۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

مادر شهید مصطفی کریم بیگی: دیه فرزندِ من آزادیِ زندانیانِ سیاسی است

مادر شهید مصطفی کریم بیگی: دیه فرزندِ من آزادیِ زندانیانِ سیاسی است

مسیح علی نژاد

madar-mkb.jpg


    جرس: مادر مصطفی کریم بیگی یکی از کشته شدگان اعتراضاتِ خیابانی پس از انتخابات سالِ ۸۸ در مصاحبه با جرس می گوید: ما دنبال قصاص هم نبودیم اما بعد از این همه مدت هیچ کسی قاتل فرزندم را به ما معرفی نکرد، کاش مجامع بین المللی و مدافعانِ حقوق بشر فقط نامِ بشر را نداشتند و برای دفاع از حقوق انسانی جوانانی که بی اسلحه اعتراض کردند و با اسلحه کشته و زندانی شده اند، نمایندگانشان را به ایران بفرستند.

وی که تولد فرزندش را بدون حضور او جشن گرفته بود، در یک مصاحبه ی تلفنی به خبرنگار جرس گفت: من یک مصطفی از دست دادم اما مصطفی های زیادی پیدا کرده ام که گوشه زندان نشسته اند. همه جوان هایی که کشته شده اند را مثل فرزندان خود می دانم ، کسانی که زندانی شده اند هم دنبال راهِ فرزندانِ ما هستند و هدفشان این است که خون فرزندانِ ما پایمال نشود برای همین وقتی به ما هم همانند خانواده ی بسیاری دیگر از شهدای پس از انتخابات گفته اند بیایید دیه بگیرید، گفتم خونِ فرزندِ من بیش از اینها ارزش دارد، دیه ی فرزندِ من آزادیِ فرزندانِ دیگرم هست که زندانی هستند.

وی با بیانِ اینکه «همه ی پدران و مادرانی که فرزند دارند می فهمند وقتی یک خاری به پای عزیزشان می رود چه حالی دارد»، تاکید کرد: من فرزندم را از دست دادم و تا روزی که مرگم برسد این درد را در سینه خواهم داشت اما نمی توانم چشم انتظاریِ مادرانِ دیگر را تحمل کنم .

مصطفی کریم بیگی جوان ۲۶ ساله ای بود که در راهپیماییِ ششم دی ماهِ ۸۸ مصادف با روز عاشورا در اثر اصابت گلوله جان باخت. خانواده کریم بیگی تا روزها پس از شهادت او هیچ گونه اطلاعی از این موضوع نداشتند تا اینکه هفته ها بعد خانواده وی جسد فرزندشان را در پزشکی قانونی کهریزک شناسایی کردند .

ماموران امنیتی پیکر مصطفی کریم بیگی را شبانه در جایی دور از محل سکونت خانواده اش یعنی شهریار کرج به خاک سپردند

 

بلاتکلیفی پرونده ی قتل

مادر مصطفی کریم بیگی در پاسخ به پرسشی در خصوص آخرین وضعیتِ پرونده قضاییِ فرزندِ خود، از بلاتکلیفی و بی فرجامیِ این پرونده انتقاد می کند و می گوید: مراجعِ قضایی تا کنون پاسخگوی ما نبوده اند. ما تنها خانواده ای نیستیم که پرونده قضایی مان به نتیجه نرسید، پرونده ی شهدای خرداد وعاشورا و شهدای راهپیمایی های ۲۵ بهمن و چهارشنبه سوری و ظاهرا هیچ یک از پرونده های مربوط به شهدا انگار سرانجامِ روشنی پیدا نکرده است....

مادر مصطفی کریم بیگی به نبودنِ عزمی جدی برای پیدا کردن قاتلین کشته شدگان اعتراضات انتخاباتی تاکید می کند .

وی همچنین به روزهای نخستِ جان باختنِ فرزند خود اشاره می کند و می گوید: وقتی به ما زنگ زدند برای تشییعِ پیکر مصطفی، ساعت هشت و نیم شب بود، یعنی می خواستند مصطفی را شبانه دفن کنند تا همه چیز زود تمام شود، بعد هم فکر کردند با پیشنهادِ پرداختِ دیه به خانواده های شهدا زبانِ ما بسته می شود اما به من اگر دنیا را هم بدهند که برایم مصطفی نمی شود. من به این دلیل رفتم پیگیریِ قضایی کردم تا شاید قاتل بچه ام را به خاطر چراهای مادرانه ای که در ذهن دارم پیدا کنم. بارها هم گفته ام که اگر قاتل را معرفی هم بکنند هرگز به دنبالِ قصاص نیستم فقط می خواهم قاتلان به جامعه معرفی شوند.

 

وی ادامه می دهد: اگر چه تاکنون پیگیری های ما بی نتیجه ماند اما فکر می کنم خونِ هیچ یک از شهدای انتخابات پایمال نمی شود، من که به امید زنده ام و فکر می کنم یک روزی خونِ بچه های ما به فریاد می رسد چون پسرمن خودش برای خونهای شهدای دیگری که پیش از او در راهپیمایی های اعتراضی کشته شدند، به خیابان رفت و به من که همیشه نگرانش بودم می گفت، باید این خون ها ریخته شود تا به آزادی برسیم .

مادر مصطفی کریم بیگی همچنین در پاسخ به پرسشی در خصوص نظر نهاییِ مسولانِ پرونده توضیح می دهد: در برگه ی پزشکی قانونی در مورد علت مرگ نوشتند اصابت جسمِ نوک تیز به قفسه سینه، ولی من توی پزشکی قانونی وقتی بچه ام را دیدم، تمام بدنش سالم بود فقط یک نقطه کوچک روی پیشانی سمت چپ نشان می داد که تیر خورده بود، از گردنش تا زیر ناف را هم برای کالبد شکافی پاره کرده بودند، ولی به هر حال هیچ کسی به ما نگفت چه کسی به سمت جوانانِ بی اسلحه شلیک کرد و درنهایت من خودم احساس کردم پیگیری ما در مراجعِ قضایی دیگر فایده ای ندارد.

 

نهادهای بین المللی مدافعِ حقوق بشر نمایندگان شان را به ایران بفرستند

مادر مصطفی کریمی بیگی از سکوت مجامع بین المللی حقوق بشری در مورد وضیعت خشونت و کشتارِ جوانان ایران و کشورهای دیگر انتقاد می کند و می گوید: به نظر می رسد نهادهای بین المللی آنگونه که باید از حقوقِ بشر و انسانیِ جوانانی که برای دفاع از آزادی و حقِ شهرونی شان با خشونت کشته می شوند دفاع نمی کند.

وی ادامه می دهد: خواهش می کنم حرف های ما را به گوش مجامع حقوق بشری برسانید، من خودم اصلا سیاسی نیستم اما دنیا باید بشنود که به فرزندانِ ما چه ظلمی شده است در حالی که آنها می خواستند همه جا صلح باشد.

وی ادامه می دهد: من هم با توجه به این همه فشارها مانند بسیاری دیگر از مادران صدای فرزندم شدم تا پیامِ صلح خواهیِ فرزندان خودمان را به گوش دنیا برسانم. قضاوت را هم به مردم واگذار می کنم که ببینند ما چه می خواهیم و چه می گوییم و بعد مردم خودشان بگویند ظالم و مظلوم چه کسانی هستند، مردم خودشان بخوانند و به من پیغام بدهند که نظرشان چیست؟

 

وی در پاسخ به این پرسش که خواسته مشخصِ شما چیست و خطاب تان به چه کسانی است، می گوید: من با همه ی مردمِ آزادی خواه و صلح خواه حرف می زنم که صدای مادرانِ عزادار را به گوشِ دنیا برسانند، ما دنبال شناساییِ قاتلانِ فرزندانِ خود هستیم تا چراهای ذهنی مان را پاسخ بگیریم، بسیاری از ما خانواده های عزادار دنبال قصاص و ادامه ی این چرخه ی خشونت در ایران نیستیم، من خودم همیشه اعلام کرده ام که دنبالِ قصاص قاتلِ فرزندم نیستم چون نمی خواهم یکی از کسانی باشم که به این خشونت دامن می زند اما خواستارِ شناسایی قاتلان و آزادی فرزندانِ دیگرم هستم که الان در زندان نشسته اند. چرا مجامع حقوق بشری در این زمینه ما را یاری نمی کنند؟ چرا نهادهای حقوق بشر وارد ایران نمی شوند؟ چرا جوان های ما را از این زندان ها بیرون نمی آورند؟ نمی شود که فقط نام حقوق بشر را داشت و برای مردمِ ایران و مردم کشورهای دیگری که اینگونه قربانیِ خشونت شده اند کارِ انسانی نکرد. مگر همه ی ما فارغ از اینکه در چه کشورهایی زندگی می کنیم، انسان نیستیم؟

 

مادرِ مصطفی کریم بیگی با بیان اینکه او تنها خانواده ی داغدار نیست که از خون فرزندش برای آزادیِ زندانیانِ سیاسی می گذرد، می گوید: وقتی مادر سهراب از خون فرزندش برای آزادی زندانیان سیاسی می گذرد، یعنی حرفِ مرا زد، وقتی من می گویم هرگز دنبال قصاص نیستم و نمی خواهم خودم کسی باشم که دریک روندِ قانونی خشونت را تایید کنم، یعنی حرفِ همسر شهید علی حسن پور را می زنم، حرفِ مادر احمد نجاتی کارگر را می زنم، حرف مادر شبنم سهرابی. حرفِ بسیاری از ما یکی است چون این حرف شهدای ما بود که می خواستند چرخه ی خشونت یک جایی در ایران متوقف شود و حالا ما صدای آنها شدیم، کاش نهادهای بین المللی حقوق بشر این صدا ها را بشنود و سکوت شان را بکشنند.

پیشتر پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی جوان نوزده ساله ای که در راهپیمایی ۲۵ خرداد کشته شد، در گفتگویی با خبرنگار جرس گفته است: دستگاه قضایی در کشور ما متاسفانه ضعیف است و بد عمل می کند و بعد علاوه بر اینکه قاتلان فرزندان ما را معرفی نمی کنند حتی خود خانواده ها هم احساس امنیت نمی کنند، ما به جز حقوق ساده شهروندی مان چیز دیگری نمی خواهیم، سازمان ملل می تواند وضعیت حقوق شهروندی خانواده هایی که عزیزان شان را تنها به جرم یک اعتراض ساده در خیابان های ایران از دست داده اند را بررسی کند.

همسر علی حسن پور یکی از جان باختگان راهپیمایی ۲۵ خرداد نیز به جرس گفته است: اگر سازمان ملل و یا مجامع حقوق بشری شعار دفاع از حقوق انسان ها را می دهند چرا به داد ما نمی رسند؟ من عاجزانه تقاضا می کنم اجازه ندهند آقای لاریجانی بگوید ندا آقاسلطان را مامور انگلیس کشته است، چرا سکوت می کنند و نمی گویند در ایران شمار زیادی کشته شده اند، برای دفاع از انسانیت هم که شده سکوت نکنند. ما هر بار باید برویم در دستگاه قضایی گردن کج کنیم و آقایان هم پشت میزهایشان می نشینند و اصلا پاسخگوی ما خانواده ها نیستند.

 

تا کی جنگ؟ باید گفتگو کنند

مادر این جان باخته ی اعتراضاتِ پس از انتخابات می گوید: من یک پسر داشتم و حالا یک دختر. پسرم را فقط برای یک اعتراض کشتند و بعد برای اینکه حرفی نزنم، تهدید کردند که شما یک دخترِ جوان هم دارید. من از مرگ نمی ترسم، بیایند مرا هم بکشند، دخترم را بکشند، پدرش را هم بکشند آنوقت همه چیز درست می شود؟ اصلا همه مردم ایران را اگر اعتراض دارند بکشند، با کشتن مشکل حل می شود؟ چرا همه اش جنگ؟ چرا گفتگو نمی کنند؟ الان زندان ها را هم پر کرده اند، من همه جا اعلام کردم، دیه ی بچه من آزادی زندانیانِ سیاسی است. دختران و پسرانِ زیادی پیدا کردم که در راهِ هدفِ کسانی مثلِ مصطفی ها زندانی شدند، فرزندانی که برای ادامه ی راهِ کسانی مثلِ سهراب، ندا، اشکان، احمد نجاتی کارگر، شبنم، امیر جوادی فر، محمد مختاری و خیلی های دیگر که شاید اسم شان را هم نشنیده باشیم، در زندان هستند.

وی ادامه می دهد: مگر بچه های ما چه می خواستند؟ مگر جوان ۲۶ ساله ی من، جوانِ پاک من ، جوانی که صد و هشتاد فقط قامتش بود و توی قبری که برایش کندند هم جا نمی شد، جوابش گلوله بود؟ پاسخِ این همه جوان های خرداد، این همه جوان که برای اعتراض به خیابان رفته بودند، مرگ نبود. مگر چی گفته بودند که با خون جواب شان را دادند؟ الان هم یک عده را گذاشتند در زندان فقط به این دلیل که آنها هم می گویند جوابِ اعتراض را با سربِ آهنین و گلوله نباید داد .

 

وی ادامه می دهد: خواهش می کنم از طرفِ من بنویسید؛ مادرِ مصطفی ها خواهانِ آزادیِ دختران و پسرانِ زندانی هستند. چون می دانم خواسته ی همه مادرانِ عزادار آزادی زندانیان سیاسی است.

وی می گوید: همه پدران و مادرانی که فرزند دارند می فهمند وقتی که یک خاری پای بچه شان برود چه حالی دارد، منی که بچه ام صبح عاشورا از خانه رفت بیرون تا روزی که فهمیدم بچه ام کشته شد، چشم انتظار بچه ام بودم درد دارم.

وی با گریه ادامه می دهد: الان هم که چند وقت از کشته شدن پسرم می گذرد هنوز قلبم می سوزد و در فراق پسر جوانم می سوزم... همه مادرها می فهمند من چه می گویم... شاید به خاطر تنها دختری که دارم گاهی وقت ها می خندم ولی دلم همیشه گریه می کند.... مگر می شود جوانی که تازه به ثمر رسانده بودم را با یک گلوله بکشند، بدونِ هیچ دلیلی، بچه ی من چکار کرده بود؟ یعنی بچه خودشان هم اعتراض کند می کشند؟ نگفتند این جوان یک مادر دارد که چشم انتظار است؟ نگفتند خواهرش تا همیشه چشم انتظار می ماند؟ نگفتند پدرش چشم انتظار جوان پاک خودش نشسته...

مادر مصطفی کریم بیگی سخنش را بار دیگر با خواسته ی مشخصِ بسیاری از خانواده های عزادار مبنی بر شناسایی قاتلانِ جان باختگانِ انتخابات، آزادیِ زندانیانِ سیاسی و توقف خشونت در برابر جوانانی که جز گفتگوو صلح نمی خواهند، به پایان می رساند و می گوید اما به عنوان حرف آخر دلم می خواهد به پسرم بگویم: مصطفی جان، عزیز دلم، تولدت مبارک...

--
همگی مهیای خرداد پر حادثه شویم
سبز مي مانيم، تا هميشه
همراه شو عزیز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر