۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

کارناوال ۹ دی: استمداد از خودفریبی و تبلیغ درمانی

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


کلمه- سید کاظم قمی:

اگر حوصله یا فرصت خواندن کتاب ارزشمندی مانند «تاریخ بی خردی» را هم نداشته باشیم، یادآوری داستان صعود و سقوط خودکامگانی که خود شاهد آن بوده ایم کافی است تا نمایش بی خردی خودکامگان را به تماشا بنشینیم. سقوط شاه، سقوط صدام، سقوط بن علی، سقوط مبارک، سقوط صالح، و مسیر رو به سقوطی که خودکامگانی دیگر نظیر اسد، با شتاب در آن در حرکت هستند. کارنامة بی خردی خودکامگان بلندبالاتر از آن است که بخواهد در اینجا منعکس شود، و مواد امتحانی و نمرات بی خردان بزرگ (!) هم، تفاوت هایی با یکدیگر دارد. اما یکی از نقاط مشترک همة آنها، اعتیاد آنها به خودفریبی است که تا دم آخر، گریبان شان را رها نمی کند.

منشأ این خودفریبی را باید هم در خصلت روانی خودکامگان جستجو کرد و هم در انتخاب ابزارهایی که برای تداوم قدرت مطلقة خود به کار می بندند. به لحاظ روانی، خودکامگان به تنهایی روزافزون خویش واقفند. ویژگی ذاتی خودکامه این است که هر چه پیش تر می رود، آستانة تحملش برای شنیدن صدایی بجز صدای خودش کم و کمتر می شود. کار به جایی می رسد که دیگر هیچ سخنی که به مزاقش خوش نیاید را برنمی تابد و اگر دوستان دیرینه نقدی بر رفتارش کنند، آنها را به دیدة سوء ظن می نگرد. خودکامه روز به روز تنهاتر می شود و همراهان دلسوز را از خود می راند. پیرامون او جز مجیزگویانی که در به دست آوردن دل او با یکدیگر رقابت می کنند و مراقب هستند اخبار و گزارشاتی بر خلاف میلش نرسد باقی نمی مانند. خودکامه نیاز دارد فریاد بزند تا بر ترس از تنهایی فزاینده ای که او را فراگرفته فائق آید. با نمایان شدن نشانه های سقوط و افول، خودکامه سراسیمه به هر طنابی که بیابد چنگ می زند. ابزار تبلیغات، بویژه با گستردگی آن در دنیای امروز، یکی از این طناب هاست: «تبلیغ درمانی» که اجزای آشنای آن عبارت است از بکارگیری رسانه های انحصاری، مهندسی تجمعات طرفداران و هواداران، ایجاد مناسبت هایی که به دستور حکومت باید در تقویم رسمی ثبت و هر ساله گرامی داشته شود، و «این همانی سازی» با افتخارات تاریخی ملی یا مذهبی.

آنچه مقرر شده به نام «حماسة ۹ دی» در کانون توجه تبلیغات حکومتی  قرار گیرد از همین سنخ است. حاکمیت که از امواج روزافزون تظاهرات معترضان سخت در هراس بود، پس از واقعة عاشورای سال ۸۸ تصمیم گرفت حیثیت برباد رفته اش را به هر قیمتی بازگرداند. ابتدا با نشر اخبار دروغین صدا و سیما، تریبون های نمازهای جمعه و جماعات، روزنامه ها و… چنین صحنه سازی نمودند که تظاهر کنندگان و معترضان به کودتای انتخاباتی ورفتارهای سرکوبگرانه وشکنجه وکشتار مردم، به ساحت پاک شهدای کربلا بی احترامی روا داشته اند تا با تمسک به این طریق ناجوانمردانه وسخیف، احساسات مذهبی ودینی مردم وعلمای دین را جریحه دار نموده و آنان را علیه معترضین تحریک و تهیج نمایند. از تشکیلات سرکوب بسیج و سپاه کمک گرفته شد و با استمداد از گردآوری نیرو از سراسر کشور و ایجاد تجمعاتی که به یاری فنون فیلمبرداری و دروغ دستگاه های خبری چندین برابر واقعیت نشان داده شدند و فریاد «وااسلاما» و «واحسینا»، حماسه (!) درست شد. این در حالی بود که بازداشت های گسترده و سرکوب وحشیانه ی بعد از حوادث عاشورا، مجالی برای حضور نیروهای معترض به حکومت باقی نگذاشته بود.

سال گذشته، در اولین سالگرد این حماسه(!)، آنها با تمام قوای باقیمانده خود به میدان آمدند. ده روز بمباران تبلیغاتی صدا و سیمای حکومتی، روزنامه های دولتی، سایت های ارتش سایبری، خطیبان نماز جمعه و منابر وابسته، هرآنچه در توان داشتند بکار گرفتند تا در بزرگداشت آن کوتاهی نکرده باشند و مایة تسلی خاطر حاکمیت خودکامه را فراهم سازند. اما همه بیاد داریم که چگونه مردم از کنار آن همه تلاش، بی تفاوت عبور کردند و فردای پایان آن دهه، کوچکترین اثری از آن باقی نماند. حاکمیت اما دلخوش کرد که سنگ قبر جنبش سبز را نصب کرده و می تواند فارغ از هراس از معترضان، به دغدغه ها و دعواهای خانگی خود مشغول شود. فراخوان ۲۵ بهمن سال ۸۹ اما، نشان داد که جنبش سبز زنده است. در نتیجه، به فرمان بالاترین مرجع تصمیم گیری نظام، رهبران جنبش دستگیر شدند و در زندان خانگی محبوس.

این روزها بار دیگر شاهد تدارک بزرگداشت آن حماسة خودساخته هستیم. رهبری آن را با حماسة صدر اسلام و انقلاب اسلامی مقایسه می کند و از همه می خواهد با جدیت در تثبیت آن به عنوان بزرگترین واقعة زمان زمامداریش تلاش کنند. گفته شد که «همان گونه که درابتدای انقلاب، محرم به کمک این مردم آمد وامام خمینی فرمودند خون برشمشیر پیروز است، درقضایای ۹ دی هم، عاشورا به کمک ملت آمد و حماسه بزرگ و ماندگاری را خلق کرد.» استفاده از این گونه شیبیه سازی های تاریخی البته نخستین بار نیست که انجام می گیرد و مدت هاست که خلق از این قیاس ها در خنده شده اند. گاهی خود را درجایگاه پیامبر (ص) و فرمانده فتح الفتوح دیدن، گاهی خود را علی (ع) دانستن و منتقدان و معترضان را طلحه و زبیر نامیدن و فریاد «این عمار؟» سر دادن، گاهی خود را حسین وار آمادة شهادت نشان دادن، سنت مألوف راهبری این کشتی توفان زده شده است. طبق معمول، ستادها تشکیل می شود و بودجه های کلان برای حمل و نقل طرفداران، اسکان و پذیرایی آنان، چاپ پوسترها و نصب بنرها صرف می گردد. این در حالی است که مردم ایران روز به روز در گرداب فقر و ناداری بیشتر فرو می روند، پروژه های عمرانی به علت کمبود بودجه به تعطیلی کشیده شده اند، ایران از هر زمان دیگر در عرصة سیاست خارجی و حتی در انظار مردم منطقه منزوی تر و مطرودتر شده، و وزیر خارجه از هر فرصتی برای عذرخواهی از اقدامات و اظهارات «افراد غیرمسئول» در نزد قدرت های بزرگ استفاده می نماید. و ای کاش بجای این همه ذلت و خواری و مذاکرات و داد و ستدهای پشت پرده، حکومت برای یکبار هم که شده از مردم خود عذرخواهی کرده و به اشتباهات پرهزینه اش اعتراف می کرد.

سال گذشته، محور بزرگداشت این حماسه(!) تأکید بر «بصیرت» خودی ها و «بی بصیرتی» معترضان بود. هنوز چند ماهی بیش نگذشت که معلوم شد «جریان انحرافی» پدید آمده که بسی از فتنه گران بی بصیرت، خطرناک ترند. اینان همان کسانی بودند که مواضع و دیدگاه هایشان از همه به رهبری نزدیک تر توصیف شده بود و برای حفظ آنان از هیچ کاری فروگذار نشده بود: از حمله به کوی دانشگاه و مجتمع مسکونی سبحان گرفته تا فاجعه کهریزک. بخاطر اینان بود که با مردم معترضی که مسالمت جویانه به دنبال حق از دست رفته شان بودند چنان وحشیانه برخورد شد که با انتشار گزارش ها و تصاویر بخشی از آن، آبروی نظام بر باد رفت. معلوم شد متهمان به بی بصیرتی، بصیرتشان بسیار بیشتر از مدعیان آن بوده است. پرسش این است که شعار محوری امسال حماسه چه خواهد بود.

خودکامگان همه در یک مسیر قدم بر می دارند. هنوز صحنه های رجز خوانی های قذافی در یادمان زنده است. هنوز کارناوال های طرفدارانش را به یاد داریم و هنوز صدا و تصویر التماس های عاجزانه او در آخرین لحظات زندگیش در اذهانمان نقش بسته است. آیا زمان بازگشت حاکمیت به دامان مردم فرا نرسیده است؟ یا ارادة خداوندی اساسا چنین فرصتی را به کسانی که دستشان به خون مظلومان آلوده است نخواهد داد؟

پاسخ این پرسش ها را تاریخ خواهد داد، تاریخی که زمان زیادی تا فرا رسیدنش باقی نمانده است. در این اثنا، ما نیز امسال ۹ دی را گرامی می داریم، چرا که مصادف است با دومین سالروز به خاک سپاری پیکر شهید علی موسوی و دهها شهید دیگر عاشورای سال ۸۸ است.

از همین نویسنده:

سیلی ذلتی که مجلس خود بر گوش خود نواخته بود

قدرت در چهره های مصمم است، نه دهان های گشوده به دشنام

روز شرم برای قوه قضائیه

 درسی از حوادث منطقه: راه آزادی از آگاهی می‌گذرد

 


 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر