۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

هزینه ۴۰۰ ميليارد تومانی برای ساخت پايگاه‌های بسيج

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via .: سحام نيوز :. by ahmad on 1/27/11

یکی ازفرماندهان ارشد بسیج اعلام کرد "امسال ۴۰۰ ميليارد تومان برای ساخت پايگاه‌های بسيج در سطح کشورهزينه شده و طبق برنامه پنجم، سالانه همین مقدار برای بسیج در نظر گرفته شده است."

به گزارش ايرنا، سردار مهدی جمشيدی، مسئول بسيج عشايری در این زمینه خاطرنشان کرد "تا پايان برنامه پنجم توسعه (سال ۱۳۹۵) و بر اساس تصويب مجلس، سالانه ۴۰۰ ميليارد تومان برای هزينه در برنامه‌های عمرانی پايگاه‌های بسيج کشور اختصاص يافته است."

این مقام ارشد نظامی و بسیج، همچنین خاطرنشان کرد که اين مبلغ معادل کل اعتبار بسيج در سال ۸۹ می باشد.

سردار جمشيدی که در شهرضای اصفهان سخن می‌گفت با بيان اين‌که "دفاع همه‌جانبه از نظام وظيفه همگان است" ادامه داد: "در هر حوزه‌ای که ارزش‌های دينی و انقلابی جامعه اسلامی مورد هجمه قرار گيرد، بسيج با جديت وارد می‌شود وعکس‌العمل نشان خواهد داد."

حسين طائب، فرمانده سابق بسیج در سال ۱۳۸۷ اعلام کرده بود که بودجه بسيج ۲۰۰ درصد افزايش پيدا کرده و به‌صورت جداگانه از اين بودجه، ۵۰ ميليارد تومان نيز برای کمک به بسيجيان بيکار در نظر گرفته شده‌است.

گفتنی است بودجه بسيج در اولين سال دولت احمدی‌نژاد ۱۱۷ درصد افزايش يافت و همزمان با دوره اول رياست جمهوری وی، اعتبارات پيشنهادی برای بسيج ۱۷۳ ميليارد تومان اعلام شد.


 
 

Things you can do from here:

 
 

سیداحمد هاشمی نژاد: عده ای بی هویت و بدون سبقه انقلابی یاران امام و داسوزان ...

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via .: سحام نيوز :. by yar on 1/27/11

حجت السلام والمسلمین سیداحمد هاشمی نژاد اخوی مبارز شهید آیت الله سید عبدالکریم هاشمی نژاددر مصاحبه ای اختصاصی با سایت تغییر؛ اصولگرایان را به دو دسته با منطقی و عاقل – سنتی افراطی بی منطق تقسیم بندی کرد و گفت:" معتقدم اختلاف نظر و شکاف جدی فی مابین این دو جریان شکل گرفته است و تلاش برای ایجاد وحدت میان آنها بی فایده است."

سیداحمد هاشمی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود با سایت تغییر ضمن آنکه احمدی نژاد را فردی قانون گریز و مخالف قانون اساسی برشمرد، افزود: " ایشان هم به مجلس اهانت کرده اند هم به قوه قضائیه و هم به مجمع تشخیص مصلحت و در واقع به رهبری نظام اهانت کرده اند و هیچ کس هم نیست که بازخواست کند! "

متن گفتگوی اختصاصی سایت تغییر با حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد هاشمی نژاد به شرح زیر است:

جهت آشنایی مخاطبین عزیز ابتدا خواهشمندم از سوابق و زندگی خود بگویید.

ضمن تشکر، حضور شما را در ایام دهه فجر به فال نیک می گیرم و وظیفه خود می دانم به عنوان یک بچه انقلابی فرارسیدن این ایام را به ملت عزیز ایران تبریک و تهنیت عرض کرده و برای شادی ارواح طیبه شهدا و امام راحل درود بی کران می فرستم. امیدوارم خداوند توفیق تداوم راه شهدا و امام شهیدان را به ما بخصوص متولیان امور بدهد و در اینراه جهت تکامل و رشد انقلاب سعی در اصلاح امور داشته باشیم و از این کلمه اصلاح نهراسیم چرا که امام حسین (ع) فرمودند: " من به قصد اصلاح امت جدم قیام کرده ام"

بحث شما، دیروز و امروز و فردای ماست که ناخدا گاه ما را به یاد این برنامه تلوزیونی می اندازد که امروزش به دلیل آنکه دو تا همفکر با خودشان بحث می کنند هیچ جاذبه ای برای مردم ندارد ! و اما در مورد دیروز خودم. بنده از سال 1350 وارد مبارزه جدی شدم. با جذب نیروهای مختلف و انجام کارهای تشکیلاتی شکل جدی تری به مبارزات علیه رژیم شاه دادیم. از پخش اعلامیه های حضرت امام تا مخالفت با حزب رستاخیز. به همین دلایل توسط ساواک به همراه تعدای از دوستانمان بازداشت شدیم و بنده به دو سال حبس محکوم شدم. بعد از یکسال و نیم بازداشت به محض آزاد شدن دوباره گروه را تقویت کردیم و در این مرحله با حمایت مالی و معنوی آیت الله طالقانی یک عدد اسلحه نیز تهیه کردیم. بعد از این مرحله مبارزاتی بود که مجددا بازداشت شدم و با توجه به اینکه اتهامات وارده را قبول نکردم و حتی برای خود وکیل نیز نپذیرفتم و وکیل تسخیری آنها را نیز رد کردم، حکم 12 سال حبس را برای بنده صادر کردند. البته ساواکی ها برای کاهش دوران محکومیت به من پیشنهاد دادند تا قانون اساسی و انقلاب سفید را قبول کنم که بنده نیز قبول نکردم لذا حکم تجدید نظر هم تائید و 12 سال محکومیت خود را در زندانهای حصارک مشهد، لشکر 77 خراسان، زندان شهرداری مشهد، زندان قصر تهران و زندان اوین تهران که سخت ترین و هولناک ترین آنها کمیته مشترک ضد خرابکاری زمان شاه بود که توسط ساواک اداره میشد و به قتلگاه خیلی بیشتری شبیه بود تا یک زندان! در این دوران با شخصیتهای مختلفی زندانی بودیم از جمله آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله خامنه ای و شخصیتهای غیر روحانی همچون شهید رجایی، بهزاد نبوی، دکتر شریعتی و بسیاری دیگر از شهداء و شخصیتهای فعلی نظام.

بعد از پیروزی انقلاب و شهادت حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم هاشمی نژاد به دست منافقین و عقب افتادگی از درس جهت پیگیری و ادامه تحصیل مشهد را رها و به شهر قم رفتیم و در جوار بزرگانی همچون آیت الله منتظری و آیت الله فاضل لنکرانی کسب علم کردیم. در سال 70 به تهران آمده و به عنوان مسوول نمایندگی ولی فقیه در فرودگاه های کشور تا سال 76 خدمت کردم. در همین سال به دلیل حمایت صریح بنده از کاندیداتوری آقای خاتمی، عذر مرا خواستند. سپس به عنوان مشاور فرهنگی و اجتماعی وزیر راه و ترابری آقای حجتی مشغول به کار شدم. تا اینکه در سال 88 به دلیل حمایت از آقای میرحسین موسوی، آقای هاشمی اصل که قائم مقام وزیر کشور بودند مرا احضار کردند و خواستار استعفای بنده شدند و عذر مرا خواستند و من نپذیرفتم و گفتم خود وزیر باید این موضوع را از من بخواهد البته گویا همه چیز از قبل مشخص و تنظیم شده بود و با تلفن به آقای بهبهانی وزیر فعلی راه و ترابری ما خدمت ایشان رفته و نهایتا با توجه به اینکه متوجه شدم دیگر نمی توان با این مجموعه خدمت کرد یکسال و نیم کسری خدمت خود را با جانبازی و جبهه خود تطبیق داده و نهایتا به یک بازنشستگی اجباری ختم شد. چه شده بود که به فاصله چند روز بعد از انتخابات ما که رزمنده و جانباز و خانواده شهید هستیم به یکباره خطر جدی برای نظام محسوب شدیم! هم اکنون مشغول مطالعات شخصی و تدوین کتاب خود هستم و مقالات علمی و دینی را تهیه و تدوین کرده که اولین شماره آن در روزنامه آرمان به تاریخ ششم بهمن ماه منتشر گردیده است. این بود اختصاری از دیروز و امروز ما.

با توجه به اینکه جنابعالی از مبارزین انقلابی و زندانیان دوران رژیم سابق بوده اید، نظرتان نسبت به برخوردهای پس از انتخابات چیست؟

شرایط رژیم گذشته بسیار سخت بود. ابتدای اعرایضم هم گفتم که باید به سوی اصلاحات برویم و باید بازنگری انجام شود که انقلاب و شهدا و امام چه اهدافی داشتند و ما امروز در کجای کاریم. قطعا ما تا رسیدن به جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه فاصله زیادی داریم و این تنها صحبت بنده نیست بلکه آیت الله خامنه ای نیز بدان اشاره کرده اند. زمان شاه شکنجه های جسمانی بسیار وحشتناکی بود ولی به هر حال ترور شخصیتی افراد که امروز انجام می شود به مراتب سخت تر از ترور شخصیتی است که این مساله در شان نظام نیست. حدیثی داریم که " ابروی مومن از احترام کعبه بالاتر است. و طبعا اهانت به مومن از اهانت به کعبه بالاتر است". رهبری انقلاب و بسیاری از مراجع نیز اخیرا در احادیث قبل از درس خود در بحث احترام و آبروی مومن تاکید فراوانی می کنند. لذا باید افرادی که خود را طرفدار ولایت فقیه و رهبری می دانند خوب است که به فرمایشات ایشان عمل کنند و از توهین و اهانت به شخصیتها دست بردارند. اما می بینیم عده ای به بهانه ی اینکه گفته شده "ملاک حال افراد است" وارد صحنه شده و با توجه با آنکه خودشان بی هویت هستند و از هیچ سبقه ی انقلابی برخوردار نیستند با سوءاستفاده از این جمله آیت الله خامنه ای سعی دارند با آبروی افراد بازی کنند و حرمت های شخصیتهای انقلابی و مومن را حتی در سطح آقایان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و دیگران را از بین ببرند و دیدیم و شنیدیم که چه ها گفتند. لذا انتظار این است که در نظام جمهوری اسلامی همه حرکتها و موضع گیری ها و سخنرانی ها، مصاحبه ها و … همه منطبق بر موازین اسلامی باشد اما سوال اینجاست که آیا این هم اکنون اینگونه است؟! اینجاست که ضرورت بازنگری مطرح می شود.

عده ای یاران امام و دلسوزان انقلاب و نظام را همچون آقایان هاشمی، کروبی، موسوی که تمام عمر خود را صرف دفاع از انقلاب و نظام کرده اند، سران فتنه می نامند و سعی در برخورد و تخریب شخصیت آنها را دارند. نظر شما چیست ؟

امام پس از پیروزی انقلاب با توجه به شرایطی که پیش آمده بود و مقداری از بگیر و ببندها و اعدام ها بی حساب و کتاب بود (البته نه همه بلکه تعدادی)، فرمودند ملاک حال فعلی افراد است، منظور این بود که اگر کسانی دیروز به دلایل تبلیغات دشمن و تبلیغات حاکمیت تحت تاثیر قرار گرفته بودند ویا آگاه نبودند یا اینکه شناخت نداشتند، حال که انقلاب پیروز شده و به این خیل عظیم پیوستند کاری به کارشان نداشته باشید. امروز نیز این بحث از سوی رهبری انقلاب مطرح شده اما جالب است که افرادی در حال دامن زدن به این شعار هستند و از این شعار سوء استفاده می کنند که هیچ هویتی از خود ندارند و هیچ سابقه ای از جبهه و انقلاب و دفاع از امام ندارند بلکه حتی موانع بسیاری را در راه انقلاب ایجاد می کردند لذا طبیعی است که الان برای حفظ موقعیت و قدرت خودشان باید سینه چاک شوند و با این شعار رقیب را از میدان به در کنند. یادمان نمی رود که یک عده از روحانیون مرتجع که الان مدعی هستند دیروز نسبت به شخصیتهایی همچون شهید هاشمی نژاد و حتی آیت الله خامنه ای چه حرفهایی که نمی زدند! همین افراد و حتی همان شخصی که تا دیروز از افراد ایراد می گرفت که چرا در درس مکاتب آیت الله خامنه ای در مشهد شرکت می کنید، امروز ببینید که چگونه خود را طرفدار می داند و چگونه دیگران را متهم می کنند. خب همین مسائل باعث نگرانی نیروهای انقلابی می شود.

ثانیا درباره مسائل فتنه، خود رهبری انقلاب فرمودند که بحث سران فتنه خارج از کشور بوده، بنابراین این افرادی که در منبرها و سخنرانی ها و مطبوعاتشان به این مساله دامن می زنند پس چرا حرف رهبری را در عمل ملاک قرار نمی دهند. اینها دغدغه هایی هستند که ما به عنوان دوستداران و فرزندان انقلاب نگرانیم و در پی حل مشکلات هستیم.

شما ببینید که این الفاظ را علیه چه کسانی مطرح می کنند؟! شخصیتهایی مانند آقایان خاتمی، موسوی، کروبی  و آقای هاشمی که همه از یاران و دلسوزان انقلاب بوده و هستند. آقای هاشمی رفسنجانی که به تعبیر رهبری بیش از 50 سال با هم و در کنار هم بودند، همه می دانیم امام نسبت به آقای هاشمی احترام خاصی قائل بودند، وقتی ایشان به جبهه یا مسافرت می رفتند امام برای سلامتی ایشان گوسفند نذر می کردند، ایشان فرمانده جنگ از طرف امام بودند، از استوانه های این انقلاب بوده و هستند حال چرا براحتی در مورد چنین شخصیتهایی بی ملاحظه گی می شود و چنین شخصیتهایی مورد هجمه ی یک عده بی هویت قرار می گیرند!

نظر به اتفاقات تلخ یکسال گذشته، اقبال عمومی و شرکت مردم در انتخابات را چگونه ارزیابی می کنید؟ اصولا چه راهکارهایی برای برگزاری یک انتخابات پرشور توصیه می کنید؟

رهبری انقلاب بارها اعلام کرده اند که باید جذب حداکثری و دفع حداقلی به عنوان سیاست نظام مد نظر قرار گیرد و عمل شود. اما می بینیم که در منبرها و سخنرانی ها دقیقا خلاف نظر رهبری عمل می شود و این جای سوال دارد! خب بحث انتخابات بسیار مهم است. سرنوشت مردم و کشور بستگی به این بحث دارد. متاسفانه مسائل پیش آمده در انتخابات سال گذشته ذهنیت هایی در مردم ایجاد کرد که تا حدودی سرخوردگی در مردم ایجاد شده، به تبع حضور پرشور مردم در انتخابات آتی مشکل است بخصوص آنکه سخنان حاشیه ای افرادی خاص، بر این ذهنیت مردم صحه می گذارد. سخنان آقای جنتی و دبیر شورای نگهبان که بر نیامدن اصلاح طلبان اصرار می ورزند! خب برای اذهان عمومی سوال ایجاد می شود! بخصوص آنکه این افراد باید داعیه دار قانون مداری و بی طرفی در جریان های سیاسی باشند. طبیعی است برداشت مردم نسبت به ایشان و انتخابات آتی منفی می شود. بنابراین ذهنیت های حاصل از اتفاقات انتخابات سال گذشته و عملکرد دولتمردان و نیز سخنانی اینچنینی موجبات تشدید سرخوردگی و ذهنیت منفی مردم را در پی دارد.

در انتخابات آتی کشور زمینه حضور مردم باید فراهم گردد. جریان عظیم اصلاح طلبی در ایران حق حرف زدن دارد. بالاخره مردمی که می خواهند در انتخابات شرکت کنند بخش عظیمی از آنها طرفدار اصلاحات هستند و سخنان رهبران آنان را دنبال می کنند. رئیس جمهوری سابق کشورمان آقای خاتمی که از سردمداران اصلی جریان عظیم اصلاح طلبی در کشور هستند پیش شرط هایی را برای حضور در انتخابات اعلام کرد اما ببینید چه جنجالی راه انداختند. از صدا و سیما تا مطبوعات و رسانه هایشان اهانت کردند. خب این طبیعی است که جرایان وسیعی در کشور برای تصمیم گیری شرکت یا عدم شرکت در انتخابات شرایطی داشته باشد، طرف مقابل هم می تواند نپذیرد ولی چرا اهانت ؟! چرا تخریب ؟! چرا شانتاژ؟! بنابراین فعلا باید صبر کرد تا دید که شرایط چگونه خواهد شد.

بهتر آنستکه حاکمیت زمینه حضور مردم را فراهم کند. یعنی این فضای التهاب و استرس و ترور شخصیتها و بگیر و ببندها را جمع کنند و فضای کشر را تلطیف کنند تا حضور حداکثری مردم را شاهد باشیم. همه ی جناح ها و گروه های سیاسی می دانند که حضور وسیع مردم است که باعث تثبیت نظام و مانور نظام در داخل و خارج بخصوص در قبال دشمنان نظام خواهد بود.

همه ی نظام و حاکمیت و رهبری انقلاب از حضور پرشور مردم در انتخابات سال گذشته در سطح داخلی و جهانی ابراز خوشحالی کردند. گرمی انتخابات و پرشور بودن آن مرهون تلاش امثال ما در سخنرانی های و تبلیغات و داشتن حضوری فعال در صحنه بوده است. اما به جای تشویق و خسته نباشید گفتن به یکباره پس از انتخابات ضدانقلاب و ضدنظام شدیم!!

امروز نیز همان شرایط است. هر چه زودتر باید فضای سالم و بدون تهمت و حرمت شکنی ایجاد شود و این موضوع قطعا به دست شخص رهبری انقلاب امکان پذیر خواهد بود.

چه اهدافی در پس تخریب آقای هاشمی می بینید؟ آیا عبور از آیت الله هاشمی رفسنجانی به معنای عبور از رهبری انقلاب می توان ارزیابی کرد؟ نظر شما چیست ؟

از جمله مباحث اساسی در کشور بحث انتخابات مجلس خبرگان است. اولین نکته این است که همین مجلس خبرگان با حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی و به همراهی حاج سیداحمد آقا خمینی بودند که باعث تشویق دیگر اعضای خبرگان شدند تا رهبری انقلاب انتخاب گردیدند. نکته دوم اینکه هر وقت به انتخابات مجلس خبرگان و یا برگزاری نشست آن نزدیک می شویم، تخریب شخصیت آیت الله هاشمی و اهانت به ایشان شدت می یابد. چرا ؟!  بنده معتقدم کسی می تواند مجلس خبرگان را اداره و مدیریت کند که از سوابق برجسته انقلابی برخوردار باشد و جز آقای هاشمی نمی توان کسی را چنان یافت که تمام عمر خود را صرف انقلاب و نظام و رهبری کرده است. امید است اعضای محترم مجلس خبرگان در انتخاب مجدد ایشان به عنوان رئیس مجلس خبرگان به تبلیغات مسموم افراطیون بی منطق توجهی نکنند و مجددا ایشان را انتخاب کنند. البته شنیده شده که مذاکراتی هم با آیت الله مهدوی کنی شده است و ایشان که اهل تدبر و تعقل و منطق هستند فرموده اند در قبال آقای هاشمی کاندیدا نخواهند شد. لذا تمام این تهمت ها و توهین ها در جهت تخریب شخصیت ایشان در آستانه برگزاری انتخاب ریاست مجلس خبرگان است.

به نظر من، جریانی در کشور در حال فعالیت است که در وحله ی اول قصد حذف اصلاح طلبان را دارند و هدف دوم این جریان حذف اطرافیان، وابستگان و علاقمندان به رهبری است که با تخریب آقای ناطق نوری در انتخابات سال گذشته آغاز شد و این سناریو ادامه دارد تا کار به جایی برسد که رهبری را تنها بگذارند که به شدت نگران این شرایط هستیم. البته امیدواریم که اینها به اهداف شومشان دست پیدا نکنند.

اختلافات  بین محافظه کاران در ایران را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا این اختلافات جدی است یا سناریویی برای حذف کامل اصلاح طلبان است؟

دو جریان عمده اصلاح طلب و اصولگرا وجود دارد که اخیرا جریانی با عنوان اصولگرایان اصلاح طلب ظهور پیدا کرده که برای جامعه نیز سوال ایجاد شده است. بنده معتقدم به تقسیم بندی همان دو جریان اصلی هستم. منتها جریان اصولگرا به دو بخش تقسیم می شود. اصولگراهای منطقی و عاقل و متین و دسته دیگر سنتی های افراطی بی منطق هستند که اکثر این فضاسازی ها و شانتاژها و اهانت ها توسط این بخش افراطی شکل می گیرد که طبیعتا مورد تائید رهبری انقلاب هم نیست. برخی از تحلیل ها همین بحث مورد اشاره شماست که معتقدند این شکافهای جدی نیست و یک بازی سیاسی است اما نظر بنده این نیست. معتقدم اختلاف نظر و شکاف فی مابین این دو جریان شکل گرفته و ایجاد شده است. مثلا جریانی مثل آقای مطهری و توکلی که حرف برای گفتن دارند و منتقد عملکرد دولت هستند. هر چند که برخی کوشیده اند تا وحدتی را میان این دو گروه اصولگرا ایجاد کنند ولی بنده معتقدم این وحدت دوامی نخواهد داشت. اما فی المجموع دعوای اینها برای ریاست جمهوری و مجلس آتی است که هر کدام بدنبال کسب حداکثر کرسی در مجلس و بدست آوردن ریاست جمهوری هستند. طبیعی است اگر انتخابات آزاد باشد و افراد و جریاناتی که معتقد به قانون اساسی  هستند بتوانند در انتخابات حضور فعال پیدا کنند، بعید به نظر می رسد که آنها در اکثریت باشند.

در مورد هدفمندی یارانه ها، دولت مدعی اجرای صحیح و موفقیت آمیز است. احمدی نژاد می گوید امدادهای غیبی زمان جنگ او را در این امر یاری داده است. اما منتقدین می گویند فشار مضاعفی بر مردم تحمیل گردیده است. جنابعالی نظرتان چیست؟

اصل هدفمندی یارانه ها بسیار خوب است و ما مشکلی در اصل این مساله نداریم. تغییر الگوی مصرف و جلوگیری از هدر رفتن منابع انرژی کشور کار بسیار پسندیده ای است. حال اینکه شرایط ایجاب کرده هدفمندی یارانه ها در این دولت اجرا شود خب دلایلی متعددی همچون حمایت همه جانبه ی قوا و درآمد چشمگیر حاصل از منابع نفتی کشور است.

اما انتقاد ما بر روی شیوه ی اجرایی است. چرا وقتی مجلس برای کاهش تحمیل فشار اقتصادی بر مردم هدفمندی یارانه ها را در پنج سال و بصورت آرام آرام و پله پله برنامه ریزی می کند چرا شخص اول اجرایی کشور آنرا می خواهد در دو سال و بصورت فشرده انجام دهد؟!

دوم اینکه هدفمندی یارانه ها در مناطق مختلف جغرافیایی کشور بدرستی و عادلانه هدفمند نشده است. به هر حال مناطق سردسیر با مناطق گرم سیر متفاوت هستند که البته شنیده ام با اعتراضات مردمی در برخی مناطق این روند تصحیح شده است.

لذا به نظر من باید مشکلات و نواقص را پذیرفت و به تصحیح کارشناسی آنها پرداخت و نظارت و مدیریت بیشتری کرد تا به مردم بیش از این فشار اقتصادی وارد نشود.

احمدی نژاد مجلس را در راس امور نمی داند. معتقد به تک حزبی است و نهادهای کشور همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام را غیرقانونی قلمداد می کند. نظر شما چیست ؟!

وجود احزاب در قانون اساسی آمده است لذا صحبت آقای احمدی نژاد کاملا غیرقانونی و برخلاف قانون اساسی است. هر چند که ایشان مدعی است به هیچ حزبی وابسته نبوده و مستقل رای آورده است ولی در واقعیت چنین نیست. اگر خدمات و هزینه هایی که احزابی چون موتلفه، آبادگران، رایحه خوش خدمت و .. انجام دادند، نبود که ایشان چندان شناخته شده نبودند. این موضوع از سوی برخی از نمایندگان اصولگرا به روشنی مطرح شده است. زمان شاه نیز حزب رستاخیز مطرح شد. ما می گوئیم اصل تحزب و وجود آنها ضرورتی برای کشور است و مخالفت با این بحث مخالفت با قانون اساسی است و از اساس قانون گریزی است.

مجلس در راس امور است. بارها امام فرمودند و این موضوع مورد تائید رهبری انقلاب نیز هست. ایشان هیچ جا اشاره نکرده است که مجلس در راس امور نیست! بنابراین برخلاف شعارها، آقای احمدی نژاد نه تنها با امام بلکه با نظر رهبری انقلاب هم مخالفند.

مجمع تشخیص مصلحت نظام متشکل از افرادی است که با حکم رهبری به عنوان امین و مشاورین ایشان در مسائل ضروری و مورد نیاز کشور تشکیل می شود تا تشخیص بدهند آنچه را که مصلحت است و نیست. یکی از آن موارد اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان است. بنابراین هر آنچه که مجمع تشخیص مصلحت مصوب و نظر بدهد باید اجرا شود. حتی در جایی خواندم که آقای باهنر نیز در این مورد گفته بودند، گاهی ممکن است مجمع تشخیص مصلحت برخلاف شرع و قانون هم نظر بدهد لذا باید اجرا بشود. یعنی مجمع برخلاف نظر شورای نگهبان به جمع بندی رسیده است که این مساله نه خلاف شرع است و نه خلاف قانون و یا حتی اگر در مواردی هم چنین چیزی رخ بدهد یعنی اینکه ضرورت انقلاب و تشخیص افراد مجمع تشخیص مصلحت است. بنابراین حرف آقای احمدی نژاد اهانت به شخص رهبری است.

ایشان هم به مجلس اهانت کرده اند هم به قوه قضائیه و هم به مجمع تشخیص مصلحت و در واقع به رهبری نظام اهانت کرده اند و هیچ کس هم نیست که بازخواست کند!! این حرفها چیست !!؟؟ قانون، قانون است. موضوع عزل و نصب رئیس بانک مرکزی نیز به عنوان یک معضل از سوی رهبری به مجمع تشخیص مصلحت رفته است و مجمع این مصلحت را تشخیص و پیشنهاد داده است. حال ببینیم که اگر مورد تائید نظر رهبری واقع شد آیا ایشان باز هم جرات دارند تا خلاف نظر رهبری عمل کنند!؟

اجرا و عمل به قانون و عدم قانون گریزی می تواند کشور را به ثبات لازم برساند.

از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید بسیار متشکریم

«امید راد»


 
 

Things you can do from here:

 
 

سبز بودن را تجربه كنید!

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via (title unknown) by Parnia on 1/27/11

یاداشتی برای امروز و فردا
اكبر كرمی
no

اكبر كرمی-در مورد «جریان جنبش سبز» حرف و حدیث‌های فراوانی وجود دارد؛ هر گروهی تلاش می‌كند با عینك و استانداردهای مورد قبول خود، شماره‌ی دقیق رنگ این جنبش و كم و كیف آن را به نمایش بگذارد. رنگ و شماره‌ای كه هم در چمبره‌ی واقعیت گرفتار است و هم در كمند خواست‌های مدعیان. این گزاره هم تاكیدی است بر پرگونگی(تكثر) حاكم بر جنبش سبز و هم تاكیدی است بر مفهوم نظری «انگاره‌ی پرگونگی» كه دست كم در پهنه‌ی رنگ‌ها، واقعیت آن به رسمیت شناخته شده است؛ چه، در این پهنه است كه به ناچار و «در پایان بخشیدن به گفت‌وگوهای بی‌پایان»، در مورد رنگ‌ها، به شماره‌های بی‌پایان و «توافق‌های واپسین» پناه برده شده است.

با این مقدمه، شاید جمع و جور كردن مفهوم «سبز بودن» به گونه‌ای كه هم بتواند پتانسیل حداكثری آن را بپاید و هم از آسیب‌های ممكن در دسته‌بندی‌های جبهه‌ای در امان بماند، كاری است سخت دشوار و گاهی به نظر ناشدنی؛ دشوار است، زیرا در این جریان پر تلاطم، از نیروهای سنتی- مذهبی كه خواستار بیرون آوردن مذهب از چنگال دولت هستند تا نیروهای مدرنی كه به چیزی جز آشتی كامل با جهان جدید رضایت نمی‌دهند، می‌توان سراغ گرفت. با این‌همه، به نظر می‌رسد، خواست و تلاش برای تغییر شرایط موجود، بتواند مخرج مشترك همه‌ی این تكاپوها را به دست دهد.

برای جنبش سبز كه به قاعده باید «گفتمانی بی‌پایان» باشد، قیدهای متفاوتی پیشنهاد شده است. پیشوندها یا پسوندهایی همانند دمكراتیك، مبتنی و محاط بر حقوق بشر، متكثر، سكولار(نئوسكولار و ضد هرگونه تبعیض)، لاییك(غیر مذهبی و نه ضد مذهبی)، اصلاح‌طلب، محاط به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران(بی تنازل)، ایرانی، اسلامی(از نوع رحمانی‌اش) و ...

گذاشتن هركدام از این وندها در كنار جنبش سبز، از نگرانی‌ها و آرزوهایی خبر می‌دهد كه پاره‌های اصلی آن می‌تواند رهاورد چیرگی هرمنوتیك سوظن بر گفتمان‌های سیاسی غالب بر متن سیاست و فرهنگ ما باشد. تاریخ طولانی استبداد و تجربه‌های ناكام واپسین در گریز از نكبت توسعه نایافتگی، توضیح و توجیه لازم در چیرگی این نوع هرمنوتیك را با خود دارد و لازم نیست در اصل ماجرا به مجادله برخیزیم.

اگر بپذیریم كه «هر گفت‌وگویی بی پایان» است، باید بپذیریم كه ورود بسیاری از این قیدها به گفتمان جنبش سبز، می‌تواند به نقض مراد نخستین بیانجامد و به جای محافظت از «پتانسل حداكثری جنبش»، با بازكردن پوشه‌های تازه برای گفت‌وگوهای تازه، به واگرایی و پراكندگی نیروها و خواست‌ها منتهی شود. این نگاه، به هیچ روی خیرخواهی عمیقی را كه در پس و پشت بسیاری از این پیشنهادها نهفته است، كتمان نمی‌كند و بر سر آنها هیچ گونه بگومگویی نمی‌آورد؛ اما تلاش دارد، فراتر از این خیرخواهی‌های رنگین كه گاهی به پراكندگی‌ها و ناهمسویی‌ها دامن می‌زند، راهی را به رهایی و آینده بگشاید كه هم بسیاری از نگرانی‌ها را پوشش دهد و هم بسیاری از رویاها را.

در گذر از این گفت‌وگوهای بی‌پایان، ناگزیر باید به ختم دمكراتیك این گفت‌وگوها عادت كنیم و با چشمداشت «قدر مقدور» از پیوند آینده‌ی خود به قمار «همه یا هیچ» بپرهیزیم.

پایان دادن دمكراتیك به این همه پیشنهاد و گفت‌وگو، در شرایطی كه امكان ختم دمكراتیك هیچ گفت‌وگویی فراهم نیست، مسئله‌ای است كه نباید در هیچ یك از پیشنهادها و وندهایی كه كنار جنبش سبز گذاشته می‌شود نادیده انگاشته شود. بسیاری از این پیشنهادها با وجود این كه بسیار خیرخواهانه‌اند و با سنجه‌های دانشگاهی قابل دفاع، به حرف و حدیث‌های بسیاری هم دامن زده‌اند!

كسانی كه به ظرایف گفت‌وگوهای نظری آشنا هستند، خوب می‌دانند كه هم‌نظری در مورد بسیاری از این موارد- حتی در پهنه‌ی نظر و در كلاس‌های درس- نیز به این آسانی‌ها فراهم نمی‌شود؛ در نتیجه، این پیشنهادها، در پهنه‌ی عمل و در كوتاه‌مدت، جز دامن زدن به پراكندگی‌ها و ناهمسویی‌ها ره به جایی نمی‌برد.

در شرایط حاضر، بسترسازی برای «ادامه‌ی گفت‌وگو» و تضمین آن در آینده، قدر مقدور جریان‌های مدرن و تن دادن مشروط به شرایط موجود و توافق‌های واپسین، برای نهادینه كردن «پایان بخشیدن دمكراتیك به هر گفت‌و‌گویی» قدر مقدور جریان‌های سنتی است.

تا اطلاع ثانوی و در پرهیز از گرایش‌ها و پیشنهادهای ذات‌گرای دیگر، پایان دادن دمكراتیك به بسیاری از این گفت‌وگوهای موجود، در گرو تن دادن همه‌ی جریان‌ها و گروه‌های موزاییك جنبش سبز به توافق‌های دمكراتیك واپسین است. آشكارا، با لحاظ كردن آن‌چه در بالا آمد و واقعیت‌های موجود، دو متن مشخص و تعریف شده (نام‌گرا) برای تبیین و توضیح سرجمع خواست‌های موجود وجود دارد.

۱ـاعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه

۲ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

محاط كردن جنبش سبز به این متون، با همه‌ی نقدهای ممكن و موجود به هركدام از آنها، می‌تواند هم از حداكثر پتانسیل جنبش سبز محافظت كند و هم جنبش سبز را از برخی آسیب‌های جدی پیش رو دور بدارد.
پیوند واقعی اپوزیسیون داخلی و خارجی و نیز امكان تغییرات گام به گام، اما جدی در پهنه‌ی قدرت، در گرو خواست‌های محدود قانونی و مقاومت‌های نامحدود قانونی ماست. خواست و تضمین «امكان ادامه‌ی گفت‌وگو در آینده» كف خواست سویه‌های چپ جریان و «گفت‌وگو از و در شرایط موجود» كف خواست سویه‌های راست آن جریان است.

به آنان كه قید «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» در توضیح جنبش سبز برایشان اهمیت دارد، نمی‌توان اعتماد كرد، اگر نخواهند و نتوانند با قید «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه» همراهی كنند و ادامه‌ی گفت‌وگو را در آینده تضمین کنند. به كسانی هم كه قید «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه» برایشان اهمیت دارد، نمی‌توان امیدوار بود، اگر نخواهند و نتوانند به قید «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» تن دهند و گفت‌وگو را از شرایط موجود ادامه دهند.

طرح اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه، به همراه خواست اجرای بی‌تنازل قانون اساسی، هم وفاداری عمیق جریان‌های اصلاح‌طلب را به این استانداردها نشان می‌دهد و هم می‌تواند بخش داخلی جنبش سبز را به جریانی با پرنسیپ، مهاجم و مدعی تبدیل كند. تن دادن به قانون اساسی جمهوری اسلامی، بدون تكیه بر اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، وارد شدن به بازی و زمینی است كه به قواعد بازی و داوری آن هیچ اعتمادی نیست و به راحتی می‌تواند همه چیز را نابود و از نو تكرار كند. بی‌توجهی به استانداردهای حقوق بشر، می‌تواند بخش بسیار بزرگی از جریان تنومند جنبش سبز را از خود دور كند و به یاس و ناامیدی بكشاند. بخشی كه شاید عمده‌ترین و پرانرژی‌ترین نیروهای جنبش سبز را در خود جای داده است.

عدم پذیرش قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز نمی‌تواند راه جنبش سبز را به رهایی باز كند؛ چه، چنین راهبردی، هم می‌تواند به انسجام جنبش سبز صدمه بزند و هم می‌تواند دست جریان‌های مخالف را در سركوب تنه‌ی اصلی جنبش در داخل، باز بگذارد؛ و از این دو مهم‌تر، تن دادن مشروط به شرایط موجود و توافق‌های واپسین، می‌تواند نمودگار قانون‌گرایی و وفاداری عمیق جریان‌های مترقی و مدرن مدعی به آزادی و برابری نیز باشد.

همه‌ی آنها كه به جنبش سبز دل بسته‌اند باید از خواب‌های شیرین خود بیدار شوند و به سفتی زمینی كه بر آن ایستاده‌اند توجه كنند. تعهد ما به دمكراسی و آن چه ادعا داریم در مسیری نهادینه می‌شود كه ما برای رسیدن به قدرت انتخاب می‌كنیم.


 
 

Things you can do from here:

 
 

حیدر لیکس

حیدر لیکس

چهارشنبه ۲۲ دى ۱۳۸۹
 
به نظرم اسمش را بگذاریم حیدرلیکس که هم در مدیریت جهانی نقش زیادی بازی کند و هم پوز ویکی لیکس را بزنیم. البته این خیلی کار مهمی است که وزیر اطلاعات انجام داده و از صبح که تا همین لحظه 127 بار جمله اش را خوانده ام، دائم از قدرت او بیشتر حال می کنم و به جمله اش بیشتر فکر می کنم. اصلا این جمله عجیبی است که یک وزیر اطلاعات مثل آقای حیدر مصلحی بگوید که " ما درون موساد نفوذ کردیم." واقعا جای تبریک دارد. حتی پیشنهاد می کنم امروز، یعنی بیستم دی به عنوان " روز نفوذ در موساد" و در صورت امکان هفته جاری به عنوان " هفته نفوذ در موساد" جشن گرفته شود تا این اسرائیلی های بی عقل جان شان در بیاید. واقعا فرق دو سیستم با شعور را می توانید بفهمید، این موساد عقب مانده کم شعور بی عقل، سی سال است در سیا و ام آی 6 و حزب بعث عراق سابق و حزب بعث سوریه و حماس و وزارت اطلاعات ایران و بقیه سازمانهای اطلاعاتی دشمنانش دهها و صدها نفوذی دارد، ولی انگار نه انگار، یک کلمه حرف نمی زند، این قدر که بی شعور هستند.

 عوض اش ما، این وزیر اطلاعات مان هنوز یک سال و نیم نیست سر کار آمده، هنوز هم معلوم نیست که نفوذی اش رسیده باشد به تل آویو یا نه، اعلام کرده که ما در درون موساد نفوذ کردیم. به این می گویند کار اطلاعاتی دقیق. اصلا تا به حال به ذهن این همه رئیس اطلاعات در دنیا که هزاران جاسوس در دل دشمن داشتند، رسیده بود که علنا و در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کند که درون سازمان جاسوسی دشمن نفوذ کرده است. حالا که تازه اول کار است، این من، این هم شما، قول می دهم فردا آقای مصلحی وزیر محترم اطلاعات، اسم عناصر نفوذی اش در موساد را هم اعلام می کند و اگر هم موساد تکذیب کند که جمهوری اسلامی جاسوسی در این سازمان ندارد، فردایش عکس و اسم حقیقی طرف را اعلام می کند تا حیثیت موسادی را که مدعی است نفوذ ناپذیر است از بین ببرد. اگر هم زر زیادی بزنند و حرف مفت هم روش، یک دفعه دیدی کلیه اطلاعاتی که عوامل نفوذی جمهوری اسلامی از موساد به دست آورده همه را افشا می کنند تا اسرائیل برود بمیرد.

 البته من می دانم که فردا پس فردا یک مشت موجود نامعلوم الحال پیدا می شوند و می گویند که اگر آدم نفوذی در جایی داشته باشد، بخصوص در یک سازمان اطلاعاتی که نمی آید رسما آن را اعلام کند، وگرنه این که نمی شود نفوذی، می شود سفیر ایران در تل آویو، اگر واقعا نفوذ ایران در موساد بحدی جدی است که قرار است رسما اعلام شود، به نظرم اگر ایران بتواند نفوذی های خودش را در سیا و اینتلیجنت سرویس هم افشا کند، دیگر آبرویی برای آمریکا و انگلیس نمی ماند.

 البته به نظر من طبیعی است که چنین سیستم اطلاعاتی قدرتمندی که در همه جا نفوذ دارد، چه هراسی از اعلام آن دارد؟ البته ممکن است آدم ابلهی پیدا شود و بگوید شما که در موساد نفوذی دارید، چرا از آن مردک " یزقل نهاوندی" [اسم حقیقی نفوذی جمهوری اسلامی در موساد که قرار است فردا اعلام شود، ولی من امروز به پیروی از ویکی لیکس اعلامش می کنم] نپرسیدید که " این موساد که یک دانشمند ما را در سال گذشته و دو تا را امسال ترور کرد، از چه راهی این کار را کرد، که جلویش را بگیرید؟" این وزیر اطلاعات فکر می کند نفوذی داشتن شهرت است و هر کسی نفوذی بیشتر داشته باشد، جایزه می گیرد. نمی داند که نفوذی برای به دست آوردن اطلاعات است.

 البته ممکن است نفوذی های وزارت اطلاعات در موساد در همین یکی دو هفته اخیر و بعد از ترور فریدون عباسی و شهریاری نفوذ کرده باشد که در این حال هم سرعت عمل نفوذ و بخصوص اعلام عمومی آن شایان تقدیر است. واقعا این شفافیت که ما نفوذی هایی داشته باشیم در موساد که نه تنها هیچ ترسی از نفوذ در مخوف ترین سازمان اطلاعاتی جهان نداشته باشند، بلکه از اعلام علنی آن هم هیچ هراسی نداشته باشند. اینجانب از وزیر محترم اطلاعات درخواست می کنم، برای پوززنی هم شده، میزان و اسامی نفوذی های وزارت اطلاعات در سیا و اینتلیجنت سرویس و جاهای دیگر را هم اعلام کنند تا جایزه شفاف ترین وزارت اطلاعات جهان را امسال ببریم، حال همه را بگیریم. البته برخی از کارشناسان معتقدند که آقای مصلحی وزیر اطلاعات محترم جمهوری اسلامی این کار را در رقابت با ویکی لیکس کرده و با خودش گفته حالا که ویکی لیکس اطلاعات افشا می کند، پس ما هم اطلاعات افشا کنیم، این نکته را فراموش کرده که ویکی لیکس اطلاعات بقیه را افشا می کند، نه اطلاعات خودش را.

شاید هم حیدرلیکس قلیچ زده، باز یک بدبخت زندانی ابد را گول زده اند که اعتراف کند و آورده اند تلویزیون، کلکشان هم این است که گفته اند ما در موساد نفوذ کرده ایم اما مقصودشان این است که آن ها در ما نفوذ کرده اند. مگر حسین شریعتمداری در فاصله یک روز کشف نکرده که سعید امامی که سال ها معاون وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بود برای موساد کار می کرد تازه زنش هم برای اف بی آی کار می کرد.






--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

پایه های قدرت در قم می لرزد؟

پایه های قدرت در قم می لرزد؟

نیلوفر زارع


 جرس : پایگاه روحانیون مخالف یا منتقد رهبر جمهوری اسلامی در شهر قم از چنان گستردگی و قدرتی برخوردار شده که نزدیکان آقای خامنه ای اکنون خود را ناگزیر از اعتراف به  آن می بینند. به تازگی "احمد علم الهدی" امام جمعه موقت مشهد در اظهاراتی که می توان آن را بی سابقه تلقی کرد دست به  طبقه بندی طیف مخالفان رهبر ایران در حوزه علمیه زده و به صراحت گفته است که سفرهای مکرر آقای خامنه ای در چند ماه اخیر به شهر قم برای کاستن از دامنه مخالفت ها علیه شیوه رهبری اش بوده است.

 علم الهدی در تحلیل خود از طیف های مخالف رهبر ایران به گروه هایی همچون روحانیون سنتی ، نواندیشان دینی وابسته به آیت الله جوادی آملی، نواندیشان دینی علاقه مند به فلسفه غرب ، برخی اساتید جوان و بیوت برخی مراجع  اشاره کرده و گفته است که این گروه ها در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری یا سکوت کردند یا به تعبیر او از " جریان فتنه" حمایت کردند. اذعان به گستردگی مخالفت ها علیه رهبر ایران در شهر قم که پایتخت مذهبی ایران به شمار می رود تاییدی است بر مجموعه تحلیل ها و گزارشها که از افول اعتبار و نفوذ آقای خامنه ای در این شهر حکایت دارند.علم الهدی البته در نتیجه گیری تحلیل خود مدعی شده که اقای خامنه ای در سفرهای مکرر به شهر قم توانسته است اعتراضها را فروبنشاند اما به نظر می رسد که این ادعا با هدف دلگرمی دادن به هواداران حکومت ابراز شده، چرا که گزارشهای مستقل نه تنها تایید کننده این ادعا نیست بلکه حکایت از افزایش دامنه اختلاف روحانیون منتقد با رهبر ایران دارد.


رد پایی از یک سیاست

درباره انگیزه ها و اهداف رهبر ایران از سفرهای مکرر به قم طی دو ماه گذشته، تحلیل ها و گمانه زنی های فراوانی صورت گرفته است اما غالب ناظران سیاسی مستقل معتقدند این سفر تلاشی برای احیای مشروعیت رهبر جمهوری اسلامی بوده است.آقای خامنه ای در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری با موجی از اعتراض ها میان روحانیون بلند پایه شهر قم روبرو شد و به دلیل هدایت سرکوب های سیاسی و حمایت از دولت احمدی نژاد مورد ملامت قرار گرفت. بسیاری از این اعتراض ها  به صورت علنی و بسیاری دیگر نیز از طریق مراودات و مکاتبات خصوصی ابراز شدند با این حال شواهدی که نشان دهنده توجه رهبر ایران به خواست روحانیون منتقد باشد دیده نمی شود. ناظران در عوض می گویند که حکومت برای کاستن از دامنه بحران مشروعیت رهبری در شهر قم، دو  سیاست همزمان را اتخاد کرده که یکی تقویت جریان همسو با استفاده از اهرم های مالی و اعتباری و دیگری تهدید و سرکوب روحانیت معترض است. در طبقه بندی جریان های منتقد رهبری که به تازگی توسط امام جمعه موقت مشهد انجام شده است می توان رد پای این دو سیاست را به خوبی مشاهده کرد.


همه منتقدان رهبری

گستره اعتراض ها علیه رهبر ایران در شهر قم همان طور که احمد علم الهدی نیز به آن اعتراف کرده است تنها محدود به برخی مراجع بلند پایه و روحانیون نواندیش نمی شود با این حال او تلاش کرده اعتراض گسترده حوزویان و روحانیون شهر قم را توطئه ای شکل گرفته توسط رهبران جنبش سبز معرفی کند. علم الهدی در همین راستا مدعی شده " آنها ( رهبران جنبش سبز ) مي‌خواستند با استفاده از شگردي و از طريق ايجاد يك‌سري جريان‌ها در حوزه، حركتي از درون حوزه بر ضد نظام و رهبري آغاز شود و تحليل آنها اين بود كه اگر اين حركت توسعه يابد، يقيناً صددرصد كوبنده خواهد شد." وی سپس در تشریح جریان های منتقد رهبری از دو گروه روحانیون سنتی و نواندیشان دینی علاقه مند به فلسفه غرب یاد کرده و برای بی اعتبار کردن روحانیت سنتی آنها را افرادی متحجر خوانده که با هر تغییری مخالف هستند. کاربرد روحانیت متحجر توسط علم الهدی در شرایطی است که نواندیشان دینی ، شخص وی را از چهره های شاخص جریان تحجر معرفی می کنند و در عوض طیفی که علم الهدی آنها را متحجر خوانده را روحانیون سنت گرایی می دانند که خواهان آلوده نشدن دین به ابتلائات سیاسی هستند. علاوه بر این دو گروه،امام جمعه مشهد از روحانیون نزدیک به "آیت الله جوادی آملی"  که در تحولات پس از انتخابات حاضر به حمایت از آقای خامنه ای نشدند نیز انتقاد کرده و گفته است که "آنها در قضيه فتنه، ژست آكادميك گرفتند و كنار ايستاند." او سپس اعتراض بیوت برخی مراجع مستقل به وضع موجود را نیز ناشی از یک برنامه ریزی بیرونی دانسته و ادعا کرده " مي‌شود عناصر و عواملي را انتخاب كرد و حركتي تحت عنوان "بيوت مراجع" مقابل رهبري ايجاد كرد اگرچه مقام مرجعيت در اين جريان دخالت نداشته باشد. او همچنین برخی اساتید جوان  حوزه را نیز فریب خورده توسط مخالفان حکومت معرفی کرده و گفته که این اساتید گرچه در موضع مقابله با نظام و رهبری قرار نگرفتند اما به شکل یک جریان مطالباتی درآمدند که می خواستند انتظارات خود را در دیدار با نمایندگان حکومت پیش ببرند.

علم الهدی در نتیجه گیری نهایی اش از مخالفت های روحانیون با رهبر جمهوری اسلامی همه این مخالفت ها را توطئه ای برنامه ریزی شده تلقی کرده و سپس مدعی شده که آقای خامنه ای با سفر به شهر قم  تمام توطئه ها را برای همیشه فروخوابانده است. از نگاه ناظران، نتیجه گیری علم الهدی از سفر رهبری به پایتخت ایدئولوژيک جمهوری اسلامی چیزی جز یک نتیجه گیری تبلیغاتی برای اقناع گروه های وابسته به حکومت نیست و پایه ای در واقعیت ندارد.علم الهدی همان کسی است که در جریان تجمع نهم دی سال گذشته در میدان انقلاب تهران مخالفان حکومت را مشتی بزغاله و گوساله نامید و حدود یک ماه پیش در مجلس شورای اسلامی به دلیل " بصیرت افزایی " پس از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی مورد تقدیر قرار گرفت.

 

اعتراض های رسا

چاره جویی برای کاستن از ابعاد بحران مشروعیت رهبری در شهر قم با استفاده از دو شیوه تطمیع و تهدید طی ماه های اخیر همواره در جریان بوده است. تهدید و سرکوب روحانیون منتقد در واقع از همان نخستین هفته های پس از انتخابات ریاست جمهوری  آغاز شد. بازداشت روحانیون سرشناس مخالف رهبری در قم و اعمال فشار بر بیت برخی مراجع عالی مقام نظیر "آیت الله العظمی منتظری" و "آیت الله صانعی" بخشی از این پروژه سرکوب بود. با این حال سرکوب ها مانع از ابراز اعتراض های علنی نسبت به رهبری آقای خامنه ای نشد. آیت الله العظمی منتظری در واپسین ماه های حیات اش مخالف های صریحی را نسبت به رهبر جمهوری اسلامی ابراز کرد و شهریور ماه سال گذشته با نگارش نامه ای خطاب به سایر مراجع تقلید، از آنها خواست که با "شکستن قفل سکوت نه تنها مانع از بهره برداری حاکمیت به سود خود شوند بلکه به دفاع از حیثیت و آبروی دین و مذهب پردازند تا مبادا در نزد مردم چنین تلقی شود که روحانیت موافق و مؤید اقدامات ناصواب حکومت است." علاوه بر این مرجع بلندپایه که مراسم خاکسپاری اش در دی ماه سال پیش به یکی از عظیم ترین گردهمایی های هواداران جنبش سبز تبدیل شد برخی دیگر از مراجع مستقل نیز با انتقادهای مداوم خود از وضع موجود باعث آشفتگی جریان حاکم شده اند. برای مثال آیت الله صانعی در یکی از آخرین اظهارنظرهایش به فاصله گرفتن انقلاب اسلامی از اهداف اولیه خود اشاره کرده و گفته" یک انقلاب زمانی از اهداف خود فاصله می گیرد که انسان های آزاده و انقلابیون حتی امنیت ابراز سخن هم نداشته باشند." "آیت الله بیات زنجانی" از دیگر مراجع منتقد ساکن قم نیز امسال در پیامی به مناسبت فرارسیدن محرم، قیام امام حسین را قیامی علیه خودکامگی حکومت یزید خواند و اظهار داشت :" خروج امام حسین‌ابن‌علی(ع)، خروج بر حکومت جائری بود که سیره‌اش دوری از تزکیه نفس و راهش، منتهی به شرک بود ، چراکه حکومت خودکامه، سرآغاز شرک خواهد بود." اعتراض مراجع مستقل تنها به شهر قم محدود نبوده و آیت الله دستغیب از مراجع تقلید ساکن شیراز و آیت الله طاهری اصفهانی از مراجع شهر اصفان نیز طی ماه های پس از انتخابات اعتراض های علنی فراوانی را نسبت به حکومت ابراز داشته اند. آیت الله دستغیب در یکی از صریح ترین اظهارات خود گفته " هیچ‌یک از مراجع وضع فعلی را تایید نمی‌کنند، چون نه جمهوری است و نه اسلامی " و آیت الله طاهری اصفهانی نیز در پیامی پس از هتاکی هواداران حکومت به سیدحسن خمینی گفت :" باندهای مشکوک بر مقدرات نظام و کشور سلطه دارند."

 

آزار مراجع آزاده

مخالفت های علنی مراجع مستقل با شیوه رهبری جمهوری اسلامی ایران باعث تحمیل فشارهای شدیدی از سوی حکومت به آنها شده است. برای مثال بیوت مرجع فقید آیت الله العظمی منتظری و آیت الله صانعی طی ماه های پس از انتخابات بارها مورد تعرض لباس شخصی های وابسته به حکومت قرار گرفته است. دفاتر این مراجع در شهرهای کشور پلمپ شده ، سایت های اینترنتی آنها و برخی دیگر از مراجع فیلتر شده و همچنان مجموعه ای فراوان از تضییقات علیه آنها یا بیوتشان اعمال می شود. مراجع مستقل با این وجود  در حمایت و پشتیباتی از کسانی که قربانی سرکوب های سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری شده اند ثابت قدم به نظر می رسند و دلجویی آنان از خانواده های زندانیان سیاسی بیانگر همین پشتیبانی است. در طرف دیگر حکومت در نگرانی از رشد روزافزون پایگاه مردمی مراجع مستقل به افزایش فشارهای امنیتی و تبلیغی علیه آنها رو آورده است و این فشار تبلیغاتی تا حدی بالا رفته که برای نمونه "حسین شریعتمداری" مدیرمسوول روزنامه کیهان اخیرا در یادداشتی  دیدار و دلجویی مراجع از خانواده زندانیان را ریختن آب به آسیاب دشمن خوانده و برای آنها تعیین تکلیف کرده است.


نسخه ای برای همه !

علاوه بر تهدید مراجع و روحانیون معترض سیاست تطمیع نیز در قالب حکومتی کردن حوزه های علمیه پیش رفته است. چنان که برای اثبات این مدعا می توان به تغییر مدیر حوزه علمیه قم از "هاشم حسینی بوشهری" به "مرتضی مقتدایی"  و ایجاد مراکز مختلف حمایتی حوزه همانند مرکز خدمات حوزه های علمیه به ریاست حجه الاسلام نواب و یا مراکز تخصصی در حوزه اشاره کرد. ناظران همچنین تغییر مدیران آموزشی حوزه علمیه و به تبع آن انقلاب در سیستم آموزشی حوزه علمیه  و به طور مثال طرح استاد محوری که از دانشگاه کپی برداری شده و عزل بسیاری از اساتید حوزه که بعد از انتخابات ریاست جمهوری مواضع تندی علیه دولت احمدی نژاد داشتند را متاثر از دستور رهبر جمهوری اسلامی و مراجع حامی دانسته و معتقدند که کارکرد اصلی این سیاست ها وابسته کردن بیش از پیش حوزه علمیه به حکومت است. بر همین اساس آنها سفرهای مکرر رهبری به شهر قم طی ماه های اخیر را نیز در راستای بسط قدرت حکومتی در مناسبات حوزه می دانند و می گویند رهبر ایران و مشاورانش قصد دارند به پشتوانه اهرم های مالی و تغییر ساختارهای اداری در حوزه مانع از ریزش مشروعیت حکومت شوند. این هدفی است که برآورده شدنش با اما و اگرهای فراوانی روبروست . اگر مخالفان رهبری در میان روحانیون صرفا افرادی وابسته به یک جریان سیاسی یا اعتقادی بودند شاید چنین سیاست هایی می توانست در بازداشتن آنها موثر باشد اما طیف متنوع مخالفان آقای خامنه ای که امام جمعه مشهد هم به آن اعتراف کرده است بی ثمر بودن سیاست های تهدید و تطمیع را آشکار می سازد. چنان که پس از سپری شدن ماه ها از اجرای این سیاست دو گانه شواهدی مبنی بر ترمیم مشروعیت رهبر ایران در حوزه علمیه مشاهدده نمی شود.



--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

ایران خودرو، امروز: تحصن، اعتصاب، عزای عمومی

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via تحول سبز by فرهاد on 1/27/11

تحول سبز: در پی حادثه مرگبار در شرکت ایران خودرو که بر اثر فشار کاری وارده بر یکی از کارگران بوقوع پیوست، و منجر به مرگ چند تن از کارگران آن شرکت شد، فضای کارخانه همچنان به شدت ملتهب بوده و کارگران معترض در تحصن به سر می برند.

به گزارش وبلاگ «کارگران فلزکار مکانیک»، کارگران معترض که علت اصلی این حادثه را اضافه کاری اجباری می دانند، حاضر به ترک کارخانه نشده و همچنان در فضای کارخانه ایران خودرو متحصن هستند.

این در حالی است که از دیروز، شش بهمن ماه، مسئولان کارخانه با اعلام عزای عمومی اقدام به تعطیلی کارخانه کرده که این تعطیلی امروز هم ادامه دارد و به این ترتیب از ورود دیگر کارگران به کارخانه جلوگیری شده و مانع از پیوستن آنها به جمع متحصنین گشته اند.

همچنین هنوز اجساد کارگران کشته شده به خانواده هایشان تحویل نشده است. امروز قرار است تعداد ٢٧ نفر از نمایندگان منتخب کارگران در دیداری با وزیر صنایع، خواستار پاسخگویی وی باشند.

گفتنی است مسئولین کارخانه ایران خودرو یکی از کارگران شیفت شب کارخانه را که در قسمت حمل و نقل داخل کارخانه کار می کرد، با وجود بیماری شدید، در روز تعطیل (سه شنبه – اربعین حسینی) مجبور به کار کرده بودند و این کارگر پس از اینکه با وضعیت جسمانی بسیار سخت، چند سرویس را انجام داد، با خودرو به کارگرانی که برای زدن کارتِ ساعت در محلی جمع شده بودند، برخورد کرد که در نتیجه گروه زیادی کشته و زخمی شدند .

تجمع اعتراضی کارگران شرکت ایران خودرو نسبت به این مسئله و مطالبه آنها جهت پاسخ خواهی از مسئولین شرکت، با برخورد خشونت بار نیروهای امنیتیِ مستقر در محل مواجه شده بود.


 
 

Things you can do from here:

 
 

مقاله: انقلاب فیسبوکی، کفایه، مبارزه برای دموکراسی و حکومت خوب درمصر



نوشته: شریف منصور
تاریخ مه 2010-
به روز شده: اوت 2010


چکیده کشمکش

مصر درحال حاضردرگذار نا آرام به سوی دموکراسی است. رژیم مبارک بیمار است و ناخشنودی عمومی رو به افزایش. درآمد بیش از 40 درصد مصری ها روزانه دو دلار است. برآورد می شود که 30 درصد مردم بیکارند. بیش از 30 درصد هم بی سوادند. اغلب مصری ها برآنند که دولت آن هارا فراموش کرده. با این حال نمی توانند صدای خودرا در زمینه نگرانی های مشروع خویش بلند کنند. انحصار تقریبا سی ساله مبارک بردستگاه قدرت به یاری قانون وضعیت اضطراری، موجب شده که درمصر جنبش مخالف قدرتمندی به وجود نیاید. در سال 2010 انتخابات پارلمانی برگزار می شود. فیسبوک و اینترنت گزینه هایی برای عمل گروه های نو و نیروهای سیاسی درحال پیدایش جامعه مدنی اند. افزایش شمارجنبش های ناراضی در سراسر جامعه مشهود است. سازماندهی ها در سطوح پایینی جامعه با هدف بسیج  مسالمت آمیزعلیه مبارک و حزب او، در انتخابات پارلمانی انجام می شود.

تاریخچه سیاسی

مصر در سال 1922 رسما استقلال خودرا از بریتانیا کسب کرد. این استقلال در پی جنبش تحسین برانگیز نافرمانی مدنی سه ساله مصری هاعلیه سیطره استعمار به دست آمد. بعدها مبارزه با استعمار، "انقلاب 1919" نام گرفت. طی سه دهه بعدی حکومت لیبرال و مردمی ملک فاروق مصررا اداره کرد. سرهنگ جوانی به نام جمال عبدالناصردر سال 1952 با یک کودتای نظامی پادشاهی را برانداخت و دیکتاتوری نظامی را جانشین آن کرد. این الگو تا به امروز ادامه یافته است. ابتدا ناصر و جانشین وی انور سادات نظام سیاسی ای را درمصر جاانداختند که تقریبا همه قدرت را در دستهای رئیس جمهوری ای قرار داد که با بهره گیری ازماشین پرحجم امنیتی، جامعه مصررا زیر سلطه گرفت.درپی ترور انورسادات درسال 1981 حسنی مبارک رئیس جمهوری شد و تا کنون یعنی 29 سال گذشته برمصر حکومت کرده است.

درحال حاضر رژیم مصر رارژیمی دورگه می خوانند، چون عملیات دموکراسی به ظاهر مراعات می شود اما همه چیز سطحی است 1. از کودتای نظامی 1952 تاکنون قدرت در دست نظامیان بوده است.مبارک و رهبران حزب دموکراتیک ملی همه تلاششان را برای کسب مشروعیت به کار می گیرند. انتخابات برگزار می کنند. در این انتخابات همه دستگاه های قدرت دولتی را به کار می گیرند تا این تضمین را به وجود آورند که تنها خودشان برنده اند2.در انتخابات سال 2005 برای نخستین بار رئیس جمهوری با یک نامزد رقیب وارد میدان شد. همین طور هم در انتخابات پارلمانی.مبارک 88.5 درصد آراء را کسب کرد. ایمن نور رقیب وی از حزب الغد(فردا) تنها 7 درصد آراء را به خود اختصاص داد. حزب دموکراتیک ملی مبارک در پارلمان هم 70 درصد کرسی ها را به خود اختصاص داد و اعضای اخوان المسلمین- جنبش غیر قانونی اعلام شده- که به صورت منفرد نامزد شده بودند 20 در صد کرسی ها را. تنها 30 درصد افراد برخوردار از حق رای درآن انتخابات شرکت کرده بودند. آن 70 درصدی که شرکت نکردند به روند سیاسی اعتقادی نداشتند. در انتخابات مصر از شفافیت و اعتماد و اعتبار خبری نیست. در ثبت نام برای رای دادن، آزاد ی مبارزه و سازماندهی حزب های سیاسی، شفافیتی وجود ندارد.علاوه برمحدودیت فعالیت سیاسی، درمارس سال 2007 دولت با اصلاح ماده 88 قانون اساسی، نظارت قضائی برانتخابات را حذف کرد. در انتخابات پارلمانی سال 2008 به خیلی ها اجازه داده نشد درحوزه ها ی را ی گیری  برای نظارت حضور یابند. درهنگام شمارش آراء هم همین طور. با این تمهیدات، هم برگزاری وهم نظارت برانتخابات دراختیار وزارت کشور بود.

در مصربه موجب قانون اساسی، رئیس جمهوری عملا همه حکومت را درکنترل دارد3. مبارک در 29 سال گذشته کشوررا به موجب" قانون وضعیت اضطراری" اداره کرده است. قانونی که به وی اختیار فوق العاده ای داده است. وی با به کارگیری گسترده پلیس امنیتی و سازمان های اطلاعاتی، کنترل خودرا بر نظام اعمال کرده و این نیروها که از اختیارات و مصونیت ها ی بسیار زیادی برخوردارند به خاطر بیرحمی و بهره گیری شدید از شکنجه بدنامند. حکومت با استناد به وضعیت اضطراری، آزادی اجتماع را محدود کرده است. سایر قوانین هم آزادی ثبت نام برای رای دادن، ایجاد سازمان های غیر دولتی و احزاب سیاسی را محدود کرده اند.

وضعیت تندرستی مبارک با شتاب زیادی زیر سوال رفته و روبه وخامت می رود. او به همین سبب دارد پسرش را برای جانشینی آماده می کند. جمال مبارک تلاش دارد ضمن استفاده از میراث پدر، خودرا نماینده نسل نوبا برنامه های تازه نشان بدهد. بسیاری از خودی ها ی حکومتی با این تمهید مخالفند. همین طورهم احزاب سیاسی مخالف. ایمن نوروعده داده درصورتی که بتواند درانتخابات ریاست جمهوری سال 2011 نامزد شود با بسیج نیروها به مخالفت با جانشینی جمال مبارک ادامه خواهد داد.

دکتر محمد البرادعی رئیس پیشین آژانس بین المللی انرزی اتمی و برنده جایزه صلح نوبل هم اعلام کرده است در انتخابات ریاست جمهوری آینده خودرا نامزد خواهد کرد به شرط این که روند کنونی عوض شود و اعتبار رقابت ها تضمین گردد. جوانان مصری و احزاب مخالف از این تصمیم استقبال گسترده ای کردند وهنگام ورود وی به فرودگاه قاهره همچون قهرمانی از او استقبال کردند. در اینترنت به گروه پشتیبان وی پیوستند و این گروه هم اکنون بیش از 250 هزار عضو دارد.

کنش ها ی راهبردی

الف.غلبه بر بی تفاوتی جوانان و فناوری اینترنتی

بخشی از چالش پیش روبرای مقابله با مبارک و دستگاه امنیتی وی بسیج انبوه مردم با هدف برنده شدن مخالفان است. اما بی تفاوتی درجامعه مصر جا افتاده چراکه از دهه ها پیش، دستگاه سرکوب دولتی ناراضیان را زیر ضربه داشته است. تنها 23 درصد ثبت نام کنندگان درانتخابات سال 2007 به پای صندوق ها رفتند و این 23 درصد رای خودرا به حزب مبارک، اخوان المسلمین، گروه های کوچک و احزاب سکولار دادند. اکثریت 77 درصدی تمایلی به رای دادن نشان نداد.

نسل نو فعالان سیاسی با این بی تفاوتی به رویارویی برخاسته و با بهره گیری از اینترنت و تلفن تلاش دارد با جامعه تماس بگیرد. در مصر بیش از 20 میلیون نفرازاینترنت استفاده می کنند. 42 میلیون نفرتلفن همراه دارند. ازاین دوبابت مصردرقاره افریقا اول است. درمصر 162هزار بلاگر فعالند. اکثرشان هم جوانند ودرطول عمرشان جزمبارک رئیس جمهوری ندیده اند. اینترنت برای این جوانان راه تازه ای گشوده است. در سال 2008 یک گروه با بهره گیری از فیس بوک توانست 80 هزار نفر را علیه گرانی مواد غذائی بسیج کند. از فیس بوک برای جلب پشتیبانی از اعتصاب کارگران پارچه بافی و اعتراض ها ی کارگری 6 آوریل 2008 استفاده خوبی شد.

دولت مصر در6 آوریل 2008 یکباره تکان خورد. چون دید که یک سوم جمعیت کشوردرخانه ها مانده اند واین نخستین اعتصاب موفق در این کشوربودکه با بسیج اینترنتی برگزارشد. دولت درصدد برآمد بخشی از خواست ها را اجرا کند. قیمت ها را کاهش بدهد، مزدها را به شکل بی سابقه ای بالا ببرد. درهمان حال که شماری از سازمان دهندگان اینترنتی اعتصاب را هم چند هقته ای زندانی کرد. ازآن زمان، 6 آوریل روز ناخشنودی ملی مصرشده وهمه گروه ها ی سیاسی و اجتماعی مصربه این مناسبت بسیج می شوند و خواهان انجام اصلاحات در کشورشان.

از نمونه های تاثیر برانگیز اخیردرمتن جامعه مصر، موضوع خالدسعید جوان مصری است که در سال 2010 توسط پلیس مصر تا سرحد مرگ شکنجه شد. بی درنگ پس از اعلام مرگ وی هزاران نفردرسراسر مصر به نشانه اعتراض لباس سیاه پوشیدند. ظرف چند روز، خالد نماد ملی مصر شد. بیش از یک چهارم میلیون مصری در فیس بوک خواهان تحقیق پیرامون قضیه و مسئول شناخته شدن پلیس شکنجه گر به ارتکاب جنایت شدند. به فاصله چند هفته موضوع به رسانه ها ی داخلی و بین المللی کشانده شد. رژیم مبارک آن چنان دستپاچه شد که فرمان محاکمه مامور پلیس را صادرکرد4.

ب.بهره گیری از موروثی شدن حکومت مبارک با هدف یکپارچه کردن مخالفان

مساله جانشینی در مصر ناظران داخلی و خارجی را نگران کرده است. با نبود معاون ریاست جمهوری و سالخوردگی مبارک و بیماری وی بسیاری از خود می پرسند خلاء مبارک را چه کسی پر خواهدکرد؟ جنبش مردمی "کفایه"( کافی است) در سال 2003 با طرح این پرسش به میدان آمد.

کفایه از سال 2003 تا 2006ائتلاف گسترده ای از گروه ها و افراد از طیف های مختلف دینی ، فکری، و سیاسی با هدف چالش بارژیم مبارک و جلوگیری از جانشینی احتمالی جمال مبارک به جای پدرایجاد شد. توان کفایه در بسیج گروه ها و سازمان های گوناگون حول یک مساله در سیاست مصر بی سابقه بود. در سال 2005 درجریان همه پرسی قانون اساسی و مبارزه انتخاباتی ریاست جمهوری، کفایه سبک تازه ای از اعتراض را درمصر باب کرد و بدین وسیله توانست نیروهای مختلف سیاسی را برای نخستین بار یکپارچه سازد. کفایه خواست های آزادی سیاسی را با غرور ملی مصری ها پیوند زد، غروری که هرمصری هر روزه درباره تاریخ، جغرافیا واهمیت راهبردی کشورش احساس می کند.

پ.جلب پشتیبانی آمریکا و غرب

مصر به لحاظ اهمیت ژئوپلیتیک و سیاسی درخاورمیانه، دوست و متحد غرب و آمریکا بوده است. مصر به دلیل اهمیت راهبردی، جغرافیائی و سیاسی در خاورمیانه و افریقا وکمک قاهره به حل طیف گسترده مسائل خاور میانه از جمله صلح با اسرائیل درسال 1979 سالانه دو میلیارد دلار از آمریکا و غرب کمک دریافت می کند. مخالفان در مصر با استفاده از پیوند کشورشان با غرب تلاش دارند به نفع خود بهره گیری کنند. آن ها با ارائه درخواست ها و توسل به دولت های خارجی ازآن ها می خواهند با استفاده از اهرم دوستی شان از توسعه دموکراسی درمصر حمایت کنند وازحامیان حقوق بشر درمصر پشتیبانی به عمل آورند.

برای نمونه درسال 2003 آمریکا بزرگ ترین کمک کننده به توسعه و کمک  نظامی به مصر، برمبارک فشارآورد تا دکتر سعدالدین ابراهیم فعال پیشرو حقوق بشر و دموکراسی مصر راآزاد کند. چندماهی پس از این فشارها ابراهیم آزاد شد. ازاین اهرم یک بار دیگر استفاده شد و باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا خواهان آزادی ایمن نور مشهورترین زندانی سیاسی از زندان شد. دکتر ابراهیم و ایمن نوربه خاطر فعالیت سایسی به فساد و تقلب متهم و محکوم شده بودند.

تازه ترین موضوع، خالد سعید است. درمورد این جوان، هم آمریکا5 و هم اتحادیه اروپا6 آشکارا در دیداربا مقام های مصری و رسانه ها ی این کشور خواهان پیگرد مسئولان پلیس و روشن شدن واقعه مرگ شدند.

ت. تعهد به شیوه ها ی بی خشونت

مخالفان حکومت مصراکثرا دیدگاه بی خشونت دارند. این را در راهبردهای خود و در برنامه ریزی ها و اجرای آن ها نشان داده اند. به جز چند مورد خشونت عوام در شهر المحله در 6آوریل 2006 درجریان اعتصاب کارگری، رهبران و اعضای جنبش مخالف از شیوه ها ی بی خشونت در قبال سرکوب بی وقفه حکومت، بهره می گیرند. دریک نمونه بارز، اعتراض کنندگان درقاهره با الگو گرفتن ازدموکراسی خواهان اوکراین به سربازانی که آن هارا کتک می زدند گل دادند. در موردی دیگربه دعوت برخی نمایندگان پارلمانئ مصر در مقابل پارلمان جمع شدند و با نصب سیبل بر سینه ها از ماموران پلیس خواستند به هدف تیراندازی کنند7.

وضعیت امروزی

با وجود محدودیت ها و سرکوب دولت، جامعه مدنی مصربه مبارزه برای تحول وتغییر سیاسی ادامه می دهد. با بدتر شدن وضع تندرستی مبارک، مردم مصر به آینده کشورشان می اندیشند.

البرادعی که با استقبال پرشور مردم دلگرم شده بود مبارزه سراسری را در راه یک پارچه کردن مخالفان حول محور پیشنهادجمعی اصلاح قانون اساسی سامان داد. نام جنبش او "اتحادیه ملی برای تغییر" است. هدف مبارزه جمع آوری میلیون ها امضا درحمایت از حقوق شهروندی مصری هاست. وی در طول سه ماه 600 هزار امضا ازراه اینترنت و کتبی جمع آوری کرد. میزان توفیق این مبارزه بستگی دارد به توان البرادعی در جذب پشتیبانی جوانان و رسانه ها، تمایل او به پذیرش مخاطره درراه اندازی یا اعتراض های خیابانی، ظرفیت وی درادامه راه و کمک گرفتن از دیگررهبران مخالف دولت به عنوان کسب نامزدی ریاست جمهوری با برنامه " تغییر" و نه تنها برای رئیس جمهور شدن. بسیاری از رهبران مخالف می گویندازالبرادعی به عنوان رهبر موقت در دوره چند ساله گذارکشورازوضعیت کنونی و تغییر نظام و تارسیدن مصر به انتخابات آزاد و منصفانه پشتیبانی می کنند.

ایمن نوررهبرالغد( فردا) از قصد خود برای پیشبرداصلاحات سیاسی که به انتخابات آزاد پارلمانی وریاست جمهوری منجرشود سخن می گوید. وی مبارزه ای ملی و بین المللی را برای جلب پشتیبانی برنامه خود برای اصلاحات آغاز کرده است. حمدین صباحی رهبر سرشناس احزاب ناصری و نماینده کنونی پارلمان نیزازتلاش برای جلب پشتیبانی درانتخابات ریاست جمهوری صحبت کرده است.

دیگر احزاب لیبرال(الوفد، الجبهه)شاید نامزدها ی قوی برای انتخابات نداشته باشند. اما درهمکاری باهم و تماس با سایر بازیگران کلیدی صحنه سیاست نظیر اخوان المسلمین که ازپشتیانی بخشی از توده های مردم برخوردارند، سعی درتقویت خویش دارند. اخوان المسلمین به خاطر نفوذ دینی و حمایت از اصلاحات اجتماعی مورد پشتیبانی توده ها است. آن ها هم از راه اینترنت در صدد جذب جوانانند.

باشگاه قضات، اتحادیه نیمه سندیکایی قاضی ها ی مصر، از گروه های دیگری است که انحصار حکومت برقدرت سیاسی رسمی را تهدید می کند. این باشگاه تلاش دیرپایی را به منظورجدا شدن ازبدنه اجرایی حکومت پیگیری کرده است. اعضای آن برانتخابات سال های 2000 و 2005 نظارت داشته اند. بخشی از فعالیت رهبری این باشگاه معطوف به بسیج قاضی های مصری به منظور نظارت برانتخابات پیش رو است.

عنصر مهم دیگردرزمینه رشد جنبش اصلاح طلبانه رسانه ها ی مستقل از جمله تلویزیون ماهواره ای و کانال ها ی مستقل نمایش فیلم و برنامه است. این رسانه ها با عبوراز خط قرمز دولت تاحدی میزان آزاد ی بیان درکشوررا گسترش داده اند. نقش بی همتای سازمان های غیر دولتی درپیشبرد دموکراسی، توسعه و حقوق بشررا نباید نادیده گرفت. این ان جی او ها نقشی بس مهم و بی همتایی در ارائه پشتیبانی داشته اند. این ها نقشی فعال درنظارت بر انتخابات سال 2005 داشته و از آن پس با استفاده از کمک ها ی مالی خارجی برمنابع و قابلیت ها ی خود افزوده اند.

و سرانجام، همان گونه که انقلاب 1919 نشان دادمصری ها به دنیا و به خودشان نشان داده اند هنگامی که یک پارچه اند کارها ی سترگی می توانند به انجام برسانند. با تاسف در طول سال ها ی حکومت ارتشیان  با مشت آهنین، مردم رام شده و همه گروه ها ی مخالف ازهم پاشانده شده اند. نظامیان همچنین فرهنگ بی تفاوتی سیاسی را جا انداخته اند. درسال ها ی اخیر نشانه های تازه ا ی ازامید هویدا شده است. افزایش فزاینده بهره گیری از اینترنت و منابع تازه رسانه ا ی برای فعالان، زندگی نوی را به جنبش مخالفان که درغیر این صورت ایستا بود، دمیده است. جنبش کفایه نشان داد گروه ها ی گوناگون مصری مایل و توانا هستند با همکار ی یکدیگر به هدف مشترک دست یابند. دولت های خارجی که متحدان نزدیک مصرند نیز حمایت شان را ازتحول دموکراتیک در مصر نشان داده اند. چون به این نکته آگاهند که رژیم کنونی مصر دیگر پاسخگوی خواست ها ی مصریان نیست. شهامت رهبرانی از تراز ایمن نور و محمد البرادعی الهام بخش مردم و فشار برای ایجاد گزینه ها یی در برابر مبارک و پسرش شده اند. همه این تحولات امید بخش است به شرط این که عناصر مختلف جنبش مخالفان، در زمینه ایجاد راهبرد اصلاحات ارگانیک(انداموار) که ریشه در توده ها ی مردم داردهمکار ی نزدیک داشته باشند. درچنان صورتی می توانندبه شیوه ا ی صلح آمیز و روشی با ثبات دوران گذارمصر به دموکراسی را رهبری کنند.


 پایان

--

--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

ادوارد! خوش به حالت - سیدابراهیم نبوی


ادوارد! خوش به حالت - سیدابراهیم نبوی

 

جنبش دانشجویی در تمام جهان، حق طلبست، اما آنچه مهم است، برخوردی است که دولتها و نظام قضائی با دانشجویان معترض می کنند

 

ادوارد وولوارد دانشجوی هجده ساله انگلیسی به 32 ماه زندان محکوم شد. یک نشریه انگلیسی عکس او را در حالی که با کت و کراوات مشکی از در دادگاه خارج می شد، به چاپ رساند. جرم او پرتاب یک کپسول بزرگ آتش نشانی به میان ماموران ضد شورش از بالای ساختمانی بود که دانشجویان در آنجا به وضع تحصیلی خود اعتراض کرده بودند. عکس ها نشان می دهد که وی کپسول آتش نشانی را درست به وسط ماموران پرتاب کرده است.

 

یازده سال قبل از این احمد باطبی دانشجوی ایرانی، به دلیل در دست داشتن یک پیراهن خونین، که عکس آن در نشریه اکونومیست به چاپ رسیده بود، دستگیر شده، نخست مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به دلیل سکته مغزی به حال کما رفت. سپس در دادگاهی غیرعلنی به اعدام محکوم شد، آنگاه مجازات وی به 15 سال کاهش پیدا کرد. همسر سابق وی در گرگان توسط پلیس ربوده شد و بازداشت شد. خواهرش ماریا باطبی قهرمان کاراته کشور نیز مدتی بازداشت شد. وی پس از گذراندن نه سال زندان و محرومیت از تحصیل مجبور شد که از ایران بطور غیرقانونی فرار کند و برای ادامه زندگی به آمریکا برود. نه تنها احمد باطبی مورد فشار قرار گرفت، بلکه همسرش نیز مدتی زندانی بود. جمشید بایرامی عکاسی که از وی عکس گرفته بود، نیز امکان ادامه حضور در کشور را نیافت. حسام فیروزی پزشک معالجش نیز بارها مورد اذیت و آزار قرار گرفت. علاوه بر وی منوچهر محمدی، اکبر محمدی، مهرداد لهراسبی و عباس دلدار نیز که همگی دانشجو و همراه باطبی بودند، بازداشت و زندانی شدند. اکبر محمدی بعدها به دلیل فشار در زندان کشته شد، منوچهر محمدی مجبور شد با خواهر و خانواده اش ایران را ترک کند و به آمریکا برود.

 

اعمال خشونت علیه دانشجویان البته که سابقه ای دیرینه دارد. در ایران سه دانشجوی حامی جبهه ملی بیش از پنجاه سال قبل در جریان حمله پلیس به دانشگاه کشته شدند، در آمریکا در دهه شصت پلیس بارها دانشجویان را به زندان انداخت و آنان را زخمی و مجروح کرد، در آلمان جنبش دانشجویی پنجاه سال قبل منجر به مرگ یک دانشجو شد، در چین دانشجویان بسیاری در میدان تیان آن من توسط حکومت دیکتاتور چین کشته شدند و در فرانسه جنبش دانشجویی 1968 پاریس، سیستم آموزشی را تغییر داد و رئیس جمهور را وادار به استعفا کرد و هنوز که هنوز است، جنبش دانشجویی در تمام جهان، به عنوان جنبشی حق طلب شناخته می شود. اما آنچه مهم است، برخوردی است که دولتها با جنبش های دانشجویی می کنند و برخوردی که نظام قضائی با دانشجویان معترض می کند. دو نمونه احمد باطبی که در جریان هجده تیر زندانی و قربانی شد، و ادواردو وولوارد دانشجوی انگلیسی شاخص تفاوت دو نظام سیاسی است.

 

اول، حرکت دانشجویی در انگلستان که چند ماه قبل صورت گرفت، یک حرکت صنفی دانشجویی بود که نه توسط پلیس، بلکه توسط دانشجویان به خشونت کشیده شد. در این حرکت، دانشجویان بالای ساختمانی رفتند، یکی از آنان از ارتفاعی بلند کپسول گاز را به میان پلیس پرتاب کرد، او شناسایی و دستگیر شد. اما حرکت دانشجویی در ایران، یک جنبش اعتراضی آرام در اعتراض به توقیف روزنامه سلام بود. دانشجویان به مدت دو ساعت در ساعات شب به خیابان آمدند و شعار دادند و بعد به خوابگاه رفتند و خوابیدند. نیمه شب، پلیس به خوابگاه حمله کرد، درهای اتاق ها را شکستند، دانشجویان را بشدت کتک زدند، یک دانشجو را از روی پشت بام به زمین پرت کردند، برخلاف دانشجویان انگلیسی که کپسولی به پلیس پرت کرده بودند، این بار پلیس دانشجویان را از روی بام خوابگاه به زمین پرت کرد. همه دانشجویان دستگیر و زندانی شدند. در سال 1388 حمله به کوی دانشگاه باز هم تکرار شد، اما این بار حتی دانشجویان معترض هم نبودند، بلکه پلیس بدون مقدمه و فقط به این دلیل که احتمال می داد دانشجویان به تقلب انتخاباتی اعتراض کنند به خوابگاه دانشگاه حمله کرد، بیش از پنج دانشجو کشته شدند و تمام دانشجویان دستگیر شدند.

 

دوم، در انگلیس ادوارد وولوارد آنقدر خوشبخت بود که می توانست در یک دادگاه رسمی و علنی محاکمه شود. عکس تمام مراحل عمل او که با هلی کوپتر گرفته شده بود، وجود داشت. دولت ایران هم از مدتها قبل اعلام کرده بود حاضر است برای دفاع از دانشجویان انگلیسی هم گروهی وکیل استخدام کند و هزینه شان را بدهد. دانشجوی مورد نظر در دادگاه محاکمه شد، جلوی دوربین های عکاسان قرار گرفت و به 32 ماه زندان محکوم شد. احتمالا او حق تجدید نظر هم خواهد داشت. اما احمد باطبی نه تنها هیچ خشونتی اعمال نکرده بود، بلکه با نشان دادن پیراهنی که خونین شده بود، به خشونت پلیس اعتراض کرده بود. بازجویانش او را شکنجه می دادند تا وادارش کنند اعتراف کند که خونی که بر پیراهن است، خون حیوانات است و او برای هتک حیثیت جمهوری اسلامی چنین کاری کرده است. در دادگاه هیچ کسی حضور نیافت، بازجویی ها با شکنجه و خشونت برگزار شد، متهم ابتدا به اعدام، بعد به 15 سال زندان محکوم شد.

 

سوم، ادوارد دانشجوی خوشبختی است، او اگر همین کار را در ایران کرده بود، یا قطعا در بازجویی کشته می شد، یا در همان لحظه در خیابان به قتل می رسید، یا حداقل به اعدام محکوم می شد و حکمش نیز با جرثقیل در یکی از میادین تهران اجرا می شد. او جوان خوشبختی است، چرا که نظام قضایی نه تنها به خانواده او اجازه می دهد در دادگاه حاضر شود، بلکه خواهر، همسر، دوستان، وکیل، عکاس، هم اتاقی او را دستگیر و زندانی نمی کند. وضعی که ادوارد وولوارد در نظام قضائی انگلستان دارد، نه تنها کابوسی برای ما نیست، بلکه رویایی برای ماست. مادر سهراب اعرابی حتما آرزو دارد کاش فرزندش را به جای اینکه در پزشکی قانونی ببیند، در زندان می دید و بعد از سه سال آزادش می کردند. در نظام قضائی انگلستان اگر دانشجویی متهم به جرمی شود یا محکوم به چیزی شود، قطعا خانواده اش در معرض فشار، بازجویی، شکنجه، هتک حرمت نخواهند بود.

 

چهارم، یک سال قبل در یک کنفرانس حاضر شدم، آغازگر برنامه دانیل کوئن بندیت رهبر دانشجویان می 68 پاریس بود. وی پس از پنجاه سال هنوز به عنوان یک رهبر پیشرو حامی جنبش های عدالتخواهانه شناخته می شود. او و دوستانش در پاریس یک میلیون مردم را به خیابان کشاندند، نظام آموزشی را تغییر دادند و رئیس جمهور وادار به استعفا شد. آنان ممکن بود در مقابل خشونت پلیس خشونت کنند، اما معمولا ترجیح می دادند و می دهند که در مقابل خشونت پلیس مظلوم بمانند، مطمئنا اگر ادوارد وولوارد در پاریس 1968 هم یک کپسول آتش نشانی را از بالای یک ساختمان وسط پلیس می انداخت، او را به جرم اعمال خشونت مجازات می کردند. این خشونتی واکنشی نیست، تو در معرض مرگ نیستی که چنین خشونتی نشان بدهی. تو خشمگینی مثل هر کسی که از بی عدالتی خشمگین است. اما مطمئنم اگر احمد باطبی در لندن یا پاریس یا نیویورک کاری را می کرد که در تهران کرده بود، حتما به عنوان یک حامی بزرگ جنبش عدالت و آزادی و ضد خشونت شناخته می شد.

 

جبر سیاسی و سرنوشت زشت اجتماعی رنج آور است، آقای ادوارد وولوارد جوان خوشبختی است، خشمگین شده است، عملی خشونت آمیز انجام داده، طبق قانون دستگیر شده و مجازات خواهد شد. او نه قهرمان است و نه قربانی، یک دانشجوی عصبانی است. اما احمد باطبی، منوچهر محمدی، سهراب اعرابی، احمد باطبی، شیوا نظرآهاری، کوهیار گودرزی، بچه های صلح طلب سرزمین ما هستند که بخاطر آزادی و نرمش و مسالمت و دفاع از حقوق انسانی قربانی خشونت شدند و می شوند.

 

 





--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!

آغاز شمارش معکوس برای تصرف ریاست مجلس خبرگان رهبری

آغاز شمارش معکوس برای تصرف ریاست مجلس خبرگان رهبری


جرس: هفدهم اسفند جاری هشتمین اجلاسیه دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری در تهران برگزار می شود. در این اجلاس هیأت رئیسه مجلس خبرگان بجای دو سال برای بیش از سه سال انتخاب می شود. اکبر هاشمی رفسنجانی که از آغاز مجلس خبرگان (1361) به مدت 26 سال نایب رئیس خبرگان بود با درگذشت شیخ علی مشکینی در سال 1386 به ریاست خبرگان انتخاب شد. هاشمی که در خرداد 1368 نقش اصلی در رهبری سید علی خامنه ای داشته است در این 41 ماه ریاست خود اگر چه نتوانست نقش نظارتی مجلس خبرگان بر رهبری و استیضاح وی را عملی کند، اما از سوی دیگر استقلال خود را از انحلال در اراده رهبری به نمایش گذاشت


 آقای خامنه ای مکررا به "خواص بی بصیرت" که متهم ردیف اول آن هاشمی رفسنجانی است تذکر داد تا حساب خود را از مخالفان و منتقدان وی جدا کنند و هاشمی تا کنون بر مواضع حداقلی خود که آخرین بار در تیر 88 در نماز جمعه تهران ابراز کرد استقامت کرده و از آنها عقب نشینی نکرده است. نظام ولائی که توانسته کلیه منتقدان خود را از قطار نظام پیاده کند، اکنون به حذف آخرین نفر نزدیک می شود. کمتر از یک ماه و نیم دیگر به یک دست شدن کامل صندلی های نظام باقی است


مجموعه شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که هاشمی رفسنجانی در صندلی ریاست خبرگان تحمل نخواهد شد. تمهیدات فراوانی برای پائین کشیدن وی پیش بینی شده است. نظام به رئیس خبرگانی احتیاج دارد که بعد از هر سخنرانی رهبری در مدح و ثنای فرمایشات داهیانه مقام معظم رهبری بیانیه صادر کند نه همانند هاشمی که حماسه 9 دی 88 را هم به رسمیت نشناخت و بجای آن برای قیام 19 دی 56 پیام داد و از جفا به روحانیت و مرجعیت شکایت کرد

 

از آنجا که میانگین سنی مجلس خبرگان بالای هفتاد سال است و هر سال چند صندلی توسط حضرت عزرائیل خالی می شود، معمولا 86 کرسی هیچوقت کامل نیست. در انتخاب هیات رئیسه قبلی هاشمی حدود 55 رأی داشته است و با اختلاف حدود 30 رای از کاندیدای مورد نظر آقای خامنه ای جلو بوده است.


از جمله اهداف سفر قم برنامه ریزی برای مهار کردن صندلی ریاست خبرگان بوده است. کار فشرده ای روی تک تک نمایندگانی که به هاشمی رای داده بودند صورت گرفته است. به همه آنها فهمانیده شده است که تایید صلاحیت مجدد شما در گرو عدم رای به هاشمی است. اکنون تمامی اعضای خبرگان می دانند ادامه مشاغل روحانی آنها متوقف به ابراز مخالفت با هاشمی است

 

نظام با کسی شوخی ندارد. فرد پرقدرتی همانند شیخ عباس واعظ طبسی از خواص بی بصیرت هم اگر می خواهد تولیت آستان قدس رضوی را در چنگ داشته باشد باید از سران فتنه ولو دوپهلو ابراز برائت کند. با اعضای خبرگان مصاحبه شده و این مصاحبه ها بتدریج منتشر خواهد شد. شبکه ایران وظیفه انجام این مصاحبه ها را به عهده دارد. تا کنون بیش از 5 نفر از خبرگان با صراحت علیه مواضع هاشمی موضع گرفته اند


هدف رهبری این است که هاشمی به دلیل بی بصیرتی و عدم اطاعت محض باید با خفت از ریاست خبرگان کنار گذاشته شود. اگر روند تطمیع و تهدید نمایندگان خبرگان با موفقیت به انجام برسد، در این صورت هاشمی به این نتیجه خواهد رسید که در اجلاسیه مهره چینی شده شرکت نکند. در این صورت فرد مورد نظر نظام به تنهائی کاندیدا خواهد شد. آقای خامنه ای از عدم وجاهت شیخ محمد یزدی و شیخ احمد جنتی در میان خبرگان آگاه است، سید محمود شاهرودی هم چندان پایگاهی ندارد، اگر در این مدت شیخ محمدرضا مهدوی کنی راضی شود گزینه محلل خواهد بود. اما مهدوی کنی تا کنون حاضر به رقابت با هاشمی رفسنجانی نشده است


  کناره گیری هاشمی رفسنجانی از مجلس خبرگان معنایی بسیار تلخ دارد. از اعضای شورای انقلاب در سال 1357 هیچکس - دقیقا هیچکس - باقی نمانده است که بپذیرد جمهوری اسلامی بدست دومین رهبر منحرف نشده است. از نسل بنیانگذاران جمهوری اسلامی علی مانده و حوضش. این بحث ابعاد دیگری هم دارد، که در آینده بیشتر به آن پرداخته می شود.


--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!