۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

گفتگوي خرداد با دکتر محمد هادي سمتي استاد علوم سياسي: به عقب گام برداشته ايم




خرداد: تغییراتی که در چند سال گذشته در منطقه خاور ميانه و جهان عرب شکل گرفته است، چه تاثیری در ایران می تواند بگذارد؟
 منطقه خاورمیانه علیرغم اشترامات بسیار د ر زمینه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و استراتژیک تفاوت های قابل توجهی نیز دارد. لذا بایستی محتاط بود که از کلی گویی ها، فرضیات مشابه و یکسان سازی های فاقد بنیاد های تجربی و نظری متقن جلوگیری کرد. البته شرایط در کشورهایی که تغییرات را تجربه کرده اند سیال بوده و هنوز زود است که اظهار نظر قطعی در اسن زمینه کرد. در عین حال چندین روند قابل ذکر مشاهده می شود که توجه بدان ها ما را در تحلیل مسائل یاری می کنند.
اول این است که جنبش های مردمی شمال افریقا بنیادهای چندین دهه اقتدارگرایی را در هم کوبیده است و نیروهایی را رها کرده که قبلاٌ امکان و فرصت عرض اندام نداشته اند. تمایل به دمکراسی، آزادی و مشا رکت در تعیین سرنوشت امری است که دیگر به راحتی قابل مهار نیستند. برای اولین بار است که در تاریخ معاصر این منطقه افکار عمومی و نقش مردم پارامتری غیر قابل انکار شده اند و با طرح مطالبات جدید دولت ها را تحت فشار قرار داده اند. از یک طرف نیروهای مردمی آزاد شده و از طرف دیگر پاسخگو بودن دولت ها در برابر خواست عمومی د ر حوزه شمال افریقا تعمیق یافته است. البته با شدت و حدت متفاوت، این ویژگی  در حال گسترش به دیگر کشورهای منطقه است. البته ایران ما تا حدود زیادی از لحاظ بروز و اظهار تمایلات تحول خواهی، با توجه به تاریخ آزادیخواهی و قانون اساسی گرایی در طول بیش از یک قرن، نسبت به کشورهای دیگر تجربه طولانی تری داشته و صرف نظر از نتایج حاصله، در این موضوع درخت تنومندتری است. شاید بتوان اینگونه ادعا کرد که تحولات اخیر منطقه می تواند به نوعی اثرات نمایشی خود را داشته باشد، و یا از حیث قدرت نرمی که ایران می توانست در ارائه مدلی از مردم سالاری داشته باشد، با خللی جدی روبرو شده است. ایرانی که از جنبه های خرد و کلان آمادگی بیشتری برای ایجاد مدلی از دمکراسی برخاسته از جوشش داخلی و تجربیات گرانقیمت داشته، اینک در افکار عمومی عرب قدم هایی به عقب برداشته و برای بسیاری از فعالان، روشنفکران و مردم عادی منطقه که با امیدواری همیشه نگاهی به ایران داشتند، تردید و یأس مشاهده می شود. 
دوم و از سویی جنبش های اخیر تا حد زیادی تمایلات ملی را در کشورهای مزبور گسترش داده و محورهای همبستگی گذشته، اولویت ها و نگرانی ها آن ها را تغییر داده است. به عبارت دیگر، اگر تمایلات همگرایانه با ایران حول موضوعاتی چون فلسطین اشغالی و گرایش های ضد غربی و ضد مداخله جویانه ابر قدرت ها سامان می یافت، دیگر نمی توان به میزان گذشته بر روی آن ها حساب کرد. مردمی که نگرانی های داخلی خود را دارند، در اولویت بندی دغدغه های خود همچون گذشته عمل نمی کنند. لذا یام های منطقه و میزان موفقیت دولت ها در پاسخگویی به مطالبات مردمی بطور مستقیمی بر روی توانایی اعمال قدرت ایران اثر می گذارد. اگر چه مطالبات، همچون هر کشور دیگری، برای طبقات و اقشار مختلف متفاوت بوده، لیکن این امر که مردم بر روی نیاز های آنی خود، چه اقتصادی و چه سیاسی، متمرکز می شوند و تحولات داخلی مؤثر بر سرنوشت آن ها پررنگ تر می شود تردیدی وجود ندارد. 
سومین مسئله کلی این است که در اکثر این کشورها احزاب و جریانات اسلام گرا، کم و بیش البته، حاکم شده اند و این علی الاصول موضع گیری و تنظیم سیاست ها را برای ما پیچیده تر می کند. حکومت هایی که عمدتاٌ گرایش های ملایم اسلام گرایانه داشته و در شرایطی به شدت متزلزل حکمرانی را تجربه می کنند، و به نوعی در حال تجربه خاص خود از مردم سالاری هستند، طبیعتاٌ با اکثر مردم جهان اسلام قرابت بیشتری دارند و جمهوری اسلامی نمی تواند به این واقعیت نگاهی نداشته باشد و کماکان تصور کند که حکومت های دیکتاتوری گذشته حاکم هستند و انتظاری همچون گذشته از افکار عمومی، روشنفکران و دولتمردان آن ها داشته باشد.
لذا در مجموع شرایط برای ما از منظر سیاست داخلی و تجربه جامعه بعد از انقلابی پیچیدگی ها چالش های جدی تری مطرح می کند. در عین حال از همین منظر فرصت های نیز خلق کرده است.

خرداد: تاثیر این تغییرات در منافع ملی ما در رابطه ایران با کشور هایی که دچار تحول شده اند چیست؟
تحولات منطقه قطعاٌ بر منافع ملی ما تأثیراتی داشته است. البته داوری قاطع در این خصوص آسان نیست جون بسیاری از این تحولات هنوز به سرانجام قاطعی نرسیده اند. اثرات تحولات مذکور دارای جنبه های مثبت و منفی است. شاید مهمترین اثر و پیچیده ترین آن درارتباط با مصر باشد. علیرغم آنکه دولت مصر بالقوه می تواند برای ما ظرفیت های جدیدی تولید کند ولی آرایش نیروهای سیاسی-اجتماعی داخلی اش و روابط خارجی اش، حداقل در کوتاه مدت تا میان مدت، برای ما مشکل ساز شده است. از یک طرف مصر بر ثبات روابطش با غرب و کشورهای عرب و حتی بهبود این روابط تأکید دارد و با توجه به مشکلات عمده جمهوری اسلامی با اکثر کشورهای مورد نظر، تنظیم روابط و پیشبرد منافع  ملی ایران سخت تر شده است. محدودیت های ایجاد شده برای جمهوری اسلامی از هر دو نوع سخت افزاری و نرم افزاری است. در تونس و لیبی مشکلات کمتر بوده و شاید اثر گذاری اش در اولویت دوم قرار داشته باشد. جمهوری اسلامی با آزاد شدن انرژی جریانات سلفی و افراط روبر است که بر روی نوع تصمیم گیری و سیاست کشورهای مذ کور تأثیر دارد. خطر قابل ذکر، که کشورهایی چون عربستان دائماٌ در این زمینه تلاش می کنند، تشدید شکاف های فرقه ای شیعه-سنی است. لذا جمهوری اسلامی از طرفی با پدیده افراطی گری در قامت یک نیروی سیاسی روبروست، و از طرف دیگر با حکوکت های روبروست که تمایل چندانی به دگرگونی بنیادی در روابطشان با ایران را ندارند. البته ممکن است در لایه های زیرین و در حد تمایلات، خواستار بهبود روابط و مناسبات متفاوتی با ایران باشند. این موضوع بر روی روابط ج.ا.ا  با دوستان قدیمی اش چون حماس و موقعیت بس دشوار حزب الله اثرات منفی ای گذا شته است. البته از طرف دیگر، تا آنجایی که حکومت های جدید متکی بر اراده عمومی و سیاست هایشان متأثر از افکار عمومی شوند، هزینه اش باری ایران کمتر خواهد بود. به عبارت دیگر به با ور من تعمیق دمکراسی در این کشورها در دراز مدت به سود جمهوری اسلامی است، چونکه کماکان افکار عمومی محتوایی ضد مداخلات خارجی، تا حدودی منتقد آمریکا و غرب و قطعاٌ مخالف اسرائیل خواهد داشت. ولی سؤال این است که در صورت عدم توفیق این دولت ها در پاسخ به مطالبات معیشتی مردم، آیا این روند ادامه خواهد یافت؟ پاسخ به احتمال قوی منفی است. بنابر این به نمایش گذاشتن قدرت ایران (power projection) در هردو جنبه سخت و نرم آن با چالش بیشتری روبروست. معنای این ادعا این است که اثرات آن بر منافع ملی ایران در مجموع و در کو تاه مدت منفی بوده است، و بسته به اینکه روند تحولات چگونه باشد، احتمال دارد در درازمدت اثرات منفی آن ها کمتر شود.

خرداد: آیا ایران توانسته است نقشی مثبت و در راستای منافع ملی نسبت به این تغییرات بازی کند؟
من چندان سیاست خاص و منسجمی را مشاهده نکرده ام و جمهوری اسلامی بیشتر به دنبال و در واکنش به تحولات حرکت کرده است. البته بسیاری از بازیگران بین ا لمللی نیز به همین شکل عمل کرده اند و پدیده بهار عرب برای آن ها نیز غیر مترقبه بود.  جمهوری اسلامی تا حدود زیادی درگیر مسائل بین المللی دیگر، روابط پرتنش  با مجموعه کشورهای مؤثر، تحریم ها، و سیاست بغرنج داخلی شده است. در مجموع دغدغه های فوق قدرت مانوری برای جمهوری اسلامی باقی نگذاشته است. در این رابطه در روابط خارجی مان نسبت به این تحولات کمتر پختگی دیده شده است. مثلاٌ من اصلاٌ متوجه نمی شوم این همه اصرار یک جانبه بر بهبود روابط با مصر در شرایطی که طرف مقابل تمایل و اراده نشان نمی دهد برای چیست؟ عزت و احترام ایران در این نیست که ما برای بهبود روابط به دریوزگی بیفتییم. باید گذاشت شرایط بازسازی روابط مسیر طبیعی خود را طی کند و به مصری ها فرصت داد پس از استقرار و فراهم آمدن شرایط داخلی و منطقه ای تصمیم بگیرند. یا نوع برخورد های ما با ترکیه، حتی اگر با آن کشور اختلافات زیادی داشته باشیم، و موضع گیری های متعارض به مصلحت کشور نیست. یا در خصوص کاهش تنش شیعه-سنی، که عمدتاٌ مصنوعی است و توسط عربستان و برخی کشورهای دیگر ساخته شده، چرا تلاش منسجم تر و همه جانبه تری نمی شود؟ یا در تنظیم و اعلام سیاست های ایران صداهای متفاوتی دیده می شود؟ هر کسی به نوعی اعلام موضع می کند، و به نظر می رسد وزارت خارجه هم در چنین شرایطی امکان کنترل پیام ایران را ندارد و به بازیگری فرعی تبدبل شده است. لذا اگر به فرض نگوییم نقش ما منفی بوده است، مثبت هم نبوده است. انتظار بسیار زیادی از ایران می رفته است، ولی متأسفانه ما محدودیت های ساختاری جدی در بازیگری مثبت منطقه ای داشته ایم. به نظر می رسد مسئولین کشور بیشتر همت شان در برخورد با منتقدین داخلی بوده است و خود این نیز به نوبه خود در پیگیری منافع ملی ایران اثر منفی گذاشته است. اگر دقت نشود و با حکمت و خردو رزانه سیاست ها تنظیم نشود، سرمایه گزاری چندین دهه ایران پایمال خواهد شد. می توان ادعا کرد هر آن چه هم از منظر منافع ملی عاید جمهوری اسلامی شده است در نتیجه ابتکار و یا تهاجمی بودن کشور نبوده است، بلکه دینامیسم و تبعات خود تحولات نصیب کشور کرده است.

خرداد:  با توجه به سطح رابطه ایران با دولت سوریه، چه نقشی برای ایران در تغییرات سوریه قائل هستید؟
سوریه مهمترین متحد عرب ایران در طول دوران پس از انقلاب بوده است و روابط بسیار نزدیکی با ایران داشته است. در بسیاری از مسائل منطقه ای و  بین المللی با ایران همراه بوده است. روابط در هم تنیده ایران و سوریه در حوزه های مختلف ایران را به یکی از مهمترین بازیگران در تحولات سوریه تبدیل کرده است. البته تا حدودی پس از شروع اعتراضات مردمی به رژم اسد و تغییر کیفی این اعتراضات به یک جنگ داخلی تمام عیار، نفوذ ایران با چالش های جدی روبروشده است. ایران در هر صورت می تواند با توجه به این تاریخچه رابطه استراتژیک، تا حدودی هم نظر بودن با روسیه درخصوص تحولات و ارتباط با بخشی از اپوزیسیون داخلی، در تغییرات سوریه  نقش آفرین باشد. البته خونریزی گسترده مردم بی گناه و عمق نفرت ایجاد شده، بعلاوه دخالت های خارجی امکان استفاده از نفوذ کنشگران خارجی را بسیار سخت کرده است. جمهوری اسلامی که کاملاٌ در جبهه اسد قرار گرفته است بازیگر بی طرفی برای حل وفصل مخاصمه قلمداد نمی شود، حتی اکر با نیت جدی حل وفصل مخاصمه وارد بازی شود.  بنابراین کارت های جمهوری اسلامی تا زمانی قابلیت استفاده و نقد کردن را داشتند و از نقطه ای ارزش آنها بتدریج کاهش یافته اند. در عین حال اگر کمی زورتر به فکر تعریف یک نقش سازنده سیاسی و نگاهی درازمدت تر به منافع ملی می داشتیم، شاید در تحولات سوریه و مدیریت تغییرات آنجا بهتر عمل می کردیم. نقش ما اینک بیشتر، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به یک طرف دعوا بودن تبدیل شده است. بسیار سخت است که در چنین شرایطی بازیگری سیاسی بسیار مؤثری شد. در هر صورت داشتن یک برنامه آلترناتیو در شرایط متفاوت، با اسد و بدون اسد، و حتی تطویل تخاصم موجود برای چندین سال، عاقلانه ترین کار است. بایستی با طرف های درگیر به جدیت مذاکره کرد و برای انت قال به یک شرایط متفاوت سیاسی تلاش کرد. با توجه به اینکه دولت های غربی تا حدودی به این جمع بندی رسیده اند که مخاصمات سوریه یک راه حل نظامی ندارد، این می تواند نقطه شروع مجددی برای نقش آفرینی باشد. به هر حال بنیاد سیاست ج.ا.ا در قبال سوریه، دفاع غیر مشروط از حکومت اسد بوده است. اگر راه حل نظامی وجود نداشته باشد، این سیاست هم، یعنی دفاع تمام قد از اسد، قطعاٌ راه حل معقول و معطوف به منافع ملی نیست. سؤال این است که آیا مسئولین کشور توانایی استفاده از فضاهای ایجاد شده را دارند؟ متأسفانه کارنامه سال های اخیر در تأیید چنین خوش بینی ای نیست.

خرداد: آیا واکنش حاکمیت به وقایع سوریه در راستای منافع ملی ایران بوده است؟
 پاسخ این سؤال را تا حدود زیادی در سؤال قبل دادم. افسوس که ما به دست خود امکان ات خود را در حل بهینه مخاصمه سوریه به شدت فرسایش دادیم. دوستان خود همچون حزب الله را که برای خود در جهان عرب در بین اهل سنت و در نتیجه مقاومت هایشان اعتباری کسب کرده بودند، در شرایط بسیار سختی قرار داده ایم.
روابط با ترکیه را، علیرغم آن که ترک ها با ناپختگی زیاد وارد جنگ داخلی سوریه شدند و اينک تا حدودی پشیمان هستند، به شدت تخریب کردیم. خواسته و ناخواسته در شکاف شیعه-سنی منطقه مقصر قلمداد شده ایم، در صورتیکه بیشترین نقش را در این فرقه گرایی عربستان بازی کرده است. ایران از منافع ملی خود بیشترین هزینه را پرداخته است، آن هم از سرمایه قدرت نرم ایران در جهان اسلام. همانگونه که مضمون سؤال اشاره می کند، ما بیشتر واکنشی عمل کرده ایم و نتوانستیم بر اساس پیش بینی واقع بینانه از روند وقایع سیاست خود را تنظیم کنیم.
به هر حال این واقعیتی است که روند حوادث بسیار سریع بود و به سرعت از کنترل خارج شد و طبیعتاٌ عکس العمل نشان دادن برای ایران بسیار پیجیده بود. ولی سیاست ایران در سوریه  قطعاٌ می توانست در چارچوب دیگری تعریف و عرضه شود.

خرداد: حل بحران سوریه از چه راهی ممکن است و کدام راه بیشتر در راستای منافع ملی ماست؟
ابتدا بایستی ارزیابی درستی از شرایط داشته باشیم و سپس به تدوین سیاست بپردازیم. اص ل اول اینکه بپذیریم بحران سوریه راه حل نظامی ندارد. دوم اینکه یکی از هدف های غرب، به خصوص آمریکا، تضعیف موقعیت ایران در حوزه هلال خصیب است. سوم اینکه برای ایران قدرت روزافزون نیروهای افراطی سلفی بسیار خطرناک است. حفظ اسد حتی در یک شرایط انتقالی به طور فزاینده ای غیر محتمل به نظر می رسد، نه اینکه در این خصوص نباید تلاش کرد، البته با این هدف که خونریزی مردم بی گناه را متوقف کرد. سوریه تبدیل به صحنه ای برای تسویه حساب های استراتژیک در منطقه شده است. اگر برای ما حفظ موقعیت برتر و نفوذ معنوی و قدرت نرم مهم است، تنها را ه حل، یافتن فرمول سیاسی جدیدی است که از آن طریق بتوان در شکل دادن به آرایش سیاسی  آینده سوریه مؤثر واقع شد و خسارت به منافع ملی را کاهش داد، چون پرواضح است که نمی توان در شرایط حاضر به دنبال حفظ حداکثری منافع ملی بنا بر تعریف ایران بود. نگاهی همه جانبه منافع ملی داشتن تمام فاکتورها را در نظر می گیرد، از جمله وضعیت حزب الله، موقعیت ایران در لبنان، مناسبات با ترکیه، هماوردی با جریان سلفی و چگونگی تأثیر احتمالی مواضع ما بر مناقشه هسته ای و روابط ایران با غرب. بطور خلاصه، این ایده که ایران می تواند به تنهایی و با اتکا به باقیمانده پایگاه مردمی اسد، وبا مانور قدرت سخت، و به کمک دیپلماتیک روسیه، که هر آن ممکن است تغییر مشی دهد، بر بحران موجود فائق آید، بیشتر به خیال شبیه است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر