گفتگو درباره بهره‌گیری از فرصت‌هایی است که چنین تحولاتی می‌تواند در اختیار جنبش سبز قرار دهد. کنش فعال در این هنگامه می‌تواند جنبش سبز را در موضع برتر در این میانه قرار دهد. ماه‌های منتهی به انتخابات مجلس فرصت‌های هرچه بیشتری را در اختیار جنبش قرار خواهد داد تا قدرت، توانایی، و خواسته‌های خویش را بر ساختار حاکمیت تحمیل نماید.

اینک ضروری است با پرهیز از شعارزدگی و ابراز احساسات، کنش فعالانه مطلوب در این دوره زمانی تعیین شود. این امر نیازمند مشارکت فعال و گفتگویی همه نیروهای موثر و مجرب جنبش است تا راهبردی مطمئن برای پیشبرد اهداف جنبش اختیار شود. این راهبرد می‌تواند از مشارکت همه‌جانبه –اگرچه برای بسیاری از ما دشوار خواهد بود- تا تحریم کامل –اما فعال و پرهزینه- انتخابات را در بر گیرد. امسال، سال برداشتن گامی بلند برای نزدیک‌تر شدن به اهداف نهایی جنبش سبز است. از این فرصت باید بهره جست و راهکار مناسب برای این گام را تبیین کرد. کناره جستن و تنها شاهد دعوای رقبا بودن، شاید به اضمحلال آنها منتهی شود، اما ما را به مقصود رهنمون نخواهد شد. باید حاکمان را به پذیرش اصلاح مجبور ساخت.


--
یاردهم اردی بهشت؛ روز فریاد ملت
سبز مي مانيم، تا هميشه



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر