۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

ویدئو: مازیار بهاری از خاطرات دوران اسارت می گوید، حتما ببینید

ویدئو: مازیار بهاری از خاطرات دوران اسارت می گوید، حتما ببینید

 
مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک که پس از کودتای 22 خرداد دستگیر شد پس از آزادی از خاطرات خود در زندان اوین سخن می گوید.
این مصاحبه به زبان انگلیسی و با شبکه سی ان ان انجام شده است و برای دوستانی که احیانا بر زبان انگلیسی مسلط نیستند متن مصاحبه به فارسی در ادامه آمده است

فرید ذکریا (خبرنگار سی ان ان)
در برنامه امشب مصاحبه اختصاصی داریم با مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک که این هفته خاطرات دوران زندان را در نیوزویک چاپ کرده است

همه کس تورا فراموش کرده اند، جمله ای که به گفته مازیار بهاری هر روز در مدت 4 ماه زندان انفرادی توسط بازجویان به او گفته می شده است
مازیار همکار من است که برای نیوزویک کار می کند، او خبرنگاری خبره است که جایزه جهانی نیز برای فیلم سازی گرفته است
او به همراه 100 ها نفر دیگر پس از اعتراضاتی که در پی انتخابات مشکوک ایران رخ داد در تهران دستگیر شد. زندان او در اواخر اکتبر و با وسیقه 300 میلیارد ریالی برابر با 300 هزار دلار آمریکا از زندان آزاد شد، او چند روز پس از تولد اولین فرزندش به خانه خود در لندن بازگشت و به او به عنوان مهمان امشب برنامه خوش آمد گویی می گویم

متشکرم از حضورت در برنامه، لطفا ما را به 21 ماه ژوئن ببر:
(مازیار بهاری) من خوابیده بودم و فکر می کنم حدود ساعت 7:30 صبح بود. در آن زمان من با مادرم و در آپارتمان او زندگی می کردم، مادرم وارد اتاق من شد و گفت چهار نفر اینجا هستند که می گویند از اداره تعقیب مجرمین (این لغت ترجمه کلمه انگلیسی به کار رفته در مصاحبه است نه نام دقیق فارسی نهادی که برای دستگیری مازیار بهاری آمده بودند) مادرم به آنها شک داشت، به من گفت که آنها آمده اند تورا با خودشان ببرند.

فرید ذکریا: آیا آنها بلافاصله تورا دستگیر کردند؟
مازیار بهاری: بله، بلافاصله من دستگیر شدم، پنج اتومبیل در بیرون منتظر من بود و بعد از سوار شدن اتومبیل ها به سمت شمال شهر حرکت کردند، من از آنها پرسیدم آیا مرا به اوین می برید؟ و آنها گفتند ممکن است به اوین برویم و ممکن است نرویم، بنابراین همه چیز از همان ابتدا در ابهام بود ولی وقتی به سمت شمال شهر رفتیم من مطمئن شدم که مرا به اوین می برند

فرید ذکریا: زندان اوین یک زندان نظامی است که بسیار در آنجا شکنجه شده اند و یک خبرنگار غربی زیر شکنجه در این زندان مرد (منظور ذکریا زهرا کاظمی است)
مازیار بهاری: بله افراد بسیاری
فرید ذکریا: بنابراین تو خیلی ترسیدی؟
مازیار بهاری: بله من خیلی ترسیدم و در مسیر مصاحبه هایی را خودم با افرادی که در این زندان شکنجه شده بودند به یاد می آوردم، داستان سلول های انفرادی و ... و نمی دانستم باید چه کار کنم

فرید ذکریا: و وقتی تو به آنجا رسیدی آنها به تو متهم و محکوم نکردند
در ابتدا من متهم به اطلاع دادن به رسانه های غربی در ایران شدم، این مرحله حدود 10 روز طول کشید

فرید ذکریا: من در خاطره تو در نیوزویک خوانم که تورا به همکاری با سی آی ای، موساد و نیوزویک متهم می کردند و همه را نهادهای جاسوسی می شمردند

مازیار بهاری: موضوع به این هم تمام نمی شد آنها حتی نام تورا هم می آوردند و می گفتند همکاران تو، فرید ذکریا و کرستوفر دی کی، آنها بخشی از سازمان جاسوسی آمریکا هستند و من به آنها گفتم ولی فرید در این مورد چیزی به من نگفت (خنده فرید ذکریا)

فرید ذکریا: ولی آنها هیچ شوخی نداشتند و شما باید خیلی جدی برخورد می کردید؟
مازیار بهاری: بله من باید خیلی جدی و خیلی محترمانه به آنها پاسخ می دادم

فرید ذکریا: تو ساعت ها بازجویی می شدید، ولی مشخص است که به عنوان یک خبرنگار ساده نمی توانستی پاسخی برای آنها داشته باشی، پس چه می کردی؟

مازیار بهاری: من فقط می گفتم من شغلم را انجام می دادم و جاسوس نبودم و بازجوی من به من می گفت تورا اعدام خواهیم کرد، برای سه ماه به من می گفت یک روز صبح ساعت 4 از خواب بیدار خواهی شد و طناب دار را در مقابل خود خواهی دید و مطمئنت می کنم که من کسی خواهم بود که با پاهای خودم صندلی را در زیر پایت لگد خواهم کرد و تو آویزان خواهی شد و این پایان زندگی تو است، بنابراین من برای حدود تقریبا سه ماه تمام با تهدید اعدام مواجه بودم

فرید ذکریا: چرا آنان چنین می کردند؟ که تورا زیر فشار قرار دهند و مجبور به گفتن چیزی کنند؟
بله، دقیقا، او مرا مرتب می ترساند و با شکنجه های روانی فراوان می خواست من تسلیم شوم و چیزی را که او می خواهد به زبان بیاورم، من البته شکنجه های جسمی نیز داشتم ولی شکنجه های روانی بسیار سخت تر بود

فرید ذکریا: چه نوع شکنجه های جسمی داشتی؟
مازیار بهاری: لگد، مشت، سیلی، شلاق با کمربند، در واقع تحقیر بزرگترین حربه آنها بود و سعی می کردن به حدی تورا تحقیر کنند که سرانجام تسلیم خواسته آنها شوی و هرچه را می خواهند به زبان بیاوری
آنها از من می خواستند نام اسم انسان های خاصی را به زبان بیاورم و داستان های دروغی در مورد آنها نقل کنم و هدف آنها پرونده سازی برای این افراد بود و به طور خاص این افراد شامل اصلاح طلبان و سایر روزنامه نگاران می شدند و دلیلش هم این بود که آنها هیچ مدرکی و جرمی برای این افراد نداشتند و می خواستند از طریق من برای آنها جرم بتراشند تا بتوانند آنها را تعقیب کنند و به دادگاه بیاورند و اولین چیزی که من به خودم گفتم ین بود که من از هیچکس دیگری نام نخواهم برد و البته باید اضافه کنم که مطلب خاص و مهمی نیز در مورد هیچکس نداشتم که بخواهم بگویم، به خودم می گفتم اگر بخواهم بر علیه دیگران داستان دروغ بسازم خودم نمی توانم با خودم کنار بیایم و زندگی کنم و ترجیح می دهم بمیرم و چنین کاری نکنم.

فرید ذکریا: سلول انفرادی چطور بود؟
مازیار بهاری: می توان گفت سخت ترین دوران زندان زمانی است که شما در سلول انفرادی هستی، خداوند در قرآن می گوید یکی از مجازات گناهکاران این است که خداوند قبر آنان را فشرده می کند و قبر آنان را کوچک و کوچکتر می کند و وقتی شما در سلول انفرادی هستی کم کم احساس می کنی که دیوارها دارند به یکدیگر نزدیک می شوند، شبیه اینکه شما در قبر هستی و کم کم توهمات ذهنی به سراغ شما می آید

فرید ذکریا: وقتی در زندان بودی و با تهدید هر روزه اعدام مواجه می شدی چه در سرت می گذشت؟ این تجربه ای است که به ندرت برای کسی رخ می دهد که تا این حد خود را به مرگ نزدیک ببینید، واقعا در مغزت چه می گذشت؟

مازیار بهاری: بعضی وقتها بعد از چند هفته تهدید به خودم می گفتم خیلی خوب آخرش اعدامت می کنند، شاید بهتر از سلول انفرادی هم باشد، سلول نفرادی که نمی دانی تا کی ادامه دارد، شما می دانید برخی سال های سال را در سلول انفرای جمهوری اسلامی گذرانده اند. من دوبار به فکر خودکشی افتادم، در آنجا عینکم را داشتم و دوبار به این فکر کردم که می توانم شیشه عینک را بشکنم و رگ دستم را ببرم و خودم را خلاص کنم، بعد بلافاصله این فکر به سرم می آمد که بعد از اینکه رگ دستم را زدم چقدر طول می کشد تا بمیرم؟ چقدر باید خون از من برود؟ و بلافاصله به خودم می گفتم نه من این کار را نخوام کرد، اگر قرار است اعدامم کنند بگذار خودشان این کار را انجام دهند، چرا من باید کاری را که می خواهند آنها انجام دهند، انجام دهم؟ من هنوز بهانه زیادی برای زندگی کردن دارم، همسرم، فرزندم، مادرم و دوستانم. ولی آنها استاد شکنجه روانی بودند و دقیقا می دانستند که چه باید بکنند

فرید ذکریا: مازیار تو گفته ای که آخرین فاز زندانی بودندت یعنی 20 روز قبل از آزادی شاهد تغییراتی بودی، چرا فکر می کنی تغییراتی به وجود آمد؟

مازیار بهاری: فکر می کنم دلیل اصلیش اعتراضات بین المللی در حمایت از من بود و همچنین فشارهای داخلی
افراد بسیاری از جمله خود تو برای آزادی من تلاش و اعتراض می کردید و این یک اعتراض و مبارزه بدون توقف بوده است ولی من در زندان هیچ جیز در مورد این اعتراضات و پیگیری ها نمی دانستم تا اینکه سرانجام در ماه سپتامبر یک روز مامور زندان که مرد بسیار خوبی هم بود، او از سپاه پاسداران نبود و با بازجوها تفاوت داشت و افراد بسیار حرفه ای بودند، او به من گفت آقای هیلاری کلینتون، من پرسیدم چرا تو به من هیلاری کلینتون می گویی؟ او گفت برای اینکه دیشب هیلاری کلینتون در مورد تو صحبت کرده است و این صحبت در تلوزیون ایران پخش شده بود

فرید ذکریا: خانم کلینتون در همین برنامه آن صحبت ها را کرد
مازیار بهاری: بله درست است

(قطعه ای از مصاحیه گذشته فرید ذکریا با هیلاری کلینتون در پخش می شود)
فرید ذکریا: می خواهم از شمل سوالی بپرسم که برای من از لحاظ شخصی نیز مهم است، شما می دانید خبرنگار نیوزویک مازیار بهاری در ایران دستگیر شده است، عکس العمل شما به این موضوع چیست؟

کلیینتون:  برای من برخوردهایی که با آقای بهاری و دیگران می شود حیرت انگیز و تکان دهنده است و به نظرم این نشانه ضعف است، نیازی به گفته من و شما نیست و به وضوح روشن است که رهبران ایران از مردم خودشان می ترسند و از رو شدن حقیقت و روشن شدن واقعیات به شدت وحشت دارند

(بازگشت به مصاحبه)
مازیار بهاری: در آن زمان بود که من فهمیدم حرکات و اعتراضاتی در حمایت از من در جریان است و حتی متوجه شدم که باید حرکت خیلی بزرگی در حمایت از من درست شده باشد چرا که در غیر این صورت وزیر خارجه آمریکا در مورد من صحبت نخواهد کرد و بنابراین آن روز یک جورایی بهترین روز دوران زندان من بود.

فرید ذکریا: مسئله دیگری که من مایلم مطرح کنم و داشتم فراموش می کردم این است که وقتی تو در زندان بودی آنها ظاهرا از تو در مورد بخشی که در برنامه تلوزیونی دیلی شو بودی سوال کرده بودند، می توانی در این مورد نیز برایمان توضیح دهی؟

مازیار بهاری: بله البته، این یکی خیلی عجیب و باورنکردنی بود، شما می دانی من یک هفته قبل از دستگیریم در برنامه دیلی شو بودم و در آن برنامه، جیسون جونز، خبرنگار دیلی شو، نشان می داد که جاسوس است و نشان می داد که آمریکایی است که زیاد در مورد خاور میانه نمی داند و لباس و چفیه فلسطینی ها را به همراه عینک دودی پوشیده بود. یک روز بازجوی من به من گفت ما یک ویدئوی خیلی محکم بر علیه تو داریم و من حیرت زده شوم که چه ویدئویی می تواند باشد و آنها این ویدئو را به من نشان دادند و من حیرت زده شده بودم و گفتم امیدوارم باور نکرده باشید که او یک جاسوس واقعی است و بعد آنها گفتند ما مطمئنیم که مسئله مشکوکی وجود دارد، چرا او می خواهد نشان دهد که جاسوس است و چرا او تورا برای برنامه خود انتخاب کرده است؟

فرید ذکریا: مازیار خیلی خوشحالم که دوباره به جمع ما برگشتی و در این برنامه شرکت کردی
ما دوباره هفته آینده باز خواهیم گشت و بیشتر در مورد مازیار بهاری، چگونگی آزادی او، نظر او در مورد ایران و آینده ایران و نتایج اعتراضات خواهیم شنید    

فرمتهای مختلف این ویدئو را برایتان ضمیمه و یا آپلود کرده ایم.


لینک های دانلود ویدئوها:

در ادامه لینکهای دانلود فیلمها قرار داده شده اند. برای راحتی دانلود، هر فیلم در چند سرور مختلف قرار داده شده است. شما برای دانلود فرمت مطلوب خود، از یکی از سرورها به دلخواه استفاده کنید.

لینک دانلود به فرمت MP4 (حجم __  مگابایت):
دانلود بخش اول از یوتیوب
دانلود بخش دوم از یوتیوب
لینک دانلود به فرمت WMV (حجم __  مگابایت):
دانلود بخش اول از فورشر
دانلود بخش دوم از فورشر

یک ترفند: بعضی وقتها حکومت کودتا، دانلود هرگونه فایل با پسوندهای ویدئویی را مسدود می کند. در چنین مواردی اگر چندین فایل ویدئویی به جیمیل شما آمده است، می توانید گزینه Download All Attachments را انتخاب کنید. چون جیمیل خودش همه فایلها را یکجا برای شما زیپ می کند، سیستم فیلترینگ دیگر پسوند فایلها را متوجه نمی شود. اما اگر تنها یک فایل ویدئویی بود چه کنیم؟ جواب خیلی ساده است. ایمیل را به خودمان فوروارد می کنیم. اما یک فایل کوچک دیگر نیز به ایمیل ضمیمه (اتچ) می کنیم . بعد از دریافت ایمیل همان کار قبلی را می کنیم.

توضیحاتی مربوط به فرمت ها: 

ویدئو با فرمت MP4: مخصوص نمایش در کامپیوتر. این فرمت نیاز به دیکدر MP4 دارد. البته اگر FLV Player را که در زیر برایتان آورده ایم، دانلود کنید، نیاز به دیکدر مربوطه نخواهید داشت.

ویدئو با فرمت WMV: مخصوص نمایش در کامپیوتر. این فرمت، فرمت استاندارد ویندوز است و با ویندوز مدیا پلیر معمولی نمایش داده می شود و نیاز به دیکدر خاصی ندارد.

ویدئو با فرمت 3gp: اگر می خواهید این ویدئو را توسط موبایل بلوتوث کنید. پیشنهاد می کنیم که فایل آخر را که دارای پسوند 3gp است دانلود کنید.


هنوز هم بر این اعتقاد هستیم که تنها راه رهایی از چنگال این ددمنشان، دانستن است. آنها پایه های ظلم خود را بر روی جهالت نهاده اند. تنها چیزی که آنها را می لرزاند، دانستن است. گواه این سخن نیز ترس آنها از گسترش علوم انسانی است. علوم انسانی علوم دانستن است و آموزش آنها آموزش دانستن و آگاه بودن است. ترس از آموزش علوم انسانی نیز در واقع ترس از دانستن و آگاه شدن است. ما دشمن جهالت هستیم و تنها راه نابودی آن را دانستن و آگاه کردن می دانیم. دیکتاتوری، نمود سیاسی پدیده ناآگاهی اجتماعی است. ما با تاریکی و جهالت دشمنی داریم. ما با ریشه های دیکتاتوری که همان نا آگاهی است می جنگیم و می دانیم که فقط باید بدانیم. امروز دانستن یک پاسخ به غریزه کنجکاوی و حقیقت جویی انسان نیست. امروز دانستن و آگاه کردن یک تکلیف است. دانستن و آگاه بودن در شرایط امروز یک جهاد در راه خداست. خدایی که پیغمبرش فرمود: کشور با کفر می ماند ولی با ظلم نمی ماند. گویی اینبار قرعه کار را به نام ما زده اند تا ابزار اجرای سنت الهی نابودی ظلم باشیم. ما نیز پایه های لرزان آنها را خواهیم خشکاند. هم هدف ما و هم راه ما دانستن و آگاه کردن است.

هنوز به رحمت خدای متعال امید داریم و می دانیم که او ما را در راه مقدس مبارزه با جهالتی که ما را به اسارت گرفته، تنها نخواهد گذاشت. می دانیم که خدا سرنوشت هیچ قومی را عوض نمی کند مگر اینکه خود بخواهند. اما اینبار ما با تمام وجود از خدا تغییر این سرنوشت شوم را می خواهیم و می دانیم که نا امیدی از رحمت خداوند از گناهان نابخشودنی است. پس در این راه آنقدر می جنگیم تا شایسته دریافت رحمت خداوندی باشیم.

تهیه ایمیلهایی که حاوی تصاویر ویدئویی در فرمتهای مختلف و بر روی سرورهای مختلف هستند، ساعتها زمان میبرد. لطفاً با فوروارد کردن این ایمیل به دیگران، با ما همراه باشید. ما به کمک و همکاری و تخصص شما نیاز داریم. 

پایان متن

گروه خبری دانشجویی موج سبز

--
شانزدهم آذر را زنده نگه داريم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر