۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

عضو اسبق دفتر تحکیم وحدت: دانشجویان باید صدای اعتصاب کنندگان باشند

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


مژگان مدرس علوم
  جرس: در حالیکه گروه ها و شخصیت های مختلف سیاسی و مدنی با صدور بیانیه ها و فراخوان هایی، با زندانیان سیاسی اعتصاب کننده اعلام همبستگی کرده و خواستار رسیدگی به خواسته اعتصاب کنندگان یعنی محاکمه مسببین قتل مرحومان هاله سحابی و هدی صابر شده اند، همزمان دانشجویان و تشکل های دانشجویی نیز با صدور بیانیه هایی با محکوم کردن رفتار حاکمیت اقداماتی را در همراهی با اعتصاب کنندگان زندانی در نظر گرفته اند.  

 

علی وفقی، مسئول کمیته دانشجویان استان تهران ستاد مهندس موسوی با بیان اینکه دانشجویان باید صدای اعتصاب کنندگان باشند، می گوید: "اعتصاب غذای اخیر زندانیان سیاسی بلندترین صدای ممکن این افراد از زندان است. حاکمیت را دعوت به این می کنیم که به این شرایط و فضای امنیتی پایان داده و به قوانین جاری کشور احترام بگذارد و به قانون عمل کند، جان انسان ها را محترم شمارد و انحرافات را اصلاح کند که جز با اقداماتی چون شناسایی و محاکمه عاملین ضرب و شتم مرحوم صابر در بهداری و تحقیق شفاف در مورد علل فوت ایشان و سهل انگاری احتمالی در رساندن ایشان به بیمارستان این مهم قابل حصول نیست. اگر این اقدامات انجام شود می توان در جهت حل بحران و بن بست کنونی کشور گام هایی چون مذاکره یا حاکمیت برداشت. اما اگر رویه پیش آمده کنونی ادامه یابد و حتی امنیت جانی زندانیان تامین نشود بنده هم اعلام می کنم اگر بار دیگر به زندان بروم به اعتصاب کنندگان خواهم پیوست و اگر اتفاقی برای هر یک از اعتصاب کنندگان افتد سکوت پاسخ آن نخواهد بود و بیرون از زندانها هم "همراهی عملی" با اعتصاب کنندگان انجام خواهد شد."


در همین ارتباط، دانشجویان سبز دانشگاه تهران با صدور بیانیه ای ضمن دعوت از مردم برای گرفتن روزه سیاسی در روز چهارشنبه اول تیرماه، خواستار برگزاری همزمان افطارهای نمادین دسته جمعی، درمحافل دوستانه، خانوادگی شدند. در بخشی از بیانیه آمده است: "بر ما شاهدان این همه ظلم و بیداد است که صدای حق طلبی عزیزانمان را نه تکرار که فریاد کنیم و حامل راستین پیام هاله ها و صابرها باشیم که "ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" که خداوند سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد مگر آنکه خود حالشان را تغییر دهند. از تمامی فعالان سیاسی و اصلاح طلب، روحانیون و خصوصا علمای عظام درخواست می کنیم که با اعلام موضع و حمایت عملی خود از زندانیان اعتصاب کننده، نسبت به نحوه شهادت هاله سحابی و هدی صابر موضع گیری نموده و در صورت امکان با برگزاری روزه سیاسی و اعتصاب غذای دسته جمعی ، خواهان بررسی نحوه مرگ هاله سحابی و هدی صابر و شکسته شدن اعتصاب غذای دوازده زندانی، شوند."


گفتنی است، علی وفقی عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت هفته پس از انتخابات به همراه چند تن دیگر از جوانان و دانشجویان ستاد مهندس موسوی بازداشت شده و نزدیک به دو ماه نیز در بند امنیتی ۲ الف زندان اوین بوده است. دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس محکوم شد. اتهام وفقی اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و اخلال در نظم عمومی عنوان شده است.

 

 گفتگوی "جرس" با علی وفقی مسئول کمیته دانشجویان استان تهران ستاد مهندس موسوی در پی می آید:


آقای وفقی همانگونه که اطلاع دارید هشت روز از اعتصاب غذای دوازده زندانی سیاسی در اعتراض به شهادت هدی صابر و هاله سحابی می گذرد. نظر شما در خصوص اعتصاب غذاي زندانيان بعنوان ابزاري براي رساندن صداي اعتراضشان به رفتار غيرقانوني حاكميت چیست؟

 

ابتدا اجازه دهید مساله اعتصاب غذای زندانی را تبیین کنیم. زندانی وقتی دست به اعتصاب غذا می زند که به حالت استیصال کامل می رسد و هیچ ابزار دیگری جز جانش نمی یابد. اعتصاب غذای نامحدود یا به علت عدم تمایل به زندگی است یا به منظور رسیدن به مطالبه یی یا صرفا رساندن فریاد اعتراض. در مورد اعتصاب اخیر زندانیان مساله "عدم تمایل به زندگی" موضوعیتی ندارد چرا که اولا ترکیب اعتصاب کنندگان، که از طیف های مختلف و با سوابق و روحیات و حتی مشی سیاسی متفاوت اند، نشان می دهد که این اقدام با "تامل" و "تفکر" بوده است.  قاعدتا این افراد با توجه به تجربه زندان و شهادتی که درباره رفتاری که با مرحوم هدی صابر شد دادند امیدی به رسیدن به مطالباتی به وسیله اعتصاب غذا ندارند. پس می توان گفت واقعا این اقدام برای اعتراض بوده است. اما چه اتفاقی افتاده که اعتراض خود را با در کف گرفتن جانشان فریاد کرده اند؟ با اعتصاب غذا آن هم نامحدود. این اقدام بلندترین صدای ممکن این افراد از زندان است. در واقع هم مساله ای که آنها مطلع اند و بنا بر شهادتشان دیده اند از نظر آنها آنقدر مهم بوده که چنین فریاد اعتراض شدیدی نیاز باشد و هم صداهای اعتراضی با شدت کمتر به گوش نمی رسیده است. هم به گوش حاکمیت هم به گوش مردم. با این اقدام و با این ترکیب افراد خواسته اند بگویند که مساله بسیار جدی و بزرگ بوده و مردم را به تامل جدی وادارند.

 

آیا برای اعتراض به رفتارهای غیرقانونی، راه دیگری جز اعتصاب غذا برای زندانیان وجود دارد؟

 

باید به دوستانمان که در زندان هستند اعتماد کنیم. شرایطی که آنها بنابر شهادتشان دیده اند و وضعیتی که هم اکنون دارند برای افراد بیرون زندان به طور کامل قابل درک نیست. ما نگران سلامتی و جان آنها هستیم و فردای ایران نیز به آنها نیاز دارد اما ترکیب آنها برای ما قطعی می کند که اقدام از روی تامل و تفکر بوده و با توجه به گذشته این افراد حتی کمترین وجاهتی برای اعتماد نکردن به درستی اقدام دوستانمان باقی نمی ماند. در مساله "امر به معروف و نهی از منکر" در مسائل عادی شروطی برای وجوب آن مطرح است و از جمله آن شروط تاثیرگذاری و عدم آسیب دیدن فرد است. اما در مسائل اساسی تر این شروط مطرح نیست و با وجود احتمال آسیب جدی حتی از دست دادن جان نهی از منکر واجب است. در این حکم اجماع فقها وجود دارد. سید الشهدا (ع) هدف خودشان را از حرکت به سوی کوفه "امر به معروف و نهی از منکر" ذکر کردند و تا پای جان نیز بر این اقدام ایستادند و فرمودند مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. امام علی (ع) در مورد ظلم خردی که به یک زن نامسلمان در جامعه اسلامی آنهم توسط دشمن شده بود فرمودند اگر مردی از این ننگ بمیرد قابل سرزنش نیست. باید به دوستانمان که در زندان اند اعتماد کنیم و از آنها حمایت کنیم.

 

بسیاری از تحلیلگران هزينه اعتصاب غذای زندانیان سیاسی را از فوايد و نتیجه آن بيشتر می دانند نظر شما چیست؟

 

تحلیل مبتنی بر هزینه- فایده را در مسائل اخلاقی و انسانی نباید وارد کرد. اقدام اعتصاب غذای اخیر به نظرم یک فعل اخلاقی است نه کنش سیاسی. حتی اخلاق سیاسی هم نیست بلکه اخلاق انسانی است و از نوع فعل اخلاقی منتج به نتیجه هم نیست. البته این حرفم معنی اش این نیست که تبعات سیاسی ندارد یا هیچ نتیجه ای و فایده یی ندارد. آگاهی که به قول مهندس موسوی همچون تیری بر چشم اسفندیار خودکامگی است مهمترین نتیجه یی است که این اقدام در پی دارد. نباید اجازه داد بی تفاوتی در جامعه اتفاق افتد گرچه این بی تفاوتی صرفا در اثر یاس از تغییر باشد. بی تفاوتی جامعه را از درون متلاشی می کند.

 

می توانید در مورد شناختی که از اعتصاب کنندگان دارید برایمان صحبت بفرمایید.

 

اعتصاب کنندگان از طیف های مختلفی هستند. آقایان بهزادیان نژاد و مقیسه از نزدیکان و معتمدین مهندس موسوی هستند. این دو نفر را لااقل پیش از انتخابات 88 و در 20 سال منتهی به سال 88 حتی نمی توان فعال سیاسی به حساب آورد. این دو فرد بسیار آرام بوده و نظرات سیاسی بسیار معتدلی دارند. آقای بهزادیان نژاد به لحاظ سیاسی  بسیارمعتدل بودند... آقای مقیسه به قول معروف از بچه های جبهه است. از ایشان شنیدم که بازجویشان به ایشان گفته بود پرونده شما تا قبل 88 در هر زمینه ای کاملا سفید است حتی نظرات و عقایدتان.


آقایان مومنی و اسدی زیدآبادی از فعالین سابق دانشجویی و از اعضای کنونی ادوار تحکیم وحدت هستند. آقای مومنی برادر شهید هستند. ایشان پس از زندانی که به اتفاق در سال 86 داشتیم دچار مشکلات جدی جسمی و به خصوص کلیوی هستند و هرگونه اعتصاب غذای حتی محدود برایشان بسیار خطرناک است. آقای اسدی مدت زیادی از زندگی مشترکشان با همسرش نمی گذرد و به نوعی تازه داماد اند.
 

آقایان قدیانی و عرب سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اند. این دو فرد در فعالیت سیاسی به لحاظ رسانه ای معمولا بی سر و صدا بوده و در مشی شان علاقه ای به فعالیت جنجالی و پر سر و صدا دیده نمی شود. آقای قدیانی با کهولت سن و مشکل جدی قلبی که دارد این وضعیت جدا برای سلامتشان خطرناک است.

آقای باقی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر است. فعالیت های حقوق بشری ایشان کاملا غیرجنجالی و حتی با گفتگو و تعامل با حاکمیت بود و با وجود فعالیت های زیاد و موثر حقوق بشری ایشان، در جامعه بیشتر به عنوان روزنامه نگار شناخته شده هستند.

آقایان مظفر و دلیرثانی از دو نسل متفاوت فعالان ملی- مذهبی هستند.

آقایان احمدی عمویی و داوری دو روزنامه نگار و فعال رسانه ای با گرایشات سیاسی متفاوتند.

آقای بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی است و فعالیت و عقاید سیاسی معتدلی داشته و در جریان انتخابات 88 نیز از فعالان موثر موج سوم (پویش حمایت از موسوی و خاتمی) بود. ایشان نیز در سالهای آغازین زندگی مشترک با همسرشان هستند.


آقای امین زاده که به تازگی پس از بازگشت از مرخصی درمانی به زندان بازگشته و به جمع اعتصاب کنندگان پیوسته است از نزدیکان آقای خاتمی و رئیس ستاد انتخاباتی ایشان در دو دوره بوده است. ایشان نیز مشکل کلیوی دارند و حتی اعتصاب غذای محدود نیز می تواند مشکلات جسمی دائمی برایشان در پی داشته باشد.

 

شما هم مدتی در زندان بسر بردید می توانید از شرایط سخت و دشوار زندان صحبت بفرماييد؟

 

نمی خواهم از مساله دیگری جز موضوع اعتصاب اخیر سخن به میان آورم. الان این مساله در اولویت است. ناگفته های بسیاری از دوران زندان و بند 2 الف داریم که برای جلوگیری از تشدید فضای تنفر فعلا بیان نشده است؛ علاقه ای هم به ایجاد جنجال نداریم اما اگر بی توجهی ها به جان زندانیان ادامه یابد چاره ای جز بیان ناگفته ها نخواهیم داشت. اما ذکر خاطره ای که از دوران بازداشت سال 88 را در این شرایط ضروری می دانم. در بند 2 الف شایعه ای بود مبنی بر شیوع مننژیت در زندان ها. بعد از چند روز از شایعه اقدام به تزریق کردند که گفتند واکسن مننژیت است اما این تزریق دو بار انجام شد که بار دوم با خوراندن قرصی همراه بود. بگذریم از اینکه بعد از آزادی متوجه شدیم که واکسن مننژیت یک نوبت است و قرصی هم ندارد. دقایقی بعد از تزریق واکسن بنده دچار تشنج عجیبی شدم که اصلا عادی نبود و شباهتی به افت فشار هم نداشت. از ذکر جزئیات خودداری می کنم اما اوضاعم چنان شد که همبندانم می گفتند به سختی شهادتین می گفتم. اما پس از این اتفاق صرفا مداوای محدودی در سلول انجام شد و حتی یک بار هم به بهداری منتقل نشدم با اینکه تشنجم چنان بود که با درکوبیدن و فریاد همبندانم زندانبانان که به هیچ وجه چهره شان را نشان نمی دادند بدون چشم بندی به صورت همبندانم به سلول آمده بودند و مداوای محدود با تزریق سرم و آمپول توسط فردی که پزشک معرفی می شد انجام شده بود.

 

آقای وفقی شما در انتخابات 88 مسئول کمیته دانشجویان استان تهران ستاد مهندس موسوی و در عرصه دانشگاه جزء دانشجویان فعال بودید. فکر می کنید دانشجويان چگونه مي توانند از زندانيان اعتصاب كننده حمايت كنند؟

 

الان نا امیدی در جامعه موج می زند و این از هر جهت بسیار خطرناک است. همین یاس باعث کاهش حساسیت ها و بی تفاوتی می شود. دانشجویان باید از این مساله جلوگیری کنند و صدای اعتصاب کنندگان باشند. آگاهی تیری بر چشم اسفندیار خودکامگی است. از سوی دیگر دانشجویان به عنوان قشر فرهیخته پیشرو باید از تشدید فضای تنفر جلوگیری کنند که این فضا برای آینده بسیار خطرناک است.


صحبتی با مسئولین کشور دارید؟

 

حاکمیت را دعوت به این می کنیم که به این شرایط و فضای امنیتی پایان داده و به قوانین جاری کشور احترام بگذارد و به قانون عمل کند، جان انسان ها را محترم شمارد و انحرافات را اصلاح کند که جز با اقداماتی چون شناسایی و محاکمه عاملین ضرب و شتم مرحوم صابر در بهداری و تحقیق شفاف در مورد علل فوت ایشان و سهل انگاری احتمالی در رساندن ایشان به بیمارستان این مهم قابل حصول نیست. اگر این اقدامات انجام شود می توان در جهت حل بحران و بن بست کنونی کشور گام هایی چون مذاکره یا حاکمیت برداشت. اما اگر رویه پیش آمده کنونی ادامه یابد و حتی امنیت جانی زندانیان تامین نشود بنده هم اعلام می کنم اگر بار دیگر به زندان بروم به اعتصاب کنندگان خواهم پیوست و اگر اتفاقی برای هر یک از اعتصاب کنندگان افتد سکوت پاسخ آن نخواهد بود و بیرون از زندانها هم همراهی عملی با اعتصاب کنندگان انجام خواهد شد. من حاكميت را مسول هر اتفاقي براي اعتصاب كنندگان بيافتد مي دانم.

 

با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.
 


 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر