۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

ادوارد! خوش به حالت - سیدابراهیم نبوی


ادوارد! خوش به حالت - سیدابراهیم نبوی

 

جنبش دانشجویی در تمام جهان، حق طلبست، اما آنچه مهم است، برخوردی است که دولتها و نظام قضائی با دانشجویان معترض می کنند

 

ادوارد وولوارد دانشجوی هجده ساله انگلیسی به 32 ماه زندان محکوم شد. یک نشریه انگلیسی عکس او را در حالی که با کت و کراوات مشکی از در دادگاه خارج می شد، به چاپ رساند. جرم او پرتاب یک کپسول بزرگ آتش نشانی به میان ماموران ضد شورش از بالای ساختمانی بود که دانشجویان در آنجا به وضع تحصیلی خود اعتراض کرده بودند. عکس ها نشان می دهد که وی کپسول آتش نشانی را درست به وسط ماموران پرتاب کرده است.

 

یازده سال قبل از این احمد باطبی دانشجوی ایرانی، به دلیل در دست داشتن یک پیراهن خونین، که عکس آن در نشریه اکونومیست به چاپ رسیده بود، دستگیر شده، نخست مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به دلیل سکته مغزی به حال کما رفت. سپس در دادگاهی غیرعلنی به اعدام محکوم شد، آنگاه مجازات وی به 15 سال کاهش پیدا کرد. همسر سابق وی در گرگان توسط پلیس ربوده شد و بازداشت شد. خواهرش ماریا باطبی قهرمان کاراته کشور نیز مدتی بازداشت شد. وی پس از گذراندن نه سال زندان و محرومیت از تحصیل مجبور شد که از ایران بطور غیرقانونی فرار کند و برای ادامه زندگی به آمریکا برود. نه تنها احمد باطبی مورد فشار قرار گرفت، بلکه همسرش نیز مدتی زندانی بود. جمشید بایرامی عکاسی که از وی عکس گرفته بود، نیز امکان ادامه حضور در کشور را نیافت. حسام فیروزی پزشک معالجش نیز بارها مورد اذیت و آزار قرار گرفت. علاوه بر وی منوچهر محمدی، اکبر محمدی، مهرداد لهراسبی و عباس دلدار نیز که همگی دانشجو و همراه باطبی بودند، بازداشت و زندانی شدند. اکبر محمدی بعدها به دلیل فشار در زندان کشته شد، منوچهر محمدی مجبور شد با خواهر و خانواده اش ایران را ترک کند و به آمریکا برود.

 

اعمال خشونت علیه دانشجویان البته که سابقه ای دیرینه دارد. در ایران سه دانشجوی حامی جبهه ملی بیش از پنجاه سال قبل در جریان حمله پلیس به دانشگاه کشته شدند، در آمریکا در دهه شصت پلیس بارها دانشجویان را به زندان انداخت و آنان را زخمی و مجروح کرد، در آلمان جنبش دانشجویی پنجاه سال قبل منجر به مرگ یک دانشجو شد، در چین دانشجویان بسیاری در میدان تیان آن من توسط حکومت دیکتاتور چین کشته شدند و در فرانسه جنبش دانشجویی 1968 پاریس، سیستم آموزشی را تغییر داد و رئیس جمهور را وادار به استعفا کرد و هنوز که هنوز است، جنبش دانشجویی در تمام جهان، به عنوان جنبشی حق طلب شناخته می شود. اما آنچه مهم است، برخوردی است که دولتها با جنبش های دانشجویی می کنند و برخوردی که نظام قضائی با دانشجویان معترض می کند. دو نمونه احمد باطبی که در جریان هجده تیر زندانی و قربانی شد، و ادواردو وولوارد دانشجوی انگلیسی شاخص تفاوت دو نظام سیاسی است.

 

اول، حرکت دانشجویی در انگلستان که چند ماه قبل صورت گرفت، یک حرکت صنفی دانشجویی بود که نه توسط پلیس، بلکه توسط دانشجویان به خشونت کشیده شد. در این حرکت، دانشجویان بالای ساختمانی رفتند، یکی از آنان از ارتفاعی بلند کپسول گاز را به میان پلیس پرتاب کرد، او شناسایی و دستگیر شد. اما حرکت دانشجویی در ایران، یک جنبش اعتراضی آرام در اعتراض به توقیف روزنامه سلام بود. دانشجویان به مدت دو ساعت در ساعات شب به خیابان آمدند و شعار دادند و بعد به خوابگاه رفتند و خوابیدند. نیمه شب، پلیس به خوابگاه حمله کرد، درهای اتاق ها را شکستند، دانشجویان را بشدت کتک زدند، یک دانشجو را از روی پشت بام به زمین پرت کردند، برخلاف دانشجویان انگلیسی که کپسولی به پلیس پرت کرده بودند، این بار پلیس دانشجویان را از روی بام خوابگاه به زمین پرت کرد. همه دانشجویان دستگیر و زندانی شدند. در سال 1388 حمله به کوی دانشگاه باز هم تکرار شد، اما این بار حتی دانشجویان معترض هم نبودند، بلکه پلیس بدون مقدمه و فقط به این دلیل که احتمال می داد دانشجویان به تقلب انتخاباتی اعتراض کنند به خوابگاه دانشگاه حمله کرد، بیش از پنج دانشجو کشته شدند و تمام دانشجویان دستگیر شدند.

 

دوم، در انگلیس ادوارد وولوارد آنقدر خوشبخت بود که می توانست در یک دادگاه رسمی و علنی محاکمه شود. عکس تمام مراحل عمل او که با هلی کوپتر گرفته شده بود، وجود داشت. دولت ایران هم از مدتها قبل اعلام کرده بود حاضر است برای دفاع از دانشجویان انگلیسی هم گروهی وکیل استخدام کند و هزینه شان را بدهد. دانشجوی مورد نظر در دادگاه محاکمه شد، جلوی دوربین های عکاسان قرار گرفت و به 32 ماه زندان محکوم شد. احتمالا او حق تجدید نظر هم خواهد داشت. اما احمد باطبی نه تنها هیچ خشونتی اعمال نکرده بود، بلکه با نشان دادن پیراهنی که خونین شده بود، به خشونت پلیس اعتراض کرده بود. بازجویانش او را شکنجه می دادند تا وادارش کنند اعتراف کند که خونی که بر پیراهن است، خون حیوانات است و او برای هتک حیثیت جمهوری اسلامی چنین کاری کرده است. در دادگاه هیچ کسی حضور نیافت، بازجویی ها با شکنجه و خشونت برگزار شد، متهم ابتدا به اعدام، بعد به 15 سال زندان محکوم شد.

 

سوم، ادوارد دانشجوی خوشبختی است، او اگر همین کار را در ایران کرده بود، یا قطعا در بازجویی کشته می شد، یا در همان لحظه در خیابان به قتل می رسید، یا حداقل به اعدام محکوم می شد و حکمش نیز با جرثقیل در یکی از میادین تهران اجرا می شد. او جوان خوشبختی است، چرا که نظام قضایی نه تنها به خانواده او اجازه می دهد در دادگاه حاضر شود، بلکه خواهر، همسر، دوستان، وکیل، عکاس، هم اتاقی او را دستگیر و زندانی نمی کند. وضعی که ادوارد وولوارد در نظام قضائی انگلستان دارد، نه تنها کابوسی برای ما نیست، بلکه رویایی برای ماست. مادر سهراب اعرابی حتما آرزو دارد کاش فرزندش را به جای اینکه در پزشکی قانونی ببیند، در زندان می دید و بعد از سه سال آزادش می کردند. در نظام قضائی انگلستان اگر دانشجویی متهم به جرمی شود یا محکوم به چیزی شود، قطعا خانواده اش در معرض فشار، بازجویی، شکنجه، هتک حرمت نخواهند بود.

 

چهارم، یک سال قبل در یک کنفرانس حاضر شدم، آغازگر برنامه دانیل کوئن بندیت رهبر دانشجویان می 68 پاریس بود. وی پس از پنجاه سال هنوز به عنوان یک رهبر پیشرو حامی جنبش های عدالتخواهانه شناخته می شود. او و دوستانش در پاریس یک میلیون مردم را به خیابان کشاندند، نظام آموزشی را تغییر دادند و رئیس جمهور وادار به استعفا شد. آنان ممکن بود در مقابل خشونت پلیس خشونت کنند، اما معمولا ترجیح می دادند و می دهند که در مقابل خشونت پلیس مظلوم بمانند، مطمئنا اگر ادوارد وولوارد در پاریس 1968 هم یک کپسول آتش نشانی را از بالای یک ساختمان وسط پلیس می انداخت، او را به جرم اعمال خشونت مجازات می کردند. این خشونتی واکنشی نیست، تو در معرض مرگ نیستی که چنین خشونتی نشان بدهی. تو خشمگینی مثل هر کسی که از بی عدالتی خشمگین است. اما مطمئنم اگر احمد باطبی در لندن یا پاریس یا نیویورک کاری را می کرد که در تهران کرده بود، حتما به عنوان یک حامی بزرگ جنبش عدالت و آزادی و ضد خشونت شناخته می شد.

 

جبر سیاسی و سرنوشت زشت اجتماعی رنج آور است، آقای ادوارد وولوارد جوان خوشبختی است، خشمگین شده است، عملی خشونت آمیز انجام داده، طبق قانون دستگیر شده و مجازات خواهد شد. او نه قهرمان است و نه قربانی، یک دانشجوی عصبانی است. اما احمد باطبی، منوچهر محمدی، سهراب اعرابی، احمد باطبی، شیوا نظرآهاری، کوهیار گودرزی، بچه های صلح طلب سرزمین ما هستند که بخاطر آزادی و نرمش و مسالمت و دفاع از حقوق انسانی قربانی خشونت شدند و می شوند.

 

 





--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر