۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

هفتصد روز از حبس کیوان صمیمی، روزنامه نگار زندانی می گذرد

هفتصد روز از حبس کیوان صمیمی، روزنامه نگار زندانی می گذرد

از پارسال بهار که شکوفه ها به مهمانی شهر آمده بودند و کیوان صمیمی با دردانه و ریحانه اش وداع می کرد و به اوین می رفت تا امروز که حدود چهارصد روز از آخرین آغوش گرم پدر می گذرد، عادله به امید هر دو هفته ملاقات کابینی روزها را شماره می کند.

کمتر از بیست و پنج دیدار، همه سهم تنها دختر صمیمی از پدر است. ملاقاتهایی که آنقدر کوتاهند که خاطره ای از آن برای دختر نمی ماند بجز حسرت. پدری که برای آرمانی بزرگتر در زمانی که می توانست مثل خیلی ها از دوران بازنشستگی اش در کنار خانواده سرشار شود از مهر و شوق عزیزان، در گوشه ای دورتر از آلودگی شهری بزرگ در جایی که دشتش می خواست گوهری باشد و بر تهرانی ها فخر بفروشد، در بیغوله ای که زندان نامیدنش بی هیچ امکاناتی روزگار سپری می کند.

هفتصد روز از حبس کیوان صمیمی می گذرد. مردی که به جرم "بودن" در فردای انتخابات مهندسی شده، بازداشت و روانه اوین شد. هم جرمش مثل همه است و هم محکومیتش. اتهامات تبلیغ علیه نظام، و اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت ملی و محکومیت شش سال حبس به علاوه محرومیت مادام العمر از فعالیتهای سیاسی.

 

قاضی نگفته بود چگونه می توان کسی را که زندگیش با فعالیت برای حقوق بشر و دمکراسی عجین شده از فعالیت سیاسی محروم کرد. گویی زمان هم برایش تعیین نکرده بود. چون باز کیوان صمیمی بود که سال گذشته به همراه شانزده تن دیگر در اعتراض به بدرفتاری زندانبان و محرومیت زندانیان از حداقل حقوق زندانی اعتصاب غذا کرده بود و او آخرین کسی بود تا انتقال آخرین زندانی به بند عمومی اعتصابش را ادامه داده بود.

وقتی او را تبعید در حبس کردند. محکومیتی که در حکمش نبود، باز نمی دانستند که بعد مسافت نمی تواند مسافر دیار دمکراسی را از فعالیت باز دارد.

به زندان گوهردشت که رسید. شرایط را بدتر از آن دید که می توان تصور کرد. دست به قلم شد و به سازمانهای بین المللی حقوق بشری نامه نوشت و از مداخله نهادهای امنیتی در امرقضاوت و وضعیت زندانیان گفت و محاکمات غیرعادلانه گفت و خواستار آزادی بی قید شرط بی گناهان در حبس شد.

او که افتخار حبس در دوران شاهنشاهی و ولایت را در پرونده خود دارد، خیلی پیشترها که بازجو ها بدنیا آمده باشند، در تظاهراتی علیه سفر نیکسون به تهران، بازداشت شده و طعم شکنجه و زندان را کشیده بود. شاید باورش نبود باز مهمان همان زندان باشد در حالی که موهایش به سپیدی گراییده و سنی از او می گذرد. اما گویی این بار مقاومتر از جوان تریش ایستادگی می کند و زبان سرخش امان از زندانبانان بریده است.

 

به قاضی گفته بود که معامله نمی کند، چرا که آرمان چهل ساله اش را نمی تواند به تاراج بگذارد. با مصلحت هم راهی ندارد. برای کسی که همه سرمایه اش از زندگی صدها مقاله و قلم و دفتری است و افتخاری ندارد جز روزنامه نگاری و نویسندگی. قرار است چه چیز را از دست بدهد. یک عمر تلاش برای داشتن ایرانی آباد و آزاد؟! که هر دمی که فرو می برد و هر قدمی که بر می دارد ولو در پشت چاردیواری زندانی تاریک، گویا آن مجاهدت است. این روزها هم جمهوری اسلامی با ستم مضاعفش هر روز دارد مهر تایید چند باره می زند به استواری و پایداری بر آرمانهایش را.

اینک او در زندانی است بی هیچ امکانات رفاهی. زمستانی سرد را پشت سرگذاشت با سایر هم بندانش، عیسی سحرخیز، حشمت طبرزدی، مهدی محمودیان، احمدزیدآبادی، رضا رفیعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، مجید توکلی، بهروز جاوید تهرانی و دهها زندانی سیاسی دیگر.

حتی در اینجا از تلفن هم محروم هستی. چرا که حرف زدن هم در این حکومت " جرم" است. وقتی به جرم دید و بازدید نوروزی بتوان ترا به انجام فعالیت سیاسی محکوم کرد، بی شک مکالمه هم می تواند مردان ولایت را به هراس اندازد.

 

کیوان صمیمی با بقیه همرزمانش از ماه پیش اعتصاب غذا را آغاز کرده است. در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل اعلام کرده بودند به اقدام‌های اعتراضی مثل اعتصاب غذا تا تحقق کامل درخواست‌های خویش خواهند داد.

خواسته هایشان اینک خیلی دست نیافتنی نیست. اصلا خواسته نیست حق است که از آن محرومش کرده اند. حق مکالمه تلفنی با خانواده و استنشاق هوای بهاری.

گفته بودند در صورت "دست برنداشتن حاکمیت از خودکامگی"، اعتصاب غذای خود را از اول خرداد ماه به‌صورت نامحدود از سر خواهند گرفت.

اینک دور جدید این روزه ها قرار است از بیست و پنجم اردیبهشت باشد همزمان با اعتراض و اعتصاب دانشگاه های کشور.

خانواده زندانیان گوهردشت نگرانند. گمان دارند این زندانیان تبعیدی به فراموشی سپرده شده اند. نه از مرخصی نوروزی خبر بود و نه پیک بهاری صدای عزیزانشان را مهمان سفره های هفت سین کرده بود.

دختران در چشمان پدران داستانها می خوانند از ناگفته ها و اسرار و استواری و مقاومت می بینند در همین دیدارهای کوتاه چند دقیقه ای. دیدارهایی که آنقدر طول نمی کشد تا بتوانی حتی تصویری از پدر در خیالت ترسیم کنی. اما این یادهاست که در خاطره تک تک ایرانیان جاودانه شده است. و این تاریخ است که نگاشته می شود با همت مردانی که در حبس هم عرصه برستمکار تنگ کرده اند.

بهار یکتا/جرس

--
بیست و پنجم اردی بهشت؛ روز اعتراض سراسری دانشجویان
همگی مهیای خرداد پر حادثه شویم

سبز مي مانيم، تا هميشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر