۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

جنبش سبز و لزوم توجه بیشتر به «سامیزدات» ایرانی

 

    جنبش سبز و لزوم توجه بیشتر به «سامیزدات» ایرانی

     

    9:49 عصر شنبه، 7 آذر 1388

     

    مهیار امینی

    "پس از وقوع کودتای انتخاباتی در ایران و گسترش حلقه سانسور و سرکوب دولتی، بسیاری از نویسندگان و مولفان از انتشار آثار خود در ایران و برقراری ارتباط با جامعه محروم شدند. قطع انواع ارتباطات اجتماعی، ویژگی کلاسیک و ثابت تمامی حکومت‌های توتالیتر است، چرا که حکومت توتالیتر هرگز قادر به حکمرانی بر یک"جامعه" نیست، به همین منظور با استفاده از انواع وسایل خشن یا نرم، سعی در منزوی و منفرد ساختن شهروندان دارد، زیرا دولت توتالیتر فقط می‌تواند بر توده‌های بی‌شکل از شهروندان تک افتاده و منزوی حکومت کند. اما در شرایطی که شهروندان به حدی از بلوغ اجتماعی و رشد مدنی رسیده باشند، به شیوه‌های گوناگون در برابر این سیاست مقاومت می‌کنند. یکی از شیوه‌های متعدد این مقاومت مدنی «سامیزدات» یا انتشار مستقل آثار و تولیدات فکری و هنری است که نقش بسزایی در حفظ و تعمیق جنبش‌های مدنی و اجتماعی ایفا می‌کند. در حال حاضر، سامیزدات جنبش سبز، بیشتر سیاسی و اجتماعی است، اما این جنبش برای ادامه روند رو به رشد خود باید با رویکردی فراگیر و تکثر‌گرایانه به همه ابعاد این پدیده فرهنگی توجه کند تا مبارزه مدنی فراگیر علیه دولت توتالیتر، به روندی بازگشت‌ناپذیر در جامعه ایران تبدیل شود."

     

    سامیزدات به طور کلی به معنی ادبیات و آثار فکری و قلمی زیر زمینی یا "خود انتشار" است که خارج از بازار و روند رسمی انتشار آثار فرهنگی در یک کشور منتشر میشود. این حرکت در کشورهای مختلفی که تحت سلطه حکومتهای توتالیتر قرار داشته اند، شکل گرفته است و در مواردی که جامعه از توان و توشه فرهنگی مناسبی برخوردار بوده، یکی از پایه های اصلی زوال دیکتاتوری بوده است. طبق روایت ایوان کلیما (نویسنده و فعال اجتماعی اهل جمهوری چک)، زمانی که دولت برآمده از رای ملت با مداخله شوروی سابق ساقط شد، نویسندگان و هنرمندان مستقل، بدون توجه به محتوای آثارشان، از پرداختن به حرفه خود منع شدند.

     

    آنان که برای ادامه حیات ناچار از کسب درآمد بودند، بنا دستور مقامات فقط مجاز به کار در مشاغل پست و سخت یدی بودند. در چنین بستری در اواسط دهه 1970 و به ابتکار واسلاو هاول و یارانش، نشر سامیزدات در چکسلواکی پا به عرصه وجود نهاد. این حرکت ابتدا تلاشی محدود و خانگی برای برقراری ارتباط میان روشنفکران و نویسندگانی بود که با زحمت بسیار در ساعات فراغت از کار، آثاری ارزشمند و فاخر خلق میکردند، اما به تدریج و با استقبال اقشار و طبقات فرهیخته کشور، سامیزدات به جریان اصلی ادبیات و هنر کشور تبدیل شد.

     

    آثار مستقل با ماشین های تحریر خانگی و در قطع کوچک تایپ و در کارگاه های خانگی مخفی و محدود تکثیر میشدند و دست به دست در بین خوانندگان پخش میشدند. اغلب این آثار یا رایگان بودند یا این که با بهایی بسیار ناچیز مبادله میشدند و گاه، شرط دریافت یک نسخه از یک اثر، تهیه داوطلبانه یک یا چند کپی و توزیع آن بود. در واقع سامیزدات، یک جریان فرهنگی و ادبی بود که به هیچ وجه به دنبال فروش در بازار و کسب سود نبود، بلکه ابعادی اجتماعی و مدنی داشت.

     

    به عقیده کلیما، سامیزدات حرکتی بود که باعث میشد در درون یک حاکمیت ضد فرهنگ و عقل ستیز، یک جریان فرهنگی بی نیاز به منافع بازار و رها از خودسانسوری به وجود آمده و رشد کند. همین جریان به ظاهر کوچک و ناچیز، که در ابتدا صرفا هنری و غیر سیاسی بود، پس از این بیش از یک دهه زیر سرکوب و خفقان پلیسی دوام آورد، پایه ها و زمینه های اولین جنبش انقلابی مسالمت آمیز و بی خشونت را در شرق اروپا فراهم کرد.

     

    در ایران، تا قبل از شکل گیری و خیزش جنبش سبز، بسیاری از آفرینندگان آثار هنری و ادبی، ناچار بودند برای ادامه فعالیت، خود را با سانسور دولتی تطبیق دهند، یا این که به صورت زیرزمینی به تولید و نشر آثار خود بپردازند. اما پس از کودتای انتخاباتی دو اتفاق مهم در عرصه فرهنگ کشور رخ داد:

     

    اول شکل گیری ناگهانی ادبیات و هنر مقاومت در بین شهروندان، که به صورت آثار و محصولات عمدتا آماتوری در دسترس عموم و حتی رسانه های معتبر قرار گرفت، و دوم ممنوع الفعالیت شدن شمار قابل توجهی از هنرمندان و نویسندگان که فقط به علت باور نداشتن به نتیجه اعلام شده انتخابات، دیگر مجاز به انجام هیچ نوع فعالیت حرفه ای نیستند و شمار زیادی از آنان ممنوع الخروج شده اند.

     

    با این وجود موجی سبز از آثار هنری و قلمی در شبکه های اجتماعی و در میان شهروندان شکل گرفت که عمدتا حاصل تلاشهای داوطلبانه شهروندانی بود که در برابر نابودی جامعه ایرانی قیام کردند. خوشبختانه با توجه به پیشرفتهای تکنولوژیک و دسترسی به اینترنت، این آثار با دامنه قابل توجهی در بین شهروندان دست به دست شد و به همین دلیل سامیزدات جنبش سبز، بر خلاف الگوهای قبلی، به سرعت توانست عرصه رسانه ای مورد نیاز جنبش را فراهم کند. به این ترتیب در حال حاضر جریان رسانه ای و فرهنگی مستقلی در کشور به وجود آمده است که هیچ کس قادر به انکار آن نیست.

     

    در یک نگاه کلی میتوان این جریان فرهنگی را به چهار بخش اصلی تقسیم کرد:

    1. جریان سیاسی و مدنی: شامل اخبار، گزارشها، تصاویر و تحلیلهای سیاسی مستقل و ایده ها و ابتکارات خودجوشی که برای برپایی تجمعات یا پیشبرد مبارزات و اقدامات مدنی مطرح و در سایتهای معتبر، منتشر میشوند.

     

    2. جریان هنری: شامل فیلم، کلیپ، سرود، کاریکاتور و سایر آثار هنری که به بیان و نشر مفاهیم و آرمانهای جنبش سبز، میپردازند. اهمیت این جریان به حدی بوده است که در بیانیه های موسوی هم به آن اشاره شده است.

     

    3. جریان ادبی: این جریان در حال حاضر، بیشتر شامل اشعار و قطعات ادبی است که به جنبش سبز مربوط میشوند.

     

    4. جریان فنی: عمدتا شامل انواع ترفندهای کامپیوتری برای استفاده امن از اینترنت و عبور از فیلتر ها و موانع نرم افزاری که توسط دولت در عرصه مجازی ایجاد شده است. همچنین تکثیر بلوتوث، سی دی، تهیه نسخه کاغذی از بیانیه ها و فراخوان ها و تهیه شابلون و الگو برای شعار نویسی را میتوان ذیل این جریان در نظر گرفت.

     

    تا به اینجای کار که نزدیک به شش ماه از عمر جنبش سبز می‌گذرد، کارنامه سامیزدات جنبش سبز، کارنامه ای قابل قبول و شاید درخشان بوده است، اما در حال حاضر باید به یک نکته مهم و حیاتی در خصوص ادامه کار این جریان توجه کرد. از ابتدای آغاز خیزش سبز ملت ایران تا به امروز، سامیزدات جنبش سبز هر چند گسترده و پرمخاطب است، اما هنوز یک شاخه یا یک سهم از جریان عظیم تولیدات فرهنگی و ادبی کشور را به خود اختصاص داده است، چرا که عرصه فرهنگ ایران در کلیت خود، وسیع تر و متنوع تر از مجموعه محصولاتی است که با هدف کمک به جنبش سبز تولید می‌شوند.

     

    لازم به توضیح نیست که آثاری که گرفتار ممیزی و سانسور دولتی میشوند، فقط آثار و تولیدات مربوط به جنبش سبز نیستند و انبوهی از نمایشنامه، کتاب، فیلم، موسیقی، آثار علمی ترجمه شده از زبانهای خارجی و انواع دیگر تالیفات و تولیدات فرهنگی را در بر می‌گیرد. تا پیش از ظهور جنبش سبز، خالقان این آثار برای حفظ ارتباط خود با جامعه و ادامه فعالیت حرفه ای، ناگزیر از خود سانسوری یا تن دادن به ممیزی بی رحمانه آثار خود بودند، یا این که به کوچ اجباری از کشور و انتظاری کشنده برای بهبود شرایط، وادار می‌شدند.

     

    با توجه به تحولات اخیر، آن چه که در این مرحله از رشد جریان فرهنگی جنبش سبز اهمیت دارد، پوشش دادن به این آثار و آفرینندگان آنهاست تا اقلیت حاکم از نظر فرهنگی و اخلاقی هم در اقلیت قرار گیرد و دیگر قادر به کنترل جریان فرهنگی کشور نباشد. جنبش سبز، به عنوان یک جنبش اجتماعی مترقی، نمیتواند در انتظار رسیدن به جایگاه رسمی و دولتی بماند و باید تکثر و شمولیت ملی و عام گرایی خود را در همین دوران مبارزه مدنی به اثبات برساند، چرا که تنها در این صورت است که دولت نامشروع کودتا از جایگاه متولی انحصاری فرهنگ عمومی خارج شده و به لحاظ فرهنگی سقوط می‌کند.

     

    در شرایط انحصار رسانه ای دولت، غلبه فرهنگی جنبش، مقدمه ای لازم برای پیروزی سیاسی جنبش سبز به شمار میرود. بنابراین سایتها و مراجع شناخته شده سامیزدات جنبش سبز و فعالان جنبش، نباید جریان فرهنگی جنبش سبز را منحصر به آثار و محصولاتی بدانند که به طور مستقیم به آرمانها و مفاهیم جنبش سبز اختصاص دارد. بنابراین لازم است که سامیزدات جنبش سبز، به عنوان عرصه فرهنگی یک جنبش تکثر گرا و فراگیر ملی، باید به روی همه انواع آثار فکری و فرهنگی مستقل گشوده شود.

     

    بر این اساس، استادان، سیاسیون، هنرمندان، شاعران، نویسندگان، مترجمان، روشنفکران و همه آفرینندگان عرصه فرهنگ میتوانند در پوشش سامیزدات جنبش سبز، رابطه ای جدید و سازنده با جامعه ایران برقرار کنند. این روند به صورت ناخودآگاه و از سوی برخی هنرمندان متعهد مقیم خارج از کشور، از مدتی پیش آغاز شده است، اما در داخل کشور، به علت خفقان و سرکوب پلیسی شدید، شماری از آفرینندگان آثار فرهنگی هنوز برای پیوستن به این جریان عظیم فرهنگی مردد هستند.

     

    اما این امر نباید باعث پذیرش سکوت و تن دادن به خودسانسوری یا سکوت شود. باید توجه داشت که هنرمندان متعهدی که برخی جشنواره های دولتی را تحریم کرده اند، گام اول و اساسی را برای پیوستن به جریان فرهنگی مستقل برداشته اند و اینک برای برداشتن گام دوم و حضور ایجابی در عرصه فرهنگ میتوانند آثار فرهنگی مستقل و بدون سانسور خود را با نام مستعار یا بدون ذکر نام، از طریق سامیزدات جنبش سبز، به جامعه عرضه کنند تا جریان فرهنگی مستقل و عام ایرانی، شکل بگیرد و نطفه یک جامعه مدنی و فرهنگی مستقل و تمام عیار، در بیرون از چارچوبها و کنترل های سرکوبگرانه دولتی منعقد شود و اکثریت عددی جامعه، اکثریت فرهنگی را نیز از آن خود کند.

    به این ترتیب، هر آنچه که بیرون از این جریان منتشر میشود (به ویژه آثار دولتی)، خود به خود به ضد فرهنگ و ابتذال تبدیل خواهد شد. تنها با قهر، نفی یا سکوت نمیتوان دولت توتالیتر را مهار کرد؛ نهال فرهنگ را باید با از خود گذشتگی و مایه گذاشتن برای ایجاد یک جامعه فرهنگی مستقل، آبیاری کرد.

     

    تنها در این صورت است که همه جریانهای فکری و سلایق سیاسی، یک بار برای همیشه از دست درازی و سرکوب فرهنگی دولت توتالیتر آزاد میشوند و بسترهای فرهنگی مناسب برای رسیدن به تکثر سیاسی آماده می‌شود.



--
شانزدهم آذر را زنده نگه داريم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر