۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

عبرت نمی گیرید (کامل) - مسعود بهنود

عبرت نمی گیرید

مسعود بهنود

 ۱۰ دی ۱۳۸۸, ساعت ۱:۲۴ قبل از ظهر

دست نمی شوئید از این بازی. خسته نمی شوید از این تکرار. باز اتوبوس فرستادن و باز جمعیت را به خیابان کشاندن و باز وانمود کردن که این ها به اختیارند و از جان گذشته و برای تائید ما آمده اند. عبرت نمی گیرید از سرنوشت برخی از خودتان که روزگاری همین مردم ساده می گفتند نایب پیامبرست و مخالفت با آن ها مخالفت با امام زمان،  امروز می گویید او دشمن دین است و غارتگر بیت المال. و هیچ کدام از دو شعار از سر اطلاع و آگاهی نبود. 

عبرت نمی گیرید از شاه و ملکه حکومت پیش از جمهوری اسلامی که چطور مردم ساده  روستاهای بیرجند و نطنز فرزند قربانشان می کردند و چند ماه بعد همان مردم حاضر بودند کسی را اولین رییس جمهور تاریخ ایران کنند که آن شاه و ملکه را بازگرداند تا  در قفس بگرداندند در خیابان ها، برای شادمانی و رقصی چنان که اگر رخ می داد تا قرن ها در شناسنامه ما ایرانیان ثبت می شد، چنان که دار زدن جسد نجیب به نام افغان ها نوشته شده و کوره های آدم سوزی بر دست و بازوی نازیسم ثبت است. 

درس تاریخ نمی خوانید و  از این بازی که از شدت تکرار چنین نخ نماست دست نمی شوئید. بازی که سرش در دست نوحه خان مافنگی است که ادعا دارد نوچه اش را به ریاست جمهوری رسانده و حالا باید نقش ملکه مادر را بازی کند، با چهار گارد محافظ حرکت می کند،  از صندوق پول مردم بی تقصیر، در هر سفر زیارتی با دستگاه و همراهان اول صف است و در مناسک حج هم، فقط برای این که هر از گاه چیزی بپراند و سیاست بسازد یا فضاسازی کند چنان که خانم رجبی. 

دست بر نمی دارید از این کردار که در وجودتان خونی شده انگار، و جز برای شرایط ماقیل تاریخ و استبدادی نیست وگرنه کیست که باور کند قطعنامه ای که در پایان هر گرد هم آئی صادر می شود الزاما نظر مردمی نیست که به حسابشان می نویسید. این ها همه مربوط به دنیائی بود که درز پیرهن حکومتگران در آن  چنین باز نبود. زمانی که مردم  نمی دانستند که دعوا بر سر کلید چاه نفت است و آرمان ها و مقدسات بهانه. این ها مال دورانی است که این همه شفاف نبود جهان.  

همچنان هنرتان در زندان شماست و اگر کار مشکل  شود  در کشتار و ترور. چنان که هم زمان  اصلاحات با طرح "حذف روشنفکران و نشان دادن بی عرضگی دولت" مقابله کردید [حتی جلو جوانک فلسفه خوانده را نگرفتید که طرح را قبلا در رسالت لو ندهد] و در نتیجه قتل های زنجیره ای آفریده شد و اینکا با ترور میرعلی موسوی یعنی بدان آقای میرحسین که نزدیک شده ایم. 

اما بشارتتان باد که دیگر این گونه بازی ها در نمی گیرد. معترضان جان به لب رسیده را مدام خشمگین کردن به قصد آن که به بازی را به خشونت بکشانید - که  در آن خود را چیره دست می دانید و چنین است - دیگر پاسخ نمی دهد. سرانجام روسیاهی به کسانی می ماند که آن قدر از صبح خنجر  برای این و آن تیز کردند و آن قدر شعر سرودند که "اینک تیغ و گلوی شما" که دیگر حنایشان رنگ ندارد و تهدیدشان جز  نشانه ضعف و ناتوانی نیست. تنها اثری که از آن می زاید به خشونت کشاندن خیابان است  که دودش ابتدا بر چشم خود و خاندانتان می رود. 

به جای این گونه هنرهای بی هنری و چاره بی چارگی بهتر آن که عقل و تدبیر به کار اندازید. آزمایشی برایتان واجب است. اول از همه طرح های بدیع [ زندان درمانی یا ترور] را در خانواده تان امتحان کنید. ببینید حوانان خانه را می توانید قانع کرد. خود می دانید که در توانتان نیست. حداکثر توانتان حبس نوجوانان  خود در خانه و یا فرستادنشان به سفرست. جان و روان آن ها را از دست داده اید. خوب نگاه کنید مهربانی و احترام را در آن ها کشته اید. 

اما مژده به همه مسالمت جویان که هنوز هم دیر نیست برای شنیدن صدای اعتراض مردم. وگرنه کمی دیر درون دستگاه حکومت بحثی در می گیرد که در پائیز 57 در پشت در اتاق شاه در کاخ نیاوران در گرفت.  

موقعی بود که دولت شریف امامی اثر نداد و شاه درمانده و بیمار می خواست اداره کل جامعه را به نظامیان بسپارد شاید موفق به مهار تظاهرات و ناآرامی ها و اعتصاب ها شوند. گفت از تلویزیون بیایند تا پیامی را ضبط کنند که می خواست با مردم در میان گذارد. کاغذی  در مقابل داشت  نوشته یک خیرخواه که در سطر اول آن آمده بود "صدای ناله و شیون آسیب دیدگان حوادث اخیر را شنیدم" . یکی از مشاوران جمله پیشنهاد کرده بود بگوید "صدای اعتراض شما ملت را شنیدم" دیگری نوشته بود "صدای انقلاب شما..."، یکی دیگر توصیه کرده بود بگوید "صدایتان را شنیدم" و حاشیه کاغذی که در مقابل داشت پر شده بود. هر کس هم برای نظر خود دلایل قوی داشت. 

شاه بیمار مانده بود کدام است، نقل شده حتی وقتی پروژکتور ها روشن شد تا پیام شاهانه ضبط شود هنوز کسانی در گوش او پچ پچ می کردند و از وی می خواستند نظر آنان را بپذیرد. نقل است که شاه مستاصل در لحظه چاره ای از خاطرش گذشت پرسید یکی بپرسد و بگوید در خیابان های وسط شهر چه خبرست. داد زد: راستش را بگوئید. و در این جا سربازی آمد و از جان گذشته  گفت "مردم فریاد می زنند مرگ بر...". جوانک خود از هیبت گفته اش زد زیر گریه.  شاه سینه صاف کرد و به مسوول دوربین که از تلویزیون به کاخ رفته  بود در انتظار مانده گفت شروع کن. 

و ما در خانه شنیدیم "ملت عزیز ایران صدای انقلابتان را شنیدم". و جز دو سه پیرمرد عاقل همچون عبدالله انتظام، دکتر غلامحسین صدیقی و دیگر با تجربه ها و خون دل خورده های همدل  نهضت ملی و هوادار مصدق، و کسانی همچون دکتر علی امینی هیچ کس بر اهمیت این گفته تامل نکرد. هیچ کس در آن راه چاره ندید. هیچ کس به فکر گفتگو و مصالحه برای نجات کشور از ویرانی و بی قانونی نیفتاد.

عبرت نمی گیرید - مسعود بهنود

عبرت نمی گیرید

مسعود بهنود

۱۰ دی ۱۳۸۸, ساعت ۱:۲۴ قبل از ظهر

دست نمی شوئید از این بازی. خسته نمی شوید از این تکرار. باز اتوبوس فرستادن و باز جمعیت را به خیابان کشاندن و باز وانمود کردن که این ها به اختیارند و از جان گذشته و برای تائید ما آمده اند. عبرت نمی گیرید از سرنوشت برخی از خودتان که روزگاری همین مردم ساده می گفتند نایب پیامبرست و مخالفت با آن ها مخالفت با امام زمان،  امروز می گویید او دشمن دین است و غارتگر بیت المال. و هیچ کدام از دو شعار از سر اطلاع و آگاهی نبود. 

عبرت نمی گیرید از شاه و ملکه حکومت پیش از جمهوری اسلامی که چطور مردم ساده  روستاهای بیرجند و نطنز فرزند قربانشان می کردند و چند ماه بعد همان مردم حاضر بودند کسی را اولین رییس جمهور تاریخ ایران کنند که آن شاه و ملکه را بازگرداند تا  در قفس بگرداندند در خیابان ها، برای شادمانی و رقصی چنان که اگر رخ می داد تا قرن ها در شناسنامه ما ایرانیان ثبت می شد، چنان که دار زدن جسد نجیب به نام افغان ها نوشته شده و کوره های آدم سوزی بر دست و بازوی نازیسم ثبت است. 

درس تاریخ نمی خوانید و  از این بازی که از شدت تکرار چنین نخ نماست دست نمی شوئید. بازی که سرش در دست نوحه خان مافنگی است که ادعا دارد نوچه اش را به ریاست جمهوری رسانده و حالا باید نقش ملکه مادر را بازی کند، با چهار گارد محافظ حرکت می کند،  از صندوق پول مردم بی تقصیر، در هر سفر زیارتی با دستگاه و همراهان اول صف است و در مناسک حج هم، فقط برای این که هر از گاه چیزی بپراند و سیاست بسازد یا فضاسازی کند چنان که خانم رجبی. 

دست بر نمی دارید از این کردار که در وجودتان خونی شده انگار، و جز برای شرایط ماقیل تاریخ و استبدادی نیست وگرنه کیست که باور کند قطعنامه ای که در پایان هر گرد هم آئی صادر می شود الزاما نظر مردمی نیست که به حسابشان می نویسید. این ها همه مربوط به دنیائی بود که درز پیرهن حکومتگران در آن  چنین باز نبود. زمانی که مردم  نمی دانستند که دعوا بر سر کلید چاه نفت است و آرمان ها و مقدسات بهانه. این ها مال دورانی است که این همه شفاف نبود جهان.  

همچنان هنرتان در زندان شماست و اگر کار مشکل  شود  در کشتار و ترور. چنان که هم زمان  اصلاحات با طرح "حذف روشنفکران و نشان دادن بی عرضگی دولت" مقابله کردید [حتی جلو جوانک فلسفه خوانده را نگرفتید که طرح را قبلا در رسالت لو ندهد] و در نتیجه قتل های زنجیره ای آفریده شد و اینکا با ترور میرعلی موسوی یعنی بدان آقای میرحسین که نزدیک شده ایم.

اما بشارتتان باد که دیگر این گونه بازی ها در نمی گیرد. معترضان جان به لب رسیده را مدام خشمگین کردن به قصد آن که به بازی را به خشونت بکشانید - که  در آن خود را چیره دست می دانید و چنین است - دیگر پاسخ نمی دهد. سرانجام روسیاهی به کسانی می ماند که آن قدر از صبح خنجر  برای این و آن تیز کردند و آن قدر شعر سرودند که "اینک تیغ و گلوی شما" که دیگر حنایشان رنگ ندارد و تهدیدشان جز  نشانه ضعف و ناتوانی نیست. تنها اثری که از آن می زاید به خشونت کشاندن خیابان است  که دودش ابتدا بر چشم خود و خاندانتان می رود. 

به جای این گونه هنرهای بی هنری و چاره بی چارگی بهتر آن که عقل و تدبیر به کار اندازید. آزمایشی برایتان واجب است. اول از همه طرح های بدیع [ زندان درمانی یا ترور] را در خانواده تان امتحان کنید. ببینید حوانان خانه را می توانید قانع کرد. خود می دانید که در توانتان نیست. حداکثر توانتان حبس نوجوانان  خود در خانه و یا فرستادنشان به سفرست. جان و روان آن ها را از دست داده اید. خوب نگاه کنید مهربانی و احترام را در آن ها کشته اید. 

اما مژده به همه مسالمت جویان که هنوز هم دیر نیست برای شنیدن صدای اعتراض مردم. وگرنه کمی دیر درون دستگاه حکومت بحثی در می گیرد که در پائیز 57 در پشت در اتاق شاه در کاخ نیاوران در گرفت.

 

موقعی بود که دولت شریف امامی اثر نداد و شاه درمانده و بیمار می خواست اداره کل جامعه را به نظامیان بسپارد شاید موفق به مهار تظاهرات و ناآرامی ها و اعتصاب ها شوند. گفت از تلویزیون بیایند تا پیامی را ضبط کنند که می خواست با مردم در میان گذارد. کاغذی  در مقابل داشت  نوشته یک خیرخواه که در سطر اول آن آمده بود "صدای ناله و شیون آسیب دیدگان حوادث اخیر را شنیدم" . یکی از مشاوران جمله پیشنهاد کرده بود بگوید "صدای اعتراض شما ملت را شنیدم" دیگری نوشته بود "صدای انقلاب شما..."، یکی دیگر توصیه کرده بود بگوید "صدایتان را شنیدم" و حاشیه کاغذی که در مقابل داشت پر شده بود. هر کس هم برای نظر خود دلایل قوی داشت.

 

شاه بیمار مانده بود کدام است، نقل شده حتی وقتی پروژکتور ها روشن شد تا پیام شاهانه ضبط شود هنوز کسانی در گوش او پچ پچ می کردند و از وی می خواستند نظر آنان را بپذیرد. نقل است که شاه مستاصل در لحظه چاره ای از خاطرش گذشت پرسید یکی بپرسد و بگوید در خیابان های وسط شهر چه خبرست. داد زد: راستش را بگوئید. و در این جا سربازی آمد و از جان گذشته  گفت "مردم فریاد می زنند مرگ بر...". جوانک خود از هیبت گفته اش زد زیر گریه.  شاه سینه صاف کرد و به مسوول دوربین که از تلویزیون به کاخ رفته  بود در انتظار مانده گفت شروع کن.

 

و ما در خانه شنیدیم "ملت عزیز ایران صدای انقلابتان را شنیدم". و جز دو سه پیرمرد عاقل همچون عبدالله انتظام، دکتر غلامحسین صدیقی و دیگر با تجربه ها و خون دل خورده های همدل  نهضت ملی و هوادار مصدق، و کسانی همچون دکتر علی امینی هیچ کس بر اهمیت این گفته تامل نکرد. هیچ کس در آن راه چاره ندید. هیچ کس به فکر گفتگو و مصالحه برای نجات کشور از ویرانی و بی قانونی نیفتاد.

احضار سفرای ایران در فرانسه و سوئد

احضار سفرای ایران در فرانسه و سوئد

این برای دومین مرتبه در هشت روز گذشته است که سفیر ایران در پاریس به وزارت خارجه فرانسه احضار می شود.
"فردریک دیزانیو" سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه در این باره گفت که کشورش از سفیر ایران خواست تا دوباره درباره " اعتبار انتخابات ریاست جمهوری اخیر" شفاف سازی کند.
 
در این احضار ، پاریس "اظهارات غیرقابل قبول مقامات ایرانی درباره کشورها و سران کشورهای خارجی" را نیز محکوم کرده است.
 
همچنین در سوئد، وزارت امور خارجه این کشور با احضار سفیر ایران، "پیام جدی" را درباره نگرانی های استکلهم از  وضعیت ایران را به وی ابلاغ کرد.
 
"سیلسیلیا جولین" سخنگوی وزارت امور خارجه سوئد به خبرگزاری فرانسه گفت که "فرانک بیلفراج" وزیر مشاور در امور خارجه سوئد با سفیر ایران ملاقات و" نگرانی های جدی درباره جدیدترین تحولات ایران " را ابلاغ کرد.
 
بیلفرج با تاکید بر انتقاد اتحادیه اروپا از وضعیت ایران، اعمال خشونت روبه رو رشد پس از انتخابات اخیر در این کشور را محکوم کرد.
وی همچنین" ادعاهای تهران درباره تخریب بین المللی انتخابات اخیر ایران " را رد کرد و خواستار شفاف سازی درباره نتایج آن شد.
 
گفتنی است منوچهر متکی وزیر امور خارجه نیز دیروز سه شنبه با انتقاد از دخالت های بیگانگان در امور داخلی کشورمان نسبت به عواقب این اقدامات و تاثیرات آن بر روابط با ایران هشدار داد.
 
عصر ایران
 
 
خبرهای مرتبط: 

ما هنوز به میدان نیامده ایم سردار

ما هنوز به میدان نیامده ایم سردار !

صفحه فیس بوک موسوی

فیس بوک موسوی: در صورت دستگیری وعده ما...

صفحه فیس بوک موسوی:
 
یاد آوری: در صورت دستگیری هر کدام از سران اصلاحات
 
وعده ما:انقلاب تا آزادی.
 
از هم اکنون: بسیج شبکه ی رسانه ای برای اطلاع رسانی وسیع
تا ظهور ارتش سبز (اس ام اس، ایمیل،اسکناس،دیوارنویسی، اعلامیه، اینترنت)

تجمع خانواده های دستگیرشدگان در مقابل دادگاه انقلاب

تجمع خانواده های دستگیرشدگان در مقابل دادگاه انقلاب

 

عدالت

 
عدالت

 
 

متن پیاده شده روز سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۸ - محسن سازگارا

 متن پیاده شده روز سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۸ - محسن سازگارا

سلام، سه شنبه هشتم دی ماه 88، 29 دسامبر 2009 میلادی

 امروز در مورد چهار موضوع صحبت میکنیم:

موضوع اول اینکه دیروز تهران نیمه تعطیل بود، بازار تهران، بازار تبریز هم نیمه تعطیل بودند و حالت بلا تکلیفی و نیمه تعطیل بودن میشه گفت وضع جاری تمام کشوره.

 نکته دوم اینکه خبر حرکت مردم در روز عاشورا روز گذشته دوشنبه خبر اول دنیا یا حداکثر خبر دوم تمام رسانه های گروهی دنیا بود و دنیا با شگفتی تمام رسانه های گروهی عکس ها و فیلم هایی رو که تازه به رسانه ها رسیده بود منعکس کردند و شجاعت مردم ایران و خشونت حکومت رو با اب و تاب نقل کردند.

نکته سوم واکنش دنیا به حرکت مردم ایران بود. اقای اوباما که مورد انتقاد مخالفین هم قرار گرفته بود که چرا حرفی نمیزنه در امریکا دیروز صحبت کرد و در صحبتش هم یک نکته خوب بود و اون اینکه دولت امریکا یا هیچ دولت دیگری در مبارزه مردم ایران برای عدالت و ازادی هیچ نقش و دخالتی نداره، چیزی که بارها ملت ایران اعلام کرده که تغییر رژیم در ایران انحصارا وظیفه مردم ایرانه، به هیچ کشور دیگری در دنیا ربط نداره اما تغییر رفتار رژیم نسبت به مردم ایران، سرکوبها و خشونت هایی که میکنه امری است که کمک جامعه جهانی رو ملت ایران احتیاج داره برای اینکه جلوی دست ادمکش این حکومت رو کمک کنه بگیره با فشارهای بین المللی انچنان که به ملت افریقای جنوبی کمک کردند یا ملت های دیگه ولی غیر از اقای اوباما خانم مرکل صدر اعظم المان یا وزارت خارجه فرانسه که زودتر از همه واکنش نشون دادن و محکوم کردن حرکات حکومت ایران رو، بریتانیا و خیلی کشورهای دیگه که از همه جالبتر واکنش وزارت خارجه روسیه بود که غیر از اینکه طرفین رو به خویشتن داری دعوت کرده، که حرف به نظر معقولی هم نمیاد مردم و حکومت رو بگی خویشتن داری انچنان که گویی دو طرف دعوا هستند، اما نکته جالبش اینه که روس ها گفتند جای تاسفه که مردم ایران فکر میکنند روسیه دست داره در این حوادث. نکته ای که باید گفت این است که روس ها وقتی چنین واکنشی نشون میدن، دیپلماسی کند روسیه، کاملا دیده میشه که میفهمن که کار خرابه و دولت کودتایی اعمالش قابل دفاع نیست و در سراشیبی قرار گرفته و سعی میکنن که جبران مافات بکنن و شخصا فکر میکنم روس ها جبران مافاتشون فقط به اظهار نظر نباید ختم بشه باید که ارتباطات گسترده ای رو که در ابعاد مختلف با سازمان سرکوبگر و جنایتکاری مثل اون بخش سپاه که مردم رو سرکوب میکنه دارن باید قطع بکنن ودرعمل نشون بدن که از کودتاچیان در ایران پشتیبانی نمیکنن.

 اما نکته چهارمی که اصل بحث ماست این است که در تحلیل کودتاچی ها سه طیف رو در یک نگرش عمومی میتونیم تشخیص بدیم: یک طیف طیف تندروهاست که فکر میکنند کم ادم کشتند، کم دستگیر کردند، کم شکنجه کردند، کم تجاوز کردند و باید بیشتر این کار رو بکنند. یک طیف طیف مقابلی است که معتقد است اقای خامنه ای زیاد هزینه کرده برای احمدی نژاد و هرچه زودتر باید رضایت بده دولت  احمدی نژاد بره و در واقع یک نوع اشتی بکنه و از رو در رویی با مردم خودداری بکنه و یک طیف میانه هم که خود اقای خامنه ای جلوشون قرار داره در واقع حالت تاب بازی رو داره که گاهی تندرو تر میشه گاهی کندرو تر و یک بخشیش هم البته به خود شخصیت متزلزل اقای خامنه ای هم بر میگرده که این روزها افسردگیشم ظاهرا عود کرده و در این مواقع کمتر هم میتونه تصمیم بگیره. به هر حال این سه طیف ظاهرا یکشنبه شب بعد از وقایع عاشورا جلسه ای رو داشتن که در این جلسه بسیار جنجالی به شدت ابراز نگرانی شده و سرزنش شدن این اقایون نوابغی مثل نقدی، عزیز جعفری، تائب، رادان و احمدی مقدم و امثالهم که چرا مردم کنترل شهر رو در پایتخت به دست گرفتند و چرا با همه تهدیدها و سرکوبهایی که کرده بودن حادثه ای به این بزرگی در سطح کشور اتفاق افتاده. ظاهرا دعوا به خصوص بین سپاه و وزارت اطلاعات شدید بوده و سرزنشها رو سپاه به طرف وزارت اطلاعات گرفته که تو اطلاعات غلط دادی، نتونستی ارتباطات رو بشناسی و اونها هم متقابلا به گردن اینها انداختن اما به نظر میرسه حاصل این جلسه این شده که طیف تندرویی که امثال اقای نقدی و حسین تائب و عزیز جعفری و عرض شود اقای رادان و احمدی مقدم و مجتبی پسر اقای خامنه ای در اون قرار دارن به نتایجی که رسیدن این است که شب گذشته رفتن بیش از 1100 نفر رو جمعا دستگیر کردن. به سراغ کسانی رفتن که مریض با سن هفتاد و چند سالگی در منزل بودن، کسانی که حتی در خیابون هم نبودن و من یاد قبل از 16 اذر می افتم که رفتن سراغ دستگیری هر چهره شناخته شده جنبش دانشجویی و همون موقع هم گفته شد بهشون که عرض خود می بری و زحمت ما میداری. جنبش سبز با سازماندهی غیر متمرکز و شبکه ای که داره هیچ جوری اینطوری سرکوب نمیشه و قدرتی که با تئوری های خودش داره روز به روز گسترش پیدا میکنه. نشون به اون نشونی هم که 16 اذر بزرگتر و وسیع تر ازتمام 16 اذرهای تاریخ این روز برگزار شد. همین حالت هم در مورد تاسوعا و عاشورا بود که دیدند که عملا فایده نداره. الان هم این دستگیری ها کاملا بی حاصله و فقط جنبش سبز رو بزرگتر و مقاوم تر میکنه. به هر حال این طیف تاکتیکی که اقای نقدی طراحشه 3000 ادم ایشون داره از همین سوء سابقه دارها و کسانی که قمه و چاقو و میله و زنجیر به دستشون میدن که به جون مردم بیفتن یا کسانی که گروه های ترور درست کردن. روشهایی که در امریکای لاتین دیکتاتورها به کار میبردن در آرژانتین در السالوادور یا بعضی کشورهای دیگه که فعالین رو سعی کنن که بشناسن و ترور بکنن و بعد هم گردن نگیرند،

ترورهای ناشناس. اون تاکتیکی که در همون امریکای لاتین هم بیش از هر چیزی مردم انگشت اتهام رو به سمت دیکتاتورها گرفتن و بیش از هر چیزی تزلزل خود اون دولتها رو نشون داد که یک ترورهایی توش میشه و نمیتونن عواملش رو بشناسن. اقای نقدی و دوستان ایشون رفتن سراغ این قبیل روشها، روشهایی که یا امثال حزب نازی فاشیست به کار میبرد،

 لباس شخصی هایی که حمله کنند و کتک بزنند و ضرب و جرح بکنن یا روشهای دیکتاتورهای امریکای لاتین که همه اینها هم شکست خورده است. به هر حال به نظر میرسد

 این طیف الان دست بالا رو داره و اینها هستن که دارن دیکته میکنن باز به اقای خامنه ای و به بقیه طیف کودتاچی ها که ولو قداست تاسوعا عاشورا رو شکوندند، ولو هر حرمت مذهبی رو کنار گذاشتن اما باید بیشتر دستگیر کنن، بیشتر سرکوب کنن و بیشتر بکشن به خصوص اینکه وحشت پیدا کردن از اینکه بخشی از بسیجی ها و بچه هایی که جبهه رفته بودن روز یکشنبه در صفوف مردم بودن در صفوف جنبش سبز بودن و با سرکوبگرها درگیر شدند.

 من نکته ای که میخواستم بگم این است که انچه که جنبش سبز کرده، انچه که مردم کردند در دفاع از خودشون وقتی که یک عده میخوان بزنن بکشنشون بسیار کار درستی بوده و هیچ کس نمیتونه اونها رو سرزنش کنه اما استراتژی جنبش برای مبارزات بی خشونت ، برای فلج سازی حکومت، برای فرسوده کردن کودتاچیان، برای اکسیونهایی که مقاومت و همبستگی عمومی رو تقویت میکنه، شعارنویسی ها، الله اکبر گفتن ها و در مواقع مناسب به خیابون اومدن ها، تظاهرات پراکنده و امثالهم سر جاشه و هیچ کس نمیخواد سراغ اکسیونهای خشونت بار بره.

اما همه متفکرین مبارزات بی خشونت هم تاییدمیکن که وقتی طرف مقابل دست به ادمکشی میزنه وظیفه نداره کسی بایسته و کشته بشه. حفظ جون و حداقل خسارت رو دادن حداقل خسارت رو دادن اصل در مبارزات بی خشونته.

 به هر حال اقایون تصمیم گرفتن از عکس اقای خمینی که طرفی نبستن سراغ قران و مقدسات دیگه رفتن و ظاهرا چهارشنبه میخوان بیان تظاهرات بگذارن. ماهم استقبال میکنیم،

 هیچ کس به خیابون نخواهد اومد، مثل ماجرای عکس اقای خمینی بیان ما ببینیم چند نفرن. اون دفعه که ده دوازده هزار نفر به زور شدن، باز هم تشریف بیارن توخیابون ببینیمشون چند نفرن، جنبش سبز هم در تدارک است که یک روز صلح امیز بیاد توی خیابون برای یادمان شهدای عاشوراش و عاشورایانش که تا الان شاید 38 نفر شده.

تا فردا شاد، پیروز، موفق و سرافراز باشید.

به امید پیروزی ایران و ایرانیV

 

تجمع اعتراضی دانشجویان ایرانی در رم مقابل سفارت ایران

تجمع اعتراضی دانشجویان ایرانی در رم مقابل سفارت ایران

چه کسی رودروی معترضان ایستاده است؟ نگاهی به گوناگونی نیروهای امنیتی

چه کسی رودروی معترضان ایستاده است؟ نگاهی به گوناگونی نیروهای امنیتی

بسیاری این پرسش برایشان پیش می‌آید که آیا همه نیروهای امنیتی حاضر در اعتراضات از یک دسته و یک سازمانند؟ آیا تفاوتی بین آنها هست؟ و آیا به کارگیری چنین خشونت بی حد و مرزی (مانند له کردن معترضان با استفاده از خودروهای شخصی) بر آنها نیز تاثیر می‌گذرد؟
اینها و بیشتر را با آزاده کیان، استاد جامعه‌شناسی سیاسی در دانشگاه پاریس مطرح کرده‌ایم.به عقیده بسیاری از تحلیلگران، رخدادهای روز عاشورا برگ تازه‌ای در جنبش اعتراضی ایران بود. هر چند این جنبش با استفاده از شهروندان، هنرمندان کنشگران مدن و اجتماعی با مناسبت‌های گوناگون رنگ و بوی تازه‌ای به خود گرفته است، اما در روز عاشورا دوباره خشونت عریان به خیابان‌ها بازگشت. خشونتی که به گفته منابع رسمی جمهوری اسلامی ایران جان هشت تن از شهروندان ایرانی را گرفته است.
 
اما از سوی دیگر با نگاهی به محتوای روزنامه‌نگاری شهروندی – بر اساس عکس‌ها و فیلم‌های تهیه شده در روز عاشورا- نقاطی از تهران برای ساعت‌ها در اختیار معترضان بود. از سوی دیگر دیده می‌شود که گروهی از معترضان خشمگین با نیروهای امنیتی درگیر شده‌اند و در همین لحظه نیز کم نیستند کسانی که تلاش می‌کنند تا جلوی خشونت را بگیرند و نیروهای امنیتی را از مهلکه فراری دهند. در همین جا، بسیاری این پرسش برایشان پیش می‌آید که آیا همه نیروهای امنیتی حاضر در اعتراضات از یک دسته و یک سازمانند؟ آیا تفاوتی بین آنها هست؟ و آیا به کارگیری چنین خشونت بی حد و مرزی (مانند له کردن معترضان با استفاده از خودروهای شخصی) بر آنها نیز تاثیر می‌گذرد؟ روبه‌روی معترضان چه کسانی ایستاده‌اند؟
 
اینها و بیشتر را با آزاده کیان، استاد جامعه‌شناسی سیاسی در دانشگاه پاریس مطرح کرده‌ایم:
 
آزاده کیان : نیروهای انتظامی و نیروهای ضد شورش از افراد همین جامعه هستند. برخی از آنها خانواده‌های خودشان در بین معترضان حضور دارند. من فکر می‌کنم بایستی بین اینها که هیچ طرفی از درآمد نفتی هم نبرده‌اند و بسیجی‌ها و پاسدارهایی که از منافع هم مالی و هم سیاسی و نظامی بهره مند شده‌اند، تفاوت قائل شویم. از آنجا که این تظاهرات در شش ماه گذشته ادامه پیدا کرده و نه تنها به اقشار مختلف اجتماعی و سنین و نسل‌های مختلف بلکه به شهرهای مختلف هم تعمیم پیدا کرده، بالطبع این یک حالت خستگی را برای نیروهای پلیس یا ضد شورش ایجاد می‌کند. از طرف دیگر وقتی که اینها را مجبور می‌کنند که حتی به آقایان و خانم های مسن، برای مثال، حمله کنند و باتوم بزنند (و کما اینکه کسانی که لزوما در خود تظاهرات هم شرکت ندارند ولی در کنار خیابان ایستاده‌اند و نظاره‌گر هستند)، خب بالطبع این تاثیر بسیار بدی روی اینها می‌گذارد. به همین دلیل هم حمایت اینها از سران فعلی رژیم کمرنگ‌تر می شود. اگر این تظاهرات ادامه پیدا کند، می‌تواند برخی از این نیروهای انتظامی حمایت خودشان را از سران رژیم ببرند و از آتش گشودن بر روی معترضان سرپیچی کنند. این در مورد نیروهای انتظامی. در تظاهراتی که صورت گرفته از گارد ویژه ضد شورش سپاه و همینطور لباس شخصی‌ها برای برخورد با تظاهر کنندگان استفاده شده.
 
فکر می‌کنید که این وضعیت چه تاثیری بر روی آنها می‌گذارد؟ چون به هرحال بخش بزرگی از بدنه سپاه پاسداران و بسیج که وابسته به سپاه است، نیروی کادری به حساب نمی‌آید و حرفه‌ای نیست. آیا به نظر شما چنین تاثیر مشابهی را هم می‌توانیم در میان این بخش مشاهده کنیم؟
 
به نظر می رسد که بله. به خاطر این که اینها از اقشار مردمی هستند و کسانی هستند که راضی نیستند برروی مردمی که در آرامش مشغول تظاهرات هستند، آتش بگشایند یا حتی با آنها تهاجمی برخورد کنند. باز اقشار پائین سپاه هم از این منافع اقتصادی یا سیاسی طرفی نبرده‌اند «وقتی که این نیروها به خیابان‌ها می‌آیند و شروع می‌کنند به سرکوب تظاهر‌کنندگان، می‌بینند که افراد مختلفی در این تظاهرات شرکت دارند: خانم‌ها و آقایان مسن در این تظاهرات شرکت دارند، کارگران در این تظاهرات شرکت دارند؛ یعنی کسانی که در واقع می‌توانند اعضای خانواده خود اینها هم باشند. خب این تاثیر فرسایشی بیشتری می‌گذار.» و اینها هم می توانند خودشان را با اقشار مردمی که در خیابان‌ها هستند هم هویت احساس کنند تا با سرانشان که در پروژه‌های مختلف نفتی و گازی منافعشان گره خورده با منافع سران نظام. این خودش باز یکی از مسائلی بود که در انقلاب سی سال پیش هم شاهدش بودیم. یعنی بسیاری از ارتشی‌هایی که در در رده‌های متوسط و پائین ارتش قرار داشتند، یک جایی اعلام کردند که دیگر حاضر نیستند به سرکوب مردم ادامه دهند.
 
آیا به نظر شما این فرسایش روحی و حتی احیانا جسمی می‌تواند در ارتباط با گسترده‌تر شدن یا ادامه جنبش سبز در ایران باشد؟
 
به نظر من بله. به اینها مدت‌ها گفته شده بود که افرادی که در خیابان‌ها هستند دانشجویانی هستند که از خارج حمایت می‌شوند و احتمالا پول می‌گیرند و غیره. وقتی که این نیروها به خیابان‌ها می‌آیند و شروع می‌کنند به سرکوب تظاهر‌کنندگان، می‌بینند که افراد مختلفی در این تظاهرات شرکت دارند: خانم‌ها و آقایان مسن در این تظاهرات شرکت دارند، کارگران در این تظاهرات شرکت دارند؛ یعنی کسانی که در واقع می‌توانند اعضای خانواده خود اینها هم باشند. خب این تاثیر فرسایشی بیشتری می‌گذارد تا زمانی که اینها را مثلا می فرستند توی دانشگاه‌هایی که عده‌ای دانشجو را سرکوب کنند. به خصوص فراموش نکنید که این سرکوب‌ها در روز عاشورا انجام گرفت. روزی که برای تمام شیعیان جهان روز مقدسی است. این باز تاثیر فرسایشی خیلی زیادی را بر این افراد می‌گذارد و احتمال این که اینها بیش از پیش از سرکوب تظاهرکنندگان سرپیچی کنند، وجود دارد.

تصاوير عاشوراي تهران

تصاوير عاشوراي تهران



تهران 6 دی

images.ashx (11).jpg

 

images.ashx (12).jpg

 

 

 

وای تهران عاشورا شده

 

تهران 6 دی

 

images.ashx.jpg

 

images.ashx (1).jpg

 

images.ashx (2).jpg

 

images.ashx (3).jpg

 

 

درگیری در سر خیابان رودکی
مردم با عقب راندن نیروی انتظامی به داخل فرماندهی راهنمایی و رانندگی، تا نزدیکی گرفتن این مقرر نیروی انتظامی پیش رفتند
عکس نخست پلاک یک خودروی انتظامی است

 

IMG_9836.JPG

 

images.jpg

تهران 6 دی

 

images.ashx (4).jpg

 

images.ashx (5).jpg

 

images.ashx (10).jpg

تهران 6 دی

 

images.ashx (9).jpg

 

images.ashx (8).jpg

تهران 6 دی

 

images.ashx (7).jpg

 

 

 

به آتش کشیدن یکی از ماشینهای سرکوبگران زیر پل کالج

گاردین: چهار تن در تهران به دست پلیس کشته شدند

جدید ترین فیلم روز عاشورا که آتش زدن موتورسیکلت نیروهای پلیس را نشان می دهد

تظاهرات معترضان در محدوده بهارستـــان / ویدئو

آلبوم عکس: اعتراضات روز عاشورا در تهران

عکس بی نظیر از فرار مزدوران کودتا در برابر دو دلاور سبز

فیلم پائین کشیدن ، پایمال کردن و سر آخر آتش زدن عکس خامنه ای در صد قدمی نیروی گارد ویژه اول 16 آذر روبروی پارک لاله

فیلم؛ درست کردن سنگر در خیابانهای تهران

یزید آسوده بخواب که خامنه ای بیدار است

عکسی از زخمی شدن یکی از مزدوران رژیم

 

 ایران در روز عاشورا: مردم ماشین نیروهای سرکوبگر رژیم را به آتش کشیدند

دستگیری ‍‍لیس گارد ضد شورش توسط مردم ... امروز عاشورا ... ‍ل کالج

خبرگزاری رسمی کودتا تظاهرکنندگان را فتنه‌ گر، بقایای فرقه موسوی و اخلالگر نامید!

فیلم حمل جنازه برادر شهید در روز عاشورا- از این به بعد نگویید یزید بگویید خامنه ای

کنترل برخی از خیابانهای تهران توسط مردم-العربیه+عکس در نظرات

ایران در روز عاشورا: مردم ماشین نیروهای سرکوبگر رژیم را واژگون کردند

 

عاشورای خونین تهران/- یکی از کسانی که تیر خورد یک دختر نوجوان بود که تیر به کمرش اصابت کرد، نیروهای بسیج آن‌ها رو بردند

 

ویژه جرس/سرپیچی از فرمان تیراندازی مستقیم به مردم توسط گارد ویژه 



گزارش تصویری از تجمع مردم در محل سخنرانی خاتمی در حسینیه جماران

گزارش تصویری از تجمع مردم در محل سخنرانی خاتمی در حسینیه جماران

حمله به مسجد قبا در شیراز


جنبش راه سبز (جرس):  افراد لباس شخصی که از صبح امروز در مقابل مسجد قبای شیراز(مسجد آیت الله سید علی محمد دستغیب) تجمع کرده و علسه آیت الله ذستغیب، میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی شعار میدادند، هم اکنون مشغول پرتاب سنگ و آجر به سمت دیواره ها و شیشه های مسجد هستند.

به گزارش خبرنگار جرس، شاگردان این روحانی بلند پایه با استقرار در مسجد مانع از هجوم این عده به درون مسجد شده اند و عده ی زیادی از طرفداران آیت الله دستغیب خود را به مسجد رسانده و از حریم این پایگاه معنوی سیاسی شیراز دفاع می کنند.

درگیری در مقابل مسجد ادامه دارد و خبرهای تکمیلی متعاقبا ارسال خواهد شد.


 




--
همه با هم پیش به سوی محرم سبز


رازهای زندگی خامنه ای - محسن مخلمباف

رازهای زندگی خامنه ای

محسن مخلمباف

نوشته حاضر اطلاعاتی است که از طریق کارمندان سابق بیت رهبری و وزارت اطلاعات که به خارج از کشور گریخته اند برای من بازگو شده است و من تنظیم متن آن را به عهده داشته ام.

مقدمه:
خامنه ای فردی است که در چند دهه گذشته بیشترین تاثیر را بر زندگی عمومی و حتی خصوصی ایرانی ها، پس از شاه و خمینی داشته است. او کسی است که بیش از هرکسی از طریق سیستم های اطلاعاتی اش، درباره این و آن می داند؛اما کمتر کسی است که  ازجزئیات خانه و خانواده و ارتباطات و علائق شخصی و یا نحوه کار او با خبر باشد. این راز داری افراطی از سوی خود او و سیستمش عمدی بوده است. در راز بودن، از او یک کاریزما ی مقدس برای طرفدارانش و یک چهره مخوف برای مردم ساخته است.

مطلب حاضر می کوشد ازطریق منابع دست اول واقعیت خامنه ای را آنچنان که واقعا هست بشناساند. این شناسایی به دور از ابراز نفرت های متداول این روزها یا شیفتگی های طرفداران افراطی اوست.

برنامه روزانه خامنه ای:
ساعت 4 صبح برخاستن از خواب واقامه نماز شب
ساعت 6 تا 6:30 ملاقات با حجازی(رئیس دفترش)
ساعت 6:30 تا 7 ملاقات با وحید (معاون اجرایی بیت رهبری)
ساعت 7 تا 8 ملاقات با مجتبی (پسردومش)هفته ای سه روز (مجتبی در سال حدود 150 روز در حوزه علمیه قم درس می دهد. اما در غیر از این 150 روز هر صبح با پدرش ملاقات می کند. )
ساعت 8 تا 10:30 مطالعه پرونده های امنیتی،سیاسی و اقتصادی.
ساعت 10:30 تا 12 (خواب و استراحت نیمروزی)
ساعت 12 تا 1 نماز جماعت و ناهار
ساعت 1 تا 3 ملاقات های ضروری (که در هر زمان متفاوت است. و بیشتر برای حل بحرانها پیش بینی نشده است. )
ساعت 3 تا 5 رسیدگی به کارهای شخصی.
ساعت 5 تا 8 ملاقات های ویژه (شرح این ملاقات ها در برنامه هفتگی و ماهانه آمده است)
ساعت 8 تا 8:30 شام
ساعت8:30 تا 9 گوش کردن به شنودها
ساعت 9 شب رفتن به رختخواب

برنامه هفتگی خامنه ای:
1. یکشنبه ها بعد از ظهر ملاقات با فرماندهان ارتش
2. یکشنبه ها بعد از ظهر ملاقات با فرماندهان سپاه
3. دوشنبه شام ملاقات با رئیس جمهوری
4. سه شنبه صبح ملاقات با مسئولین کارهای اقتصادی خودش (حسن خامنه ای (برادرش)/میرمحمدی/مجتبی خامنه ای/ و شریعتمدار وزیر بازرگانی) 
5. سه شنبه ها شام ملاقات با هاشمی رفسنجانی
6. چهارشنبه بعد از ظهر ملاقات با اعضای شورای نگهبان
7. چهارشنبه شب با جنتی شام می خورد.

برنامه ماهانه:
1. ملاقات با رئیس مجلس
2. ملاقات با رئیس قوه قضائیه
3. ملاقات با مشاورین مذهبی (کسانی که از قم می آیند. مثل مقتدایی و یزدی)
4. ملاقات با مشاورین دیگر

علائق شخصی خامنه ای:
غذا:
به توصیه پزشکان خاویار و ماهی قزل آلای خال قرمز رودخانه لار به وی توصیه شد، اما رفته رفته این دو غذا جز علائق شخصی ایشان شد. خاویار از رشت توسط امام جمعه رشت ارسال می شود. هم چنین گوشت قرقاول که از شیراز توسط آقای حائری ارسال می شود. و مصرف گوشت بلدرچین و شتر مرغ (برای پرهیز از کلسترول)
برای کنترل غذای خامنه ای و اطمینان از سمی نبودن آن دستگاهی به مبلغ 500 هزار دلار از آمریکا خریده شده که با افزودن یک ماده ،غذاآزمایش می شود و آشپز خود بایستی در حضور محافظین قبل از دیگران غذا را بچشد.

ورزش:
کوهنوردی و اسب سواری. یک بار خامنه ای به خاطراسب سواری در سال 78 به زمین افتاد و دستش شکست. چون او با یک دست اسب سواری می کند. در سفرهای طولانی داخلی، مثل سفر به مشهد ، اسب مخصوص خامنه ای و اسب مجتبی را با هواپیمای 330 به محل می برند. هم چنین سه کامیون مخصوص حمل اسب برای جا به جایی های نزدیک تر موجود است.
اسب ها:
 تعداد اسب ها حدود 100 عدد است که ارزش کل آن 40 میلیون دلار برآورد شده و گرانترین آن ها 7 میلیون دلار قیمت دارد و نام آن ذوالجنان است. اسب مجتبی سهند نام دارد. برای اسب ها دو اصطبل موجود است،یکی در باغ ملک آباد مشهد به مساحت 10 هزار متر که دارای 70 اسب  است و یکی در لواسانات به مساحت 3 هزار متر که دارای 30 اسب است.

گده:
گاهی با راشد یزدی (آخوندی که جوک های رکیک می گوید) گده می کند. این کار برای خامنه ای اسباب خنده می شود،(کاری که کریم شیره ای برای ناصرالدینشاه انجام می داد. ) و هم از طریق شنیدن جوک های رکیک که نوعی تخلیه روانی جامعه است، نبض جامعه را می گیرد. در این گده ها محمدی گلپایگانی و وحید حقانیان هم حضور می یابند. گاهی جنتی را هم دعوت می کنند که معمولا جنتی توسط راشد دست انداخته می شود. مجتبی از گده های خامنه ای متنفر است ،چرا که خودش در آن جا نفوذ ندارد و در غیاب او راشد یزدی می تواند توصیه های اقتصادی و سیاسی را مطرح کند واز خامنه ای برای این و آن امتیاز بگیرد.
مطالعه:
غیر از مطالعه پرونده ها و مطبوعات، خامنه ای کمتر وقتی برای مطالعه کتاب دارد. او از زمان ریاست جمهوری اش بارها به این و آن گفته است که بدی پست ریاست جمهوری این است که فرصت مطالعه را از شخص مسئول می گیرد  اما هر از چند گاهی به مطالعه کتاب هایی که درباره روسای جمهور و رهبران دنیا منتشر می شود می پردازد. بیش از همه به زندگی دوران قاجار علاقه دارد. و به ویژه به ناصرالدینشاه. تمام کتاب هایی را که در مورد او منتشر شده خوانده است. همین طور تمام کتاب هایی را که در مورد شاه و خاندان او منتشر شده.

کلکسیون پیپ:
خامنه ای ابتدا سیگاری بود. در همان اوایل ریاست جمهوری به دلیل پرستیژ مورد نیاز یک رئیس جمهور، سیگار را ترک کرد. او نمی خواست عکس او در حال سیگار کشیدن منتشر شود. در آن زمان که هنوز با موسوی نخست وزیر نزدیک تر بود، دو نفری تصمیم به ترک سیگار گرفتند و پس از آن هیچ گاه هیچکدام لب به سیگار نزدند. اما پیپ را از همان زمان حفظ کرده است. و یکبار عکس او در حالی که پیپی به لب داشت منتشر شد. برای او توتون خاص پیپ تهیه می شود و در کلکسیون پیپ او تاکنون 200 پیپ جمع آوری شده است. تمام شایعات مربوط به کشیدن تریاک  در مورد اودروغ است. اما در مورد شعرای نزدیک به خود مثل علی معلم و سبزواری دستور داده بوده است که مزاحم تریاک کشیدن آن ها نشوند.


ارزش پیپ های او حدود 2 میلیون دلار برآورد می شود. اکثر پیپ ها برایش تحفه آورده شده. گرانترین پیپ 250 هزار دلار قیمت دارد که مربوط به 300 سال پیش است. دسته این پیپ طلا کوب و جواهر نشان است. بعضی از  پیپ ها توسط روسای جمهور و رهبران جهان به او هدیه داده شده است. ودر جعبه پیپ نام اهداء کننده مشخص است. 


کلکسیون انگشتر:
در کلکسیون انگشتری های خامنه ای حدود 300 انگشتری خاص جمع آوری شده که 3 تای آن ها از آستان قدس به او تحفه داده شده است. گرانترین انگشتری 500 هزار دلار قیمت گذاری شده و قدیمی ترین عقیق دنیا را دارد. این کلکسیون ها در بیت رهبری نگهداری می شود.
کلکسیون عصا:

در کلکسیون عصای خامنه ای تا چند سال پیش 170 عصای آنتیک وجود داشت که یک میلیون ودویست هزار دلار قیمت گذاری شده بود. گرانترین عصا 200 هزار دلار قیمت دارد که متعلق به 170 سال پیش است و جواهر نشان است. گاهی در موارد خاص عصا یا انگشتری یا عبایی را برای این و آن تحفه می فرستد. پیش از انتخابات اخیر(سال 1388) که میر حسین موسوی کاندیدا بود، به دیدار پدر موسوی رفت و عصایی رابه وی هدیه داد که عده ای آن را مبنی بر موافقت خامنه ای با کاندیدا شدن پسر او قلمداد کردند. در اوایل رهبری و پس از مرگ خمینی عبایی را برای آقای طاهری امام جمعه وقت اصفهان فرستاد، زیرا از طاهری نقل شده بود که خمینی در هنگام تماشای خامنه ای از تلویزیون در سفر هند گفته بود خامنه ای به درد رهبری می خورد. و همین نقل قول خبرگان را راضی کرد تا به خامنه ای رای بدهند. فیلم خبرگان و این نقل قول در یوتیوپ موجود است.
برای شعرا و هنرمندان هوادار خود معمولا سکه طلا تحفه می دهد. گاهی نیز چکی به امضای دفتر رهبری می فرستد. هر از چند گاه گروهی از ادبای مداح نظام به بیت دعوت می شوند و پس از خواندن شعرصله می گیرند. (سنتی که دردربار قاجار و به ویژه در زمان ناصرالدینشاه مد بوده است. )
کلکسیون عبا:
شماره عباهای کلکسیون خامنه ای حدود 120 عدد است و قیمت مجموعه آن ها حدود 400 هزار دلار است که گرانترین آن ها 30 هزار دلار می ارزد. اما از همه آن ها بیشتر به عبای سپید رنگی که گاهی می پوشد علاقه دارد. عباها از پشم شتر است.
علایق دیگر:
شایعاتی دال بر این که او در جوانی تار یا سه تار می زده دروغ است اما درجوانی به موسیقی علاقه داشته و موسیقی کلاسیک ایرانی را می شنیده است. صدای شجریان را دوست داشته است اما به دلیل مواضع سیاسی شجریان از او دل کنده است و از او بدش می آید. بعد از رهبری و به ویژه اخیرا مواضع ضد موسیقی او قوی تر شده و در تلویزیون بارها علیه موسیقی حرف زده است. در سال 1388 به رادیو و تلویزیون دستور داده است از حجم موسیقی کم شود تا طرفداران مذهبی ترش را راضی تر نگهدارد.
او در جوانی (و شاید هم فقط از سر جوانی) یک فولکس واگن قرمز رنگ خریده وباور نمی کرده که سال ها بعد ممکن است در حکومت او بعضی برای رنگ ماشین خود مورد مواخذه واقع شوند.
ری شهری در گزارشی که از گذشته خامنه ای برای خمینی تهیه کرد به دو زن صیغه ای او در جوانی اشاره کرده است. این دو زن در مشهد زندگی می کنند.

شعر
علاقه خامنه ای به شعر از جوانی شروع شده و تاکنون ادامه داشته است. او در جوانی در انجمن شعر مشهد مدتی طولانی حضور می یافته است. گاهی شعر هم سروده. و بسیار دوست دارد شعرا در موردش شعر بگویند و او به آن ها صله بدهد. سبزواری و علی معلم از شاعران مسلمان مدیحه گوی او با او حشر و نشر مدام دارند. و از طریق آن ها از مشکلات اهل هنر وابسته به نظام با خبر می شود. در اوایل رهبری میرشکاک شاعر را هم که گاهی دچار جنون ادواری می شود را چند بار به حضور پذیرفته بود و میرشکاک از این که در هنگام خداحافظی گفته بود سید زت زیاد به خود می بالید. (منظور عزت زیاد است. که یک دعای لاتی است. )خامنه ای هرسال بارها شعرا را به بیت خود دعوت می کند تا در حضور او شب شعر بگذارند.
در اوایل ریاست جمهوری خود از اخوان ثالث که از نزدیک او را می شناخت درخواست کرد که در مدح انقلاب شعری بگوید. اخوان ثالث در جواب او گفت:ما هنرمندان بر حکومتیم و نه با حکومت. این جمله چنان او را بر آشفت که دستور داد حقوق ماهیانه  او را از محل کارش قطع کردند. و اخوان پس از آن بی کار شد. قیصر امین پور دریادنامه اخوان (باغ بی برگی) به این نکته در مقاله خود اشاره کرده است.
خامنه ای از شاملو به شدت بدش می آمد و از او با نفرت یاد می کرد اما جرات نکرد او را دستگیر و مجازات کند، زیرا می ترسید بدنام تاریخ شود. او از پادشاهانی که با شعرا بدی کرده بودند بسیار خوانده است. او جمله لنین را که اگر یک ایدئولوژی با هنر حمایت نشود خواهد مرد، در سخنرانی هایش بسیار آورده است. علاقه او به شعر آنقدر هست که اگر سر از سیاست و روحانیت در نمی آورد، بعید نبود به سراغ شعر و ادبیات برود. با این وصف به دلیل مشغله فراوان گاهی خطاهای فاحش می کند و با آن که می نمایاند که شعر شناس است، وقتی شاعره جوانی در مقابل او شعری راخواند، از او پرسید: این شعر از خودتان است؟ وشاعره پاسخ داد: نخیر این شعر از سهراب سپهری است. (سپهری شاعری است که این روزها در ایران هر بچه مدرسه ای هم شعر او را می شناسد)

رابطه خامنه ای و همسر و بچه هایش:
خجسته نام همسر خامنه ای است. خجسته خانم خیلی تحت سلطه خامنه ای است. ولی از برادرهایش هم خط می گیرد. یک بار بیمارستان شرکت نفت قورق شد تا خجسته خانم برای زیبایی شکم مورد عمل ساکشن( برای برداشتن چربی های شکمش قرار گیرد). خجسته خانم به دلیل التهاب روده بزرگ دوبار هم در لندن مورد عمل جراحی قرار گرفته است. مجتبی خامنه ای دومین فرزند خامنه ای روی پدرش بسیار نفوذ دارد اما هر کجا کم می آورد از طریق مادرش خجسته خانم وارد می شود.
اکنون خجسته خانم (در سال 2009) حدود 67 سال دارد. یکی از برادرانش با مجاهدین خلق رابطه داشته و به سوئد فرار کرده است. اوغیر از برادر فراری، سه برادر دیگر هم دارد که در گیر بیزینس های بزرگند. حسن، برادرخجسته خانم همه کاره تلویزیون جمهوری اسلامی  است. کمیسیون های خرید دوربین وتلویزیون سونی در انحصار اوست. مبلغ خرید های تلویزیون ایران از محصولات سونی اعم از دوربین و سیستم های مونتاژ و غیره رقم بالایی نیست. تقریبا 50 تا 60 میلیون دلار در سال. اما مردم از تلویزیون سونی سالی 500 تا 600 میلیون دلار خرید می کنند که 7 درصد آن به حسن آقا برادر خجسته خانم می رسد. ابتدا  حق انحصار سونی مربوط به یک ایرانی در دبی بود که او را تهدید کردند واو خودش از ترس امتیازش را لغو کرد. خجسته خانم علیرغم زندگی مرفه داخل، مدام نگران است آنچه از بیرون درباره زندگی آن ها دیده می شود ساده ننماید. او سه ندیمه دارد و هیچگاه به آرایشگاه بیرون از خانه مراجعه نمی کند و برایش آرایشگر از بیرون می آورند. او به ماساژ علاقه دارد و یک خانم کره ای مسئول ماساژ اوست.
بتول خانم زن خمینی از او خیلی بدش می آمد و معتقد بود او هم مثل شوهرش مغرور است. و از وقتی خامنه ای رهبر شده او هم احساس می کند ولی فقیه زنهاست.
خجسته خانم ابتدا خودش آشپزی می کرد اما الان هفت هشت سال است که نمی تواند آشپزی کند. و یک پیرمرد که سید نام دارد مسئول آشپزی است.
 انتخاب عروس ها و داماد ها در خانه خامنه ای به عهده خجسته خانم ست. ابتدا او چند نفر از خانواده های نزدیک به بیت رهبری یا علمای درجه اول را انتخاب می کند، و از طریق رفت و آمد آن ها را بیشتر می شناسد. بعد وزارت اطلاعات ،شعبه مخصوص، تحقیقاتش را کامل می کند  و بعد دختران و پسران خامنه ای از بین کاندیداهای مادر که مورد تایید رهبری قرار گرفته اند، یکی را می پسندند این ازدواج ها گاهی دچار مشکلات عمده نیز شده است. در مورد همسر مجتبی (دختر حداد عادل) چون بچه دار نمی شد، نزدیک بود کار به جدایی بکشد. در مورد مسعود (دختر آیت اله خرازی) به دلیل اختلافات سیاسی کار تا جدایی پیش رفته است. و سوسن خرازی برای طلاق به خانه پدر برگشته است.
در روابط خانوادگی پیش روی دیگران ادب حضور کاملا رعایت می شود. مثلا بچه ها به پدر خود بابا نمی گویند،بلکه از واژه «آقا» «رهبر» «حضرت آیت اله»  استفاده می کنند. و خامنه ای نیز بچه هایش را بدون احترام صدا نمی کند. معمولا از زبان او شنیده شده« آقا مصطفی» «آقا مجتبی» « آقا مسعود»« آقا میثم» اما نام دختران کمتر در ملاقات ها بر زبان او جاری می شود، مگر در ملاقات های خانوادگی که باز هم با نام« بشری خانم» یا« بشری سادات»« هدی خانم» یا  « هدی سادات» خوانده می شوند.
بچه ها به ویژه مجتبی اگر پای بحث پیش بیاید در مورد چگونگی انتخاب آقای خامنه ای توسط خبرگان می گویند:" خبرگان آقای خامنه ای را انتخاب نکرد، بلکه ایشان را کشف کرد. ایشان نائب امام زمان هستند و خدا این استعداد را به علما و خبرگان اعطا کرد تا ایشان را کشف کنند. "
این نحوه احترام در مدیران و کارمندان بیت رهبری نیز به این شکل رعایت می شود که هرگاه کسی از دیدار آقای خامنه ای برمی گردد به او می گویند« زیارت قبول» و کسی در دفتر آقای خامنه ای حق ندارد بگوید به ملاقات آقای خامنه ای می روم یا قرار ملاقات دارم،بلکه از واژه« شرفیاب می شوم» و یا « به زیارت می روم» استفاده می شود. در اجرای این ادب حضور بیش از همه حجازی (رئیس دفتر خامنه ای) اصرار دارد.

نماز جماعت بیت رهبری:
هفته ای 3 تا 4 روزنماز جماعت در بیت برگذار می شود. حدود 15 نفر در هر نماز جماعت افتخار آن را دارند که پس نماز باشند. 10 نفر آن ها مدیران بیت رهبری هستند که همیشگی اند. اما هر روزه حدود 4 تا 5 مهمان نیز برای نماز جماعت حضور دارند. حضور در نماز جماعت آقا سرقفلی دارد. و بازاریانی که مشکل دارند چنانچه سر نماز آقا حاضر شوند و برای حل مشکل خود توصیه ای از آقا بگیرند،کسب و کارشان رونق می گیرد. آنها حاضرند از قبل بهای این سرقفلی را که حدودا مبلغ پانصد میلیون تومان است ، به حجازی و محمدی گلپایگانی بپردازند. این پس نمازها مبلغ پانصد میلیون تومانی را که داده اند، بعدا از طریق سودی که از توصیه اقا برده اند ،چند برابر جبران می کنند. در نتیجه مشتریان نماز جماعت آقا ،معمولا از اهل بازار هستند. از امنیتی ها کسانی که خواستار ارتقا در شغل خود هستند نیز، در این نماز جماعت ها بسیار شرکت می کنند.

رابطه خامنه ای و مریدانش:
وقتی اقای خامنه ای به مشهد می رود و از یک قندان قندی را بر می دارد، برای مریدان آقا قندان قند متبرک می  شود. وقتی از جایی رد می شود تا به زیارت برود ،طرفداران او جای خالی پای او را بوسه می زنند. فیلم بوسه زدن بر جای پای خامنه ای توسط مریدانش روی یوتیوپ موجود است. معلوم نیست اگر این مریدان از جلسات گده خامنه ای که به جوک های رکیک آخوند راشد ریسه می رود با خبر شوند تا چه اندازه دچار شوک خواهند شد و آیا باز هم قندهای باقی مانده از چای او ، همان اندازه برایشان متبرک خواهد بود؟
جمله تکراری خامنه ای از بیست سال پیش این است « این کار را بکنید، اما مردم نفهمند» « آن کار را بکنید ،اما کسی نفهمد» و آن ها که این جمله را می شنوند، می دانند که همه اقتدار بیت رهبری در سایه بی خبر نگهداشتن مردم از راز های خصوصی زندگی آقای خامنه ای و راز های پشت پرده دفتر رهبری است.
تا قبل از نماز جمعه، یک هفته پس از انتخابات،  خامنه ای مسئولیت هیچ چیز را به عهده نمی گرفت و همه فکر می کردند او نقش بالانس کننده قدرت را در بین جریانات مختلف بازی می کند. اما در آن نماز جمعه، یکباره همه چیز بر ملا شد و نقش جهت دار خامنه ای در جریانات سیاسی و گناه او در سرکوب ها عیان شد.

مسئولان حفاظت خامنه ای:
تیم محافظت خمینی 200 نفر بودند. اما مجموعه ای که از خامنه ای محافظت می کنند 10000 نفرند. (یادآورگارد جاویدان شاه که هیچ گاه از آن کم نمی شد)در این بین دو نفری که نقش اساسی دارند دین شعاری و حسین جباری هستند. این دو کسانی هستند که شب ها پشت در اتاق خامنه ای کشیک می دهند وتنها کسانی هستند که حق دارند در نزدیکی خامنه ای مسلح باشند. آن ها 30 سال است که محافظین اصلی خامنه ای هستند. اما مدیران تیم محافظت از خامنه ای در دوران مختلف این ها بوده اند:

1. خسروی وفا ( رئیس تیم جانبازان)
2. اصغر زاده(نماینده مجلس)
3. متولیان (سپاه)
4. رمضانی (اطلاعات سپاه)
5. نجات (شورای امنیت)
6. چیذری (در حال حاضر او مسئول محافظین است. )
محافظین نزدیک که یک جمع 200 نفره هستند و از نزدیک شاهد سفرها و زندگی در کاخ ها هستند هر کدام خانه ای دارند که حداقل یک میلیارد تومان ارزش دارد و آن ها که خامنه ای را با تقوی میدانند و خود زاهدانه زندگی می کنند، در تیم محافظین (حلقه اول ) اجازه ورود ندارند تا مبادا دچار تضاد شوند. هیچ کدام از این محافظین وفدائیان، هیچ گاه اجازه ازدواج با دختران مسئولین رده بالا را ندارند، حتی اگر عاشق هم شوند. معمولا ازدواج ها در سطح فامیل های بزرگ سیاسی اتفاق می افتد ویا با صنف روحانی. اما هیچگاه آن ها که بوسه بر مقدم و جای پای خامنه ای و امثال او می زنند و از قندان متبرک شده او قند می ربایند و حاضرند خود را قربانی او وایشان کنند لایق این نبوده اند که با دختری از این بزرگان ازدواج کنند.
از محافظین 500 نفر مسئول محافظت از خانواده هستند. (یک خانواده 40 نفره تحت کنترل محافظین هستند. عروس ها و داماد ها و دختران و پسران و برادران و برادر زن ها و بعضی از بچه های برادرها و بعضی از بچه های برادر زن ها. )
انتخاب شدن در رده محافظین نیازمند عبور از سه گزینش امنیتی است و زمان زیادی طی می شود تا کسی بتواند در تیم محافظین جا بگیرد. حقوق محافظین حداقل ماهی هزار دلار و حداکثر ماهی 12 هزار دلار است. وقتی کسی به حلقه محافظین وارد می شود به او کمک می شود تا در محل زندگی خود صاحب خانه ای باشد. و همینطور از یک خانه سازمانی در محل ماموریت استفاده خواهد کرد.
از این ده هزار محافظ حدود هزار نفر آن ها زن هستند. و معمولا کسی نمی داند آن ها محافظ هستند.


مراقبت های پزشکی خامنه ای:
دکتر مرندی وزیر بهداشت سابق ،هماهنگ کننده پزشکی آقای خامنه ای است. پزشکان دیگر را مرندی برمی گزیند و به وقت لازم به بالین خامنه ای می آورد. در زیر زمین بیت رهبری یک بیمارستان خصوصی با 4 دکتر کشیک در طول 24 ساعت مراقبند. در سفرهای زمینی یک بیمارستان سیار همراه خامنه ای است. هم چنین یک اتوبوس - بیمارستان که دارای اتاق عمل است برای سفرهای زمینی همواره همراه است. برای سفرهای پروازی یک هواپیما- بیمارستان با دو اتاق عمل وجود دارد. در طول 30 سال گذشته خامنه ای سه بار عمل جراحی داشته است. عمل دست پس از انفجار اوایل انقلاب. عمل جراحی اثنی عشر و عمل پروستات.
هرگاه خامنه ای مریض می شود، تضادها در بیت رهبری تشدید می شود. کسانی که جنایت کرده اند و می ترسند که وقتی خامنه ای بمیرد مردم از آن ها انتقام بگیرند ، نگران عاقبت کار می شوند. اما تا حال خامنه ای رو به بهبود می گذارد دوباره همه چیز را فراموش می کنند.
خانمی که خواهر قائم مقام وزارت دفاع است(یعنی خواهراحمد وحید دستجردیکه تخصص پزشکی زنان را دارد، پزشک مخصوص امور زنان) همسر و دختران و عروسان خامنه ای است.

افسردگی:
خامنه ای سال هاست افسردگی دارد. بعضی از پزشکان علت آن را گوش کردن به شنود های شبانه قبل از خواب می دانند. از آن جا که تا  کسی علیه خامنه ای حرفی نزده باشد، حرفش ارزش شنودی ندارد، پس خامنه ای از طریق شنود، مدام دارد علیه خودش حرف می شنود. خامنه ای برای حفظ سیستمش به طور مستمر هر شب قبل از خواب به مدت 20 دقیقه مکالمات ضبط شده علیه خودش را، از زبان مردم ، مخالفین و حتی مسئولین می شنود که منجر به ادامه افسردگی او می شود. او هر شب قبل از خواب به این نتیجه می رسد که کسی او را دوست ندارد و فردا صبح دوباره مردمی را می بیند که از ترس، خود را مرید او نشان می دهند تا به ثروت و قدرت برسند و یا از خشم او در امان باشند.
خجسته خانم که گاهی شنودها را شنیده تحمل چاپلوسی های روزانه خیلی ها را ندارد. بیش از هر کسی به زبان می آورد که مردم ایران دروغگو وچاپلوس و خائنند.
خامنه ای گاهی ماساژ می گیرد. ماساژور یک ایرانی است که دکتر فیزیوتراپ است. ابتدا این ماساژ بابت دستی که در انفجار از کار افتاده بود شروع شد. اما بعدها به توصیه پزشکان معالج، بخشی از برنامه هفتگی شد.

سیستم شنود:
پس از رهبری خامنه ای، ابتدا به مدت دو سال احمد قدیریان مسئول شنود خامنه ای بود. اما اکنون حدود 15 سال است که طائب مسئول آن است. این شنود شامل سه بخش می شود. شنود مسئولین بزرگ وشنود مسئولین امنیتی و شنود مردم. در مورد امنیتی ها حتی اتاق خواب آنان نیز شنود می شود تا مراقب خیانت آنان به خامنه ای باشند در موردشنود مردم برای آنکه فضای جامعه فهمیده شود وخامنه ای بتواند با آن مقابله کند این شنود انجام می شود. این شنود سوم نوعی نظر سنجی میدانی است.
شنود دو مرکز اصلی دارد. یکی در بالای توچال و یکی در مرکز تلفن. اما یک تیم که در پشت خانه خامنه ای مستقر هستند،(در خیابان پاستور) شنودهای مربوط به خامنه ای را طبقه بندی می کنند و روزانه دو صفحه نوشته و 20 دقیقه نوار در اختیار خامنه ای می گذارند. که 5 دقیقه از آن مربوط به شنودهای اخلاقی جامعه است. علاوه بر آن تمام ملاقات های خامنه ای به صورت علنی ضبط می شود و خودش هم به حاضرین اعلام می کند که آن ها را ضبط می کند. مثلا همه ملاقات هایش با هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و مسئولین دیگر را ظبط می کند. نفرات اصلی اداره شنود: طائب و مهندس حمید، برادر وحید حقانیان هستند.
بدین ترتیب پرونده پنهان همه مسئولین زیر بغل خامنه ای است و قوت و ضعف همه را می داند. اما کمتر کسی در مورد خامنه ای می داند ، مگر ری شهری (که در زمان خمینی مامور تحقیق در مورد همه مسئولین بود از جمله خامنه ای) و در سال های اخیر هم حجازی و محمدی گلپایگانی که دانای کل شده اند و در همه امور رازها را می دانند.
ری شهری خواستار تولیت شهر ری بود و خامنه ای علیرغم آن که به این امر راضی نبود، شهر ری را به او باج داد. ری شهری در زمان امام سه نوع اطلاعات را در مورد همه مسئولین ، از جمله خامنه ای  برای اطلاع خمینی جمع می کرد. اطلاعات جنسی،مالی وسیاسی.
در زمینه سیاسی: هنگامی که موسوی نخست وزیر بود و سیاست های اقتصادی اش مورد حمایت خمینی بود و خامنه ای با آن که رئیس جمهور بود، قانونا قدرت موسوی را در دولت نداشت ، در جلسات خصوصی از حمایت خمینی نسبت موسوی انتقاد می کرد.
 در زمینه مالی: دخالت خامنه ای در مورد پورسانت های فروش نفت زیر سوال بود و در زمینه جنسی: ماجرای دو زن صیغه ای او در مشهد کشف شده بود که البته هیچکدام اعتماد خمینی را از خامنه ای برنگرداند اما مطرح شدن دو زن صیغه ای در دوران جوانی اش می توانست به اعتبار او در سطح جامعه لطمه بزند. البته پس از انقلاب هیچ موردی از زنبارگی از او دیده نشده ویا به او نسبت داده نشده است.

سفرهای خامنه ای:
از 365 روز سال 100 روز برنامه سفر سالانه خامنه ای است. یک ماه در تابستان و یک هفته در نوروز و یک هفته در زمستان به مشهد می رود تا در کاخی که در وکیل آباد ساخته است، اقامت کند. در ایام نوروز یک هفته در پایگاه هوایی (دزفول) در خوزستان، که منطقه خوش آب و هوایی در آن فصل از سال است می گذراند. و یک ماه در شمال ایران: معمولا زیبا کنار- ساری- رامسر – بیشه کنار و همه پنجشنبه ها و جمعه ها در کاخ نیاوران یا کاخ جمشیدیه یا کاخ لواسانات به سر می برد.
وقتی خامنه ای در سفر است هر روز یک هواپیمای اختصاصی برای گزارش کارها می رود و باز می گردد. و از آن جا که سه حلقه محافظ اطراف منطقه اقامت او را کنترل می کنند و همه محافظین حلقه اول و دوم نیز که 1200 نفر هستند بایستی سفر کنند، مینی موم خرج هر روز سفر خامنه ای 50 میلیون تومان هزینه بر می دارد.
 معمولا وقتی او در وکیل آباد است، هواپیمای 330 از اسب مورد علاقه او واسب مجتبی تا اثاثیه دیگر مورد علاقه خانواده را با خود می برد.
 گاهی خامنه ای می خواهد مثل مردم عادی سفر کند. برای این منظور یک اتوبوس ضد گلوله که 500 میلیون تومان خرج برداشته ،ساخته شده است که دارای دو اتاق خواب و دستشویی و حمام است و هم چنین یک آشپز خانه کوچک که سید، آشپز مورد اطمینان آقا ،در آن آشپزی می کند. اسکورت مخفی آقا به صورت پنهان اتوبوس را از پیش و پس همراهی می کنند.

 

خانه های خامنه ای
خانه خمینی در جماران 200 متر بود،خانه اصلی خامنه ای در پاستور 1200 متر است. (این خانه 1200 متری تنها خانه ای است که همه از آن مطلعند. )
خمینی تنها در یک خانه کوچک در قم و یا حسینیه جماران زندگی کرد اما خامنه ای از تمامی کاخ های شاه که حالت موزه نیافته استفاده می کند و حتی بر آن ها افزوده است.

در عین حال هنوز بچه های ایرانی در کتاب های درسی خود می خوانند که قاشق چای خوری شاه از طلا بوده است. و اشرافیت او باعث انقلاب شد.
زیر خانه خامنه ای در پاستور،در عمق 60 متری ، یک پناهگاه 5 هزار متری ضد اتمی ساخته شده که تنها قیمت آسانسورش 5 میلیون دلار است. یک پناهگاه هم زیر کاخ وکیل آباد مشهد ساخته شده است. اما این پناهگاه اتمی در مقابل انقلاب ممانعتی نمی کند. اگرانقلابی در ایران اتفاق بیفتد خامنه ای به سوریه میگریزد و در وهله دوم به روسیه.

لجستیک خامنه ای:
در سیستم خصوصی بیت رهبری امکانات زیر به صورت اختصاصی استفاده می شود:
(1 عدد هواپیمای ایرباس) مخصوص سفرهای خودش

 (2 عدد بوئینگ 707 ) یکی مربوط به سفرهای فامیل و یکی مربوط به محافظین

 (5 عدد فالکوم) 2 تامربوط به سفرهای خودش. یکی برای سفرهای مجتبی و دوتا برای سفرهای فامیل.

 (5 عدد هلیکوپتر) 2 هلیکوپتر برای سفر خامنه ای. یک هلیکوپتر برای سفر مجتبی ودو هلیکوپتر مربوط به فامیل.
با آن که پرواز هلیکوپتر در آسمان تهران ممنوع است اما در شمال شهر تهران مدام صدای هلیکوپتر شنیده می شود.
6 باند هلیکوپتر یکی در مهرآباد و یکی در عباس آباد ، یکی بغل هتل استقلال ، یکی در منظریه تهران ، یکی در قم و یکی در لواسان.

 (17 عدد ماشین ضد گلوله) هر کدام به ارزش 400 هزار دلار

(1200 عدد ماشین دیگر)

 

اداره کنندگان بیت رهبری:

اول قرار بود منتظری جانشین خمینی باشد. مخالفت او با کشتارها در زندان های سیاسی او را مغضوب خمینی کرد و نه تنها بر کنار شد که حتی در خانه خود زندانی شد. البته عده ای از روحانیون نیزدر بر کنار کردن منتظری و جایگزین کردن خامنه ای بی نقش نبوده اند.
وقتی خمینی داشت می مرد عده ای خواستند احمد پسر خمینی جانشین او شود. احمد خود به دنبال چنین نقشی نبود. خمینی می گفت:هرکس را می خواهید بعد از من رهبر کنید اما  چنین جفایی را در حق من نکنید که احمد را رهبر کنید. نگذارید مردم بگویند مثل سلطنت از خمینی به پسرش ارث رسید. عده ای هم از این فرصت به دنبال کنار زدن منتظری از قدرت و جایگزین کردن خامنه ای بودند. مثل ری شهری و محمدی گلپایگانی و حجازی و (طائب که در آن زمان بازجوی مهدی هاشمی بود) همه این گروه بعد از مرگ خمینی و به رهبری رسیدن خامنه ای همه کاره دفتر او شدند. این ها حتی با طرح شورای رهبری بعد از خمینی مخالف بودند. شورایی که قرار بود متشکل از آیت اله گلپایگانی، اردبیلی و خامنه ای باشد.
گردانندگان اصلی در بیت رهبری شخص خامنه ای و پسرش مجتبی، و بعد حجازی،محمدی گلپایگانی و وحید هستند. کارکنان بیت حدود 500 نفر در لول اول و 2 هزار نفر در لول دوم و ده هزار نفر در لول سوم کار می کنند. در حقیقت دولت و مجلس و قوه قضائیه نیستند که کشور را اداره می کنند، بلکه همه چیز در کنترل بیت رهبری است. بیت رهبری دارای ساختمان های متعددی در سطح کشور است.

بسیج در نگاه خامنه ای:
خامنه ای در ابتدا مدیر کل حزب جمهوری اسلامی بود، اکنون با همان نگاه باور دارد که بسیج می تواند برای او یک حزب باشد. حزبی که در عین حال یک ارتش است. انتقاد منتقدین به حزب پادگانی، اشاره به همین موضوع دارد. او با پول دولت و ملت برای خود یک حزب نظامی ساخته است.

بیزینس های مهم خامنه ای:
واردات شکر و برنج ،ماشین ب ام و ، تولید قند و شکر به نام آستان قدس رضوی،سرمایه گذاری در دبی، آلمان،عراق، آفریقای جنوبی،ونزوئلا،لبنان،چین.
اما بیزینس های بزرگتر مربوط به همان نفت و گاز است و بعد خرید تسلیحات نظامی از روسیه و چین.
خامنه ای برای آن که بتواند بیزینس های خود را کنترل کند، اشخاصی را به مدت طولانی در سمت هایی ثابت نگه می دارد. مثلا مجید هدایت زاده که 30 سال مسئول فروش نفت ایران بوده است(هدایت زاده در سال 1387 عوض شد، چون نوری زاده نام او را لو داده بود. ) دیگری آقای سوری مسئول حمل و نقل نفت ایران است که 30 سال است این کار را ادامه می دهد. این دو نفر را آقای خامنه ای از سال 61 منصوب کرده است. یک دوره هاشمی رفسنجانی و یک دوره خاتمی و حتی یک بار احمدی نژاد می خواستند آن ها را عوض کنند اما خامنه ای نپذیرفت. شکل کار این دو با دفتر رهبری بدین شکل بود:هدایت زاده بشکه های نفت را می فروخت و سوری آن ها را حمل می کرد و کمیسیون آن ها به حساب خامنه ای می رفت.
در 30 سال گذشته ایران حدود 700 میلیارد دلار نفت فروخته است که پورسانت فروش و حمل و نقل آن از طریق این دو نفر به حساب خامنه ای رفته است. سومین نفری که خامنه ای برای این کار وارد وزارت نفت کرد ، برادرش حسن خامنه ای بود که ابتدا در وزارت ارشاد جزو گروه سانسور بود اما بعد برای کنترل منافع خامنه ای وارد وزارت نفت شد.


کاخ های خامنه ای:
عکس های ضمیمه توسط گوگل محل کاخ های خامنه ای را نشان می دهد. این کاخ ها عبارتند از:
1. کاخ های لواسانات که مربوط به شخص خامنه ای، مجتبی، و محمدی گلپایگانی است.
2. کاخ جمشیدیه: کاخ سابق اردشیر زاهدی (که محل کوهنوردی خامنه ای است)
3. کاخ فیش قولا در شمال ایران
4. کاخ های باغ ملک آباد مشهد با 300 هزار متر باغ اطراف
5. کاخ نیاوران
6. کاخ های سد لتیان ( که قبلا کاخ شاه بوده است)

ثروت خامنه ای:
خامنه ای در سال 60 رئیس جمهور شد.
در سال 61 هدایت و سوری را مسئول فروش نفت کرد و تا سال 85 آن ها عوض نشدند.

در سال 62 محسن رفیقدوست را مسئول خرید اسلحه کرد
از سال 1370 به ارزش زمین پی برد و از طریق ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان روی زمین های ایران دست گذاشت.
در وزارت نفت  از سال 63 حسن خامنه ای مسئول کنترل آقایان هدایت و سوری شد.
در وزارت دفاع محمدی گلپایگانی مسئول کنترل رفیقدوست و حیدری شد.
درامور زمین هم آقای لولاچیان مسئول شد و بعد با خامنه ای فامیل شد.
از سال 76 به بچه هایش اجازه دخالت در بیزینس را داد.
از سال 84 خودش بیزینس را کنار گذاشت و از دولت مستقیم پول گرفت. همان پول هایی که در بودجه کشور  گم می شود. و کروبی از احمدی نژاد در انتخابات می پرسید آن یک میلیارد چه شد؟
کل ثروت خامنه ای و خانواده اش: 36 میلیارد دلار
 ثروت شخص خامنه ای :30 میلیارد دلار
 ثروت خانواده:6 میلیارد دلار

پول نقد:
 22 میلیارد دلار از 36 میلیارد دلار به شکل پول نقد در ایران بود که در زمان انتخابات به دلیل شلوغی کشور تصمیم به ارسال بخش عمده آن به سوریه از طریق ترکیه گرفته شد. این پول در مسیر ترکیه به سوریه لو رفت و در ترکیه توقیف شد. نگرانی خامنه ای این بود که در صورت سقوط رژیم این پول ها در ایران بماند. دولت ایران در حال تلاش برای باز پس گیری این مبلغ از ترکیه است. در این که این پول در ترکیه توقیف شده هیچکس شکی ندارد سوال این است که چرا این پول با هواپیما مستقیم به سوریه نپریده است. شاید بیم آن بوده است که هواپیما و محموله اش شناسایی و سرنگون شود.
بقیه پول نقد: سه و نیم میلیارد دلار است که یک ونیم میلیارد دلار به صورت الماس و یک میلیارد دلارهم به صورت طلاست و حدود یک میلیارد به صورت اسکناس دلار است.
حساب بانکی:به غیر از آن 22 میلیارد دلار نقد، ده میلیارد از 36 میلیارد در حساب های بانکی است به شرح زیر:
یک میلیارد در روسیه
یک میلیارد در سوریه
یک میلیارد در چین
یک میلیارد در ونزوئلا
دو میلیارد در آفریقای جنوبی
 دو میلیارد در لندن
دو میلیارد سایر کشورها

و به غیر از 22 میلیارد نقد و 10 میلیارد در حساب های بانکی ،بقیه اموال به صورت
ملک و سهام به مبلغ :4 میلیارددلار به شرح زیر:
2 میلیارد سهام در بازارهای دنیا
1 میلیارد در آفریقای جنوبی
500 میلیون در سوریه
500 میلیون در ونزوئلا
30  میلیارد ثروت خامنه ای از کجا آمده است؟
12 میلیارد دلار از پورسانت فروش نفت آمده
2 میلیارد دلار از بیزینس زمین آمده
6 میلیارد دلار از بیزینس سلاح آمده
10 میلیارد دلار احمدی نژاد ظرف این 4 سال پرداخته

بیزینس های مذهبی خامنه ای:
آستان حضرت رضا درمشهد/آستان حضرت معصومه در قم/آستان شهر ری در جنوب تهران. تمام عوائد ناشی از این آستان ها و سرمایه گذاری های آن ها تحت کنترل و مشارکت خامنه ای است. طبسی در مشهد و ری شهری شرکای او در این دو شهر هستند.

مجتبی خامنه ای:
متولد 1348. دومین فرزند خامنه ای. علاقه شخصی او غیر از سیاست و اقتصاد به اسب سواری است. طوری که برای سوار شدن بر اسب مورد علاقه اش برای زمان هایی که در وکیل آباد مشهد است، اسب او را با هواپیما 330 به مشهد می برند. مجتبی فعال ترین فرزند خامنه ای در امور سیاسی است. او سالهاست همان نقشی را بازی می کند که احمد خمینی برای پدرش بازی می کرد. در جوانی به جبهه رفته است. و در همان جا با طائب (مسئول کودتای انتخاباتی و مسئول شنود بیت رهبری... )آشنا شده است. همسر او دختر حداد عادل است. شیوه زن گرفتن در خانواده خامنه ای این طور است که همسر خامنه ای چند دختر را برای پسرانش انتخاب می کند و پسرها پس از تائید پدر و وزارت اطلاعات از بین آن ها دختری را انتخاب می کنند. این انتخاب ملاحظات سیاسی بسیاری دارد. وصلت با فرزندان خامنه ای، نوعی مشارکت در قدرت ایران است. به همین سبب ازدواج ناشی از عشق اولیه، تقریبا در خانواده خامنه ای منتفی است. مجتبی مدتی با همسرش بر سر بچه دار نشدن دچار اختلاف بود و حتی علاقمند بود تا زن دیگری را اختیار کند تا این که راه چاره معالجه در لندن تشخیص داده شد.


بچه یک میلیون پوندی:
مجتبی به همراه 20 محافظ ،و همسرش به همراه سه ندیمه ، ومادر همسرش به همراه دو ندیمه، دسته جمعی به لندن رفتند و مدت دو ماه، نیمی از هتل شرایتون پارک لین لندن را اجاره کردند تا همسرش موفق شود برای او پسر بچه ای به نام باقر را به دنیا بیاورد. بچه ای که هزینه سفر هواپیمای اختصاصی و هتل و هزینه  درمان و خرج و حقوق محافظین و ندیمه های مادر و مادر بزرگش حدود یک میلیون پوند هزینه داشته است. زنان مسئولین که از موضوع خبر دارند وقتی درباره باقر (نوه خامنه ای) حرف می زنند از او  به عنوان بچه یک میلیون پوندی سخن می گویند.

رابطه مجتبی و حداد عادل( پدر زنش)
مجتبی خامنه ای داماد حداد عادل است. پس حداد عادل موفق می شود به ریاست مجلس شورای اسلامی برسد. اما این روابط فامیلی، نه تنها به قدرت سیاسی میدان می دهد که زمینه همکاری های مهم اقتصادی است.
در زمان آقای خاتمی ایرانسل به مناقصه گذاشته شد. مجتبی خامنه ای به دنبال آن بود که آفریقای جنوبی که به او پورسانت می داد، برنده مناقصه باشد،اما در یک مناقصه آزاد، شرکت ترک سل ، برنده مناقصه شد. مجتبی ناراحت می شود و به آقای خاتمی زنگ می زند که بگویید :برنده مناقصه آفریقای جنوبی شده است. آقای خاتمی به سلیمانی می گوید قانونی عمل کنید. سلیمانی اعلام می کند ترک سل قانونا برنده شده است. مجتبی دست به دامان حداد عادل می شود. حداد به احمد توکلی می گوید که برنده شدن ترک سل خلاف امنیت ملی است و علیه دولت خاتمی تعداد زیادی مقاله نوشته می شود. خاتمی زیر بار نمی رود تا احمدی نژاد رئیس جمهور می شود. اولین کاری که احمدی نژاد می کند این است که قرار داد را بدهند به وزارت دفاع و ام تی ان به صورت مشارکتی. و بدین ترتیب مجتبی از آفریقای جنوبی پورسانت می گیرد که به حساب او در لندن ریخته می شود. (رجوع شود به سخنرانی های توکلی در این مورد و همینطور به سخنرانی های سلیمانی در سایت بازتاب در اینباره)
آقای حداد به مجتبی می گوید: من این کار را برای تو کردم. حالا تو برای من یک کاری بکن. برای زمین من از قالیباف مجوز مسکونی تجاری بگیر.

حداد عادل یک زمین 300 هزار متری که انبار است را در شمال میدان رسالت مالک است. این زمین متری 200 هزار تومان می ارزید که توسط قالیباف به یک ملک مسکونی - تجاری تبدیل شد. در نتیجه این عمل زمین 300 هزار متری انبار که متری 200 هزار تومان می ارزید، یکباره به متری 3 میلیون تومان تبدیل شد. در این مورد علی اشراقی(نوه امام) مخالفت می کند که به توصیه مجتبی، توسط قالیباف،  علی اشراقی هم معزول می شود.
در حال حاضر بابت هر تلفن ایرانسل 2 تومان و بابت هر اس ام اس یک تومان به مجتبی می رسد. این علاوه بر پولی است که از آفریقا به حساب اوپورسانت ریخته می شود. هم چنین هر بشکه نفتی که به چین و هند فروخته می شود یک دلار به مجتبی می رسد.
چندی پیش یک میلیارد و ششصد میلیون پوند که به حساب مجتبی خامنه ای در لندن رفته بود به دلیل آن که معلوم نبود،از کجا آمده است توسط انگلیس مصادره شد.
همینطور رجوع شود به مقالات بی بی سی درباره سعید امامی و قتل های زنجیره ای که در آن ها به 30 درصدی که مجتبی بابت خرید اسلحه از روسیه کمیسیون گرفته اشاره شده است.
 گاهی دیده شده که مجتبی دربعضی سفرها به خارج از ایران ماشین بنز سفارت را که برای استقبال به پای هواپیما آورده شده راسوار نشده و سراغ ماشین ساده تری را گرفته است. و گاه حتی حاضر نشده به هتل برود و در خانه کارمندان سفارت شب را خوابیده است. این ریاکاری برای پنهان کردن هزاران رازی است که خامنه ای و خانواده اش از مردم ایران پنهان کرده اند.

ثروت مجتبی: 3 میلیارد دلار
2 میلیارد در لندن و سوریه و آفریقا
700 میلیون دلار ملک در سوریه ، ونزوئلا و لندن
300 میلیون دلار نقد (الماس و طلا و دلار)

مجتبی از سال 76 جایگزین حسن خامنه ای در نفت شد.
  بابت خرید بنزین تا کنون از هر تن ،بین 5 تا 15 دلار حدود 1 میلیارد دلار پورسانت گرفته است.
در زمین :(یک قطعه 500هزار متری در مشهد مال اوست )
بزرگترین پاساژ و آپارتمان سازی مشهد مال مجتبی است. همه مشهدی ها آن را می شناسند.
200 هزار متر زمین از قالیباف در تپه های عباس آباد گرفته است.
150 هزار متر شاپینگ در اکباتان ساخته شده که مجوزش را از قالیباف گرفته (500 میلیون دلار سود داشته است)

آشنایی مجتبی با سعید امامی:
همسر آقای خامنه ای با مجتبی پسرش و سعید امامی و همسر او با فالکوم دولت جمهوری اسلامی به مدت سه هفته به همراه محافظین به لندن می روند. علت این سفر، عمل معده مجتبی و عمل روده مادر او خجسته خانم است. در این سفر زمینه های آشنایی نزدیک مجتبی با سعید امامی برای قتل های زنجیره ای فراهم می شود. در خاطرات زن سعید امامی آمده است:
سعید امامی وقتی از لندن بر می گردد ،با مجتبی خیلی دوست می شود(و پایه قتل های زنجیره ای از سال 73 شکل می گیرد. ) سعید امامی مسئول امنیت داخلی وزارت اطلاعات بود، از همان سال ها مخالفت با آقای خامنه ای شکل ظاهری به خود گرفت. ابتدا لات های تهران را کشتند. محسنی اژه ای و آقای خوشبخت (پدر زن مصطفی خامنه ای )حکم قتل ها را صادر می کردند و بچه های اطلاعات عملیات را اجرا می کردند.

مجتبی و قتل های زنجیره ای:
بالای دفتر آقای خامنه ای در خیابان پاستور، مجتبی خامنه ای دو اتاق دارد که ملاقات هایش را در آن جا انجام می دهد. یکبار در همان اتاق ها به سعید امامی می گوید که چرا همین کاری را که با لات ها کردی ابا روشنفکرها نمی کنی؟
سعید امامی می گوید : کتبی بنویس.

حجازی رئیس دفتر آقای خامنه ای به دری نجف آبادی وزیر اطلاعات وقت می نویسد که با درخواست های آقای امامی موافقت کن. بعدها که دری نجف آبادی متهم شد که در قتل ها دخالت داشته است، گفت:در صورتی که من دستگیر شوم نامه حجازی را که مخفی کرده ام، منتشر خواهد شد تا معلوم شود که قتل های زنجیره ای دستور مجتبی بوده است. در نتیجه موضوع قتل های زنجیره ای نتوانست به گردن دری نجف آبادی بیفتد، اما کسی یقه مجتبی را هم نگرفت.
سعید امامی تا زمانی که دستگیر نشده بود هر یکشنبه بعد از ظهر از ساعت 4 تا 7 شب مجتبی را در همان دو اتاق بالای دفتر رهبری ملاقات می کرده است. مصطفی و مجتبی هر کدام 16 محافظ دارند که غیر از دو نفرشان دیده نمی شوند.
مجتبی درس طلبگی خوانده است و در حال حاضر گاهی در قم درس طلبگی می دهد. هنگامی که او مشغول درس دادن است 8 نفر از طلبه ها از او محافظت می کنند.

مجتبی و انتخابات جدید:
در مورد انتخابات تز مجتبی این بود: طرفداران مخالف سوسولند. دو تا باطوم بخورند در می روند. تزی که جواب نداد.
پس از انتخابات وقتی شعار (مجتبی بمیری، رهبری رو نبینی) بر سر زبان ها افتاد ، بسیاری از زندانیان سیاسی شلاق خوردند تا کسی یا کسانی که این شعارها را بر سر زبان ها انداخته بودند، شناسایی شوند. تصور دفتر رهبری و خود مجتبی این بود که نام او هر چه کمتر بر سر زبان ها بیفتد، راحت تر می تواند به کارهایش ادامه بدهد. حیرت مجتبی و دفتر رهبری این بود که نام مجتبی را چه کسی بر سر زبان ها انداخته است. چرا که مجتبی تا قبل از انتخابات اخیر بیشتر پشت پرده بود.
در حال حاضر بعد از خامنه ای ،مجتبی پر قدرت ترین شخص ایران است که با هماهنگی سپاه، فرمانده اصلی کودتای پس از انتخابات است. مجتبی در بعضی از موارد حتی بر خلاف نظر پدرش علی خامنه ای رفتار می کند. به عنوان مثال در آبان ماه سال 1388 به رئیس دادگاه مربوط به متهمین تجاوز و شکنجه در کهریزک توسط فیروز آبادی اطلاع داده شد که آقای خامنه ای دستور آزادی متهمین کهریزک را داده است. متهمین آزاد می شوند، اما رئیس دادگاه از لاریجانی رئیس قوه قضائیه می پرسد : چرا بیت رهبری از طریق شما به من امر نکرده اند؟
لاریجانی اظهار بی اطلاعی می کند اما اصرار می کند که قضیه را مسکوت بگذارد تا از شخص آقا بپرسد. و می گوید قرار است پس فردا شرفیاب شوم. دو روز بعد از آقای خامنه ای می پرسد: که چرا از طریق من به رئیس دادگاه ابلاغ نفرمودید؟
خامنه ای اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید من چنین دستوری نداده ام. فیروز آبادی که در آن لحظه برای بازدید در قزوین بوده است احضار می شود و با هلیکوپتر خودش را به بیت می رساند. خامنه ای از او می پرسد: تو چنین دستوری داده ای؟
فیروز آبادی می گوید: بله من گفتم.
خامنه ای می پرسد:از چه کسی چنین دستوری گرفتی؟
فیروز آبادی می گوید اجازه بدهید خصوصی عرض کنم. خامنه ای به او حکم می کند تا فوری گزارش دهد. و او می گوید: آقا مجتبی فرمودند. و دوباره خامنه ای دستور دستگیری مجدد متهمین کهریزک را صادر می کتد.

 در مورد انتخاب شدن احمدی نژاد هم قصه از این قرار بود که کروبی در موقع شمارش آرا خوابش برد و وقتی از خوا ب برخاست احمدی نژاد از او پیشی گرفته بود. قالیباف نیز نقل می کند که قرار بود من رئیس جمهور شوم اما یکباره عنایت آقا از من برداشته شد. در همه موارد این مجتبی بوده است که به سپاه و بسیج می گفته است که آقا می خواهد شما به چه کسی رای بدهید. این موضوع را کروبی پس از انتخابات احمدی نژاد در دور اول افشا کرد.
 تا پیش از انتخابات، مجتبی خامنه ای به عنوان نفر دوم دفتر رهبری، تنها برای سیاسیون درجه اول نظام شناخته شده بود، اما حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری 1388 نام مجتبی را به عنوان عامل اصلی کودتا بر سر زبان ها انداخت.

مجتبی و ولیعهدی او:
بسیاری معتقد بودند که آقای خامنه ای برای بعد از خودش به شاهرودی فکر کرده است. زیرا خامنه ای نمی تواند با جانشینی مجتبی پسرش احساس نظام پادشاهی یا موروثی را برای مردم تداعی کند.
موضوع جانشینی پسر به جای پدر حتی در زمان خمینی هم مطرح شد. عده ای به خمینی پیشنهاد کردند که احمد آقا پسر او پس از خمینی جانشین او باشد. خمینی خود بیش از هر کسی مخالف بود. او صراحتا به هاشمی رفسنجانی گفت: هر کس را می خواهید به جز احمد جانشین من کنید اما در حق من چنین جفایی را نکنید. نگذارید مردم بگویند مثل شاه قدرت از خودش به پسرش ارث رسید.
اما عده ای و کم کم حتی مردم این فرض را پذیرفته اند که در جمهوری اسلامی هر چیز می تواند اتفاق بیفتد. انتشار یک وصیت نامه پس از مرگ خامنه ای، و یا حتی یک کودتای نظامی توسط سپاه، با اعلام مریضی نا بهنگام خامنه ای می تواند قدرت را به طور کامل در اختیار مجتبی قرار دهد. مجتبی در حوزه علمیه درس خارج خوانده است و در مدرسه گلپایگانی درس فقه می دهد. او بیش از هر کسی روی پدرش اثر دارد. در بیت رهبری کارهای مختلف بین پسران خامنه ای تقسیم شده است. سهم مجتبی مسئولیت سازمان های نظامی و امور اقتصادی و امور شخصی خامنه ای است.

مصطفی خامنه ای:
با آن که مصطفی پسر اول و ارشد خامنه ای است اما مجتبی گوی سبقت را از او ربوده است. شرکت مخابرات که به سپاه داده شد، دعوای مجتبی و مصطفی بوده است. چون مجتبی ایرانسل را داشت. ، مصطفی رفت تا از طریق سپاه مخابرات را صاحب شود و چون کسی از سپاه حساب پس نمی خواهد، پس مصطفی پشت سپاه می تواند خود را مخفی کند.
مصطفی نیز درس طلبگی خوانده است. و اگرچه در حاشیه مجتبی به سرکوب مشغول است اما علاقه او بیشتر به امور اقتصادی است. در ایران هر پژویی که فروخته می شود ،حدود 150 هزار تومان سهم مصطفی است. تا به حال در ایران 2 میلیون پژو فروخته شده. فراموش نشود در ایران سالانه بیست و چند هزار نفر در تصادفات می میرند و بخش عمده آن به وضعیت بد ماشین های در حال تردد بر می گردد که صرفا برای سود بیشتر آقا زاده ها تولید می شوند ، نه برای مصرف بهینه مصرف کنندگان.

مصطفی در طلبگی درس خارج خوانده و اصول و فقه درس می دهد. همسر مصطفی، دختر آیت اله خوشوقت است کسی که حکم قتل ها را به همراه محسنی اژه ای در مورد ترور لات ها صادر کرد. مصطفی صاحب یک فرزند به نام جواد است. و مسئولیت سازمان های مذهبی در بیت رهبری با اوست.
ثروت مصطفی: یک ونیم میلیارد دلار
1 میلیارد در حساب بانکی آفریقای جنوبی و سوریه
400 میلیون دلار ملک در آفریقای جنوبی و آلمان
100 میلیون دلار الماس و پول نقد در تهران
قرار داد پژو در زمان نجات حسینیان وزیر صنایع سنگین بسته شد. سال های اول سودی در کار نبود تا غروی آمد. بعد ایران خودرو زیر نظر مصطفی کار می کرد. دو میلیون پژو فروختند. 150 هزار تومان بابت هر پژو به مصطفی رسید. پسر محمدی گلپایگانی که در فرانسه درس حقوق می خواند، مسئول اداره پژو و امور ایرباس در فرانسه شد. وقتی پسر محمدی گلپایگانی به تهران آمد کار را به خود مصطفی منتقل کرد.

امور اقتصادی دیگر مصطفی:
مصطفی در شهر تهران کار خرید و فروش زمین می کرد و می کند.

دعوای رفیق دوست در سال 74 و 75 دعوا سر تقسیم پول با بچه های خامنه ای بود و در همین رابطه خدا داد را دستگیر کردند.
شرکت خط هوایی کاسپین که ده هواپیما دارد زیر نظر مصطفی کار می کند. ابتدا زیر نظر رجبی نامی کار می کرد که رجبی را بیرون کردند.
 واردات بی ام و  نیز مال مصطفی است.
یک ماجرای باور نکردنی :هواپیمای پادشاه بورنای  را به مبلغ 100 میلیون دلار خریدند. مصطفی و گلپایگانی و پسر گلپایگانی برای معامله  به سفر رفتند. یک سوری دلال معامله  بود. 70 میلیون دلار پول نقد داده شد. اما دلال سوری پول را خورد و هواپیما را هم نداد و در دنیا گم و گور شد. عده ای هم می گویند گلپایگانی سر مصطفی کلاه گذاشته است.
پروژه مصطفی این است: هر ایرانی یک پژو.

مسعود خامنه ای:
متولد 1353 است. همسر او سوسن خرازی فرزند آیت اله خرازی و خواهر صادق خرازی است. پس از انتخابات خانواده آیت اله خرازی بابت آبرویی که از آن ها به سبب حوادث پس از انتخابات رفته است ، مساله دار شده اند و سوسن خرازی به خانه پدری بر گشته و در شرف طلاق از مسعود است. مسعود بیش از برادران دیگر خود روشنفکر نشان می دهد. او در دانشگاه درس حقوق خوانده و مسئولیت بنیادها در بیت رهبری و مسئول سایت خامنه ای است.

ثروت مسعود: 500 میلیون دلار
400 میلیون دلار حساب بانکی در فرانسه ، لندن ، سوریه
100 میلیون دلارنقد در تهران
واردات رنو مال مسعود است. قرارداد رنو زمان خاتمی بسته شد. بچه های وزارت صنایع داشتند قرارداد رنو را می بستند که  توسط  احمد توکلی جلوگیری شد. وقتی میثم وارد قرارداد شد، احمد توکلی گفت: مشکلی ندارد و مساله حل شده است.

محمد خامنه ای برادر خامنه ای برای امضای قرارداد با مسعود به پاریس رفت. موقع افتتاح خط ، مسعود و محمد خامنه ای نیز حضور داشتند.
مسعود خلبانی بلد است. و می تواند است با فالکوم پرواز کند.

میثم خامنه ای:
متولد سال 1357. همسر او لولاچیان فرزند یک بازاری است. ماشین ال90 رنو توسط مسعود خامنه ای و عمویش محمد خامنه ای تا سالی صد هزار مورد وارد ایران می شود و بابت هر ماشین 500 هزار تومان به میثم و عمویش می رسد. میثم الهیات خوانده است و اکنون در دفتر خامنه ای کار می کند. مسئولیت ستاد اجرایی بیت رهبری با میثم است.
ثروت میثم:200  میلیون دلار
در حساب سوریه: 190 میلیون دلار
نقد: 10 میلیون دلار

بشری خامنه ای:
متولد 1359. شوهر او پسر محمدی گلپایگانی (رئیس دفتر خامنه ای) است. سن او 2 سال از انقلاب کمتر است و مثل خواهرش هدی قد بلند و لاغر است و موهای بوری دارد. او وقتی به مدرسه می رفت 2 محافظ تا بیرون آمدن او از مدرسه پشت در می نشستند. بشری خامنه ای با زن طائب رفت و آمد داشت. یک روز بشری به خانه طائب می رود و می بیند تن زن طائب سیاه است. از او علت را می پرسد و زن طائب به گریه می زند و درد دل می کند که دیشب طائب اسلحه را روی سر من گذاشته بود و می گفت که اعتراف کن که با برادرت رابطه جنسی داشته ای. اگر اعتراف نکنی شلیک می کنم. و بعد هم مرا زد. این داستان توسط بشری به گوش خامنه ای می رسد و منجر به اخراج طائب برای مدتی کوتاه از بیت  رهبری می شود.
ثروت بشری: 100 میلیون دلار نقد(که از بیزینس به دست نیامده و هدیه پدر است. )
 

هدی خامنه ای:
متولد 1360همسر پسر برادرآقای کنی است. علاقه او و خواهرش مثل علاقه دو زن معمولی به آرایش و تغییر لباس است. در مهمانی های زنانه بادامن کوتاه حاضر می شوند. تا پیش از انتخابات یک آرایشگاه مشهور در خیابان فرشته را قوروق می کردند تا آرایش موهای خود را تغییر دهند. اما از زمان انتخابات به بعد اتاقی در دفتر رهبری به یک آرایشگاه تبدیل شده تا امنیت دختران و عروسان خامنه ای در فضای نا امن بعد از انتخابات بیشتر شود.
ثروت هدی: 100 میلیون دلار نقد( از پدر هدیه گرفته است. )

برادران خامنه ای:
حسن برادر خامنه ای 500 میلیون دلار ثروت دارد که 400 میلیون آن در سوریه و لندن 20 میلیون دلار نقد در تهران 80 میلیون دلار در حساب لندن و دبی است. او مدتی در وزارت ارشاد مسئول سانسور و مدتی در وزارت نفت مسئول نظارت بر فروش و حمل و نقل نفت بوده است.
محمد  برادر خامنه ای 100 میلیون دلار ثروت  دارد.
هادی خامنه ای که در دوره شاه به 3 سال زندان محکوم شده بود به دلیل فاصله اش از این خاندان منزه تر زندگی می کند. او جزء طیف اصلاح طلبان است و سردبیر روزنامه حیات نو است ، که گاهی روزنامه اش هم توقیف می شود.

ثروت های حاشیه ای و ناگهانی خانواده خامنه ای:
در زمان نوربخش به شرکتی که مال  محمدی گلپایگانی و پسرش بود و به همراه بچه های سپاه و با مدیریت قاسم سلیمانی اداره می شد ارز داده می شد و در دبی می فروختند. این ها ارز را  می خریدند به 400 تومان و یک بار سه روز بعدش فروختند به800 تومان. 5 میلیارد دلار ارز به طور ناگهان دو ونیم میلیارد دلار سود کرد. از طرف قوه قضائیه هفت هشت نفر در این رابطه دستگیر شدند که سلیمانی از طرف آقای خامنه ای آن ها را آزاد کرد. (دوره آقای خاتمی بود و شاهرودی را تهدید کردند تا آن ها را آزاد کنند. )
از قرارداد های اسلحه: (تانک و موشک و ضد هوایی)
فقط 10 میلیارد دلار با چین معامله اسلحه شده است (3 میلیارد دلار کمیسیون گرفته شده، چون کمیسیون قرار داد اسلحه بالاست)
11 میلیارد دلار از روسیه اسلحه خریده شده است. (3 میلیارد دلار کمیسیون گرفته شده است. )
حدود دو نیم میلیون بشکه نفت ایران روزانه فروش می رود که یک میلیون ونهصد هزار بشکه آن از طرف خامنه ای فروخته می شود. بابت حمل و نقل هر بشکه نفت 5 سنت کمیسیون بر می دارند.
بعضی از پول ها هم برای پروژه های سری است و کسی حسابش را ندارد. :پروژه های اتمی/ نظامی /حزب اله /و پروژه های خارج از کشور. مثلا می گویند 20 میلیون دلار می خواهیم. نصفی اش را خرج می کنند و نصفی اش را خودشان بر می دارند.
حالا معلوم است که چرا خامنه ای که با روضه اباعبدالله سر کار آمده است برای کدام منافع به راحتی در روز عاشورا آزادیخواهان و حتی عزاداران حسینی را می کشد.


پایان متن
گروه خبری دانشجویی موج سبز