۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

سیداحمد هاشمی نژاد: عده ای بی هویت و بدون سبقه انقلابی یاران امام و داسوزان ...

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via .: سحام نيوز :. by yar on 1/27/11

حجت السلام والمسلمین سیداحمد هاشمی نژاد اخوی مبارز شهید آیت الله سید عبدالکریم هاشمی نژاددر مصاحبه ای اختصاصی با سایت تغییر؛ اصولگرایان را به دو دسته با منطقی و عاقل – سنتی افراطی بی منطق تقسیم بندی کرد و گفت:" معتقدم اختلاف نظر و شکاف جدی فی مابین این دو جریان شکل گرفته است و تلاش برای ایجاد وحدت میان آنها بی فایده است."

سیداحمد هاشمی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود با سایت تغییر ضمن آنکه احمدی نژاد را فردی قانون گریز و مخالف قانون اساسی برشمرد، افزود: " ایشان هم به مجلس اهانت کرده اند هم به قوه قضائیه و هم به مجمع تشخیص مصلحت و در واقع به رهبری نظام اهانت کرده اند و هیچ کس هم نیست که بازخواست کند! "

متن گفتگوی اختصاصی سایت تغییر با حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد هاشمی نژاد به شرح زیر است:

جهت آشنایی مخاطبین عزیز ابتدا خواهشمندم از سوابق و زندگی خود بگویید.

ضمن تشکر، حضور شما را در ایام دهه فجر به فال نیک می گیرم و وظیفه خود می دانم به عنوان یک بچه انقلابی فرارسیدن این ایام را به ملت عزیز ایران تبریک و تهنیت عرض کرده و برای شادی ارواح طیبه شهدا و امام راحل درود بی کران می فرستم. امیدوارم خداوند توفیق تداوم راه شهدا و امام شهیدان را به ما بخصوص متولیان امور بدهد و در اینراه جهت تکامل و رشد انقلاب سعی در اصلاح امور داشته باشیم و از این کلمه اصلاح نهراسیم چرا که امام حسین (ع) فرمودند: " من به قصد اصلاح امت جدم قیام کرده ام"

بحث شما، دیروز و امروز و فردای ماست که ناخدا گاه ما را به یاد این برنامه تلوزیونی می اندازد که امروزش به دلیل آنکه دو تا همفکر با خودشان بحث می کنند هیچ جاذبه ای برای مردم ندارد ! و اما در مورد دیروز خودم. بنده از سال 1350 وارد مبارزه جدی شدم. با جذب نیروهای مختلف و انجام کارهای تشکیلاتی شکل جدی تری به مبارزات علیه رژیم شاه دادیم. از پخش اعلامیه های حضرت امام تا مخالفت با حزب رستاخیز. به همین دلایل توسط ساواک به همراه تعدای از دوستانمان بازداشت شدیم و بنده به دو سال حبس محکوم شدم. بعد از یکسال و نیم بازداشت به محض آزاد شدن دوباره گروه را تقویت کردیم و در این مرحله با حمایت مالی و معنوی آیت الله طالقانی یک عدد اسلحه نیز تهیه کردیم. بعد از این مرحله مبارزاتی بود که مجددا بازداشت شدم و با توجه به اینکه اتهامات وارده را قبول نکردم و حتی برای خود وکیل نیز نپذیرفتم و وکیل تسخیری آنها را نیز رد کردم، حکم 12 سال حبس را برای بنده صادر کردند. البته ساواکی ها برای کاهش دوران محکومیت به من پیشنهاد دادند تا قانون اساسی و انقلاب سفید را قبول کنم که بنده نیز قبول نکردم لذا حکم تجدید نظر هم تائید و 12 سال محکومیت خود را در زندانهای حصارک مشهد، لشکر 77 خراسان، زندان شهرداری مشهد، زندان قصر تهران و زندان اوین تهران که سخت ترین و هولناک ترین آنها کمیته مشترک ضد خرابکاری زمان شاه بود که توسط ساواک اداره میشد و به قتلگاه خیلی بیشتری شبیه بود تا یک زندان! در این دوران با شخصیتهای مختلفی زندانی بودیم از جمله آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله خامنه ای و شخصیتهای غیر روحانی همچون شهید رجایی، بهزاد نبوی، دکتر شریعتی و بسیاری دیگر از شهداء و شخصیتهای فعلی نظام.

بعد از پیروزی انقلاب و شهادت حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم هاشمی نژاد به دست منافقین و عقب افتادگی از درس جهت پیگیری و ادامه تحصیل مشهد را رها و به شهر قم رفتیم و در جوار بزرگانی همچون آیت الله منتظری و آیت الله فاضل لنکرانی کسب علم کردیم. در سال 70 به تهران آمده و به عنوان مسوول نمایندگی ولی فقیه در فرودگاه های کشور تا سال 76 خدمت کردم. در همین سال به دلیل حمایت صریح بنده از کاندیداتوری آقای خاتمی، عذر مرا خواستند. سپس به عنوان مشاور فرهنگی و اجتماعی وزیر راه و ترابری آقای حجتی مشغول به کار شدم. تا اینکه در سال 88 به دلیل حمایت از آقای میرحسین موسوی، آقای هاشمی اصل که قائم مقام وزیر کشور بودند مرا احضار کردند و خواستار استعفای بنده شدند و عذر مرا خواستند و من نپذیرفتم و گفتم خود وزیر باید این موضوع را از من بخواهد البته گویا همه چیز از قبل مشخص و تنظیم شده بود و با تلفن به آقای بهبهانی وزیر فعلی راه و ترابری ما خدمت ایشان رفته و نهایتا با توجه به اینکه متوجه شدم دیگر نمی توان با این مجموعه خدمت کرد یکسال و نیم کسری خدمت خود را با جانبازی و جبهه خود تطبیق داده و نهایتا به یک بازنشستگی اجباری ختم شد. چه شده بود که به فاصله چند روز بعد از انتخابات ما که رزمنده و جانباز و خانواده شهید هستیم به یکباره خطر جدی برای نظام محسوب شدیم! هم اکنون مشغول مطالعات شخصی و تدوین کتاب خود هستم و مقالات علمی و دینی را تهیه و تدوین کرده که اولین شماره آن در روزنامه آرمان به تاریخ ششم بهمن ماه منتشر گردیده است. این بود اختصاری از دیروز و امروز ما.

با توجه به اینکه جنابعالی از مبارزین انقلابی و زندانیان دوران رژیم سابق بوده اید، نظرتان نسبت به برخوردهای پس از انتخابات چیست؟

شرایط رژیم گذشته بسیار سخت بود. ابتدای اعرایضم هم گفتم که باید به سوی اصلاحات برویم و باید بازنگری انجام شود که انقلاب و شهدا و امام چه اهدافی داشتند و ما امروز در کجای کاریم. قطعا ما تا رسیدن به جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه فاصله زیادی داریم و این تنها صحبت بنده نیست بلکه آیت الله خامنه ای نیز بدان اشاره کرده اند. زمان شاه شکنجه های جسمانی بسیار وحشتناکی بود ولی به هر حال ترور شخصیتی افراد که امروز انجام می شود به مراتب سخت تر از ترور شخصیتی است که این مساله در شان نظام نیست. حدیثی داریم که " ابروی مومن از احترام کعبه بالاتر است. و طبعا اهانت به مومن از اهانت به کعبه بالاتر است". رهبری انقلاب و بسیاری از مراجع نیز اخیرا در احادیث قبل از درس خود در بحث احترام و آبروی مومن تاکید فراوانی می کنند. لذا باید افرادی که خود را طرفدار ولایت فقیه و رهبری می دانند خوب است که به فرمایشات ایشان عمل کنند و از توهین و اهانت به شخصیتها دست بردارند. اما می بینیم عده ای به بهانه ی اینکه گفته شده "ملاک حال افراد است" وارد صحنه شده و با توجه با آنکه خودشان بی هویت هستند و از هیچ سبقه ی انقلابی برخوردار نیستند با سوءاستفاده از این جمله آیت الله خامنه ای سعی دارند با آبروی افراد بازی کنند و حرمت های شخصیتهای انقلابی و مومن را حتی در سطح آقایان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و دیگران را از بین ببرند و دیدیم و شنیدیم که چه ها گفتند. لذا انتظار این است که در نظام جمهوری اسلامی همه حرکتها و موضع گیری ها و سخنرانی ها، مصاحبه ها و … همه منطبق بر موازین اسلامی باشد اما سوال اینجاست که آیا این هم اکنون اینگونه است؟! اینجاست که ضرورت بازنگری مطرح می شود.

عده ای یاران امام و دلسوزان انقلاب و نظام را همچون آقایان هاشمی، کروبی، موسوی که تمام عمر خود را صرف دفاع از انقلاب و نظام کرده اند، سران فتنه می نامند و سعی در برخورد و تخریب شخصیت آنها را دارند. نظر شما چیست ؟

امام پس از پیروزی انقلاب با توجه به شرایطی که پیش آمده بود و مقداری از بگیر و ببندها و اعدام ها بی حساب و کتاب بود (البته نه همه بلکه تعدادی)، فرمودند ملاک حال فعلی افراد است، منظور این بود که اگر کسانی دیروز به دلایل تبلیغات دشمن و تبلیغات حاکمیت تحت تاثیر قرار گرفته بودند ویا آگاه نبودند یا اینکه شناخت نداشتند، حال که انقلاب پیروز شده و به این خیل عظیم پیوستند کاری به کارشان نداشته باشید. امروز نیز این بحث از سوی رهبری انقلاب مطرح شده اما جالب است که افرادی در حال دامن زدن به این شعار هستند و از این شعار سوء استفاده می کنند که هیچ هویتی از خود ندارند و هیچ سابقه ای از جبهه و انقلاب و دفاع از امام ندارند بلکه حتی موانع بسیاری را در راه انقلاب ایجاد می کردند لذا طبیعی است که الان برای حفظ موقعیت و قدرت خودشان باید سینه چاک شوند و با این شعار رقیب را از میدان به در کنند. یادمان نمی رود که یک عده از روحانیون مرتجع که الان مدعی هستند دیروز نسبت به شخصیتهایی همچون شهید هاشمی نژاد و حتی آیت الله خامنه ای چه حرفهایی که نمی زدند! همین افراد و حتی همان شخصی که تا دیروز از افراد ایراد می گرفت که چرا در درس مکاتب آیت الله خامنه ای در مشهد شرکت می کنید، امروز ببینید که چگونه خود را طرفدار می داند و چگونه دیگران را متهم می کنند. خب همین مسائل باعث نگرانی نیروهای انقلابی می شود.

ثانیا درباره مسائل فتنه، خود رهبری انقلاب فرمودند که بحث سران فتنه خارج از کشور بوده، بنابراین این افرادی که در منبرها و سخنرانی ها و مطبوعاتشان به این مساله دامن می زنند پس چرا حرف رهبری را در عمل ملاک قرار نمی دهند. اینها دغدغه هایی هستند که ما به عنوان دوستداران و فرزندان انقلاب نگرانیم و در پی حل مشکلات هستیم.

شما ببینید که این الفاظ را علیه چه کسانی مطرح می کنند؟! شخصیتهایی مانند آقایان خاتمی، موسوی، کروبی  و آقای هاشمی که همه از یاران و دلسوزان انقلاب بوده و هستند. آقای هاشمی رفسنجانی که به تعبیر رهبری بیش از 50 سال با هم و در کنار هم بودند، همه می دانیم امام نسبت به آقای هاشمی احترام خاصی قائل بودند، وقتی ایشان به جبهه یا مسافرت می رفتند امام برای سلامتی ایشان گوسفند نذر می کردند، ایشان فرمانده جنگ از طرف امام بودند، از استوانه های این انقلاب بوده و هستند حال چرا براحتی در مورد چنین شخصیتهایی بی ملاحظه گی می شود و چنین شخصیتهایی مورد هجمه ی یک عده بی هویت قرار می گیرند!

نظر به اتفاقات تلخ یکسال گذشته، اقبال عمومی و شرکت مردم در انتخابات را چگونه ارزیابی می کنید؟ اصولا چه راهکارهایی برای برگزاری یک انتخابات پرشور توصیه می کنید؟

رهبری انقلاب بارها اعلام کرده اند که باید جذب حداکثری و دفع حداقلی به عنوان سیاست نظام مد نظر قرار گیرد و عمل شود. اما می بینیم که در منبرها و سخنرانی ها دقیقا خلاف نظر رهبری عمل می شود و این جای سوال دارد! خب بحث انتخابات بسیار مهم است. سرنوشت مردم و کشور بستگی به این بحث دارد. متاسفانه مسائل پیش آمده در انتخابات سال گذشته ذهنیت هایی در مردم ایجاد کرد که تا حدودی سرخوردگی در مردم ایجاد شده، به تبع حضور پرشور مردم در انتخابات آتی مشکل است بخصوص آنکه سخنان حاشیه ای افرادی خاص، بر این ذهنیت مردم صحه می گذارد. سخنان آقای جنتی و دبیر شورای نگهبان که بر نیامدن اصلاح طلبان اصرار می ورزند! خب برای اذهان عمومی سوال ایجاد می شود! بخصوص آنکه این افراد باید داعیه دار قانون مداری و بی طرفی در جریان های سیاسی باشند. طبیعی است برداشت مردم نسبت به ایشان و انتخابات آتی منفی می شود. بنابراین ذهنیت های حاصل از اتفاقات انتخابات سال گذشته و عملکرد دولتمردان و نیز سخنانی اینچنینی موجبات تشدید سرخوردگی و ذهنیت منفی مردم را در پی دارد.

در انتخابات آتی کشور زمینه حضور مردم باید فراهم گردد. جریان عظیم اصلاح طلبی در ایران حق حرف زدن دارد. بالاخره مردمی که می خواهند در انتخابات شرکت کنند بخش عظیمی از آنها طرفدار اصلاحات هستند و سخنان رهبران آنان را دنبال می کنند. رئیس جمهوری سابق کشورمان آقای خاتمی که از سردمداران اصلی جریان عظیم اصلاح طلبی در کشور هستند پیش شرط هایی را برای حضور در انتخابات اعلام کرد اما ببینید چه جنجالی راه انداختند. از صدا و سیما تا مطبوعات و رسانه هایشان اهانت کردند. خب این طبیعی است که جرایان وسیعی در کشور برای تصمیم گیری شرکت یا عدم شرکت در انتخابات شرایطی داشته باشد، طرف مقابل هم می تواند نپذیرد ولی چرا اهانت ؟! چرا تخریب ؟! چرا شانتاژ؟! بنابراین فعلا باید صبر کرد تا دید که شرایط چگونه خواهد شد.

بهتر آنستکه حاکمیت زمینه حضور مردم را فراهم کند. یعنی این فضای التهاب و استرس و ترور شخصیتها و بگیر و ببندها را جمع کنند و فضای کشر را تلطیف کنند تا حضور حداکثری مردم را شاهد باشیم. همه ی جناح ها و گروه های سیاسی می دانند که حضور وسیع مردم است که باعث تثبیت نظام و مانور نظام در داخل و خارج بخصوص در قبال دشمنان نظام خواهد بود.

همه ی نظام و حاکمیت و رهبری انقلاب از حضور پرشور مردم در انتخابات سال گذشته در سطح داخلی و جهانی ابراز خوشحالی کردند. گرمی انتخابات و پرشور بودن آن مرهون تلاش امثال ما در سخنرانی های و تبلیغات و داشتن حضوری فعال در صحنه بوده است. اما به جای تشویق و خسته نباشید گفتن به یکباره پس از انتخابات ضدانقلاب و ضدنظام شدیم!!

امروز نیز همان شرایط است. هر چه زودتر باید فضای سالم و بدون تهمت و حرمت شکنی ایجاد شود و این موضوع قطعا به دست شخص رهبری انقلاب امکان پذیر خواهد بود.

چه اهدافی در پس تخریب آقای هاشمی می بینید؟ آیا عبور از آیت الله هاشمی رفسنجانی به معنای عبور از رهبری انقلاب می توان ارزیابی کرد؟ نظر شما چیست ؟

از جمله مباحث اساسی در کشور بحث انتخابات مجلس خبرگان است. اولین نکته این است که همین مجلس خبرگان با حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی و به همراهی حاج سیداحمد آقا خمینی بودند که باعث تشویق دیگر اعضای خبرگان شدند تا رهبری انقلاب انتخاب گردیدند. نکته دوم اینکه هر وقت به انتخابات مجلس خبرگان و یا برگزاری نشست آن نزدیک می شویم، تخریب شخصیت آیت الله هاشمی و اهانت به ایشان شدت می یابد. چرا ؟!  بنده معتقدم کسی می تواند مجلس خبرگان را اداره و مدیریت کند که از سوابق برجسته انقلابی برخوردار باشد و جز آقای هاشمی نمی توان کسی را چنان یافت که تمام عمر خود را صرف انقلاب و نظام و رهبری کرده است. امید است اعضای محترم مجلس خبرگان در انتخاب مجدد ایشان به عنوان رئیس مجلس خبرگان به تبلیغات مسموم افراطیون بی منطق توجهی نکنند و مجددا ایشان را انتخاب کنند. البته شنیده شده که مذاکراتی هم با آیت الله مهدوی کنی شده است و ایشان که اهل تدبر و تعقل و منطق هستند فرموده اند در قبال آقای هاشمی کاندیدا نخواهند شد. لذا تمام این تهمت ها و توهین ها در جهت تخریب شخصیت ایشان در آستانه برگزاری انتخاب ریاست مجلس خبرگان است.

به نظر من، جریانی در کشور در حال فعالیت است که در وحله ی اول قصد حذف اصلاح طلبان را دارند و هدف دوم این جریان حذف اطرافیان، وابستگان و علاقمندان به رهبری است که با تخریب آقای ناطق نوری در انتخابات سال گذشته آغاز شد و این سناریو ادامه دارد تا کار به جایی برسد که رهبری را تنها بگذارند که به شدت نگران این شرایط هستیم. البته امیدواریم که اینها به اهداف شومشان دست پیدا نکنند.

اختلافات  بین محافظه کاران در ایران را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا این اختلافات جدی است یا سناریویی برای حذف کامل اصلاح طلبان است؟

دو جریان عمده اصلاح طلب و اصولگرا وجود دارد که اخیرا جریانی با عنوان اصولگرایان اصلاح طلب ظهور پیدا کرده که برای جامعه نیز سوال ایجاد شده است. بنده معتقدم به تقسیم بندی همان دو جریان اصلی هستم. منتها جریان اصولگرا به دو بخش تقسیم می شود. اصولگراهای منطقی و عاقل و متین و دسته دیگر سنتی های افراطی بی منطق هستند که اکثر این فضاسازی ها و شانتاژها و اهانت ها توسط این بخش افراطی شکل می گیرد که طبیعتا مورد تائید رهبری انقلاب هم نیست. برخی از تحلیل ها همین بحث مورد اشاره شماست که معتقدند این شکافهای جدی نیست و یک بازی سیاسی است اما نظر بنده این نیست. معتقدم اختلاف نظر و شکاف فی مابین این دو جریان شکل گرفته و ایجاد شده است. مثلا جریانی مثل آقای مطهری و توکلی که حرف برای گفتن دارند و منتقد عملکرد دولت هستند. هر چند که برخی کوشیده اند تا وحدتی را میان این دو گروه اصولگرا ایجاد کنند ولی بنده معتقدم این وحدت دوامی نخواهد داشت. اما فی المجموع دعوای اینها برای ریاست جمهوری و مجلس آتی است که هر کدام بدنبال کسب حداکثر کرسی در مجلس و بدست آوردن ریاست جمهوری هستند. طبیعی است اگر انتخابات آزاد باشد و افراد و جریاناتی که معتقد به قانون اساسی  هستند بتوانند در انتخابات حضور فعال پیدا کنند، بعید به نظر می رسد که آنها در اکثریت باشند.

در مورد هدفمندی یارانه ها، دولت مدعی اجرای صحیح و موفقیت آمیز است. احمدی نژاد می گوید امدادهای غیبی زمان جنگ او را در این امر یاری داده است. اما منتقدین می گویند فشار مضاعفی بر مردم تحمیل گردیده است. جنابعالی نظرتان چیست؟

اصل هدفمندی یارانه ها بسیار خوب است و ما مشکلی در اصل این مساله نداریم. تغییر الگوی مصرف و جلوگیری از هدر رفتن منابع انرژی کشور کار بسیار پسندیده ای است. حال اینکه شرایط ایجاب کرده هدفمندی یارانه ها در این دولت اجرا شود خب دلایلی متعددی همچون حمایت همه جانبه ی قوا و درآمد چشمگیر حاصل از منابع نفتی کشور است.

اما انتقاد ما بر روی شیوه ی اجرایی است. چرا وقتی مجلس برای کاهش تحمیل فشار اقتصادی بر مردم هدفمندی یارانه ها را در پنج سال و بصورت آرام آرام و پله پله برنامه ریزی می کند چرا شخص اول اجرایی کشور آنرا می خواهد در دو سال و بصورت فشرده انجام دهد؟!

دوم اینکه هدفمندی یارانه ها در مناطق مختلف جغرافیایی کشور بدرستی و عادلانه هدفمند نشده است. به هر حال مناطق سردسیر با مناطق گرم سیر متفاوت هستند که البته شنیده ام با اعتراضات مردمی در برخی مناطق این روند تصحیح شده است.

لذا به نظر من باید مشکلات و نواقص را پذیرفت و به تصحیح کارشناسی آنها پرداخت و نظارت و مدیریت بیشتری کرد تا به مردم بیش از این فشار اقتصادی وارد نشود.

احمدی نژاد مجلس را در راس امور نمی داند. معتقد به تک حزبی است و نهادهای کشور همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام را غیرقانونی قلمداد می کند. نظر شما چیست ؟!

وجود احزاب در قانون اساسی آمده است لذا صحبت آقای احمدی نژاد کاملا غیرقانونی و برخلاف قانون اساسی است. هر چند که ایشان مدعی است به هیچ حزبی وابسته نبوده و مستقل رای آورده است ولی در واقعیت چنین نیست. اگر خدمات و هزینه هایی که احزابی چون موتلفه، آبادگران، رایحه خوش خدمت و .. انجام دادند، نبود که ایشان چندان شناخته شده نبودند. این موضوع از سوی برخی از نمایندگان اصولگرا به روشنی مطرح شده است. زمان شاه نیز حزب رستاخیز مطرح شد. ما می گوئیم اصل تحزب و وجود آنها ضرورتی برای کشور است و مخالفت با این بحث مخالفت با قانون اساسی است و از اساس قانون گریزی است.

مجلس در راس امور است. بارها امام فرمودند و این موضوع مورد تائید رهبری انقلاب نیز هست. ایشان هیچ جا اشاره نکرده است که مجلس در راس امور نیست! بنابراین برخلاف شعارها، آقای احمدی نژاد نه تنها با امام بلکه با نظر رهبری انقلاب هم مخالفند.

مجمع تشخیص مصلحت نظام متشکل از افرادی است که با حکم رهبری به عنوان امین و مشاورین ایشان در مسائل ضروری و مورد نیاز کشور تشکیل می شود تا تشخیص بدهند آنچه را که مصلحت است و نیست. یکی از آن موارد اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان است. بنابراین هر آنچه که مجمع تشخیص مصلحت مصوب و نظر بدهد باید اجرا شود. حتی در جایی خواندم که آقای باهنر نیز در این مورد گفته بودند، گاهی ممکن است مجمع تشخیص مصلحت برخلاف شرع و قانون هم نظر بدهد لذا باید اجرا بشود. یعنی مجمع برخلاف نظر شورای نگهبان به جمع بندی رسیده است که این مساله نه خلاف شرع است و نه خلاف قانون و یا حتی اگر در مواردی هم چنین چیزی رخ بدهد یعنی اینکه ضرورت انقلاب و تشخیص افراد مجمع تشخیص مصلحت است. بنابراین حرف آقای احمدی نژاد اهانت به شخص رهبری است.

ایشان هم به مجلس اهانت کرده اند هم به قوه قضائیه و هم به مجمع تشخیص مصلحت و در واقع به رهبری نظام اهانت کرده اند و هیچ کس هم نیست که بازخواست کند!! این حرفها چیست !!؟؟ قانون، قانون است. موضوع عزل و نصب رئیس بانک مرکزی نیز به عنوان یک معضل از سوی رهبری به مجمع تشخیص مصلحت رفته است و مجمع این مصلحت را تشخیص و پیشنهاد داده است. حال ببینیم که اگر مورد تائید نظر رهبری واقع شد آیا ایشان باز هم جرات دارند تا خلاف نظر رهبری عمل کنند!؟

اجرا و عمل به قانون و عدم قانون گریزی می تواند کشور را به ثبات لازم برساند.

از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید بسیار متشکریم

«امید راد»


 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر