۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

ولایت فقیه سالانه چقدر براى شهروندان ایرانى خرج در بر دارد؟

ولایت فقیه سالانه چقدر براى شهروندان ایرانى خرج در بر دارد؟

۱۳۸۹/۰۴/۱۵

مجید محمدی -جامعه‌شناس

بنا به گزارش کاخ باکینگهام، دستگاه سلطنتى در بریتانیا در سال ۲۰۰۹ براى هر بریتانیایى به طور متوسط ۶۲ پنى هزینه داشته است که ۷ پنى کمتر از سال ۲۰۰۸ است. مخارج دستگاه سلطنتى براى مالیات دهندگان بریتانیایى ۳۸.۲ میلیون پوند در سال ۲۰۰۹ بوده است. (دیلى تلگراف، ۵ ژوییه ۲۰۱۰) تقلیل این مبلغ را مى توان به تلاش دستگاه سلطنتى براى تقلیل هزینه‌ها در شرایط بحران اقتصادى نسبت داد. بدین ترتیب هم کسانى که موافق سلطنت در این کشور هستند و هم کسانى که وجود این نهاد را حتى در این حد غیر عادلانه و در تقابل با حاکمیت بى قید و شرط مردم مى دانند با دستگاهى شفاف روبرو هستند که به مردم بریتانیا پاسخگوست.

آیا نهاد ولایت فقیه به عنوان نهادى غیر انتخابى و مبتنى بر امتیازات در ایران نیز چنین عمل مى کند؟ آیا شهروندان ایرانى حق دارند در مورد هزینه‌اى که براى ولایت فقیه از جیبشان مى رود سوال کنند؟ آیا مشخص است ولایت فقیه و دستگاه ذیل وى سالانه چقدر براى تک تک شهروندان ایرانى هزینه دارد؟ آیا دستگاه رهبرى در ایران را مى توان با سرانه ۶۲ پنى رتق و فتق کرد؟

جمهوریت یا مشروطه

در ایران نیز همانند همه جوامعى که حکومت جمهورى یا کاملا جمهورى نیست دو دیدگاه کاملا متقابل در مورد امتیازات روحانیت در حکومت وجود دارد: دیدگاه جمهوریخواه که امتیازات را براى هر قشر و گروهى یا تبعیض علیه هر قشر و گروهى را اساسا نفى مى کند، و دیدگاه مشروطه خواه که فرهنگ سیاسى جامعه را در شرایط امروز متناسب با حکومت جمهورى نمى داند و معتقد است بدون یک مرکز یا هسته استبدادى یا فرا انتخابى (مطلقه، دائم‌العمرى، فرا قانونى) کار دولت در ایران پیش نمى رود. در این دیدگاه دوم، دسته‌اى حکومت قشر صاحب امتیاز را با حفظ ضوابط و شرایطى مى پذیرند (مشروطه قانونى و پارلمانى) و دسته اى دیگر به هیچ ضابطه‌اى در عمل وفادار نیستند (حکومت مطلقه و انتصابى فقیه). 

دسته اول ولى فقیه را شبیه ملکه بریتانیا مى خواهند که اولا در چارچوب ضوابطى خاص در کار حکومت دخالت کند و کار مردم را به مردم بسپارد، ثانیا دستگاه تحت نظر وى شفاف عمل کند و به مردم پاسخگو باشد، ثالثا فراتر از رقابت‌هاى سیاسى بایستد و نماد وحدت ملى باشد، و رابعا امکان نظارت بر این دستگاه و نهادهاى ذیل وى توسط نهادهاى قانونى کشور وجود داشته باشد. ضرورت چنین دستگاهى از نگاه مشروطه گرایان (خواه سلطنتى و خواه ربانى سالار) دخالت این نهاد در شرایط بحران سیاسى و تصمیم گیرى در شرایط اختلافات کشنده و فلج کننده است. آیا چنین شرایطى ر ایران محقق شده است که مشروطه خواهان قانونگرا یا پارلمانى پس از سى سال هنوز از این دیدگاه دفاع مى کنند؟ آیا اصولا روحانیت شیعه از یک سو و نهادهاى جامعه مدنى در سوى دیگر آماده توافق بر سر چنین نهادى با محدودیت هاى ذکر شده بوده‌اند؟ سطح شفافیت مالى از امورى است که بستر این آمادگى را توضیح مى دهد.

ورودى‌ها

سالانه ده‌ها هزار میلیارد تومان به حساب بیت رهبرى ریخته مى شود. منابع مشخص و شناخته‌ شده این ورودى‌ها درآمد آستان‌هاى قدس (درآمد حاصل از غبار روبى و موقوفات رضوى یا دیگر قبور خاندان ائمه در ایران)، بنیادها (مثل مستضعفان و جانبازان، شهید، ۱۵ خرداد، مسکن) و مجموعه اوقاف کشور هستند. همچنین در کشورى که ولى فقیه صاحب اموال بى صاحب، مصادره‌اى و انفال (تمام معادن زیر زمین، اراضى موات، جنگل‌ها و دیگر منابع طبیعى) به حساب مى آید منافع ناشى از اجاره یا فروش همه این‌ها به حساب رهبرى ریخته مى شود یا مى تواند ریخته شود.

در عرض سى و یک سال گذشته حتى در حد یک صفحه کاغذ گزارشى از حساب‌هاى رهبرى و دستگاه وى و دخل و خرج این حساب‌ها به مردم ایران عرضه نشده است. در مقابل بر اساس مصوبه‌هاى مجلس انتصابى دستگاه رهبرى از نظارت دستگاه هاى قانونى کشور استثنا شده‌اند. حتى مشخص نیست خبرگان رهبرى که وظیفه نظارت بر دستگاه وى را بر عهده دارند اما به طور غیر مستقیم منصوب وى هستند از این امور اطلاعى داشته باشند. هیچ کس به جز خاصان درگاه ولى فقیه نمى دانند سالانه چقدر درآمد از آستان قدس یا غبار روبى ضریح امام هشتم شیعیان یا از شرکت‌ها و موسسات وابسته به بنیادها به حساب رهبرى ریخته شده است و این درآمدها چگونه هزینه شده‌اند.

درآمدهاى نجومى بنیاد جانبازان که حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد تولید ناخالص ملى کشور (حدود ۳۰ تا ۶۰ میلیارد دلار) را در اختیار دارد هیچگاه اعلام نشده است. بر اساس برخى تخمین‌ها بنیاد جانبازان سالانه صدها میلیون تا چند میلیارد دلار درآمد دارد. با این اطلاعات در ایران به صورت اطلاعات فوق سرى رفتار مى شود.

به دلیل همین عدم شفافیت است که همواره شایعاتى در مورد اخذ درصدى از درآمد نفت، درصدى از فروش هر اتومبیل و بسیارى دیگر از درآمدهاى دولت توسط دستگاه رهبرى میان مردم مطرح بوده است. مسئولیت اخلاقى و قانونى این شایعات نه بر عهده مردم بلکه بر عهده دستگاه رهبرى است که با پنهانکارى زمینه را براى این گونه شایعات فراهم مى کند. همچنین هیچگاه در مورد ثروت و درآمد افراد وابسته به خانواده خمینى و خامنه‌اى اطلاعاتى به مردم داده نشده است که این هم فضا را براى انواع حدس‌ها و گمان ها (در جامعه اى که سوء استفاده از قدرت یک اصل است و نه استثنا) فراهم مى آوره است. از همین جهت فهرست هاى گوناگونى از حساب‌هاى بانکى افراد منسوب به خامنه‌اى به سایت‌هاى اینترنتى راه یافته است.

خروجى‌ها

دستگاه رهبرى هیچ گاه روشن نکرده است چگونه ده ها هزار میلیارد تومان درآمد خود را هزینه مى کند: چقدر در حوزه‌هاى علمیه هزینه مى شود؟ مراکز تبلیغاتى حکومتى (تحت نظر خامنه‌اى و نه دولت) در خارج کشور سالانه چقدر هزینه دارند؟ چه میزان در خارج از کشور تحت عنوان تبلیغات اسلامى به گروه‌هاى ستیزه جو داده مى شود؟ آیا کمک‌ها به حماس و حزب الله یا دیگر گروه ها همه از حساب دولت و بر اساس تبصره‌هاى بودجه پرداخت مى شوند یا دستگاه رهبرى نیز در این حوزه هزینه مى کند؟ دستگاه رهبرى از حیث اداره و پرسنلى چقدر هزینه دارد و چه افرادى با چه مناصبى در این دستگاه حقوق و مزایا و مواجب مى گیرند؟ به چه افرادى (سیاسیون، هنرمندان، ادبا و غیره) به طور مرتب یا هر از چند گاهى از طرف بیت رهبرى پول پرداخت مى شود و این پرداخت‌ها چقدر است؟ در مورد این پرسش‌ها، جامعه ایران در تاریکى مطلق به سر مى برد.

در این میان تنها حدس ها و گمان‌هایى به چشم مى خورد. خامنه‌اى بیشترین شهریه را به طلاب حوزه‌ها مى پردازد، پرداختى که از دوره وى توسط رهبرى باب شد. اگر به طور متوسط ماهى ۶۰ هزار تومان (که بسیار محافظه کارانه در نظر گرفته شده است) به ۵۰ هزار طلبه شیعه از سوى خامنه‌اى پرداخت شود سالانه ۳۶ میلیارد تومان فقط میزان شهریه پرداختى است. خامنه اى داراى دفترى در قم است که به بسیارى از مدارس علمیه کمک مالى مى کند. گفته مى شود سالانه حدود ده میلیارد تومان به موسسات زیر نظر مصباح پرداخت مى شود (پابوسى مصباح از خامنه‌اى نمى تواند چندان ارزان قیمت بوده باشد). حوزه‌هاى علمیه اهل سنت نیز شهریه و دیگر هزینه‌هاى خود را از دستگاه رهبرى دریافت مى کنند تا مطیع ولى فقیه باشند. خامنه‌اى براى تحکیم مرجعیت خود به طلاب مستقر در نجف نیز شهریه مى پردازد (بنا به یک خبر، حدود ۱۲۰ هزار دینار عراقى معادل حدود یک میلیون ریال در ماه براى طلابى که درس خارج مى خوانند). در دیگر مدرس علمیه شیعه در لبنان و افغانستان و هند و بحرین و پاکستان نیز چنین هزینه‌هایى صرف مى شوند.

دستگاه رهبرى به انواع پروژه‌هاى ساختمانى (مدرسه، خوابگاه) در قم و مشهد و دیگر شهرها و کشورها مشغول است که سر به صدها میلیارد تومان مى زنند. خامنه‌اى در سفرهاى استانى خویش به کسانى که به دست بوسى وى مى روند سکه و پول نقد مى داده است (میزان آن روشن نیست) و اصولا سفرهاى استانى احمدى نژاد و جمع کردن نامه براى پرداخت پول نقد نوعى تقلید از رهبرى است.

دستگاه رهبرى امروز به یک دیوانسالارى عریض و طویل با هزاران کارمند و ده ها موسسه‌ تبلیغاتى و مدرسه در سراسر دنیا تبدیل شده که به بودجه‌اى چند صد میلیون دلارى سالانه براى اداره خود نیازمند است. تنها یک قلم از هزینه‌هاى این دستگاه که از طریق بودجه مجلس در داخل پرداخت مى شود حقوق و مزایاى حدود سى هزار نیروى سپاه انصار المهدى است که وظیفه حفاظت از خامنه‌اى و دیگر سران کشور را بر عهده دارد.

بودجه نهادهاى انتصابى و زائد تحت نظر رهبرى مثل شوراى نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نیز که از بودجه عمومى استفاده مى کنند نیز بخشى از هزینه هاى نهاد رهبرى است. با حذف ولایت فقیه و بازگشت حاکمیت به مردم این دستگاه‌ها نیز حذف و بودجه آنها صرف خدمات عمومى خواهد شد. عدم شفافیت نهاد رهبرى تا آن حد براى حکومت جدى است که حتى بودجه مصوب نهادهاى تحت نظر ولى فقیه مثل مجمع تشخیص و شوراى نگهبان در قانون بودجه مصوب مجلس نیز ذکر نمى شود.

گرانفروشى رهنمودها

در طول سى و یک سال گذشته رهبرى یا رئیس دفتر وى حتى براى یک بار در برابر خبرنگاران رسانه‌ها ننشسته‌اند تا به این پرسش‌ها و پرسش‌هاى دیگر پاسخ دهند و اصولا اگر کسى شجاعت به خرج داده و این سوالات را در فضاى ایران بپرسد بلافاصله سروکارش با دستگاه قضایى یا امنیتى است. رابطه میان رهبرى و دفتر وى با مردم یک طرفه است: رهنمودهایى از سوى این فرد یا دفتر وى اعلام مى شود و همه باید از آن ها بهره بگیرند و شکرگزار باشند.

پایین ترین حدس در مورد میزان ورودى و خروجى سالانه بیت رهبرى بر اساس اطلاعات فوق حدود سه و نیم میلیارد دلار و بالاترین حدس حدود ۱۸ میلیارد دلار (دومى، حدود پنج درصد بودجه سالانه کشور) است (اینها بر اساس مجموعه‌اى از حدس و گمان محاسبه شده‌اند و اگر دستگاه رهبرى آنها را خلاف واقع مى داند ارقام اصلى را اعلام کند). بدین ترتیب دستگاه رهبرى و ولایت فقیه سالانه میان پانصد تا دو هزار و پانصد دلار براى تک تک شهروندان ایرانى هزینه ایجاد مى کند. مشخص نیست چه حد از این میزان به مردم باز مى گردد (مثل هزینه‌هایى که بنیاد جانبازان براى جانبازان مى کند یا نمى کند) و چه حد هیچ نسبتى با مردم ندارد. بخشى از هزینه‌ها مثل شهریه به طلاب نیز اصولا نسبتى با وظایف رهبرى کشور ندارد و تنها جاه طلبى براى دست یابى به مرجعیت عامه موجب پرداخت آنها شده که منجر به فربه شدن بیش از حد دستگاه روحانیت در کشور شده است.

***
یکى از علل سقوط سلسله قاجار هزینه‌ بالاى دربار و دستگاه سلطانى و خدمات اندک آن به جامعه بود. در مقابل یکى از دلایل تداوم نهاد سلطنت در بریتانیا هزینه پایین این نهاد و خدمات متناسب آن به کشور بوده است. بدین ترتیب یکى از عواملى که باعث سقوط نهاد ولایت فقیه در ایران خواهد شد این پرسش است که آیا هزینه‌‌اى که مردم ایران براى نهاد ولایت فقیه مى کنند با دستاوردهایش برابرى مى کند. حکومت زمینه‌هاى پاسخ به این پرسش را فراهم نیاورده است

۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

سحرخیز در دادگاه از رهبری شکایت کرد، رهانا

سحرخیز در دادگاه از رهبری شکایت کرد، رهانا

عیسی سحرخیز، روزنامه‌نگار و مدیرکل اسبق مطبوعات داخلی وزارت ارشاد امروز در جلسه‌ای غیرعلنی محاکمه شد. این جلسه غیر علنی در ساعت ۱۱ صبح در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به مدت یک ساعت و نیم ساعت برگزار شد.
به گزارش برخی منابع خبری، سحرخیز را با «پابند» به دادگاه بردند و فقط به مدت ۵ دقیقه با خانواده‌اش دیدار کرد. سحرخیز در متنی تاکید کرده که از خود دفاعی ندارد و این متن باید در اول دفاعیه‌اش انتشار یابد . پس از برگزاری دادگاه نیز به بستن پابند اعتراض کرد که او را بدون پابند به زندان منتقل کردند.
بنا به گزارش رسیده، سحرخیز در جلسه دادگاه گفته است که از آمرین و عاملین شکنجه‌ها و آیت‌الله خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد و محسنی اژه‌ای، وزیر وقت اطلاعات در دولت نهم شکایت می‌کند. این روزنامه‌نگار تاکید کرده است که این افراد اگر حتی به طور مستقیم در فجایع دست نداشته‌اند، اما مطلع بوده‌اند و سکوت کرده‌اند که این سکوت‌شان غیر قانونی است.
سحرخیز همچنین در برابر این سوال که چرا الان شکایتش را طرح می‌کند گفته است که تا کنون امکان طرح شکایت را از او گرفته‌اند.
متن دفاعیه‌ای که سحرخیز در دادگاه قرائت کرده، به شرح زیر است:

بنام خداوند جان و خرد
ریاست محترم دادگاه

اجازه دهید سخنان خود را با اصل ۱۶۸ قانون اساسی شروع کنم . این اصل بنیانی که بر پایه حقوق ملت در جهت صیانت از حقوق مردم در برابر حاکمان و ناقضان حقوق شهروندی در میثاق ملت گنجانده شده ، تاکید دارد «رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیات منصفه در محاکم دادگستری صورت می گیرد ……»

همانگونه که دو هفته پیش در بیانه‌ای خطاب به ملت اعلام کردم . من تنها در دادگاهی به دفاع از خود می‌پردازم که این اصل در خصوص من که اتهامم مطبوعاتی است ، شغلم روزنامه‌نگاری است، ابزار کارم قلم و حیطه فعالیتم رسانه است، به‌طور دقیق اجرا شود که ظاهرا قرار است نشود، نه دادگاه انقلاب که این شعبه از آن به جرائم امنیتی رسیدگی می‌کند، در جایگاه محاکم دادگستری قراردارد، نه هیات منصفه در دادگاه حاضر است و نه «علنی » بودن آن، به آن صورت که نویسندگان قانون اساسی منظورشان بوده است و ملت به آن رای داده‌اند، عملی شده است.

لذا نسخه دفاعیه خود را به پیشگاه ملت که به عنوان اصلی ترین قاضی و هیات منصفه هستند ، تقدیم خواهم کرد و تصویر آن را جهت درج در پرونده خدمت شما تقدیم می دارم

والسلام
عیسی سحرخیز

کروبی در دیدار با خانواده اسانلو: شاه با آنهمه فساد چنین رفتاری با خانواده زندانیان نداشت من به عنوان عضوی از این نظام شرمنده ام

کروبی در دیدار با خانواده اسانلو: شاه با آنهمه فساد چنین رفتاری با خانواده زندانیان نداشت من به عنوان عضوی از این نظام شرمنده ام

سحام نیوز - مهدی کروبی عصر دیروز جهت دیدار با خانواده منصوراسانلو به منزل این زندانی سیاسی رفت. به گزارش خبرنگار سحام نیوز در این دیدار که تمامی اعضای خانواده اسانلو حضور داشتند، مادر منصور اسانلو ضمن تشکر از مواضع درست و بحق آقای کروبی در دفاع از حقوق ملت از حضور ایشان در منزل فرزندش ابراز خوشحالی نمود.

در این دیدار مادر منصور اسانلو شرحی از فشارها و آسیب های وارد شده به زویا صمدی –عروس خانواده اسانلو – را برای آقای کروبی توضیح داد. وی از برخورد شدید نیروهای امنیتی با زویا صمدی ابراز ناراحتی نمود و افزود: متاسفانه در روز 2تیر ایشان را ربودند و پس از انتقال به مکانی نامعلوم توسط چند مامور مرد به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. مادر منصور اسانلو در مورد ربودن عروسشان در ادامه گفت: آنها به شدت وی را کتک زدند به طوری که بسیاری از نقاط بدن وی کبود شده است و در ساعات پایانی شب زیر پل سیدخندان از ماشین به بیرون پرتابش می کنند.مادر اسانلو افزود که شدت ضرب و شتم تا حدی بوده که موجب سقط جنین زویا صمدی شده است.

به گزارش خبرنگار سحام نیوز، مهدی کروبی نیز در این دیدار ضمن ابراز تاسف و تاثر شدید از اینگونه برخوردها ابراز امیدواری کرد تا هرچه سریع تر منصور اسانلو به آغوش خانواده خویش بازگردد. ایشان با یادآوری دوران مبارزاتی خود در زمان شاه گفت: آن زمانی که ما مبارزه را شروع کردیم و امام نهضت خود را آغاز نمود، بنای انقلاب بر این اصل بود که به کسی ظلم نشود. رفتارهای وحشیانه ای که اکنون بر افراد و خانواده هایشان وارد می شود، ظلمیست که بر مردم وارد می گردد که نظام شاه هم با آنهمه فساد، انچنین رفتاری را با خانواده ها انجام نمی داد و من به عنوان عضوی از این نظام شرمنده شما هستم؛ ولی این رفتارها را به حساب اسلام و امام نگذارید. 

آقای کروبی ابراز امیدواری کرد که در آستانه ماه مبارک رمضان حضور تمامی زندانیان سیاسی را در کنار خانواده و سفره های افطار شاهد باشیم. مهدی کروبی در پایان ضمن عرض تسلیت به مردم سیستان و بلوچستان گفت: وقوع چنین حوادثی در کشور مایه شرمساری و ناراحتیست. من این حادثه را به مردم این استان تسلیت گفته و امیدوارم هرچه سریع تر شاهد دستگیری و محاکمه عاملین و آمرین این حوادث باشیم.

لازم به توضیح است منصور اُصانلو از رهبران سندیكای كارگران شركت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه (شركت واحد) و فعال سندیكالیست ایرانی که بارها بدلیل مبارزات کارگری و تلاش برای احقاق حقوق کارگران شرکت واحد و اتوبوسرانی در زندان‌ زندانی شده است.

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

عکس - کارتون - رستاخیز ولایت


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي)

 

عکس - کارتون - رستاخیز ولایت

rastakhizevelaayat.jpg


--
سبز مي مانيم، تا هميشه

۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

کارتون - سنگسار - تا حکمم چه باشد


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي)

 

کارتون - سنگسار - تا حکمم چه باشد


20100711-kar-koocheh.jpg


-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

متن پیاده شده روز جمعه 18 1389


جمعه ، هجدهم تیر 89، نه جولای 2010 میلادی

امروز درباره هشت موضوع صحبت می کنیم.

موضوع اول ادامه اعتراض در بازار تهران است که بازار مشهد هم به دنبال بخشی از بازار تبریز که دیروز خبراش را اعلام کردیم به آن پیوسته است.

نماینده صنف پارچه فروش آقای معتمدیان هم در اخبار آمده که دستگیر کرده اند و حکومت همان روشی را دنبال می کند که در برابر همه اعتراض ها دنبال کرده است. سرکوب کردن، ضرب و شتم و دستگیر کردن. در حالی که تعطیل کردن، اعتصاب کردن و بستن و رفتن کاری است که با چاقو کشیدن و زدن و یا خبری داشتیم حتی از کشته شدن یک نفر از صنف پارچه فروش دردی را دوا نخواهد کرد.

به هر حال اخبار حاکی از آن که بود که جلسه پنج شنبه اصناف با سازمان مالیات کشور به نتیجه نرسیده است و اصناف به درستی مطرح می کنند که چیزی از سال گذشته عوض نشده که بخواهند سی درصد مالیات بیشتر بدهند چه برسد به هفتاد درصد. ضمن این که معتقد اند وضع اقتصادی بدتر شده و بازار در رکود است. اگر تا روز یکشنبه اتفاق خاصی نیافتده می توان انتظار داشت مثل پاییز هفتاد و هفت اعتصاب و بستن بازار به سایر شهر ها هم سرایت کند همچنان که خبری هم داشتیم که در کرمانشاه پاره ای از بازاری ها و مغازه ها تعطیل کرده بودند.

اما بحث دوم، ادامه صحبت دیروز است که پاسخ به یک سری سوالات بود. اگر خاطرتان باشد گفتیم ما درون جامعه ایران پنج گسل بزرگد را داریم. لغت گسل را من از آقای مهندس شریعتمداری وام گرفته ام به معنای شکافی که انرژی زیادی در آن نهفته است.

گسل جنسیتی ، گسل اقتصادی، گسل نسلی، گسل قومی و گسل علمی به معنای دانش یک ملت تحصیل کرده و جهل یک حکومت قرون وسطایی. اما گسل اقتصادی گسلی است که دائما انرژی انباشته در آن افزایش پیدا می کند. هم در بخش صنعتی، فشار روی کارخانجات به دلیل واردات بی رویه می آید، هم در سطح کارمندان در راس شان معلم ها داریم که فشار گرانی و عدم امکان دولت برای افزایش حقوق و دستمزد آن ها را تحت فشار گذاشته است و هم همین طور که الان دیدیم به ویژه در بخش کسبه و بازاری ها به دلیل رکود گسترده و تورم دورقمی که منجر به عدم قدرت خرید مردم شده و این باعث شده که کاسبی ها روز به روز کساد تر شده است و به طور طبیعی این شکاف وقتی یک اقلیت ناچیزی که تنها سه درصد جامعه را تشکیل می دهند بیش از هفتاد درصد سپرده های بانکی را در اختیار دارند و فساد گسترده ای که در سطوح بالای حکومت به وجود امده این گسل را پر انرژی تر کرده است بنابراین طبیعی است که اعتراضات در این بخش بالا می گیرد و تمام هنر جنبش باید این باشد که خواست هایی ها که مثلا در گسل جنسیتی زنان تساوی طلب ما دارند به ان ها بقبولاند که برآورده شدن آن ها حاصل پیروزی جنبش سبز است یعنی بدون آزادی و دموکراسی و بدون پایین کشیدن دولت کودتایی و حکومت استبداد دینی ولایت فقیه رسیدن به حقوق برابر برای  زنان عملی نیست، یا گسل های دیگر و موضوع مورد بحث ما موضوع اقتصادی. ما باید بتوانیم از خواست بازاری ها برای نپرداختن مالیات پشیبانی کنیم و همین طور باید به آن ها قبولاند حل مشکلات اقتصادی شان در گرو پیروزی جنبش سبز است و در واقع همان شعاری را که بارها ار بچه های لهستان نقل کرده ایم که نان بدون آزادی میسر نیست.

و خط کلی جنبش هم ضمن حمایت ازحرکت های صنفی و احتماعی در این مقطع که حکومت چاره ای ندارد جز این که افزایش قیمت بدهد در خدمات و کالا و همین طور مالیت ها  و غیره این است که ما هر جا که با افزایش قیمت ها مواجه شدیم اعتراض می کنیم از طریق اعتصاب و عدم همکاری و نپرداختن قبض و غیره که هرکدام را در زمان خود اش به آن می پردازیم.

نکته سوم اینکه امروز هجدهم تیر بیانیه های مختلفی از جانب گروه های مختلف دانشجوئی منتشر شده از جمله آقای مهندس موسوی در دیدار با  مجمع جوانان خط امام به مناسبت هجده تیر تاکید کرده بر پلورالیستیک بودن ،تکثر گرا بودن جنبش سبز و اینکه نقطه اتصال عقاید مختلف دیگر یک شخص رهبر نیست ،یک متن و انتخابات آزاد است .به نظرمن نکته بسیار خوبی است این بحث انتخابات آزاد که آقای مهندس موسوی مطرح کرده همراه با تکثر گرائی در درون جنبش .

نکته چهارم اینکه بعد از شرکت بریتیش پترولیوم ،شرکت شل هم اعلام  کرده که سوخت به هواپیماهای ایران نخواهد داد ،از جمله در آلمان هم ظاهرا دو هواپیمای ایرانی بدون اینکه بتوانند سوختگیری کنند ناچار شدند که از آنجا پرواز کنند.

نکته پنجم اینکه آقای اوباما در مصاحبه ای که با کانال دو اسراییل داشته  گفته است که تمام گزینه ها در مورد ایران روی میز است و البته در گفت و گو نیز هنوز باز است که معمولا این سخنان اشاره به حرکت های نظامی است.

نکته ی ششم اینکه مدیر عامل شرکت توانیر آقای حسن منصوری تایید کرده است که خاموشی های گسترده دیگر مربوط به اشکال در شبکه ی برق کشور نیست، بلکه که کمبود تولید برق مطرح است که با گرم شدن هوا و استفاده بیشتر مردم از برق توان پاسخگویی به نیازها نیست و خاموشی ها ادامه خواهد داشت.

نکته ی هفتم اینکه به گفته ی خبرگزاری ایلنا بهای بنزین در حدود 650 تومان تثبیت خواهد شد. با این حال فکر می کنم که اگر بخواهند بنزین را تک نرخی کنند بهای آن از این میزان اعلام شده هم فراتر خواهد رفت.

نکته ی آخر مربوط است به داستان مسکن مهر و سپاه پاسداران که دست گذاشته اند بر روی انبوه سازی و حال معلوم شده است که با وجود اینکه میلیارد ها تومان پول از مردم گرفته اند ولی از خانه سازی خبری نیست. این از موضوعاتی است که پس از این بیشتر درباره ی آن خواهیم شنید چرا که سوء استفاده های زیادی در این جریان صورت گرفته است.

 

اندکی صبر سحر نزدیک است.

تا فردا موفق شاد و پیروز و موفق و سرافراز باشید

به امید پیروزی ایران و ایرانی‌

 

-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

سازگارا: اکنون وقت نافرمانی و اعتصاب سراسری است

سازگارا: اکنون وقت نافرمانی و اعتصاب سراسری است

 

یک سال پس از آغاز جنبش سبز، با این که ناظران داخلی و بین‌المللی، آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و خانم رهنورد را به عنوان رهبران جنبش سبز به رسمیت شناخته‌اند، هم خود آنها بارها اعلام کرده‌اند که نقش رهبری برای خود قائل نیستند٬ هم بسیاری از رویدادها بی دخالت آنها رقم خورده است.

پرسش‌هایی درباره نقش رهبران جنبش سبز، کارآمدی یا ناکارآمدی آنها و ضرورت تحول در رهبری جنبش را با محسن سازگارا در میان گذاشتیم. سازگارا که برخی او را از رهبران جنبش سبز می‌دانند، با ویدئو‌های روزانه خود از جدی‌ترین همراهان جنبش سبز بوده است؛ او نمره قابل قبولی به رهبران جنبش می‌دهد و عملکرد آنها را می‌ستاید.

نقش آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و خانم رهنورد به عنوان رهبران جنبش سبز طی یک سال گذشته را چطور ارزیابی می‌کنید؟

برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید رهبری یک جنبش اجتماعی-سیاسی و انتظارات‌مان را تعریف کنیم. رهبری جنبش چهار وظیفه دارد؛ ترسیم دورنما و هدف٬ تعیین استراتژی٬ مشخص کردن راهکارهای عملیاتی و تاکتیک‌های مناسب و هدایت آنها٬ توانایی سازماندهی نیروها و ارائه راهکارهای مناسب به هنگام بروز مشکلات برای عبور از بحران‌ها. با این تعریف می‌توانیم عملکرد افراد یادشده را بررسی کنیم.

 

عملکرد رهبران جنبش سبز در ترسیم دورنما و هدف جنبش قابل دفاع است؟

 

اگر بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های آقای موسوی و کروبی را ملاک ارزیابی قرار دهیم٬ هدف مشخصی که آنها به جامعه اعلام کرده‌اند این است که جنبش می‌‌خواهد رای مردم را پس بگیرد. مفهوم این هدف این است که رهبران جنبش، احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور به رسمیت نمی‌شناسند. این هدف در ابتدا مورد حمایت مردم و بدنه جنبش بود ولی رفته رفته مردم قدمی جلوتر نهادند و در خیابان‌ها آقای خامنه‌ای را از رهبری عزل و شعار رفراندوم را مطرح کردند. پس از آن آقای موسوی به صورت هوشمندانه‌ای هدف بعدی را انتخابات آزاد اعلام کرد. درواقع با ترسیم چنین هدفی، مساله دورنمای جنبش حل شد. انتخابات آزاد بدون دخالت شورای نگهبان و نظارت استصوابی، هدفی است که می‌تواند به همه خواست‌های بدنه جنبش سبز، از جمله کسانی که دیگر این نظام را نمی‌خواهند پاسخ دهد و پایین آوردن دولت کودتایی احمدی‌نژاد به صورت یک هدف مرحله‌ای درمی‌آید. بنابراین در ترسیم دورنما و هدف جنبش، به رهبران جنبش نمره خوبی می‌دهم.

نمره آنها در خصوص تعیین استراتژی جنبش هم قابل قبول است؟

پرسش مهم این است که جنبش چگونه می‌خواهد به اهدافش دست یابد؟ در پاسخ به این پرسش، رهبران جنبش به کرات بر مسیر مقاومت مدنی، صلح‌آمیز و مبتنی بر اصول مبارزات بی‌خشونت تاکید کرده‌اند. با این استراتژی، رهبران جنبش مرز خود را با سازمان‌هایی که معتقد به مبارزه مسلحانه و خشونت‌آمیز هستند٬ روشن کردند. و این بهترین استراتژی برای مبارزه است، به این دلیل که این راهکار٬ قدرتمندترین راه مبارزه با مستبدان و مطمئن‌ترین راه برای گذار به دموکراسی است. در مبارزات خشونت‌آمیز هیچ تضمینی وجود ندارد که گروهی که با زور اسلحه قدرت را تصاحب کرده است به دموکراسی و اصول آن اعتنا کند، اما در مبارزات مدنی و بی‌خشونت، چون اساس برمشارکت بخش وسیعی ازمردم است واین قبیل مبارزات وقتی پیروز می‌شود که بخش بزرگی ازمردم درمبارزه مشارکت کنند، لذا شانس حاکم شدن دموکراسی بعد ازپیروزی به مراتب بیشتر است.

 

نظرتان درباره تاکتیک‌های اتخاذشده از سوی رهبران جنبش چیست؟

 

درمورد تاکتیک‌ها هم رهبران  جنبش سبز پیشنهاد جدیدی ارائه کردند و آن٬ طراحی فعالیت‌ها از پایین به بالا بود. یعنی به جای این که رهبران تاکتیک‌های معین و مشخصی را طراحی و به بدنه ابلاغ کنند، این فرصت را به بدنه دادند تا خود با استفاده از خلاقیت و نبوغ شان، فعالیت‌هایی را طراحی و اجرا کند. نکته مهم این است که جنبش اکنون وارد مرحله‌ای شده که برای ایجاد شکاف بیشتر در حاکمیت و فلج کردن آن٬ باید از گزینه‌های عملی پیچیده‌تری استفاده کند. تنها در صورت اجرای صحیح این مرحله است که مبارزه بی‌خشونت به پیروزی می‌رسد. دراین مرحله رهبری مثل سابق نمی‌تواند از مدل پایین به بالا پیروی کند. فعالیت‌های پیچیده نیاز به طراحی و دعوت متمرکز دارد. پیروزی جنبش در این مرحله در گرو عملکرد هوشمندانه رهبران است تا به سرعت و متناسب با رفتار طرف مقابل تغییر تاکیتک بدهند.

 

درباره فعالیت‌ها و برنامه‌های پیچیده کمی توضیح بدهید.

 

یکی از مهم‌ترین فعالیت‌ها٬ عدم همکاری است. هرچند جنبش در اجرای این قبیل برنامه‌ها با چالش‌هایی روبه‌رو است. در این مرحله جنبش به کمیته‌های اجرایی برای بسیج و هماهنگی نیروها نیاز دارد و به علت فشار بیش از اندازه‌روی رهبران جنبش در داخل ایران٬ نمی‌توان از آن‌ها انتظار داشت که این برنامه‌های عملی را به طور مشخص و قدم به قدم اعلام کنند. فعالان جنبش باید بتوانند در تعامل با رهبری، این خلاء را پر کنند.

عبور از تنگناها یکی از دیگر از وظایفی بود که برای رهبران جنبش در نظر گرفته‌اید٬ کارنامه آنها را در این مورد چطور ارزیابی می‌کنید؟

جنبش٬ همان گونه که ضرباتی به حریف وارد می‌کند، ضرباتی هم متحمل می‌شود٬ بنابراین با یک نسخه از پیش نوشته شده نمی‌توان آن را پیش برد. رهبران جنبش باید بتوانند با اتخاذ تاکتیک‌های مناسب جنبش را به جلو ببرند٬ خصوصا این که جنبش سبز با رژیمی روبه‌روست که شیوه‌های سرکوب را به خوبی آموخته و ازتجربیات سرکوب دردیگر کشورها مثل چین و روسیه مانند یک تجربه‌علمی استفاده می‌کند. رهبری برای پیروزی جنبش باید نیروها را درست سازماندهی کرده باشد. آقای موسوی این مهم را با اتکاء به شبکه‌های اجتماعی موجود مانند تشکل‌های صنفی، جنبش‌های دانشجویی، زنان، معلمان و حتی شبکه‌های خانوادگی به خوبی انجام داد. البته حکومت نیز وقتی کارآمدی این شبکه‌ها را دید٬ بر شدت حملات افزود. از دیگر تنگناها٬ ارتباطات واطلاع‌رسانی است. در یک سال گذشته جنبش به درستی از شبکه‌های اینترنتی بهره برده و ازشبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای هم استفاده کرده که هر دو از طرف حکومت مورد حمله قرار گرفته است. برای توضیح چالش دیگر اجازه بدهید به سه اصل مبارزات بی‌خشونت یعنی اتحاد، برنامه‌ریزی و حفظ انتظام مبارزات بی‌خشونت اشاره کنم. اگرهریک از این سه عنصر دچار کاستی باشد، جنبش پیروز نمی‌شود. رژیم هم برای ایجاد اختلاف درصفوف جنبش تلاش می‌کند. جامعه ایران، جامعه‌ای متکثر است و تا این تکثر به رسمیت شناخته نشود‌٬ اتحادی پدید نمی‌آید. آقای موسوی به درستی این تکثر را به رسمیت شناخته و دربیانیه‌ها بر آن تاکید کرده است. حکومت در این یک سال کوشید با اختلاف‌افکنی میان فعالان جنبش، آن‌ها را پراکنده کند اما توفیق چندانی نداشت.

اگر موفقیت رهبری را در اتخاذ هدف و استراتژی بپذیریم، قطعا در تعیین و اتخاذ تاکتیک‌ها نقدهایی به آن وارد است. فرمول تعیین تاکتیک از پایین به بالا، ممکن است گاهی جواب دهد ولی قطعا تکرار آن با شکست روبه‌رو می‌شود. همان گونه که دیدیم این تاکتیک در روز عاشورا به تشدید خشونت‌ها منجر شد و در ۲۲ بهمن هم شکست خورد. در واقع خلاء رهبری در این دو روز کاملا مشهود بود و به جنبش ضربه زد.

بحث در این مورد مفصل است. در خصوص عاشورا روشن بود که حکومت دست به خشونت می‌زند ولی بهره‌برداری رهبران از این روز٬ مشروعیت‌زدایی از حکومتی بود که به نام شیعه بر این کشور فرمانروایی می‌کند. حکومت در این روز ضربه بزرگی به خود زد. اما روز ۲۲ بهمن اتفاق دیگری افتاد که ارزیابی دقیق‌تری می‌طلبد. ۲۲ بهمن نمونه ناموفق مدل از پایین به بالا بود زیرا همه اظهار نظر کردند٬ اکثر فعالانی که تا این روز ساکت بودند، نسخه‌ای پیچیدند. ناهماهنگی جدی بین نیروها در این روز وجود داشت. حال آن که این مدل در روزهای قبل خصوصا در روز چهلم شهدای جنبش خیلی خوب جواب داده بود. سلاح جنبش طی یک سال گذشته این بود که جهت کلی برنامه‌ها و فعالیت‌ها را طراحی می‌کرد و در عمل و به تناسب شرایط دست به ابتکار می‌زد تا موفق شود. اما در ۲۲ بهمن ناهماهنگی نیروها و ضعف کارکرد مدل از پایین به بالا خود را نشان داد.

وقتی رهبری در اتخاذ تاکتیک دخیل نیست٬ به هنگام عمل نیز نقشی ندارد که بتواند با تغییر تاکتیک اوضاع را به نفع جنبش عوض کند. این خلائی بود که همه فعالان جنبش متوجه آن بودند و در پی رفع آن برآمدند و این شد که امروز شما از آن به عنوان ناهماهنگی بین نیروها یاد می‌کنید.

به نظر من در همه برنامه‌ها٬ رهبری اعمال نظر می‌کرد و در عین حال در عین حال متواضعانه به بدنه اجازه ابتکار عمل می‌داد. جایی هم ۲۲ بهمن ضعف نشان داد٬ علت هم این بود که ناگهان با پدیده‌ای جدید روبه‌رو شدیم؛ همه می‌خواستند رهبری کنند. البته تدارک وسیع طرف مقابل را هم نباید نادیده گرفت.

نقد دیگری که به رهبری وارد است٬ تلاش اندک برای سازماندهی نیروهاست. تمام مشاوران و اطرافیان آقایان موسوی و کروبی دستگیر شدند بی آن که آن‌ها بتوانند نیروهای جایگزین را تعیین و نیروهای درون جنبش را سازماندهی کنند.

اگر این‌ها به دنبال تشکیل سازمانی کلاسیک می‌رفتند٬ رژیم همه آنها را دستگیر و سازمان را تعطیل می‌کرد.

وقتی  از سازماندهی نیروها صحبت می‌شود، مساله استفاده از ظرفیت‌های موجود برای پیشبرد اهداف جنبش است. یکی از این ظرفیت‌ها، ایرانیان مقیم خارج از کشور هستند. سازماندهی و استفاده بهینه از توان ایرانیان خارج از کشور ظرفیت جنبش سبز را دوچندان نمی‌کرد؟

رهبران جنبش در سازماندهی ایرانیان خارج از کشور از شبکه‌های اجتماعی و اینترنتی بهره بردند. آن‌ها می‌دانستند که تکثر موجود در میان ایرانیان خارج از کشور، امکان گردآوری آن‌ها زیر یک چتر را ناممکن ساخته است. شاید تشکیل چیزی مثل کنگره ملی آفریقا می‌توانست مفید باشد. کنگره ملی آفریقا با مشارکت تمام فعالان آفریقای جنوبی برای سرنگونی حکومت آپارتاید تشکیل شد. این مدلی است که می‌تواند در جنبش سبز اجرا شود؛ به این معنی که همه نیروها زیر یک نام و همسو با هم عمل کنند.

 

به نظر شما رهبری جنبش توانست از ظرفیت بدنه جنبش به درستی استفاده کند؟

 

هم بله هم خیر. خیر به این دلیل که دربدنه جنبش پتانسیل‌های بسیاری وجود دارد که حاصل سه دهه ناکارآمدی یک حکومت و انباشتگی چندین دهه مبارزه مدنی وسیاسی است. شاید تاکنون کمتر از نیمی ازاین پتانسیل هم آزاد نشده است. آری؛ به دلیل آن که با توجه به شرایط و تنگناها و وحشی‌گری‌های رژیم و محدودیت امکانات مادی جنبش٬ شاید بیش از این نمی‌شد پتانسیل‌ها را به کار گرفت و نیروهای بالقوه اجتماعی را بالفعل کرد.

 

برای پیروزی، به چه تحولی در رهبری جنبش نیازمندیم؟

 

جنبش اکنون وارد فازی شده که نافرمانی مدنی و بایکوت و تحریم و اعتصاب باید دردستور کار قراربگیرد، لذا رهبری        به کمیته‌های اجرایی نیاز دارد که دستورالعمل‌ها را متمرکزتر به بدنه جنبش منتقل کند. البته اعضای این قبیل کمیته‌ها طبیعتا باید مخفی باشند اما علنی عمل کنند.

----------------

منبع: سایت گذار

اعتصاب و اعتراض در بازار تهران ادامه یافت

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via آر اس اس on 7/7/10

گزارش ها از تهران حاکی است که اعتصاب و اعتراض بازاریان به افزایش مالیات، برای دومین روز ادامه داشته و فضای بازار تهران ملتهب بوده است.

شاهدان عینی به بی بی سی فارسی گفتند که امروز چهارشنبه ۱۶ تیر (۷ ژوئیه) بخش بزرگی از بازار تهران که چهارسوی کوچک تا حمام چال، بخش بنکداری پارچه و بخش هایی از بازار کفاش ها را شامل می شد، برای دومین روز پیاپی تعطیل بود.

از آنجا که بازار تهران فردا (پنجشنبه) هم به یک مناسبت مذهبی باز نخواهد شد، تعطیلی این بخش از بازار دست کم تا روز شنبه ادامه خواهد یافت.

اعتصاب بازاریان تهران در اعتراض به افزایش بی سابقه مالیات ها به میزان ۷۰ درصد توسط دولت آغاز شده بود، اما عصر دیروز خبر رسید که میان نمایندگان اصناف و مسئولان دولتی در این مورد توافقی حاصل شده است.

با این حال خبرگزاری ایسنا امروز گزارش داد که اعضای شورای اصناف کشور در جلسه امروز خود که با حضور رئیس سازمان امور مالیاتی تشکیل شد، با مفاد این توافق به شدت مخالفت کرده اند.

بر اساس این گزارش، نمایندگان مجامع امور صنفی عمدتا با بندی از تفاهم نامه مخالف بودند که تعیین میزان مالیات ها را به کارگروه ها محول می کرد در حالی که این امر پیش تر به عهده مجامع امور صنفی بود.

حاضران در جلسه به وجود رکود در بازار، عدم رشد اقتصادی و تورم بالا در کشور اعتراض کرده و گفته اند که در این شرایط افزایش مالیات را تصمیمی منطقی نمی دانند.

ظاهرا تنش در جلسه به حدی بالا گرفته که علی عسگری، رئیس سازمان امور مالیاتی کشور، به حالت اعتراض جلسه را ترک کرده است.

پس از خروج او، نوده فراهانی، رئیس شورای اصناف کشور خطاب به حضار گفته است: "من به احترام شما امضای خود را از تفاهم نامه دیروز پس می گیرم اما باید برای دفاع از حقوق اصناف راهکارهایی ارائه کنیم".

در این حال گفته می شود که گروهی از مأموران لباس شخصی از صبح امروز در قسمت های تعطیل شده بازار حضور یافتند و کوشیدند بازاریان را به باز کردن مغازه های خود وادار کنند.

بعضی شاهدان عینی گفته اند که مأموران نیروی انتظامی هم با بلندگو از بازاریان درخواست می کردند که به اعتصاب پایان دهند.

گزارش های تأیید نشده حاکی از بروز درگیری های پراکنده میان مأموران لباس شخصی و گروهی از بازاریان است.

برخی رسانه های اینترنتی که مخالف دولت ایران هستند، گزارش داده اند که حتی یکی از بازاریان در این درگیری ها مجروح شده است.

اعتصاب در بازار تهران که مهم ترین مرکز بازرگانی ایران محسوب می شود امری کم سابقه است.

پائیز دو سال پیش بازاریان تهران در اعتراض به اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده توسط دولت محمود احمدی نژاد، بازار را تعطیل کردند.

دولت آقای احمدی نژاد برای جلب رضایت بازاریان اجرای قانون مذکور را متوقف کرد.


 
 

Things you can do from here:

 
 

ديدار مادران عزادار با مادر مجيد توكلي

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via آر اس اس on 7/8/10

جمعي ازمادران عزادار در آستانه 18 تير،‌ سالروز حمله به كوي دانشگاه توسط نيروهاي انتظامي و لباس شخصي ها به ديدار خانواده مجيد توكلي، شرف جنبش دانشجويي ايران رفتند تا همدردي مادران را با مادر مجيد كه اين روزها يكبار ديگر سخت نگران سلامتي اوست اعلام نمايند.

در مسير سفر خود به شيراز مادران عزادار به مناسبت سالروز درگذشت كوروش كبير، از اولين بنيان گذاران حقوق بشر در جهان به پاسارگاد رفتند تا ضمن زيارت آرامگاهش با او درددل كرده و از حال و روز فرزندانش بگويند، با او بگويند پس از گذشت 2500 سال از ثبت اولين منشور حقوق بشر توسط او ايران در حسرت تحقق ابتدايي ترين فرمانهاي حقوق بشريش شاهد تحمل چه ظلم ها و جناياتي عليه بهترين فرزندان اين تمدن كهن است. در دادخواستي كه مادران براي كوروش نوشتند آمده است:

كوروش آسوده نخواب زيرا ما مادران داغدار براي دادخواهي به پيش آمديم، چرا كه:

بعد از گذشت 2500 سال از فرمان حقوق بشر توسط تو، در كشورت به اسيران دربند تجاوز و شكنجه روا مي دارند،‌ زنان كشورت را وحشيانه به بند مي كشند و آنها را به اسارت مي گيرند.

مادران عزادار (پارك لاله)

همچنين در ادامه شعر بزرگ بانوي شعر ايران، سيمين بهبهاني، توسط يكي از مادران خوانده شد:

هرگز نخواب كوروش

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد

رستم در اين هياهو گرز گران ندارد

روز وداع خورشيد زاينده رود خشكيد

زيرا دل سپاهان نقش جهان ندارد

بر نام پارس دريا نامي دگر نهادند

گويي كه آرش ما تير و كمان ندارد

درياي مازني ها بر كام ديگران شد

دارا كجاي كاري؟!

دزدان سرزمينت بر بيستون نويسند

اينجا خدا ندارد!

هرگز نخواب كوروش اي مهر آريايي

بي نام تو وطن نيز نام و نشان ندارد

پس از آن مادران سفر خود را ادامه داده و به ديدار خانواده مجيد رفتند و با استقبال صميمانه خانواده او روبرو شدند.

در اين ديدار مادران به مادر مجيد گفتند چقدر آرزوي اين ديدار را داشتند و در طول اين ده ماه به ازاي هر خبري كه از دردها و رنج هاي مجيد به گوششان رسيد همراه با خانواده او دلشان به درد آمد و با شنيدن اندك خبر خوش از حال مجيد مثل توقف اعتصاب غذاي او يا انتقال به بند عمومي كمي نفس راحت كشيدند. مادران گفتند مجيد به درستي شرف جنبش دانشجويي لقب گرفت ولي علاوه بر آن او مايه افتخار و سربلندي تمامي مادران و پدران ايران است و ما به داشتن فرزنداني چون مجيد چقدر به خود مي باليم. به او گفتند وقتي نامه مجيد را پس از اعدام فرزاد كمانگر و … مي خواندند احساسي توام با غم سنگين و سرمستي داشتند، غم و دردي سنگين براي از دست دادن فرزند و معلمي چون فرزاد و سرمست از غرور داشتن فرزندي شجاع و انديشمند چون مجيد.

مادر مجيد از دردهايش گفت، از دوران سخت و طولاني انفرادي مجيد كه بيش از 4 ماه طول كشيد و در طول اين مدت مجيد هيچ تماسي با خانواده نداشت و از فرزاد گفت كه در طول اين مدت چند بار با خانواده مجيد تماس گرفت، از اولين باري كه خود را معرفي كرد و گفت مجيد در بند انفرادي است و من هر خبري كه از او بگيرم به شما اطلاع مي دهم و از دفعات بعدي كه هر بار خبري از مجيد به او ميداد و ديگر خود را معرفي نمي كرد ولي او را از صدايش مي شناخت و اينكه از شنيدن خبر اعدام فرزاد براي 24 ساعت مات و مبهوت بود و حتي مجيد را از ياد برده بود و هنوز هم نمي تواند آن را باور كند.

بعد از گذشت بيش از 4 ماه مجيد اولين تماس را با مادرش گرفت و او چقدر بي تاب شنيدن صدايش بود و اينكه هيچ وقت دلش نمي خواهد منزل را ترك كند، نكند مجيد زنگ بزند و او نباشد،‌ از گريه هاي دلتنگيش گفت، از تن بيمار و رنجورش گفت كه اجازه مسافرت ندارد از اين رو نمي تواند حتي به ملاقات مجيد برود. از سختي مسافرت 13 تا 15 ساعته براي داشتن ملاقات 10 دقيقه اي و آن هم كابيني توسط پدر و يا برادر مجيد با مجيد گفت.

از مكالمات خود با مجيد مي گويد كه يكبار به مجيد گفت: خدايا آخه 4 ماه انفرادي و جواب مجيد كه به طنز مي گويد: مادر خدا را هم در انفرادي به بند كشيدند و صداي تو را نمي تواند بشنود، از روحيه بالاي مجيد گفت و اينكه مجيد هيچگاه از دردهاي خود نمي گويد و هميشه مي گويد كه خوب است و جاي نگراني نيست ولي مادر دردها و بيماري هايش را از صدايش مي شناسد.

مادر از تلاش خستگي ناپذير مجيد براي ورود به دانشگاه مي گويد، از بي خوابي هاي شبانه و اينكه گاهي وقتي پدرش ساعت سه يا چهار نيمه شب به مجيد سر ميزد مي ديد او درحالي كه كتابش بر روي سينه اش قرار گرفته به خواب رفته است.

مادر مي گويد مجيد 6 سال پيش براي ثبت نام در دانشگاه اميركبير به تهران آمد اما انگار اسمش را در زندان اوين نوشته باشيم چون از اين 6 سال، چهار سال را در اوين بسر برده و ما ياد شعار پر مغز مردم افتاديم كه: ايران شده بازداشتگاه، اوين شده دانشگاه.

مي گويد از دادستاني زنگ زدند كه چرا با رسانه هاي خارجي صحبت مي كني و من گفتم: چه كنم؟ من چطور بايد صدايم را به شما برسانم؟ چطور بايد دردهايم را بگويم، مجيد 4 ماه انفرادي بود و من به اندازه 40 ماه حرف دارم اگر گوش كنيد الان همه آنها را به شما هم مي گويم.

مادر از نگراني فعليش مي گويد از بيماري مجيد و اينكه پزشكان زندان مي گويند امكانات و تخصص درمان مجيد را ندارند. از مسئولان مي خواهد تا اجازه دهند مجيد زير نظر پزشكان متخصص درمان شود و شماره حسابي بدهند كه هزينه درمان او را واريز كنند تا مجيد درمان شود. او مي گويد وقتي بچه ام را دستگير كردند او كاملا سالم بود پس آنها مسئول سلامتش هستند.

او مي گويد ما كه به هر صورت اين همه درد و غم را تحمل مي كنيم ولي آنها بيشتر لطمه مي خورند. آنها چه خواهند كرد؟ چه دارند تا جواب خدا و ملت را بدهند؟

مادران در پايان ديدارشان از مادر مجيد خواستند تا سلام گرم همه مادران را به مجيد برسانند و آرزو كردند تا هرچه زودتر شاهد آزادي مجيد باشند و به استقبال آزاديش بروند.

مادران عزادار ضمن آرزوي سلامتي هرچه سريعتر براي مجيد، آزادي بي قيد و شرط مجيد و مجيدها را خواستارند.

مادران عزادار

تیر 1389

انتشار:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

حضور هزاران نفر برسر مزار شهدای راه آزادی در آستانه ١۸ تیر

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 7/8/10

جـــرس: در آستانه ١۸ تیرماه، جمع گسترده ای از مردم و حامیان جنبش سبز، بعد از ظهر پنجشنبه ١۷ تیرماه ۸۹، با تجمع در بهشت زهرای تهران، یاد و خاطرۀ شهدای جنبش و بویژه بازداشت شدگان ١۸ تیر گذشته که در بازداشتگاه کهریزک جان باختند را گرامی داشتند.


براساس گزارش كانون حمایت از خانواده های جان باختگان و بازداشتی ها، امروز پنجشنبه عصر در ساعت شش بعد از ظهر، تا هشت، بیش از دو هزار نفر بصورت گروههای چندین نفره بر مزار عزیزانشان و همچنین شهدای جنبش حاضر شده و یادشان را گرامی داشتند .


در هجدهم تیرماه سال گذشته و در جریان اعتراضات پس از انتخابات، محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد كامرانی و همچنین رامین آقازاده قهرمانی، دستگیر شدند و پس از چند روز شکنجه و انتقال به بازداشتگاه کهریزک، بر اثر شدت آسیب های وارده، جان باختند.


گفتنی است از ساعات نخستین بامداد، نیروهای ضد شورش و همچنین لباس شخصی ها، با استقرار در مسیر و همچنین محل بهشت زهرا، هرگونه تحرکی را کنترل می کردند.


هنوز از برخورد ماموران یا بازداشت مردم و حاضرین، گزارشی منتشر نشده است.


هجدهم تیرماه، یادآور قیام خونین دانشجویان دانشگاه تهران و حملات لباس شخصی ها و یگان ویژه پاسداران به کوی دانشگاه تهران و سپس دانشگاه تبریز در سال ۷۸ است.
در جریان آن حوادث تعداد زیادی  بازداشت، زخمی و ناپدید شدند ولی آماری رسمی از جانباختگان هرگز منتشر نشد.



 
 

Things you can do from here:

 
 

مراسم سالگرد شهادت محسن روح الامینی هفته آینده برگزار خواهد شد

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 7/8/10

جـــرس: مراسم بزرگداشت محسن روح الامینی، از شهدای حوادث بعد از انتخابات و قربانیان بازداشتگاه کهریزک، پنجشنبه آینده ٢۴ تیرماه ۸۹ در قطعه ٢٢٢ بهشت زهرای تهران برگزار خواهد شد.


مرحوم روح الامینی دانشجوی دانشگاه تهران و از بازداشت شدگان ١۸ تیر ۸۸، بعد از انتقال به بازداشتگاه کهریزک و شکنجه های فراوان، در مسیر انتقال از کهریزک به اوین، با اتوبوس های نامناسب و ازدحام بسیار زندانیان، ناگهان از هوش رفته و بعد از انتقال به بیمارستان، به شهادت می رسد.


به گزارش كانون حمايت از خانواده هاي جان باختگان و بازداشتي ها، مراسم سالگرد شهادت وی، عصر پنجشنبه ٢۴ تیرماه، توسط خانواده و دوستانش در قطعۀ ٢٢٢ بهشت زهرا برگزار خواهد شد.


پدر وی مشاور ارشد محسن رضایی، کاندیدای اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری دهم بود.


گفتنی است در جریان شکنجه و ضرب و شتم بازداشت شدگان ١۸ تیر ۸۸ در بازداشتگاه کهریزک، محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد كامرانی و همچنین رامین آقازاده قهرمانی، جان باختند.


 
 

Things you can do from here:

 
 

پزشک اوین در مورد نرگس محمدی: یک زهرا کاظمی دیگر درست نکنید

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 7/8/10

جرس: نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر که روز دهم تیرماه پس از ۲۲ روز بازداشت آزاد شد، به دلیل اختلالات عصبی ناشی از دوران بازجویی همچنان در بیمارستان به سر می‌برد.

 

تقی رحمانی همسر وی به دویچه‌وله گفت که خانم محمدی به ناگاه بیهوش شده و تمام عضلات بدنش دچار فلج موقت می‌شود و دو تا سه ساعت طول می‌کشد تا وی دوباره به حالت عادی باز گردد.

 

به گفته‌ تقی رحمانی خانم محمدی اولین بار در روز ۲۷ خرداد یعنی یک هفته پس از بازداشتش دچار بیهوشی ناگهانی می‌شود ولی مسئولان زندان از آزادی او خودداری کرده و بازجویی از او در شرایط سخت و ناگوار را ادامه می دهند.

 

تقی رحمانی می‌گوید همسرش سه سال پیش هنگام زایمان فرزندان دوقلویشان دچار آمبولی شده و نامه‌ای از پزشکش دارد که در آن تاکید شده آمبولی می‌تواند خطر مرگ داشته باشد.

 

این فعال ملی مذهبی اضافه می‌کند که این نامه را در روز ۲۶ خرداد به دادستان تهران تحویل داده و دادستان هم با آزادی خانم محمدی به دلیل شرایط ناگوار جسمی موافقت کرده اما با این وجود وی تا روز دهم تیرماه در زندان و تحت بازجویی نگه داشته می‌شود.

 

به گفته‌ آقای رحمانی حتی پزشک اوین پس از اولین بیهوشی ناگهانی نرگس محمدی در زندان به مسئولان زندان می‌گوید: "یک زهرا کاظمی دیگر درست نکنید."

 

زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادایی بود که در زندان اوین در اثر ضرب و شتم دچار ضربه مغزی شد و درگذشت.
 


 
 

Things you can do from here:

 
 

به رغم مجوز دادستانی، خانواده تاجیک موفق به ملاقات با وی نشدند

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 7/8/10

اخبار زندانیان سبز


جرس: بر اساس مجوزي كه دادستان تهران براي ملاقات با عبدالرضا تاجيك صادر كرده بود خانواده او بايد رور پنج شنبه 17 تير ماه او را ملاقات مي‌كردند اما مسئولان زندان اوين از دادن ملاقات به خانواده عبدالرضا تاجيك امتناع كردند.

 
به گزارش کانون مدافعان حقوق بشر، همين مساله باعث شده است تا بيم از سلامتي عبدالرضا تاجيك شدت يابد و پيش از هر زمان ديگري خانواده او را نگر ان سازد.

 
البته وخامت وضع جسماني نرگس محمدي هنگام آزادي از زندان نيز اين نگراني را تشديد كرده است چون به نظر مي‌رسد مسئولان دولتي با خشونت و شدت بيشتري با فعالان حقوق بشر برخورد مي كنند. در حال حاضر اين پرسش مطرح است كه اگر حال عبدالرضا تاجيك خوب است و در سلامتي به سر مي‌برد چرا خانواده او نتوانسته‌اند به رغم داشتن مجوز از سوي دادستان با او ملاقات كنند.

 

عبدالرضا تاجیك همكار رسانه‌اي كانون مدافعان حقوق بشر و روزنامه نگار است كه با روزنامه‌هاي اصلاح طلب زيادي مانند خرداد، فتح، شرق و كارگزاران در سال‌هاي گذشته فعاليت داشته است.

 

او در 22 خرداد ماه امسال يعني درست همزمان با سالگرد انتخابات پر خرف و حدیث دهمين دور از رياست جمهوري ايران براي سومين بار بازداشت شد و هنوز از او اطلاعي در دست نيست.


بهزاد عرب گل جانباز جنگ تحمیلی، با قرار وثیقه آزاد شد


بهزاد عرب گل رئیس ستاد منطقه چهار میرحسین موسوی روز چهارشنبه ۱۶ تیر ماه با وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.


به گزارش هم میهن، بهزاد عرب گل جانباز جنگ تحمیلی است، او در حالی که هنوز ترکش های جنگ را در بدنش حمل می کند مدت ۴ ماه در زندان اوین بدون هیچ مراقبت ویژه ای بازداشت بود.

 

بهزاد عرب گل تنها ۱۷ سال داشت که برای دفاع از وطنش به جبهه رفت و مجروح شد، او تاکنون از هیچیک از حقوق و مزایای جانبازی استفاده نکرده است. او اکنون یک فرزند دارد و تا قبل از بازداشت برای تامین زندگی به کار ساختمانی مشغول بود.

 

پس از وقایع روز عاشورا به بهانه اینکه او شبیه کسی بوده که در تظاهرات روز عاشورا حضور داشته شبانه به منزل او یورش بردند اما عرب گل آن روز برای انجام کاری در شهرستان به سر می برد.

 

حمله‌های چندین و چند باره به منزل او و تحت فشار قرار دادن خانواده او باعث می شود او در اسفند ماه خود را به اداره اطلاعات معرفی کند. او مدت دوماه در سلول انفرادی تحت فشار های شدید بازجو ها بود، بازجو ها اصرار داشته‌اند او اتهام حمله به گارد و ضرب و شتم را بپذیرد. اما علی رغم تمامی فشارها او هیچ یک از این اتهامات را نپذیرفت.

 

او روز چهارشنبه ۱۶ تیر ماه با وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.

 

بی‌خبری از وضعیت روزیتا واثقی


از وضعیت رزیتا واثقی شهروند بهایی در بند که از اسفند ماه سال گذشته در بازداشت شده اطلاعی در دست نیست.

 

به گزارش هرانا، خانواده نامبرده طي روزهاي گذشته به اداره اطلاعات مشهد مراجعه كرده اند كه در پاسخ به ايشان گفته شده فرزندشان در تاريخ 12 خرداد شماره زنداني گرفته و به زندان وكيل آباد منتقل شده است ولي پس از مراجعه به زندان و دادسرا، مسئولان مربوطه از وجود چنين شخصي در زندان وكيل آباد اظهار بي اطلاعي كرده اند.

 

قابل توجه است كه در تاريخ 6 تيرماه براي آزادي رزيتا واثقي از خانواده اش وثيقه ملكي معادل 50 ميليون تومان اخذ شده ولي تاكنون هيچ اقدامي در اين مورد انجام نشده است.

 

طبق آخرين اخبار واصله، نامبرده نزديك به چهار ماه است در حبس انفرادي است و براي امضاء تعهدي كتبي مبني بر عدم تبليغ آئين بهايي به شدت تحت فشار قرار دارد كه سرباززدن وي از اين تعهد موجب فشارهاي بيشتر بر وي شده است.


انتقال مختار اسدی به بند 209 زندان اوین


مختار اسدی از فعالان کانون صنفی معلمان ایران روز سه شنبه پانزدهم تیرماه، به بند 209 زندان اوین منتقل شد.

 

به گزارش آژانس خبری موکریان، از اتهامات احتمالی این فرهنگی کرد که منجر به بازداشت وی شده خبری در دست نیست.

 


گفتنی است مختار اسدی که روز دوشنبه هفتم تیر ماه جاری در کرج بازداشت شده، پیشتر نیز به دلیل فعالیت‌های صنفی مدتی را در تبعید سپری کرده بود.

 


تمدید قرار بازداشت مختار هوشمند برای یک ماه دیگر

 

قرار بازداشت مختار هوشمند، فعال هنری و مسئول انجمن هنرهای تجسمی مریوان، پس از سپری کردن بیش از یک ماه در بازداشتگاه اطلاعات سنندج، به مدت یک ماه دیگر تمدید شد.

 

به گزارش روانیوز، یکی از نزدیکان مختار هوشمند با اعلام این خبر گفت: با وجود نگهداری غیرقانونی مختار هوشمند به مدت یک ماه و سپس تمدید قرار بازداشت موقت وی به مدت 10 روز مسئولان قضایی برای بار دوم اعلام کرده اند این قرار به مدت یک ماه دیگر تمدید شده است.

 

وی هم چنین خبر داد که در طول یک ماه گذشته، خانواده هوشمند از هرگونه تماس تلفنی با وی محروم بوده و از انجام هر گونه مصاحبه با رسانه ها منع شده اند.

 

نیروهای امنیتی در همان روز بازداشت مختار هوشمند هم به خانواده‌ این هنرمند گفته بودند از اعلام خبر دستگیری و مصاحبه با رسانه‌ها خودداری کنند.

 

پیش تر برخی از منابع خبری از رایزنی های خانواده جهت اخذ وکیل خبر برای وی خبر داده بودند، اما این شخص نزدیک به این فعال هنری کُرد می گوید که تلاش هایشان برای اخذ وکیل تا این لحظه بی نتیجه مانده است.

 

مختار هوشمند، نقاش، فعال فرهنگی، مسئول انجمن هنرهای تجسمی شهر مریوان و دبیر اجرایی جشنواره سالانه طراحی مناطق کردنشین است که در سال های گذشته نمایشگاه های متعددی در زمینه هنرهای تجسمی در مریوان و دیگر شهرهای کردستان برپا کرده بود.

 

مختار هوشمند در تاریخ دو خرداد ماه 1389 بازداشت شده بود.


محکومیت جهانگیر عبدالهی به پنج سال حبس تعلیقی

 
جهانگیر عبدالهی فعال دانشجوی کرد دیروز چهارشنبه، شانزدهم تیرماه از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی به پنج سال حبس تعلیقی محکوم شد.

 

به گزارش هرانا، جهانگیر عبدالهی به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی از طریق همکاری با احزاب کردی" به پنج سال زندان تعلیقی محکوم شده است.

 

عبدالهی دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران و دبیر کانون فرهنگی دانشجویان کرد دانشگاه تهران است.

 

این فعال دانشجویی بهمن ماه سال گذشته در جلوی خوابگاه دانشگاه تهران از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد و چندین ماه را تحت فشار و شکنجه‌ جسمانی در زندان اوین به سر برد.

 

در طی مدت بازداشت بازجویان پرونده بارها وی را تهدید کرده بودند که مانند دیگر زندانیان سیاسی کرد اعدامش خواهند کرد.

 

گفتی است جهانگیر عبدالهی به تازگی و با سپردن وثیقه 100 میلیون تومانی به طور موقت از زندان آزاد شده بود.


 ۱۷ فعال مدنی بازداشتی در زندان اطلاعات تبریز 
 

 با انتقال حسن رحیمی بیات از فعالان مدنی ،به زندان اطلاعات تبریز، تعداد فعالان مدنی بازداشتی در سلول‌های انفرادی این زندان به ۱۷ نفر رسید.


به گزارش سایت خبری سانانیوز، حسن رحیمی بیات، از فعالان شناخته شده حرکت ملی آذربایجان و از فعالان حقوق بشر که در تاریخ ۱۲ تیرماه ۸۹ در محل کار خود بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شده بود، برای بازجویی های بیشتر به اطلاعات تبریز منتقل شده است.

با انتقال این فعال مدنی ساکن کرج، به زندان اطلاعات تبریز، هم‌اکنون ۱۷ نفر از فعالان مدنی در این زندان در بازداشت به سر می‌برند که اسامی آنها به شرح زیر است:

 آیت(یوروش) مهرعلی بیگلو- ۶۰ روز، آیدین خواجه‌ای- ۵۱ روز، بهبود قلی‌زاده- ۵۰ روز، بهمن نصیرزاده- ۴۸ روز، دکتر علیرضا عبداللهی- ۴۸ روز، مهندس شهرام رادمهر- ۴۶ روز، دکتر لطیف حسنی- ۴۶ روز، استاد اکبر آزاد- ۴۵ روز، حمیده(پینار) فرج زاده- ۴۵ روز، حیدر(یاشار) کریمی- ۳۱ روز، مهندس محمود فضلی- ۳۱ روز، نعیم احمدی- ۲۵ روز، مهندس ابراهیم رشیدی- ۲۵ روز، یونس سلیمانی- ۲۲ روز، زهرا فرج زاده- ۱۹ روز، شکرالله قهرمانی فرد- ۱۷ روز و حسن رحیمی بیات- ۶ روز.

 

گفتنی است رحیمی بیات، پیش از این نیز در شهریور ماه ۱۳۸۷ همراه با یک گروه ۲۰ نفره در یک مراسم افطاری بازداشت شده و در بندهای ۲۴۰ و ۲۰۹ اوین به مدت قریب به ۴۰ روز در انفرادی به سر برده است.
 


 
 

Things you can do from here: