۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

سیدمحمد خاتمی: دولت فعلی بکوشد تا مشکل حبس ها و حصرها حل شود

کلمه- گروه خبر: سیدمحمد خاتمی با اشاره به انتخابات اخیر گفته است: ما باید بی آنکه بگوییم پیروز شده ایم، کاری کنیم که همه احساس برد کنند. تعبیر مهندس موسوی که “پیروزی ما شکست هیچ کس نیست بلکه پیروزی ملت است” کاملا درست و به جاست.
خاتمی افزوده است که از حکومت و نظام تا طبقات مختلف و گروه های چپ و راست، کاری کنیم که همه احساس برد کنند. این کار شدنی است و این توجه کردن به مطالبات مردم و نیازهای زمانه است. چرا بگوییم کدام جریان، دسته و جناح پیروز شده اند، بگوییم کدام رویکرد و برنامه پیروز شد. برنامه و رویکرد آقایان روحانی و عارف مورد قبول ما بوده است و این نشانه بلوغ و تدبیر بود که رای های مردم شکسته نشود و نشد . اکنون معتقد هستیم آنچه که پیش آمده اگر دقت و انصاف باشد و قدر موقعیت را بدانیم به نفع همه است.ما مومن به برنامه و شعارهای عرضه شده در انتخابات هستیم.
رییس جمهور سابق کشورمان با اشاره به مساله حصرها و حبس ها از دولت فعلی خواسته است که در راستای رفع حصر و حبس ها تلاش کند و گفته است: همین دولت فعلی بکوشد تا این مشکل حل شود و ذکر خیربزرگی را از خود به جا بگذارند که دیگر کسی در حبس و حصر نباشد. آنچه در این دولت شده ولو خودش می خواست یا نمی خواست، می تواند به عنوان باقیات الصالحات تلاش سازنده ای بکند تا این مشکل حل شود.
وی تصریح دارد که این توقع را از آقای روحانی داشتن آسان نیست .این مشکل می تواند با خیر و خوبی حل شود وبا دل خوش زحمت بکشیم و فداکاری کنیم و به یاری خداوند کشور از نو ساخته شود. دانشجویان در این برهه نقش و وظیفه مهمی دارند. برایتان آرزوی توفیق دارم ، همیشه خوش و خرّم باشید.
سیدمحمد خاتمی گفته است که مطالبات فروان است و اگر احساسات و هیجان پشت آن باشد کار مشکل می شود. رییس جمهور امکانات محدود دارد و مشکلات فراوان است. باید ایشان را کمک کنیم تا آنچه آسیب دیده است ترمیم شود. مشکلات و مسائل زیاد است و نمی توانیم توقع داشته باشیم همه مشکلات فورا حل شود. سطح مطالبات باید پایین بیاید و باید صبر کنیم. اما توقع این است بگونه ای عمل شود که جامعه احساس کند رویکردها عوض شده و رویکردی آمده که به اصلاح فرهنگ، سیاست و اجتماع معقتد است.
وی در جمع دانشجویان دانشگاههای سراسر کشورافزوده است: جناب آقای روحانی که شایستگی های فراوان دارد باید بر تحقق مطالبات مردم پافشاری کنند و متناسب با این رویکردها همکاران لازم را برای دولت خود انتخاب کنند، کسانیکه به برنامه های ایشان مومن باشند، حالا از هرجناحی که می خواهند باشد، فرقی نمی کند. دغدغه این است کسانی نیایند که با تغییر رویکردها مخالف بودند و تلاش کردند که جناب روحانی موفق نشود، هرچند که نتوانستند. از طرف دیگر باید به جناب روحانی کمک کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خاتمی، در این دیدار صمیمی سید محمد خاتمی پس از استماع نظرات دانشجویان، سخنان مهمی را در خصوص نقش دانشجویان و دانشگاهیان در انتخابات اخیر، پیروزی گفتمان اصلاح طلبی درانتخابات، پافشاری رییس جمهور منتخب بر مطالبات مردم، بازگشت دانشگاهها و تشکل های دانشجویی به جایگاه واقعی شان ، ضرورت کمک به دولت جدید در ترمیم آسیب ها، لزوم تغییر رویکردها در عرصه فرهنگ ، سیاست و اجتماع و بازگشت به آرمانهای انقلاب ، حذف افراط، خشونت، تحریف و دروغ از عرصه قدرت رسمی کشور و پیشنهاد پایان حبس ها و حصرها توسط دولت دهم ، بیان کرد.
مشروح سخنان سید محمد خاتمی را در ادامه بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشجویان و اساتید از روزهای نخست انقلاب تا کنون هزینه های بسیاری پردا خت کرده اند. آنها در هدایت جامعه به مسیر درست ،نقش مهمی داشته اند، اما در چند سال گذشته فشارهای توام با تحقیر بیشتری را هم به همان نسبت تحمل کرده اند. اخراج و بازنشسته کردن اساتید، ستاره دار کردن دانشجویان، محدود کردن انجمن های اسلامی و صنفی و ایجاد یک فضای امنیتی- نظامي در دانشگاه ها و نیز مساله تفکیک جنسیتی، فشارهایی بوده که به دانشگاه وارد شده است. به علاوه اینکه در این چهار- پنج سال اخیر دقیقا به نسبت جمعیت، بیشترین زندانی ها و حبس و حصر ها از میان دانشجویان و دانشگاهیان بوده است.سه بزرگوار در حصر گرچه به دلایل سیاسی در این موقعیت هستند؛ اما وجه دو نفر از آنان در درجه اول دانشگاهی و فرهنگی است. مطمئنا اصناف، کارگران و همه طبقات در این مدت رنج کشیدند اما انصافا بیشترین هزینه را دانشگاهیان و دانشجویان داده اند. با رشد و بلوغی که این بخش از جامعه دارد اثر گذار ترین بخش در جامعههستند. با قاطعیت عرض می کنم نقشی که دانشگاه و دانشجویان عزیز در انتخابات اخیر داشتند قابل قیاس با عوامل موثر دیگر نیست.
یک زمان فکر می کردم چطور در بعضی از روستاهای دور افتاده حتی صد در صد رایشان و تمام رای صندوق به آقای روحانی بوده است. مساله مهمی است، یعنی شعور و رشد در همه جا هست نه فقط آنها كه در شهر هستند و به وسایل ارتباط جمعی دسترسی بیشتری دارند بلکه مردم در دورترین نقاط راهشان را پیدا می کنند. من این را مدیون نسل جدید و دانشجویان می دانم که در شهر و روستا با عشق و علاقه تبلیغ کردند.
اما شما چه کسانی هستید؟ شما بخش بزرگی از دانشگاه را نمایندگی می کنید. در اینجا نمایندگان انجمن های اسلامی هستند و دیگرانی که احیانا عضو انجمن های اسلامی نیستند اما با یکدیگر وجه اشتراکی دارند. یعنی دلتان برای کشور می سوزد، با رویکردهای براندازانه مخالف هستید و انتقاد دارید؛ اما در عین حال می خواهید تا کشور و نظام اصلاح شود. آن سوی این نظام و وضعیت کنونی و آشفته سیاه و تاریک را می بینید. شما می خواهید اصل بماند اما اصلاح شود. شما داخل نظام هستید اما منتقد هستید و می خواهید نظام اصلاح شود. متاسفانه طی این سالها، انجمن های اسلامی دانشگاهها محدود و حذف شدند و تشکل ها در محدودیت شدید بسر می برند. همه تشکل ها محترم و وجودشان در دانشگاه مغتنم است اما تشکل هایی که از جای دیگر برنامه می گیرند متفاوت از تشکل هایی هستند که از متن دانشگاه می آیند. شما فضای باز برای دانشجو، برای استاد و برای آنکه دانشگاه حرمت داشته باشد، می خواهید. نظام ما و در درجه اول رییس جمهور منتخب ما، باید صدای شما را بشنود. بهتر است این جمع دیداری با آقای روحانی داشته باشد، حرفها را بشنود و بزند.
علی رغم هیاهو و بداخلاقی کسانیکه باعث این وضع هستند و نمی خواهيد پیام “شکست معنا دار” خود را بشنوند، فرصت طلبانه ادعا می کنند که آنچه پیش آمده به نفع آنها بوده است.
ما باید بی آنکه بگوییم پیروز شده ایم، کاری کنیم که همه احساس برد کنند. تعبیر مهندس موسوی که “پیروزی ما شکست هیچ کس نیست بلکه پیروزی ملت است” کاملا درست و به جا است. از حکومت  نظام تا طبقات مختلف و گروه های چپ و راست، کاری کنیم که همه احساس برد کنند. این کار شدنی است و این توجه کردن به مطالبات مردم و نیازهای زمانه است. چرا بگوییم کدام جریان، دسته و جناح پیروز شده اند، بگوییم کدام رویکرد و برنامه پیروز شد. برنامه و رویکرد آقایان روحانی و عارف مورد قبول ما بوده است و این نشانه بلوغ و تدبیر بود که رای های مردم شکسته نشود و نشد . اکنون معتقد هستیم آنچه که پیش آمده اگر دقت و انصاف باشد و قدر موقعیت را بدانیم به نفع همه است.ما مومن به برنامه و شعارهای عرضه شده در انتخابات هستیم.
نکته ای خطاب به رییس جمهور محترم و پیروز می گویم؛ همان طور که خود تاکید فرمودید پایبندی به برنامه ها و رویکردهایی دارید که مورد تایید و توجه مردم با اکثریت قاطع قرار گرفت و این پایبندی همچنان باید تداوم داشته باشد. به جای دعواهایی که هست و در جای خود می تواند مفید باشد، باید بگوییم رویکردهای اشتباه وجود داشته است که باید تغییر کند.
حرمت و جایگاه جامعه ما نزول کرده، پر درآمد ترین دولت همه تاریخ ایران حاصل کارش پربدهکار ترین دولت شده است، وضع زندگی مردم بدتر و فساد افزایش پیدا کرده و …. در این انتخابات “تغییر رویکردها در درون نظام” و “اصلاح در درون نظام” پیروز شده است.
جناب آقای روحانی که شایستگی های فراوان دارد باید بر تحقق مطالبات مردم پافشاری کنند و متناسب با این رویکردها همکاران لازم را برای دولت خود انتخاب کنند، کسانیکه به برنامه های ایشان مومن باشند، حالا از هرجناحی که می خواهند باشد، فرقی نمی کند. دغدغه این است کسانی نیایند که با تغییر رویکردها مخالف بودند و تلاش کردند که جناب روحانی موفق نشود، هرچند که نتوانستند.
از طرف دیگر باید به جناب روحانی کمک کرد. مطالبات فروان است و اگر احساسات و هیجان پشت آن باشد کار مشکل می شود. رییس جمهور امکانات محدود دارد و مشکلات فراوان است. باید ایشان را کمک کنیم تا آنچه آسیب دیده است ترمیم شود. مشکلات و مسائل زیاد است و نمی توانیم توقع داشته باشیم همه مشکلات فورا حل شود. سطح مطالبات باید پایین بیاید و باید صبر کنیم. اما توقع این است بگونه ای عمل شود که جامعه احساس کند رویکردها عوض شده و رویکردی آمده که به اصلاح فرهنگ، سیاست و اجتماع معقتد است.
اگر جامعه دانشگاهی ما گله دارد که تحقیر شده، حتما افرادی بیایند که با این رفتارها مبارزه کنند و دانشگاه ها را به جایگاه واقعی خود برگردانند. روسا و مسوولان امر از دل دانشگاه بیرون بیایند، مانند دوران اصلاحات که دانشگاه و گروه های مختلف فرد شایسته را از میان خود برمی گزید. وزیر علوم ، تحقیقات و فناوری موظف باشد او را بیاورد و در شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کنند. یعنی یک روش نیمه انتخاباتی بود و اکنون هم انتظار داریم دانشگاه ها مجددا انتخاباتی شوند و هیات امنا در دوران اصلاحات اختیار بیشتری داشت و دولت کم تر می توانست در کار آن دخالت کند و می توانست کارش را با صلاحدید خود انجام دهد. البته در آن روزها، فضای کلی دانشگاه ها ایده آل نبود اما همین که احساس می شد به سمت مناسبی می رود كه بخشی از حکومت این را می خواهد امید و تحمل بیشتر می شد و دانشجویان و اساتید از اینکه می دیدند بخاطر انتقاد و آزادی بیان هزینه نمی پردازند راضی بودند.
همه باید حوصله داشته باشند. ما نماینده مطالبات مردم و طرفدار شعارهای انتخاباتی رییس جمهور منتخب هستیم و کمک می کنیم انشاء الله عملی شوند. باید رویکردها عوض شود. از خدا می خواهم فردا هیچ کس در حبس و حصر نباشد. باید ببینیم کدام رویکرد منجر به حصر و حبس می شود، اگر آن رویکرد اصلاح شود دیگر حبس و حصر نخواهد بود. رویکردی که منجر به ستاره دار شدن دانشجویان شده، اشتباه است و باید عوض شود و در شعارهای آقای روحانی این ها را می بینیم. در عین حال دغدغه معیشت مردم و تهدید های خارجی هم هست ، دولت جدید بحمدالله برای همه آنها برنامه دارد. مشکلات فراروی آقای روحانی را همه می دانیم و باید کمک کنیم تا اولویت ها با توجه به امکانات و محدودیت ها مشخص شود و در جهت اجرایی شدن آنها اقدام کنند.
نمی خواهیم جای هیچ کس را تنگ کنیم. آنکه آزادی خواه است آزادی را برای همه می خواهد حتی فاشیست ها، اما فاشیست ها جز برای خود برای کس دیگری آزادی نمی خواهند، وجود غیر خود را تحمل نمی کنند. بعضی از رویکردها، رویکرد فاشیستی بوده است دروغ پردازی، تحریف انقلاب، انحصار طلبی، خشونت طلبی و حذف همه جریان ها از خصیصه های این جریان است و حالا می بینیم که همان جریانات در حال صدور رهنمود برای رییس جمهور منتخب هستند. باید آرمان های انقلاب حاکم شود، انقلاب مال ملت است نه کسانیکه در آن نقشی نداشته اند و می خواهند گفتمان کج و کولهخود را بر گفتمان انقلاب حاکم کنند و به حذف، تحقیر و ترور شخصیت ها اقدام کنند.
از هرجناحی باید در دولت استفاده شود وفقط کاردانی و انجام برنامه ها و تعهد به برنامه ها ملاک باشد. اما افراط، خشونت، تحریف و دروغ باید از عرصه قدرت رسمی کشور حذف شود اما به این معنی نیست که فردی که با من بد است خفه شود. در دوران مسئولیتم در قوه مجریه شنیدم یکی از این نشریات منتقد دولت که مرتب بد ما را می گفت تعطیل شده است به وزیر وقت نامه دادم که پی گیری کنند چرا این کار شده ، آنها هم حق دارند حرف بزنند.
یکی از جوانان زندانی عزیز که زندانش را تمام کرده، از بعضی شعارها که علیه بعضی کاندیدا ها می دادند ناراحت شده و نوشته این فرد پایش را برای ایران و انقلاب داده یا دیگران سال ها فرماندهی کرده اند و در مقابل دشمن ایستاده اند، حالا تفکر و سلوک او را قبول نداشته ای رای نداده ای، اما نباید توهین کرد.
نباید همه را حذف کرد، باید همه جریان ها در عرصه باشند و خدمت کنند. این رویکرد معقول و درست است. ما نماینده مطالبات مردم هستیم. تایید کننده شعارهایی که در انتخابات داده شد و رای آورد. تدبیر شد یکی از آقایان بماند و در واقع گفتمان اصلاح طلبی پیروز شد. ما در میان یک دوراهی بودیم و آنکه گفتمان اصلاح طلبی و اصلاح طلبان باهم شکست بخورند و یا گفتمان اصلاح طلبی پیروز شود که سرانجام با رای مردم گفتمان اصلاح طلبی و تدبیر و امید پیروز شد. اکنون، سخت ترین کار جناب روحانی تحویل گرفتن کشوری است که مشکلات فراوانی دارد امیدواری م در این مدت باقیمانده مشکلات را بیشتر نکنند و تا همین جا تحویل دهند، تصمیماتی گرفته نشود که وقتی دولت جدید رسما روی کار آمد با مشکلاتی بیش از مشکلات امروز مواجه باشد.
نکته ای را در آخر متذکر می شوم، فعلا من کاری ندارم که فضای ناگوار کنونی از جمله حبس ها و حصر چگونه بوجود آمده ولی پیشنهادم این است همین دولت فعلی بکوشد تا این مشکل حل شود و ذكر خیربزرگی را از خود به جا بگذارند که دیگر کسی در حبس و حصر نباشد. آنچه در این دولت شده ولو خودش می خواست یا نمی خواست، می تواند به عنوان باقیات الصالحات تلاش سازنده ای بکند، این مشکل حل شود چون این توقع را از آقای روحانی داشتن آسان نیست .این مشکل می تواند با خیر و خوبی حل شود وبا دل خوش زحمت بکشیم و فداکاری کنیم و به یاری خداوند کشور از نو ساخته شود. دانشجویان در این برهه نقش و وظیفه مهمی دارند. برایتان آرزوی توفیق دارم ، همیشه خوش و خرّم باشید.

گفتگوي خرداد با دکتر محمد هادي سمتي استاد علوم سياسي: به عقب گام برداشته ايم




خرداد: تغییراتی که در چند سال گذشته در منطقه خاور ميانه و جهان عرب شکل گرفته است، چه تاثیری در ایران می تواند بگذارد؟
 منطقه خاورمیانه علیرغم اشترامات بسیار د ر زمینه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و استراتژیک تفاوت های قابل توجهی نیز دارد. لذا بایستی محتاط بود که از کلی گویی ها، فرضیات مشابه و یکسان سازی های فاقد بنیاد های تجربی و نظری متقن جلوگیری کرد. البته شرایط در کشورهایی که تغییرات را تجربه کرده اند سیال بوده و هنوز زود است که اظهار نظر قطعی در اسن زمینه کرد. در عین حال چندین روند قابل ذکر مشاهده می شود که توجه بدان ها ما را در تحلیل مسائل یاری می کنند.
اول این است که جنبش های مردمی شمال افریقا بنیادهای چندین دهه اقتدارگرایی را در هم کوبیده است و نیروهایی را رها کرده که قبلاٌ امکان و فرصت عرض اندام نداشته اند. تمایل به دمکراسی، آزادی و مشا رکت در تعیین سرنوشت امری است که دیگر به راحتی قابل مهار نیستند. برای اولین بار است که در تاریخ معاصر این منطقه افکار عمومی و نقش مردم پارامتری غیر قابل انکار شده اند و با طرح مطالبات جدید دولت ها را تحت فشار قرار داده اند. از یک طرف نیروهای مردمی آزاد شده و از طرف دیگر پاسخگو بودن دولت ها در برابر خواست عمومی د ر حوزه شمال افریقا تعمیق یافته است. البته با شدت و حدت متفاوت، این ویژگی  در حال گسترش به دیگر کشورهای منطقه است. البته ایران ما تا حدود زیادی از لحاظ بروز و اظهار تمایلات تحول خواهی، با توجه به تاریخ آزادیخواهی و قانون اساسی گرایی در طول بیش از یک قرن، نسبت به کشورهای دیگر تجربه طولانی تری داشته و صرف نظر از نتایج حاصله، در این موضوع درخت تنومندتری است. شاید بتوان اینگونه ادعا کرد که تحولات اخیر منطقه می تواند به نوعی اثرات نمایشی خود را داشته باشد، و یا از حیث قدرت نرمی که ایران می توانست در ارائه مدلی از مردم سالاری داشته باشد، با خللی جدی روبرو شده است. ایرانی که از جنبه های خرد و کلان آمادگی بیشتری برای ایجاد مدلی از دمکراسی برخاسته از جوشش داخلی و تجربیات گرانقیمت داشته، اینک در افکار عمومی عرب قدم هایی به عقب برداشته و برای بسیاری از فعالان، روشنفکران و مردم عادی منطقه که با امیدواری همیشه نگاهی به ایران داشتند، تردید و یأس مشاهده می شود. 
دوم و از سویی جنبش های اخیر تا حد زیادی تمایلات ملی را در کشورهای مزبور گسترش داده و محورهای همبستگی گذشته، اولویت ها و نگرانی ها آن ها را تغییر داده است. به عبارت دیگر، اگر تمایلات همگرایانه با ایران حول موضوعاتی چون فلسطین اشغالی و گرایش های ضد غربی و ضد مداخله جویانه ابر قدرت ها سامان می یافت، دیگر نمی توان به میزان گذشته بر روی آن ها حساب کرد. مردمی که نگرانی های داخلی خود را دارند، در اولویت بندی دغدغه های خود همچون گذشته عمل نمی کنند. لذا یام های منطقه و میزان موفقیت دولت ها در پاسخگویی به مطالبات مردمی بطور مستقیمی بر روی توانایی اعمال قدرت ایران اثر می گذارد. اگر چه مطالبات، همچون هر کشور دیگری، برای طبقات و اقشار مختلف متفاوت بوده، لیکن این امر که مردم بر روی نیاز های آنی خود، چه اقتصادی و چه سیاسی، متمرکز می شوند و تحولات داخلی مؤثر بر سرنوشت آن ها پررنگ تر می شود تردیدی وجود ندارد. 
سومین مسئله کلی این است که در اکثر این کشورها احزاب و جریانات اسلام گرا، کم و بیش البته، حاکم شده اند و این علی الاصول موضع گیری و تنظیم سیاست ها را برای ما پیچیده تر می کند. حکومت هایی که عمدتاٌ گرایش های ملایم اسلام گرایانه داشته و در شرایطی به شدت متزلزل حکمرانی را تجربه می کنند، و به نوعی در حال تجربه خاص خود از مردم سالاری هستند، طبیعتاٌ با اکثر مردم جهان اسلام قرابت بیشتری دارند و جمهوری اسلامی نمی تواند به این واقعیت نگاهی نداشته باشد و کماکان تصور کند که حکومت های دیکتاتوری گذشته حاکم هستند و انتظاری همچون گذشته از افکار عمومی، روشنفکران و دولتمردان آن ها داشته باشد.
لذا در مجموع شرایط برای ما از منظر سیاست داخلی و تجربه جامعه بعد از انقلابی پیچیدگی ها چالش های جدی تری مطرح می کند. در عین حال از همین منظر فرصت های نیز خلق کرده است.

خرداد: تاثیر این تغییرات در منافع ملی ما در رابطه ایران با کشور هایی که دچار تحول شده اند چیست؟
تحولات منطقه قطعاٌ بر منافع ملی ما تأثیراتی داشته است. البته داوری قاطع در این خصوص آسان نیست جون بسیاری از این تحولات هنوز به سرانجام قاطعی نرسیده اند. اثرات تحولات مذکور دارای جنبه های مثبت و منفی است. شاید مهمترین اثر و پیچیده ترین آن درارتباط با مصر باشد. علیرغم آنکه دولت مصر بالقوه می تواند برای ما ظرفیت های جدیدی تولید کند ولی آرایش نیروهای سیاسی-اجتماعی داخلی اش و روابط خارجی اش، حداقل در کوتاه مدت تا میان مدت، برای ما مشکل ساز شده است. از یک طرف مصر بر ثبات روابطش با غرب و کشورهای عرب و حتی بهبود این روابط تأکید دارد و با توجه به مشکلات عمده جمهوری اسلامی با اکثر کشورهای مورد نظر، تنظیم روابط و پیشبرد منافع  ملی ایران سخت تر شده است. محدودیت های ایجاد شده برای جمهوری اسلامی از هر دو نوع سخت افزاری و نرم افزاری است. در تونس و لیبی مشکلات کمتر بوده و شاید اثر گذاری اش در اولویت دوم قرار داشته باشد. جمهوری اسلامی با آزاد شدن انرژی جریانات سلفی و افراط روبر است که بر روی نوع تصمیم گیری و سیاست کشورهای مذ کور تأثیر دارد. خطر قابل ذکر، که کشورهایی چون عربستان دائماٌ در این زمینه تلاش می کنند، تشدید شکاف های فرقه ای شیعه-سنی است. لذا جمهوری اسلامی از طرفی با پدیده افراطی گری در قامت یک نیروی سیاسی روبروست، و از طرف دیگر با حکوکت های روبروست که تمایل چندانی به دگرگونی بنیادی در روابطشان با ایران را ندارند. البته ممکن است در لایه های زیرین و در حد تمایلات، خواستار بهبود روابط و مناسبات متفاوتی با ایران باشند. این موضوع بر روی روابط ج.ا.ا  با دوستان قدیمی اش چون حماس و موقعیت بس دشوار حزب الله اثرات منفی ای گذا شته است. البته از طرف دیگر، تا آنجایی که حکومت های جدید متکی بر اراده عمومی و سیاست هایشان متأثر از افکار عمومی شوند، هزینه اش باری ایران کمتر خواهد بود. به عبارت دیگر به با ور من تعمیق دمکراسی در این کشورها در دراز مدت به سود جمهوری اسلامی است، چونکه کماکان افکار عمومی محتوایی ضد مداخلات خارجی، تا حدودی منتقد آمریکا و غرب و قطعاٌ مخالف اسرائیل خواهد داشت. ولی سؤال این است که در صورت عدم توفیق این دولت ها در پاسخ به مطالبات معیشتی مردم، آیا این روند ادامه خواهد یافت؟ پاسخ به احتمال قوی منفی است. بنابر این به نمایش گذاشتن قدرت ایران (power projection) در هردو جنبه سخت و نرم آن با چالش بیشتری روبروست. معنای این ادعا این است که اثرات آن بر منافع ملی ایران در مجموع و در کو تاه مدت منفی بوده است، و بسته به اینکه روند تحولات چگونه باشد، احتمال دارد در درازمدت اثرات منفی آن ها کمتر شود.

خرداد: آیا ایران توانسته است نقشی مثبت و در راستای منافع ملی نسبت به این تغییرات بازی کند؟
من چندان سیاست خاص و منسجمی را مشاهده نکرده ام و جمهوری اسلامی بیشتر به دنبال و در واکنش به تحولات حرکت کرده است. البته بسیاری از بازیگران بین ا لمللی نیز به همین شکل عمل کرده اند و پدیده بهار عرب برای آن ها نیز غیر مترقبه بود.  جمهوری اسلامی تا حدود زیادی درگیر مسائل بین المللی دیگر، روابط پرتنش  با مجموعه کشورهای مؤثر، تحریم ها، و سیاست بغرنج داخلی شده است. در مجموع دغدغه های فوق قدرت مانوری برای جمهوری اسلامی باقی نگذاشته است. در این رابطه در روابط خارجی مان نسبت به این تحولات کمتر پختگی دیده شده است. مثلاٌ من اصلاٌ متوجه نمی شوم این همه اصرار یک جانبه بر بهبود روابط با مصر در شرایطی که طرف مقابل تمایل و اراده نشان نمی دهد برای چیست؟ عزت و احترام ایران در این نیست که ما برای بهبود روابط به دریوزگی بیفتییم. باید گذاشت شرایط بازسازی روابط مسیر طبیعی خود را طی کند و به مصری ها فرصت داد پس از استقرار و فراهم آمدن شرایط داخلی و منطقه ای تصمیم بگیرند. یا نوع برخورد های ما با ترکیه، حتی اگر با آن کشور اختلافات زیادی داشته باشیم، و موضع گیری های متعارض به مصلحت کشور نیست. یا در خصوص کاهش تنش شیعه-سنی، که عمدتاٌ مصنوعی است و توسط عربستان و برخی کشورهای دیگر ساخته شده، چرا تلاش منسجم تر و همه جانبه تری نمی شود؟ یا در تنظیم و اعلام سیاست های ایران صداهای متفاوتی دیده می شود؟ هر کسی به نوعی اعلام موضع می کند، و به نظر می رسد وزارت خارجه هم در چنین شرایطی امکان کنترل پیام ایران را ندارد و به بازیگری فرعی تبدبل شده است. لذا اگر به فرض نگوییم نقش ما منفی بوده است، مثبت هم نبوده است. انتظار بسیار زیادی از ایران می رفته است، ولی متأسفانه ما محدودیت های ساختاری جدی در بازیگری مثبت منطقه ای داشته ایم. به نظر می رسد مسئولین کشور بیشتر همت شان در برخورد با منتقدین داخلی بوده است و خود این نیز به نوبه خود در پیگیری منافع ملی ایران اثر منفی گذاشته است. اگر دقت نشود و با حکمت و خردو رزانه سیاست ها تنظیم نشود، سرمایه گزاری چندین دهه ایران پایمال خواهد شد. می توان ادعا کرد هر آن چه هم از منظر منافع ملی عاید جمهوری اسلامی شده است در نتیجه ابتکار و یا تهاجمی بودن کشور نبوده است، بلکه دینامیسم و تبعات خود تحولات نصیب کشور کرده است.

خرداد:  با توجه به سطح رابطه ایران با دولت سوریه، چه نقشی برای ایران در تغییرات سوریه قائل هستید؟
سوریه مهمترین متحد عرب ایران در طول دوران پس از انقلاب بوده است و روابط بسیار نزدیکی با ایران داشته است. در بسیاری از مسائل منطقه ای و  بین المللی با ایران همراه بوده است. روابط در هم تنیده ایران و سوریه در حوزه های مختلف ایران را به یکی از مهمترین بازیگران در تحولات سوریه تبدیل کرده است. البته تا حدودی پس از شروع اعتراضات مردمی به رژم اسد و تغییر کیفی این اعتراضات به یک جنگ داخلی تمام عیار، نفوذ ایران با چالش های جدی روبروشده است. ایران در هر صورت می تواند با توجه به این تاریخچه رابطه استراتژیک، تا حدودی هم نظر بودن با روسیه درخصوص تحولات و ارتباط با بخشی از اپوزیسیون داخلی، در تغییرات سوریه  نقش آفرین باشد. البته خونریزی گسترده مردم بی گناه و عمق نفرت ایجاد شده، بعلاوه دخالت های خارجی امکان استفاده از نفوذ کنشگران خارجی را بسیار سخت کرده است. جمهوری اسلامی که کاملاٌ در جبهه اسد قرار گرفته است بازیگر بی طرفی برای حل وفصل مخاصمه قلمداد نمی شود، حتی اکر با نیت جدی حل وفصل مخاصمه وارد بازی شود.  بنابراین کارت های جمهوری اسلامی تا زمانی قابلیت استفاده و نقد کردن را داشتند و از نقطه ای ارزش آنها بتدریج کاهش یافته اند. در عین حال اگر کمی زورتر به فکر تعریف یک نقش سازنده سیاسی و نگاهی درازمدت تر به منافع ملی می داشتیم، شاید در تحولات سوریه و مدیریت تغییرات آنجا بهتر عمل می کردیم. نقش ما اینک بیشتر، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به یک طرف دعوا بودن تبدیل شده است. بسیار سخت است که در چنین شرایطی بازیگری سیاسی بسیار مؤثری شد. در هر صورت داشتن یک برنامه آلترناتیو در شرایط متفاوت، با اسد و بدون اسد، و حتی تطویل تخاصم موجود برای چندین سال، عاقلانه ترین کار است. بایستی با طرف های درگیر به جدیت مذاکره کرد و برای انت قال به یک شرایط متفاوت سیاسی تلاش کرد. با توجه به اینکه دولت های غربی تا حدودی به این جمع بندی رسیده اند که مخاصمات سوریه یک راه حل نظامی ندارد، این می تواند نقطه شروع مجددی برای نقش آفرینی باشد. به هر حال بنیاد سیاست ج.ا.ا در قبال سوریه، دفاع غیر مشروط از حکومت اسد بوده است. اگر راه حل نظامی وجود نداشته باشد، این سیاست هم، یعنی دفاع تمام قد از اسد، قطعاٌ راه حل معقول و معطوف به منافع ملی نیست. سؤال این است که آیا مسئولین کشور توانایی استفاده از فضاهای ایجاد شده را دارند؟ متأسفانه کارنامه سال های اخیر در تأیید چنین خوش بینی ای نیست.

خرداد: آیا واکنش حاکمیت به وقایع سوریه در راستای منافع ملی ایران بوده است؟
 پاسخ این سؤال را تا حدود زیادی در سؤال قبل دادم. افسوس که ما به دست خود امکان ات خود را در حل بهینه مخاصمه سوریه به شدت فرسایش دادیم. دوستان خود همچون حزب الله را که برای خود در جهان عرب در بین اهل سنت و در نتیجه مقاومت هایشان اعتباری کسب کرده بودند، در شرایط بسیار سختی قرار داده ایم.
روابط با ترکیه را، علیرغم آن که ترک ها با ناپختگی زیاد وارد جنگ داخلی سوریه شدند و اينک تا حدودی پشیمان هستند، به شدت تخریب کردیم. خواسته و ناخواسته در شکاف شیعه-سنی منطقه مقصر قلمداد شده ایم، در صورتیکه بیشترین نقش را در این فرقه گرایی عربستان بازی کرده است. ایران از منافع ملی خود بیشترین هزینه را پرداخته است، آن هم از سرمایه قدرت نرم ایران در جهان اسلام. همانگونه که مضمون سؤال اشاره می کند، ما بیشتر واکنشی عمل کرده ایم و نتوانستیم بر اساس پیش بینی واقع بینانه از روند وقایع سیاست خود را تنظیم کنیم.
به هر حال این واقعیتی است که روند حوادث بسیار سریع بود و به سرعت از کنترل خارج شد و طبیعتاٌ عکس العمل نشان دادن برای ایران بسیار پیجیده بود. ولی سیاست ایران در سوریه  قطعاٌ می توانست در چارچوب دیگری تعریف و عرضه شود.

خرداد: حل بحران سوریه از چه راهی ممکن است و کدام راه بیشتر در راستای منافع ملی ماست؟
ابتدا بایستی ارزیابی درستی از شرایط داشته باشیم و سپس به تدوین سیاست بپردازیم. اص ل اول اینکه بپذیریم بحران سوریه راه حل نظامی ندارد. دوم اینکه یکی از هدف های غرب، به خصوص آمریکا، تضعیف موقعیت ایران در حوزه هلال خصیب است. سوم اینکه برای ایران قدرت روزافزون نیروهای افراطی سلفی بسیار خطرناک است. حفظ اسد حتی در یک شرایط انتقالی به طور فزاینده ای غیر محتمل به نظر می رسد، نه اینکه در این خصوص نباید تلاش کرد، البته با این هدف که خونریزی مردم بی گناه را متوقف کرد. سوریه تبدیل به صحنه ای برای تسویه حساب های استراتژیک در منطقه شده است. اگر برای ما حفظ موقعیت برتر و نفوذ معنوی و قدرت نرم مهم است، تنها را ه حل، یافتن فرمول سیاسی جدیدی است که از آن طریق بتوان در شکل دادن به آرایش سیاسی  آینده سوریه مؤثر واقع شد و خسارت به منافع ملی را کاهش داد، چون پرواضح است که نمی توان در شرایط حاضر به دنبال حفظ حداکثری منافع ملی بنا بر تعریف ایران بود. نگاهی همه جانبه منافع ملی داشتن تمام فاکتورها را در نظر می گیرد، از جمله وضعیت حزب الله، موقعیت ایران در لبنان، مناسبات با ترکیه، هماوردی با جریان سلفی و چگونگی تأثیر احتمالی مواضع ما بر مناقشه هسته ای و روابط ایران با غرب. بطور خلاصه، این ایده که ایران می تواند به تنهایی و با اتکا به باقیمانده پایگاه مردمی اسد، وبا مانور قدرت سخت، و به کمک دیپلماتیک روسیه، که هر آن ممکن است تغییر مشی دهد، بر بحران موجود فائق آید، بیشتر به خیال شبیه است.

۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

دیدار خاتمی، سیدحسن خمینی و موسوی بجنوردی با عارف

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


تماس تلفنی حسن روحانی
جرس: سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی، موسوی‌بجنوردی، علی خاتمی و صادق خرازی با حضور در منزل عارف از اقدام اخیر وی به عنوان رفتاری ایثارگرانه یاد کردند که به گفته آن‌ها نمونه‌ای از سیاست‌ورزی اخلاق‌مدارانه است. 

 

 

به گزارش خبرآنلاین، انصراف محمدرضا عارف از انتخابات ریاست‌جمهوری بازتاب‌های مختلفی پیدا کرد و بعد از اعلام رسمی انصراف عارف تماس‌های تلفنی برای دیدار با وی صورت گرفت.

 

حسن روحانی نیز با تماس تلفنی با عارف با قدردانی از اقدام اخلاقی وی تاکید کرد: موجی که در کشور ایجاد شده است به‌دلیل حرکت ارزنده شما بوده و باید قدردان اقدام اخلاقی شما باشیم.

 

همچنین سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی، موسوی‌بجنوردی، علی خاتمی و صادق خرازی با حضور در منزل عارف از اقدام اخیر وی به عنوان رفتاری ایثارگرانه یاد کردند که به گفته آن‌ها نمونه‌ای از سیاست‌ورزی اخلاق‌مدارانه است.

 

آیت‌الله موسوی‌بجنوردی انصراف عارف را خدمت به ایران دانست و گفت: اقدام شما یک کار شرافتمندانه بود. شما واقعا مردانگی کردید.

 

سید‌محمد خاتمی با شرافتمندانه توصیف‌کردن اقدام معاون اول خود در دولت اصلاحات گفت: آقای عارف انسانی عالم، نجیب، وارسته و خوش‌فکر است و اقدام اخیرتان ظرفیت معنوی شما را آشکار کرد. آقای عارف واقعا عارف است و پیروز حقیقی انتخابات شخص محمدرضا عارف است.

 

جمعی از اعضای مجمع روحانیون مبارز از جمله سیدعبدالواحد موسوی‌لاری که پیشتر در پیامی از اقدام اخیر عارف تمجید کرده بود با حضور در دفتر وی با عارف دیدار کرد.

 

محمدرضا عارف در این دیدارها با تشکر از ابراز محبت گروه‌های مختلف نسبت به وی تاکید کرد: باید مطالبات مردم را بپذیریم و فردی که در راس امور قرار می‌گیرد باید پیگیر مطالبات به حق مردم باشد.

 

وی با اظهار گلایه از وعده‌هایی که بعضی افراد در جریان انتخابات به مردم دادند تاکید کرد: نمی‌شود این همه به مردم دروغ گفت و وعده‌هایی که مطمئنا عملیاتی کردن آن‌ها با اما و اگرهایی زیادی روبه‌رو است داد. عارف با بیان این‌که حسادت‌بخشی از فرهنگ ایرانی شده است، گفت: حضور در عرصه انتخابات برای من تکلیف بود و واقعا نگران آینده کشور بودم شرایط سالیان اخیر شکننده شده است. به همین دلیل با مشورت دوستان و بعضی بزرگان پا به عرصه انتخابات گذاشتم و کناره‌گیری‌ام هم فقط به دلیل این بود که از ابتدا هم به جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا توصیه به اجماع داشتم و خودم برای این موضوع مهم و حیاتی پیش‌قدم شدم. او تشکیل حزبی فراگیر را در این مقطع زمانی مهم دانست و البته تاکید کرد نباید در تشکیل احزاب و جریانات سیاسی شخص محور بود. 

 


 
 

Things you can do from here:

 
 

گزارش رویترز از یک حصر؛ تنهایی بی حد و حصر میرحسین، زهرا رهنورد و کروبی

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via سایت خبری تحلیلی کلمه by کلمه on 6/14/13

رویترز همزمان با چهارمین سالگرد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مهندسی شده در تحلیلی به بررسی وضعیت رهبران جنبش سبز پرداخته است. در این تحلیل با اشاره به محدودیت ها و فشارهایی که به میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروی در این مدت وارد شده، نوشته است: میرحسین موسوی و مهدی کروبی، کاندیداهای اصلاح طلبی که رهبری جنبش سبز را بر عهده داشتند، در هیچ دادگاهی محکوم نشده اند. اما هردو، که از مقامات ارشد نظام بوده اند و حالا در دهه هفتاد عمر خود هستند، همچنان در حصر خانگی به سر می برند، درحالیکه تحت نظارت دایمی قرار داشته و با خانواده های خود که واقعا نگران سلامتیشان هستند تماس بسیار محدود و کنترل شده ای دارند.

در این نوشته به مساله ملاقات ها و وضعیت جسمی و نگهداری رهبران جنبش سبز پرداخته شده و افزوده است: در ملاقات های انجام شده، ماموران امنیتی حضور دارند و حاضران "اجازه دارند فقط در مورد مسائل خانوادگی و با صدای بلند صحبت کنند. اگر آهسته صحبت کنند، ماموران حفاظتی مستقیما گوشزد می کنند. موسوی و رهنورد دائما با نیروهای حفاظتی بحث و جدل می کنند و می گویند همینطوری روزهایشان را شب می کنند".

همچنین در این مطلب با اشاره به وضعیت مهدی کروبی نوشته است: او در یک طبقه مستقر است و نیروهای امنیتی در دو طبقه دیگر. طبق گفته پسرش محمد تقی کروبی، او هیچ دسترسی به هوای آزاد ندارد.

متن کامل ترجمه رویترز که در سایت ندای سبز آزادی منتشر شد، به شرح زیر است:

چهار سال پیش مردم ایران برای اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری به خیابان ها ریختند، این بار حاکمیت با نگاه داشتن رهبران مخالفان در زندان خانگی و زدن قفل های آهنین بر در و پنجره ها، در به روی خطر بسته است.

درحالیکه مردم در روز جمعه رئیس جمهوری جدید را انتخاب می کنند، مقامات جمهوری اسلامی مشغول اندیشیدن تدابیری هستند که از تکرار ناآرامی های خیابانی جلوگیری کنند، حرکاتی اعتراضی که بزرگترین چالش برای نظام جمهوری اسلامی ایران از بدو ظهورش در سال ۱۹۷۹ تا به امروز بوده است.

میرحسین موسوی و مهدی کروبی، کاندیداهای اصلاح طلبی که رهبری جنبش سبز را بر عهده داشتند، در هیچ دادگاهی محکوم نشده اند. اما هردو، که از مقامات ارشد نظام بوده اند و حالا در دهه هفتاد عمر خود هستند، همچنان در حصر خانگی به سر می برند، درحالیکه تحت نظارت دایمی قرار داشته و با خانواده های خود که واقعا نگران سلامتیشان هستند تماس بسیار محدود و کنترل شده ای دارند.

محمد تقی کروبی، پسر مهدی کروبی که در بریتانیا ساکن است می گوید "این حتی با توجه به قوانین و مقررات کشور ما هم غیر قانونی است. هیچ کس تا کنون مسئولیت این عمل غیرقانونی را برعهده نگرفته است".

حکومت جمهوری اسلامی ادعا می کند که احتمال خیلی کمی وجود دارد ناآرامی های سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) دوباره تکرار شود. اعتراضاتی که با سرکوب وحشیانه حکومت، به مرگ ده ها نفر، مجروح شدن صدها نفر و زندانی شدن هزاران نفر انجامید.

از آن زمان به علت افزایش روزافزون قیمت ها و بالا رفتن نرخ بیکاری در نتیجه تحریم های اقتصادی تحمیل شده بابت برنامه هسته ای ایران، سطح نارضایتی عمومی به شکل مشهودی بالا رفته است، با این حال اصلاح طلبان از رده های بالای حاکمیت کنار گذاشته شدند.

موضع غالب نامزدهای این دوره افراطی گرایی و تندروی است، و برنده قرار است یک محافظه کار نزدیک به خامنه ای باشد.

موسوی و کروبی سال ۲۰۱۱ پس از اعلام فراخوانی در حمایت از حرکت های اعتراضی کشورهای عربی محصور شدند و بیش از دوسال است که در حصر خانگی به سر می برند. حامیان آنان این عمل را یک نوع آدم ربایی می دانند که توسط مقامات کلافه و ترسیده جمهوری اسلامی برای سرکوب جبهه اصلاحات صورت گرفت. در مراسم تشییع پیکر یک روحانی [آیت الله طاهری اصفهانی] در این ماه، حامیان اصلاح طلبی شعارهایی برای آزادی این دو رهبر محصور سردادند.

تنهایی بی حد و مرز

منابع نزدیک به خانواده های ایشان خبرگزاری رویتر را در جریان جزئیات حصر آنان قرار دادند که چگونه در تنهایی بی حد و مرزی به سر می برند، از هرگونه ارتباطی با دنیای بیرون محرومند، و تمامی فعالیت هایشان توسط نیروهای امنیتی کنترل می شود.

پایان این حصر قابل پیش بینی نیست، هیچ دادگاهی آنها را به جرمی متهم و محکوم نکرده است، هرچند تندرو ها دلیل این عمل خود را مبارزه با "فتنه" اعلام کرده اند.

موسوی ۷۱ ساله، به همراه همسرش زهرا رهنورد ۶۷ ساله، هنرمند، مجسمه ساز و استاد دانشگاه، در خانه شخصی شان نزدیک به مرکز شهر تهران در خیابان پاستور به سر می برند. خانه، در محله ای پر از ساختمان های دولتی، و در نزدیکی محل اقامت خامنه ای، تبدیل به یک زندان واقعی شده است. دو تا از درها جوش داده شده اند و در سوم تمام وقت تحت نظارت ماموران است. در اطراف خانه دوربین و نورافکن و دستگاه های نظارتی نصب شده و به گفته دختران آنان، تمام دستگیره ها از درها جدا شده تا هیچ امکان خروجی از داخل نباشد و حتی حریم شخصی زناشویی هم رعایت نمی شود.

منبعی که درخواست کرده نامش فاش نشود گفته است "ماموران محافظ بسیار خشن و بد دهن و بی ادب هستند".

او همچنین افزود که "ماموران می گویند آنان بی دین و کافرند. هرچه برسرشان بیاید حقشان است، آنان مزدوران آمریکا و انگلیس هستند".

رویترز قادر به تماس مستقیم با خانواده آنان نشد تا بتواند تایید این جزئیات را بگیرد.

موسوی، معمار است و آخرین نخست وزیر ایران از سال ۱۹۸۱ تا ۸۹ بوده است، مقامی که بعدا با تغییر قانون اساسی ملغی شد. پس از این دوره به مدت دو دهه از مرکز توجهات دور بود تا اینکه سال ۲۰۰۹ به عنوان نامزد اصلاح طلبان دوباره مطرح شد. همسر او رهنورد ستادی برای حمایت از او به راه انداخت و به این ترتیب زمینه جدیدی در بازی سیاسی کشور ایجاد کرد.

منبع آگاه گفته است که در دوماهه اول حصر، ماموران محافظ در طبقه پایین خانه موسوی ساکن بوده اند. این دو نفر هیچ کتاب، روزنامه یا وسیله نوشتن در اختیار نداشته اند، تمام پنجره ها جوش داده شده بود و هر دو نفر در اتاقی در طبقه بالای خانه زندانی بودند. ماموران کلیه مدارک شخصی، نقاشی ها، مجسمه ها، متون سیاسی و اجتماعی و اسناد باقیمانده از دوران نخست وزیری موسوی را ضبط کردند.

رهنورد در همان ماه اول دچار مشکلات تنفسی شد که ماموران شکایات او را نشنیده گرفتند. تا زمانی که موسوی یکی از پنجره ها را با مشت خود شکست و از آن پس اجازه دادند که گاهی یکی از پنجره ها باز شود تا هوای تازه به داخل بیاید.

رهنورد ۱۷ کیلو و موسوی ۱۲ کیلو کاهش وزن داشته اند، رهنورد از ورم مفاصل رنج می برد و موسوی در ماه آگوست به علت مسدود شدن عروق قلب در بیمارستان بستری شد.

موسوی در اثر گرفتگی عروق قلبی به مدت دو ساعت هوشیاری خود را از دست می دهد و در گوشه ای می افتد، اما هیچ کس به درخواست های رهنورد برای کمک جوابی نمی دهد. خانواده موسوی درخواست کرده که پرونده پزشکی آنان را بگیرد اما ماموران امنیتی با این درخواست مخالفت کردند.

نهایتا بعضی از محدودیت های شدید اولیه برداشه شد و امکان ملاقات با خانواده میسر شد، هرچند بازهم اتفاق می افتد که در طول یک ماه، خانواده ایشان هیچ خبری از وضعیت معیشتی آنان نداشته باشند.

در ملاقات های انجام شده، ماموران امنیتی حضور دارند و حاضران "اجازه دارند فقط در مورد مسائل خانوادگی و با صدای بلند صحبت کنند. اگر آهسته صحبت کنند، ماموران حفاظتی مستقیما گوشزد می کنند. موسوی و رهنورد دائما با نیروهای حفاظتی بحث و جدل می کنند و می گویند همینطوری روزهایشان را شب می کنند".

منبع خبری رویترز همچنین گفت "ملاقات ها بسیار محدود است، تعداد افراد نیز محدودیت دارد، همه چیز تحت نظر است و واقعا سخت است فهمید که چه بر آنان می گذرد".

موسوی و رهنورد که قبلا سحرخیز بوده اند حالا دیر به خواب می روند و صبح ها هم دیر بیدار می شوند. روز خود را به خواندن قرآن و نماز و عبادت می گذرانند. گاهی وسایل نقاشی در اختیارشان قرار می گیرد و با هم نقاشی می کنند. این زوج گاهی اجازه دارند در باغچه و حیاط دوری بزنند و هوایی بخورند. هیچ مجله، روزنامه و رادیویی در اختیارشان قرار نمی گیرد، اما اجازه دارند برنامه های تلوزیون های دولتی را ببینند، گاهی به آنان اجازه می دهند که به کتابخانه شان سری بزنند، کتابخانه ای که گفته میشود بیش از ۱۵۰ هزار کتاب دارد.

از من نخواهید که چیزی بگویم

رهبر دیگر جنبش سبز، مهدی کروبی، ابتدا در خانه خود در شمال شهر تهران محصور بود. اما بعدا به یک خانه سه طبقه که متعلق به وزارت اطلاعات است منتقل شد. او در یک طبقه مستقر است و نیروهای امنیتی در دو طبقه دیگر. طبق گفته پسرش محمد تقی کروبی، او هیچ دسترسی به هوای آزاد ندارد.

کروبی ۷۵ ساله در ماه نوامبر در پی علائمی چون کم کردن وزن، سرگیجه و تهوع به بیمارستان منتقل شد. سحام نیوز وبسایت نزدیک به او بلافاصله گزارشی در این رابطه منتشر کرد. پسرش می گوید "در حال حاظر از سلامتی جسمی برخوردار است و روحیه خوبی هم دارد".

هم اکنون به تلویزیون رسمی ایران و سه روزنامه دولتی دسترسی دارد. درخواست او برای دریافت روزنامه های بیشتر رد شده است.

محمد تقی کروبی گفت که برادر دیگرش محمد حسین کروبی در هفت ماه گذشته تنها یک بار آن هم برای سال نوی ایرانی توانسته پدرش را ملاقات کند. سایر اعضا خانواده اخیرا اجازه دیدار هفتگی کروبی را یافته اند، دیدارهای ۲-۳ ساعته ای که با حضور ماموران امنیتی صورت میگیرد.

موسوی، رهنورد و کروبی، به علت انزوای طولانی خود تصمیم گرفته اند هیچ اظهار نظری راجع به انتخابات ۲۴ خرداد نکنند.

تقی کروبی از پدرش نقل قول کرد که "در حال حاضر به علت شرایط موجود اطلاعاتم از شرایط جامعه به صورت عام و از انتخابات به صورت خاص بسیار کم است، من به تصمیم دوستانم در این خصوص احترام می گذارم، اما خواهش می کنم از من نخواهید که چیزی بگویم زیرا چیزی نخواهم گفت".

کلوب کتاب حصر خانگی

هرچند رهبران جنبش از ارائه نظر اجتناب می کنند، اما هنوز در ایران صاحب نفوذ هستند.

در طول دوران حصر، موسوی چیزی شبیه به یک کلوب کتاب برای پیروانش به راه انداخت. در سال ۲۰۱۱ او اسارت خود را با "خاطرات یک آدم ربایی" اثر گابریل گابریا مارکز مقایسه کرد. کتابی غیر داستانی که در آن افرادی توسط مافیای مواد مخدر در کلمبیا ربوده می شوند.

سفارش موسوی این کتاب را ظرف یک شبانه روز در ایران نایاب کرد.

در سال ۲۰۱۲ کتاب "وجدان بیدار" اثر اشتفان تسوایک را پیشنهاد کرد، که در آن کاستیلو به تحمل مخالف توصیه می کند و دربرابر جان کالوین، رهبر پروتستان ها که دیگران را به دلیل اختلافات مذهبی محکوم می کند می ایستد.

در این کتاب تسوایک از کاستلیو نقل قول می کند: "تنها زمانی می توانیم با صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنیم که بر نفس خود غلبه کنیم. هرچند همیشه اختلاف نظر وجود خواهد داشت، اما می توان به یک درک متقابل رسید، می توان همدیگر را دوست داشت و پایه های آشتی را گذاشت، می شود در وقت نیاز به طناب یک ایمان واحد آویخت".

یک منبع نزدیک به دختران موسوی گفته است که او این کتاب را پیشنهاد کرده است چون با شرایط ایران قابل مقایسه است و می توان به کمک آن "شرایط موجود را تجزیه و تحلیل کرد و راههایی برای مبارزه برگزید".

موسوی در پیامی خطاب به مقامات گفته بود: "جنبشی را که آغاز شده است نمی توانید متوقف کنید، حتی اگر امروز آن را سرکوب کنید. این جنبش در برابر خواست شما خواهد ایستاد. من از هر فرصتی استفاده می کنم تا آنچه را که باید بگویم، اگر حتی یک رهگذر آن را بشنود به گوش همگان خواهد رسید."


 
 

Things you can do from here:

 
 

حسن روحانی با حدود ۶۲ درصد آراء رئیس جمهور ایران خواهد بود

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


مطابق اخبار اختصاصی واصل به جرس
 جرس: بر اساس گزارشها و اخبار واصله به جرس دکتر حسن روحانی با  حدود۶۲ درصد آرا ریاست جمهور  یازدهم جمهوری اسلامی ایران است.

 

 

به گزارش جرس و بنا به اخبار واصله از ناظران صندوقها در شهر های بزرگ و شهرستانها حسن روحانی کاندیدای ریاست جمهوری با میزان حدود ۶۲ درصد آرای رئیس جمهور یازدهم ایران خواهد بود.

 

متاسفانه به نظر می رسد با توجه به این اقبال عمومی و شکست سنگین نامزدهای اصولگرا دستهایی در ستاد انتخابات کشور و شورای نگهبان در حال آرایش آرا به گونه ای هستند تا بتوانند حضور شکوهمند مردم ایران در انتخابات و رای به تغییر شرایط حاکم بر کشور را مخدوش نموده و انتخابات را به مرحله دوم بکشانند تا مگر در تجمیع آرای اصولگریان در دور دوم و مهندسی انتخابات بتوانند شاید امکانی برای پیروزی داشته باشند.

 

بسیاری از بزرگان و افراد صاحب نفوذ که منابع مختلف خبری در وزارت کشور و سایر دستگاههای زیربط دارند نیز تا کنون رای ۶۲ درصدی روحانی را تایید کرده اند که جرس به دلایل امنیتی از بردن نام این افراد خود داری می نماید. 

 

اخبار تکمیلی در این مورد متعاقبا اعالام خواهد شد.


 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

چرا در انتخابات شركت مي كنم - مسعود بهنود


چرا در انتخابات شركت مي كنم - مسعود بهنود

همه استدلال‌های مخالفان شرکت در انتخابات را خواندم، به زعم قبول هم خواندم که مبادا در تصمیم برای رای دادن گرفتار عادت شده باشم. عادتی که قبح عمل را از برابر چشم دور کند. اما در عالم واقع هیچ استدلال تازه‌ای که آدمی را از رفتن به سوی صندوق رای بازدارد نخواندم جز‌‌ همان که سی‌وچند سال است تکرار می‌شود: شرکت در انتخابات مشروعیت دادن به نظام است. انگار شناخت عالم از مشروعیت یک نظام منوط به شرکت در صد مشخصی [مثلا بالا‌تر از هفتاد درصد واجدین شرایط] در انتخابات است. در حالی که همه می‌دانیم که همه نظام‌های مستقر که در سازمان ملل نماینده و رای دارند از نظر حقوق بین الملل مشروع‌اند، حتی اگر مانند شیخ‌نشین‌های همسایه ایران هیچ انتخاباتی نداشته باشند، یا مانند کشورهای کمونیستی سابق دموکراسی را سراغ نگرفته باشند. دنیا نفت کشور را می‌خرد و به همین نظام رسید می‌دهد، اسکناس‌های در دست مردم با امضای اینان است و با امضای قضات همین نظام افراد زندانی و اعدام می‌شوند. تصمیم‌های مسئولان همین نظام بر زندگی میلیون‌ها مردم اثرگذار است. پس من قانع نشده‌ام که شرکت کردن و یا نکردن من در انتخابات به مشروعیت نظام می‌افزاید یا از آن می‌کاهد. انتخابات در هیچ نظامی به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسد. رژیم پادشاهی وقتی ساقط شد نزدیک بیست سالی بود که هیچ انتخابات واقعی نداشت. همه جهان می‌دانستند، احزابش هم قلابی بودند و فقط به دستور شاه عمل می‌کردند و مقاماتش هم به دستور شاه منصوب می‌شدند در حالی که در قانون اساسی مشروطه چنین عملی مجاز نبود، اما سفیران‌‌ همان نظام [به اسم سفیر شاهنشاه آریامهر] در همه دنیا بودند و اتفاقا خیلی هم بانفوذ و محترم بودند. سه سال قبل از سقوط‌‌ همان احزاب قلابی هم، به دستور شاه جمع شدند. اما کس نمی‌تواند گفت آن رژیم مشروع نبود. بود و تصمیم‌هایش هم به هزینه مردم صورت گرفت، اگر اسلحه خرید یا سد ساخت و راه کشید و... اینک نیز همین است. به گمانم گسترش این نگاه که شرکت نکردن کسانی در انتخابات موجب کاهش مشروعیت نظام می‌شود، به شوخی از سر عادت می‌ماند. به ویژه ضعف این استدلال وقتی روشن می‌شود که بدانیم به هر حال در ایران، مطابق تجربه و سابقه، بیش از نیمی از واجدین شرایط در انتخابات، به هر دلیل، شرکت می‌کنند.

با این ملاحظه مصمم شدم که باز هم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم. و اگر برای کسی مهم باشد که بداند چرا چنین تصمیمی دارم، جواب مشخص و معلوم است اما به یکی از زوایایش اشاره می‌کنم.

شرکت می‌کنم تا به طور مشخص به اندازه خود مانع از ادامه بلائی شوم که در هشت سال گذشته بر سر نشر، فرهنگ، هنر و آموزش کشور آمده. در سیاه‌ترین دوران سانسور چه قبل و چه بعد از انقلاب، حتی در دوره اول دولت احمدی‌نژاد که عضوی از هیات موتلفه اسلامی و سردبیر سابق کیهان وزیر ارشاد بود آن‌چه در زمان آقای حسینی رخ داد، اتفاق نیفتاده بود. حالا همین وزیر، با کمال غرور و افتخار بابت بستن خانه سینما، بابت برقراری سیاه‌ترین سانسور‌ها بر تئا‌تر و سینما و کتاب و نشریات، و برای ضعف آشکار مدیریت و حاکم کردن عده‌ای فاسد و بی‌خبر، بر زندگی اهل فضل، رفته و ایستاده کنار آقای جلیلی و حمایت خود را از وی اعلام داشته است. درست هم برگزیده چرا که آقای جلیلی هم در تبلیغات انتخاباتی خود به صراحت از لزوم دیکته کردن فرهنگ [یعنی شرایطی مشکل‌تر از امروز برای اهل هنر و فضل] گفته است. من باید با رای خود، به سهم خود و به اندازه خود، مانع از آن شوم که آقای جلیلی رییس جمهور شود.

توضیح این‌که در سی‌وچند سال اخیر، دو روحانی به وزارت ارشاد منصوب شدند یکی از جناح اصول‌گرا که آقای معادی‌خواه باشد و دیگر محمد خاتمی، در دوران کوتاه آقای معادی‌خواه و در پنج سال وزارت آقای خاتمی به نسبت آرام‌ترین زمان‌ها برای اهل فرهنگ و اطلاع بود. از جهت مدیریت و گماشتن افراد فرهنگی بر مجموعه‌ای که این همه گسترش دارد و تاثیر می‌گذارد دو وزیر بهترین بودند محمد خاتمی و علی لاریجانی [باز یکی از این جناح و آن یکی از جناح دیگر]. سیاه‌ترین دوران فرهنگ کشور در دوران جمهوری اسلامی متعلق به سه‌ونیم سال وزارت آقای میرسلیم از جناح راست بود و چهارسال اخیر سیاه‌تر از آنکه آقای حسینی به وزارت رسید. اولی‌‌ همان کرد که هیات موتلفه می‌گفتند و در اعلامیه معروف نواب‌صفوی آمده بود اما این دومی در حالی دوران چنین سیاهی را ایجاد کرد که دولت و رییسش [دست‌کم نشان می‌دهند] که آزاد اندیش‌تر هستند. به هرحال کسی مانند مهدی کلهر مشاور رسانه‌ای احمدی‌نژاد بود و کسی مانند رحیم‌مشائی متنفذ‌ترین عضو دولتش.

و در اهمیت این دلیلی که برشمردم یک نکته بگویم. کسانی که بوده‌اند خوب می‌دانند که وقتی آقای هاشمی از اسب دولت پیاده شد، کسی در کشور به اندازه وی در دید مردم منفی نبود. افکارعمومی بد‌ترین نسبت‌ها را به وی می‌دادند و هر فسادی را به ایشان و خانواده‌اش باور شده بود، هر بدکاری در هر جا صورت می‌گرفت قبلا به نام وی نوشته بود. با همه کمکی که رییس جمهور سازندگی به هموار شدن برگزاری یک انتخابات سالم و در نتیجه شکل گرفتن حماسه دوم خرداد کرد، در سال ۷۶ در دید افکارعمومی هیچ شخصیتی رای منفی به اندازه آقای هاشمی نداشت. روزنامه‌های آزاد شده فقط مقاله عالیجناب سرخ‌پوش نداشتند که. تازه روزنامه‌ها انعکاس همه آن چیزی نبود که در تاکسی و اتوبوس گفته می‌شد. سهل است هر کاری علیه دولت اصلاحات صورت گرفت افکارعمومی به حساب آقای هاشمی نوشت. انعکاس روشنش هم انتخابات بی‌خدشه مجلس ششم که کسی مانند هاشمی را به جائی رساند که با کمک آقای جنتی به عنوان نماینده‌ای هم‌تراز حداد عادل به فهرست اضافه شود که خود دانست و این کوچکی را نپذیرفت و انصراف داد.

سئوال: آیا تصور می‌کنید که آقای هاشمی را عملکرد اقتصادی دولتش یا عملکرد وزارت اطلاعاتش [با وزارت فلاحیان و قائم مقامی سعید امامی، با قتل شاپور بختیار، دکتر قاسملو، سعیدی سیرجانی، ترور رستوران میکونوس، تلاش برای قتل ۲۱ روشنفکر و روزنامه‌نگار و انداختن اتوبوس به دره در سفر ارمنستان، فشارهای باورنکردنی به روشنفکران و...] در نظر افکارعمومی، به این روز انداخت.

پاسخ منفی است. به زمان خود به دلیل نبود روزنامه‌ای که بنویسد، نبودن اینترنت، محدود بودن فعالیت رادیوهای خارجی و امکان‌پذیر نبودن رسیدن تصاویر تلویزیونی به کشور، خبر همه این‌ها به مردم نرسید. اما مردم از طریق اعتراض‌های اهل هنر و نامه‌های افشاگر که دست‌به‌دست می‌شد، و آن‌چه به چشم می‌دیدند از وضعیت فجیع کتاب و فیلم و تئا‌تر باخبر شدند. تا گفته باشم که هیچ به ایدئولوژی و جناح‌ها، در این روایت، توجهی ندارم اشاره باید کنم، علی لاریجانی در یازده ماهی که بعد از آقای خاتمی به وزارت ارشاد رسید نظمی در کار نهاد و چون از حمایت بالا‌تر هم برخوردار بود که آقای خاتمی نبود، محکم دربرابر لباس شخصی‌هائی که به دفتر نشریات و سینما‌ها حمله می‌بردند ایستاد، چنان محکم ایستاد که لباس شخصی‌های ساکن کیهان، با همه حمایت سعید امامی و حسین شریعتمداری از آن‌ها، وقتی در آغاز وزارت لاریجانی به دفتر مجله فیلم حمله بردند لاریجانی چنان محکم ایستاد که خانم ثقفی و زر‌شناس [سردسته‌های حمله به نشریات و سینما‌ها] دیگر جرات حمله به دفتر مجله نیافتند. اما‌‌ همان لباس شخصی‌ها در زمان میرسلیم وارد وزارت خانه شدند و یک معلول ذهنی که در عمرش - خود به من گفت - یک رمان نخوانده بود، شد ریاست بازبینی کشوری که مدعی انقلاب فرهنگی هم بود.

بنابراین نظرم این است که علت اصلی سقوط محبوبیت هاشمی و دولت سازندگی در افکارعمومی بیشتر از همه وزارت ارشاد و آقای میرسلیم بود و حتی ترکش آن به آقای ناطق‌نوری هم خورد. اگر یادتان رفته است به آرشیو‌ها رجوع کنید و ببنید وقتی که اکثر اهل قلم و فرهنگ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هفتم، حمایت یک‌دست خود را از محمد خاتمی اعلام داشتند، همه صاحب‌نامان عرصه فرهنگ بود. آن وقت آقای میرسلیم در نامه‌ای سرگشاده به اهل هنر نوشت سیاست بلد نیستید در این صحنه‌ها ورود می‌کنید و در نتیجه رییس جمهور بعدی حمایتتان نخواهد کرد و ضرر می‌کنید. [نقل به مضمون اما به همین شلختگی و بی‌فکری و خودرائی بود گفتگو وزیر ارشاد به اهل فرهنگ]. این نامه معنایش این بود که نمی‌دانید و آقای ناطق منتخب نظام است و بدبخت می‌شوید و تاثیر این نامه را در سیاسی کردن کسانی که هرگز وارد این عرصه نشده بودند دست‌کم نگیرید و تاثیر اهل فرهنگ را بر افکارعمومی.

حالا‌‌ همان حکایت است و آقای حسینی رفته و پشت سر جناب جلیلی ایستاده. وظیفه من است که‌‌ همان کنم که در دوم خرداد اکثر مردم کردند. همین یک دلیلم بس.

مسعود بهنود

--


بعد از ریختن هر رای به صندوق، مسئولیت صیانت از رای آغاز می شودپیروزی بزرگ؛ محصول ده‌ها پیروزی کوچک است
 سبز مي مانيم، تا هميشه

سعید لیلاز: اگر آرا خوانده شود حسن روحانی نفر اول است

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via سایت خبری تحلیلی کلمه by صابر on 6/12/13

سعید لیلاز معتقد است فضای فعلی انتخاباتی با فضای سابق تفاوت کرده و اکنون سه قطبی شده. او میگوید: "اگر حکومت میخواهد دوباره آن را (تجربه انتخابات ۸۸) تکرار کند، بگذارید بکند چون هنوز هم هزینه های ماجرای قبلی را کاملا تسویه نکرده و هنوز از فضای آن حادثه عظیم خارج نشده. هنوز در فضای آن جنبش هستیم که حسن روحانی در تلویزیون می گوید من سرهنگ نیستم. این حرف کوچکی است؟ این جنبش عظیم مردم ایران است که حسن روحانی را تغییر داده. یعنی هر کسی بخواهد در ایران با تکیه به مردم و مستقل از حکومت به جایی برسد مجبور است حرف مردم را بزند، مجبور است رای مردم را بگیرد و مجبور است آرای مردم را بازتاب دهد".

 این روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل سیاسی و اقتصادی معتقد به حضور حداکثری مردم در پای صندوق های رای است و در مصاحبه با روز آنلاین می گوید: "من خیلی اهمیت قائل نیستم که چه کسی در دوره آینده رئیس جمهور می شود، چون معتقدم که ایران فقط با تغییر سیاست ها ممکن است از بن بست بیرون بیاید نه با تغییر رئیس جمهور. منتهی علت اینکه هم خوشحال هستم و هم دعوت عام میکنم که همه مردم بدون هیچ وقفه ای هم در انتخابات شوراها شرکت کنند هم در انتخابات ریاست جمهوری، این است که اولا وزن و اندازه اصلاحات برای حکومت روشن می شود و ثانیا ما اجازه نخواهیم داد که بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه ما روش خود را اعمال خواهیم کرد. سوم اینکه من ظرفیت های آقای روحانی برای ایجاد تغییر در کشور را، در صورتی که با رای قاطع به پیروزی برسد، کمتر از بقیه کاندیداهای اصلاح طلب نمیدانم و تصورم این است که با توجه به شرایط ویژه ای که در آن هستیم گزینه دیگری جز اینکه با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم نداریم".

 آقای لیلاز بر این باورست که اگر آرا خوانده شود حسن روحانی نفر اول خواهد شد، اودر عین حال میگوید: "حکومت همه فشار خود را آورد که ما بازی را واگذار کنیم. سال ۸۸ ما بازی را ۳ هیچ شروع کردیم ولی این بار سعی حکومت این بود که سوت پایان بازی را با نتیجه ۳ هیچ، و قبل از شروع بازی بزند. الان فرض کنید بازی را ۳ هیچ و در دقیقه ۸۹ شروع کردیم، اگر ما بازی ۳ هیچ را سه ـ– دو ببازیم خود ما و حکومت میدانیم که ماهیتا ما بازی را دو هیچ برده ایم."

 آقای لیلاز ابتدا میخواستم نظر و ارزیابی شما را از انتخابات پیش رو، بخصوص پس از ائتلافاصلاح طلبان بر سر آقای روحانی، بپرسم.

من بسیار خوشحال ام که این اتفاق افتاد. خیلی علاقه مند بودم این اتفاق بیفتد و به سهم خودم در این زمینه خیلی تلاش کردم. حالا امیدوارم با این اجماعی که صورت گرفت در دور اول برنده انتخابات باشیم. ممکن است شما فکر کنید من اغراق میکنم ولی به نظرم برنده می شویم. من به شدت با ایده تحریم مخالف ام و معتقدم مهم نیست ما از چه کسی حمایت میکنیم، مهم این است که این انتخابات، یک انتخابات وزن کشی است. من قبلا این را در مصاحبه با روزنامه بهار هم گفته بودم، اگر بعد از انتخابات دست فرمان و روش اداره کشور تغییر کند، دیگر اهمیتی ندارد چه کسی رئیس جمهور می شود. اگر تغییر نکند باز هم اهمیتی ندارد چه کسی رئیس جمهور می شود. من خیلی اهمیت قائل نیستم که چه کسی در دوره آینده رئیس جمهور می شود، چون معتقدم ایران فقط با تغییر سیاست ها ممکن است از بن بست بیرون بیاید نه با تغییر رئیس جمهور. منتهی علت اینکه هم خوشحال هستم و هم دعوت عام میکنم که همه مردم بدون هیچ وقفه ای هم در انتخابات شوراها شرکت کنند و هم در انتخابات ریاست جمهوری، این است که اولا وزن و اندازه اصلاحات برای حکومت روشن می شود و ثانیا ما اجازه نخواهیم داد که بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه ما روش خود را اعمال خواهیم کرد. دیگر اینکه من ظرفیت های آقای روحانی برای ایجاد تغییر در کشور را، در صورتی که با رای قاطع به پیروزی برسد، کمتر از بقیه کاندیداهای اصلاح طلب نمیدانم و تصورم این است که با توجه به شرایط ویژه ای که در آن هستیم گزینه دیگری جز اینکه با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم نداریم.

گفتید "ما اجازه نخواهیم داد بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه روش خود را اعمال خواهیم کرد". این سخن شما با واقعیات کنونی نمیخواند. چون کاندیدای اصلاح طلبان آقای هاشمی بود که ردصلاحیت شد و اصلاح طلبان ناگزیر شدند سراغ گزینه دیگری بروند و بعدهمپس از ائتلاف آقایان عارف و روحانی، از آقای روحانی حمایت کنند. یعنی نوع حضور در انتخابات به اصلاح طلبان تحمیل شد.

شما دارید استدلال من را ادامه میدهید چون این مساله ابتدا درباره آقای هاشمی هم گفته می شد، بنابراین علت اینکه یکباره آقای هاشمی شد مجسمه حمایت ۷۰ درصد ملت ایران، این بود که تبدیل به یک نماد و سمبل برای حیات مستقل اصلاح طلبی و ملت ایران شد. خب چرا آقای عارف نباشد؟ چرا آقای روحانی نباشد؟ چرا هر کس دیگری نباشد؟ من می گویم حتی در انتخابات شوراها از گمنام ترین کاندیداها لیستی در سراسر کشور درست کنیم و اصلاح طلبان در هر شهری یک نماینده داشته باشند. آن لیست را اگر جمع کنیم و ببینیم مثلا ۳۰ میلیون رای داشته ایم به این معنی است که اصلاحات در میان ملت ایران ۳۰ میلیون رای دارد.

یعنی شما نگاه تان به انتخابات بیشتر از زاویه تعیین وزن اصلاح طلبان در میان مردم است؟

 بیشتر نشان دادن این وزن و وزنه هم به حکومت هم به جهانیان و ایجاد یک پشتوانه برای رئیس جمهور بعدی برای من اهمیت دارد وگرنه عین این استدلال شما را درباره آقای هاشمی رفسنجانی هم میکردند. حتی در ابتدا بحث بود که آقای خاتمی هم نماینده همه اصلاحات نیست. علت اینکه مدام این تنزل پیدا میکند ولی اکثریت ملت ایران می رود و پشت این شخص می ایستد فشار اجتماعی است که در ایران برای تغییر وجود دارد که ممکن است شما در خارج از ایران متوجه آن نباشید. من الان مصاحبه آقای مزروعی مبنی بر ضرورت تحریم انتخابات را دیدم. به نظر من آقای مزروعی فقط به دلیل اینکه خارج از کشور است این تحلیل را میکند والا او که تحریمی نیست. ممکن است حتی نیروهای رادیکالی در ایران باشند که از خدای شان باشد من و شما و آقای مزروعی، تحریم را تبلیغ کنیم کهسعید جلیلی شان رای بیاورد. خب چرا ما باید به بازی آنها تن بدهیم؟ آنها اتفاقا همه این کارها را کردند، آقای هاشمی را ردصلاحیت کردند که ما در انتخابات مشارکت نکنیم وگرنه ما که میدانیم اگر آقای هاشمی برنده انتخابات می شد ممکن بود اوضاع خیلی تفاوت بزرگی نکند. چون آقای هاشمی که مصلحت گراتر از آقای روحانی است. کمتر از آقای روحانی حرف های افشاگرانه می زند، کمتر از آقای روحانی عصبانی است. چرا همه از آقای هاشمی حمایت کردند و وقتی او کنار رفت سرخورده شدند؟ برای اینکه هر مقدار درصد مشارکت ما در انتخابات افزایش پیدا کند بدن جناح راست بنا به بیشتر لرزیدن میکند و شب خواب اش نمی برد. خب چرا ما این هزینه بی خوابی را به اینها تقدیم نکنیم؟ من دنبال حرف خودم هستم نه دنبال اینکه چه کسی رئیس جمهور می شود. فرق بین آقای خاتمی با آقای جلیلی در اداره کشور خیلی زیاد نیست این سیاست ها است که باید تغییر بکند.

با این اوصاف آقای روحانی هم رئیس جمهور بشود یا نه و یکی دیگر از کاندیداهای فعلی سر کار بیاید فرقی نمیکند؟

اتفاقا حضور آقای روحانی، امکان اینکه این سیاست ها را، اگر مقام معظم رهبری خواستند تغییر دهند، بیشتر فراهم میکند. با جلیلی و قالیباف کمتر این امکان فراهم می شود.حرف من این است که ما باید دعوت به مشارکت حداکثری کنیم گو اینکه محمد خاتمی الان کاندیدای ماست خانم قاضی یادتان است چهار سال پیش دو دلی ها و تردید ها در مورد آقای موسوی هم بود و بلکه بیشتر. آقای روحانی الان از آقای موسوی اسفند ۸۷ اصلاح طلب تر نشان میدهد. بنابراین آن چیزی که مهندس موسوی را کرد مهندس موسوی، آن چیزی که آقای عارف را کرد عارف و آن چیزیکه آقای هاشمی را کرد هاشمی، که همه از فحش دادن به او تبدیل به هواداران او شدندو الان آقای روحانی هم همین طور می شود، آن خیزش عظیم اجتماعی ایران است. میخواهم توجه شما را به این جلب کنم که از یک زاویه کاملا جدید به مسائل ایران نگاه کنید.

آقای لیلاز اشاره کردید به آقای موسوی اسفند ۸۷ و مقایسه کردید با آقای روحانی سال ۸۲. اما این نکته را در نظر بگیرید که اسفند ۸۷ اتفاقاتی که در انتخابات ۸۸ و بعد از آن رخ داد نیفتاده بود. ولی الان تجربه انتخابات سال ۸۸ و اتفاقاتی که افتاد وجود دارد.

شما دارید در عمل و بدون اینکه بخواهید، به جای گزینه من، گزینه فروپاشی ایران را مطرح میکنید؛ گزینه تبدیل شدن به سوریه، گزینه تبدیل شدن به عراق. من میدانم این اتفاق نمی افتد چون ملت ایران نمیخواهد، خود شما هم نمی خواهید.

به هیچ عنوان اینطور که می گویید نیست آقای لیلاز. من دنبال چنین گزینه هایی نبوده و نیستم و به عنوان روزنامه نگار..

 بله من هم همین را می گویم به شما. ممکن است حرفی بزنید و تبعات اش را دوست نداشته باشید. همه حرف من این است که شما هم به عنوان بخشی از مردم ایران نفرت دارید و می ترسید از اینکه ایران بی ثبات شود. ولی من میگویم که نتیجه تحریم بی ثباتی است. حرف من خیلی روشن است؛ ما یک گزینه بیشتر نداریم آن هم گزینه اصلاح طلبی است. گزینه های دیگر اصلا نمی تواند مطرح شود چون مردم ایران نمی خواهند، شما هم نمی خواهید، علی مزروعی هم نمی خواهد، هیچ کسی نمیخواهد در ایران یک تیر شلیک شود. به همین دلیل است که در جنبش سبز وقتی حکومت تصمیم گرفت فضا را رادیکال کند و به سمت درگیری ای مثل روز عاشورا ببرد مردم ایران کنار کشیدند. چون ما متوجه شده ایم که از حرکات تدریجی و اصلاح طلبی بیشتر نتیجه می گیریم، یعنی هرچقدر آهسته تر ولی عمیق تر بهتر از این است که سریع تر دلمان خنک شود و.. چون انقلاب اسلامی همین طور پیروز شد و نتوانست مشکلات جامعه ایران را به طور جدی حل کند بنابراین گزینه و بدیلی جز اصلاح طلبی وجود ندارد. اصلاح طلبی یعنی اینکه شما از داخل حکومت سعی کنید دائما مسیرهای حکومت را اصلاح و این امکان را برای حاکمیت فراهم کنید که خودش به طور مسالمت آمیز تغییر کند. شما ممکن است بگویید نمی شود، اشکالی ندارد ولی چرا ما مسئولیت نشدن آن را برعهده بگیریم؟ بگذارید سپاه این مسئولیت را برعهده بگیرد.

آقای لیلاز اشاره من به مقایسه شما بین موسوی اسفند ۸۷ با روحانی ۹۲ بود. وقتی چنین مقایسه ای می شود باید در نظر داشت که اسفند ۸۷ اتفاقاتی که درانتخابات ۸۸ و بعد از آن افتاد نیفتاده بود ولی الان تجربه آن وجود دارد.

عیب ندارد، الان فضا کاملا متفاوت است و یک فضای سه قطبی شکل گرفته. ولی اگر حکومت میخواهد دوباره آن را تکرار کند بگذارید بکند چون هنوز هم هزینه های ماجرای قبلی را کاملا تسویه نکرده و هنوز از فضای آن حادثه عظیم خارج نشده. هنوز در فضای آن جنبش هستیم که حسن روحاندر تلویزیون می گوید من سرهنگ نیستم. این حرف کوچکی است؟ این جنبش عظیم مردم ایران است که حسن روحانی را تغییر داده. یعنی هر کسی بخواهد در ایران، با تکیه به مردم و مستقل از حکومت به جایی برسد مجبور است حرف مردم را بزند، مجبور است رای مردم را بگیرد، مجبور است آرای مردم را بازتاب دهد. این که خیلی چیز خوبی است. ببینید من به عنوان کسی که از حوادث ۸۸ زخم خورده ام با شما صحبت میکنم، من بیش از ۳ ماه در انفرادی بودم ولی همان جا هم مشی اصلاح طلبانه ام را رها نکردم برای اینکه اگر بخواهد یک پیچ از تجهیزات و منابع این مردم نابود و خراب شود من ترجیح میدهم تا آخر عمر در سیاست نباشم ولی ثبات ایران حفظ شود. نگاه کنید به منطقه، مردم ایران اینها را می بینند و تصمیم می گیرند. خاورمیانه و موقعیت ایران الان اینگونه است که انگار در بازار سنگ یک بلورفروشی باز کرده اید. یعنی در وضعیتی که ما داریم هیچ چیزی متفاوت تر از این نیست و کافی است سر سوزنی به ثبات و امنیت ایران خدشه ای وارد شود؛ همه چیز به هم میخورد. ما باید مشی مان را ادامه دهیم.نکته دیگری که می خواهم به شما بگویم این است که آقای روحانی می تواند در عین حال نماینده گرایش مردم ایران به سمت اعتدال و مرکز هم باشدنه فقط اصلاح طلبی. بحث من این نیست که آقای روحانی الزاما و تماما نماینده اصلاح طلبی در ایران است. اقبالی هم که به آقای هاشمی شد و مافوق انتظار ما بود و خیلی بیشتر از آنچه که ما فکر میکردیم برای آقای خاتمی پیش می آید، نشان داد که مردم ایران از دو طرف طیف دارند به سمت مرکز و اعتدال گرایش پیدا میکنند. این خیلی حرف بزرگی است که من دارم میزنم و نشان میدهد که ما یک دوره ثبات و آرامش طولانی در پیش داریم و من بسیار از این ماجرا خوشحال هستم. چون آقای هاشمی نماینده کامل این گرایش بود. آقای روحانی هم به این گرایش نزدیک تر است. چنانچه دیدید موتلفه ای ها و مشارکتی ها یکجور به آقای هاشمی احترام می گذارند. چرا؟ برای اینکه هم موتلفه ای ها و هم مشارکتی ها متوجه شده اند اعتدال و تمرکز یعنی روی آوردن به مرکز طیف سیاسی ایران که از هر جنبه ای بهتر است. این تعقل است که بعد از ۱۶ سال تلاطم و بی ثباتی در رای گیری و غلطیدن به سمت چپ افراطی و راست افراطی الان متوجه شده ایم که هرچقدر هر دو طرف به تعادل بیشتر و مرکز روی بیاوریم ثبات ایران را بیشتر تضمین کرده ایم. من این را حادثه بزرگی میدانم و معتقدم و پیشنهاد میکنم که همه با تمام قوا ورود به انتخابات و رای دادن به آقای روحانی را مد نظر داشته باشید. در انتخابات شورای شهر هم حتما باید شرکت کنیم. ملت ایران هیچ گاه نباید از این مشی خود ناامید شود. من معتقدم ما باید اصلاح طلبی را از مهندس بازرگان یاد بگیریم.

 با این مباحثی که مطرح کردید تصویر شما از انتخابات پیش رو و مشارکت مردمی چیست؟ آیا این تصویر را دارید که اکثریت مردم پای صندوق رای خواهند آمد؟آیا انتخاب مردم آقای روحانی خواهد بود؟

واقعا حکومت همه فشار خود را آورد که ما بازی را واگذار کنیم. سال ۸۸ ما بازی را ۳ هیچ شروع کردیم ولی این بار سعی حکومت این بود که سوت پایان بازی با نتیجه ۳ هیچ و قبل از شروع بازی، زده شود.الان فرض کنید بازی را ۳ هیچ در دقیقه ۸۹ شروع کردیم اگر بازی ۳ هیچ را ما سه ـ– دو ببازیم خود ما و حکومت میدانیم که ماهیتا ما بازی را دو هیچ برده ایم. من واقعا الان تحلیلیندارم اما یقین دارم که اگر مشارکت بالای ۶۰ و ۶۵ درصد باشد ما دور اول برنده می شویم. جناح مقابل هم اولا متشتت هستند ثانیا هیچ حرفی برای گفتن ندارند. هیچ برنامه ای برای اداره ایران ندارند. یعنی آقای دکتر جلیلی به نظر من با این حرف هایی که میزند خانه اش را هم نمی تواند یک هفته اداره کند. من نمیدانم چگونه میخواهد ایران را اداره کند. آقای ولایتی هم همین طور. آقای ولایتی کاریکاتوری از اکبر هاشمی رفسنجانی است، خودش نیست و اگر بخواهیم رای بدهیم به روحانی بهتر می شود رای داد. قالیباف هم موجودی است که نه هویت دارد، نه پرنسیپ دارد، نه اصول داردو مورد اعتماد حکومت هم نیست و حکومت هم در این زمینه درست فکر میکند. قالیباف حداکثر می تواند یک مدیر باشد رجل سیاسی اصلا نیست و با دوپینگ آمده و در انتخابات تایید شده. بنابراین فکر میکنم ما رقیب قابل اعتنایی نداریم. اگر آرا خوانده شود آقای دکتر روحانی در دور اول برنده می شود و حضور گسترده ما در این انتخابات، کار را هم برای مهندسین و هم برای مهندسی کردن سخت تر خواهد کرد. چرا ما این هدیه را به مهندسین عزیز بدهیم؟ بگذاریم کار آنها سخت تر شود.شما نگاه کنید شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و روانی ایران به چنان لبه پرتگاهی رسیده که یک اصلاح جدی در ساختار سیاسی گریزناپذیر شده و من امیدوارم اگر یک مشارکت جدی اتفاق بیفتد و حماسه ای که آقای خامنه ای دنبال آن بود رخ دهد در واقع نقطه شروعی برای تحول شود. ما علاقه ای نداریم که رهبری یا دستگاه را سرنگون کنیم ما دلمان میخواهد آقایان خود مسیرشان راتغییر دهند. ۸ سال امتحان کردند دیدند جز خسارت و بدبختی و تشدید عقب ماندگی نتیجه ای نداشت حالا امیدوارم مشارکتی که من انتظار دارم منجر به یک تحول جدی در روش کشورداری حکومت هم بشود.

با توجه به وضعیتی که تصویر کردید به نظر شما اصلی ترین مساله و چالش رئیس جمهور بعدی چیست؟

اولا من طرفدار پروژه هسته ای شدن ایران هستم. مخالف ام با چیزی که اصلاح طلبان خود جلوه میدهند و ممکن است اینطور به نظر برسد که طرفدار تعطیلی پروژه هسته ای ایران هستند هرچند اینطور نیست. در عین حال من با هژمونی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و با رفتار امریکا با دولت ایران مخالف هستم. در زندان هم به بازجوهای خودم می خندیدم می گفتند چرا؟ می گفتم حالا شما آمده اید برای ما شده اید ضدامپریالیست؟ ضدامپریالیست ما هستیم. به هر حال مسائل ایران با ایالت متحده قبل از انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی شروع شده. حل مساله روابط دیپلماتیک ایران مساله مهمی است. نفوذی که ایران الان در لبنان و روابطی که با سوریه دارد، روابطی که با حماس دارد اینها هیچ چیز عجیبی نیست ما–ششصد هفتصد سال است که در لبنان حضور داریم، از زمان صفویه به این طرف لبنان حیاط خلوت ما بوده و دلیلی ندارد که ما به جمهوری اسلامی بگوییم نکن. وقتی شاه به شیعیان لبنان پول می رساند معلوم است آقای خامنه ای هم می رساند این یک امر ژئوپولوتیک است منتهی به قول آقای موسوی اردبیلی وقتی مردم میخواهند با حکومت دعوا کنند می گویند نه غزه نه لبنان. در حالیکه دعوای ملت ایران با مردم غزه و لبنان نبوده. اینها را گفتم تا بگویم اگر ما میخواهیم مسائل دیپلماتیک را حل کنیم، اگر میخواهیم مساله هسته ای را حل و بر تحریم ها غلبه کنیم راهی جز اینکه یک دولت با حداکثر مشروعیت ایجاد کنیم نداریم. این دولت هم مهم ترین اولویت اش سامان دادن به اقتصاد خواهد بود چون فقطبا یک اقتصاد نیرومند و دولت برخاسته از مشروعیت حداکثری است کهتمام این چالش ها قابل حل است. مظهر تمام این ناکامی ها و بدبختی ها اقتصاد است. آقای خاتمی ممکن بود در پروژه سیاسی اش موفق نشده باشد اما او موفق ترین دولت بعد از انقلاب در زمینه اقتصاد را داشت. چرا توانست؟ چون او مشروع ترین و مردمی ترین دولت بود.. هدفمندی رایانه ها را ببینید یک طرح خوب ودرست و لازم بود اما چرا به این سرنوشت فضاحت بار منجر شد؟ چون آقای احمدی نژاد آن مشروعیت لازم و آن پشتوانه مردمی را برای اجرای این طرح نداشت. اگر ۸۴ انجام میداد موفق می شد تا اینکه سال ۸۸ اجرا کرد. مهم ترین مساله اقتصاد است و اگر این حل شود بقیه مسائل حل خواهد شد. اگر فکر کنیم اولویت اصلی اقتصاد است راه رسیدن به آن اولویت سیاسی است چون اقتصاد ایران در سیاست گره خورده. اگر پس از انتخابات دولتی با پشتوانه تشکیل دهیم و شروع به اصلاحات سیاسی و اقتصادی کنیم، این مسائل حل می شود. متعاقب آن وقتی نرخ رشد منفی اقتصادی ایران مثبت شود موانع یکی یکی از سر راه ایران برداشته می شود. وقتی آقای خاتمی رئیس جمهور شد ۱۰ – ۱۲ سفیر ایران از اروپا برگشته بودند، آقای خاتمی چه کار کرد؟ او با حداکثر مشروعیت آمد و این خیلی تاثیرگذار بود. حالا هم اگر مشارکت حداکثری اتفاق بیفتد، وفاق ملی هم اتفاق می افتد. گفتن اش که ضرر ندارد امیدواریم اتفاق بیفتد یعنی رهبری ونیروهای مسلح همه بیایند و از یک موضع مثبت کمک کنند. در سالهای گذشته حکومت این توهم را داشت. شما اشاره کردید به تجربه ای که از ۸۸ است و ما نداشتیم خب حکومت هم این تجربه را نداشت. حکومت این توهم را داشت که اگر یک دولت یکدست تشکیل دهد و شبه کودتا راه بیندازد و تعدادی را زندانی کند برای ۳۰ سال مساله اش حل می شود ولی دیدیم که به سه سال هم نکشید کشور در لپه پرتگاه قرار گرفت. پایان امسال خواهیم دید که تولید ناخالص داخل ایران بین ۷ تا ۱۰ درصد کمتر از پایان سال ۹۰ خواهد بود. به جز یک دوره کوتاه در زمان جنگ ایران و عراق، من در تاریخ مکتوب اقتصاد ایران چنین دوره ای را به یاد نمی آورم. در سال ۹۰ ما ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد حاصله از نفت داشتیم که در تاریخ ایران بی همتا است. با چنین درآمدی و در این سال ما بیش از ۶۰ میلیارد مازاد ارزی داشتیم یعنی با وجود همه دزدی ها، غارت های سازمان یافته و چپاول ها باز این مقدار مازاد ارزی داشتیم. نتوانستند همه را بدزدند، سعی شان را کردند ولی نشد خب چرا رشد اقتصادی اتفاق نیفتاد؟ اینها مساله است. پس حکومت هم تجربه ۸۸ را دارد و به همین دلیل می بینید کاندیداهای حکومت با کاندیداهای غیرحکومت همه در انتقاد از دولت یک حرف میزنند.

آقای لیلازمی توانم همه صحبت های شما را منتشر کنم؟

بله خانم. اگر عقل و تدبیری داشته باشند می فهمند که حرف بدی نیست. من معتقدم باید با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم، باید با تمام قوا به حسن روحانی رای بدهیم و این حتی به نفع حکومت و به نفع جناح راست و به نفع کشور ایران است. ما یک بلور شیشه ای به نام ایران را در بازار سنگ نگهداشته ایم. ما نمی توانیم اجازه دهیم خدشه ای وارد شود و اگر قرار باشد ثبات ایران خدشه ای پیدا کند من ترجیح میدهم سپاه پاسداران تا آخر عمر من بر مقدرات این کشور حاکم باشد. ما میخواهیم دموکراسی را حاکم کنیم در ایران به شرطی که ایران ثبات اش را از دست ندهد. من هنوز هم به قانون اساسی ایران وفادارم، هنوز هم به نظام جمهوری اسلامی وفادارم وتصور میکنم در درون این نظام ـ البته به تغییرات جدی نیاز دارد ـ هنوز هم میتوانیم کار کنیم.

گفت و گو: فرشته قاضی


 
 

Things you can do from here: