۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

و اینگونه نخستین روز اسفند جاودانه شد

و اینگونه نخستین روز اسفند جاودانه شد


و اینگونه نخستین روز اسفند سال 1389 به تاریخ پیوست. با شهادت آن جوان شیرازی که در پاسداشت خون شهدای 25 بهمن، خونش به روزگار دیکتاتورهای سرزمین من شتک زد. "حامد نورمحمدی"، که شهادتش نور دیگری بود بر خانه خفاشان و سیه دلان تاریک اندیش.


حامد نور محمدی دانشجو بود. چونانکه صانع ژاله. چونانکه ندا آقا سلطان. حامد نور محمدی جوان بود. چونانکه محمد مختاری. چونانکه سهراب اعرابی. چونانکه محمد کامرانی فر. چونانکه محسن روح الامینی. چونانکه امیر جوادی فر. نوشته اند داشنجوی ترم چهارم رشته زیست شناسی دانشگاه شیراز بوده است. جوانی اهل خرم آباد که چکمه پوشان استبداد او را از پل نمازی به پایین پرت کرده اند. حامد نور محمدی بسیجی نبود. این را می نویسم تا مبادا دوباره پیکری از شهدای پاکمان را بدزدند و به سرقت ببرند.


اول اسفند ماندگار شد به خون این جوان خرم آبادی که تنها گناهش آزادیخواهی اش بود. شهادت حامد نوری، مرگ سارقان پیکر شهدای 25 بهمن است. آنان که از پیکر شهدای سبز ما هم می هراسند و هر خونی که از ما می ریزند، تیشه ای صعب تر بر ریشه پوسیده استبدادیشان خواهد زد.


اول اسفند جاودانه شد به قیام سرافرازان ایرانی. آنانکه در تهران، شیراز، رشت ، اصفهان ، سنندج، کرمانشاه و مهاباد، پنجه ای دیگر بر چهره استبداد کشیدند و عربده های بلند تر امروز استبدادیان از همین روست. که این عربده جویی ها با دستگیریهای پی در پی هم هراسشان را تسکین نمی دهد. به همین خاطر هم هست که استبدادیان این همه جوان را دستگیر کرده و به زندان افکنده اند.

اول اسفند در تاریخ ایران زمین مانا شد. چه، نمایشی خیره کننده از بلوغ فکری و سیاسی مردمی بود که نشان دادند که خود رهبران واقعی این جنبش اند و با حصر و زندان افکندن این و آن، نهضت سبز آزادی خواهی و آزاد اندیشی شان متوقف نمی شود.


اول اسفند روز ناکامی استبدادیان دروغ پردازی بود که چنان در انبوه دروغهای خود غرق شده اند که دیگر هیچ حرف راستی را نمی توانند بشنوند و باور کنند. از سر همین دروغ پردازی و خودفریبی های پی در پی است که سردمداران بلندگوهای خبرچین و آتش بیار معرکه شان دائمن فریاد می زنند که "شهر در امن و امان است!" تا مبادا هراسهای روز افزون دیکتاتورهای بزرگ و کوچک با دیدن روزنه ای از حقیقت فوران کند. از سر همین فرو بردن کبک وار سرشان در برف است که نمی توانند ببینند و بشنوند که حضور مردم چنان پر صلابت بوده است که به گفته خودشان تنها در رشت 150 نفر در اول اسفند ماه امسال بازداشت شده اند و موج دستگیریها در تهران چنان گسترده بوده است که کار به دستگیری فرزندان سرداران سپاه قدس هم کشیده شده است.


نخستین روز اسفند ماه سربلند در تاریخ من و تو می ماند. چنانکه 25 خرداد. چنانکه 25 بهمن. چنانکه تمام روزهای حضور سبز ما بر بلندای غرور و افتخار که اینک نسل من و تو نقش خود را در برابر آئینه زمان بازی کرده ایم.


نخستین روز اسفند روز سرافرازی من و توست که تمام دیکتاتورهای کوچک و بزرگ سرزمین مان را به خون پاک سرو ایستاده ای چون " حامد نور محمدی " رسوا کردیم و اینک ادامه راه که فرا می خواند ما را که حق گرفتنی است!


رهبران ما اینک به خودخواهی دیکتاتورهای کوتاه قامت و کوته اندیش سرزمین مان محصور شده اند و نهضت سبزمان رهبرش اکنون محمد مختاری است. صانع ژاله است. حامد نور محمدی است و آن جوان شجاع و شیر دلی که 25 بهمن دلیرانه آسمان کودتاگران ترسو را سبز کرد.


دیوار شب ترک خورده است و سپیده امید به برکت خون جوانانی چون صانع ژاله و محمد مختاری و حامد نورمحمدی، اینک بر تارک روزگار ما نهالی گشته است سربلند و سرافراز. اندکی صبر ! سحر نزدیک است!


--

همراه شو عزيز، همراه شو عزيز، تنها نمان به درد

کين درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمي شود

دشوار زندگي، هرگز براي ما

بي رزم مشترک، آسان نمي شود

همراه شو عزيز، همراه شو عزيز




سبز مي مانيم، تا هميشه

روز خشم مردم ایران نزدیک است!

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

راي سبز من اسم سياه تو نبود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر