۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

سال نگرانی و سرگردانی برای آیت‌الله خامنه‌ای

رهبری در سال 88

سال نگرانی و سرگردانی برای آیت‌الله خامنه‌ای

مهدی خلجی

سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت، آیت الله علی خامنه‌ای هفتاد ساله و رهبری او بیست ساله شد. اما کسی، حتی خود او، گمان نمی‌برد این سال، غافل‌گیرانه، نقطه‌ عطفی در حیات سیاسی او و نیز تاریخ معاصر ایران باشد.

در جمهوری اسلامی، مانند دیگر حکومت‌های غیردموکراتیک، انتخابات، نمایش پشتبانی توده از حکومت است، نه روشی مسالمت‌آمیز برای گردش قدرت. مهم نیست انتخابات درباره‌ چیست، ریاست جمهوری، مجلس یا شورای شهر، هرچه باشد از نظر حکومت «حضور حماسه‌آفرین و پرشور مردم»، «بیعت تازه با ولی امر مسلمین جهان»، يعنی آيت الله خامنه‌ای نیز هست. سالی که گذشت بیعت‌وارگی انتخابات، با پشتیبانی مطلق آیت الله خامنه‌ای از محمود احمدی نژاد، تشدید شد و خصلت تازه‌ای به انتخابات دهم ریاست جمهوری داد. انتخابات، رقابت میان دو یا سه نامزد بر سر دستیابی به صندلی ریاست جمهوری نبود و به ويژه با واکنش خشونت‌آمیز نظامیان به تظاهرات‌کنندگان، معنای انتخابات تغییر کرد. اعتراض‌های پس از انتخابات، آیت الله خامنه‌ای را آماج گرفت و از احمدی‌نژاد تنها به مثابه‌ی یکی از گناهان پرشمار وی یاد شد.

آیت الله خامنه‌ای در بیست سال، سایه‌ی اقتدار خود را تا جای ممکن تا دورترین کنج‌های جامعه، فرهنگ و سیاست گسترد؛ اما سال هشتاد و هشت، با نهادن تمام تخم مرغ‌های خود در سبد تندرو سیاست‌ستیزی چون احمدی‌نژاد، نه تنها مشروعیت شخص خود که جایگاه رهبری جمهوری اسلامی يا ولایت فقیه را برای همیشه به مخاطره انداخت.

آیت الله خامنه‌ای که با قدرت دادن به سپاه پاسداران، اقتدار سیاسی فراوانی برای خود دست و پا کرده بود، در چنبره‌ تناقض‌های جمهوری اسلامی، از جمله انتخابات در مقام روشی دموکراتیک در خدمت آرمانی استبدادی، گرفتار شد و با نظامی‌کردن مطلق رژيم سیاسی، از رهبری جمهوری اسلامی به فرماندهی (کل قوا) سپاه پاسداران تنزل پیدا کرد. آيت الله خامنه‌ای در این سال، بیش از هر سال دیگر، از «سکوت» یا «عدم بصیرت نخبگان» شکوه کرد و اعتراف نمود که حلقه‌ پیرامون او روز به روز تنگ‌تر می‌شود. نخبگان سیاسی درون حکومت روز به روز خط او را کم‌تر خواندند. حتی محمود احمدی‌نژاد که مستظهر به پشتیبانی او به قدرت رسید، دستور او را درباره اسفندیار رحیم مشائی نادیده گرفت و به رغم خواست روحانیان و رهبری، مشائی را به سمت ریاست دفتر خود منصوب کرد.

سال هشتاد و هشت، سال اشتباهات بنیادی و بی‌شمار آيت الله خامنه‌ای است. وی گمان برد یک‌دست‌تر کردن حکومت با نیرومندتر کردن طبقه‌ نظامیان به بقا و ثبات قدرت او یاری می‌کند. اما نه تنها تاریخ جمهوری اسلامی نشان داده که این نظام هرگز يک‌دست‌پذیر نیست، بل‌که خود پیش‌بینی نمی‌کرد بهای انحصار قدرت، خریدن خشم مردم است. آيت الله خامنه‌ای این بار در خیابان‌های تهران و قم از زبان مردم چیزهایی درباره‌ی خود شنید که شاید هرگز گمان نمی‌برد: «مرگ بر خامنه‌ای، خامنه‌ای قاتله، ولایت‌اش باطله، ای رهبر آزاده، تجاوز هم آزاده؟» او باید به این فکر فرورفته باشد که این سخنان لابد دیرزمانی در دل می‌گذشته که اکنون به زبان سرریز کرده و چه پیش آمده که مردم در وانمایی کینه و کدورت جان خود این اندازه دلیر شده‌اند؟

سال هشتاد و هشت برای آیت الله خامنه‌ای سال ترس بود. بیشترین خشونت را اعمال کرد، کمترین بهره را گرفت و هراس‌اش زائل که نه، روزافزون شد. از آن طرف، این سال، برای مردم سال نترسیدن بود، سینه سپر کردن و گفتن آشکار و بی‌پروایی از هزینه دادن.

سال هشتاد و نه، برای آیت الله خامنه‌ای احتمالاً دشوارتر از سالی است که گذشت. تیغ‌های او، از تبلیغات و ترویج دروغ گرفته تا تهمت جاسوس زدن به هر تنابنده‌ای و تجاوز به زندانیان زن و مرد، زیر خون خشونت‌های رفته کند شده‌ است، اما هیچ‌ يک از آن تیرها و تیغ‌ها رگی از بحران سیاسی کنونی نبریده و بل این بحران را تنومندتر و مهیب‌تر کرده است. انگاشت‌های او درباره‌ «تهاجم فرهنگی»، «انقلاب مخملی» و «جنگ نرم»، گواه آن است که آیت الله خامنه‌ای در چاره‌اندیشی برای بحران‌های بنیان‌افکن، امر غیرسیاسی را به سیاسی بدل می‌کند و راه مقابله با امر سیاسی را تنها اعمال خشونت می‌داند.

برای رهبران جنبش سبز، سال هشتاد و نه، سال صبر و استقامت است، اما برای آیت الله خامنه‌ای احتمالاً سال نگرانی و سرگردانی است. سیاست‌های اقتصادی محمود احمدی‌نژاد، پیامدهای زیان‌مندی به بار می‌آورد که تنش میان دولت و مجلس را نیرومندتر خواهد کرد. بن بست هسته‌ای و بیشترشدن فشارهای بین المللی، انزوای فزاینده‌ای برای ایران در سطح منطقه‌ای و بین المللی در پی می‌آورد. نارضایتی‌های عمومی، انگیزه‌ حتی روحانیان وام‌دار و طرف‌دار رژيم را برای حمایت آشکار از احمدی نژاد پریده رنگ‌تر می‌کند.

فتوای آیت الله خامنه‌ای درباره‌ چهارشنبه‌سوری، «سرنمون‌وار» است؛ يک نمونه‌ی الگو برای شناخت رفتار سیاسی اوست. آیت الله خامنه‌ای در تبدیل کردن موافق نظام به بی‌اعتنا و تبدیل سریع بی‌اعتنا به مخالف نظام چیره‌دستی حیرت‌انگیزی نشان داده است. فتوای چهارشنبه سوری، حتی نوجوانان روستاهای دورافتاده را نیز در قالب «آکتورها» يا «بازیگران» و کنش‌گران سیاسی تعریف کرد.

سال آينده، شیب رهبری آيت الله خامنه‌ای تندتر می‌شود. اختلاف میان نخبگان، بسیاری از آنان را از حلقه‌ی خاصان او دورتر خواهد کرد. رهبر تنها و محاصره‌شده در میان نظامیان و دل‌گرم به سلاح و کلید زندان، سخت اندیشناک خواهد بود و به احتمال زیاد از سر دلهره و استیصالِ «غریق‌وار» بر سیاهه‌ی خطاهای خود بس بسیار خواهد افزود. سال هشتاد و نه، سالی مهم در آینده‌ای است که آیت الله خامنه‌ای نقش اندکی در آن بازی خواهد کرد.




-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر