۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

تاج زاده: اقتدارگرایان حاکم از رادیکالیزه شدن شعارها و مطالبان جنبش سبز استق...

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via Iran Green Voice Feed - Persian by سردبیر سوم on 5/26/11

ندای سبز آزادی: سید مصطفی تاج زاده، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از شاکیان پرونده مشفق که در اوین به سر می برد، پیرامون سخنان اخیر رییس جمهور سابق کشورمان، سید محمد خاتمی، و واکنش فعالان سیاسی و بدنه ی جنبش سبز به آن، در یادداشتی تحلیل خود را ارائه کرده است.

 

مصطفی تاج زاده در گوشه ای از این یادداشت می نویسد«طیف وسیعی نیز به هر علت و یا دلیل تحول بنیادین و تغییر نظام را ممکن و یا مفید نمی داند و ضمن اعتقاد به ضرورت اصلاح ساختار های حقوقی در زمان و شرایط مناسب، معتقدند این ساختارها از ظرفیت لازم برای برداشتن گام های اساسی و مهم و نه لزوماً نهایی برای تأمین حقوق ملت و تحقق دموکراسی برخوردار است. شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی که از سوی آقای موسوی مطرح شد و آقایان کروبی و خاتمی همواره بر آن تأکید کرده اند، بر چنین دیدگاه و تحلیلی استوار است.»

تاج زاده در ادامه یادداشت خود در خصوص سخنان خاتمی می نویسد «خاتمی در طول نزدیک به دو دهه حضور در عالی ترین سطوح سیاسی کشور، همواره بر امری تأکید کرده است که نکته مغفول عرصه سیاسی کشور در دوران معاصر است و آن توصیه به تحمل یکدیگر و مدارا و تمایز قائل شدن میان رقابت سالم سیاسی با ستیزه جویی و خصومت است و ما امروز بیش از هر زمان دیگری به این توصیه و یا بهتر بگویم به این فهم و نگاه به عرصه فعالیت های اجتماعی و سیاسی نیازمندیم. انتظار این که خاتمی از این دیدگاه اصولی و راهبردی دست بشوید انتظار درستی نیست. به گمان من خاتمی به خاطر پافشاری بر این دیدگاه قابل احترام است و این خاتمی نیاز امروز و فردای اندیشه و عرصه سیاسی جامعه ماست.»

به گزارش کلمه، متن کامل این یادداشت تحلیلی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنان آقای خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان و ایثارگران در رسانه های جنبش سبز و نیز رسانه های وابسته به حاکمیت اقتدارگرا بازتاب گسترده ای داشت.

بخش های رادیکال و بخصوص بخش های جوان تر جنبش سبز این سخنان را نپسندیدند و آقای خاتمی را مورد بی مهری قرار دادند و برخی نیز در این مسیر از جاده انصاف و ادب خارج شدند به طوری که با حملات خود علیه خاتمی حتی آقای حسین شریعتمدار را نیز به وجد آورد و سخاوتمندانه کیهان را در خدمت انعکاس سخنانشان قرار داد. جریان افراطی حاکم نیز خشمگین از این سخنان و البته از موضعی دیگر خاتمی را آماج حملات شدید قرار داد.

من در این نوشتار می خواهم سخنان خاتمی را از سه منظر مورد بررسی قرار دهم. ۱- درستی و یا نادرستی نگرانی ها و دغدغه ها و هشدارهایی که خاتمی مطرح کرده است. ۲- سازگاری و ناسازگاری دیدگاه ها و پیشنهادهای خاتمی با اصول و مبانی رسمی و شناخته شده جنبش سبز. ۳- درستی و یا نادرستی اظهارات خاتمی به عنوان یک کنش و موضع سیاسی .

۱- درستی و یا نادرستی نگرانی ها و دغدغه های خاتمی

سخنان خاتمی سه محور داشت:

الف: نقد صریح و شجاعانه استبداد و دیکتاتوری و دفاع عالمانه از دموکراسی به عنوان مناسب ترین شیوه برای اداره کشور و تضمین کننده حقوق و کرامت انسان ها.

ب: ابراز نگرانی از قطبی شدن فضای سیاسی و اجتماعی و گسترش فضای خشم و کینه و نفرت متقابل و نیز هشدار نسبت به نشانه ها و علائم آشکار روند سقوط و فروپاشی در تمامی عرصه ها. او به صراحت گفت که در صورت ادامه این وضعیت، امکان هرگونه گفت و گو و تفاهم برای نجات کشور از بین رفته و جامعه در معرض بحران ها و تکان های ویرانگر قرار می گیرد.

ج:دعوت به گذشت و بخشش و گفت و گو بر اساس احترام به خواست ملت و پذیرش حقوق اساسی مردم، به عنوان تنها راه و بهترین و کم هزینه ترین راه برای نجات کشور از وضعیت اسفناکی که تداوم آن به نفع هیچ کس نیست.

طبیعی است که اقتدارگرایان حاکم هیچ یک از بخش های این سخنان را برنتابند اما آن ها به محور سوم حساسیت بیشتری نشان دادند و بیشترین حملات هتاکانه خود را متوجه همین قسمت کردند. بخش های رادیکال و بعضاً بخش های جوانتر جنبش سبز نیز از همین قسمت از سخنان خاتمی که دعوت به گذشت و بخشش و مذاکره می کرد برآشفتند. به گمان من واکنش های تند و عصبیت آلود مذکور نسبت به دعوت به بخشش و گذشت و مذاکره و تفاهم، خود گواه روشنی بر درستی نگاه آسیب شناسانه خاتمی و صحت ارزیابی او از وضعیت نگران کننده کنونی جامعه ماست. وقتی جامعه چنان قطبی می شود و آتش خشم و کینه و نفرت چنان شعله ور می شود که طرف های درگیر جز به انتقام نمی اندیشند و هیچ گونه تفاهم و گفت و گویی را بر نمی تابند، باید نسبت به آینده جامعه عمیقاً نگران بود. بنابراین واکنش های تند و عصبیت آلود نسبت به سخنان خاتمی دقیقاً نشانه و علامت بالینی همان آسیب پذیری و وضعیت نگران کننده ای است که او در بخشی از اظهارات خود بدان هشدار داده و از ادامه آن ابراز نگرانی کرده است

۲-سازگاری و ناسازگاری سخنان خاتمی با اصول و مبانی جنبش سبز

در تبیین سازگاری و ناسازگاری سخنان خاتمی با اصول و مباین جنبش سبز گمان نمی کنم نیازی به بحث و بررسی مفصل داشته باشیم. من از این واقعیت آگاهم که تمامی بخش های یک جنبش اجتماعی همسان نمی اندیشند و ترکیبی از طیف های رادیکال و معتدل و محافظه کار ساختار هر جنبش را تشکیل می دهند. اما به هر حال هویت و تشخص هر جنبش را همواره مواضع رهبران و نمایندگان و سخنگویان شناخته شده آن تعیین می کند که برآیند گرایش ها و دیدگاه های فعال در جنبش به شمار می آید. جنبش سبز نیز از این قاعده مستثنی نیست. بی شک بخش هایی در این جنبش حضور دارند که به تحلیل آن ها نظام جمهوری اسلامی فاقد ظرفیت های لازم برای تأمین حقوق و آزادی های اساسی ملت و در نتیجه تحقق و تضمین دموکراسی است . طیف هایی نیز مشکل را تنها در عملکرد این یا آن شخص می بینند و در قبال مشکلات و معضلاتی که کشور با آن درگیر است و راه برون رفت از آن نگاهی محافظه کارانه دارند. در کنار این دو، طیف وسیعی نیز به هر علت و یا دلیل تحول بنیادین و تغییر نظام را ممکن و یا مفید نمی داند و ضمن اعتقاد به ضرورت اصلاح ساختار های حقوقی در زمان و شرایط مناسب، معتقدند این ساختارها از ظرفیت لازم برای برداشتن گام های اساسی و مهم و نه لزوماً نهایی برای تأمین حقوق ملت و تحقق دموکراسی برخوردار است. شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی که از سوی آقای موسوی مطرح شد و آقایان کروبی و خاتمی همواره بر آن تأکید کرده اند، بر چنین دیدگاه و تحلیلی استوار است.

از این رو معتقدم جنبش سبز به مثابه یک جنبش مدنی، مسالمت جو، از همان آغاز اهدافی متواضعانه، منطقی و غیر قابل انکار را برای خود تعریف کرده است. و این خود یکی از علل گستردگی جنبش و همراهی و همدلی کانون های غیر وابسته به قدرت از این جنبش است. عصبانیت و نیز نگرانی اقتدارگرایان حاکم نیز دقیقاً از همین جا ناشی می شود. آنان از رادیکالیزه شدن شعارها و مطالبان جنبش سبز نه تنها استقبال می کنند بلکه خود بدان کمک می کنند. واکنش هیستریک و عصبیت آلود اقتدار گرایان از شروطی که چندی پیش خاتمی برای شرکت اصلاح طلبان در انتخابات مطرح کرد در همین چارچوب قابل تحلیل است. خاتمی با طرح شروطی نظیر پایان دادن به فضای پلیسی امنیتی حاکم بر جامعه، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب و مطبوعات و …. به عنوان پیش شرط های اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس عملاً اقتدارگرایان حاکم را در موضعی دشوار قرار داد. آنان از یک سو تأمین این شرایط را پایان یافتن قدرت بلامنازع خود می دیدند و از سوی دیگر این شرایط منطقی، قانونی و منطبق با قانون اساسی بود و مخالفت علنی با آن معنایی جز رسوایی نداشت. بنابراین راه چاره را در فحاشی و عربده کشی دیدند.

تلاش بی وقفه تبلیغاتی اقتدار گران برای دادن نقش به گروه رجوی در جنبش سبز و نیز تلاش برای اخذ اعتراف از دستگیرشدگان در جریان اعتراضات خیابانی مبنی بر ارتباط با این گروه دلیل دیگری بر تمایل اقتدارگرایان به ارائه چهره ای خشونت طلب، تروریست و برانداز از جنبش سبز است. این همان نکته ای است که مقابله با آن هم از نظر سیاسی و هم از نظر تبلیغاتی باید کانون اهتمام جنبش سبز باشد.

جنبش ملی سبز ایران به مثابه یک جنبش مدنی و مسالمت آمیز با اهدافی متواضعانه حداقلی که وجه مشترک مطالبان اقشار مختلف جامعه ماست، برای تحقق خواسته های خود از هیج امکان و راه حل مسالمت جویانه ای احتراز نمی کند. این جنبش آن چنان که رهبران و نمایندگان شناخته شده آن بارها گفته اند برای تحقق اهداف خود از مذاکره و گفت و گو استقبال می کند. خواسته مردم از رهبرانشان عدم سازش بر اهداف جنبش است. تردید ندارم اگر مطالبات شریف و انسانی جنبش در ازای گذشت از خون های به ناحق ریخته شده قابل تأمین باشد، مادران داغدار اولین کسانی خواهند بود که از خون عزیزانشان خواهند گذشت.

این بخش را با بیان یک تجربه زنده و تأمل برانگیز به پایان می برم. امروز تجربه قیام مردمی مصر پیش روی ماست. رژیم حاکم بر مصر از اواسط قرن گذشته تا کنون، یعنی از زمان کودتای افسران جوان در مصر به رهبری مرحوم جمال عبدالناصر تا کنون به مدت شصت سال نظامی متمرکز و اقتدار گرا را بر جامعه مصر تحمیل کرده است. سازمان امنیت مصر که زیر نظر کا. گ . ب آموزش دیده و سازمان یافته بود، طی این مدت سخت ترین کنترل ها را بر بخش های مختلف جامعه و نهادهای اجتماعی تحمیل کرد. طی بیش از نیم قرن بسیاری از منتقدان و آزادیخواهان پاسخی جز اعدام و حبس و شکنجه و سیاه چال دریافت نکردند. به رغم این همه در قیام ملت بزرگ مصر چیزی که اصلاً شنیده نشد، شعار انتقام جنایات شصت سال گذشته و محاکمه عوامل آن و حال کردن مطالبات و جبران مظالم نیم قرن گذشته بود. جنبش مردمی مصر یک هدف حداقلی را شعار خود قرار داد و آن تغییر قانون ریاست جمهوری مادام العمر به ریاست جمهوری محدود و دوره ای و برگزاری انتخابات آزاد بود. آن ها نه یک جنبش مدنی را با انقلاب عوضی گرفتند و نه شعارهای انقلابی دادند و نه پس از پیروزی، خواسته های جدیدتری مطرح کردند و نه بر مطالبات خود افزودند. پس از کناره گیری مبارک هیچ یک از بخش های ساختار نظام سیاسی مصر برهم نریخت. من وقتی این تجربه را مرور می کنم در می یابم که چرا جامعه مصر سرآمد جهان عرب است و چرا مصر همواره در سطح رهبری جهان عرب ایفای نقش کرده است.

۳- ارزیابی اظهارات خاتمی از منظر سیاسی

ملاک صحت و عدم صحت یک اظهار نظر یا عمل سیاسی لزوماً و همه جا درستی و یا نادرستی آن اظهارنظر و یا عمل نیست، بلکه موقعیت و شرایط اتخاذ یک موضع نقش تعیین کننده ای در درستی و نادرستی آن دارد. از این رو بیان یک سخن هر چند حق در شرایطی نامناسب می تواند یک اشتباه سیاسی تلقی شود. بنابراین می توان این پرسش را مطرح کرد که صرفنظر از درستی و نادرستی دعوت به بخشش و مذاکره، آیا بیان این سخن در شرایط کنونی اقدامی سنجیده بود؟

برای پاسخ به این سئوال لازم است به یک نکته مهم توجه شود و آن این که آن گونه که گفته اند، خبر این سخنرانی حدود دو هفته پس از انجام آن توسط خود خاتمی و همزمان با اوجگیری بحران جنگ قدرت در حاکمیت و حانه نشینی احمدی نژاد در وبلاگ شخصی وی منتشر شده است. بنابراین می توان مطمئن بود که انتشار خبر سخنرانی مذکور حساب شده بوده است و نه امری اتفاقی.

طی شش سال گذشته تمامی محافل قدرت ملزم به حمایت غیر مشروط از احمدی نژاد بوده اند. تمام کانون های رسمی قدرت پشتیبان و همراه او بوده اند. هر گونه انتقاد و اعتراض به عملکرد او و همکارانش، با شدید ترین لحن و واکنش پاسخ داده شد. دولتش دولت کریمه نامیده شد دولتی که در صد سال اخیر نظیر نداشته است. دولتی پاک، خدمت گزار و عدالت خواه. طی دو سال گذشته به قیمت حمایت از او و دولتش سنگین ترین هزینه ها بر کشور تحمیل شد. اعتراض به تقلب در انتخاباتی که وزیر کشور او برگزار کرده بود به قیمت حبس و بازداشت صدها تن و آسیب دیدن هزاران تن انجامید. تا همین دو ماه پیش او شعیب بن صالح نامیده می شد و حامیانش در قدرت در برابر این گونه تبلیغات عوامفریبانه سکوت تأیید آمیزی اختیار می کردند. تا آن که یک شبه تشت رسوایی از بام برزمین افتاد. همان ها که تا دیروز او را معجزه قرن بیستم و رجایی زمان و مظهر منطق و پیام انقلاب می خواندند، اکنون او را دروغ گو، عوامفریب، ناصادق خواندند، گفتند که او و اطرافیانش مدعی ارتباط با امام زمان هستند، فساد گسترده مالی اطرافیانش افشا شد و … اکنون جای این سئوال خالی بود آیا احمدی نژاد و گروهش این قدر ارزش داشتند که برای حمایت از آن ها این همه هزینه بر کشور تحمیل شود؟ مگر مخالفان و معترضان طی شش سال گذشته همین هشدارها را نمی دادند و مگر به گسترش فساد در دولت و نابودی درآمد افسانه ای نفت به قیمت رکود اقتصادی و تورم و بیکاری و … طی این مدت هشدار نمی دادند؟

این سئوال های بی پاسخ به همان اندازه که برای سبزها عادی و تکراری است برای بدنه اصول گرایان و بخش هایی که به انگیزه های ایدئولوژیک از دولت حمایت می کردند و نیز برای بخش هایی وسیعی از روحانیت و جامعه سنتی ما که آلوده قدرت نشده اند، بسیار مهم، حیاتی و تکان دهنده است. آنان می پرسند آیا روا بود به خاطر دفاع از چنین افراد و پرده پوشی اعمالشان، خادمان و دلسوزان و چهره های فرهیخته ای را که هر ملتی آرزوی داشتن آن ها را می کند، اینجنین طرد و حبس و خانه نشین و هتک حیثیت کنند؟ و کشور و ملت این همه آسیب ببینند؟ سخنان خاتمی از این سئوال و پاسخ به آن خالی است، زیرا سخن او رو به آینده دارد. انتشار سخنان خاتمی در این موقعیت به این بخش از حامیان و ناظران بی طرف، حقیقت دیگری را متذکر می شود. او در سخنان خود به روشنی نشان می دهد که معترضان و مخالفان جریان حاکم نه دیروز و نه هیچ وقت دیگر در اندیشه انتقام نبوده اند. آنان نه داعیه قدرت دارند و نه سودای مقام، آنان دغدغه آینده کشور و جامعه را دارند. آنان امروز نیز به رغم تمام محنت ها و رنج ها و نامرادی هایی که متحمل شده اند، برای نجات کشور آماده اند ظلم هایی را که برایشان رفته بزرگورانه ببخشند. اگر برخی هم تصور می کنند بر رهبری هم ظلمی رفته است، برای حفظ مصالح کشور باید اغماض کرد و نگاه به آینده داشت. این سخن خاتمی در این موقعیت سئوال دیگری را در ذهن های منصف در می اندازد و آن این که حال که خطای سیاست ها و اقدامات گذشته آشکار شده است و منتقدان و معترضان نیز حاضرند این چنین نجیبانه و بزرگوارانه از حق خود بگذرند و همچنان آماده گفت و گو هستند، چه عاملی جز کینه توزی و خودمحوری و قدرت طلبی می تواند مانع پاسخ مثبت به این درخواست انسانی و در نتیجه بی اعتنایی به مصالح آشکار ملی باشد؟ اگر به سخنان خاتمی از این منظر بنگریم آنگاه احتمالاً آن را سیاستمدارانه ، هوشمندانه و به موقع ارزیابی کنیم.

نکته آخر این که ما حتی در دوران ریاست جمهوری خاتمی را بیشتر در هیئت یک متفکر و شخصیت فرهنگی دیده ایم تا یک سیاستمدار. او نیز خود همواره به ایفای نقش یک متفکر و شخصیت فرهنگی بیشتر علاقه نشان داده است. به رغم این من خاتمی را یکی از تأثیرگذارترین شخصیت های تاریخ معاصر بر عرصه سیاست این کشور می دانم. خاتمی در طول نزدیک به دو دهه حضور در عالی ترین سطوح سیاسی کشور، همواره بر امری تأکید کرده است که نکته مغفول عرصه سیاسی کشور در دوران معاصر است و آن توصیه به تحمل یکدیگر و مدارا و تمایز قائل شدن میان رقابت سالم سیاسی با ستیزه جویی و خصومت است و ما امروز بیش از هر زمان دیگری به این توصیه و یا بهتر بگویم به این فهم و نگاه به عرصه فعالیت های اجتماعی و سیاسی نیازمندیم. انتظار این که خاتمی از این دیدگاه اصولی و راهبردی دست بشوید انتظار درستی نیست. به گمان من خاتمی به خاطر پافشاری بر این دیدگاه قابل احترام است و این خاتمی نیاز امروز و فردای اندیشه و عرصه سیاسی جامعه ماست. اگر او به خاطر مخالفت ها و حملاتی که علیه وی صورت می گیرد، از این دیدگاه دست بشوید و یا در پیگیری آن سستی بورزد، هرچه باشد و هرچه شود خاتمی مورد احترام و دوست داشتنی نخواهد بود.


 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر