۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

هشدار آیت‌الله‌العظمی دستغیب به ظالمان: روز رفتن که برسد، فرصت جبرانی نمی‌ماند

نتیجه‌ی تحصیل فقه برای تصاحب خمس و زکات و شهرت، می‌شود «فقیه فاسق»

هشدار آیت‌الله‌العظمی دستغیب به ظالمان: روز رفتن که برسد، فرصت جبرانی نمی‌ماند 

ندای سبز آزادی: آیت الله العظمی دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز، نسبت به پند ناپذیری افراد ظالم هشدار داد و با یادآوری سرنوشت شاه، گفت: "کسانی هم که مرتکب ظلمهای بسیاری می شوند و حاضر به پذیرش هشدار نیستند و حق را قبول نمی کنند بی تردید به چنین وضعی می افتند و فرصتهای خود را از دست می دهند. هنگامیکه شاه مخلوع از ایران می رفت بسیار ناراحت بود و گریه می کرد اما این گریه ها دیگر فایده ای برایش نداشت و او پس از آن هرگز فرصت جبران نیافت."

به گزارش حدیث سرو، آیت الله سید علی محمد دستغیب که در دهم مرداد ماه بعد از اقامه نماز ظهر و عصر به تفسیر قرآن می‌پرداخت، همچنین با اشاره به اینکه ظالمین در لحظات آخر عمر دعوی ایمان می کردند، گفت: "همه افراد بشر چون به اضطرار می افتند، پروردگار یکتا را می خوانند و خداوند نیز آنها را اجابت می کند اما اگر این اضطرار و خواندن، در لحظه آخر و پس از مشاهده مرگ و عالم برزخ باشد، دیگر سودی ندارد. هنگامیکه فرعون در لحظات آخر عمر، خود را در حال غرق شدن دید و فهمید که چیزی به هلاکتش باقی نمانده دعوی ایمان سر داد و گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آن که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند نیست و من از مسلمانانم."

 

ایشان در بخش دیگری از تفسیر قرآن خود با اشاره به اینکه علم بر دو قسم علم دنیا و علم آخرت است، افزود: علم فقه نیز اگر برای دنیا باشد و هدف از تحصیل آن تصاحب خمس و زکات و به دست آوردن شهرت گردد، علم مادی خواهد بود و صاحب آن نیز فقیه فاسق خوانده می شود؛ بنابراین نفس علم فقه و اصول، علم معنوی و آخرتی بحساب نمی آید و وابسته به نیت محصِّل آن است و از این جهت تفاوتی با سایر علوم ندارد و بلکه از جهاتی خطرش بیشتر است چرا که یک مهندس یا پزشک اگر به خطا رود نهایتا ضررهای مادی به دیگران می زند اما اگر عالِمی فاسد شود، عالَمی به فساد کشیده می شود. اما اگر طلبه ای از ابتدا تنها و تنها طالب خدایتعالی باشد و سختیهای این راه را تحمّل کند و اظهار حاجت تا حد امکان به دیگری نکند می تواند از طلبگی به عنوان مقدمه ای برای رسیدن به علم حقیقی بهره گیرد.

این عضو مجلس خبرگان رهبری همچنین گفت: در دوره هر پیامبری، مردم از علمی که در آن سرآمد بودند احساس غرور می کردند و همین غرور راه ایمان را بر آنان می بست؛ "در زمان حضرت موسی (ع)، علم سحر رواج فراوان داشت به همین خاطر فرعون و اطرافیانش گمان می کردند که با داشتن چنین دانشی می توانند معجزه بزرگ موسی را باطل کنند و از این امر خوشحال بودند؛ اما معجزه الهی موسی بسیار قوی تر و درخشانتر از آن بود که با مشتی ریسمان مورد تهدید قرار گیرد."

 

مشروح سخنان آیت‌الله دستغیب را به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مسجد قبا در ادامه بخوانید:

فلما جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ماکانوا به یستهزءون

فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده و کفرنا بما کنا به مشرکین

فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا سنت الله التی قد خلت فی عباده و خسر هنالک الکافرون.

و هنگامی که رسولانشان با دلایل روشن به سویشان آمدند، به دانشی که داشتند دلخوش بودند ولی آنچه را که تمسخر می کردند سخت گرفتارشان ساخت.

و هنگامی که عذاب ما را دیدند گفتند: به خدای یکتا ایمان آوردیم و به آنچه شریک او قرار می دادیم ، کافر شدیم.

اما ایمانشان پس از مشاهده عذاب، سودی به حالشان نداشت. این سنت خداست که همواره در میان بندگانش جاری شده و در آنجا کافران زیان کارند.

 

علم کفار، سلاحی در مقابل انبیا

فلما جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم ؛ در دوره هر پیامبری، مردم از علمی که در آن سرآمد بودند احساس غرور می کردند و همین غرور راه ایمان را بر آنان می بست؛ در زمان موسی ، علم سحر رواج فراوان داشت به همین خاطر فرعون و اطرافیانش گمان می کردند که با داشتن چنین دانشی، می توانند معجزه بزرگ موسی را باطل کنند و از این امر خوشحال بودند. خود ساحران نیز از پیروزی خود اطمینان داشتند و چنان مطمئن و حساب شده کار خود را آغاز کردند که حتی موسی نیز برای لحظاتی احساس نگرانی کرد. اما معجزه الهی موسی بسیار قوی تر و درخشانتر از آن بود که با مشتی ریسمان مورد تهدید قرار گیرد و درآخر نیز اژدهای موسی ، برنده بلامنازع میدان بود.

یا در زمان حضرت عیسی ، علم طب رونق بسیار داشت و اطباء حاذقی وجود داشتند و یهودیان لجوج گمان می کردند با تکیه بر این دانش می توانند در مقابل عیسی و معجزاتش دوام بیاورند در حالی که جناب عیسی کور مادرزاد را شفا می داد و مرده را زنده می کرد، کاری که هرگز از عهده هیچ طبیبی بر نمی آید.

 

همچنین در زمان پیامبر اسلام مردم در فصاحت و بلاغت تبحر بسیاری داشتند و می کوشیدند با اشعار و سخنان  ادیبانه خود در مقابل قرآن عظیم ، عرض اندام کنند و به این فصاحت می بالیدند لکن طولی نکشید که قرآن کریم نه تنها ادبا و فصحا را کنار زد بلکه یکه و تنها در میدان مبارزه ایستاد و هل من مبارز طلبید و نه تنها آن روز بلکه تا روز قیامت ، احدی قادر به آوردن سوره ای مثل آن نیست . به همین جهت بود که کفار قریش کلام دل ربای وحی را سحر نامیدند و رسول خدا را کذاب و افسونگر و مجنون خطاب کردند.

 

ایمان در لحظات آخر

فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده؛ هنگامی که فرعون در لحظات آخر عمر، خود را در حال غرق شدن دید و فهمید که چیزی به هلاکتش باقی نمانده دعوی ایمان سر داد و گفت:

آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنوا اسرائیل و انا من المسلمین.

ایمان آوردم که هیج معبودی جز آن که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند نیست و من از مسلمانانم. (یونس/۹۰)

یا مثلا قارون ثروت بسیاری داشت و صاحب گنجهای فراوانی بود . هنگامی که بخاطر بر ملاشدن توطئه اش علیه موسی ، زمین او و ثروتش را در خود فرو می برد، التماس بسیاری به حضرت موسی کرد تا نجاتش دهد اما فایده ای به حالش نداشت و نجات نیافت.

توحید خدای تعالی در نطفه همه مردم وجود دارد اما محبت غیر خدا و مغرورشدن به اعتبارات دنیا ، از جمله علم، انسان را به گرداب تکبر می اندازد و هلاک می کند.

 

و کفرنا بما کنا به مشرکین ؛ همه افراد بشر چون به اضطرار می افتند، پروردگار یکتا را می خوانند و خداوند نیز آنها را اجابت می کند اما اگراین اضطرار و خواندن، در لحظه آخر و پس از مشاهده مرگ و عالم برزخ باشد، دیگر سودی ندارد.

در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است که مامون از امام رضا علیه السلام پرسید: چرا خدای تعالی فرعون را غرق کرد در حالی که او به وحدانیت پروردگار اقرار نمود؟ حضرت پاسخ داد: زیرا در هنگام دیدن عذاب ایمان آورد و ایمان در هنگام مشاهده عذاب سودی ندارد و این حکم خداست که می فرماید: فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده و کفرنا بما کنا به مشرکین.

 

از دست دادن فرصتها

در همین دنیا و قبل از ورود مرگ هم گاه پیش می آید که انسان فرصت جبران گذشته را از دست می دهد. هنگامی که شاه مخلوع از ایران می رفت بسیار ناراحت بود و گریه می کرد اما این گریه ها دیگر فایده ای برایش نداشت و او پس از آن هرگز فرصت جبران نیافت . کسانی هم که مرتکب ظلمهای بسیار می شوند و حاضر به پذیرش هشدار نیستند بی تردید به چنین وضعی می افتند و فرصتهای خود را از دست می دهند.

فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا؛ انسانی که همه عمر خود را در لهو و لعب گذرانده در هنگام مرگ اندوخته ای ندارد و تمام سرمایه اش را از دست رفته می بیند. خدای تعالی درباره این چنین افراد می فرماید:

اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون:

پاکیهای خود را در زندگی دنیا از دست دادید و بهره ناچیزی از آن گرفتید پس امروز به عذاب ذلت بار مجازات می شوید. (احقاف/۲۰)

طبیات انسان، توحید خدای تعالی است که درون او قرار دارد و بوسیله آن می تواند درجات قرب پروردگار را طی کند و به نعمتهای بی پایان الهی دست یابد . از دست دادن آن به معنای خسران است.

 

علم

علم بر دو قسم است: علم دنیا و علم آخرت. علم دنیا خود دو دسته می شود: دسته ای که می تواند مقدمه علوم معنوی گردد و دسته ای که چنین امکانی برایش وجود ندارد یا در نهایت بعد است: مانند بسیاری از علوم دانشگاهی که غایت مطلوبی جز کسب مال و مقام و شهرت ندارند . علومی چون پزشکی و نجوم نیز چون راهی به سمت آشنایی با پروردگار باز می کنند ممکن است در زمره گروه اول علوم دنیوی قرار گیرند به شرط آنکه صاحب آن دچار تکبر و غرور نشود.

علم فقه نیز اگر برای دنیا باشد و هدف از تحصیل آن تصاحب خمس و زکات و به دست آوردن شهرت گردد، علم مادی خواهد بود و صاحب آن نیز فقیه فاسق خوانده می شود به همین جهت امام حسن عسکری علیه السلام در حدیث معروف خود می فرماید:

فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه… و ذلک لایکون الا بعض فقهاء الشیعه لا جمیعهم

 

اما آن عده از فقها که نگه دارنده نفس خود و حفظ کننده دین خویش و مخالف هوا و خواهش نفسی و مطیع امر مولای خود باشند، بر عوام مردم لازم است که از آنها تقلید کنند و این خصوصیات در بعضی از فقهای شیعه وجود دارد و نه در همه آنها.

بنابراین نفس علم فقه و اصول ، علم معنوی و آخرتی به حساب نمی آید و وابسته به نیت محصل آن است و از این جهت تفاوتی با سایر رشته های علم ندارد و بلکه از جهاتی بدتر از آنهاست چرا که یک مهندس یا یک پزشک یا یک منجم اگر به خطا رود، نهایتا ضررهای مادی به دیگران می زند اما اگر عالمی فاسد شود عالمی به فساد کشیده می شود؛ اذا فسد العالم فسد العالم.

اما اگر طلبه ای از ابتدای قدم گذاشتن در راه طلبگی تنها و تنها طالب خدا باشد و در پی شناخت او برآید و به شرایط این راه تن دهد؛ یعنی با کم و زیاد دنیا بسازد و دست مقابل دیگران دراز نکند و دین خود را نفروشد، می تواند از طلبگی به عنوان مقدمه ای برای رسیدن به علم حقیقی بهره گیرد، همان علمی که خدای تعالی درباره اش می فرماید:

و الذین اوتوا العلم درجات….:

 

خداوند به کسانی که علم به آنها داده شده درجات عظیم می بخشد. (مجادله/۱۱)

این علم، علم معرفت پروردگار است. معرفت به اینکه وجود انسان و همه موجودات از خداست . او واجب الوجود و همراه همه موجودات است و همه عالم، شعاعی از وجود اویند. این علم ، گوهری ارزشمند و هدف خلقت انسان است که قابل مقایسه با هیچ علمی و هیچ متاعی از دنیا نیست. اگر کسی از اول تا آخر دنیا عمر کرد وتمام ثروت و شوکت دنیا را تصاحب نمود، وقتی که از این عالم رخت بربست و سرای دیگر را مشاهده کرد درمی یابد که همه دنیا پشیزی ارزش نداشت. دلیل این سخن آن است که عقلای عالم؛ یعنی انبیا و ائمه علیهم السلام دنیا را بر آخرت ترجیح ندادند. این کلام علی است که فرمود:

 

دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطه عنز:

دنیای شما از آب بینی بز سرماخورده ای نزد من بی ارزشتر است. (نهج البلاغه/خطبه۷)

کسی همچون مولا علی علیه السلام هیچ کاستی و نقصی نداشت که پادشاه تمام عالم شود ، چه از لحاظ زور و بازو و چه از لحاظ سیاست و ذکاوت اما معلوم می شود چیزهایی وجود دارند که در نزد ایشان از همه دنیا ارزشمندتر است.

این را نیز نباید فراموش کرد که سنت خدای تعالی در این عالم بر این قرار گرفته تا مردم با اختیار خود رو به سوی هدایت کنند و دعوت حق را بپذیرند نه با قدرت نفس دیگران لذا هیچ پیامبر و امامی و هیچ ولی خدای ، مردم را مجبور به پذیرش حق نمی کرد.

 

حقیقت علم در کلام مولوی

مولوی درباره شناخت علم حقیقی می گوید:

هزاران فضل داند از علوم

جان خود را می نداند از ظلوم

گاه انسان علمهای بسیاری در سینه دارد اما نمی داند چه رابطه ای با پروردگارخویش دارد.

داند او خاصیت هر جوهری

در بیان جوهر خود چون خری

خاصیت همه عناصر را می داند اما درباره خود هیچ نمی داند.

اگر بگویی تو چه رابطه ای با خدا داری ؟ خیلی هنر کند می گوید: خدا با ماست. اما از حقیقت این همراهی هیچ نمی فهمد.

 

که همی دانم یجوز و لایجوز

خود ندانی تو یجوزی یا عجوز

فقیهی که تنها به دنبال دنیاست و چیزی از معنویات نمی فهمد فقط یجوز و لایجوز احکام را ملاحظه می کند اما متوجه خودش نیست که تا چه حد از کار افتاده و لذات معنوی به رویش تاثیر نمی گذارند.

این روا وآن ناروا دانی و لیک

تو روا یا ناورایی بین تو نیک

راه و چاههای دنیا را خوب از هم تشخیص می دهد و به صلاح و فساد مادیات آگاه است اما درباره خود چیزی نمی داند و نمی داند که در مقابل پروردگار رواست یا ناروا!

 

قیمت هر کاله می دانی که چیست

قیمت خود را ندانی احمقیست

قیمت همه اجناس را می د اند و مواظب است کلاه سرش نرود اما قیمت جان خود را نمی داند. امام سجاد علیه السلام می فرماید: من هیچ گاه خود را به دنیا نمی فروشم چرا که قمیت من خداست.

سعدها و نحسها را دانسته ای

ننگری سعدی تو یا ناشسته ای

 

کسی که در علوم نجوم تبحر داشته باشد می تواند از حرکت ستارگان مبارک یا نامبارک بودن روزها را بشناسد اما مهمتر از شناخت سعد و نحس روزها، شناختن سعادت و شقاوت خویش است.

جان جمله علمها این است این

که بدانی من کیم در یوم دین

همه اهل زمین ناگزیر باید روزی به عالم باقی کوچ کنند. مهمترین دانش عالم و بهترین اندوخته عمر، این است که انسان حقیقت خویش را بشناسد و بداند که چه رابطه ای با پروردگار خویش و پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام دارد؛ بفهمد که نفس وروحش چه خصوصیاتی دارند که

من عرف نفسه فقد عرف ربه:

هر کس نفس خود را شناخت خدا را شناخته. (بحار، ج۲، ص۳۲)

روزه کمک شایانی در این رابطه به انسان می کند، به شرط آن که آن را ضایع نسازد.


نصیحتی از خطبه شعبانیه

رسول گرامی اسلام در فرازی از خطبه شعبانیه می فرماید:

وقروا کبارکم و ارحموا صغارکم و صلوا ارحامکم و احفظوا السنتکم و غضوا عما  لا یحل النظر الیه ابصارکم و عما لا یحل الاستماع الیه اسماعکم

بزرگان خود را گرامی بدارید و بر کودکان مهر ورزید و پیوند خویشاوندانتان را رعایت کنید و زبانهای خویش را نگه دارید و چشم وگوش از آنچه نارواست فرو بندید.

وقروا کبارکم؛ ریش سفیدان و بزرگان، علی الخصوص پدر و مادر باید همواره مورد احترام باشند جوانان عزیز، در بیرون خانه ، در مسجد و در هر کجای دیگر، بزرگتری را دیدند احترامش بگذارند، چه باسواد باشد ، چه بی سواد ، چه آشنا باشد ، چه غریبه . مخصوصا توهین کردن به بزرگترها حتی اگر چیزی که ناخوش آیند شماست، گفتند، بسیار زشت است.

 

و ارحموا صغارکم؛ اولین مصداق مهربانی به کوچکتر، برخورد محبت آمیز و مهربانانه با فرزند است مخصوصا وقتی که فرزندان کوچک هستند و بهانه گیری می کنند یا نوزادانی که شبها گریه می کنند و مانع خواب پدرو  مادر می شوند . عمل مزاحمت این طفل مجاهده ای برای پدر و مادر محسوب می شود و آنها می توانند بخاطر بچه هم که شده نیمه شب برخیزند و وضویی بگیرندو دعا و استغفار کنند وصلواتی بفرستند نه آنکه سر کودک داد بزنند یا با آنها بدرفتاری نمایند، همه درباره بچه های خود و هم درباره بچه های دیگران.

و صلوا ارحامکم؛ ماه رمضان فرصت خوبی برای صله رحم است . اگر کسی با پدر و مادر یا دیگر اقوام و خویشان کدورتی دارد از این فرصت استفاده کند برای آشتی کردن. صله رحم حتی با یک تلفن یا یک سلام می توان بجا آورد. روایات بسیاری درباره صله ارحام وجود دارد از جمله آنکه عمر را طولانی می کند، مرگ غیر حتمی را رفع می کند، به زندگی برکت می دهد، باعث رفع گرفتاری می شود و….

و احفظوا السنتکم؛ مومنین در همه زمانها مخصوصا در ایام روزه داری باید زبان خود را از گناه نگه دارند که روزه خاص همین حفظ کردن نفس از گناه است.

 

و غضوا عما لا یحل النظر الیه ابصارکم؛ چشمان خود را از نامحرم و از هر چیزی که موجب شهوت می شود نگه دارید و در صورت مواجهه با آن ، چشم خود را روی هم بگذارید.

و عما لا یحل الاستماع الیه اسماعکم؛ گوش خود را نیز از هر حرامی حفظ کنید . بسیاری از موسیقی ها حرام هستند . موسیقی هایی که موجب ترقص می شوند و یا آنهایی که مناسب مجالس لهو و لعب است، حرمت قطعی دارند و باید از آنها دوری کرد. اگر کسی در جایی گیر کرد که اجبارا موسیقی حرام به گوشش می خورد، می تواند گوش نکند . اضافه بر موسیقی، گوش کردن به غیبت، تهمت و استهزا و آنچه علم به دروغ بودنش وجود دارد نیز حرام است.

--
آزادی احمد زید آبادی مبارم
سبز مي مانيم، تا هميشه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر